خطبه‌ی ۲۷ این است. اصلاً من وقتی این خطبه را می‌خوانم، انگار امیر المؤمنین صلوات الله علیه الآن دارد در گوش من می‌گوید. این برای همه‌ی اعصار است. فرمود: «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ»[۱] همان‌طور که خدا در این جنگ‌ها مدام همیشه توحید را یادآوری می‌کند، قرار نیست من چنگیز باشم، چون کشور اسلامی است شما مدام آن را توسعه بدهید. من چنگیزی نمی‌خواهم، عمل بکنم. رزمنده‌ی اسلام، امیر المؤمنین علیه السّلام است. توحید می‌گوید. شما نگاه بکنید در جنگ بدر؛ بعضی بزرگان مفسّرین می‌گویند خدا توحیدی‌ترین آیه‌ی قرآن در جنگ را بعد از جنگ بدر فرموده است: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْوَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ»[۲] خدا این آیات توحیدی را در جنگ گفته است. جنگ قرار نبود، یک نفر یک کسی دیگر را بزند. اصلاً آن سیاست معاویه است که قدرت چه کسی بیشتر است؟ آن کسی که پیروز میدان کشتی است. در نگاه پیامبر صلوات الله علیه «الشَّدِیدُ مَنْ غَلَبَ نَفْسَهُ‏ُ»[۳] قدرت کسی بیشتر است که بیشتر مالک نفس خود است. لذا عجیب است من به آن دوستانی که روز گذشته آمده بودند، ما سیاست خارجی از امیر المؤمنین علیهالسّلام بگوییم اوّل گفتم شما ببینید واقعاً سیاست امیر المؤمنین علیه السلام را سیاست می‌دانید یا ابلهانه؟ نمی‌شود که درس پیش شما را پدر سوخته بازی بگویند، درس بعد بگوییم سیاست امیر المؤمنین… آیا واقعاً سیاست امیر المؤمنین علیه السّلام را کارآمد می‌دانید یا سیاست معاویه را؟ در حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام نتیجه فرع وظیفه است. شما نگاه بکنید حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام هم این همه مشکل دارد. خوب این همه مشکل دارد، یک مقدار کلاس فنون نظامی بگذار چطور مرز را ببندیم، چه کار بکنیم. امیر المؤمنین مدام راجع به توحید صحبت می‌کند. خطبه‌های نهج البلاغه سخنرانی‌های امیر المؤمنین علیه السّلام با مردم است. همین مردم کوفه است. درد این‌ها توحید است. بله اگر قرار باشد، وحشی‌گری آن را ترویج بکند که نمی‌آمد. این‌ها بلد بودند سال‌های پیش هم کار می‌کردند. عرض کردیم خلیفه‌ی دوم هم می‌گفت: با چماق مردم کوفه خیلی رزمنده‌های خوبی هستند. مشکل مردم کوفه این نبود که می‌ترسیدند، حال نداشتند. چون جنگی که امیر المؤمنین می‌خواست این‌ها را بفرستد مقابل مسلمان بود. نه کنیز می‌توانستند بگیرند، نه غنمیت. اگر امیر المؤمنین می‌گفت: بلند بشوید بروید فلان کشور کافر را بگیرید، این‌ها خیلی سلحشور بودند. می‌رفتند. چون این‌ها حقوق خود را ثابت می‌گرفتند. امّا اگر به جنگ می‌رفتند، خوب فقط کشته می‌شدند. توحید هم که خبری نبود که «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ»[۴] این‌ها می‌رفتند، یک چیزی به دست بیاورند. کأنّه گلادیاتور بودند.

 

بین سرباز امیر المؤمنین علیه السّلام و سرباز آمریکایی فرق است. من یکی از آمارهایی که -خدا إن‌شاءالله صدا و سیمای ما را بیدار بکند این‌ها دربیاورد- اخیراً یک جلسه‌ای بودم، اسناد آن را دیدم هر ۶۵ دقیقه یک سرباز آمریکایی که به کشور برگشته است، خودکشی می‌کند. ۱۹ نفر یا چند نفر حساب بکنید در روز می‌شود. روزانه هر ۶۵ دقیقه، ساعتی تقریباً یک نفر. آمار خود آن‌ها است. آن کسانی هم که خودکشی نمی‌کنند، به سربازهای زن تجاوز نمی‌کنند. اگر قرار باشد این اصل باشد خوب این دیگر «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ» نیست. امیر المؤمنین علیه السّلام نمی‌خواهد به آن سمت برود. حالا حکومت را هم از دست بدهد. این حکومت وسیله‌ی احقاق حق بود.


[۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۶۹٫

[۲]– سوره‌‌ی انفال، آیه ۱۷٫

[۳]– من لا یحضره الفقیه، ج ‏۴، ص ۳۷۸ .

[۴]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۶۹٫