برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

 

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏»

اگر کار را برای خدای متعال انجام دهیم

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا».[۱] کسانی که برای خدا کار کنند، خداوند محبت آن‌ها را در دل‌ها قرار می‌دهد.

وقتی مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف از دنیا رفتند، تشییع شخصیتی که بیش از ۹۰ سال عمر داشت و شاید خیلی هم با مردم عادی ارتباط ظاهری نداشت نشان داد که اگر شما برای خدا کار کنید محبوب قلوب هم می‌شوید. تشییع پیکرِ پاکِ شهید سلیمانی رحمه الله علیه را عزیزانِ ما دیدند که چطور مردم برای ایشان سر و دست شکستند؛ مسلّماً مصداق اَتَم و اَکمل و در اوج افقِ اَعلی «حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه» هستند، که خدای متعال را بابت محبّت به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه شاکر هستیم. خدای متعال را بابت پدر و مادرهای که زمینه‌ی محبّتِ ما به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را فراهم کردند شاکر هستیم.

شُکرِ خدای متعال بابتِ ولایت و محبّتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

خیلی از مباحث ما باقی ماند، طبیعی هم هست، چون هر چه هم از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه عرض کنیم در آخر یک اَرزن از فهمِ ناقص خود را از حضرت بیان کرده‌ایم، ولی همین‌قدر عرض می‌کنم که امشب که شبِ عید است باید این را بدانیم که روزه و عبادت‌های فردی را می‌خرند که به ولایت و محبّت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه دل ‌بسته باشد. حداقل برای ما شیعیان مُسَلّم و از واضحات است که راه انحصاری پذیرش عبادت «ولایت» است.

در روز قیامت هم با ترازوی حضرت عبادات را می‌سنجند و هم به احترامِ حضرت می‌پذیرند، راهِ پذیرشی غیر از این وجود ندارد! شرطِ پذیرش عباداتِ ما حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هستند و خودِ اعتقاد و محبّت به حضرت از مطهِرات است، یعنی «این راه» فقط طریقی نیست که ما به خدای متعال برسیم بلکه پاک‌کننده‌ی ما هم هست.

«جَعَلَ صَلواتَنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیبا لِخُلُقِنَا»[۲] خداوند درود ما را بر شما و ولایت شما را که به ما اختصاص داده است که موجب پاکی خلقت ما «وَ طَهَارَهً لِأَنْفُسِنَا» طهارت نفسِ ما «وَ تَزْکِیَهً لَنَا» رشدِ ما «وَ کَفَّارَهً لِذُنُوبِنَا» و بخششی برای گناهان ما است.

امام جواد علیه السلام به ما یاد داده‌اند که نسبت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض کنیم: یا فاطمه! اگر ما شما را تأیید کنیم و بپذیریم (تأیید ما برای آن بزرگواران ارزشی ندارد) و اینکه ما بر مقام و جایگاه شما نسبت به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اقرار کنیم و پذیرش ما نسبت به اینکه شما واسطه ما و باب الولایه هستید…

یکی از اذکارِ ماه مبارک رمضان «سُبْحَانَ مَنْ فَطَمَ بِفَاطِمَهَ عَلَیهَا اَلسَّلاَمُ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ اَلنَّارِ»[۳] است یعنی پاک و منزّه است خدایی که به برکتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محبّین ایشان را از آتش نجات داد؛ امشب شبِ مغفرت است.

امام جواد علیه السلام به ما آموختند که بگوییم: «لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلاَیتِکِ»[۴] یا فاطمه! ما به خود بشارت می‌دهیم که با پذیرشِ ولایت شما (حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم ولیّ مطلق خداوند هستند) و اینکه شما «باب الولایه» و «باب النّبوه» هستید، طهارت پیدا می‌کنیم.

الحمدالله علی الولایه، ان شاء الله خداوند ما را ولایت مداران و محبانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه قرار دهد.

ان شاء الله یک روزی در سراسر دنیا، چشمِ همه انسان‌های روی زمین به ولایت و محبّت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بیش از پیش روشن شود و یک روزی در یک ساعت مقرری همه مردمِ دنیا بر روی پشت‌بام‌ها «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولی‌َّالله» بگوییم تا دلِ حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف را شاد کنیم.

«احترام به افکار عمومی» در حکومتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

هر چه از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه عرض کنیم، کم است و این از آرزوهای ما است که «الگوی رفتاری و حکومتی حضرت» به‌عنوان یک الگویِ یک حکومتِ ایده‌آل استخراج شود… ما و بعضی از دوستانِ ما در مجموعه‌ای در این موضوع در حال کار کردن هستیم ولی باید مجموعه‌های معظمی در این باب شروع به کار کنند و در آن زمان اگر ما خواستیم که خود را بسنجیم… بنده نمی‌خواهم بگویم که به استانداردهای بین‌المللی بی‌توجّه باشیم، عیبی ندارد به آن‌ها هم توجه کنیم ولی بدانیم گنجینه‌های نهفته‌ای داریم که دست‌نخورده باقی‌مانده است، ضمناً آن گنجینه‌ها انحصاری و اختصاصی و برای خودِ ماست، ضمناً اطمینان داریم که مورد رضایتِ حضرتِ حق است و در آن بازیگری نیست… قرار نیست اگر در یک انتخاباتی پیروز بشویم و فیلم بازی کنیم…

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در ۱۴۰۰ سال قبل که اگر سلاطین آن روزگار به افکار عمومی بی‌توجهی می‌کردند اصلاً کسی سؤال نمی‌کرد، عجیب به «افکار عمومی» احترام می‌گذاشتند.

من ندیده‌ام که در روزگار ما گروه‌های گفت‌وگویی پیدا شوند و بگویند: «برویم و با داعشی‌ها صحبت کنیم» یا کنگره‌ی گفت‌وگو بگذاریم بلکه این‌ها را راضی کنیم. بله! آن‌ها آدم گفت‌وگو نیستند و ما هم از قبل ناامید هستیم.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه (نه ما) در آن جایگاه، شخصیتی که معلّمِ انبیاء علیهم السلام هستند با خوارجی که اگر زندگی آن‌ها را تحلیل کنید خیلی به داعشی‌های امروز شباهت دارند؛ چقدر گفت‌وگو کردند…

خوارج به مسجد می‌آمدند تا با حضرت حرف کنند. مثلاً نستجیر بالله «آیه‌ی حبطِ عمل» می‌خواندند؛ یعنی نستجیر بالله نعوذ بالله کافر شدی و همه‌ی اعمال خیر و مجاهدت‌های تو پاک شده است، حضرت می‌خواستند با خوارج صحبت کنند… حضرت نمی‌فرمودند: شما را آدم حساب نمی‌کنم، آن‌ها را بیرون بریزید، فلان فلان شده‌ها… نه! بلکه آن‌ها توهین می‌کردند و حضرت فرمایش می‌فرمودند. خوارج در میانِ فرمایش حضرت قرآن می‌خواندند، چرا؟ چون کسی در عالَم همچون حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در ادب ندیده است، حضرت با شنیدن آیات قرآن کریم سکوت اختیار می‌فرمودند، وقتی خوارج سکوت می‌کردند حضرت ادامه می‌دادند. همین‌که می‌دیدند نکند در برابرِ استدلال حضرت کم بیاورند مجدداً قرآن می‌خواندند و دوباره حضرت سکوت اختیار می‌فرمودند.

یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه دست‌وپا نمی‌زند که مشتری جمع کنند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه از خطوط قرمزِ خود و از تقوای الهی بیرون نمی‌آمدند، کجای عالَم شخصی با این خصوصیات داریم؟ شما آن صحنه را ببینید! و بعد اینکه حضرت از اینکه با آن‌ها سخن بفرمایند ناامید نمی‌شدند.

من وقتی می‌بینم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه از گفت‌وگو با خوارج ناامید نمی‌شوند، می‌گویم: ان شاء الله امامِ زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از هدایتِ ما ناامید نمی‌شود، لابد.

حضرت به هرکسی که بیانِ زیبا یا استدلالِ قویی داشت، می‌فرمودند: بروید و با آن‌ها صحبت کنید، شاید برگردند!
هم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: «أَعْذَرهُ
 فِی اَلدُّعَاءِ» من به‌قدری با این افراد صحبت کردم، دعوت کردم و حجّت را تمام کردم و هم امام صادق علیه السلام در زیارت اربعین به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌فرمایند: «فَاَعْذَرَ فیِ الدُّعآءِ»[۵] به قدری دعوت کردید که کم نگذاشتید تا نگویند که ‌ای کاش یک مرتبه‌ی دیگر هم می‌فرمود…

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هم خود تشریف می‌بردند و هم ابن عباس‌ها و دیگران را می‌فرستاد تا با خوارج صحبت کنند.

«شایسته‌سالاری» در حکومتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

یک روز حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به ابن عباس فرمودند: برو و در بین خوارج بگرد و ببین اطرافِ چه کسی از آن‌ها از بقیه شلوغ‌تر است؟ رفت و دید و به حضرت گفت: «یزید بن قیس اَرحَبی» است.

«یزید بن قیس» یک فرد ساده‌زیست و خوش باطنی بود، ولی دچار شبهه شده بود و در گروه خوارج قرار گرفته بود.

ابن عباس گفت: خوارج او را خیلی قبول دارند، بالاخره یک نورانیتی دارد، اهلِ عبادت و حافظِ قرآن است و از جوانی هم او را خیلی قبول دارند (بسان آدمی که می‌گویند که او مستجاب‌الدعوه است و مردم خیلی او را تحویل می‌گیرند). حضرت فرمودند: باشد!…

حال ما جایگاه حضرت را ببینیم؛ از لحاظِ جایگاه معنوی که کسی با ایشان قابلِ قیاس نیست و از لحاظِ جایگاه حکومتی هم ایشان حاکمِ علی الاطلاق (بی‌قیدوشرط) هستند.

خودِ حضرت به منطقه‌ای که خوارج حضور داشتند تشریف بردند… حال ببینید وقتی حضرت تشریف بردند عدّه‌ای جسارت کردند، فریادِ «لَا حُکمَ إِلَّا لِلَه» برآوردند و نسبت‌هایی می‌دادند که در همه‌ی آن‌ها نستجیر بالله معاذ الله کنایه‌ی به کُفرِ حضرت بود… حضرت به منطقه‌ای تشریف بردند که فقط فحش و ناسزا نسبت به حضرت می‌گویند…
حضرت جلوی درِ خیمه‌ی او (یزید بن قیس اَرحَبی) سلام کردند و اِذن گرفتند، او گفت: بفرماید! حضرت فرمودند: اگر آب هست، وضو بگیرم…

این‌ها خیلی درد است… حضرت برای اینکه یک نفر را برگردانند وضو گرفتند و نماز خواندند؛ یعنی من مسلمان هستم! این‌ها واقعاً عجیب است!!! حضرت برای هدایت چه کرده‌اند! ولی از خطوط قرمزِ خود عبور نکردند و التماس نکردند، از عزّت پایین نیامده‌اند ولی خیلی تواضع به خرج داده‌اند…

بعد حضرت فرمودند: این چه حرفی است که شما می‌زنید؟! او گفت: یعنی چه که شما بجای قرار دادن قرآن بعنوان حَکَم، ابوموسی و عمروعاص را حَکَم قرار دادید؟ حضرت فرمودند: اولاً: آیا من حَکَم قرار دادم یا شما (خوارج) اجبار کردید؟ ثانیاً: مگر من گفتم که آن‌ها حَکَم هستند؟ بلکه گفتم: این‌ها باید ببینند که حُکمِ خدای متعال چیست! چه زمانی ما آن‌ها را حَکَم دانستیم؟ به آن‌ها گفتیم که حکمِ خدای متعال را استخراج کنند… او سؤال کرد و حضرت پاسخ فرمودند، دیگر سؤالی برای او باقی نماند. حضرت فرمودند: تو آدمِ خوبی هستی، ری و اصفهان حاکم لازم دارد، آیا می‌خواهی که تو را به آنجا بفرستم تا آنجا را اداره کنی؟ او گفت: می‌روم.

یعنی ممکن است حتّی با من خوب نباشی ولی با مردم خوب رفتار می‌کنی، الآن حضور تو (یزید بن قیس) در اینجا باعث تجمّعِ افراد است و اگر جنگی بشود کشتارِ بیشتری رخ می‌دهد، تو آدم بدی نیستی، دچار شبهه شده‌ای و شبهاتِ تو هم تا حدّ زیادی برطرف شد، اگر در گروه ما نیستی نباش، ولی آدم خوبی هستی، دزد نیستی، معتقد هستی… حضرت او (یزید بن قیس) را استاندار و حاکم کردند! یعنی اینکه حضرت رفتند و با او صبحت فرمودند تا خونِ کمتری ریخته شود و مردم توجیه بشوند؛ وقتی خوارج ببینند که چنین آدمی کنار می‌رود، خیلی از افراد هم رها می‌کنند و می‌روند. «احترام به افکار عمومی» خیلی مهم است. بعضی‌ها سعی می‌کردند از احترامی که حضرت به افکار عمومی می‌گذاشتند، سوءاستفاده کنند.

آدابِ «وحدت، تقریب و انسجامِ جامعه‌ی اسلامی»

مسئله «وحدت، تقریب و انسجام جامعه اسلامی» از واضحات و مسائل اصلی است. باید وجود داشته باشد و اصلاً شکی در آن نیست ولی

اول اینکه آداب دارد و نباید توهّمی باشد.

ما نباید «چیزی را نسبت بدهیم» بلکه «باید ببینیم که چه کرده‌اند»، شما در عالَم مانندِ حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در مسئله وحدت طلبی و جلوگیری از تفرقه پیدا نمی‌کنید، هیچ کسی به اندازه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه برای «انسجام جامعه‌ی اسلامی» هزینه نداده است.

دوم اینکه: حقیقت را انکار نکنید.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اهلِ انکار نیستند. بعضی فکر می‌کنند که اگر هیچ‌کس هیچ‌ چیزی نداند و همه در جهلِ مطلق بر سر ببرند «وحدت» صورت می‌گیرد، این‌طور نمی‌شود و بسانِ این است که یک ارثی به بنده می‌رسیده است، فرض کنید که عذر می‌خواهم دیگران پنهان کرده‌اند، این خود آتشِ زیرِ خاکستر است، چون هر وقت باخبر شوم درگیری ایجاد می‌شود.

در حالی ‌که اگر بدانیم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه چه جایگاهی داشته‌اند، اختلافات بر سر چه بوده است، و رفتارِ حضرت در برخورد با این اختلاف چه بوده است… آیا حضرت دعوا کرده‌اند؟ جنجال کرده‌اند؟ یقه‌کشی کرده‌اند؟ یا نه بلکه حضرت برای مصالحِ امتِ اسلامی بعضی اوقات سکوت اختیار فرموده‌اند، بعضی ‌اوقات همکاری کرده‌اند، بعضی اوقات جنگیده‌اند، اگر این را بدانیم ما هم عالمانه و از سرِ فهم به سراغ «انسجام» می‌رویم.

حضرت اختلافات را انکار نمی‌کردند. بله! یک اختلافاتی وجود دارد، قیامتی هم وجود دارد و در آنجا حساب ‌و کتابی وجود دارد ولی فعلاً دعوایی با یکدیگر نداریم. جامعه با این شیوه‌ی برخورد خیلی راحت‌تر همراهی می‌کند تا شما بخواهید همه‌ی افراد را در جهل و بی‌خبری قرار دهید که نکند دعوایی رخ بدهد.

همیشه این نوع برخورد (پنهان کردن اختلاف) بیهوده است و یک مُسَکّنِ دروغین است، غیر از اینکه مردم باید راجع به اعتقادات خود اطلاع داشته باشند.

حال ببینیم که معاویه لعنه الله علیه چه‌کار کرد و برخورد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله با او چه بود.

معاویه می‌دانست که اکثریتِ مطلقِ سربازان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه، شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به معنای امروزیِ کلمه نیستند، بلکه همه بجز اندکی در ادبیاتِ عمومی امروز جزو برادران اهل سنّت محسوب می‌شدند، معاویه دید اگر اختلافات حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در ماجرای سقیفه را مطرح کند و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه دفاع کنند لشکرِ حضرت از هم می‌پاشد، لذا در نامه‌ای به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه خیلی عباراتِ عجیبی به حضرت نوشت.

معاویه نوشت: تو همیشه نسبت به خلفای بعد از پیغمبر (معاذ الله) حسودی می‌کردی و به دنبالِ جنگ با آن‌ها بودی و نمی‌توانستی که موفقیت‌های آنان را ببینی و در نهایت آن‌ها مجبور شدند برای اینکه از تو بیعت بگیرند تو را (نستجیربالله، نمی‌توانم بیان کنم) با طنابِ بسته و کشان کشان روی زمین بردند تا بیعت بگیرند.

حال حضرت در پاسخ چه بگویند؟! اگر حقیقت را برای تاریخ انکار کنند یک مشکل است، اگر حقیقت را بفرمایند لشکر خود را از دست خواهند داد، طراحی معاویه طراحیِ هوشمندانه‌ای است و مسلّمانه ملاکِ معاویه تقوا نبود.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه پاسخ دادند. ببینید آیا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بطور کلّی حقیقت را کتمان کردند؟ نه! بلکه کاری کردند که هم اصلِ موضوع در تاریخ بماند و هم نتوانند از آن برای تفرقه سوءاستفاده کنند.

حضرت در پاسخ به معاویه فرمودند: نوشته‌ای که من همیشه حسودی می‌کردم و قصد دشمنی داشتم و مرا با دست ‌بسته کشان‌ کشان برای بیعت به مسجد بردند… حضرت دو جای دقیق را هدف گرفتند… فرمودند: «وَ لَعَمْرُ اَللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ»[۶] تو می‌خواستی مرا مذمت کنی در حالی که مرا مدح کردی؛ می‌خواستی مرا رسوا کنی، رسوا شدی!

چون اولاً: آیا من با مخالفانِ خود (مثل تو) هنگام گرفتن بیعت با توسّل به زور و طناب‌پیچ بیعت گرفته‌ام؟ پس معلوم است که رفتارِ من مثلِ بقیّه نبوده است! یعنی یک اعتراف از تو می‌گیرم که من از کسی با توسّلِ به زور بیعت نگرفته‌ام، من کسی را طناب‌پیچ نکرده‌ام و من به سراغ ناموسِ کسی نرفته‌ام.

ثانیاً: تو را چه که بخواهی بین مهاجرین و انصار داوری کنی؟ این یک مسئله‌ای بین صحابه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، تو که جزو طلقاء (اسیران آزاد شده) هستی! این مسئله به تو چه ربطی دارد؟ «مَا أَنْتَ وَ الْفَاضِلَ وَ الْمَفْضُولَ وَ السَّائِسَ وَ الْمَسُوسَ وَ مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ وَ التَّمْییزَ بَینَ الْمُهَاجِرِینَ الْأَوَّلِینَ وَ تَرْتِیبَ دَرَجَاتِهِمْ وَ تَعْرِیفَ طَبَقَاتِهِمْ؟!» تو چه کار داری؟

داوری معاویه بین مهاجرین و انصار بسان این می‌ماند که فردی که کلاً سواد خواندن و نوشتن ندارد بین دو نفر که برای هیأت علمیِ دانشگاهی نامزد هستند داوری کند و بگوید که این شخص بهتر است! آقا! شمایی که اصلاً «بابا آب داد» بلد نیستید، بفرمائید و بروید! چکار دارید که در این مسائل دخالت می‌کنید؟

حضرت فرمودند: یک مسئله‌ای بین مهاجران و انصار بوده است، چرا تو در این میان می‌آیی؟ به این کارها چه کار داری؟

حضرت فرمودند: اولاً من مثل دیگران عمل نکردم.

ثانیاً تو چکار داری که به این میان آمده‌ای؟ دیگر این موضوع که «خونخواهیِ خلیفه» نیست که بگویی «فامیل من است»، این مسئله هر چه که بود اصلاً به تو ربطی ندارد! تو که جزو طلقاء هستی و ۲۱ سال با اسلام جنگیده‌ای، هر مسئله‌ای هم که بود، بین خودمان رخ داده است، یعنی حضرت ماجرای جبهه‌ی داخلِ اسلامی را به بیرون انتقال نمی‌دهند.

ثالثاً: «وَ مَا عَلَی الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَهٍ فِی أَنْ یکونَ مَظْلُوماً» مظلوم واقع‌شدن برای مسلمان حَرَجی نیست، من در آن واقعه مظلوم واقع شده‌ام، ولی فعلاً صلاح نمی‌دانم که تفصیل بدهم.

ببینید حضرت نفرموده‌اند که اصلاً چنین مسئله‌ای رخ نداده است و چه کسی گفته است؟ چه کسی گفته است که دستِ مرا بستند و کشیدند و برای بیعت به مسجد بردند؟ حضرت انکار نفرمودند! در حالی که می‌توانستند انکار کنند اما این کار را نکردند، چون بقیّه‌ی افراد باید بدانند که واقعه چه بوده است!

ولی اولاً: تو چه کاره هستی که مدعی‌العموم شده‌ای؟ تو قصدِ فتنه کردن داری.

دوماً: من با توسّلِ به ‌زور از کسی بیعت نگرفته‌ام.

ثالثاً: مظلوم واقع شده‌ام و مظلوم واقع‌شدن برای مسلمان حرجی نیست.

من که مرتکب ظلمی نشده‌ام. اگر می‌گفتی که «تو برده‌ای و تو زده‌ای» یک حرفی بود ولی… یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به هیچ وجهه حق را کتمان نمی‌کنند، ولی ابداً اجازه هم نمی‌دهند که این حق‌گویی به درگیری منتهی بشود.

یعنی یک زمانی هست که ما حق را می‌گوییم… یک زمانی هست که به ما می‌گویند: کلاً حق را نگو!!!

آقا! حق را بگو، ولی از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه یاد بگیریم که همه چیز را فدای «اصل» کنیم. روشِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب چیست؟ نگاه کردن به «مسیرِ ولایت» و «انسجام».


[۱] – سوره مبارکه مریم، آیه ۹۶٫

[۲] – من لا یحضره الفقیه، جلد ۲، صفحه ۶۰۹. (جَعَلَ صَلواتَنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیبا لِخُلُقِنَا وَ طَهَارَهً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَهً لَنَا وَ کَفَّارَهً لِذُنُوبِنَا)

[۳] – تهدیب الأحکام، جلد ۳، صفحه ۹۶٫

[۴] – تهذیب الأحکام، جلد ۶، صفحه ۹٫ (مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ وَهْبَانَ اَلْبَصْرِی قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلسَّیرَافِی قَالَ حَدَّثَنَا اَلْعَبَّاسُ بْنُ اَلْوَلِیدِ بْنِ اَلْعَبَّاسِ اَلْمَنْصُورِی قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْعُرَیضِی قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ ذَاتَ یوْمٍ قَالَ: » إِذَا صِرْتَ إِلَی قَبْرِ جَدَّتِک فَاطِمَهَ عَلَیهَا اَلسَّلاَمُ فَقُلْ یا مُمْتَحَنَهُ اِمْتَحَنَک اَللَّهُ اَلَّذِی خَلَقَک قَبْلَ أَنْ یخْلُقَک فَوَجَدَک لِمَا اِمْتَحَنَک صَابِرَهً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَک أَوْلِیاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوک صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ أَتَانَا بِهِ وَصِیهُ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ فَإِنَّا نَسْأَلُک إِنْ کنَّا صَدَّقْنَاک إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَی لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلاَیتِک)

[۵] – التهذیب، زیارت اربعین.

[۶] – نهج البلاغه، نامه ۲۸٫