توصیه‌ی امیر المؤمنین به برخورد منطقی با دشمنان

– آقای شریعتی: از ابتدای ماه مبارک رمضان، کام ما را با نام علیّ بن ابی‌طالب شیرین می‌کنند، حلاوتی که واقعاً «وَ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ» است. قرار بود راجع به وحدت در سیره‌ی امیر مؤمنان و حضرات معصومین صحبت کنیم. قطعاً در این روزها و در این شرایط، نه الآن، از همان صدر اسلام به نظر من همه‌ی ما محتاج این آموزه‌ها هستیم.

– «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

تمام تلاش ما این بوده ـ معترف به قصورها و تقصیرهای خود هم هستیم ـ سعی کنیم چیزی به امیر المؤمنین صلوات الله علیه تا جایی که امکان دارد نسبت ندهیم. سعی کنیم حضرت را بشناسیم، از ایشان بهره ببریم. در مورد توهین به مقدّسات و وحدت در جامعه‌ی اسلامی، از امیر المؤمنین صلوات الله علیه حداقل سه‌گونه مطلب وجود دارد. در همین کتاب شریف نهج البلاغه، بنده سه جا را آدرس می‌دهم، یکی دو خط را هم می‌خوانم. می‌خواهم عرض کنم متأسّفانه برخی افراطی، برخی تفریطی، هر کس یک قسمتی را اخذ کرده، در حالی که همه‌ی این‌ها از امیر المؤمنین است. نهج البلاغه را هم به عنوان نمونه عرض می‌کنم، وگرنه بخواهم آدرس بدهم کدام در «وقعه الصّفین» است، در جاهای دیگر آمده است، طول می‌کشد. نمی‌خواهم با اسم کتاب ذهن عزیزان را از اوج بحث دور کنم.

امیر المؤمنین صلوات الله علیه در خطبه‌ی سوم نهج البلاغه، به عنوان نمونه، نسبت به مسئولین حکومت قبل از خود انتقادهای شدیدی دارند. همین امیر المؤمنین صلوات الله علیه از آن طرف وقتی می‌بینند بعضی یاران ایشان ـ این خطبه‌ی ۲۰۶ است ـ به معاویه و اصحاب معاویه در صفین سبّ می‌کنند، یعنی فحاشی می‌کنند، می‌فرمایند: من دوست ندارم که شما سبّاب باشید، فحّاش باشید.

بعد آن‌جا توقّعی را بیان می‌کنند، می‌فرمایند: بلکه شما کارهایی که آن‌ها کرده‌اند را بیان کنید. یعنی نمی‌گویند اصلاً هیچ نگویید.

– آقای شریعتی: و سکوت کنید و لبخند بزنید.

– مستند، مستدل، اشکالات جریان معاویه را بیان کنید.

– آقای شریعتی: ولی توهین نکنید.

– سبّاب نباشید، فحّاش نباشید، دهان شما به هر عنوانی، لب شما به (گفتن) هر چیزی باز نشود. این در این مورد است. بعضی این را می‌گیرند، می‌گویند: ببینید امیر المؤمنین فرموده هیچ نگویید. نه، حضرت فرموده ناسزا نگویید، سبّ نکنید، در حالی که حضرت همین‌جا در خطبه‌ی ۲۰۶ فرموده که: اشکالات آن‌ها (دشمنان) را بیان کنید، دیگران بدانند اگر بین ما و آن‌ها جنگ شده دعوا برای چیست. آیا در مورد سرزمین است، در مورد منطقه‌ی جغرافیایی است؟ دعوای بنی هاشم و بنی امیّه است؟ یا نه، موضوع دینی است، ما اختلاف فکری داریم؟ (بگویید) فرق ما و آن‌ها چیست.

وقتی می‌خواهیم بگوییم فرق چیست، باید بیان مستدلّ مستند داشته باشیم. در نامه‌ی ۲۸ که با هم صحبت کردیم، یک شرایطی در این بین اتّفاق می‌افتد. یعنی تا جایی که ما فعلاً برداشت کردیم این است که در موضوع توهین، حقیقت و عقیده‌ی خود را مستند بیان کنیم، این توهین به افراد نیست. ببینید در جامعه‌ی اسلامی و حتّی بیرون از جامعه‌ی اسلامی، هر گروهی، هر مذهبی، معمولاً خود را درست می‌داند ـ اگر غیر از این باشد به آن دین و آن مذهب تمسّک نمی‌کند ـ دیگران را بر ثواب و درستی نمی‌داند. امّا این را چطور بیان کند؟ آیا حق ندارد عقاید خود را مستدلّ و مستند بیان کند؟ چرا، می‌تواند بیان کند، هیچ مشکلی نیست.

بیان حقّانیت وابسته به موقعیّت

آن‌جایی که مشکل وجود دارد این است وقتی می‌خواهد دیگران را نقد کند دهان به الفاظ زشت باز کند. این را مفصّل عرض می‌کنم. معاویه برای این‌که می‌دانست ـ ما هم این شب‌ها تکرار کردیم ـ امیر المؤمنین بین شیعیان مثل ما معتقد به امیر المؤمنین حکومت نمی‌کرد. برادرانی که سربازان حضرت بودند، جانبازان جنگ‌های حضرت بودند، عمدتاً کسانی بود که نقد آن‌ها به خلیفه‌ی سوم بود. با خلفای اوّل و دوم هیچ مشکلی نداشتند.

حضرت طبیعتاً در حضور این افراد، مخصوصاً وقتی در جنگ هستند، صلاح نمی‌دانند حتّی بخشی از حقایق مستند علمی و مستدلّ خود را هم بیان کنند. یعنی ما حتّی گاهی در شرایط خیلی حسّاس و اضطراری، می‌گوییم صلاح نیست بعضی از حرف‌ها را با روتوش (با ادب و احترام) و بدون توهین هم بیان کنیم. برای یک شرایط خاصّ موقّتی این حالت وجود دارد، مثلاً در میان جنگ. حضرت این کار (بیان حقایق) را انجام نمی‌دهند.

معاویه می‌خواهد از این وضعیّت سوء استفاده کند. در نامه‌ی بیست و هشتم که امیر المؤمنین صلوات الله علیه عبارات معاویه را بازنشر کرده است. یعنی معاویه نامه‌ای نوشته، امیر المؤمنین صلوات الله علیه عبارات معاویه را نوشته است. معاویه می‌بیند چه کند لشگر ۶۰ تا ۹۰ هزار نفری امیر المؤمنین را پیش از شروع صفّین از هم بپاشد؟ بهترین حالت، تفرقه‌افکنی است. باید چه کاری انجام بدهد؟ می‌داند امیر المؤمنین نسبت به خلفای گذشته نقدهای جدّی دارند. فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها بدون این‌که بیعت کنند با آن وضع از دنیا رفته‌اند، شبانه هم دفن شده‌اند. الآن وقت مناسبی است که ما این را مطرح کنیم تا یاران امیر المؤمنین مشکل پیدا کنند که تفکّر خود ما درست است؟ یا علیّ بن ابی‌طالب صلوات الله علیه که الآن حاکم شده بر حق است؟ طبیعتاً اگر ۲۰ درصد، ۳۰ درصد هم ریزش داشته باشند به نفع ما (معاویه) است.

– آقای شریعتی: آن‌ها هم استاد جنگ روانی بودند.

– بله. وقتی جنگ نزدیک می‌شود، شرایط جنگ هیجان را بالا می‌برد، دقّت‌های علمی هم کم می‌شود؛ شاید بعضی اوقات لازم است انسان بعضی حقایق را آن‌جا، در آن شرایط اضطراری بیان نکند. یعنی ما تا به حال چه عرض کردیم؟ عرض کردیم امیر المؤمنین با بیان مستدل و مستند عقاید و حقایق، هیچ مشکلی ندارند، با فحاشی مشکل دارند. امّا بعضی از موارد خاص، بعضی از لحظات حسّاس، در بعضی از جبهه‌های مشترک حسّاس…

مثل این‌که مثلاً فرض بفرمایید در درگیری نیروهای مجاهد علیه اسرائیل که هم برادران فلسطینی هستند هم برادران لبنانی هستند، هم شیعه هستند هم سنّی هستند، در میان جنگ (دشمن می‌گوید) خوب است یک آتشی به پا کنیم (یک اختلافی ایجاد کنیم). طبیعی است در این شرایط حسّاس می‌گویند اصلاً جای این حرف‌ها (اختلاف شیعه و سنّی) نیست. در شرایط عادی زندگی، در مجالس علمی، این‌طور نیست.

معاویه برای این‌که امیر المؤمنین را دچار چالش کند در آن نامه می‌نویسد: برترین افراد بعد از رسول خدا خلیفه‌ی اوّل و دوم بودند. به امیر المؤمنین می‌گوید : (معاذ الله) تو به آن‌ها حسادت می‌کردی! همواره دنبال تضعیف آن‌ها بودی! دنبال بَغی بودی، دنبال این بودی که حکومت آن‌ها (دو خلیفه‌ی اوّل) را سرنگون کنی! این‌جا امیر المؤمنین صلوات الله علیه در پاسخ به معاویه ظاهراً از نظر معاویه دو راه دارد؛ یا می‌فرماید…

او (معاویه) عبارت شنیعی می‌نویسد، چون حضرت بازنشر کرده از محضر امیر المؤمنین عذر می‌خواهم و عرض می‌کنم، تا مظلومیّت حضرت روشن شود. بعد (معاویه) می‌گوید: تو این‌قدر با آن‌ها (دو خلیفه) مخالفت کردی ـ معاذ الله ـ تو را مثل شتر رام نشده به طناب بستند و کشیدند و بردند، به زور از تو بیعت گرفتند!

این‌جا امیر المؤمنین چه کند؟ اگر حضرت انکار کند، معاویه و اطرافیان او می‌‌گویند پس آن اختلاف فکری که بین دو موضوع وجود داشت، حقّ و باطل یا حداقل ادعای حقّ و باطل در آن بود (اصلاً وجود نداشته است). اگر امیر المؤمنین نفی کند یک امتیاز برای ما است و آن اختلافات گذشته که امیر المؤمنین با دفن شبانه‌ی حضرت زهرا می‌خواستند فعلاً به عنوان ابهام بماند از بین بردیم. حضرت نفی کردند. اگر حضرت ورود کنند، راجع به این موضوع صحبت کنند، بگویند آن‌ها (خلیفه‌ی اوّل و دوم) به من ظلم کردند، اصحاب حضرت از بین می‌روند.

– آقای شریعتی: یعنی از نگاه آن‌ها (معاویه و اطرافیان) بازی دو سر بُرد بود.

پاسخ امیر المؤمنین به اختلاف او با دو خلیفه‌ی اوّل

– بله. امیر المؤمنین این‌جا چه کاری انجام بدهد؟ امیر المؤمنین صلوات الله علیه با ایمان الهی و علم حیرت‌انگیز، می‌فرمایند: تو تصوّر کردی برترین افراد بعد از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فلانی و فلانی بودند. گفتی من را طناب پیچ کردند ـ مثالی که گفته بود، دوست ندارم تکرار کنم ـ من را کشیدند و به مسجد بردند. حضرت اوّل می‌فرمایند: اصلاً طُلَقاء، یعنی تو کسی هستی که ۲۱ سال پرچم‌دار جبهه‌ی کفر بودی و ما و آن‌ها (دو خلیفه) در جبهه‌ی اسلام بودیم، اختلافات جدّی هم با هم داشتیم. اصلاً تو را چه به… «وَ مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ وَ التَّمْیِیزَ بَیْنَ الْمُهَاجِرِینَ الْأَوَّلِینَ».[۱] تو را چه به داوری بین ما؟!

یعنی حضرت بدون این‌که مسئله‌ (اختلاف خود و دو خلیفه) را نفی کنند، بدون این‌که صحه بگذارند که حسّاسیّت ایجاد شود (پاسخ می‌دهند).

– آقای شریعتی: می‌گویند تو (معاویه) صلاحیّت این را نداری راجع به من صحبت کنی.

– بعد فرمود: تو کجا که بخواهی ترتیب طبقات و درجات را معلوم کنی؟! تو را چه به این‌که سیاست‌ورزی در این زمینه داشته باشی؟! ای انسانی که استخوان تو شکسته، در جای خود بنشین. همان‌طور که قضا و قدر تو را به تأخیر انداخت، تو ۲۰ سال با اسلام جنگیدی، بعد اسلام آوردی؛ الآن هم عقب بنشین. اصلاً تو را چه به این‌که اظهار نظر کنی؟! اگر به من ظلم شده باشد در پیشگاه تو نمی‌خواهم تظلّم‌خواهی کنم، ما به طاغوت تحاکم نمی‌بریم.

بعد هم فرمودند: اگر آن چیزی که تو نوشتی (باشد)، من را طناب‌پیچ به مسجد بردند، خدا می‌داند که خواستی من را مذمّت کنی، در حالی که خود را مفتضح کردی. چون اگر این است که تو می‌گویی معلوم است من نمی‌خواستم بیعت کنم، کاری هم نکردم، مظلوم واقع شدم.

– آقای شریعتی: این هم حقّانیت و مظلومیت من (امیر المؤمنین) است.

– حضرت می‌فرماید: اگر چیزی که تو می‌گویی (درست باشد)، یعنی حضرت میانه‌ی راه را می‌روند، الآن صلاح نمی‌دانند موضع صریح مشخّص کنند، این‌که کجا درست است، کجا غلط است، چقدر درست است (را مشخّص نمی‌کنند).

– آقای شریعتی: یک موضوع کلّی مطرح می‌کنند.

– می‌فرماید: اوّلاً تو (معاویه) صلاحیّت نداری، اصلاً تریبونی غیر از اسلام حق ندارد راجع به این مسائل صحبت کند. نه نفی می‌کنند نه اثبات می‌کنند. این نشان می‌دهد این‌که ما عرض می‌کنیم بیان حقایق و عقاید صحیح اشکال ندارد، این هم تابع شرایط است. در شرایط اضطراری باید خیلی دقّت کرد، به هیچ وجه نباید فضای جامعه را تنش‌آلود کرد. چه برسد به این‌که ناسزا بگوییم! این قسمت اوّل.

تفاوت ناسزا گفتن و بیان عقاید

این وحدتی که ما بیان می‌کنیم، قبل از آن راجع به توهین عرض کنم. این توهینی که ما می‌گوییم ممکن است امروز بعضی دوستان ما ـ‌عزیزان شیعه و عزیزان غیر از شیعه‌ـ تصوّر کنند هر کسی راجع به هر عقیده‌ای اظهار نظر کرد توهین است. خیر، فحاشی کردن توهین است، بیان عقاید توهین نیست. قرآن را ببینید، می‌فرماید: به بت‌های آن‌ها دشنام ندهید که آن‌ها هم به خدا دشنام بدهند. ولی قرآن می‌فرماید این بت‌ها ضرر ندارند، سود هم ندارند، آیا این توهین به مقدّسات آن‌ها است؟ نه، این‌که ما عقاید خود را بیان کنیم اشکالی ندارد، به بت‌های آن‌ها ناسزا نمی‌گوییم. ولی این‌که راجع به بت‌های آن‌ها بگوییم کاری نمی‌توانند انجام بدهند، خود را هم نمی‌توانند حفظ کنند، سود و ضرر هم ندارند (اشکال ندارد).

– آقای شریعتی: یعنی بیان آن واقعیّت و روشن‌گری.

– همین‌طور است. از مواردی است که به نظر من موضع سردمداران جمهوری اسلامی طوری است که این مسئله را خوب متوجّه نشده‌اند. ممکن است بعضی افراد بگویند رهبر معظّم انقلاب خیلی طرفدار وحدت هستند. ما هم هستیم. اتّفاقاً بنده عرض می‌کنم موضع مترقّی وحدت همان است که ایشان می‌فرماید، ولی مثال می‌زنم ببینید. طبیعتاً دیده‌اید ایشان اگر کسی بخواهد به مقدّسات گروه‌های مختلف جسارت کند با سرعت وارد عمل می‌شوند، فتوای حرمت می‌دهند. امّا وقتی از ایشان سؤال می‌شود، راجع به کتاب «الغدیر» موضعی مطرح می‌شود… من خواهش می‌کنم در سایت منسوب به ایشان که متعلّق به دفتر حفظ و نشر آثار ایشان است کلمه‌ی الغدیر را جستجو کنید. می‌بینند ایشان چهار یا پنج مرتبه در این موضوع صحبت کرده است. ایشان فرموده‌اند: الغدیر کتاب وحدت‌بخش است. یعنی اگر می‌خواهید وحدت‌بخشی کنید سراغ الغدیر بروید.

بنده ارجاع می‌دهم، اخیراً یک ترجمه‌ی بسیار خوبی هم از کتاب الغدیر انجام شده است. ترجمه‌ی قبلی کتاب الغدیر خوب نبود، خیلی خسته‌ کننده بود، با این‌که کتاب الغدیر کتاب ادیبانه‌ای است. عزیزانی، یک گروهی سالیان سال زحمت کشیده‌اند، یک مترجم خبره هم این کار را ترجمه کرده است. به تازگی ترجمه شده و من امیدوار هستم إن‌شاء‌الله این را عزیزانی حمایت مالی کنند و در نرم افزارها قرار داده شود. عزیزان رجوع کنند ببینند، از ادبیات مرحوم علّامه امینی رحمه الله علیه تعجّب می‌کنید که بسیار مستدلّ و مستند سعی کرده‌اند مباحث را مطرح کنند. خیلی از الفاظ ما صریح‌تر است، بعضاً تندتر است. جالب است رهبر انقلاب می‌فرماید: این کتاب وحدت‌بخش است.

بعضی تصوّر می‌کنند اگر حرفی از عقاید ما یا نقد دیگران، با نرم‌ترین زبان گفته شود، مستند بگوییم، این توهین می‌شود. نه، این توهین نیست. توهین چیزی است که شما نسبت زشت به کسی بدهید.

– آقای شریعتی: همان فحاشی.

– وگرنه مثلاً این‌که ما بیاییم حرف‌های اختلافی را مطرح نکنیم، حرف‌هایی که اتّفاق نظر داریم را مطرح کنیم. ببینید اگر یک نفر بگوید دو فقیه شما شیعیان، مرحوم آیت الله خویی رحمه الله علیه، مرحوم امام خمینی رحمه الله علیه، روایتی در کتاب کافی آمده است هر دو بزرگوار به آن‌ فتوا داده‌اند. ما این را توهین تلقّی می‌کنیم؟ ابداً. اگر ما هم بگوییم در کتاب «مستدرک بر صحیحین» که حاکم نیشابوری آن را نوشته است، روایتی را شمس الدّین ذَهَبی که از مهم‌ترین علمای برجسته‌ی علم نقد اسناد در اهل سنّت است صحیح دانسته و گفته: روایت در سطح روایات بخاری و مسلم است، «عَلَی شَرطِ البُخَاری وَ مُسلِم» است.

یعنی روایت را خود آن‌ها نقل کرده‌اند، شخصیّت‌هایی امثال ذهبی تأیید کرده‌اند. در آن‌جا آمده همسر رسول خدا در موضوع جنگ جمل این‌قدر پشیمان و شرمنده‌ی امیر المؤمنین شد که دوست داشت کنار رسول خدا، در بیت رسول خدا دفن شود. ولی بعد گفت: «إِنِّی أَحْدَثْتُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ حَدَثًا»،[۲] من حادثه‌آفرینی کردم. یا معنای آن این است اوّلین جنگ مسلمان با مسلمان (را ایجاد کردم)، این «أَحْدَثْتُ… حَدَثًا» به معنای بدعت باشد. (می‌‌گوید) کارهایی انجام دادم کأنّ شرم دارم یا می‌ترسم کنار پیغمبر دفن شوم.

– آقای شریعتی: آتش این فتنه را من روشن کردم.

– (می‌گوید) لذا من را ببرید در بقیع دفن کنید. آیا این توهین است؟ خیر، خود عزیزان نقل کرده‌اند و خود آن‌ها صحیح می‌دانند. اگر بنا باشد باب گفتگوی علمی بسته شود اتّفاقاً افراط‌گرایی به میدان می‌آید.

بیان عقاید و پرهیز از توهین

نکته‌ی بعدی این است، اتّفاقاً برادران غیر شیعه هم بیان عقاید خود را توهین به ما تلقّی نمی‌کنند. با این‌‌که بعضی اوقات ما خیلی اذیّت می‌شویم. مثلاً این‌‌که خیلی افراد جناب ابوطالب را کافر می‌دانند، حتّی در کتاب «مثنوی» این عنوان با تعابیر زشتی آمده است. اگر بنا بر این است که عقاید خود را بیان نکنیم، مهربانی باید هر دو سر باشد (دو طرفه باشد). هر دو طرف باید دقّت کنند. یا مثلاً فرض کنید جسارت‌هایی که نسبت به زهرای مرضیّه وجود دارد، کتاب «مقالات» که منسوب به شمس تبریزی است و فارسی است، چاپ شده است، شما ببینید دو قسمت نسبت به شخصیّت حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت شده است. اگر برادران ما این را بیان عقاید خود می‌دانند، پس در بیان عقاید نباید انتقاد کنند.

– آقای شریعتی: یعنی بحث علمی مستند.

– اگر توهین است دو طرف باید دقّت کنند حاشیه‌سازی نشود. بنده با این‌که یک نفر خدای نکرده فحّاشی کند صد درصد مخالف هستم.

– آقای شریعتی: خوب نیست.

– ولی با این‌که بیان عقاید ما مستدل باشد، ظاهراً راهی جز این نیست. چون اگر این‌طور باشد (عقاید بیان نشود) رسانه‌های ما به سمت زیر زمینی شدن می‌روند، در واقع مخاطب ما دیگر نه شیعه است نه سنّی است، معلوم نیست چه کسی است. یعنی نه دیگر شیعیان، ما را می‌بینند و نه اهل سنّت. به نظر می‌رسد باید به مباحث علمی، به دور از تنش‌زایی برگردیم.

– آقای شریعتی: به دور از تعصّب.

– من یک جمله‌ی دیگر عرض کنم ممکن است نخواهیم این بحث را ادامه بدهیم. بحث‌های اختلافی به معنای کینه‌توزی بین آدم‌هایی که با هم اختلاف‌ نظر دارند نیست. این‌ها اتّفاقاتی است که در گذشته رخ داده است، من یک قسمت را حق می‌دانم، شما یک قسمت را باطل یا حق می‌دانید، استدلال می‌کنیم، برای قیامت خود هم می‌خواهیم به آن معتقد باشیم. امّا ما معتقد هستیم، علمای ما هم حکم صریح داده‌اند، حفظ جان هر کسی که شهادتین بگوید، حفظ ناموس او، حفظ عِرض او، آبروی او، اموال او، برای ما واجب است. علمای زیادی از ما (شیعیان) حکم به جهاد در دفاع از برادران غیر شیعه داده‌اند. همین امروز یکی از بیشترین هزینه‌های بین المللی جمهوری اسلامی دفاع از فلسطین است.

یعنی ما ابداً قبول نداریم اگر اختلاف نظر در عقیده داریم، جای آن در مباحث علمی و مؤدّبانه است، به این معنا است امروز به یک برادری که با من اختلاف نظر دارد خدای ناکرده کینه‌توزی کنم. این‌جا باید شبیه یک برادر، برای حفظ جان و مال و ناموس و خون او تلاش کنیم، ولو کشته شویم.

– آقای شریعتی: این‌جا در کنار هم هستیم.

– بله. هر دو برای هدایت، باید هم تلاش کنیم، هم ولع داشته باشیم، هم دعا کنیم.

– آقای شریعتی: بحث خیلی خوبی بود، کوتاه و مختصر و مفید بود. از علمای بزرگ یاد کنیم، کسانی که حقّ بزرگی به گردن ما دارند. کسانی نظیر علّامه امینی، صاحب کتاب شریف «الغدیر»، مرحوم شیخ مفید، مرحوم مقدّس اردبیلی، مرحوم شیخ صدوق و همه‌ی علمای این‌چنینی که در قلّه‌ی کوه شریعت ما می‌‌درخشند. إن‌شاء‌الله همه‌ی آن‌ها مهمان سفره‌ی اهل بیت باشند و إن‌شاء‌الله قدردان این زحمات و بزرگواری‌های آن‌ها باشیم. خون دل‌هایی که این‌ها خوردند را قدردان باشیم.


[۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۸۶٫

[۲]– المستدرک علی الصحیحین الحاکم، ذکر الصحابیات من ازواج رسول الله، ج ۴، ص ۷٫