برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

 

 

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چنان در کودکی پاسخ دهی یحیی بن اکثم را *** در گهواره‌ عیسی ناسزا گویان مریم را
بر این خشکیده بید پیر باران را تلاوت کن *** بخوان در گوش پوکش، کوه من آیات محکم را
امید رویش از این کنده‌ی فرسوده بیهوده است *** نریز اینگونه در پایش ز لفظت آب زمزم را
فقیهان شرح آیات از تو در نه سالگی پرسند *** مراجع از تو استفتاء کنند آیات مبهم را
چنان بیدار کرده معتصم را حکم سنگینت *** علی بیدار کرد از خواب گویی ابن ملجم را
نمی‌دانم چگونه گشت ام الفضل، ام الفصل *** قضا باز از کدامین نقطه مُجرم خواند مَحرم را
سلام می‌کنیم به باب المراد حضرت جواد(علیه السلام) و سلام بر شما که امروز محزون و سوگوار هستید. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای کاشانی سلام علیکم و رحمه الله خیلی خوش آمدید.
حاج آقای کاشانی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان سلام می‌کنم.
شریعتی: انشاءالله به زودی زود زیارت حضرت نصیب تک تک همه آرزومندان شود. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: بسم الله الرحمن الرحیم، امام جواد(ع) ویژگی‌هایی دارند که منحصر به خودشان است و یک بخش مهمی از دوران امامت و بار سنگینی از مباحث امامت به دوش آن بزرگوار بود. در بین ائمه ما چند امام هستند که در موردشان معصومین فرمودند: مولودی با برکت‌تر از آنها به دنیا نیامده است. در مورد حضرت موسی بن جعفر داریم، در مورد حضرت جواد هست، نقلی هم مشابه این در مورد حضرت ولی‌عصر(عج) است. چرا امام جواد(ع) با برکت‌ترین فرزند هستند؟ بخشی مسائل معنوی است که ممکن است عقل بشر به آن نرسد اما در عرصه تاریخ چگونه قابل مشاهده است؟ محسوس است یا فقط معنوی است؟ یا ارتباط بسیار عجیبی بین امام رضا و حضرت جواد(ع) هست و برایش روایت داریم. خدا اگر بخواهد به امام رضا بشارت بدهد، او را بشارت می‌دهد گویی به عنوان پاداش تو برای آن همه زحمتی که برای بندگانم کشیدی، چشمت را روشن می‌کنم به محمد فرزندت.
این ارتباط غیر از مسائل معنوی که شاید امثال بنده متوجه نشوند، در عرصه تاریخ می‌شود یک خدمت از امام جواد و حضرت رضا بیان کرد؟ این موضوع بحث ما در این روزی است که خدا روزی ما کرده به باب جود ائمه هدی، حضرت جواد متمسک باشیم. ابتدا یک مقدمه عرض کنم تا دوربین تاریخ را در حوالی سال ۲۰۰ ببرم و اتفاقاتی که آنجا می‌افتاد و در چه شرایطی امامت به امام جواد(ع) منتقل شد.
در مباحثی که تخریب امیرالمؤمنین و تخریب پیغمبر را عرض می‌کردیم، گفتیم: فضایی فراهم شد که همینطور بکوب تخریب کنند. جنگ روایت علیه پیغمبر و امیرالمؤمنین دائماً فعال بود. مثلاً وقتی به مروان گفتند: برای چه اینقدر به علی بن ابی طالب دشنام می‌دهی؟ او که دیگر نیست. خودش هم یکوقت گفت: من می‌دانم در قتل خلیفه قبل از خودش علی بن ابی طالب کاره‌ای نبود. گفت: حکومت مستقر نمی‌شود الا اینکه ما دائماً تخریب کنیم وگرنه جامعه از ما علی و سیره‌اش و سلوک او و روش مردم داری و روش عدالت مداری او را طلب می‌کند. ما باید کاری کنیم اینکه قرآن می‌فرماید: منافق نهی از معروف می‌کند و امر به منکر به همین معناست وگرنه واضح است که منافق نمی‌گوید: بسم الله، برویم آدم بکشیم، دزدی کنیم. بلکه زینت می‌کند و فرهنگ را تغییر می‌دهد. جامعه اگر منکر را معروف ببیند آنوقت به سمتش میل پیدا می‌کند و اگر معروف را منکر ببیند از آن منزجر می‌شود و فاصله می‌گیرد و دیگر به سمتش نمی‌رود. ما باید کاری کنیم که جامعه از علی بدش بیاید وگرنه همان حکومت را از ما طلب می‌کند.
کارخانه بنی امیه بکوب فعالیت شدید ضد علوی را ایجاد کرد و در مباحثی که به صورت هفتگی بیان می‌کنیم عرض کردیم. از آن طرف ائمه ما چند دستور کار دارند، همه ائمه به آن اهتمام دارند. هر امامی در شرایط خودش، با توجه به حاکم زمان خودش، مردم، اتفاقات فرهنگی یکسری اقدامات مختص به خودش دارد و یکسری اقدامات مشترک است. آن اقدام مشترک اصلی این است که جامعه باور کند اهل‌بیت مرجع امور هستند. درد شما درمان نمی‌شود الا اینکه سراغ اهل‌بیت بروید و از آنها نسخه بگیرید. طبیعتاً سر سلسله‌ی اهل‌بیت، امیرالمؤمنین است.
شریعتی: این از زمان امام صادق، ائمه فعالتر عمل کردند؟
حاج آقای کاشانی: بعد از امیرالمؤمنین، امام حسن، سیدالشهدا، حضرت سجاد، همینطور به جلو آمد، یعنی دائماً تلاش می‌کنند اهل‌بیت را به جامعه برگردانند، چون پیغمبر فرموده بود: تا وقتی قرآن و اهل‌بیت هستند منحرف نمی‌شوید. قرآن بیشتر لفظش خوانده می‌شد، اهل‌بیت یا مطرود شده بودند یا نسخه‌های جایگزین برایشان درست کرده بودند. ائمه دنبال این بودند که مردم را به سمت هدایت بیاورند. دو سه چیز باعث شد اهل‌بیت در این زمینه موفق شدند. منتهی چون محدودیت داشتند آسیب‌هایی در جامعه وجود داشت. مثلاً امام صادق(ع) فضا را آنقدر مهیا کرد که خیال حضرت راحت باشد از اینکه قبر مبارک امیرالمؤمنین نبش نمی‌شود، و قبر امیرالمؤمنین را افشاء کرد، آنجا زیارت کنند. تا قبل از آن نمی‌شد. امام صادق نیروی امنیتی نداشت بگذارد، حکومت دستش نبود. حرف‌هایی که بنی امیه و مروانیان می‌گفتند ممکن بود نعوذ بالله نسبت به قبر مبارک امیرالمؤمنین جسارت کنند. حضرت باید طوری مدیریت فرهنگی می‌کرد جامعه را که جامعه نسبت به امیرالمؤمنین احساس خضوع و ادب کند و برای درمان دردهایش به زیارت حضرت برود.
از آن طرف بنی امیه چون امیرالمؤمنین را کوبیده بود و به مردم ظلم کرده بود، شما وقتی دشمنی دارد که مردم را بیچاره کرده و بعد می‌بینی دشمنی هی از او بد می‌گوید، ناخودآگاه شما نسبت به دشمنش احساس دوستی می‌کنی. اینکه خدا دشمنان اهل‌بیت را احمق قرار داده، یکی از تجلی‌هایش اینجاست. بنی امیه هی امیرالمؤمنین را می‌کوبیدند و وقتی مردم منزجر بودند از حکومت بنی امیه طبیعتاً نسبت به دشمنشان که دائماً به اسم حضرت جسارت می‌کردند، مردم نسبت به امیرالمؤمنین حس خوبی داشتند. اهل‌بیت هم در جامعه می‌دیدند اینها ویژگی خاص دارند، در عبادت و کمک به مردم، دستگیری محرومان، علم حیرت انگیز    اهل‌بیت، این باعث شد مردم یک واکنشی نسبت به بنی امیه نشان دادند که این علی بن ابی طالب که اینها لعن می‌کنند کیه؟ آن علی بن ابی طالبی که جد امام باقر و امام سجاد و امام صادق است و اینقدر خوبی و زیبایی دارند، چرا اینقدر دشمنی با اینها هست؟ از طرف بنی امیه هم منفور است و لذا حرفش را خوب باور نمی‌کنند. لذا اتفاقی افتاد و شرایط کاملاً فراهم شد به این سمت که حکومت بنی امیه سرنگون شود و حکومت اهل‌بیت سر کار بیاید و امام صادق نزدیک بود به حاکمیت برسد. چون فضای تقیه شدید است، امام صادق، امام باقر و موسی بن جعفر نمی‌توانند مستقیم در مورد مصداق‌های بعد از امیرالمؤمنین، مخصوصاً ائمه‌ای که زنده هستند، صحبت کنند، جامعه واکنش نشان می‌دهد و هم مردمی که دین را از بنی امیه گرفتند، این حرف‌ها را بدعت می‌دانند، چون زندگی کردند و خیال کردند حرف‌هایی که بنی امیه گفته، اینها دینی است که پیغمبر آورده، حرفی خلاف آن بشنوند حس بدعت به آنها دست می‌دهد، خیلی شرایط برای بیان پیچیده و محدود است و شرایط امنیتی حاد است. به گونه‌ای که اصلاً شیعیان نمی‌دانند ما دوازده امامی خواهیم شد. شیعیان می‌دانند آخرین فرد از ائمه مهدی موعود(ع) خواهد بود، اما این مهدی هدایت یافته و هدایت شده، صفت کدام امام است، عموم مردم نمی‌دانند. لذا بعدها می‌بینیم که حضرت عبدالعظیم محضر امام جواد آمده و عرض کرده شما مهدی موعود هستید؟ ریان با صلت شخصیت مهمی است، به امام رضا عرض می‌کند، شما مهدی موعود هستید؟ بعضی نسبت به موسی بن جعفر(ع)، بعضی نسبت به امام صادق، یعنی نمی‌دانند امام‌های ما چند تاست. چون اگر قرار بود آنکه شاگردهای خاص الخاص، این علنی شده بود بلافاصله حکومت محدودیت ایجاد می‌کرد. هرچه پرده از ابهامات این مسأله برداشته شده و کمی به جامعه تزریق شده، محدودیت‌های شدید ائمه پایانی شیعه بیشتر و جوانتر شهید می‌شوند. اگر معلوم می‌شد فرزند کدامیک از این امام بزرگوار شخص بعدی است بلافاصله ترور شخصیتی می‌شد. لذا خیلی لایه‌بندی شده و امنیتی عمل کردند.
امام صادق(ع) از عظمت اهل بیت سخن می‌گویند، مصداقش امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(ع) هست اما در مورد زمان خودشان نمی‌توانند واضح صحبت کنند. الآن یک مرجع بزرگواری از دنیا می‌رود به جانشین و اعلم بعد از خود وصیت می‌کند. بعضی از مراجع بزرگوار امروز، وصی مراجع قبل از خودشان هستند. امام صادق(ع) به چند نفر وصیت می‌کند یکی منصور دوانقی است. چقدر خفقان بود، امام راحت نمی‌تواند نظرش را بیان کند. باید هم به همسر خود، هم به دو پسر خود، هم به برده و هم حاکم مدینه و هم منصور دوانقی وصیت کند که هرکسی نتواند بفهمد چه خبر است. بعضی از فامیل‌های نزدیک ائمه یک خیانتی مرتکب شدند، می‌دیدند مردم نسبت به اهل بیت و امیرالمؤمنین اقبال دارند و عرض ادب می‌کنند، تحریک شدند که ما به حکومت برسیم و مردم خمس برای ما بیاورند و دچار توهم شدند. با بنی عباس هم پیمان شدند، یکی از افرادی که پدر او هم نوه‌ی امام حسن است و هم نوه‌ی امام حسین(ع) است،     به اسم نفس زکیه، کسی شد که تمام بنی عباس با او بیعت کردند. سرداران نظامی بنی عباس با ایشان بیعت کردند که ما حکومت را از بنی امیه می‌گیریم وقتی گرفتیم به شما تحویل می‌دهیم. در ذهن جامعه چیست؟ این آقایانی که دارند قیام می‌کنند می‌خواهند ما را از ظلم بنی امیه نجات بدهند و سراغ حکومت اهل بیت ببرند، نفس زکیه چه کسی است؟ پسر عبدالله مَحض است که هم نوه‌ی امام حسن و هم نوه‌ی امام حسین است. متأسفانه این کار را کردند. اینکه ما شنیدیم بعضی از آقایان وجوهات می‌فرستادند برای دفاع از اهل‌بیت، وجوهات برای نفس زکیه می‌فرستادند. اینها گفتند: ما مصداق اهل‌ بیت هستیم. از طرفی این قیام در ذهن مردم مشروعیت پیدا می‌کند و از طرفی امام صادق(ع) را از اینکه به حکومت برسد، جلویش را بگیرند. متأسفانه قیام که صورت گرفت، استراتژی قیام این بود، در خراسان که هسته اصلی شروع قیام بود، طلبه‌ها و علمایی را فرستادند فضایل امیرالمؤمنین را برای مردم بگویند. با گفتن فضایل امیرالمؤمنین مردمی که دائم لعن حضرت را از بنی امیه شنیدند، خط روشن می‌شود و می‌گویند: عجب آدم‌های حزب اللهی خوبی پیدا شده، حق را به اهل‌بیت بدهند، نگو اینها بنی عباسی هستند که شاعر می‌گوید: ای کاش ظلم بنی امیه ادامه داشت و این عدل بنی عباس نمی‌رسید. در پوشش حکومت عادلانه اهل‌بیت یک حکومت دینی تشکیل شد با سلاطین بنی عباس که بسیار متفاوت از بنی امیه بودند. جانماز آب کش بودند. عوام فریبی وحشتناک و ظلم به اسم دین!
بنی عباسی که سر کار آمد، حاکم مدینه یکی از نوادگان امام حسن است که با اینها دست داده و کاری کردند که امام صادق(ع) به شدت محدود شد. این فضای رقابت که ما امام اهل‌بیت شویم. «الرضاء من آل محمد» برگزیده‌ی آل رسول الله بیاییم بیعت کنیم، امام صادق برگزیده یا نفس زکیه؟ دور و اطرافیان امام صادق به حضرت فشار می‌آوردند بیا بیعت کن. جسارت‌ها کردند به امام صادق که باید بیعت کنی! این فضا فراهم شد رقابت بین فامیل‌های ائمه، متأسفانه که تازه یک مقدار فضا باز شده و قبر امیرالمؤمنین افشاء شده، رقابت جدی شد و از هرگوشه کسی قیام کرد. روایاتی که داریم که قیام‌های قبل از ظهور حضرت ولی‌عصر را نفی می‌کنند، بسیاری از علما نظرشان این است که اینها ناظر به این مصادیق هستند. یعنی اینها قیام نمی‌کردند برای نهی از منکر در برابر طاغوت بنی عباس، بلکه قیام می‌کردند که من امام هستم. در واقع ادعای امامت بود. این رنگ و بوی جدی‌تر گرفت. وقتی امام صادق(ع) شهید شد، پسر بزرگ حضرت عبدالله افتح بود، ادعای امامت کرد. اکثر قریب به اتفاق شیعیان فکر کردند راست می‌گوید، این ادعای امامت می‌کرد، فرموده بود از پدرم شنیدم که کاری به عبدالله نداشته باش عمری نمی‌کند. از یکجا فهمیدند این عبدالله بن افتح امام نیست چون نسلی از او باقی نمانده است. شیعیان در طول این زمان‌ها فهمیده بودند امامت فقط باید از پدر و پسر برسد و امام حسین استثناء بود که برادر امام بود و بعد از سیدالشهداء برادری امام نخواهد شد. لذا وقتی دیدند عبدالله افتح فرزند نداشت گفتند: پس خودش هم امام نبود. پس سراغ فرزند دیگر امام صادق برویم، مثلاً موسی بن جعفر. از آن طرف چون فضای تقیه جدی بود. نمی‌دانند چند امام است. وقتی موسی بن جعفر زندان افتادند، در آخر عمر شریفشان، شیعیانی که دلسوز اهل‌بیت هستند، تشکل شیعه شکل گرفته و شیعیان سازماندهی شدند و در شهرهای مختلف حضور دارند. ثروتی به دست آمده، شیعیان گسترده شدند و بازارها دست شیعیان است. وقتی آدم می‌داند در محدودیت است و امامش برای هدایت دیگران کمک لازم دارد اینها تلاش می‌کردند وجوهات می‌رسید، اینها دسته بندی و سازمان وکالت نکات مهمی داشت و امام کاظم(ع) در حقیقت مبارزه اصلی حضرت با هارون الرشید، جهاد اقتصادی حضرت بود که شبکه شیعیان بی نیاز از حکومت هستند.
اینجا عده‌ای که وقتی حضرت زندان افتاد ثروت هنگفت داشتند، یک نفر هفتاد هزار مثقال طلا و یک نفر سی هزار مثقال طلا، بعضی از فرزندان امام توطئه کردند که موسی بن جعفر از دنیا نرفته و غیبت کرده است. بعد از شهادت حضرت بود. لذا چون فضای مهدویت هم جا داشت، بنی عباس هم با اسم منصور، مهدی، هادی، اسامی که مردم برای هادی هدایتگر هدایت شده در ذهنشان بود، بنی عباس هم همین اسامی را روی خود می‌گذاشتند. فضای مهدویت داغ است و وقتی ظلم در جامعه زیاد است مردم دنبال منجی می‌گردند، از این طرف اینها بستند با هم که امام موسی بن جعفر(ع) غیبت نفرموده و یک جریان بسیار خطرناکی به اسم واقفه به وجود آمد که شاید سنگین‌ترین انحراف در تاریخ اسلام باشد و از سقیفه وحشتناکتر! وقتی امام کاظم(ع) شهید شد نزدیکانی از بستگان ادعا کنند ایشان از دنیا نرفته و امام رضا هم بدو امامت نمی‌توانند ابراز کنند، مردم به بعضی از وکلای حضرت و بعضی از نزدیکان حضرت، چطور به ما خبر دادند امام زمان(ع) غیبت فرمودند؟ بعضی از علما و بزرگواران و بعضی نزدیکان. اینها ادعا کردند و دو کار کردند. هم به بعضی رشوه دادند، اگر بعضی بزرگان آن روز رشوه می‌گرفتند ما امروز هیچی از امامت نداشتیم. دشنام را به جان خریدند و رشوه‌ها را نپذیرفتند و ایستادند تا حقایق بماند. امام رضا(ع) هم محدود است و اگر بخواهد بروز داشته باشد اوایل امامت حضرت، دوره هارون است، حضرت نمی‌تواند ابراز کند، جمع زیادی از شیعیان واله و شیدا فکر کردند، امامت متوقف شده و دوران غیبت شروع شده است. می‌گفتند: وکلای موسی بن جعفر، امام نامه نوشته پولتان را به اینها بدهید و سؤالتان را از اینها بپرسید. همین آدم دارد می‌گوید: امام از دنیا نرفته است. کاری کرده که پولها را بالا بکشد.
دقیقاً مسأله غیبت را چون شیعیان تعداد ائمه را نمی‌دانستند، می‌گفتند: غیبت است. امام صادق(ع) در مدینه از دنیا رفت. تشییع حضرت را نزدیکان و اصحاب بودند و دیدند. امام کاظم(ع) در بغداد از دنیا رفت، تجمع شیعیان در آنجا نبود و عده‌ای این وسط خیانت کردند. این کلام که امام غایب شده الآن اگر در دوران امام زمان کسی بگوید: من امام هستم، شما چه حسی پیدا می‌کنید؟ می‌گویید: نعوذ بالله دروغ می‌گوید، امام غایب است! یکی از عوامل غربت امام رضا این است، چون اینها این کار را کردند، جامعه شیعه اول کار نسبت به امام رضا دچار بدبینی شد، ادعای امامت می‌کند یا نه، پدرش در غیبت هست یا نه؟ بزرگان اصحاب چه می‌کنند؟ اینجا امام رضا در طول تاریخ ائمه یک کار استثنایی کرده است تا من بگویم: حضرت جواد چگونه به امام رضا کمک کرد؟
امام رضا(ع) برخلاف همه ائمه، شاید این سؤال پیش آمده باشد که شما می‌گویید: امامان علم خاص دارند، به الهام الهی می‌بینند. اگر این پرده‌ها کنار برود ایمان و یقین من تغییر نمی‌کند، به چه دردی می‌خورد؟ خیلی جواب‌ها دارد یکی این است که امام معمولاً براساس ظاهر عمل می‌کند، گاهی ممکن است به مصلحت آینده، چون هدایت امت دست اوست، خلاف این جریان عمل کند. امام رضا(ع) مدتی که گذشت رسماً خودش را امام معرفی می‌کرد. یاران حضرت موسی بن جعفر می‌گفتند: پدر شما اینطور نبود، تقیه می‌کرد. چرا شما تقیه نمی‌کنید؟ امام رضا می‌دید اگر تقیه کند و بروز ندهد، اصل مسأله از بین می‌رود. امت سراغ جهل می‌رود. شیعیان هیچکس نمی‌گوید من امام هستم، وکلایی که ما می‌‌گوییم خائن هستند، آنها را به خیانت نمی‌شناختند. بعضی اصحابی بودند که می‌گویند: موسی بن جعفر غایب شده و دوران مهدویت است. حضرت رضا هرجا می‌نشست می‌فرمود: من امام هستم و ابراز می‌کرد. در دوران هارون می‌گفتند: هارون شما را می‌کشد و شوخی ندارد! قسم خورده هرکس بعد از موسی بن جعفر ادعای امامت کند، او را می‌کشم. حضرت فرمود: اگر هارون مرا کشت بدانید من امام نیستم!!! یعنی اینجا خداوند تقدیر نفرموده هارون بتواند مرا بکشد.
بخشی از این جریان ابهام مردم کم شد. اما اتفاقی می‌افتد که در ذهن‌ها ابهام ایجاد می‌کند. اگر امام رضا(ع) امام باشد و موسی بن جعفر غیبت نفرموده باشد مسیر امامت باید ادامه پیدا کند و امام رضا باید فرزند داشته باشد، اگر فرزند نداشته باشد، معلوم می‌شود امام رضا نعوذ بالله امام نبوده و سراغ امام اصل که یقین داریم موسی بن جعفر است، روی غیبت او متوقف می‌شویم و یا سراغ فرزند دیگر او باید برویم. بنابراین بعضی از یاران و فامیلانی که دنبال این فرصت بودند دوست ندارند امام رضا پسر داشته باشد و به ضررشان است. چون اگر امام رضا هی بیاید گفتگو کند، امام رضا یک شخصیت شناخته شده‌ای است و کسی از جهت علمی و عبادت به حضرت نمی‌رسد، لذا مردم ممکن است شک‌شان برطرف شود و به سمت حضرت بیایند. چون فکر نمی‌کردند حضرت تقیه نکند، نمی‌دانستند که حضرت اینجا با علمش مسیر را عوض می‌کند. اگر امام رضا پسر نداشته باشد دلیل بر این است که نعوذ بالله خودش هم امام نیست. بزرگان اصحاب به حضرت می‌گفتند: فدای شما شوم، اگر اتفاقی برای شما بیافتد، چه کنیم؟ از آن طرف بعضی مثل صفوان و یونس بن عبدالرحمن، اگر نبودند دست ما به امام رضا نمی‌رسید. اینها دشنام خوردند و جسارت‌های زیادی را به اینها کردند ولی دست از امام رضا برنداشتند. اصحاب هر فرد اگر نباشند دیگران نمی‌توانند آنها را بشناسند. آمدند گفتند: اگر اتفاقی برای شما بیافتد ما چه کنیم؟ حضرت فرمود: من پسر دارم! تا می‌توانستند ائمه سعی می‌کردند فرزند اصلی خود را در عرصه اجتماع نیاورند که آسیب بخورد. حتی اگر حضرت می‌خواست او را معرفی کند باید در شرایط بود که دیگران بودند و غیر نبود.
اینکه شما شنیدید که عده‌ای از نزدیکان امام رضا یک کار بسیار زشتی کردند و به امام رضا گفتند: ما باور نداریم امام جواد فرزند شماست، چون امام رضا(ع) بیش از چهل سال از عمر شریفش گذشته بود و ائمه هم زود ازدواج می‌کردند، مثلاً بیش از بیست سال از ازدواج حضرت گذشته و و فرزند ندارد، اینها در ذهنشان بود که امام رضا فرزند‌دار نخواهد شد و اگر پسردار شود، دست ما رو می‌شود و دیگر نمی‌توانیم مسأله را برگردانیم و مردم سراغ امامت می‌روند. بنابراین حرف‌های زشتی که در تاریخ نقل شده که به حضرت رضا گفتند: ما باور نداریم و باید کسی بیاید تأیید کند فرزند شماست، به این جهت رخ داد. شخصیت برجسته‌ای به اسم علی بن جعفر(ع) که این هفته در مورد او صحبت می‌کنیم، من واله و شیدای این شخصیت هستم. پیرمردی که عموی امام رضاست، محضر امام رضا آمد. پسر امام صادق(ع) است، گفتند: تو ادعای امامت کن. به حضرت رضا گفت: چطور از شما عذرخواهی کنم که بعضی از فامیل‌های من و برادران من اینطور در مورد پسر شما و شما جسارت کردند؟ عالمی که اگر ادعای امامت می‌کرد، طرفدار داشت. چه جسارتی به محضر شما کردند؟ اینکه بعدها می‌بینیم که وقتی حضرت جواد(ع) حرکت می‌کرد، علی بن جعفر چنان می‌دوید که عمامه از سرش می‌افتاد که کفش حضرت را جفت کند، جامعه می‌دید نسبت به امامش اینطور ادب می‌کند، در دلها تثبیت می‌شد که امام جواد امام است. یا دیدند که می‌خواستند امام جواد را فصد خون کنند، برای نوعی از درمان است که بخشی از رگ را باز می‌کنند. علی بن جعفر گفت: من اجازه نمی‌دهم. اول باید تیزی و حرارت آهن به دست من بخورد. من همه جوره فدایی امام جواد هستم. من نمی‌توانم درد امام را ولو برای درمان تحمل کنم. یک نفر گفت: خجالت نمی‌کشی با این محاسن سفید اینطور از امام جواد دفاع می‌کنی؟ محاسنش را دست گرفت و رو به آسمان کرد و گفت: چه کنم که خدا صاحب این محاسن سفید را لایق امامت ندانسته و امامت را در این آقا قرار داده است. امامت یک امر الهی است و شایستگی‌های الهی دارد. امثال او و یونس بن عبدالرحمن تلاش کردند که جایگاه امام جواد معلوم شود. اینها زمان امام رضا(ع) بودند.
اینکه بعضی می‌گویند: می‌خواستند امام جواد از در پشتی برود و شناخته نشود و حضرت نامه نوشت از در اصلی بیا، فقرا دم در هستند. جود امام جواد حاصل وصیت امام رضا(ع) است، از در اصلی بیا و کیسه‌هایت را پر کن، این گرفتارها به امیدی در خانه تو آمدند. دلیل تاریخی این نقل‌ها چیست؟ اینکه دوست نداشتند امام جواد فرزند امام رضا تلقی شود و امام جواد محبوب قلمداد شود. چرا اینها دوست دارند جود امام جواد به چشم نیاید؟ چون یا می‌خواهند اصل فرزند بودن امام رضا را انکار کنند وقتی نشد جود حضرت و محبوبیت حضرت را انکار کردند. لذا امام جواد(ع) با ولادتشان و با تثبیت اینکه امامتشان باور شد، کاری کردند که امامت امام رضا تثبیت شد. لذا به نوعی حق گردن پدر دارند.
از آن طرف امام در کودکی به امامت رسید و بار سنگینی به دوش حضرت بود. عده‌ای گفتند: امام نابالغ است، چه کنیم؟ ریان بن صلت یقه‌ی او را گرفت و گفت: تو از امامت چه شنیدی؟ امام، امام صغیر و کبیر ندارد. برهه‌ی عظیمی از فهم شرایط امامت اتفاق افتاده و از این جهت مظلوم‌ترین امام ماست. ما امامی نداریم که نزدیکان او اول کار با دیده‌ی حیرت و ابهام به او نگاه کنند جز امام جواد(ع). صفوان محضر حضرت آمد و عرض کرد: بعد از شما چه کنیم؟ حضرت فرمود: پسرم! گفتند: ایشان سه سال است. حضرت فرمود: کوچک و بزرگ نداریم. امروز برای شما حاصل امامت امام جواد(ع) است که برای من و شما امامت دو ساله و دویست ساله فرق نمی‌کند، عیسی نبی در گهواره با شیخ الانبیاء ابراهیم برای ما فرقی نمی‌کند. این تفکر ما حاصل بهتان شنیدن امام جواد است. اگر آن روز امام جواد نبود امروز برای ما این مسأله واضح نبود. چقدر نگاه شیعیان به امامت عمیق شد. علم امام جواد اکتسابی نیست، امام جواد(ع) مناظره‌های فراوانی شنیدند، چنان علم حیرت انگیزی داشت و علم حضرت مقبول واقع شد که الآن موسوعه امام جواد را جمع کردند نزدیک ۱۵۰۰ صفحه هست که بیش از هزار صفحه‌اش روایات حضرت است. دهها برابر امام حسن و امام حسین(ع)، امام جواد روایت دارد. امامت ائمه ابتدایی را با اتفاقات تخریبی کاری کردند که جامعه قبول نداشته باشد، وقتی امام جواد با این سختی آمد چنان امامتش باور شد که شیعیان برجسته از افراد بزرگ می‌آمدند محضر حضرت برای علم آموزی، لفظ تقی با تقوای پرهیزگار را ساده نگیرید.
بزرگانی از اصحاب امامیه که در مورد امام جواد شک داشتند، مگر در کودکی ادعای امامت می‌شود؟ بعدها آمدند گفتند: ما التماس دعا داریم. می‌شود یکبار برای ما دعا کنی؟ اینکه امام را به تقی می‌شناسند، یعنی نعوذ بالله کسی که بی وجه و غیر واقع و غیر درست ادعای امامت کرده باشد، نیست. الفاظی که برای امامت آمده نباید ساده گرفت. اینکه من بگویم: بنده بیماری کرونا را درمان می‌کنم، مردم باور نمی‌کنند. اما اگر هزار مورد را من با یک دارویی که درست کردم درمان کنم، یک آرامشی اتفاق می‌افتد. انقدر پاسخ به سؤال داد و اینقدر علم حضرت در مناظره‌ها روشن شد. علمایی داشتیم در شیعه که عبدالله بن افتح وقتی ادعای امامت کرد، هشام بن سالم و مؤمن طاق کار او را ساختند، اینها از چند امام حدیث شنیده بودند، شما وقتی نزد مرجع تقلیدت که هفتاد سال وقت گذاشته بروی سؤال کنی می‌بینی کاری کرده به حکم شرعی برسد، اما با زحمت کاری کرده که به حکم شرعی برسد، اما با کسی که بدون این مسیر به علم الهی رسیده باشد، جنس آن فرق می‌کند. لذا طلاب باسواد این را تشخیص می‌دهند که ایشان با تلاش به اینجا رسیده و یا با علم الهی رسیده است؟ لذا امام جواد(ع) علمش باور شد و امامتش سکون پیدا کرد. امامت امام رضا تثبیت شد و هم دروغ آنها رو شد. در دوره امامت امام هادی ندیدم که بین شیعیان این ابهام باشد که در کودکی امام شده است. دیگر این مسأله برطرف شد و یک بار بزرگی از امامت امام زمان را امام جواد به دوش کشید. یعنی امامت در کودکی مسأله‌اش جمع شد بین شیعیان و شیعیان نگاهشان راهبردی و عمیق شد که امام با بقیه فرق می‌کند. رقابت سیاسی و سقیفه‌ها نمی‌تواند امام را از غیر امام قاطی کند، جنس امام فرق می‌کند. به قول امام رضا(ع) امام یگانه‌ای است که احدی به او نزدیک نمی‌شود. بالاتر از این است که بشود درکش کرد. حاصل این فهم عمیق از امامت، استقرار امامت امام رضا و هموار کردن امامت ائمه بعدی بخشی از زحمات حضرت جواد(ع) است.
شریعتی: اینکه فرمودید مولودی با برکت‌تر از امام جواد نیست، یک نکته‌اش همین بود؟
حاج آقای کاشانی: در کودکی هم معرفت شیعیان را به امامت عمق بخشید و هم امامت پدر را تثبیت کرد. ما ندیدیم کسی امامت پدرش را تثبیت کند و پدر به پسر وصیت می‌کند و اینجا دو طرفه شد. لذا یکی از دلایل تاریخی ارتباط عمیق بین امام جواد و امام رضا(ع) همین است که در مسیر هدایت بازوی پدر شد.
شریعتی: اینکه می‌گویند: حوائج خود را از امام جواد بخواهید، نکته‌اش چیست؟
حاج آقای کاشانی: غیر از روایاتی که از امام رضا(ع) رسیده که فقرا و بیچارگانی که در خانه‌ات می‌آیند، به امیدی آمدند. ما هم عرض می‌کنیم: یا جواد الائمه امروز ما در این بیماری کرونا و سختی معیشت مردم، با امیدی آمدیم. آقا ما وصیت پدر شما هستیم. مرحمت به ما و نگاه کریمانه شما به ما پدر شما را خوشحال می‌کند. حضرت فرمود: اینها به امیدی آمدند، کیسه‌هایت را پر کن و نگذار اینها جای دیگری بروند. لذا شیعیان این را تجربه کردند. باب المراد، حضرت موسی بن جعفر و امام جواد مختص به شیعیان نیستند در اعطای حاجاتشان، همه آنجا ملتجی می‌شوند. امیدواریم که دست ما از دامن حضرت کوتاه نباشد و به سفارش پدرش به ما نگاهی بکند.
شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. انشاءالله به حق امام جواد همه حاجت‌روا شوند. امروز صفحه ۴۷۵ قرآن کریم را تلاوت خواهیم کرد.
«هُوَ الَّذِی‏ خَلَقَکُمْ‏ مِنْ‏ تُرابٍ‏ ثُمَ‏ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ «۶۷» هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ فَإِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ «۶۸» أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ أَنَّى یُصْرَفُونَ «۶۹» الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ «۷۰» إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ «۷۱» فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ «۷۲» ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ «۷۳» مِنْ دُونِ اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکافِرِینَ «۷۴» ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ «۷۵» ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ «۷۶» فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ»
ترجمه آیات: او کسى است که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه‏اى، سپس از علقه‏اى (خون بسته شده)، سپس شما را به صورت نوزادى (از رحم‏ها) بیرون مى‏آورد، سپس (رشدتان مى‏دهد) تا به کمال قوّت خود برسید (و) آنگاه تا پیر شوید، و بعضى از شما پیش از رسیدن به پیرى مى‏میرد (ولى بعضى از شما زنده مى‏مانید) تا به سرآمدى که معیّن است، برسید و باشد که تعقّل کنید. او کسى است که زنده مى‏کند و مى‏میراند، و چون به وجود چیزى حکم کند، فقط به آن مى‏گوید: «باش» پس بى درنگ موجود مى‏شود. آیا کسانى را که در آیات خداوند مجادله و ستیز مى‏کنند ندیدى که چگونه (از حقّ) منصرف مى‏شوند؟ کسانى که کتاب خدا و آن چه را که پیامبرانمان را به آن فرستادیم تکذیب کرده‏اند، پس به زودى (نتیجه‏ى کار خود را) خواهند دانست. آن گاه که غل‏ها در گردن‏هایشان باشد و با زنجیرها کشیده مى‏شوند. در آب جوشان و سپس در آتش سوزانده مى‏شوند. سپس به آنان گفته مى‏شود: «آن چه (براى خدا) شریک قرار مى‏دادید کجا هستند؟ (آنها) که جز خدا پرستش مى‏کردید؟! گویند: «از نزد ما گم شده‏اند، بلکه ما در دنیا چیزى را پرستش نمى‏کردیم». این گونه خداوند کافران را گمراه مى‏کند. این (عذاب) به خاطر آن است که در زمین به ناحقّ شادى مى‏کردید و در ناز و سرمستى به سر مى‏بردید. از درهاى دوزخ وارد شوید که جاودانه در آنید و چه بد است جایگاه متکبّران. پس (اى پیامبر!) صبر کن که وعده‏ى خداوند حقّ است. پس هرگاه بخشى از آن چه را به آنان وعده داده‏ایم به تو نشان دهیم، یا (پیش از آن) تو را از دنیا ببریم، (در هر صورت) به سوى ما بازمى‏گردند (و عذاب را مى‏چشند).
شریعتی:
حرز تو را ز کودکی‌ام دست کرده‌ام *** از بس شنیده‌ام ز تو و مهربانی‌ات
حرز امام جواد(ع) را می‌توانید در سایت و کانال برنامه ببینید و همراهتان باشد که انشاءالله از آفات روزگار در امان باشید. نکات پایانی شما را خواهینم شنید.
حاج آقای کاشانی: از امام جواد(ع) خیلی هدایا برای ما رسیده است. زیارت حضرت زهرا از امام جواد است. روایات زیادی از امیرالمؤمنین ایشان نقل کرده است. یک روایتی داریم بسیار مهم است و امروز بیشتر است، حضرت فرمود: خدا به انبیاء خود فرمود: این زهدی که به شما گفتم داشته باشید در دنیا راحت بودید. انقطاع شما به من شما را عزیز کرد و دیگر دست شما به سمت کسی دراز نبود. اما آیا با دشمنان من دشمن بودید و با دوستان من دوست؟ گاهی پیش می‌آید که یک نفر خیلی ممکن است ظواهر دین را رعایت کند ولی جایش که می‌رسد نسبت به دوستان اهل‌بیت کم رحم می‌شود. الآن فصل جا به‌جایی خانه هست. طرف چند سال خانه‌اش خالی است و نیازی ندارد. وقتی اجاره می‌دهد به قیمت روز اجاره می‌دهد، فکر می‌کند حکم قرآن است که باید درهم درهم‌اش را هم بگیرد. حضرت فرمود: این سلوک ظاهری دیندارانه اینقدر مهم نیست که شما نسبت به دوستان اهل‌بیت چقدر رحم می‌کنید؟ نسبت به دشمنان چقدر بغض دارید؟ آدم نسبت به دشمنان اهل‌بیت بغض داشته باشد مثل آن‌ها بی رحمی نمی‌کند.    علی بن جعفر که عاشق او هستیم و زحمت کشیده است. محاسنش را در راه دفاع از اهل‌بیت سفید کرده روایتی نقل کرده که هیچ چیز در دین به اندازه تبعیت از امام و شناخت امام تأکید نشده است. چون تمام مبانی دین بر این محور می‌گردند و مردم در هیچ موضوعی اینقدر انکار نکردند و دشمنی نکردند. انشاءالله خداوند ما را جزء کسانی قرار بدهد که به اهتزاز پرچم امامت کمک می‌کنیم.
شریعتی: باب المراد حضرت جواد تا جهان هست و تا نفس باقی است ما فقط محو کاظمین توییم…
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»