ابعاد وجودی حضرت خیلی عجیب ‌و غریب و گسترده است، شاید در طول تاریخ هیچ ‌کس به ‌اندازه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه دشنام، بهتان و ظلم ندید ولی هرگز ندیدند که ایشان آرامش خود را از دست بدهند، حتی در لحظاتی که دستانِ مبارکشان را بستند و به سمت مسجد کشیدند که زبان از بیان آن قاصر است (شاید فردا توانستم آن‌ها توضیح دهم) ندیدند که آرامش خود را از دست دهند.

 

دیگرانی که متوهّمانه خود را رقیب حضرت می‌دانستند، در جنگ‌ها در برابر چکاچک شمشیرها فرار را برقرار ترجیح می‌دادند.

 

نقل شده است که گاهی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در کارزار جنگ که خسته می‌شدند… حضرت کم می‌خوابیدند و حتی شب‌ها هم نمی‌خوابیدند… مثلاً چُرتی می‌زدند؛ گفتند: آقا! آیا در میانِ جنگ نمی‌ترسید؟ حضرت فرمودند: تابحال پسرِ ابوطالب ترس را حس نکرده است!

 

وقتی حضرت به دلِ دشمن می‌زدند یک‌تنه به میدان حمله می‌کردند… ورزشکاران می‌دانند که انسان در جنگ واقعی چند دقیقه شمشیر بزند چقدر سخت است… حضرت تشنه شدند و برگشتند و فرمودند: آیا آب هست؟ فردی شربت رقیق‌شده‌ای به حضرت داد، همینکه حضرت آب را نوشیدند فرمودند: به! عسل طائف هم هست! (مثلاً امروزه می‌گویم: عسل سبلان) فردی که شربت را داده بود گفت: آقا! اینکه عسل طائف است را از کجا متوجه شدید؟ در وسط جنگی که جان‌ها بر لب‌ها رسیده است و بعضی خود را در این وسط خیس کرده‌اند… شما جنسِ عسل را هم متوجه شدید؟! حضرت فرمودند: پسر ابوطالب ترس را حس نمی‌کند!

 

آرامشِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اینکه در میانِ جنگ صفین ده هزار تیرانداز به سمت ایشان تیر پرتاب کنند با لحظه‌ای که در بستر خواب آرمیده‌اند هیچ تفاوتی ندارد!

 

ان شاء الله خداوند پرتویی از عظمت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را بر دل ما بتاباند.