چه شد که مردم مدینه در سقیفه رودست خوردند؟ مدینه یک شهرک یا یک روستای پرجمعیّت بود، مردم مدینه با مردم مکّه رقابت داشتند، یک گروه از مکّی‌ها مهاجرت کردند و از برخی اهل مدینه زودتر اسلام آوردند که خیلی هم کم هستند، یک عدّه‌ی دیگر از آن‌ها هم آنقدر با اسلام جنگیدند تا از بین رفتند و فتح مکّه رخ داد و با خاری اسلام آوردند؛ گروه اول مهاجرین هستند که پیشرو بودند و مابقی که اغلب مکّی‌ها بودند همان‌هایی بودند که در فتح مکّه اسلام آوردند؛ مردم مدینه و مردم مکّه با یکدیگر رقابت سنگین دارند، حالا برای اینکه بخواهم جزئیّاتِ آن را بگویم وقت می‌گیرد، دیدند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم امیرالمؤمنین علیه السلام را بعنوان جانشین معرّفی کردند، در مجموع انصار بجز عدّه‌ی قلیلی خیلی از این واقعه ناراحت نمودند، قریشی‌ها نمی‌خواستند زیر بار بروند، برای مثال بنی‌امیّه گروهی از قریشی‌ها هستند، این‌ها یک قراردادی با عدّه‌ای بستند و از نظر ما پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را هم ترور کردند، یکی از همان‌ها می‌گوید: من شخصی را مقابل خانه‌ی پیامبر گذاشته بودم که او اخبار خانه‌ی پیامبر را به من می‌رساند، شما اسمِ این کار را هرچه می‌خواهید بگذارید! خبر رساند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفته است، من دیدم که دوستم نیست و تا بیاید زمانی طول می‌کشد و من باید فضاسازی کنم، لذا به وسط مجلس رفتم و شروع به خودزنی کردم و یک عدّه دست مرا گرفتند و گفتم پیامبر نمرده است، پدرتان مرده است، پیامبر به معراج رفته است و… هرچه به او گفتند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم هم مانند بقیّه‌ی انسان‌ها رحلت می‌کند او سر و صدا می‌کرد! بعد که دوست او آمد گفت: پیامبر هم مانند بقیّه می‌میرد! «أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ»[۱]… بعد او قبول کرد! چون دوستِ او رسیده بود…

 

یک عدّه‌ای بیرون مدینه زندگی می‌کردند که این‌ها عرب بادیه‌نشین مانند کولی‌ها بودند، به تعبیری وحشی‌وار زندگی می‌کردند، یا بَدَوی زندگی می‌کردند، خشن بودند، به این‌ها گفتند یک سال آذوقه‌ی شما را می‌دهیم… این هم در کتاب «جمل» شیخ مفید است و هم در کتاب «شافی» سیّد مرتضی است و هم اصلِ آن در «المعرفه» ثقفی است و در خیلی جاهای دیگر هم آمده است؛ گفتند: یک سال آذوقه‌ی شما را می‌دهیم و در عوض شما در شهر بریزید؛ ما می‌گوییم از پیش طرّاحی شده بود اما خودِ آن‌ها می‌گویند خوش‌شانس بودیم! همان روز که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفتند این‌ها رسیدند! باشد! همانطور است که شما می‌گویید! مثلاً ما هم فریب خوردیم و آن‌ها ناگهان رسیدند! موضوع کلام جریان‌شناسی است. اگر مردم مدینه جریان را می‌شناختند و دقّت می‌کردند که این فضایی که الآن در شهر اتّفاق افتاده است، این فضا آراء عمومی نیست؛… مثل این است که برای شورای شهر یک شهرِ پنج هزار نفری… برای پنجاه هزار نفر پنج هزار نفر بس است، کافی است هزار نفر آدم وارد کنید تا رأی بیاوری! قبول نیست دیگر! شما در شورای شهر حق ندارید بروید در یک شهر دیگر رأی بدهید، باید در محلّ سکونتِ خود رأی بدهی… این‌ها یک عدّه آدم از بیرون آوردند که اصلاً این‌ها نمی‌توانستند تشخیص بدهند، رشوه گرفته بودند، آن‌‌ها می‌گویند خوش شانس بودیم!…. با چماق به شهر ریختند، فضای شهر اینطور شد که همه برای یک نفر سینه می‌زدند… مردم گفتند: ظاهراً همه به او رأی داده‌اند دیگر!

 

اگر متوجّه بودند که یک کودتا اتّفاق افتاده است و یک جریانی آدم از بیرون آورده است یک طور برخورد می‌کنند، اما اگر یک وقت بگویند بالاخره اکثریّت یک چیز می‌گویند دیگر! انسان در مقابل اکثریّت خواهد شکست. اینکه این‌ها الآن شعار می‌دهند، همه‌ی این‌ها برای یک جریان فکری هستند، یک سری از این‌ها اصلاً فکر ندارند و پول گرفتند و مابقی هم برای یک جریان فکری هستند؛ جریان را نشناختند و جا خوردند! اینطور نبود که همه در مدینه بی‌دین باشند، بعضی از اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم هستند که اگر شما بخواهید بگویید همه بی‌دین باشند دیگر نمی‌دانی باید با آن‌ها چه کنی! همه بی‌دین نشدند، ناگهان همه جاخوردند! همین اتّفاق برای یزید هم افتاد. تمام کسانی که با یزید مخالف بودند را رسماً ترور کردند و مابقی را یا با پول خریدند و یا ساکت کردند. مردم دیدند جمعیّت زیادی به ولیعهدیِ یزید رأی داده‌اند، بعد به امام حسین علیه السلام گفتند: برای چه می‌روی؟ وقتی همه به او رأی داده‌اند کسی از شما طرفداری نمی‌کند! یعنی توجّه نمی‌کردند که این‌ها یک جریان هستند یا چند جریان! کثریت را می‌دیدند، چون انسان‌ها در کثرات گُم می‌شوند، ولی اگر جبهه را نگاه کنید یک جبهه‌ی حق است و یک جبهه‌ی باطل، یعنی فقط دو جبهه، کم است و راحت‌تر می‌شود فهمید. لذا حضرت یوسف سلام الله علیه می‌فرمایند: «إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّهَ قَوْمٍ»! من با این جریان خوب نیستم؛ وقتی شما می‌روید کارهای این جریان را می‌بینید در آن‌ها ریش‌زده و ریش‌دار، نمازخوان و بی‌نماز، مشکی‌پوش و غیرمشکی‌پوش، مظاهر مختلف در آن‌ها هست، ولی این‌ها ربوبیّتِ خدای متعال را قبول ندارند، این‌ها با دستگاه امام حسین علیه السلام خوب نیستند.


[۱] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۴۴ (وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ ۚ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا ۗ وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ)