شما به هر کسی که در هر اداره‌ای رشوه می‌گیرد بگویید چرا رشوه می‌گیری می‌گوید: همه دزد هستند! همه می‌گیرند! که مجوزی برای او بشود که بگوید من هم بگیرم! این بلای خیلی بزرگی است که این بلا متأسّفانه در جامعه‌ی ما خیلی بشدّت یافت می‌شود… اینکه من احساس کنم همه دزد هستند و همه می‌گیرند وجدان من را آرام می‌کند که من بتوانم آن کار را انجام بدهم. الآن شما بروید به یک جوان دانشجو که دانشگاه دولتی درس می‌خواند، به طلبه‌ای که با وجوهات امام زمان ارواحنا فداه درس می‌خواند، اگر کم درس می‌خواند بگو چرا کم درس می‌خوانی؟ می‌گوید: همه اینطور هستند! کسی در دانشگاه درس نمی‌خواند! چرا این را می‌گوید؟ برای اینکه حدّاقل وجدان خود را آرام کند؛ اگر این فضا ایجاد بشود اباحه اتّفاق می‌افتد، یعنی طرف هر خلافی که بخواهد انجام دهد چون دیگران انجام می‌دهند کأنّه او هم برای خود مجوّز قائل می‌شود!

 

شیخ صدوق می‌گوید در کربلا، آن نامردی که در خیمه‌ی سیّدالشّهداء علیه السلام رفته بود و دستِ خود را سمت گوشواره‌ی دختر سیّدالشّهداء علیه السلام برد در حال گریه کردن بود، این بزرگوار می‌فرماید که به او گفتم: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: چون می‌دانم که دستِ خود را به سمت ناموس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم بردم، گفتم: پس این کار را نکن! گفت: اگر من این کار را نکنم بالاخره یکی این کار را می‌کند! همه در حالِ بردن هستند… یعنی مجوّز می‌شود! این کاملاً خلافِ آن مسیرِ تواصی است! در این مسیرِ تواصیِ سوره‌ی مبارکه‌ی عصر می‌فرماید: خودت به حق عمل کن و اجازه نده بقیّه هم خلاف عمل کنند، این دقیقاً برعکس است… راهِ از کار انداختنِ آن همین است که شما بگویید همه دزد هستند، همه بد هستند، آیا در جامعه‌ی ما دقیقاً اینطور نیست؟ هست! «همه دزد هستند» حرفِ خیلی خطرناکی است، گسستِ اجتماعی ایجاد می‌کند، دیگر دلِ کسی به حالِ کسی نمی‌سوزد، فکر می‌کنند سرِ گردنه قرار گرفته‌اند… بزن که نزنند! بقاپ که نقاپند! بگیر که نگیرند! انگار فرصت است… رسماً یک مسابقه است! چرا این اتّفاق می‌افتد؟ برای اینکه زورِ من نمی‌رسد نود هزار میلیارد تومان، نه هزار میلیارد تومان، سیزده هزار میلیارد تومان، اصلاً انسان نمی‌تواند باور کند… دیگر پانصد میلیون تومان چک یک کاسب، دیگر هجده میلیون تومان که چیزی نیست، می‌گویند اصلاً باید دست من را هم ببوسند و بگویند تو خیلی زاهد هستی! فقط هجده میلیون تومان پول مردم را خورده‌ای!… اینطور می‌شود!

 

فساد هست و ان شاء الله که خدای متعال مفسدان را با شمر محشور کند، بویژه خدای متعال مسئولینی را که بخاطرِ رفیق و دوست و باند و جناح‌شان چشم روی فساد می‌بندند با قاتل زهرا اطهر سلام الله علیها محشور کند، اما این که بگویید همه فاسد هستند، اگر یک مثالِ نقض باشد به یک انسان بی‌گناه بهتان زده‌اید! این خطرِ خیلی بزرگی است! من قصد دارد که اینجا توقّف کنم، چون ما کاملاً درگیرِ این موضوع هستیم، این موضوع جامعه را مریض می‌کند. ببینید هر طلبه‌ای نمی‌تواند قضاوت کند، باید مجتهد باشد، حقوق هم بداند، تازه قاضی اسناد را هم می‌دهد که کارشناس بررسی کند… الآن یکی از دوستان ما برای اینکه ببینند یک دستخطی در یک معامله‌ای برای او هست یا نیست به قاضی رجوع کرده‌اند، دستخط را نزد یک کارشناس یک نفره بردند و گفته است که دستخطِ او نیست و جعلی است، نفرِ مقابل اعتراض کرده است و نزد کارشناس سه نفره برده‌اند، اگر مجدداً اعتراض بزند نزد کارشناس پنج نفره می‌برند و هفت نفره و… به این آسانی که نیست… هم قاضی باید قاضی باشد و هم کارشناسِ آن کارشناس باشد و هم باید سندِ آن سند باشد، نه اینکه یک چیزی در فضای مجازی بیاید که در عرض دو دقیقه با نرم‌افزارهای گرافیکی ساخته می‌شود.

 

من قصد ندارد انکار کنم که فساد هست، فساد هست! اما انسان نمی‌تواند به هر یک از انسان‌ها بهتان بزند، این بهتان زدن جمعی گسستِ اجتماعی ایجاد می‌کند، دیگر دلِ کسی برای کسی نمی‌سوزد. مثلاً من به اینجا آمده‌ام و می‌گویم گریه‌کنان اباعبدالله علیه السلام هستند و التماس دعا دارم، اگر بگویند مابین یک عدّه دزد هستم که حواس خود را جمع می‌کنم تا عبای مرا نبرید! دیگر دلِ من برای شما نمی‌سوزد! شما هم نسبت به من همینطور، اگر دستِ خود را به سمتِ شخصی ببرم که از او دستمال بگیرم دستِ خود را در جیبِ خود می‌کند! یعنی همه نسبت به یکدیگر می‌ترسند، دیگر دلِ کسی به حالِ دیگری نخواهد سوخت! دور از محضر شما در این جامعه یک مو از خرس کندن غنیمت می‌شود! همه می‌خواهند یکدیگر را بدرند! کارشناس می‌خواهد، قاضی می‌خواهد… آیه‌ی صریح داریم «إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»[۱] تازه تبیّنِ آن کارِ یک قاضی است، کارِ یک کارشناسِ سندسنجِ خبرنگارِ خبرسنج است، کارِ تخصّصی است! همینطور تا در گوشیِ او می‌آید می‌گوید فلانی هم فلان کار را کرد! ناگهان در بابِ افشاگری می‌زنیم!

 

افشاگری در آنجایی که مُسَلّم است را عرض نمی‌کنم، البته در آن هم باید محدوده‌ی شرعی رعایت شود، یعنی شما حق دارید در آن حدّی آبروی یک نفری را ببرید که در آن حد حق دارید، در آن محدوده، اما آن جاهایی که محدوده‌ی شرع اجازه نمی‌دهد… کارشناس می‌خواهد، خبره می‌خواهد، چه چیزی است که یک موبایل را برمی‌دارید و می‌گویید این دزد است و آن دزد است و این دزد است و آن دزد است… این همه به شما بگویم که در این زمینه حزب‌اللهی‌ها کمتر از دیگران غلط نکردند، متأسّفانه کمتر از دیگران بهتان نزده‌اند، دور از محضر مبارک شما هیئتی‌ها کمتر از دیگران همچنین غلطی را نکردند، که وقتی امروز رهبری حرف می‌زنند شما فکر می‌کنید که از اوضاع خبر ندارند… چون ذهنِ شما را مریض کردند، حالا من به مسائلِ روزِ آن کاری ندارم و می‌خواهم تاریخ بگویم… بگویم این بلیّه دو مرتبه در تاریخ اتّفاق افتاده است و دو معصوم را از کار انداخته است! دو معصوم را! ولی فقیه و مرجع تقلید و آدم عادی که کاری ندارد!

 

وقتی بابِ این باز بشود که انسان‌ها همینطور حرف بزنند، یکی از آن‌ها این است که تهمت زدن به افراد جزو گناهان شخصی است و بهتان نیز بسیار خطرناک است، بدتر از آن این است که جامعه نسبت به یکدیگر واکنش نشان می‌دهند، می‌گوید همه دزد هستند! مثل این می‌ماند به قاضی‌ای که مدام به او پرونده‌ی قتل می‌دهند… ما همچنین موردی داشته‌ایم، پدرِ یکی از دوستانمان قاضیِ پرونده‌ی قتل دیوان عالی کشور بود، هر زمانی که ما می‌خواستیم به خانه‌ی آن‌ها برویم ما را بازرسی بدنی می‌کرد، چون او در جامعه فقط با قاتل سر و کار داشت و لذا او نمونه‌ی اجتماع را ندیده بود، ما در جامعه چقدر قاتل می‌بینیم؟ ولی او هر روز درگیر بود… ذهن مریض می‌شود… و فرزندِ او روانی شد! بچه‌ای که می‌خواست طلبه بشود… بس که او بدبین شده بود، چون او صبح تا شب قاتل می‌دید، آقا! این قاتل‌هایی که می‌بینید نسبت‌شان به هشتاد میلیون نفر… او نمونه‌ی اجتماع را همین اطرافیانِ خود می‌دید… یک زمانی یک طلبه‌ای را دعوت کردیم که یک روضه‌ی پنج نفری بگیریم و او نتوانست از بازرسیِ او عبور کند… مریض می‌شود! جامعه مریض می‌شود! بعد دیگر به یکدیگر محبّت نمی‌کنند، دل‌شان به حالِ یکدیگر نمی‌سوزد، فرصت بدست بیاورند دست در جیبِ یکدیگر می‌کنند، می‌گویند پولِ مرا خورده است حالا اگر کمی از آن را هم پس بگیرم گرفته‌ام!


[۱] سوره مبارکه حجرات، آیه ۶ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ)