در این متن می خوانید:
      1. اجمالی بر تاریخ انقلاب
      2. شکل‌گیری انقلاب در سه مرحله
      3. مراحل قیام
      4. شروع دوره‌ی قیام از پاییز سال ۱۳۴۱
      5. دوران حصر و آزادی حضرت امام (رحمه الله علیه)
      6. شروع دوره‌ی کاپیتولاسیون در پاییز سال ۱۳۴۳
      7. پایان مرحله‌ی اوّل قیام با تبعید حضرت امام (رحمه الله علیه) به ترکیه و شرایط سخت آن زمان برای علما
      8. بررسی دو ریل به صورت موازی
      9. دوره‌ی تألیف تحریر الوسیله‌ی امام (رحمه الله علیه) در ترکیه
      10. گام بلند امام در جهت اهداف مهم دینی و سیاسی
      11. نوشتن حواشی بر کتاب وسیله النّجاه
      12. عروه یکی از مهم‌ترین متون فقه فتوایی
      13. نوشتن دوره‌ی کامل فقه امامیّه از سوی امام (رحمه الله علیه)
      14. شرایع محقّق حلّی (رضوان الله تعالی علیه) نقطه‌ی عطفی در تاریخ فقه
      15. باز گرداندن فقه اصیل با تحریر الوسیله‌ی حضرت امام (رحمه الله علیه)
      16. ماندن فقه در حد عروه برای جلوگیری از اصطکاک
      17. دوره‌ی تبعید در ترکیه بهترین فرصت برای امام (رحمه الله علیه)
      18. انتقال امام (رحمه الله علیه) از ترکیه به نجف در اثر فشار علما بر رژیم پهلوی
      19. گیرا بودن دو درس در اوایل دهه‌ی ۱۳۴۰
      20. برجسته بودن درس اصول امام (رحمه الله علیه) در آن دوران
      21. شروع فقه امام (رحمه الله علیه) در نجف اشرف
      22. تضعیف درس حضرت امام و اعمال نفوذ بر ایشان از سوی ساواک و رژیم ایران
      23. استقبال علمای نجف از حضرت امام (رحمه الله علیه)
      24. درخشش علمی امام (رحمه الله علیه) در نجف اشرف
      25. دقیق بودن خاطرات آقای طاهری خرم آبادی و آقای گرامی
      26. تنظیم طوماری دال بر اعلمیّت آیت الله خوئی از سوی شاگردان ایشان
      27. درخشش امام در برابر استوانه‌های نجف
      28. تاریخ شروع جلسه‌ی ولایت فقیه امام در نجف
      29. سرگذشت درس ولایت فقیه امام  
      30. مختصات زمان تبعید امام به ترکیه و نبودن ایشان در بین شاگردان خود
      31. سختگیری‌های رژیم شاه بر امام
      32. نقطه‌ی عطف تاریخ انقلاب با شهادت حاج آقا مصطفی خمینی
      33. تأثیر درس‌های امام برای مردم یه ویژه نخبگان و تحصیل‌کردگان حوزه و دانشگاه
      34. حملات روشنفکرها به مبانی فکری جامعه‌ی اسلامی
      35. ایجاد خیزش و رستاخیز در حوزه‌های علمیّه
      36. ایجاد روشنگری در بین مردم در سال ۴۱
      37. نهضت فکری علّامه‌ی طباطبایی ضلع جدّی نهضت حضرت امام (رحمه الله علیه)
      38. همزمان بودن فلسفه‌ی مارکسیسم با مبارزات امام در برابر رژیم شاه
      39. جریان انحرافی فلسفه‌ی مارکسیسم در بین جوان‌های پرشور انقلابی
      40. جریان فکری علمای انقلاب در برابر جریان‌های فکری
      41. شکل‌گیری شیوه‌های مختلف فعّالیّت‌های فرهنگی
      42. برگزاری جلسات مذهبی در دوره‌ی طاغوت از سوی مردم عامی
      43. به چاپ رسیدن آثار ارزشمند در دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ از سوی علمای ایران
      44. مجلّات پرطرفدار و با نفوذ دوره‌ی ۴۰ و ۵۰
      45. اتهاماتی به آقای مصباح یزدی
      46. به چاپ رسیدن کتاب آقای خسروشاهی در برابر اتهامات آقای مصباح
      47. چگونگی به چاپ رسیدن کتاب انتقام از سوی آقای مصباح

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ آلِهِ الطَّاهِرِینَ».

اجمالی بر تاریخ انقلاب

بحث ما در واقع یک اجمالی بر تاریخ انقلاب بود. تأکید می‌کنیم که یک اجمالی بود، چون تاریخ انقلاب مفصّل است. گفتیم ما به نوعی کار آموزشی انجام می‌دهیم یعنی می‌خواهیم چهارچوب و شاکله‌ی تاریخ انقلاب در ذهن شما بنشیند وگرنه جزئیات و تفصیل آن را بخواهید باید خیلی ریزتر ورود کرد. بیشتر داریم یک شاکله‌ای در اذهان مبارک شما چینش می‌کنیم.

RanjBarian-13951209-ChekideAzTarikhEnghelab (8)

شکل‌گیری انقلاب در سه مرحله

گفتیم ما می‌توانیم بگوییم انقلاب ما در واقع در سه مرحله شکل گرفته است: مرحله‌ی اوّل قیام بود. مرحله‌ی دوم روشنگری و آماده‌سازی بود. مرحله‌ی سوم انقلاب بود. ما این سه مقطع را داریم.

RanjBarian-13951209-ChekideAzTarikhEnghelab (7)

مراحل قیام

خود این قیام چند مرحله داشت: مرحله‌ی اوّل مبارزه با لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی. مرحله‌ی دوم مبارزه با انقلاب سفید. مرحله‌ی سوم مبارزه با کاپیتولاسیون. اجمالاً این‌ها را گفتیم.

RanjBarian-13951209-ChekideAzTarikhEnghelab (6)

شروع دوره‌ی قیام از پاییز سال ۱۳۴۱

در واقع این دوره از پاییز سال ۱۳۴۱ شروع شد. فوت آیت الله بروجردی که سال ۱۳۴۰ بود. منتها گفتیم وقتی این تصویب‌نامه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی به میان آمد که در مهر سال ۴۱ بود، از آن موقع خیزش و حرکت امام و علما شروع شد. تا آن‌جا پیش رفتند که این لایحه لغو شد.

RanjBarian-13951209-ChekideAzTarikhEnghelab (5)

دوران حصر و آزادی حضرت امام (رحمه الله علیه)

دومین مرحله به قیام ۱۵ خرداد کشید و زندان و حصر حضرت امام انجامید و در واقع در همان بهمن سال ۴۱ که رقم خورد، در فروردین ۴۲ حمله به مدرسه‌ی فیضیّه صورت گرفت، ۱۵ خرداد سال ۴۲ هم که آن قیام صورت گرفت، امام هم که در تبعید بود تا اواخر سال ۴۲ یعنی فروردین ۴۳ دیگر حضرت امام آزاد شد و آن حصر ایشان برداشته شد و حضرت امام توانست به قم برگردد و درس و بحث خود را دوباره شروع کند.

RanjBarian-13951209-ChekideAzTarikhEnghelab (4)

شروع دوره‌ی کاپیتولاسیون در پاییز سال ۱۳۴۳

بعد از آن گفتیم دوباره قصّه‌ی کاپیتولاسیون شروع شد که این در پاییز سال ۱۳۴۳ بود که اتّفاق افتاد. در مقابله با آن امام دوباره خیزش خود را شروع کرد، هر چند که شاید دیگر این‌جا اشاره کردیم رمق خیلی از انقلابیون گرفته شده بود یعنی یک بار گفتند رفتیم، نتیجه گرفتیم، ولی بار دوم رفتیم و سختی‌های زیادی دیدیم، تعارف که نداشت. خود امام را که به زندان بردند و حبس و حصر و از آن طرف هم قیام ۱۵ خرداد تعداد زیادی از مردم را کشتند، حاصلی هم به ظاهر نداشت. یعنی خود ما به آن تاریخ ورود پیدا کنیم، باید از سال ۹۵ به آن موقع برویم، می‌بینیم واقعاً شاید درک و همراهی امام سخت بود، ولی امام کوتاه نمی‌آمد. دوباره سر قضیه‌ی کاپیتولاسیون شروع کرد و سر و صدا و قیام و مبارزه کرد و جلو رفت. حرف خود را هم زده بود که ما می‌رویم «ولو بلغ ما بلغ» به هر کجا هم می‌خواهد بکشد، بکشد. به جای تلخی کشید.

RanjBarian-13951209-ChekideAzTarikhEnghelab (3)

پایان مرحله‌ی اوّل قیام با تبعید حضرت امام (رحمه الله علیه) به ترکیه و شرایط سخت آن زمان برای علما

خلاصه امام را غریبانه و خیلی تلخ به ترکیه تبعید کردند و دیگر حوزه‌ی قم هم رمق سابق را نداشت، انقلابیّون رمق سابق را نداشتند. یک مقدار محکوم کردند، یک مقدار سر و صدا کردند بعد گفتند در پایان چه اتّفاقی می‌افتد؟ بالاخره که نمی‌شود درس تعطیل شود؟ نمی‌شود حوزه تعطیل شود؟ تا چه موقع ما تعطیل کنیم؟ این سیّد هم که آرام بشو نیست، او می‌خواهد مدام بجنگد. یک مقدار درس‌ها تعطیل شد، یک مقدار محکوم کردند امّا دوباره درس‌ها شروع شد و می‌رفت که آرام آرام به حسب ظاهر حضرت امام به فراموشی سپرده شود، خیلی مقطع سخت و حسّاسی بود. ولی انصافاً الحق و الانصاف علما کم نمی‌گذاشتند، خیلی تلاش ‌کردند برای این‌که دوباره بتوانند امام را برگردانند و از آن شرایط نجات بدهند، ولی شرایط خیلی سختی بود.

ما تا این‌جا را جلسه‌ی گذشته گفته بودیم که مرحله‌ی اوّل که قیام بود، با تبعید حضرت امام به ترکیه به پایان می‌رسد. بعد از آن ما به مرحله‌ای می‌رسیم که اسم آن را روشنگری و آماده‌سازی گذاشتیم. این‌جا ما در واقع باید دو ریل را به صورت موازی نگاه کنیم، ببینیم چه اتّفاقی می‌افتد.

RanjBarian-13951209-ChekideAzTarikhEnghelab (1)

بررسی دو ریل به صورت موازی

یک ریل امام است که به تبعید رفته است، حالا مدّتی را در بورسای ترکیه است و بیشتر آن را در ادامه به نجف می‌رود. باید ببینیم حرکت امام به چه شکل است. ریل دوم مبارزین هستند. مبارزین که می‌گوییم اعم از شاگردان حضرت امام و عموم مردم حالا در طبقات مختلف است. این‌ها چه می‌کنند؟ إن‌شاء‌الله اگر توفیق باشد بحث آن را توضیح می‌دهیم.

دوره‌ی تألیف تحریر الوسیله‌ی امام (رحمه الله علیه) در ترکیه

تبعید امام به ترکیه از ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ شروع می‌شود. بعد از امام، حاج آقا مصطفی را هم ۱۳ دی ۱۳۴۳ به امام ملحق می‌کنند. یعنی آقا مصطفی را هم تبعید می‌کنند. در همین دوره است که از آبان ۴۳ تا مهر ۴۴ امام مشغول تألیف تحریر الوسیله می‌شود که آن دفعه اشاره کردیم اوّلاً نبود شدید امکانات بود، امام چیزی نداشت، نه کتابخانه‌ای، نه نرم‌افزاری، نه کتابی. در نامه‌های ایشان است که می‌گفت برای من یک کتاب بفرستید. آن روحیه‌ی عرفانی بلند امام که در آن شرایط این‌قدر تمرکز دارد و واقعاً «فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‏»[۱] آسوده‌خاطر است و نشسته دارد تحریر الوسیله می‌نویسد.

گام بلند امام در جهت اهداف مهم دینی و سیاسی

نوشتیم امام در مدّت ۱۱ ماه تبعید در ترکیه نه تنها دچار تعلّمات روحی و ناامیدی نشد، بلکه در جهت اهداف مهم دینی و سیاسی گام بلندی برداشت. در همان نخستین روزهای ورود به ترکیه در نامه‌هایی که به ایران فرستاد، چند کتاب فقهی از جمله مکاسب و وسیله النجاه را درخواست کرد. وسیله النجاه کتاب فقه فتوایی مرحوم آقای سیّد ابو الحسن اصفهانی است. امام بر وسیله النّجاه حاشیه نوشته بود، در ترکیه آمد این حواشی را تجمیع کرد و نظم و نسق داد و تحریر الوسیله شد. این‌که‌ تحریر الوسیله نام گرفته به آن اعتبار است.

نوشتن حواشی بر کتاب وسیله النّجاه

وسیله النّجاه مرحوم آقای سیّد ابوالحسن اصفهانی اعتباری داشته که نه فقط امام، مرحوم آقای گلپایگانی، بزرگان دیگر هم بر این کتاب حواشی فقهی می‌نوشتند. مثل مشابه عروه. خلاصه با همان چند جلد کتاب محدودی که در اختیار داشت دست به کار تألیف یک اثر مهم فقهی به نام تحریر الوسیله شد. امام در مقدّمه‌ی این اثر ارزشمند اشاره می‌کند به این‌که حاشیه‌های تحریر الوسیله بر کتاب وسیله النّجاه مرحوم آقای ابوالحسن اصفهانی است که در روزگار تبعید در ترکیه به صورت متنی مستقل درآورده است.

عروه یکی از مهم‌ترین متون فقه فتوایی

یک توضیحی در مورد تحریر الوسیله بدهم. این‌که گفتم گام بلندی برداشته شد، نکته‌ی مهمی است و آن این‌که یکی از مهم‌ترین متون فقه فتوایی اخیر ما عروه است. عروه را که شما نگاه کنید، عمده‌ی آن بخش عبادات است. یعنی طهارت و صلاه و خمس و حج و این‌ها است. وارد بخش معاملات به آن معنا نمی‌شود. می‌دانید وقتی معاملات گفته می‌شود، بیشتر مقصود اجتماعیّات است. یعنی اعم از معامله‌ای که در ذهن ما است شامل مکاسب، متاجر می‌شود، اجاره و رهن می‌شود تا حدود و قصاص و دیات را هم شامل می‌شود. عروه‌ای که در دست است و در واقع متنی است که علما و بزرگان بر آن حاشیه می‌زنند، به این ترتیب است. بخشی از فقه است و در واقع بخش فردی فقه است.

نوشتن دوره‌ی کامل فقه امامیّه از سوی امام (رحمه الله علیه)

امام (رحمه الله علیه) آمد دوره‌ی کامل فقه امامیّه را نوشت. یعنی از اوّل طهارت تا آخر دیات را دوباره نوشت. آیا این کار، کار جدیدی بود که امام انجام داد؟ این نکته‌ی مهمی در مباحث با انجمن حجّتیّه‌ها است. هیچ موقع ما نباید بگوییم امام اوّلین بار این کار را انجام داد. نخیر، امام اوّلین بار این کار را نکرد، این تاریخ فقه بود. عروه اوّلین بار در تاریخ بود.

شرایع محقّق حلّی (رضوان الله تعالی علیه) نقطه‌ی عطفی در تاریخ فقه

در تاریخ فقه شما لمعه می‌خوانید، شرح لمعه‌ی شما شرحی بر لمعه‌ی شهید اوّل است. شهید اوّل ۵۴ باب است. از اوّل طهارت تا آخر دیات کامل یک دوره فقه فتوا است. نه فقط شهید اوّل، شما شرایع مرحوم محقّق حلّی را ببینید. شرایع محقّق یک نقطه‌ی عطفی در تاریخ فقه است و بسیاری از کتب فقه استدلالی ما شرح و حاشیه بر شرایع محقّق هستند. مثلاً فرض بفرمایید مسالک همین شهید ثانی شما که می‌خوانید، ایشان مسالک دارد، مسالک شرح استدلالی شرایع است.

یا فرض بفرمایید جواهر که این‌قدر مهم است، یک دایره المعارف فقه ما است، جواهر شرح استدلالی شرایع است و آن‌قدر هم شرایع مهم است، مرحوم صاحب جواهر در مقدمّه‌ی جواهر می‌گوید من دنبال یک متنی بودم که آن را شرح کنم، وقتی به شرایع رسیدم، می‌گوید: «وَجَدتُهُ قرآناً لِلاحکام» من این را برای شرح انتخاب کردم. شما شرایع را نگاه کنید، دوباره همین منهج است. یعنی از اوّل طهارت تا آخر دیات، بیش از ۵۰ کتاب فقهی است. باز محقّق یک کتاب دیگر به نام مختصر النافع دارد که آن هم مثل شرایع خود بسیار مورد شرح و حاشیه قرار گرفته است. آن هم یک دوره‌ی کامل فقه است. آثار مرحوم علّامه‌ی حلّی را شما نگاه کنید، قواعد مرحوم علّامه را نگاه کنید، سایر کتاب ایشان را ببینید، این‌ها همه دوره‌ی کامل فقه است.

باز گرداندن فقه اصیل با تحریر الوسیله‌ی حضرت امام (رحمه الله علیه)

بنابراین تحریر الوسیله‌ی حضرت امام بازگرداندن فقه اصیل بود. فقه اصیلی که داشت فراموش می‌شد و یک نکته‌ی دیگری که باید این‌جا به آن توجّه شود جریان سکولار فقه عروه‌ای را دوست دارد. دقّت کنید که اشتباه نکنید، نمی‌خواهیم بگوییم عروه با سفارش آن‌ها تألیف شده است. یک موقع چنین برداشتی نکنید. به طور تصادفی یک اتّفاقاتی هم زمان می‌افتد.

ماندن فقه در حد عروه برای جلوگیری از اصطکاک

مرحوم صاحب عروه برای دوره‌ی مشروطه است، خیلی این اتّفاق مطلوب آن‌ها بود که فقه شیعه عروه شود. بگویند فقه شیعه چه می‌گوید؟ اگر عروه است، باشد. ولی اگر بخواهد پای خود را فراتر از عروه بگذارد و وارد اجتماعیّات شود، آن موقع درگیری پیش می‌آید، اصطکاک پیش می‌آید. لذا چه بهتر که فقه در حد عروه باشد.

دوره‌ی تبعید در ترکیه بهترین فرصت برای امام (رحمه الله علیه)

امام که گفتیم کار بزرگی انجام داد نکته همین است آمد دوباره به لحاظ نظریه… یعنی امام فقط در میدان مبارزه نیست، فقط فریاد بزند، دارد خودش همزمان کار تئوریک و زیر بنایی را خودش انجام می‌دهد و بهترین فرصت از نظر امام که یک شخصیّت عرفانی است، همان دوره‌ی تبعید در ترکیه است، چه فرصتی از این بهتر. حالا خیلی از افراد در آن دوره‌ها افسردگی می‌گیرند، ولی امام در آن دوره می‌نشیند یک کاری که جای آن خالی بوده را انجام می‌دهد.

انتقال امام (رحمه الله علیه) از ترکیه به نجف در اثر فشار علما بر رژیم پهلوی

در ۱۳ مهر ۱۳۴۴ امام به نجف اشرف منتقل می‌شوند. در ابتدا به کاظمین می‌رود بعد به کربلا می‌رود و بعد هم به نجف می‌روند و این هم نبود جز در اثر فشار علما. علما فشار زیادی وارد می‌کردند که بالاخره سیّد را کجا بردید، چه بلایی سر او می‌آورید. آن‌ها هم دیدند که فشارها زیاد است، گفتند او را به نجف می‌بریم و در دریای نجف گم می‌شود، آن‌جا آن‌قدر غول است، آن‌قدر استوانه است، آن‌قدر شخصیّت‌های بزرگ است که این آقا روح الله که الآن ما به او امام می‌گوییم، آن موقع آقا روح الله بیش نبود. اهل این چیزها هم نبود که بگویید وظیفه‌ی بنده است که مرجع شوم. نه رساله می‌داد و نه در این وادی‌ها بود. به سادگی امام احساس تکلیف نمی‌کرد. رساله هم نداشت، داعیه‌ی مرجعیّت هم نداشت، خودش بود و عبا و قبای خود، چیز دیگری نداشت. بالمعنی الکلمه نه پول داشت، نه نیروی نظامی داشت و نه رساله داشت، خودش بود و خدای خودش. حضرت امام را به نجف انتقال می‌دهند، به هر حال اجباری بوده است و از مهر ۴۴ حضرت امام در نجف مستقر هستند. فعلاً ریل امام را جلو می‌رویم.

گیرا بودن دو درس در اوایل دهه‌ی ۱۳۴۰

باز این‌که نکته‌ی دیگری از طلبگی خدمت شما عرض کنم. برای خود من جالب بود الآن شما شاگردان قمی امام را نگاه می‌کنید، آن‌ها نوعاً شاگردان اصول امام هستند، یعنی آن موقعی که امام هنوز تبعید نشده بود، همان اوایل دهه‌ی ۴۰ دو درس خیلی گیرا بود. یکی اصول حضرت امام بود، یکی فقه مرحوم آقای سیّد محمّد داماد بود که فرزندان ایشان الآن در قید حیات هستند و این آیت الله شبیری که خیلی از افراد شبهه‌ی اعلمیّت برای ایشان دارند، از اکابر تلامذه‌ی مرحوم آقای سیّد محمّد محقّق داماد بود.

برجسته بودن درس اصول امام (رحمه الله علیه) در آن دوران

امام آن موقع اصول می‌گفت. اصول امام خیلی برجسته بود. به گونه‌ای که در گزارش‌های ساواک هم موجود است، گزارشگرها می‌آمدند درس‌ها را توصیف می‌کردند، نوشتند شلوغ‌ترین درس، درس آیت الله بروجردی است که در مسجد اعظم قم برگزار می‌شود. بعد از درس آیت الله بروجردی درس یک سیّدی به نام حاج آقا روح الله است که درس بسیار شلوغی است و فضلا در آن درس شرکت می‌کنند. بعد از آن درس، درس مرحوم آقای سیّد محمّد محقّق داماد بود که ایشان چون داماد مرحوم حاج شیخ بود، به عنوان داماد معروف شده بود و الّا فامیلی ایشان حاج سیّد محمّد موسوی است. بعد نوبت به درس آیت الله گلپایگانی و آقای شریعتمدار و آقای مرعشی و دیگران می‌رسید.

خلاصه به لحاظ کثرت جمعیّت هم درس حضرت امام بعد از آقای بروجردی بود، طبق گزارش‌هایی که اسناد ساواک دارد. کدام درس بیشتر مورد اقبال بود؟ همین اصول امام. امام در اصول خیلی برجستگی داشت. الآن هم در قم دیدید یک آقای در اصول برجسته است و یک آقایی در فقه برجسته است. گاهی افراد وقتی به یک جنبه‌ای شناخته می‌شوند، جنبه‌های دیگر آن‌ها ناشناخته می‌ماند. مثلاً علّامه‌ی طباطبایی (رحمه الله علیه) در فلسفه خیلی مطرح است، در تفسیر خیلی مطرح است. بعضی فکر می‌کنند شاید ایشان خیلی فقیه نبوده است، در فقه خیلی قوی نبوده است، ولی مرحوم علّامه‌ی تهرانی در مهر تابان می‌گوید: علّامه‌ی طباطبایی گفت: من به قم آمدم، دیدم فلسفه و تفسیر نیاز است، لذا این را شروع کردم. به این معنا است که اگر می‌دیدم فقه نیاز است، فقه را شروع می‌کردم و آن هم با همین قوّت.

شروع فقه امام (رحمه الله علیه) در نجف اشرف

حالا امام را به نجف فرستادند. نجف هم مهد فقه و اصول بود. اساطینی آن‌جا بودند، هنوز آثار نفس مرحوم اصفهانی و نائینی و آقا ضیاء در نجف طنین‌انداز است، آقای خوئینی‌ها شاگردان ممتاز این‌ها هستند. اگر امام می‌خواست مثل خیلی از افراد حساب و کتاب دنیایی انجام بدهد، ای بسا آن‌جا اصول خود را شروع می‌کرد. چون اصول امام چکش حسابی خورده بود. ولی امام بی‌باک فقه خود را شروع می‌کند، نه این‌که قبلاً فقه نمی‌گفت، می‌گفته ولی آن‌جا دوباره فقه را شروع می‌کند.

تضعیف درس حضرت امام و اعمال نفوذ بر ایشان از سوی ساواک و رژیم ایران

بحث خود را از مکاسب شروع می‌کند و اتّفاقاً جلسه‌ی درس شلوغی هم داشتند. در بدو ورود فقه امام خیلی شلوغ می‌شود، خیلی مورد توجّه قرار می‌گیرد منتها بعد وقتی که یک مقدار شعاع درس امام که جدّی می‌شود، از طرف ساواک و رژیم ایران در نجف اعمال نفوذ می‌کنند و درس امام را به شدّت تضعیف می‌کنند. حتّی آن اوایلی که امام درس را شروع کرد، یک تعداد از مدّعی‌ها را سر درس امام فرستاده بودند که امام را به چالش بکشد و یک مقدار درس را تضعیف کنند. اتّفاقاً باعث تقویت درس شد؛ چون آن‌ها رفتند وارد میدان شدند و شکست خوردند و امام خیلی مستدل و خیلی مسلّط همه را بحث کرد و روشن کرد و کار بدتر شد. لذا وقتی دیدند این شگرد جواب نداد، به شیوه‌های دیگری که شیوه‌های امنیّتی بود ورود کردند و خلاصه سعی کردند درس حضرت امام را تضعیف کنند، درست حضرت امام را خلوت کنند و در این جهت اتّفاقات بسیار تلخی در نجف افتاد.

استقبال علمای نجف از حضرت امام (رحمه الله علیه)

یکی از کسانی که نجف با امام بود، او گاهی نقل می‌کرد، با بغض و گریه و تلخی شدید از روزگار امام در نجف حرف می‌زد که چه اتّفاقات تلخی برای امام افتاد، چقدر امام را در محاصره قرار دادند، با این‌که در ابتدا خیلی اقبال شده است، امام وقتی که به نجف رفت، خیلی از افراد مثل مرحوم آقای خوئی، مرحوم آقای حکیم، مرحوم آقای شاهرودی بزرگ همه به استقبال حضرت امام رفتند. حتّی مرحوم آقای خوئی دو بار به دیدن امام رفت.

درخشش علمی امام (رحمه الله علیه) در نجف اشرف

چون می‌دانید بین علما رسم است وقتی یک کسی وارد جایی می‌شود، به دیدن او می‌روند منتها رسم است که یک بار می‌روند، آقای خوئی دو بار رفت. اطرافیان گفته بودند چرا شما دو بار می‌روید؟ گفته بود ایشان با بقیّه فرق دارد، باید به ایشان تعظیم کرد، باید تکریم کرد. این اتّفاق‌ها افتاد، امّا در ادامه‌ی مسیر کم کم مدام لطمه‌هایی که رژیم ساواک زد، اثرگذار شد و متأسّفانه شرایط خوبی برای امام ایجاد نشد. امّا درخشش علمی امام جدّی شد یعنی در حوزه‌ی نجف امام به لحاظ علمی درخشید.

دقیق بودن خاطرات آقای طاهری خرم آبادی و آقای گرامی

خاطراتی که مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ کرده است خیلی ارزشمند هستند. رفتند با علما و شخصیّت‌هایی که خاطراتی داشتند، چه از علما خاطرات داشتند و چه از نهضت خاطرات داشتند، خاطرات آن‌ها را گرفتند و پیاده کردند. آن موقعی که من این را کار می‌کردم، تقریباً می‌توانم بگویم همه‌ی خاطرات را یک دور دیدم. این‌ها چون خاطره است، خیلی از جاهای آن پس و پیش دارد و شما باید اجتهاد کنید تا بتوانید درست را از نادرست تشخیص بدهید. بین آن خاطرات دو را خیلی دقیق‌تر یافتم. یکی خاطرات آیت الله گرامی بود، یکی خاطرات مرحوم آیت الله سیّد حسن طاهری خرم آبادی که چند سال پیش مرحوم شدند. این دو از همه دقیق‌تر بود. یعنی هر چیزی که می‌گفتند، تقریباً پس و پیش تاریخ‌های آن را نگاه می‌کردم، می‌دیدم دقیق هستند. این نکته‌ای که می‌گویم آیت الله طاهری خرم آبادی در خاطرات خود گفته است.

می‌گوید بعد از رحلت مرحوم آیت الله حکیم سال ۴۸ مرحوم شد.

– ‌همان که شهید شد؟

– نه، شما کدام یک را می‌گویید؟

– شهید حکیم که….

– این برای چند سال پیش است. آیت الله حکیم که سال ۴۸ مرحوم شد. این آیت الله حکیمی که شما می‌گویید آقای سیّد محمّد باقر پسر او است. آقای سیّد محسن حکیم بزرگ خاندان حکیم است.

– سال ۸۰، ۸۱ بود شهید بود.

– صدام سال ۸۰ سقوط کرد، یک سال بعد ایشان از قم به نجف رفتند.

– همان حدود بود. ایشان آقای سیّد محسن حکیم بزرگ خاندان حکیم است و مستمسک ایشان که شرح استدلالی عروه است، کتاب بسیار مهم و فنی در رشته‌ی خودش است و همین‌طور شرح استدلالی که ایشان بر کفایه دارد.

تنظیم طوماری دال بر اعلمیّت آیت الله خوئی از سوی شاگردان ایشان

این جمله را آقای طاهری خرم آبادی نقل می‌کند، می‌گوید: مرحوم آیت الله حکیم که در سال ۴۸ به رحمت خدا رفتند، شاگردان آیت الله خوئی یک طوماری دال بر اعلمیّت آیت الله خوئی تنظیم کردند و اکابر تلامذه‌ی آیت الله خوئی هم شروع به امضای آن کردند. خدمت آیت الله سیستانی بردند. آیت الله سیستانی گفت تا موقعی که آقای خمینی است، من نمی‌توانم بر اعلمیّت آقای خوئی شهادت بدهم. این خیلی مهم است. یعنی امام به گونه‌ای در حوزه‌ی نجف درخشید، بحث من این نیست که بگوییم چه کسی اعلم بود، در نجف به طراز اعلمیّت رفته است،. صحبت یک ده نیست، حتّی صحبت از قم هم نیست.

درخشش امام در برابر استوانه‌های نجف

در فوتبال زمین حریف که می‌گویند، قم بالاخره شهر امام بود، استادهای ایشان آن‌جا بودند، شاگردان ایشان آن‌جا بودند، عمری آن‌جا تدریس کرده بود، ولی نجف برای امام خیلی دیار غربت است، آن‌جا به گونه‌ای بدرخشد که یکی از استوانه‌های نجف بگوید من تردید دارم که این اعلم است یا آن اعلم است، حتّی تردید تا جایی است که می‌گوید من امضا نمی‌کنم، پیدا است که آن سنبه‌ی فقهی آن‌جا حسابی نشسته است. این خیلی چیز مهمی است.

تاریخ شروع جلسه‌ی ولایت فقیه امام در نجف

امام مشغول درس و بحث می‌شود و آن جنبه‌ی فقهی خودش را آن‌جا به رخ می‌کشد و این بسیار مهم بود. اگر امام آن وزانت فقهی را نداشت، نمی‌توانست این انقلاب را به جایی برساند. گفتیم امام پول نداشت، نیروهای مسلح نداشت، آن زمان مرجعیّت نداشت، امّا این بنیه‌ی علمی خیلی مهم بود. این برای من و شما هم امروزه یک الگو است که اگر کسی می‌خواهد کار بزرگی انجام بدهد، باید خودش هم آدم بزرگی باشد، باید یک وزنی داشته باشد. آن وقت درس ولایت فقیه را امام در همان حوزه‌ی نجف مطرح می‌کند. اگر درس، درس ضعیفی بود که امام را در همان حوزه‌ی نجف له کرده بودند. امام با صلابت و اقتدار درس ولایت فقیه را در همان حوزه‌ی نجف شروع می‌کند. تاریخ دقیق آن را هم این‌جا نوشتم از ۱ بهمن سال ۴۸ تا ۱۹ بهمن ۴۸ در ۱۲ جلسه امام ولایت فقیه را بحث می‌کند. در درس فقه خود، در مکاسب وقتی به آن‌جا می‌رسند این بحث را مطرح می‌کنند. بحث نامه‌ی سرگشاده‌ی امام به نخست‌وزیر ایران است که باید خودتان آن را ببینید.

سرگذشت درس ولایت فقیه امام  

قصّه‌ی خود درس ولایت فقیه امام که بعد کتاب می‌شود و به ایران می‌آید، خود این جریان بسیار جالبی دارد، یعنی کتاب ولایت فقیه حضرت امام را دیدید. خود این کتاب یک سرگذشت دارد که حالا برسیم یک اشاره‌ای به آن می‌کنم. این دورنمای این طرف بود که در واقع حضرت امام این سیر را جلو رفت تا به سال ۵۶ می‌رسیم که ۱ آبان ۵۶ فوت مشکوک حاج آقا مصطفی است که حالا اگر فرصتی باشد تفصیلی از این‌ها را خواهم گفت. خواستم دورنمای این قسمت را داشته باشید.

مختصات زمان تبعید امام به ترکیه و نبودن ایشان در بین شاگردان خود

در کنار این ماجرایی که برای حضرت امام آن طرف مرزها پیش می‌آید، یک سری به این طرف می‌زنیم. امام به آن‌جا رفت، گفت به نظر شما آن کسی که می‌رود حالش بدتر است یا آن کسی که می‌ماند؟ حال هر دو بد است، آن‌ها هم وضع خیلی بدی پیدا کردند. بالاخره شاگردان امام که بی‌استاد شده بودند، پیروان امام به لحاظ انقلابی هم که اصلاً همین‌طور مبهوت مانده بودند، دفعه‌ی پیش هم تأکید کردم به آن زمان با مختصات خودش وارد شویم. آن زمان عصر رسانه نبود، تلگرام نبود، موبایل نبود، دسترسی نبود که مثلاً امام پیام بدهد، زود پیام او منتشر شود، این خبرها نبود. اصلاً واقعاً جایی رفت که عرب نی انداخت، اصلاً دیگر دسترسی نبود. چه اتّفاقی بیفتد یک نامه‌ای هم… بیانیه‌های امام را می‌خواستند بیاورند، هر کدام از این‌ اجزاء یک سرگذشتی دارد، کسی علاقه داشته باشد می‌تواند این‌ها را مطالعه کند. اصلاً بیانیه‌های امام از نجف به ایران دست مبارزین برسد، این خودش یک داستانی دارد که آن‌ها چگونه آوردند، مثل حالا که نبوده است.

سختگیری‌های رژیم شاه بر امام

لذا این طرف شرایط خیلی شرایط تلخی می‌شود. از آن طرف رژیم هم ضلع دیگر ماجرا است. رژیم هم در این دوره سختگیری‌های خود را تشدید می‌کند. یعنی امام را بیرون فرستاده است، احساس ظفر می‌کند، این‌ها هم که بی‌سرپناه شدند، بی‌بزرگ‌تر شدند. رژیم حساسیّت‌های خود و سختگیری‌های خود را به شدت بیشتر می‌کند.

نقطه‌ی عطف تاریخ انقلاب با شهادت حاج آقا مصطفی خمینی

گفتیم از آبان ۴۳ که تبعید امام اتّفاق افتاد تا آبان ۵۶ که شهادت حاج آقا مصطفی بود و در واقع این مرحله‌ی سوم که انقلاب است، ما نقطه‌ی عطف آن را از شهادت حاج آقا مصطفی می‌گیریم. شرایط جدیدی در ایران ایجاد شد. در این ۱۳ سال امام در تبعید به سر می‌برد و ارتباط او با مبارزان به طور عمده به وسیله‌ی اعلامیه و نوار بود.

تأثیر درس‌های امام برای مردم یه ویژه نخبگان و تحصیل‌کردگان حوزه و دانشگاه

امّا دو سال مبارزه‌ی مستقیم و علنی امام با رژیم شاه تأثیرات فراوانی بر فضای سیاسی کشور گذاشته بود و درس‌های زیادی برای مردم مسلمان ایران به ویژه نخبگان و تحصیل‌کردگان حوزه و دانشگاه به دنبال داشت. از جمله درس امام این بود ۱- مسلمانان نباید در برابر منکراتی که حکومت‌‌های طاغوت مرتکب می‌شوند و مصالح اسلام و مسلمین را به خطر می‌اندازند، بی‌تفاوت باشند. این یک نکته‌ای بود، چون تا قبل از این این خبرها نبود. حکومت‌ها هر کاری می‌خواستند انجام می‌دادند، مردم هم می‌گفتند برویم نماز خود را بخوانیم، چه کار به این کار داریم، ولی این‌جا امام نشان داد وقتی که حکومت یک کاری انجام داد، شما باید موضع‌گیری کنید.

۲- حساسیّت در قبال منکرات حاکمان جور نباید در حد یک تذکّر ساده و اعلام انزجارهای بی‌خطر باشد. بلکه باید تا مرز جلوگیری از اقدامات حکومت و وادار کردن آن‌ به عقب‌نشینی ادامه داد «ولو بلغ ما بلغ».

۳- بهترین راه مبارزه افزایش بینش دینی و آگاهی‌های سیاسی مردم و استفاده از قدرت مردم است. این نکته‌ی مهمی است، اگر می‌خواهید مبارزه‌ای داشته باشید باید مردم را به میان بیاورید، مردم را به میان نیاورید نمی‌توانید.

۴- تابو رژیم شاه شکسته شد. این خیلی مهم بود و همه دریافتند که می‌توان نوک تیز حمله را متوجّه شخص شاه نمود و می‌توان با برنامه‌ریزی، حکومت متزلزل شاه را سرنگون ساخت، چنان که در قیام ۱۵ خرداد رژیم شاه در چند قدمی سقوط قرار گرفت. گفتیم این پیام‌ها از نگاه آگاهانه‌ی نخبگان جامعه مخفی نماند و آثار زیادی در فعّالیّت‌های سیاسی، اجتماعی گروه‌های مختلف بر جای گذاشت و برخی از آن‌ها را به اجمال مرور می‌کنیم. گروه اوّل علما و روحانیان حوزه‌های علمیّه. گروه دوم دانشگاهیان. گروه سوم جریان‌های سیاسی.

حملات روشنفکرها به مبانی فکری جامعه‌ی اسلامی

اتّفاقات تلخ همان‌طور که قرآن می‌فرماید: «عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ»[۲] در این دهه‌های اخیر این روشنفکرها حملات شدیدی به مبانی فکری ما کردند. زیر سؤال بردن مبانی فکری ما تلخ بود، امّا خیر شد. این بحث‌ها که در مورد قبض و بسط تئوریک شریعت مطرح شد، سبب شد یک عدّه‌ای به یک زوایای دیگری در مباحث کلامی هم توجّه کنند. تا قبل از این خیلی به این جنبه توجّه نمی‌شد، ولی از آن موقع بیشتر توجه شد و رفتند روی این کار کردند، کتاب نوشتند، مقاله نوشتند، شاگرد تربیت کردند و بحث‌هایی از این قبیل.

ایجاد خیزش و رستاخیز در حوزه‌های علمیّه

این قصّه هم همین‌طور تبعید امام خیلی تلخ بود. امّا این هم «وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ» انصافاً باطن آن را می‌بینید، «باطنه رحمه» واقعاً خیر شد، از این جهت که یک بیداری صورت گرفت که چه کاری انجام می‌دهیم، دور هم نشستیم یک سری حرف‌های تکراری را مدام می‌زنیم، رهبر ما را هم که بردند، ما هم هیچ کاری انجام ندادیم. یک خیزشی، یک رستاخیزی، یک جنبشی در حوزه‌ها‌ی علمیّه اتّفاق افتاد که پس باید یک حرکتی انجام داد. منتها باید توجّه داشت که سنخ این حرکت، جنس این حرکت دیگر از جنس انقلاب نیست. انقلاب هر کاری خواستید انجام بدهید، ولی این‌جا نه، این‌جا باید شما خون دل بخورید، درس بدهید، جزوه بدهید، کتاب پخش کنید، بروید و بیایید، ببینید چه اتّفاقی افتاد که کسی یاد گرفت، یاد نگرفت. کار، کار علمی است، کار فرهنگی است یعنی می‌خواهی روی فکرها کار کنید. این با خشونت اتّفاق نمی‌افتد، ذات این بطیء است، امّا اثرگذار است.

ایجاد روشنگری در بین مردم در سال ۴۱

امام وقتی که سال ۴۱ شروع می‌کند و به جلو می‌رود، حوزه‌های علمیّه آمادگی دارند، ولی مردم خیلی همراهی نمی‌کنند، نهایت مردم به خاطر فشارهای اقتصادی ناراحت هستند، به خاطر تبعیض ناراحت هستند، امّا در این دوره یک روشنگری اتّفاق می‌افتد، یک بحث‌هایی مطرح می‌شود که فقط مسائل اقتصادی نیست، ارزش‌های دینی هم است، ارزش‌های دینی توسّط حکومت پهلوی هم پایمال می‌شود، ما باید به فکر این‌ها هم باشیم. در این راستا و در این دوره کار می‌شود.

نهضت فکری علّامه‌ی طباطبایی ضلع جدّی نهضت حضرت امام (رحمه الله علیه)

آن وقت در این دوره شخصیّت‌هایی خیلی جلوه می‌کنند. در رأس آن مرحوم علّامه‌ی طباطبایی که رضوان خدا بر ایشان است. علّامه‌ی طباطبایی واقعاً در این دوره می‌درخشد. لازم نیست کسی سر بند انقلاب را روی پیشانی بزند و راه بیفتد. شما دارید کاری انجام می‌دهید که بهره‌ی آن برای آن‌جا است. علّامه‌ی طباطبایی با کتاب‌هایی که نوشت، با شاگردانی که تربیت کرد، یک ضلع جدّی نهضت امام شد. با این‌که شاید اسم علّامه‌ی طباطبایی جزء مبارزین نباشد. امّا یکی از ارکان مهم… حتّی من می‌خواهم این جمله را بگویم اگر نهضت فکری علّامه‌ی طباطبایی و شاگردان ایشان نبود، نهضت سیاسی امام محکوم به شکست بود. نهضت فکری علّامه‌ی طباطبایی خیلی اثرگذار بود. چرا؟ چون همزمانی که امام پنجه‌ به پنجه‌ی رژیم شاه انداخته است و دارد با آن‌ها می‌جنگد و درگیر است، گفتیم دارد ولایت فقیه را تئوریزه می‌کند، گفتیم می‌آید فقه شیعه را از فقه عبادی به فقه اجتماعی توسعه می‌دهد، این کارها را انجام می‌دهد، امّا یک آدم است. مگر چقدر می‌تواند کار انجام بدهد؟

همزمان بودن فلسفه‌ی مارکسیسم با مبارزات امام در برابر رژیم شاه

همزمان با این اتّفاقاتی که امام پنجه به پنجه‌ی رژیم شاه انداخته است، همزمان فلسفه‌ی مارکسیسم وارد ایران می‌شود و این‌جا است که جریان انحرافی نمود پیدا می‌کند. فلسفه‌ی مارکسیسم بسیار برای جوان‌های پرشور انقلابی جذّاب بود، ولی در آن خبری از خدا نبود، در آن خبری از دین نبود.

جریان انحرافی فلسفه‌ی مارکسیسم در بین جوان‌های پرشور انقلابی

شاید در این قسمت با دین مشترک بود که رژیم شاه بد است، باید با آن جنگید، باید با آن مبارزه کرد. امّا آن‌جا خبری از خدا و پیغمبر و نماز و روزه و دین و قیامت نیست. یک جریان انحرافی است و در آن دهه‌های ۴۰ و ۵۰ خیلی از جوان‌های ما جذب این جریان شدند. نه فقط جریان مارکسیسم، جریان‌های فکری دیگری هم است. چه کسی جلوی این‌ها ایستاد؟ علّامه‌ی طباطبایی و شاگردان او.

اصول فلسفه و روش رئالیسم. مرتضی مطهری، بهشتی، آقای مصباح و… این‌ها یک سدی شد، یک سنگری شد، نمی‌گوییم تلفات ندادیم، تلفات هم دادیم، بله، یک سری از جوان‌ها جذب شدند، ولی جنگ شد. اگر این‌ها نبودند همه را برده بودند و ای بسا به نفع رژیم شاه بود. لذا وقتی که رژیم شاه افراد را دستگیر می‌کرد، یکی از سؤال‌های او این بود که تو مارکسیستی هستی یا مذهبی هستی؟ چون هر دو در مبارزه با شاه در این نقطه با هم مشترک بودند.

جریان فکری علمای انقلاب در برابر جریان‌های فکری

امّا جریان فکری مرحوم علّامه‌ی طباطبایی، مرحوم شهید مطهری، مرحوم شهید بهشتی و بزرگان دیگر آمد جلوی این جریان فکری بسیار خطرناک را سد کرد. این‌جا هم اسامی آن‌ها برده شود بد نیست. گفتیم شخصیّت‌هایی چون علّامه‌ی طباطبایی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید باهنر، شهید هاشمی‌نژاد، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله سبحانی، آیت الله خامنه‌ای، آیت الله مصباح یزدی، مرحوم ربانی شیرازی، شهید سعیدی، آیت الله انواری، آیت الله مهدوی کنی، حجّت الاسلام هاشمی رفسنجانی، مرحوم فلسفی، مرحوم دوانی، سیّد هادی خسروشاهی، علی و محمّد جواد حجّتی کرمانی از جمله‌ی این افراد بودند که در آن دوره هر کدام هم به نحوی… مثلاً علّامه‌ی طباطبایی کرسی تدریس و شاگردپروری دارد.

شکل‌گیری شیوه‌های مختلف فعّالیّت‌های فرهنگی

یک عدّه‌ی دیگر اهل سخنرانی بودند مثل مرحوم آقای فلسفی. یک عدّه‌ی دیگر اهل قلم بودند. خلاصه شیوه‌های مختلف فعّالیّت‌های فرهنگی شکل گرفت. کار عمیق تربیت شاگرد کارهای تبلیغی در قالب سخنرانی‌ها، در قالب نوشتارها و انواع و اقسام. تألیف و ترجمه‌ی کتاب، انتشار مجلّات دینی ناظر به مسائل سیاسی، اجتماعی، سخنرانی‌های عالمانه در جهت حل معضلات فکری جامعه، این‌ها اتّفاقاتی است که در ایران می‌افتد، امام که در نجف است. تشکیل جلسات و تبیین معارف دینی برای مردم.

(آیت الله مصباح آن موقع که ما در مؤسسه‌ی قم بودیم، در دوره‌ی ۲ خرداد بود. ایشان به همین جلسات اشاره کرد، آن موقع روزنامه‌های زنجیره‌ای خیلی می‌تاختند، ما هم نداشتیم. گفت درست است که آن‌ها پول دارند، دیگر وضع ما از دوره‌ی طاغوت که بدتر نشده است، می‌گفت ما آن موقع چند جلسه در خانه‌ها برگزار می‌کردیم، درس‌های قرآن بود، احکام می‌گفتیم، مسئله می‌گفتیم، تعدادی بحث اعتقادی می‌گفتیم، مردم را روشن می‌کردیم. می‌گفت این کارها را می‌توانید انجام بدهید البتّه خطاب او به فضلا بود نه طلبه‌های پایه یک- دوستان این سنخ کارها را از دست ندهیم. إن‌شاء‌الله هر کدام از شما که عالم شدید، این طرف و آن طرف این تیپ جلسات خیلی اثرگذار است). نمونه‌ی آن همین است که در جریان انقلاب اسلامی خیلی از این جلسات دینی تشکیل می‌شد منتها آن موقع به علّت نبود نیرو گاهی عالم و طلبه هم نبود، مثلاً یک آدم متدینی که سواد دینی داشت، این کارها را انجام می‌داد.

برگزاری جلسات مذهبی در دوره‌ی طاغوت از سوی مردم عامی

خدا همه‌ی اموات را رحمت کند. مرحوم پدر ما ایشان روحانی نبود، طلبه نبود، ولی یکی از کارهای ایشان در دوره‌ی طاغوت برگزاری جلسات مذهبی بود. احکام از روی رساله می‌خواند. قرآن هم می‌خواندند، یک مقدار قرائت قرآن را تمرین می‌کردند، ترجمه هم اگر می‌توانستند می‌خواندند. احکام را که می‌خواند، احکام امام را هم می‌گفت، فتاوای امام را می‌گفت. بالاخره همین که هسته‌ی دینی حفظ شود.

تربیت شاگرد، تشکیل جلسات و تبیین معارف دینی برای مردم، سازماندهی فعّالیّت‌های سیاسی گروه‌ها و جریان‌های مذهبی و انتشار اعلامیّه‌های سیاسی از جمله‌ی فعّالیّت‌هایی بود که به طور عمده توسّط این افراد صورت می‌گرفت.

به چاپ رسیدن آثار ارزشمند در دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ از سوی علمای ایران

در این دوره کتاب‌های ارزشمندی چون آثار گران‌سنگ علّامه‌ی طباطبایی و کتاب‌های شهید مطهری به چاپ رسید. بسیاری از کتاب‌های شهید مطهری برای همین دوره است، برای دهه‌ی ۴۰ و دهه‌ی ۵۰ است یعنی همین دوره‌ی طولانی روشنگری و آماده‌سازی است که امام در نجف است تا سال ۵۶٫ در این دوره بوده است و مجلات پرطرفدار و با نفوذی چون مکتب اسلام. نمی‌دانم مکتب اسلام را شنیدید یا نه، مکتب اسلام باز یک مجله‌ای بوده است که برای آن نسل بسیار جذاب بود یعنی باز نسل مرحوم پدر ما، پیرمردهایی هم که الآن در این سن و سال هستند و آن زمان سواد داشتند، یکی از دستگیره‌های آن‌ها مجله مکتب اسلام بود. چون رسانه‌ها، رادیو و تلویزیون در اختیار شاه بود، روزنامه‌های رسمی هم در اختیار آن‌ها بود، یک مجله‌ی مکتب اسلام از قم به چاپ می‌رسید. حرف‌های دینی را آن‌جا پیدا می‌کردند، لذا خیلی مشتری داشت و این کارها بسیار کارهای اثرگذاری بوده است.

مجلّات پرطرفدار و با نفوذ دوره‌ی ۴۰ و ۵۰

مجلّات پرطرفدار و بانفوذی چون مکتب اسلام، مکتب تشیّع، بعثت و انتقام توسّط آقایان مکارم شیرازی، سبحانی، مصباح یزدی، هاشمی رفسنجانی، خسروشاهی، حجّتی کرمانی و دیگران منتشر شد.

اتهاماتی به آقای مصباح یزدی

این‌جا درباره‌ی مجلات یک توضیحی بدهم، در مورد اتهاماتی که به آقای مصباح می‌زنند این برای ثبت در تاریخ مهم است. می‌گویند آقای مصباح سوابق مبارزاتی نداشته است، آن موقع که انقلاب شد کجا بود؟ در این دوره می‌بینید همه به این جنس کارها روی آوردند، دارند در واقع کار فرهنگی انجام می‌دهند. وقتی که امام تبعید می‌شود، دوره‌ی خشونت هم تمام می‌شود. آن سیّدی که اوضاع را به هم می‌ریخت رفت. این علما همه کار فرهنگی انجام می‌دهند. این مطلبی که نقل می‌کنم دقّت کنید از زبان چه کسی نقل می‌کنم.

مطلبی که می‌گویم آقای سیّد هادی خسروشاهی می‌گوید. آقای سیّد هادی خسروشاهی ایشان یک شخصیّت مورّخ علمی بی‌طرف است. امّا گرایشات سیاسی او کمی به جریان چپ انقلاب نزدیک‌تر بود، نه چپ قبل از انقلاب. امّا ایشان وزانت علمی خود را حفظ می‌کند و وارد بازی‌های سیاسی نمی‌شود. کتاب‌ها و مجلات خوب و مفیدی هم منتشر کردند. این تهمت نسبت به آقای مصباح که آقای مصباح سابقه‌ی مبارزاتی نداشت، در دوره‌ی ۲ خرداد ۷۶ تا ۸۴ مطرح شد، عمده‌ی آن سال ۷۷ و ۷۸ است.

به چاپ رسیدن کتاب آقای خسروشاهی در برابر اتهامات آقای مصباح

این اتّهام که مطرح شد، آقای سیّد هادی خسروشاهی یک کتابی چاپ کردند. آقای سیّد هادی خسروشاهی که به لحاظ فکری در جریان مقابل آقای مصباح بود. یک کتابی چاپ کرد. برای کتاب خود یک مقدّمه‌ای نوشت، کتاب مجموعه‌ی نشریه‌ی انتقام بود که قبل از انقلاب چاپ می‌شد. ایشان آن‌جا یک مقدّمه‌ای نوشت که با همدیگر دعوای سیاسی داریم، اختلاف داریم، داشته باشیم ولی دیگر تاریخ را تحریف نکنیم. گفت این‌که یک عدّه می‌گویند آیت الله مصباح یزدی سابقه‌ی مبارزاتی ندارد، یا دارند به تاریخ خیانت می‌کنند یا آدم‌های بی‌اطّلاعی هستند. ایشان گفت: قبل از انقلاب در همین حدود دهه‌ی ۴۰ یک نشریه‌ای به نام بعثت چاپ می‌شد. آقای محمّد جواد حجّتی کرمانی، خود آقای سیّد هادی خسروشاهی و آقای مصباح دست‌اندرکاران نشریه‌ی بعثت بودند.

چگونگی به چاپ رسیدن کتاب انتقام از سوی آقای مصباح

می‌گفت ما با هم کار می‌کردیم، منتها می‌گفت فضای نشریه خیلی علمی و فرهنگی شد. آقای مصباح می‌گفت باید یک مقدار انقلابی‌تر بکنیم، باید یک مقدار تندتر بکنیم. ما گفتیم نمی‌شود خطرناک است، آقای مصباح گفت: باشد، من خودم به تنهایی کار می‌کنم. گفت: ایشان از ما جدا شد، نه این‌که قهر بکند، کار دیگری شروع کرد، اسم نشریه انتقام شد. نشریه‌ی انتقام را کار کرد، گفت: او خود مقالات را می‌نوشت، خودش می‌برد حروف‌چینی می‌کرد، خودش می‌برد صحافی می‌کرد، خودش هم می‌برد پخش می‌کرد. گفت: ساواک دنبال این است که ببینید چه کسی نشریه‌ی انتقام را چاپ می‌کند. آقای مصباح هم فوق العاده آدم باهوشی است، گفت: هیچ ردی از خودش به جا نمی‌گذاشت. می‌گفت مأمورهای ساواک هر چه می‌گشتند پیدا نمی‌کردند، سران ساواک به آن‌ها فشار می‌آورند که باید پیدا کنید، می‌گفت آن‌ها به خاطر این‌که پیدا نمی‌کردند، اسم منِ محمّد حجّتی کرمانی را دوباره به عنوان ناشر می‌زدند، آن‌ها هم سراغ ما می‌آمدند. در حالی که کننده‌ی انتقام آقای مصباح بود. ایشان برداشت مجموعه‌ شماره‌هایی که از انتقام چاپ شده بود را در قالب یک کتابی چاپ کرد که کتاب به لحاظ تاریخی بسیار کتاب ارزشمندی بود. این را به عنوان نمونه‌ای از فعّالیّت‌های سیاسی که آن زمان انجام می‌شد عرض کردم. آن زمان اصلاً فعّالیّت‌های سیاسی در همین قالب بود، دیگر کسی نمی‌انداخت، همین بود. بقیّه کتاب می‌نوشتند، سخنرانی می‌کردند، آقای مصباح هم همین کار را انجام می‌داد.

-‌ اسم کتاب آقای خسروشاهی چه بود؟

-‌ این‌که به عنوان انتقام عرض کردم، چون مجله‌ی انتقام را چاپ کرده است، همه را مستقلاً چاپ کرده و یک مقدّمه اوّل آن نوشته است. بحث ما تا اواسط فعّالیّت‌ علما رسید.

 پایان


[۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۳۸٫

[۲]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۱۶٫