حجت الاسلام و المسلمین عادل محسنی در گفت‌وگو با پرتال علوم اسلامی ثقلین گفتند: ماجرای قیام ابا عبدالله(ع) از روز بیست و هشتم رجب سال ۶۰ هجری قمری با عدم پذیرش بیعت با یزید و حرکت به سمت مکه شروع شد. چند روز بعد یعنی سوم شعبان ابا عبد الله (ع) به همراه جمعی از یاران و افراد بنی‌هاشم وارد مکه و تا روز هشتم ذی الحجه همان سال در آنجا تشریف داشتند. در ابتدای ورود به مکه در منطقه‌ای از شعب ابی طالب که معروف به بیت العباس بود مستقر شدند و دیدار‌های عمومی، سیاسی و اجتماعی خود را آغاز کردند، وقتی خبرعدم بیعت اباعبدالله (ع) به اهالی عراق رسید، تعداد زیادی از مردم کوفه که تحت فشار امویان بعد از حکومت امیرالمومنین (ع) دچار تحقیر و فشار شدید بودند نامه‌های زیادی به مکه ارسال و امام را به کوفه دعوت کردند؛ نکته جالب این است که حتی بعضی از طرفداران امویان مثل شبث بن ربعی نیز خطاب به حضرت نامه‌ای به شدت عاطفی نوشته و امام را به کوفه برای برپایی حکومت دعوت کرده اند.

 

ایشان افزودند: اباعبدالله (ع) در نیمه ماه مبارک رمضان سال ۶۰ (ه. ق) تصمیم گرفتند برای بررسی اوضاع و پایبندی کوفیان که امام را برای خلافت به کوفه دعوت کرده بودند، شخصی را برای بررسی اوضاع به آنجا بفرستند که از بین یاران خاص، حضرت مسلم بن عقیل را انتخاب کردند؛ این انتخاب نشان دهنده عظمت دیدگاه سیاسی، اجتماعی و اعتقادی مسلم بن عقیل است. زیرا در آن موقع کوفه مرکز سیاسی جهان اسلام بوده و بسیاری از بزرگان در آن شهر زندگی می‌کردند. این شهر پایتخت جهان اسلام در زمان حکومت امیرالمومنین (ع) بود از این رو یک مرکز بزرگ سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی بود و با قبیله‌های مختلفی از مجاهدین از سال ۱۷ هجری به کوفه آمدند و این پادگان نظامی را تبدیل به یک شهر پیشرفته و بسیار استراتژیک کردند که مجاهدین توانستند از این شهر، ابرقدرت شرق یعنی ایران باستان را فتح کنند. در نهایت امام حسین (ع) با توجه به بد عهدی‌های کوفیان مانند همراهی نکردن آنها با پدر و برادر بزرگوارشان و همچنین نداشتن ثبات شخصیتی کوفیان، این امر خطیر را به یک فرد مورد وثوق یعنی مسلم بن عقیل واگذار کردند، این موضوع نشان دهنده عمق اطمینان اباعبدالله (ع) به مسلم بن عقیل است که در نامه اباعبدالله (ع) به کوفیان کاملاً مشخص است، حضرت در این نامه خطاب به مسلم لفظ برادر را به کار بردند و ایشان را مورد وثوق خود معرفی کردند که رسیدن به چنین جایگاهی در نزد اهل بیت (ع) برای هر کسی میسّر نیست؛ حضرت مسلم در روز پانزدهم رمضان سال ۶۰ (ه. ق) به طرف کوفه حرکت و روز پنجم شوال وارد شهر کوفه می‌شوند.

 

جایگاه مسلم بن عقیل در لشکر اهل بیت (ع)

«حجت الاسلام محسنی» به چند نکته در مورد جایگاه والای حضرت مسلم میان اهل بیت (ع) اشاره کردند و گفتند: جایگاه مسلم بن عقیل جایگاه مدیریتی و فرماندهی بود به عنوان مثال در زمان خلیفه دوم هنگامی که منطقه‌ای وسیع در کنار رود نیل به دست مسلمانان فتح شد؛ مدیریت این منطقه وسیع به دست چند قبیله اداره می‌شد که فرمانده قبیله‌ها کسی جز مسلم بن عقیل نبود و یا در جنگ صفین که یکی از جنگ‌های مهم امیرالمومنین (ع) در طول تاریخ است، یکی از فرماندهان، حضرت مسلم بن عقیل بود که این شواهد خود گواه برلیاقت، شایستگی و عظمت این شخصیت بزرگ است.

 

حضرت مسلم (ع) پس از ورود به کوفه چه کرد؟ /امام حسین (ع) با شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل چه فرمودند؟

ایشان در مورد مدیریت مسلم بن عقیل پس از ورود به کوفه مطرح کردند: یکی از مسائل مهم، شناسایی ساختار جمعیتی کوفه بود که حضرت مسلم بسیار هوشمندانه این کار را انجام دادند و هنگامی که وارد کوفه شدند با بزرگان کوفه و فرماند‌هان ناحیه‌ها جلسات خصوصی می‌گذاشتند و پس از تسلط بر اوضاع از این فرصت استفاده و کوفه را یکپارچه کردند به شکلی که هجده هزار نفر با او بیعت کردند که غالبا از فرمانده نواحی و بزرگان کوفه بودند، در مجموع حدود یکصد هزار شمشیرزن برای یاری اباعبد الله (ع) با شعار «یا منصور اَمِت» در آن هنگام آماده جان فشانی بودند که تمام این فعالیت‌ها نشان دهنده نفوذ امنیتی مسلم بن عقیل در کوفه بود.

 

وی ادامه داد: متاسفانه گذشت زمان ثابت کرد که مردم کوفه، مردمی دمدمی مزاج هستند؛ هنگامی که خیانتکاران گزارش کوفه را به شام فرستادند، یزید شخص ابن زیاد را به فرمانداری کوفه منصوب کرد، اولین کاری که ابن زیاد انجام داد روسای قبایل و نواحی را جمع و آنها را تهدید به کشت و کشتار، قطع سبد کالا و دستمزد کرد و همچنین از سپاه خیالی شام ترساند. با این حرکت آرام آرام فرماندهان قبیله‌ها و نواحی از کنار مسلم بن عقیل دور شدند و ابن زیاد با یک حرکت اطلاعاتی جای حضرت مسلم(ع) را پیدا و ارتباط ایشان با تشکیلات کوفه را قطع کرد که همین مورد باعث ریزش نیرو‌ها از کنار حضرت مسلم(ع) شد.

 

چرا کوفیان پشت حضرت مسلم بن عقیل (ع) را خالی کردند؟ / روایت تنهایی سفیر عشق

ایشان همچنین افزودند: هنگامی که هانی بن عروه دستگیر شد، حضرت مسلم بن عقیل (ع) دید در این شرایط بسیار خطرناک اگر وضع همین گونه ادامه پیدا کند و اباعبدالله (ع) به سمت کوفه بیایند همین کسانی که او را دعوت کردند قطعاً امام را به شهادت می‌رسانند از این رو ضروری دیدند غائله ابن زیاد را به پایان برسانند و از رمز «یا منصور اَمِت» استفاده و چهار هزار نفر از آن ۱۸ هزار نفر که با ایشان بیعت کردند دارالعماره ابن زیاد را محاصره کردند. ابن زیاد نهایتاً ۲۰۰ نفر در کاخ داشت، اما لشکر حضرت مسلم چهار هزار نفر بودند، در این هنگام ابن زیاد با کمک برخی از خواص خیانتکار کوفه با تهدید و تزویر، روسای قبایل را با پول‌های بسیار زیاد و نجومی خرید و مردم را از سپاه خیالی شام ترساند. حضرت مسلم ابن عقیل که ارتباطشان با فرماندهان و یاران قطع شده بود،در کوفه تک و تنها ماند و تا آخرین لحظه، شجاعت علوی و غیرت حسینی خود را نشان داد به شکلی که وقتی محمد بن اشعث با تعدادی از قریش، برای دستگیری ایشان رفتند حضرت به گونه‌ای مقاومت کرد که اشعث به ابن زیاد نامه فرستاد که برای من نیرو بفرست، ابن زیاد با طعنه به او گفت ما تو را برای دستگیری یک نفر فرستادیم؛ این یک نفر این گونه شما را به هم ریخته اگر به سمت حسین‌بن‌علی (ع) می‌رفتی چه می‌کردی؟ اشعث درجواب ابن زیاد پاسخی می‌دهند که صلابت و شجاعت مسلم بن عقیل را تا آخرین لحظه نشان می‌دهد؛ او به ابن زیاد پاسخ داد فکر کردی مرا به سمت بقالی از بقالان کوفه یا به سمت کفاشی از کفاشان عراق فرستادی مگر نمی‌دانی مرا به سوی شیر نیرومندی فرستادی و مرا به سمت یک پهلوان با همت که در دست او یک شمشیر برّان است و از شمشیرش مرگ ناگهانی قطره قطره می‌چکد؛ فرستادی، حضرت مسلم تا آخرین لحظه مقاومت کرد و از ابلاغ پیام اباعبدالله(ع) دست نکشید و در هنگام شهادت اشک می‌ریخت، از ایشان پرسیدند: چرا گریه می‌کنی؟ در جواب آنها فرمودند: من برای خودم اشک نمی‌ریزم و هیچ ترسی ندارم؛ اما گریه ام برای نزدیکانم یعنی اباعبدالله (ع) است که به سمت شما می‌آید، من به ایشان نامه نوشتم شما با وفا هستید، ولی بی وفایی از این مردم می‌بینید.حضرت مسلم (ع) پس از ورود به کوفه چه کرد؟ /امام حسین (ع) با شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل چه فرمودند؟

 

اشک‌های امام حسین (ع) پس از شنیدن خبر شهادت حضرت مسلم(ع)

«حجت الاسلام محسنی» در پایان گفتند: حضرت مسلم(ع) تا آخرین لحظه یاد خدا را فراموش نکردند و بالاخره با لبانی تشنه مثل ارباب خودشان اباعبدالله (ع) به شهادت رسیدند، هنگامی که خبر شهادت ناجوانمردانه حضرت مسلم(ع) و هانی بن عروه به دست اباعبد الله (ع) رسید؛ اشک‌های امام حسین (ع) جاری شد و فرمودند بعد از شهادت این بزرگواران دیگر خیر و سودی در زندگی این دنیا نیست.