«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَکْرَم‏ الشُّفَعَاءِ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهلِ بَیتِهِ الطَّیِبینَ الطَّاهرِینَ ثُمَّ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی جَمیعِ أنبیاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ ملائِکَتِهِ وَ لَا حَولِ وَ لا قُوَّهَ إلَّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیمِ».

خواهران و برادران! اینجا امام علیه السلام یک مطلب دقیق و حساسی دارد که ان شاء الله شما عنایت بفرمایید.

لاَ یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَهِ» لاِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلاَّ وَهُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَهٍ، وَلَکِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلاَّتِ الْفِتَنِ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ: «وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَهٌ»، وَمَعْنَى ذَلِکَ أَنَّهُ یَخْتَبِرُهُمْ بِالامْوَالِ وَالاوْلاَدِ لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ، وَالرَّاضِیَ بِقِسْمِهِ، وَإِنْ کَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، وَلَکِنْ لِتَظْهَرَ الافْعَالُ الَّتِی بِهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ؛ لانَّ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ الذُّکُورَ وَیَکْرَهُ الانَاثَ، وَبَعْضَهُمْ یُحِبُّ تَثْمِیرَ الْمَالِ، وَیَکْرَهُ انْثِلاَمَ الْحَالِ.FatemiNia-13970306-NahjolBalaghe-Thaqalain_IR (1) 

حکمت ۹۳ نهج البلاغه

اگر ما بخواهیم مطلبی را به تا کید به کسی بگوییم، برای مثال می گوییم: آقا مبادا این کار را انجام دهی! یا مثلا: البته نکن! به این بابِ تأکید می گویند. اینجا امام علیه السلام با (نون تأکید) آورده است که ما برای همیشه این را در نظر داشته باشیم.

هم سید رضی و هم دیگران (بعضی اوقات) در جاهای دیگر هم آورده اند، این است که این کتاب برای اینکه آن منابع دیگر را هم ذکر کند، می نویسد که ربیع الأبرار زمخشری هم این مطلب را آورده است: و قال علیه السلام: لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَهِ»[۱]

البته که یکی از شما نگوید (همراه با تأکید فرموده است) هیچ وقت نگویید: خدایا من از فتنه به تو پناه می برم! (فتنه به معنی امتحان می باشد) چرا؟ چون ما دائم در امتحان هستیم! نمی شود که، ما دائم در امتحان هستیم. الان بنده ممکن است امتحانم این مجلس و این صحبت هایم باشد، شخصی امتحانش همسرش باشد، شخصی امتحانش فرزندش باشد، شخصی امتحانش مغازه اش باشد، شخصی امتحانش رفیقش باشد، یا اصلاً امتحانش خودش باشد، ما همیشه در فتنه (یعنی امتحان) هستیم.

 لِأَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَهُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَهٍ[۲] برای اینکه هیچ کس نیست مگی اینکه بالأخره یک فتنه ای شامل حالش شود، اما وَلَکِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ[۳] اگر کسی می خواهد از فتنه به خدا پناه ببرد، یک نوع فتنه وجود دارد که می تواند از آن به خدای عزوجل پناه ببرد، وَلَکِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ[۴] از فتنه های گمراه کننده!

یک زمانی همسر انسان فتنه هست، رفیق او فتنه است، مال او فتنه است، این ها را به قول معروف می توان کاری کرد، اما اگر یک فتنه ای پیش بیاید که انسان دینش را از دست بدهد، باید پناه ببریم به خدا، مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ[۵] باید از آن ها پناه ببریم. اما ای خدا از مابقی فتنه ها چطور؟ چرا… فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ: «وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَهٌ»[۶] خدای سبحان می فرماید بدانید که اموال و فرزندانتان فتنه هستند.

خدایا این ها فتنه هستند؟ خوب اولادت را می خواهی چه کنی؟ اموالت را را می خواهی چه کنی؟  وَمَعْنَى ذَلِکَ أَنَّهُ یَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ[۷] معنایش این است که خدا مردم را با اموال و اولاد هم امتحان می کند، لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ، وَالرَّاضِیَ بِقِسْمِهِ[۸] تا روشن بشود چه کسی نسبت به رزق خدا خشمگین است و چه کسی به قسمت خدا راضی است، وَإِنْ کَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۹] اگرچه خدای عزوجل از خود آن ها به آن ها داناتر است.

آن شب گفتم، خدا از خودِ ما به ما داناتر است، خدای عزوجل می خواهد ما را امتحان کند تا اینکه حقایقی برای همگان روشن شود، و الا دقت کنید وَإِنْ کَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ[۱۰]  اگرچه خدای سبحان به حال این مردم به خودشان اعلم است، خدای عزوجل که نیازی ندارد. اما وَلَکِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ[۱۱] افعال ظاهر شود، الَّتِی بِهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ[۱۲] افعالی که استحقاق ثواب و عقاب بوسیله ی آن ها ظاهر می شود. حال امام مثال می زند: لِأَنَّ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ الذُّکُورَ وَیَکْرَهُ الْإِنَاثَ، وَبَعْضَهُمْ یُحِبُّ تَثْمِیرَ الْمَالِ، وَیَکْرَهُ انْثِلَامَ الْحَالِ[۱۳] بعضی از این ها اولاد ذکور را دوست دارند و اولاد ناث را خوش نمی دارند، بعضی ها می خواهند که مال شان خیلی ثمر بدهد، این ها مثال است اما برایتان می گویم: ببینید در زمان جاهلیت، دختران را زنده به گور می کردند، در سوره مبارکه نحل بخوانید « وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌ »[۱۴] وقتی می گفتند که همسر تو دختردار شده است، رنگ آن شخص از کثرت غضب سیاه می شد، اما ظاهر نمی کرد، « یَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ »[۱۵] به گوشه ای می رفت و مخفی می شد، فکر می کرد، « أَیُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ »[۱۶] به این خاری و خفت صبر کند؟ (چون دختردار بودن در آن جامعه نوعی عار و خفت بود) یا اینکه این را در خاک بگذارم؟FatemiNia-13970306-NahjolBalaghe-Thaqalain_IR (2) 

اعراب جاهلی و دختر داشتنِ خدای عزوجل

در چند جای قرآن هست که اینها می گویند نعوذبالله خدا دختر دارد، ملائکه دختران خدا هستند، این یک اندیشه ی قدیمی بوده و در ذهن ها جا گرفته بوده است، حتی شما در نقاشی ها و حکاکی ها هم می بینید که ملائکه را تقریبا شبیه دختر ها ترسیم می کردند و دو بال هم برای آن ها می گذاشتند، این مطلب بسیار جا افتاده است، « وَجَعَلُوا الْمَلَائِکَهَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا »[۱۷] ملائکه که بندگان خدا هستند را می گفتند این ها زنانی هستند، در سوره ی مبارکه ی نجم هست که می گوید: « أَلَکُمُ الذَّکَرُ وَلَهُ الْأُنثَى»[۱۸] اگر مؤنث بد است، چرا سهمیه ی خدا را مؤنث قرار می دهید و سهمیه ی خودتان را مذکر؟ « تِلْکَ إِذًا قِسْمَهٌ ضِیزَى »[۱۹] این قسمت ناعادلانه ای است، خلاصه یک نکته ی قرآنی به نظرم رسیده بود، نمی توانستم اظهار کنم، بعد دیدم فیض کاشانی این را تایید می کند.

سوره ی مبارکه ی صافات از سوره های خاص قرآن کریم است، پدر من بر من واجب کرده بود که جمعه ها این سوره را قرائت کنم، چیزهایی در سوره صافات هست که در هیچ جای قرآن نیست، قضیه قربانی حضرت اسماعیل علیه السلام فقط در سوره ی صافات است و در جای دیگری نیست، ازجمله بخشی از این دروغ که می گویند ملائکه دختران هستند هم در سوره ی صافات است، در این سوره هست که « وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ »[۲۰] این ها گفتند که خدا بچه آورده است، اینها دروغ گو هستند، « أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ »[۲۱] آیا خدا دختران را بر پسران برتری داده است؟ « مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ »[۲۲] چون نکته ی توحیدی است، خدا اصرار می کند و می گوید « مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» ؟  « فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ »[۲۳] اگر کتاب یا مدرکی دارید بیاورید، حال به آن نکته رسیدیم که آن نکته این است که هیچ جای قرآن نگفتند که جنیان بچه های خدا هستند، در آن سوره ی مبارکه می فرماید که آنها گفتند که ملائکه دختران خدا هستند، دو سه آیه بعد از آن می گوید: « وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّهِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّهُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ »[۲۴] این ها بین خدای عزوجل و جنیان نَسَب قرار دادند، خودِ جنی ها هم می دانند که این ها به آتش می روند.

من سوالی از شما دارم؛ کجای قرآن یا کدام کافری گفته است که جن ها فرزند خدا هستند؟ هیچ جای قرآن نیست، (من نمی گویم حتما همین طور است) اینجا مقصد از جن ملائکه هستند؛ نه اینکه هرکجا جن دیدید بگویید ملائکه! اینجا استثنائاً اینگونه است، چون اینجا بحث ملائکه هست و این ها می گویند که ملائکه دختران خدا هستند، و پشت سر آن می گوید: « وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّهِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّهُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ »[۲۵] بین خدا و جن نَسَب درست کرده اند، متاسفانه دیدم برخی از علمای معاصر هم نوشته اند جنیان! نه! اینجا استثنائاً و فقط اینجا به معنی ملائکه است.

ببینید، سوره ی جن داریم که برای جن هست، یا در قرآن می خوانیم جن و انس، خدای ناکرده اشتباه نکنید.

من این عقیده را داشتم و نمی توانستم بگویم، بعداً دیدم مرحوم فیض در کتاب علم الیقین می فرماید اینجا استثنائاً برای پوشیده شدنشان جن به معنای ملائکه است.

بنابراین از قدیم یک عده بودند که پسر را ترجیح می دادند، بعد هم دختران را زنده به گور می کردند، ما فکر می کردیم تمام شد، نخیر! ادامه دارد، در زمان ما من شخصی را می شناختم که دبیر دبیرستان ها بود، انسانی بود که چیزی می فهمید و بالاخره شاید انسانِ پر ادعایی هم بود، خدای عزوجل چند دختر به او داده بود، همسر ایشان باردار بود و ایشان به امید این که این دفعه پسر باشد، زمانی که رسید و متوجه شد که فرزند او دختر است، همانجا که مادر در رختخواب ولادت بود، مجلس را ترک کرده بود، تازه این یک مرد پر ادعاست! دبیرِ دبیرستان های تهران! مگر این زن دختر را آفریده؟ آیا این زن آن دختر را خلق کرده است؟ قدیم در تبریز بخاطر اینکه شخصی دختر به دنیا می آورده، حتی چراغ کم سو تر را به او می دادند، و این حتی ضرب المثل بود.

این ها مخلوق خدا هستند، عزیز و محترم هستند، هنوز این بحث ها تمام نشده است، آن وقت ما می گوییم جاهلیت تمام شد و رفت! نه! همین الان!

لِأَنَّ بَعْضَهُمْ یُحِبُّ الذُّکُورَ وَیَکْرَهُ الْإِنَاثَ، وَبَعْضَهُمْ یُحِبُّ تَثْمِیرَ الْمَالِ، وَیَکْرَهُ انْثِلَامَ الْحَالِ[۲۶]

ای بسا خدای عزوجل با مال انسان را امتحان می کند، با اولاد انسان را امتحان می کند، اولاد که خوب هستند، «وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَهٌ»[۲۷] اولاد که فتنه هستند نه اینکه یعنی این ها بد هستند، یعنی این ها هم امتحان اند، من شخصی را می شناختم که بخاطر اولادش عاقبت به خیر نشد، مرد بزرگی بود، ان شاء الله که خدا او را کمک کند، بخاطر اولادش کار را خراب کرد، زمانی می بینی انسان بخاطر مال کار را خراب می کند و برای انسان فتنه می شود.

خلاصه قضیه ای از جمع بندی این است که می فرماید هیچیک از شما ها البته نگوید خدایا مرا امتحان نکن، فقط بگویید خدایا پناه می برم از امتحان های گمراه کننده.

ماجرای علامه امینی و کتاب ربیع الابرار

خوب این تکه ای بود و تمام شد؛ حالا وعده ای که داده بودم برای شما از ربیع الابرار بگویم، خواهران و برادران ربیع الابرار کتاب زمخشری است، این کتاب مشتمل بر چهار جلد است، رسم علمای قدیم بر این بوده است که کشکول می نوشتند، یعنی مسائل متفرقه ای مثل یک شعر، مثل یک مثل، مثل یک حکایت، مثل یک حدیث، یک مطلب خندیدنی، یک مطلب عبرت گرفتنی، که قالب علمای ما کشکول دارند، شیخ بهایی، ملا احمد نراقی، ملا مهدی نراقی، یا خیلی های دیگر هم کشکول دارند.

اسم کشکول زمخشری «ربیع الابرار» است. داستان شاید قریب به این مضامین باشد که علامه امینی شبی در نجف اشرف، هنگامی که در حال نوشتن الغدیر بود نیاز به نسخه ی ربیع الابرار پیدا می کند، تنها یک عرب شیعه این کتاب را داشته، علامه امینی از او تقاضا می کند که نسخه را برای براداشتن یک یادداشت از او قرض کند، منتها عرب شیعه به او می گوید شما این کتاب را نخواهی دید، علامه امینی بسیار ناراحت شدند و به حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف می شود و محضر حضرت عرضه می دارد: یا امیرالمؤمنین! دشمنان تو که دشمن هستند، اما از دوستانتان هم توقع نیست، بعضی ها اضافه کردند که اگر مرحوم شیخ محمد حسین کاشف الغطاء که هم مرجع تقلید و هم عرب بود (اینها هم بین عرب و عجم فرق قائل بودند) به آن شخص بگوید، به او کتاب را می دهد، مرحوم کاشف الغطاء که مردی بزرگ بود دستور می دهد مرد عرب را نزد او بیاورند و کتاب را از او تقاضا می کند، مرد عرب در پاسخ می گوید: اگر می گفتی بچه هایت بمیرند انقدر ناراحت نمی شدم. مرحوم کاشف الغطاء بسیار ناراحت شدند و مرد عرب را از نزد خود راندند.

علامه امینی که حرم مشرف می شود، به او الهام می شود که به کربلا مشرف شوند، علامه امینی خیلی داتانها دارد، بالاخره ایشان کتاب خیلی مهمی نوشته، الغدیر که شوخی نیست، ایشان نیز همانجا وسیله ای تهیه می کند و خود را به کربلا می رساند، پس از زیارت متوجه می شود یکی از خطبای محترم کربلا در حرم مطهر هستند، خطیب مشهور کربلایی که اهل منبر نیز بوده است، علامه را می شناسد و او را به صرف صبحانه در منزل خود دعوت می نماید، خطیب از علامه سوال می کند دوست دارید صبحانه را در حیاط مصفا میل نمایید یا در کتابخانه؟ علامه در پاسخ می فرماید: کتابخانه برای من بهتر است، پس از مراجعه به کتابخانه (زمانی که صاحبخانه مشغول آماده کردن صبحانه بود) علامه متوجه کتاب ربیع الابرار در آنجا می شود، (شایان ذکر است زخمشری وقتی که تفسیر کشاف را نوشت که تفسیر بسیار مشکلی است، می گوید: من احساس کردم اگر کسی کشاف را بخواند خسته می شود، ربیع الابرار را نوشتم که در ربیع الابرار خستگی اش را بگیرم) علامه امینی از صاحبخانه کتاب ربیع الابرار را درخواست می کند و او نیز با کمال میل تقدیم علامه می نماید، همراه با ربیع الابرار یک قلم نیز برای علامه می آورد، علامه از او می پرسد قلم برای چه؟ واعظ کربلایی عرضه می دارد که قصد دارم این کتاب را به شما اهداء کنم.

ببینید؛ کتاب بی نظیر، کم نسخه… آنکه عرب بود و در نجف حته به مرجع تقلید هم برای یک لحظه این کتاب را نداد…

اینجا جالب است که شاید هم آن واعظ از طرف امیرالمؤمنین علیه السلام عنایت شده بوده است، همین که می خواست بنویسد، علامه امینی فرمود من یک لحظه کتاب را ببینم مطلب خودم را می نویسم و کتاب را مجددا تقدیم می کنم، پس ننویس! واعظ کربلایی در پاسخ گفت: می خواهم اهداء کنم! وقتی فرمودند چرا ننویسم؟!… خلاصه این است که عاشق هیچگاه دست خالی باز نمی گردد.FatemiNia-13970306-NahjolBalaghe-Thaqalain_IR (3) 

بزرگترین سرمایه

ان شاء الله شب ها دعای ابوحمزه را بر حسب حال بخوانید، نه اینکه با زور! چون این کار خطرناک است، اگر کسی به شما گفته است که هر شب کل ابوحمزه را بخوان، او طبیب نیست، اصلا مستحبات را به زور خواندن خطرناک است، هرچقدر که حال داشتی، حال داشتی همه را بخوان، حال نداشتی یک سطر بخوان، اصلا مرحوم پدر من می گفت ابوحمزه را مطالعه کن! اول ببینید چه می گوید، بعد بخوانید؛ می گوید پنجاه سال در تهران ابوحمزه خواندم برای ثوابش، پنجاه سال جوشن کبیر برای ثوابش، ای وااای، پس ترقیِ روحی چه زمانی؟! اینها که برای ثواب بوده، همه اینها شد تجارت! همه اینها شد بده و بستان، پس چه زمانی ترقی روحی؟

در آنجا نگاه کنید محبت خدای عزوجل و محبت اولیای خدا بزرگترین سرمایه ماست، ببینید علامه امینی این الغدیر را نوشته است، اگر عاشق نباشد نمی تواند بنویسد، یک نفر از علما در پشت الغدیر نوشته: (الان هست) علامه امینی! اگر شما این کار را گروهی انجام می دادید جای تعجب بود، چه اینکه به تنهایی انجام داده ای! الان دفتر کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام پیدا شده (آنجایی که ایشان در نجف تحصیل کرده) حتی آن دفتر هم به دستخط خود ایشان است، حتی کارهای روزمره دفتر (مثل اینکه امروز تعمیرات داشته، امروز فلان شخص آمده و …) به دستخط ایشان است، الان شما کجا همچنین چیزی پیدا می کنید؟

جَوّ دعای ابوحمزه محبت خداست، یک جمله ای در آنجا دارد که دوست دارم امشب این جمله را توجه بفرمایید و برای همیشه در زندگیتان باشد، خدا توفیق داده بنده در رادیو و تلویزیون سالها شرح دعای ابوحمزه را گفته ام، چون چندین سال طول کشید خیلی سیر کردم تا نکته های کلیدی را پیدا کنم و به مردم بگویم، یکی از مطالبی که پیدا کردم و محضر مردم تقدیم کردم الان خدمت شما می گویم؛

به خدا عرض می کند: وَحُبّی لَکَ شَفیعی خدایا همین که تو را دوست دارم همین شفیع من است، دوستت دارم، آقا محبت خدا شفیع بزرگی است، محبت خدا هم یا محبت اولیای خدا بسیار بسیار شفیع بزرگی است، محبت اولیای خدا با محبت خدا فرقی نمی کند.

فرقه ای در تهران هستند، گروهی به ظاهر مؤمن و مقدس فکر می کنند که امام زمان ارواحنا فداه فقط برای این هاست، نه! اولاً بنده منبر که می روم اولین دعای من دعای امام زمان ارواحنا فداه است، هنر که نمی کنم! به عنوان یک شیعه اول امام زمان ارواحنا فداه را دعا می کنم، بسیاری از اوقات شده از همین گروه یکی آمد گفت حاج آقا امام زمان هم دعا کنید، گفتم پس خواب بوده ای؟ حواست کجا بود؟ این ها از عرفا هم بدشان می آید، امام زمان ارواحنا فداه را مخصوص خودشان می دانند، از اهل عرفان هم بدشان می آید، و به زعم خودشان فقط این ها بهشت می روند.

زمانی من در شرق تهران منبر می رفتم، شرق تهران مرکز عرفای کشکی است، خواب های زنانه ی بسیار مزخرف در آن خیابان پیروزی و فروعاتش دیده می شود، عرفای ادعایی در همان شرق تهران هستند، در جاهای دیگر هم خالی از حجت نیست (همراه با خنده حضار) در آن مجلس که مردمان خوبی هم می آمدند، دیدم یه گروهی آمدند و پچ پچ می کنند، مدام می گوید سی و شش صد و ده، من حساس شدم که آقا این سی و شش صد و ده چیست؟ خدایا آیا حساب ابجد است؟ این چیست؟ مدام تکرار می کردند، بعد دیدم به یکدیگر یادداشت می دهند سی و شش صد و ده، گفتم خدایا قضیه چیست؟ دیدم بله، مرحوم امام یک تعلیقه ای دارد بر یک متن عرفانی، خوب امام در عرفان نظری اول بود، امام رضوان الله تعالی علیه همه ی علم ها را داشت، از جمله عرفان نظری، زمانی که اگر کسی اسم امام را می آورد او را می کشتند، مرحوم آیت الله آقا سید جلال آشتیانی آن زمان با رمز بدون اسم می نوشت: « قالَ البعضُ الاعاظم فی شَرحِ الدعاء السَّحَر جعلنی الله من کل مکروهٍ فداه » امام در عرفان نظری اعجوبه ای بود، کسی به پای امام نمی رسید، عرفان نظری بسیار مشکل است، بعضی ها فکر می کنند اگر یک خط مولوی بخوانند عارف می شود، عارف شدن بسیار مشکل است، عارف نیمه کاره هم هیزم جهنم است، یا باید عارف نشوی یا اگر عارف شدی باید کامل عارف شوی چون نیمه کاره ی آن به درد نمی خورد، خلاصه بعد دیدیم که امام یک تعلیقه ای برای آن متن عرفانی نوشته، این فرقه که امام زمان ارواحنا فداه را برای خودشان می دانند رفته اند دو صفحه از آن را برداشته اند، یکی سی و شش و یکی صد و ده، انگار در حال نازل شدن وحی هستند، گفتم قضیه چیست؟ تو را به خدا این عدد چیست؟ اگر ابجد است خوب به ما هم بگویید… ابجد صغیر است، ابجد کبیر است، چیست؟ فهمیدیم که دو شماره از کتاب مرحوم امام رضوان الله تعالی علیه است، رفتم دیدم امام مطلبی نوشته و در گیومه انداخته است، گیومه یعنی چه؟ یعنی حرف برای من نیست، شما می دانید دیگر، انسان می گوید فلان کس گفت بعد هم دو نقطه و گیومه می گذارد و بعد هم گیومه را می بندد… من هم رفتم منبر و داغ شدم، گفتم مردم (آن زمان، در امریکا زمان ریاست جمهوری ریگان بود) ریگان معنی گیومه را می داند، تمام غربی ها معنی گیومه را می دانند، اما مقدس های تهران معنی گیومه را نمی دانند، امام یک مطلبی از یک آدمی در آنجا داخل گیومه نقل کرده بود، جلوتر همان مطلب را نقض کرده بود، این ها گیومه را ندیده بودند و مرتب برای خودشان تکرار می کردند سی و شش صد و ده سی و شش صد و ده… من نمی دانم اصلا این ها به چه عقلی زندگی می کنند؟ آنجا امام از آن بنده خدا (صاحب کتاب) از قول پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده بود که من دوستی ندارم، اگر می خواستم دوستی اخذ کنم فلانی را (یکی از صحابه را نام برده بود) دوست اخذ می کردم، امام رضوان الله تعالی علیه گیومه را بسته، بعد می فرماید « و اما محبت مولانا امیرالمؤمنین » ببین چقدر زیبا این آقا که امام زمان ارواحنا فداه را برای خودش می داند، مدرسه هم دارد، مدیر هم دارند، درس هم می دهند، گیومه ی امام را هم ندیده بوده، مطلب به این زیبایی را ندیده بود، « و اما محبت مولانا امیرالمؤمنین فَهیَ محبت الله » محبت آقای مان امیرالمؤمنین علیه السلام همانند محبت خداست.

ان شاء الله امشب خواهران و برادران به منزل بروید و در دعای ابوحمزه ثمالی بگردید و جملات محبت آمیز را پیدا کنید، وَحُبّی لَکَ شَفیعی خدایا همین که من دوستت دارم همین شفیع من است، من دیگر چه چیزی می خواهم؟

ان شاء الله هر حاجتی دارید خداوند برآورده بفرماید.

شبهای ماه مبارک رمضان بسیار غنیمت است، شما که نماز شب می خوانید، اما در خاطر داشته باشید که شیطان از همه چیز ما استفاده می کند، اگر نماز شب خواندید، سعی می کند شما را مغرور کند، اگر هم نخواندید، مثلا در تلویزیون نوشته است ده دقیقه تا اذان صبح مانده است، همانجا دعا کنید، هر دعایی به ذهنتان رسید همان را قدر بدانید. هر لحظه که به ذهنتان رسید همان لحظه نقدا از خدا طلب کنید و دعا کنید، نگذارید نسیه شود.FatemiNia-13970306-NahjolBalaghe-Thaqalain_IR (4)

ان شاء الله که خدا دشمنان اسلام را ذلیل کند.

ان شاء الله که خدا دشمنان اسلام را نابود کند.

ان شاء الله که شما رسوایی بعضی از این ها را خواهید دید.

دشمنان ما قدرتمند هستند، درست است، توپ و تشر دارند، درست است؛ ولی خدا…

من که علم غیب ندارم، شما هم ندارید، منتها خواهید دید، بخشی از این ها به زودی رسوا خواهند شد.

ان شاء الله که خدا مملکت را حفظ کند.

ان شاء الله که خدا رهبر معظم را طول عمر مرحمت کند.

ان شاء الله که خدا ما را قدردان رهبر قرار دهد.

ان شاء الله آنهایی که به این نظام خدمت می کنند خدا اجرشان را بدهد و حفظ شان کند.

خوب برادران و خواهران، این دعای قنوت حضرت رضا علیه السلام را من می خوانم شما هم با اخلاص تکرار نمایید:

امام معصوم این دعا را در قنوت خود می خواندند، هر چه می خواهید در این دعا هست، البته در غیر از قنوت هم می توان این دعا را خواند.

اللهمَّ اهدِنا فیمَن هَدَیت وَتَولَّنا فیمَن تَوَلَّیت وَ عافِنا فیمَن عافَیت وَبارِک لَنا فیما اَعطَیت وَقِنا شَرَّ ما قَضَیت فاِنَّک تَقضی وَلا یُقضَی عَلَیک تَبارکت رَبَّنا وَتَعالَیت اللهم صَلِّ عَلی مُحَمَّد وآل مُحَمَّد

 


پی نوشت:

[۱] حکمت ۹۳ نهج البلاغه

[۲] همان

[۳] همان

[۴] همان

[۵] همان

[۶] همان

[۷] همان

[۸] همان

[۹] همان

[۱۰] همان

[۱۱] همان

[۱۲] همان

[۱۳] همان

[۱۴] سوره ی مبارکه ی نحل آیه ی ۵۸

[۱۵] سوره ی مبارکه ی نحل آیه ی ۵۹

[۱۶] همان

[۱۷] سوره ی مبارکه ی زخرف آیه ی ۱۹

[۱۸] سوره ی مبارکه ی نجم آیه ی ۲۱

[۱۹] سوره ی مبارکه ی نجم آیه ی ۲۲

[۲۰] سوره ی مبارکه ی صافات آیه ی ۱۵۲

[۲۱] سوره ی مبارکه ی صافت آیه ی ۱۵۳

[۲۲] سوره ی مبارکه ی صافت آیه ی ۱۵۴

[۲۳][۲۳] سوره ی مبارکه ی صافات آیه ی ۱۵۷

[۲۴] سوره ی مبارکه ی صافات آیه ی ۱۵۸

[۲۵] همان

[۲۶] حکمت ۹۳ نهج البلاغه

[۲۷] همان