در موردِ موحد؟

ببینید این بنده‌ی خدا چون علوم حدیث نخوانده است یک حرفی می‌زند که شاید برای عوام خیلی عجیب باشد اما برای اهل فن اصلاً خنده‌دار است.

اینکه می‌گوید یک حدیث با سند صحیح بگویید، اولاً باید بگوید حدیث صحیح از نظرِ چه کسی؟ ما که اینطور حدیث نداریم که همه‌ی عالَم و همه‌ی مسلمین از همه‌ی فرقه‌ها بگویند صحیح است، خیلی‌ها بسیاری از روایات صحیح بخاری هم اصلاً صحیح نمی‌دانند و می‌گویند تلقّیِ امّت به قبول است، اجماع شده است و… وگرنه این کتاب پُر است از راویِ کذاب و دروغگو و ضعیف و… بسیاری از علمای اهل سنت بعضی از این روایات بخاری را قبول ندارند، لذا اگر بگوید صحیح باید بگوییم منظورِ تو از «صحیح» چیست؟ صحیح از نظرِ کسی است؟ از نظرِ یک عالِم است؟ یا صحیح از نظرِ همه؟

ما خیلی از جاها صحیح از نظرِ همه نداریم، شاید اصلاً نتوانیم به همین راحتی حدیثی را پیدا کنیم که همه‌ی فرق اسلامی آن را صحیح بدانند، اگر منظورِ تو صحیح از نظرِ یک فردِ خاص باشد می‌گوییم کدام فردِ خاص؟ کدام عالِمِ خاص؟

مثلاً «ترمذی» روایتی را صحیح می‌داند که خیلی‌ها صحیح نمی‌دانند، «بخاری» می‌گوید صحیح است و برخی قبول نمی‌کنند و همینطور…

در آثار شیعه مثلاً «مرحوم کلینی» می‌فرمایند: این کتاب خود را از آثار صحیحه از صادقین گرفته‌ام، در آن کتاب آمده است که حضرت زهرا سلام الله علیها شهید شدند، یا «ابن قولویه» استاد شیخ مفید در «کامل الزیارات» می‌فرمایند: روایاتِ این کتاب را از ثقات اخیار گرفته‌ام و روایت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با لگدی که به پهلوی مبارک ایشان زدند را در آن کتاب آورده است.

اگر بگوید منظور من «کلینی» و «ابن قولویه» نیست می‌گویم منظور تو کیست؟ مثلاً قوم متقدّم «آقای خویی» را مد نظر داری؟ که ایشان هم قبول دارد روایات «کامل الزیارات» صحیح است، «شیخ طوسی» که می‌فرماید اصلاً بین شیعیان اختلاف نیست که عمر به حضرت زهرا سلام الله علیها لگد زده است؛ منظور تو از صحیح چیست؟ نظرِ چه کسی را می‌خواهی؟ یعنی صحیحی که تو قبول کنی؟ مگر تو چیزی بَلَد هستی که ما به تو بخواهیم جواب بدهیم؟ مگر تو عالِم هستی؟ ثانیاً مگر ما باید علمِ خود و دینِ خود را از تو اخذ کنیم؟ یا باید دینِ خود را با تو چِک کنیم؟

اگر منظور علمای شیعه است که علمای شیعه در طول تاریخ بارها این بحث را گفته‌اند و روایات را پذیرفته‌اند؛ من یک نمونه به شما بگویم، من به همین آقای موحد و دیگران جایزه می‌دهم اگر روایت آشتی کردن حضرت زهرا سلام الله علیها را بعد از اینکه با خلیفه اول قهر کردند با سند صحیح به ما بدهند، یک مُرسله‌ی شعبی است اما می‌گویند علما قبول دارند! آقایان وقتی مقابل قهر حضرت زهرا سلام الله علیها کم می‌آورند می‌گویند علما قبول دارند!

نکته‌ی دیگر این است که در آثار شما وقتی خودتان مانند «ذهبی» و دیگران می‌گویید این‌ها را مفقود کنید و از بین ببرید و اسنادِ این‌ها را نابود کنید، بعد توقع دارید حالا خیلی هم سند باقی مانده باشد؟

شما این «خاشقچی» را که اخیراً کشتید، الآن می‌توانید سندِ آن را پیدا کنید؟ معلوم است که سفارت عربستان در ترکیه هر اسنادی که دال بر این باشد که این‌ها دخالتی در این قتل داشته‌اند از بین برده‌اند، وقتی پاکسازی می‌کنند بعد به پلیس بگویند حال بیا و بگرد و پیدا کن!

وقتی شما دستور داده‌اید همه‌ی اسناد را پاک کنید و از بین ببرید، توقع دارید در آثار شما باشد؟

من از این تعجّب می‌کنم که «مقدسی» شما که از اعاظم علمای شماست روایت را حسنه می‌داند، یعنی روایت را معتبر می‌داند می‌گوید: خلیفه‌ی اول قبل از اینکه از دنیا برود در لحظات آخر از اینکه به خانه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها حمله شده پشیمان بود، از چه چیزی پیشیمان بود؟ می‌گوید ای کاش جلوی جنگ را گرفته بودم! از چه چیزی پشیمان بود؟

آیا توقع دارید مطلبی بیش از این پیدا بشود؟

یا روایت صحیحی که در «مصنف ابن ابی شیبه» هست، که خیلی از علمای شما هم آن را قبول دارند، در آنجا می‌گوید: عمر آمد و حضرت زهرا سلام الله علیها را تهدید کرد که خانه را بر سر شما آتش می‌زنم اگر علی بن ابیطالب بیعت نکند!

اولاً اگر ادعای شما این است که علی بن ابیطالب علیه السلام بیعت نکرده است چرا حکومت با توسل به زور می‌خواهد بیعت بگیرد؟

ثانیاً چه ربطی به حضرت زهرا سلام الله علیها دارد که وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت نمی‌کنند همسرِ ایشان را تهدید کنند؟

ثالثاً حسنین علیهما السلام در خانه بودند!

کجای دنیا این کار را می‌کنند؟ مگر پدر جد داعش بودند که وقتی یک نفر بیعت نمی‌کند پسر و همسرِ او را به سوزاندن تهدید کنند؟

آیا توقع دارید بیش از این در آثارِ شما باشد؟

در آثارِ ما هم علمای ما روایات را تلقّی به قبول کرده‌اند، مثلِ «شیخ طوسی»، «شیخ کلینی»، «ابن قولویه» و بزرگانِ علمای ما، منظور تو دقیقاً از سندِ صحیح چیست؟

اگر عوامی صحبت کنید ممکن است بعضی‌ها متوجه نشوند، اگر منظور از سند صحیح روایت یا مطلبی است که مورد قبولِ علمای طراز اول شیعه باشد که این واضحات است و من فکر نمی‌کنم که بیش از این نیاز به توضیح داشته باشد، مگر اینکه او سوالِ خود را واضح‌تر بیان کند.

نکته‌ی دیگری هم بگویم و آن هم این است که او می‌گوید «روایت دال بر شهادت حضرت زهرا بیاورید»، وقتی شما دال بر هجوم را دارید، فکر کرده‌اید که این مسئله‌ی کمی است؟ طبیعی است که شما بخواهید دال بر شهادت را انکار کنید اما هجوم را چطور؟ سوزاندن را چطور؟ تهدید کردن را چطور؟ آیا این‌ها مسائلِ کوچکی بوده است؟

آیا اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها اجازه نداده‌اند که ابوبکر در نماز دفنِ ایشان شرکت کند، اینکه شبانه دفن شدند و در نماز دفنِ ایشان هم اجازه ندادند که ابوبکر شرکت کند و این مطلب در «صحیح بخاری» هم هست، این دال بر چیست؟ دعوا بر سرِ چه بوده است؟

فدکی را که بعداً عثمان به مروان داد به حضرت زهرا سلام الله علیها که حقِّ خودشان بود ندادند!

بجای اینکه در این ایام فاطمیه… خدای نکرده اگر من به جای این‌ها بودم برای اینکه کمی از این قباحت و کثافت را کم کنم اصلاً حرف نمی‌زدم، بجای اینکه در ایام فاطمیه دهان‌های خود را ببندند و سرها را پایین بیندازند و خجالت بکشند از اینکه با دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم چه کردند و چه اتّفاقی افتاده است حال می‌گویند روایتی را که حتماً دال بر شهادت ایشان باشد را ارائه کنید!

حال شما ابتدا باقیِ مسائل را حل کنید تا به شهادت هم برسیم!

شما یک سند برای من بیاورید که دال بر این باشد که عمر در یک جنگ بجای اینکه فرار کند رفته رزمندگی کرده و چهار نفر را کشته است! ببینید آیا این سند را پیدا می‌کنید؟

در موضوعاتی که وضعِ شما روشن است… باید به این آقای موحد مشرک گفت که بهتر است خیلی در این امور وارد نشوی!