در این متن می خوانید:
      1. واجب شرعی بودن شرکت در انتخابات
      2. نگرش‌های متفاوت به رأی ندادن
      3. تکلیف ما نسبت به دسته‌ی دوم
      4. تأثیرگذاری رأی هر فرد
      5. ترغیب مردم به شرکت در انتخابات
      6. تلاش برای تغییر نظام
      7. مشکلات مجلس ششم برای کشور
      8. علّت شکست تغییر نظام از طریق مجلس
      9. علّت شکست تغییر نظام به وسیله‌ی قوّه‌ی مجریه
      10. علّت به وجود آمدن قضیه‌ی سال ۸۸
      11. مقابله‌ی جریان حزب اللّهی با این غائله
      12. مشکل قلم به دست گرفتن در میان حزب اللّهی‌ها
      13. تلاش برای در اختیار گرفتن مجلس خبرگان
      14. گزینه‌های مورد نظر برای تغییر نظام از طریق خبرگان
      15. مطرح کردن بحث قائم مقام رهبری
      16. انتخاب رهبر بعدی
      17. بحث نظارت بر رهبری
      18. تجربه‌ی مجلس خبرگان برای تغییر نظام
      19. میدان جهاد اکبر انتخابات
      20. لغزش بزرگان به علّت ضعف نفس
      21. مسئله‌ی توسّل
      22. دخالت انگلیس در مسئله‌ی رأی دادن به اشخاص
      23. علّت مخالفت با این سه نفر
      24. نتیجه نگرفتن از ترور فیزیکی
      25. نتیجه‌ی معکوس دادن کارهای هیجانی
      26. تعرف شبکه‌ای عمل کردن
      27. لزوم رأی دادن به لیست کامل
      28. داشتن حجّت شرعی برای رأی داشتن
      29. انتخاب لیست اصلح
      30. توجّه به جذب حدّاکثری
      31. توجّه به ظنّ معتبر در رأی دادن
      32. تأیید بر روی رأی دادن به آیات ثلاث
      33. روش صحبت کردن با مخالف

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

‏«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ».

واجب شرعی بودن شرکت در انتخابات

در ارتباط با مسئله‌ی انتخابات که حالا بنا شد ثقل صحبت ما بیشتر روی مجلس خبرگان باشد و جلسه‌ی فردا عمدتاً روی مجلس شورای اسلامی باشد. امّا نکته‌ای را در مورد اصل انتخابات عرض کنیم. شرکت در انتخابات مطابق مبانی دینی ما یک واجب شرعی است، وظیفه‌ی ما است. حالا در مباحث حقوق سیاسی این مطرح می‌شود که شرکت در انتخابات هم حق است و هم تکلیف. این به جای خود امّا در مبانی اندیشه‌ی سیاسی اسلامی ما، شرکت در انتخابات نظام جمهوری اسلامی یک واجب شرعی است. یعنی اگر کسی شرکت نکند، معصیت کرده است. کسی هم که چشم او به حرام بیفتد او هم معصیت کرده است، این هم معصیت است. آیا این‌ها در یک اندازه هستند؟ ابداً این‌طور نیست. کسی که در انتخابات شرکت نکند و انتخابات نتیجه‌ی بدی را به همراه داشته باشد، قطعاً این کسی که کوتاهی کرده است و در انتخابات شرکت نکرده است، در همه‌ی آن عواقب شریک است. بنابراین این را اصلاً به سادگی هم نمی‌شود جبران کرد. لذا این از واجبات مؤکّد مسئله‌ی حفظ اصل دین است، اصل نظام است. چون الآن پرچمدار دین و تشیّع همین نظام است. همین نظامی که داریم می‌بینیم. هر روز هم یک مشکلی از یک گوشه‌ی آن بیرون می‌زند. همه‌ی این‌ها به جای خود امّا فارغ از همه‌ی این‌ها بالاخره اگر اسلامی الآن سر پا مانده است، اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نه اسلام آمریکایی، نه اسلام لیبرال‌ها، نه اسلام متحجّرها، نه اسلام انجمن حجّتیّه‌ای‌ها، نه اسلام سلفی‌ها، نه اسلام وهابی‌ها، اسلام نابی اگر در جایی وجود دارد که همین اسلام ناب شیعی است، پرچم آن در دست این نظام است. اگر خدایی ناکرده این نظام آسیب ببیند، این پرچم هم آسیب می‌بیند. لذا برای حفظ اصل دین در زمانه‌ی ما، حفظ و تقویت این نظام واجب شرعی و تضعیف آن حرام شرعی است. حرمت آن راه هم عرض کردیم در حدّ یک حرمت فردی نیست. ممکن است هر کدام از ما یک حرامی در یک گوشه‌ای مرتکب بشویم. این نکته‌ی اوّل.

Ranjbariyan-13941204-ThaqalainSite (2)

نگرش‌های متفاوت به رأی ندادن

در ادامه‌ی نکته‌ی اوّل این را عرض می‌کنیم ممکن است شما در میان برخی از مردمان ببینید که عدّه‌ای نمی‌خواهند رأی بدهند. یک عدّه که کلاً از بیخ تعطیل هستند. می‌گویند: ما اهل رأی دادن نیستیم. از اوّل هم ندادیم، افتخار ما هم این است، این شناسنامه‌ی ما را ببینید یک دانه مهر ندارد. خوب با این‌ها نمی‌شود کاری کرد.

ولی یک عدّه هستند که الآن ناراحت هستند. قبلاً رأی دادند، الآن ناراحت هستند. می‌گوید: من دیگر نمی‌خواهم رأی بدهم. این‌ها هم باز دو دسته هستند: یک سری از آن‌ها روز انتخابات جوگیر می‌شوند دوباره می‌آیند رأی می‌دهند ولی یک سری از آن‌ها واقعاً ناراحت هستند، نمی‌خواهند رأی بدهند. نسبت به این گروه دوم باز ما مسئول هستیم. اگر به آن‌ها دسترسی داریم.

تکلیف ما نسبت به دسته‌ی دوم

باید آن‌ها را روشن بکنیم. باید برای آن‌ها تبیین بکنیم و توضیخ بدهیم. بگوییم: بله در این نظام یک اتّفاقات بدی افتاد ولی مگر در نظامی که امیر المؤمنین در رأس آن بود، اتّفاقات بدی نیفتاد؟ آن‌جا هم اتّفاقات بدی افتاد. خود امیر المؤمنین به بعضی از کارگزاران خود اعتراض کرده است، باعث نارضایتی حضرت شده بودند. امّا اصل ماجرا باید حفظ بشود. حالا در این نظام، آن که امیر المؤمنین بود حکومت او به مشکل خورد، این نظام که شاگردان امیر المؤمنین هستند به طریق اولی به مشکلات بزرگ‌تر خورده است، آن هم در این زمانه‌ی پیچیده که این پیچیدگی‌ها آن وقت نبود.

Ranjbariyan-13941204-ThaqalainSite (1)

تأثیرگذاری رأی هر فرد

انواع و اقسام مشکلات است، بی‌جهت کسی نمی‌خواهد توجیه و دفاع بکند بگوید : نه، ما یک نظام مطلوب داریم. نه کجا نظام مطلوب است. مشکل زیاد داریم. امّا این‌که ما مشکل داریم دلیل نمی‌شود که در انتخابات شرکت نکنیم. در انتخابات شرکت نکنیم، مشکلات بیشتر می‌شود، گرفتاری‌ها بیشتر می‌شود و عرض کردم هر نتیجه‌ی تلخی که بعد از آن به دست بیاید، ما سهیم هستیم. یک موقع این نگاه پیش نیاید که طرف بگوید من یک رأی هستم، حالا شرکت بکنم یا نکنم مگر چقدر تأثیر دارد؟ همیشه این مثال ساده و عوام فهم در ذهن ما باشد. در جریان عاشورا اگر آن ۷۲ نفر، ۷۳ نفر می‌شد، باز هم ماجرای عاشورا رقم می‌خورد، باز هم ابی عبدالله به شهادت می‌رسید، امّا این دلیل نمی‌شد که آن نفر هفتاد و سومی شرکت نکند. هر یک نفری که شرکت نکرد، در آن جرم شریک است. تو باید بروی وظیفه‌ی خود را انجام بدهی، حالا نتیجه‌ی مطلوب حاصل می‌شود یا نمی‌شود آن یک حرف دیگر است.

ترغیب مردم به شرکت در انتخابات

پس شرکت در انتخابات را باید در بین مردم ترویج کرد و بارها هم دیدید، ملاحظه کردید مقام معظّم رهبری همیشه روی حضور حدّاکثری تأکید دارند و همیشه رسانه‌های بیگانه تأکید روی حضور حدّاقلی داشتند. این سری که می‌بینند دیگر فایده ندارند، سری‌های قبل خود را سبک کرده بودند، آمدند یک استراتژی دیگر در پیش گرفتند و الّا اصل حضور حدّاکثر همیشه مطلوب نظام و مبغوض دشمنان نظام است. خود این‌که در انتخابات آمار رأی‌ها بالا برود، خود این یک پیروزی بزرگ است. این در مورد تتمّه‌ی نکته‌ی اوّل.

تلاش برای تغییر نظام

نکته‌ی دوم راجع به اهمّیّت مجلس خبرگان است. من گاهی این را در جلسات قبلی هم اشاره کردم. ما یک ارکانی در نظام، در چارت قانون اساسی خود داریم. بالاخره یک رهبری داریم، یک قوّه‌ی مجریه داریم، قوّه‌ی مقنّنه داریم، قوّه‌ی قضائیه داریم. آن کسانی که درصدد تغییر نظام هستند، از -این حرف باکی نداریم چون خود آن‌ها گفتند- یک موقع می‌گفتند: ما می‌خواهیم تغییر بدهیم. حالا گاهی این تغییر را اساسی مطرح می‌کنند، گاهی می‌گویند: نه، ما ظاهر آن را می‌خواهیم تغییر بدهیم و اسم آن را اصلاحات می‌گذاریم، حالا هر چه. آن کسانی که درصدد تغییر نظام هستند، تا به حال در تاریخ این انقلاب مجلس را به دست گرفتند، قوّه‌ی مجریه را هم به دست گرفتند.

مشکلات مجلس ششم برای کشور

خوب مجلس ششم در دست این‌ها بود. مجلس ششمی که سال ۷۶ انتخابات آن برگزار شد و نتیجه‌ی آن، نتیجه‌ی به نفع آن‌ها بود. این‌ها در آن دوره خیلی به صورت نظام چنگ انداختند. جای انکار ندارد و خیلی اذیّت کردند، خیلی مشکلات درست کردند. خیلی ما را دشمنان شاد کردند. در آن زمان بیگانه‌ها خیلی از وضعیت داخلی ما خوشحال شده بودند و روی آن محاسبات کرده بودند. لکن کار اساسی نشد بکنند. کار اساسی یعنی همان تغییری که به دنبال آن بودند. یعنی بدون تعارف، بدون مجامله این کوچه بن‌بست بود، اشتباه وارد آن شده بودند. هر چه هم محکم دویدند، با سرعت دویست تا به یک دیوار بتنی برخورد کردند. تأکید می‌کنم این‌ها جای انکار ندارد، اذیّت کردند. پنجه به صورت نظام انداختند، مشکل درست کردند، آن قصه‌ی تحصّن آن‌ها، آن قصّه‌ی استعفای آن‌ها، این بازی‌هایی که در آوردند، قوانینی که می‌گذراندند. ما سر مجلس ششم خیلی قصه داشتیم.

علّت شکست تغییر نظام از طریق مجلس

این‌ها همه سر جای خود بود امّا غرضی که خود آن‌ها دنبال می‌کردند، حاصل نشد. چرا؟ چون ساختار قانون اساسی به گونه‌ای است که حتّی اگر مجلس شورای اسلامی اکثریّت قریب به اتّفاق آن هم در اختیار آن جریان قرار بگیرد، نمی‌توانند کاری بکنند. چرا؟ چون یک سدّی به نام شورای نگهبان در برابر آن‌ها وجود دارد. شورای نگهبان مطاق قانون اساسی موظّف است تصمیمات و مصوّبات مجلس را کنترل بکند. ببیند مطابق شرع و قانون اساسی است یا نیست، اگر بود بسم الله. اگر نبود جلوی آن را بگیرد و متوقّف بکند. بالاتر از آن هم که خود رهبری است ولی قبل از این‌که به آن‌جا برسد خاکریز شورای نگهبان وجود دارد. لذا این‌ها نمی‌توانستند کاری بکنند. برای همین بود که مدام به عقب می‌رفتند و خود را به دیوار شورای نگهبان می‌کوبیدند، مدام شورای نگهبان را تعضیف می‌کردند و می‌کنند. نظارت استصوابی را می‌زنند، اعضای آن را می‌زنند. همه‌ی این‌ها برای همین است.

علّت شکست تغییر نظام به وسیله‌ی قوّه‌ی مجریه

قوّه‌ی مجریه را هم به دست گرفته بودند. ریاست جمهوری در سال ۷۶ تا ۸۴ یک نمونه‌ی آن است، مواقع دیگری هم بوده است. حالا ما یک نمونه‌ی آن را گفتیم. خیلی راحت این‌ها در آن دوره‌ی ریاست جمهوری را در اختیار داشتند حتّی به گونه‌ای که ریاست جمهوری از ۷۸ تا ۸۲ همزمان شد با مجلس همراه. یعنی آن فاصله‌ی زمانی ۷۸ تا ۸۲ این‌ها هم ریاست جمهوری را داشتند، هم مجلس. یعنی عملاً دو رکن مهمّ نظام در اختیار این‌ها بود. خوب ریاست جمهوری را داشتند باز عرض می‌کنم خیلی اذیّت کردند، خیلی دردسر درست کردند، خیلی مشکلات درست کردند، خیلی هزینه‌ها برای نظام ایجاد کردند. مسائلی را که نظام از آن‌ها عبور کرده بود، دوباره برگرداندند. عبور کرده بود یعنی مسائل حقوق اساسی. ما حقوق اساسی را پشت سر گذاشته بودیم، نسبت مردم و حکومت مشخّص شده بود، نوبت به کارهای بعدی بود. عمران و آبادی و این‌ها. این‌ها دوباره سر جای اوّل برگرداندند. نه سر جای اوّل، برو عقب‌تر به دوران مشروطه برگردادند. دوباره گفتند: پس حقّ مردم چه می‌شود؟ آزادی مطبوعات چه می‌شود؟ رأی مردم کجا می‌رود؟ چه کسی را چه کسی می‌خواهد انتخاب بکند؟ مدام از این بحث‌ها درست کردند. وارد حقوق اساسی شدند. همه‌ی این بازی‌ها شد، همه‌ی این بساط‌ها شد امّا باز اتّفاقی که آن‌ها می‌خواستند صورت نگرفت. چرا؟ چون باز رهبری وجود داشت و مقابل این‌ها ایستاده بود.

علّت به وجود آمدن قضیه‌ی سال ۸۸

این‌ها دیدند که خوب با این شاکله‌ی قانون اساسی نمی‌شود کاری کرد. چه کار بکنیم؟ زیر میز همه چیز بزنیم، کلاً اوضاع را به هم بریزیم. ۸۸ را به راه انداختند. ۸۸ را به راه انداخته بودند که کلاً به هم بریزند. گفتند: با این ساختار که نمی‌شود کاری کرد. آن موقع که ما هم قوّه‌ی مجریه را در اختیار داشتیم، هم قوّه‌ی مقنّنه، این وضعیت شد. خیلی تلاش کردیم یک مقدار سر و صدا کردیم، یک مقدار داد و بیداد کردیم، در آخر هم هیچ چیزی به هیچ چیز تمام شد و رفت. پس چه کار بکنیم؟ پس کلاً باید اوضاع را به هم بریزیم. به خیابان‌ها ریختند، کار خیابانی، لشکرکشی خیابانی و سعی کردند اصلاً دیگر صراحتاً پرده‌ها را کنار بزنند، براندازی رسمی. تا قبل از آن می‌گفتند: نه ما از مجاری قانونی می‌خواهیم پیگیر بشویم، از طریق صندوق‌های رأی، از طریق انتخابات. نفوذ بکنیم، جلو برویم، ببینیم چه می‌شود. دیدند جواب نداد، آمدند گفتند: نه دیگر براندازی. کسانی براندازی راه انداختند که قبلاً در مجلس بودند که قبلاً در قوّه‌ی مجریه بودند. پس به آن‌ها بر نخورد که همان موقعی هم که در قوّه‌ی مجریه و مقننه داشتند کار می‌کردند، ما گفتیم: آن‌جا هم داشتید براندازی می‌کردید، امّا خاموش، نباید به این‌ها بر بخورد. چون همان‌ها بیرون آمدند. کسانی که بعد از ۸۸ آن جلسه‌ی مدّتی پیش گفتم- بعد از ۸۸ لباس زندان به تن آن‌ها کردند و جلوی تلویزیون آمدند اعلام کردند، اعتراف کردند این‌ها نماینده‌های مجلس بودند. مگر میردامادی نبود؟ مگر بهزاد نبوی نبود؟ این‌ها در مجلس بودند. مجلس ششم روی دست این‌ها می‌چرخید. این‌ها مشارکتی‌ها بودند. این‌ها ارکان قوّه‌ی مجریه بودند. مگر آن رمضان زاده نبود؟ مگر ابطحی رئیس دفتر رئیس جمهور نبود؟ آن مهاجرانی که اصلاً فرار کرد؟ این‌ها بودند. آن موقعی که احتمال می‌دادند از طریق مجاری قانونی می‌شود پیش ببرند از آن طریق جلو آمدند. از وقتی دیدند کوچه بن‌بست است، به خیابان‌ها ریختند. ماهیت یکی بود، استراتژی بود تغییر کرد. شکل بود که تغییر کرد. قبل از آن سعی می‌کردند از طرق قانونی، بعد از آن دیدند نشد گفتند: خوب به داخل خیابان‌ها می‌ریزیم.

مقابله‌ی جریان حزب اللّهی با این غائله

خوب به خیابان‌ها ریختند. ما الحمدلله در مسائل خیابانی مشکل نداریم. در جنگ سخت، خیال ما راحت است. لذا آن‌جا هم خیلی بد به بن‌بست خوردند. اصلاً تازه بچّه‌های حزب اللّهی یک فضایی پیدا کردند که خوب… یعنی عقده‌ی فرو خفته‌ی چند ساله‌ای که در گلوها مانده بود، خوب این‌ها وقتی می‌نشستند قلم می‌زدند، به همه‌ی مقدّسات ما توهین می‌کردند. گفتم دیگر، خود خدا دیگر از این بالاتر. پیغمبر، قرآن، امام حسین، ائمّه، امام زمان این‌ها را این‌ها زیر سؤال برده بودند. دیگر امام و قانون اساسی و شهدا که بماند، ولایت فقیه و رهبری که بماند، علما و بزرگان که بماند، اصل دین را این‌ها زده بودند. خوب در آن دوره فقط یک بغض‌هایی مدام در گلو فرو رفت بعد دیگر خوب این‌ها به خیابان ریختند، دیگر فرصتی شده بود که این بچّه‌های حزب اللّهی آن‌جا می‌توانستند خود را نشان بدهند. بچّه‌های حزب اللّهی هم چه کسانی هستند؟ همین مردم هستند. همان کسانی که انقلاب کردند، همان کسانی که ۲۳ تیر را در ۷۸ راه انداختند و همان کسانی که نه دی را در ۸۸ راه انداختند.

مشکل قلم به دست گرفتن در میان حزب اللّهی‌ها

ما در مسائل جنگ سخت مشکل نداریم، ما در جنگ نرم مشکل داریم. بچّه‌های ما خیلی از چیزها را راحت بلد هستند که به دست بگیرند. امّا قلم را نمی‌توانند راحت به دست بگیرند. این یک مشکلی است. این را حوزه‌ها باید حل بکنند، طلبه‌ها باید خوب درس بخوانند در این قسمت ها. ما قلم‌زن خوب می‌خواهیم، ما تحلیل‌گر خوب می‌خواهیم، ما متفکّر خوب می‌خواهیم.

تلاش برای در اختیار گرفتن مجلس خبرگان

خلاصه به خیابان ریختند و در خیابان هم سر آن‌ها به سنگ خورد. آن هم گذشت. تا کجا؟ تا این‌جا که دیدند خوب مثلاً دوباره ریاست جمهوری را فرض کن در اختیار گرفتند حالا یا نگرفتند دیگر برای آن‌ها مهم نیست. چون تجربه‌ی آن را دارند. می‌گویند ما که قبلاً ریاست جمهوری را داشتیم مزه کردیم. دیدیم در نهایت چه می‌شود. مجلس هم که داشتیم دیدیم نهایت چه می‌شود ولی ما یک چیزی را تجربه نکردیم و آن خبرگان رهبری است. خبرگان را بگیریم چه می‌شود؟ صورت ظاهر شاید این کوچه بن‌بست نباشد. اگر بتوانیم وارد این کوچه بشویم -این اگر بتوانیم، یعنی از فیلتر شورای نگهبان عبور بکنیم- این مثل این‌که بن‌بست نیست. این‌جا مثل این‌که می‌شود یک کارهایی کرد. چه کارهایی می‌شود کرد؟

گزینه‌های مورد نظر برای تغییر نظام از طریق خبرگان

اگر وارد این حریم بشوند، خوب ما آن جلسات در بحث‌های قانون اساسی گفتیم، بخواهند گزینه‌ی شورای رهبری را مطرح بکنند، نه، این خلاف قانون اساسی است. این برای آن‌ها فایده ندارد. امّا دیگر چه چیزهایی می‌توانند مطرح بکنند.

مطرح کردن بحث قائم مقام رهبری

 مثلاً می‌توانند قائم مقام رهبری را مطرح بکنند. این خلاف قانون اساسی نیست. قانون اساسی هم نسبت به آن سکوت کرده است. نه رد کرده است و نه تأیید کرده است. چنانچه قبلاً هم ما در زمان امام مسئله‌ی قائم مقامی را داشتیم. پس این یک گزینه است. می‌توانند قائم مقام مطرح بکنند. بعد که قائم مقام را مطرح کردند، آن وقت باید ببینیم حالا آن گزینه‌ی قائم مقامی چه کسی است. آن وقت مدام می‌آیند مطرح می‌کنند که خوب حالا یک قائم مقامی هم وجود دارد، یک اختیاراتی هم او باید داشته باشد و از این طریق یک سری اهداف را جلو ببرند.

انتخاب رهبر بعدی

دیگر چه کار می‌توانند بکنند؟ یک کار خیلی واضح و ساده. در بحث انتخاب رهبری بعدی. برنامه‌ریزی می‌کنند. حالا إن‌شاءالله ما آن روز را نبینیم إن‌شاءالله که این پرچم به دست همین رهبر به دست صاحب خود برسد ولی این‌ها محاسبات مادی خود را دارند، اصلاً کاری به این حرف‌ها ندارند. محاسبات سنی می‌کنند، محاسبات مختلف خاصّ خود را به لحاظ استراتژیک دارند، مطالعات این‌ها، مطالعات استراتژیک است. می‌گویند: او متولّد چند است، مریضی او چیست. مطالعه می‌کنند. در بحث انتخاب رهبری بعدی. بسیار جدّی هستند. می‌گویند این هم یک گزینه است.

بحث نظارت بر رهبری

دیگر چه گزینه‌ای روی میز آن‌ها است. می‌گویند: ممکن است مثلاً ما بتوانیم بحث نظارت بر رهبری را هم فعّال بکنیم. نظارت بر رهبری چه؟ نظارت بر رهبری در قانون اساسی نیست. در آن جلسات هم عرض کردیم. نظارت بر رهبری نیست امّا به نحوی هم نیست که شما به استناد قانون اساسی سفت و سخت بخواهید جلوی آن بایستید. یک بحث طولانی است، خود آن یک مقوله‌ای است، باید روی آن نشست بحث کرد ولی به رسوائی نظریه‌ی شورای رهبری نیست که تا بیایند مطرح بکنند، سریع یک مشتی به آن‌ها بخورد که این خلاف قانون اساسی است. یک بحث طولانی است، یک بحث دامنه‌داری است. این را هم می‌توانند روی میز خود داشته باشند.

تجربه‌ی مجلس خبرگان برای تغییر نظام

نکته‌ی دیگر این است که خبرگانی که تا الآن جلو آمد، تا الآن هم این‌طور نبود که این‌ها هیچ آدمی در میان آن‌ها نداشته باشند. آن کلیپی که از مرحوم آیت الله خزعلی پخش شده بود را لابد دیدید. ایشان در یک قسمتی از صحبت‌های خود می‌گوید، می‌گوید: همین الآن هم این‌ها بالاخره برای کاندیدای خود توانستند، کلّی رأی جمع بکنند. آن کسانی را که برای ریاست خبرگان کاندیدا کردند و با آقای مهدی کنی مسابقه داشت، مبارزه‌ی انتخاباتی داشت بالاخره او هم یک تعدادی رأی داشت، رأی او هم به نسبه‌ی خبرگان قابل توجّه بود. بالاخره تا قبل از این‌که هنوز این‌قدر این‌ها خیز نگرفته بودند، یک چیزی در حدود ۳۰، ۴۰ درصد خبرگان را داشتند. کافی است الآن این ۳۰، ۴۰ درصد را به پنجاه بعلاوه‌ی یک درصد برسانند، آن وقت دیگر کار آن‌ها خیلی راحت می‌شود. لذا الآن این‌ها در این قسمت دارند طراحی می‌کنند. پس خبرگان برای این‌ها تجربه‌ی جدیدی است. مثل مجلس شورای اسلامی نیست که کوچه‌ی آن بن‌بست بود. مثل ریاست جمهوری هم نیست که کوچه‌ی بن‌بستی بود. خبرگان تجربه‌ی جدیدی است. ضمن این‌که گفتیم اگر این‌ها از فیلتر شورای نگهبان عبور بکنند که بعضی از آن‌ها عبور کردند، می‌توانند یک برنامه‌ریزی‌هایی هم بکنند. برنامه‌ها چیست؟ گفتیم: شورای رهبری را نمی‌توانند مطرح بکنند چون خلاف قانون اساسی است. امّا مسئله‌ی قائم مقام رهبری را می‌توانند مطرح بکنند، مسئله‌ی نظارت بر رهبری را می‌توانند روی آن دعوا و قائله درست بکنند و مسئله‌ی انتخاب رهبر بعدی را می‌توانند روی آن کار بکنند. پس این کوچه خیلی بن‌بست نیست. این‌ها هم این را خوب فهمیدند، خیلی هم اساسی دارند روی آن برنامه‌ریزی می‌کنند. چون گفتیم این‌ها همه‌ی گزینه‌ها را رفتند. ریاست جمهوری جواب نداد. مجلس جواب نداد. لشکرکشی‌های خیابانی هم جواب نداد، این یکی مانده است، این را می‌خواهند تست بکنند و در تست خود هم خیلی دست خالی نمی‌آیند. خیلی حساب شده، خیلی با برنامه‌ریزی جلو می‌آیند. پس حساسیّت انتخابات خبرگانی که مدام دارد گفته می‌شود روی این ماجرا است. این هم راجع به اهمّیّت و حساسیت مسئله‌ی انتخابات خبرگان.

میدان جهاد اکبر انتخابات

نکته‌ی دیگر شرایطی که ما داریم. شرایطی که ما داریم ببینید اگر من بخواهم آن را به شب‌های عملیات تشبیه بکنم خیلی از آن کم گفتم. چون واقعاً خیلی بالاتر از آن است. آن عملیات‌ها جهاد اصغر بود، این جهاد اکبر است. یک موقعی هم من در جلسات دیگر این را اشاره کردم. در تحوّلات مختلف سیاسی نظام این حدیث معروف نبوی برای خود بنده اصلاً معنای آن را عوض کرد. ما قبلاً فکر می‌کردیم که جهاد اصغر جنگ با دشمن بیرون است، جهاد اکبر تهذیب نفس خالی است. حالا فهمیدیم که جهاد اصغر جنگ با بیرون است. جهاد اکبر هم تهذیب نفس در آن است امّا فقط این نیست. وقتی جهاد اصغر تمام می‌شود، وقتی جنگ با دشمن بیرونی تمام می‌شود تازه لحظه‌ی بیرون زدن صفات رذیله‌ی اخلاقی است. تازه جنگ قدرت شروع می‌شود. شما الآن دارید میدان این جهاد اکبر را می‌بینید. نمی‌دانم خوب می‌بینید یا نه. دیگر این به خود شما برمی‌گردد. الآن این میدان، میدان جهاد اکبر است. هر جنگ و مناقشه‌ای که شما دارید بیرون می‌بینید، آن وقت ریشه‌ی آن در درون است که باید این‌ها قبلاً داخل را درست می‌کردند. این‌که امام هر موقع مسئولین را می‌دید، می‌گفت: خود را درست بکنید، برای این بود. الآن این‌ها جنگ قدرت دارند. می‌گویند: چرا این‌ها باشند، چرا ما نباشیم؟ این‌ها الآن کینه دارند، چند سال پیش ضربه خوردند، می‌خواهند عقده‌های خود را باز بکنند. به شکل‌های مختلف وسط آمدند و خیلی هم دارند پیچیده و ظرف دارند عمل می‌کنند.

لغزش بزرگان به علّت ضعف نفس

این‌جا آن وقت پای جایی است که نفوس می‌لرزد. در جهاد اصغر همه یک دست می‌رفتند، امّا این‌جا نه. این‌جا شما یک مرتبه می‌بینید عجب فلان شخصیت بزرگ هم دچار لغزش شد. مثل قضیه‌ی سپاه امام حسن مجتبی می‌شود. مدام یکی یکی از داخل خالی شدند، امام حسن تنها شد. یک مرتبه می‌بینید یک شخصیتی که روی او حساب بود این هم خالی کرد. این چه شد؟ ما چه می‌دانیم پشت پرده چه شد. ولی یک چیزی شد که بیرونی آن این شد. ما چه؟ ما فرشته هستیم، ما ملک هستیم. ما هیچ موقع خراب نخواهیم شد؟ خوب وقتی می‌بینید آن بزرگ این‌طور دارد دچار لغزش می‌شود، تو احتمال نمی‌دهی دچار لغزش بشوی. ما که خیلی به طریق اولی، ما که خیلی ضعیف‌تر از آن‌ها هستیم. ما که خیلی از مراحل آن‌ها را نداشتیم.

 بنابراین خطر خیلی حسّاس است. عرصه‌ی جنگ جهاد اکبر است. شب، شب عملیات است. این‌ها هم آمدند خبرگان را هدف گرفتند، با صراحت هم بگویم خبرگان برای آن‌ها بسیار مهمتر از مجلس است. گفتم مجلس آزموده شده است. برای آن‌ها مهم است ولی می‌دانند هدفی که آن‌ها به دنبال آن هستند، مسیر آن هدف از مجلس شورا نیست. از مجلس خبرگان است. این‌ها هدف گرفتند.

مسئله‌ی توسّل

پس اگر شب، شب عملیات است. پس اگر دشمن این‌طور ظریف با چراغ آموخش آمده است نزدیک ما نشسته است، خوب حالا ما باید چه کار بکنیم؟ این هم مسئله‌ی بعدی ما است که الآن ما باید چه کار بکنیم؟ آنچه که الآن باید این‌جا مطرح بکنیم این است باز یک الهام از این مثال بگیریم. شب‌های عملیات اوّلین کاری که بچّه‌ها می‌کردند، مثلاً توسّل بود. مهمترین سلاح من و شما توسّل است «و َسِلاحُهُ الْبُکآءُ» در نهایت می‌رویم در خانه‌ی خدا گریه می‌کنیم، این است. توسّل را هم خواهشاً به بازی نگیرید فردا در این گروه‌های تلگرامی خوب تو چند صفحه می‌خوانی، تو چند صفحه می‌خوانی. بسم الله جمع بشوید یک گوشه بروید، هر کسی جدا جدا به درگاه خدا تضرّع بکنیم، به امام عصر ارواحنا فداه متوسّل بشویم. اگر می‌توانیم یک جمکرانی برویم. توسّل کنید حدیث کسایی بخوانید، برنامه‌ریزی بکنید قصه خیلی جدی است، خیلی جدی تر از آن است که ما داریم فکر می‌کنیم. چون لایه‌هایی از ماجرا قابل بیان است و دارد بیان می‌شود. یک لایه‌هایی از آن اصلاً قابل بیان نیست.

 پشت پرده خیلی خبرها است که آقا می‌آید این‌طور صحبت می‌کند. ما آقا را در فاصله‌ی ۷۶ تا ۸۴ دیده بودیم این‌طور وارد میدان نمی‌شد. پشت پرده خیلی اتّفاق‌ها افتاده است، خیلی مسائل دارد رقم می‌خورد که این‌طور صریح ایشان می‌آید وارد می‌شود و با صراحت گرا می‌دهد. پس یک توسّلات اساسی و جدی. جلسات روضه‌های فاطمیه که برقرار است إن‌شاءالله قدر بدانید. در این جلسات که شرکت می‌کنید این حاجت را به عنوان حاجت‌های اصلی قرار بدهید امّا جدا ازاین توسّلات فرد فرد دانه به دانه سحر بلند شود بگو امشب دل سحر آمدم هیچ چیزی نمی‌خواهم الّا این. دارم دو رکعت نماز می‌خوانم فقط هم همین را می‌خواهم. صورت خود را روی خاک می‌گذارم فقط این را می‌خواهم. دارم حدیث کسا می‌خوانم برای این. زیارت عاشورا می‌خوانم فقط برای این. این را پس إن‌شاءالله حتماً در برنامه‌های خود قرار بدهید. این توسّلات.

دخالت انگلیس در مسئله‌ی رأی دادن به اشخاص

مسئله‌ی بعدی در عمل. خوب حالا ما در صحنه‌ی عمل چه کار باید بکنیم؟ نکته‌ی اوّل مقام معظّم رهبری یک گوشه‌ای از پرده را کنار زدند وبا صراحت اعلام کردند که دشمنان ما و مشخّصاً انگلیس دارد دست می‌زد روی یک افرادی که به این‌ها رأی ندهید. روی چه کسانی دست گذاشته است؟ آیت الله مصباح یزدی. آیت الله جنّتی و آیت الله یزدی. این سه نفر را می‌دانید. چرا روی این سه نفر دست گذاشتند؟

علّت مخالفت با این سه نفر

آقای جنتی که اصلاً جوک آن‌ها است و آقای یزدی. این دو نفر در شورای نگهبان پوست این‌ها را کندند. این‌که آقا مدام دارد می‌گوید: نفوذ، نفوذ. سدی که جلوی نفوذ را می‌گیرد، شورای نگهبان است. این‌ها مدام آمدند رد بشوند، نشده است. مدام آمدند عبور بکنند نشده است. چه کسی نگذاشت؟ آقای جنتی نگذاشت. چه کسی نگذاشت؟ آقای یزدی نگذاشت و امثال این‌ها. آقای مصباح هم که خوب نظریه‌پرداز انقلاب اسلامی است. آن سخنرانی‌های علمی و عمیق ایشان در فاصله‌ی ۷۶ تا ۸۴٫ موضع‌گیر‌های مختلف و متعدّدی که داشته است، شاگردانی که تربیت کرده است، کارهایی که کرده است. این‌ها می‌دانند با وجود امثال آقای مصباح، آقای جنتّی، آقای یزدی این‌ها نمی‌توانند به جایی برسند. نه این‌ها آن‌ها هم نمی‌توانند. آن دار و دسته‌ی جریان انحرافی هم آن موقع‌ها گفته بودند که ما هستیم و خواهیم بود و فلان و این‌ها آقای جنتی گفته بود: اگر ما زنده باشیم که شما نمی‌توانید به جایی برسید و الحمدلله همین هم شد. آقای جنتی الآن در آستانه‌ی ۹۰ سالگی است. خدا إن‌شاءالله طول عمر با عزّت به ایشان بدهد ولی واقعاً دوستان این‌ها حسرت است. من که بسیار حسرت می‌خورم. یک عالم طوری زندگی بکنند که تا آخرین نفس خود مورد محاسبه‌ی دشمن است. تا آخرین نفس که می‌گوییم: تا نفس دارم، این‌ها هستند که هیچ نفس اضافی در این دنیا نمی‌کشند. همه‌ی نفس‌های آن‌ها دارد به نفع نظام هزینه می‌شود و دشمن هم این‌طور دارد روی این‌ها سرمایه‌گذاری می‌کند. به هر شکلی شده است می‌خواهد زند.

نتیجه نگرفتن از ترور فیزیکی

شک نکنید اگر این‌ها از ترور فیزیکی اوّل انقلاب نتیجه گرفته بودند، الآن خیلی‌ها را در رأس آن‌ها همین سه بزرگوار را تا حالا ۲۰ بار ترور کرده بودند. دیدند نتیجه نداد آن را کنار گذاشتند. مطهّری را زدند؛ خوب چه شد؟ تیراژ کتاب‌های او بیشتر شد و الّا این‌ها که کوتاه نمی‌آمدند. آمدند روی ترور شخصیتی. دارند روی این جهت آن کار می‌کنند. این‌ها واقعاً برای ما الگو هستند.

انگلیس آمده است گفته است: به این‌ها رأی ندهید. یعنی طوری این‌ها سلوک کردند، سلوک سیاسی، اجتماعی و معنوی که در توانستند در این سنین کهولت خود، آیت الله مصباح الآن دیگر در این دوره می‌بینید خیلی سخنرانی زیادی نمی‌تواند بکند. در ۷۶ تا ۸۴ مدام ایشان این طرف و آن طرف سخنرانی می‌کرد. در خطبه‌های نماز جمعه، سخنران پیش از خطبه ایشان بود. شهرستان‌های مختلفی می‌رفتند. الآن دیگر رمق ندارد امّا همین بودن ایشان، همین مصاحبه‌های گاه و بی‌گاه همین سخنرانی‌های هر از گاه، همین حضور روی صندلی‌های خبرگان به گونه‌ای است که این‌ها با آن مشکل دارند، می‌گویند این باشد نمی‌شود کاری کرد. باید یک فکری به حال این‌ها کرد. می‌خواهند این‌ها را بزنند. ما نباید بگذاریم.

نتیجه‌ی معکوس دادن کارهای هیجانی

چطور نگذاریم؟ ببینید کارهای هیجانی الآن جواب نمی‌دهد. کارهای هیجانی الآن نتیجه‌ی معکوس دارد. شرایطی که در آن هستیم را بشناسیم. گفتم: شب، شب عملیات است. شب عملیات دیگر هر کسی هر اسلحه‌ای داشته است، هر مهماتی داشته است برداشته است. هر کسی می‌خواسته آموزش ببیند دید. الآن دیگر وقت این کارها نیست. الآن حرکت‌های احساسی اتّفاقاً بد جواب می‌دهد، معکوس جواب می‌دهد. یک عدّه آدم‌های لاقید تعارف نداریم همان کسانی که در سال ۸۸ به خیابان‌ها ریختند، این‌ها الآن منتظر هستند که بفهمند عجب این‌ها این‌طور هستند، اگر یک طور تبیین بکنیم که آن‌ها حساس بشوند، آن‌ها می‌گویند پس برویم… پس این‌که ما بخواهیم مثلاً فرض کنید حرکت‌های تند بکنیم، فایده ندارد. بلکه باید شبکه‌ای عمل بکنیم.

تعرف شبکه‌ای عمل کردن

شبکه ای یعنی چه؟ یعنی جنابعالی روی یک نفر می‌گذاری اثر بگذاری یا نه؟برو روی او اثر بگذار. دوستان معمّمی که مسجد دارند، امام جماعت هستند. من به آن‌ها عرض کردم. ما در همین مسجد ازگل هیچ موقع روی هیچ جناحی در هیچ انتخاباتی بحث نکردیم. نگذاشتیم جناح‌ها بیایند. اجازه‌ی تبلیغات هم به آن‌ها ندادیم، خود ما هم موضع رسمی مسجدی گرفتیم. امّا الآن بنر این سه بزرگوار را داخل مسجد آوردیم. چرا؟ چون الآن دیگر مسئله، مسئله‌ی حزب و جناح نیست. این الآن اصل موجودیت انقلاب شد. اصل نظام شد، اصل دین شد، اصل همان اسلام ناب شد. دیگر باید محکم روی این ایستاد. باید برای مردم این‌طور تبیین کرد. عزیزان اگر هم اختلاف نظری داریم به جای خود. دو تا برادر هستیم در خانه با هم دعوا می‌کنیم، این‌قدر همدیگر را می‌زنیم که حال ما جا بیاید. امّا الآن یک عدّه لات و اوباش آمدند دم در ایستادند، خیال نکن که اگر من را بزنند، به نفع تو می‌شود. می‌خواهند نه تو باشی و نه من. نه اصلاح طلب، نه اصولگرا. اگر الآن مثلاً فرض کنید می‌آیند دست روی جریانی می‌گذارند که به آن‌ها نزدیک‌تر است مثلاً می‌گویند: اصلاح طلب‌ها فلان و فلان، این معبر آن‌ها است. این فعلاً پل استراتژیک آن‌ها است. به زودی این را هم منهدم خواهند کرد. پس باید این را تبیین کرد. اگر اختلاف داریم، اشکال داریم، دعوا داریم نقد داریم بحث داریم همه به جای خود، الآن اصل موجودیت نظام است. اصل موجودیت انقلاب است. این‌که انگلیس بیاید برای ما تعیین بکند به این‌ها رأی ندهید، این یعنی همان قصه‌ی دخالت. یعنی چه که رادیوی انگلیس بیاید بگوید به این‌ها رأی ندهید، بروید به آن‌ها رأی بدهید. باید جلوی این ایستاد، منتها عرض می‌کنم روش، چه روشی باید باشد.

روش باید این‌طور باشد که برای مردم درست تببین شود. به خواهر خود می‌توانی بگویی، به برادر خود می‌توانی بگویی، به عموی خود می‌توانی بگویی، به هر کسی می‌توانی، هر کسی می‌دانی از تو حرف می‌خرد، اشکالی ندارد هزینه بکن یک جعبه شیرینی بگیر و پیش او برو. اگر می‌دانی می‌خرد. اگر نمی‌خرد فایده ندارد، یک وقت اثر معکوس نگذاریم ولی اگر می‌بینی از تو می‌خرد، به او SMS بده، پیام بده، هر طور است این سه نفر را روشن بکنید. این یک نکته.

لزوم رأی دادن به لیست کامل

نکته‌ی دوم، ما لیست را کامل رأی بدهیم یا ناقص؟ بعضی‌ها دارند یک محاسباتی می‌کنند، می‌گویند: کامل رأی ندهیم. بیاییم به پنج نفر رأی بدهیم، به شش نفر رأی بدهیم، به سه نفر رأی بدهیم. ببینید این محاسبه‌ها درست نیست. چون اساساً هنوز میزان حضور مشخّص نیست، مخصوصاً در قسمت خبرگان. اصلاً به لحاظ ریاضی قابل پیش‌بینی نیست. داریم چه را برای خود تحلیل می‌کنیم. مخصوصاً خبرگان که اصلاً در ادوار قبلی میزان مشارکت در آن کمتر از ارکان دیگر نظام بود. به نسبه‌ی مجلس شورای اسلامی یا ریاست جمهوری در صدد شرکت در خبرگان همیشه پایین‌تر بوده است. الآن هیچ چیزی معلوم نیست که چقدر قرار است مشارکت صورت بگیرد. پس این‌که ما خالی بکنیم، یک دفعه میدان را تحویل دادیم. بنابراین مقیّد باشید حتّی المقدور به آن ۱۶ تا رأی بدهید. لیستی را در مقابل خود قرار می‌دهید ۱۶ نفر. حتّی المقدور، حتّی المقدور یعنی چه؟

داشتن حجّت شرعی برای رأی داشتن

یعنی تا جایی که حجّت شرعی اقتضا می‌کند. چون گفتیم رأی ندهیم این‌که گفتیم: حرام شرعی است اوّل جلسه مفصّل توضیح دادیم. رأی سفید بدهیم چه؟ هر اتّفاقی بیفتد مسئول هستیم این را هم نمی‌توانیم. رأی نصف پر، نصف خالی بدهیم چه؟ اگر بدون حجّت شرعی باشد، باز هر کسی بدون رأی تو، از جای خالی تو استفاده بکند و به مجلس برود، باز تو مسئول هستی. رأی پر به هر کسی شد بدهیم، این آدم هر موضعی بگیرد تو مسئول هستی. پس چه بکنیم؟ هیچ چیزی برو تحقیق بکن. برو حجّت شرعی پیدا بکن. حجّت شرعی فردای قیامت با اجازه شما را یک لنگه پا نگه می‌دارند. فلان نمازی که خواندی، نمی‌دانم مثلاً لباس شما نجس بود متوجّه نشدی؟ به خاطر این شما را نگه نمی‌دارند امّا به خاطر این شما را نگه می‌دارند. چرا به این رأی دادی؟ ندیدی بعد از آن چه کار کرد؟ این‌که این زید امروز عادل است، فردا عدالت خود را از دست بدهد، ما مسئول نیستیم. این نه، این اشکال ندارد. پس ممکن است الآن شما به یک کسی رأی بدهی، بعد عوضی بشود برود یک موضع دیگری بگیرد. ما در مورد این مسئول نیستیم. ولی آن کسی که الآن… امام فرمود: میزان حال فعلی افراد است. گذشته‌ی او جدا، آینده‌ی او جدا. الآن چطور است؟ الآن ببین در کجا ایستاده است. به وضع موجود او رأی می‌دهیم. آدمی که در خطّ انقلاب است برو تحقیق بکن، پیدا بکن و رأی بده. این هم از این مسئله.

پس نمی‌توانیم رأی ندهیم، نمی‌توانیم سفید بدهیم، نصف دادن هم اصلاً به صلاح نیست. مخصوصاً که مقام معظّم رهبری هم در ادوار گذشته تأکید می‌کردند که لیست خود را کامل بکنید و رأی بدهید. این هم از این.

انتخاب لیست اصلح

حالا به چه لیستی رأی بدهیم؟ ما الآن برای خبرگان چهار تا لیست داریم. یکی خبرگان مردم هستند که در رأی آن آقای هاشمی است. یکی یاران اعتدال هستند که در رأس آن رئیس جمهور استو این دو لیست با هم سر یک نفر اختلاف دارند. لیست آقای هاشمی آقای شاه آبادی را دارد. لیست آقای روحانی آقای محمّد علی امین دارد. در این یک نفر با هم اختلاف دارند. دو تا لیست هم این طرف داریم. یکی جامعه‌ی مدرّسین داریم، یکی هم جامعه‌ی روحانیّت داریم. جامعه‌ی روحانیّت برای ۱۶ نفر تهران، ۱۸ نفر را تأیید کرده است. در لیست اوّلیه‌ای که داد ۱۶ نفر بود، یکی هاشمی را داشت که جامعه‌ی مدرّسین نداشت و جامعه‌ی مدرّسین به جای او آقای مؤمن را داشت. برادر آیت الله مؤمن شورای نگهبان. علی مؤمن. امّا بعد از آن جامعه‌ی روحانیّت یک اطّلاعیه زد دو نفر دیگر را هم تأیید کرد. یکی آقای تخسیری، یکی هم آقای سیّد هاشم حمیدی. این دو نفر را هم اضافه کرد. لیست او ۱۸ نفره شد.

چهار لیست در مقابل ما است. آن لیست‌هایی که با آن‌ها کاری نداریم که کاری نداریم. به سراغ لیست جامعه‌ی مدرّسین و جامعه‌ی روحانیّت می‌آییم. ببینید این‌ها هر کدام بالاخره یک ملاحظات یک مصالحی داشتند. حجّیّت شرعی آن را هم ما داشته باشیم، اصل بر این است که تا جایی که خلاف آن ثابت نشده باشد این لیست برای ما حجّت است. ما در لیست جامعه‌ی روحانیّت با توجّه به ناخالصی‌های بیشتری که پیش آمد یک مقدار کنار می‌کشیم. لیست جامع مدرّسین را به دست می‌گیریم. در لیست جامعه‌ی مدرّسین یک دانه ناخالصی ممکن است پیدا بکنید، آن را برمی‌داریم یکی را جایگزین می‌کنیم. از همان‌ها که در لیست جامعه‌ی روحانیّت در آن دو تای بعدی اضافه شد. مثلاً آقای سید هاشم حمیدی را که از علمای تهران است درس خارج دارد، مثلاً می‌شود جایگزین کرد. آیا این لیست مطلوب می‌شود؟ نه. این می‌شود لیست قدر مقدور و گرنه در همین لیست جامعه‌ی مدرّسین ما گیر هستیم. خدا می‌داند گیر می‌هستیم. یک اسم‌هایی وجود دارد، یک مواضعی از آن‌ها سراغ داریم گیر هستیم. بعضی از آن‌ها را اساسی گیر داریم، بعضی از آن‌ها را هم ممکن است اشتباه کرده باشیم. این نگاه را داشته باشید.

توجّه به جذب حدّاکثری

ممکن است افرادی در مقاطعی اشتباه کرده باشند. اگر یک نفر یک جا اشتباه نکرد، پرونده‌ی او را زود نبندید، مهر ابطال بی‌بصیرت او را به آن طرف پرتاب بکنید. نه یک اشتباهی کرد. بله یک بار بی‌بصیرتی کرد. این را نگه بدار. آقا فرمود جذب حدّاکثری. آن کسانی که آن طرف دارند عربده کشی می‌کنند برای نظام نگاه بکن چقدر راحت آدم‌ها را جذب خود می‌کنند. طرف دارد می‌گوید: اصلاً قماش من با شما هماهنگ نیست. به صراحت گفت. گفت: من اصلاً با شما هماهنگ نیستم. ولی گفتند نه تو هم از آن ما هستی، خود تو خبر نداری، بردند. ما نیاییم سر یک لغرش پرونده‌ی یک کسی را به طور کلی مختومه بکنیم، او را به آن طرف پرت بکنیم و به او رأی ندهیم. این یک کدی بود که اجمالاً گفتم. یک وقت بعضی از بزرگانی که در این لیست هستند را بی‌جهت کنار نزنیم.

 امّا یک کسانی هستند که ما واقعاً مشکل داریم ولی با عنوان حجّت شرعی چون هنوز به علم نرسیدیم، حجّت شرعی داریم، جامعه‌ی مدرّسین این‌ها هستند، کسانی که بالاخره علما هستند، فقها هستند، این لیست را تأیید کردند، تا ان‌جا که ما دلیل خاص نداشتیم ما به آن اکتفا می‌کنیم و بنابراین سعی می‌کنیم به این لیست رأی بدهیم. به افراد دیگر هم همین را توصیه کنید. تا آن‌جایی که قدرت دارید و حرف شما برد دارد.

توجّه به ظنّ معتبر در رأی دادن

باز یک موقع اشتباه نکنید، بگویید: لیست جامعه‌ی مدرّسین را به من بده، هر چه داخل آن بود می‌نویسم، دیگر این‌که رأی می‌آورد. این‌طور نگویید. مسئول هستیم. اگر کسی را دلیل خاص داشتیم که این ممکن است برای ما مشکل درست بکند، شرعاً نمی‌توانیم رأی بدهیم. فتوای مجتهد برای شما حجّت است تا کجا؟ تا جایی که شما به علم نرسیدید. فتوای مجتهد ظن است. شما وقتی به علم رسیدی که دیگر ظنّ او برای شما معتبر نیست ولی اگر به علم نرسیدی و بین ظنون گیر کردی، ظنّ معتبر را می‌گیری. این هم بحث فقهی آن. پس این لیست را در دست خود می‌گیری، اگر دیدی که یک مورد را علم داری، آن را کنار بگذار، دیگر باید به مابقی رأی بدهیم، شرایط، شرایط ایده‌آلیستی نیست که بگوییم ما ۱۶ نفر مثل آقای مصباح می‌خواهیم، اسم بده. کجا ۱۶ نفر مثل آقای مصباح داریم. همین‌هایی هستند که هستند. این هم از این مسئله.

تأیید بر روی رأی دادن به آیات ثلاث

پس روی آیات ثلاث خیلی تأکید بکنیم. روی آیات ثلاث بنده معتقد هستم می‌شود حتّی با دگر اندیش‌ها وارد مذاکره شد. یعنی کسانی که نمی‌خواهند به لیست جامعه‌ی مدرّسین رأی بدهند. اشکال ندارد بگو به هر کسی می‌خواهی رأی بدهی برو رأی بده ولی بگو من سر این نفر با تو بحث دارم. بگو دل تو برای نظام می‌سوزد یا نه؟ ممکن است بگوید: نه. بگو: دل تو برای دین می‌سوزد یا نه؟ ممکن است بگوید: نه. بگو: دل تو برای مملکت می‌سوزد یا نه؟ دیگر اگر این را هم گفت: نه، دیگر باید سیلی بخورد. دیگر برای مملکت… نهضت آزادی هم عرق ملّی میهنی داشتند. دل تو برای مملکتت که می‌سوزد. عرق ملّی که داری، این استقلال تو را دارد زیر سؤال می‌برد. می‌فهمی یعنی چه یا نه؟ اصلاً ما هنوز به جمهوری اسلامی نرسیدیم استقلال، آزادی. استقلال کشور دارد زیر سؤال می‌رود، آزای ما دارد زیر سؤال می‌رود. به چه حقّی انگلیس باید بیاید برای ما تعیین بکند. دل تو برای مملکتت می‌سوزد یا نمی‌سوزد؟ وطن تو است، خاک تو است. مگر نمی‌گویی: جان فدای وطنم. خاک ایران کفنم. از این چیزها مگر نمی‌گویی؟ خوب بیا بسم الله. این را پس باید با همه وارد مذاکره شد.

روش صحبت کردن با مخالف

 منتها «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً» زیبا صحبت بکنید. شمرده شمرده صحبت بکنید. مستدل صحبت بکنید. یک طوری صحبت نکنید که حال طرف بد بشود، بگوید: حالا این‌طور که تو گفتی دیگر اصلاً رأی نمی‌دهم. واضح، روشن مبیّن بیان بکنید امیدوار هستیم که إن‌شاءالله از این صندوق‌ها نتیجه‌ای بیرون بیاید که مورد رضای امام عصر و نائب ایشان است. ما این رهبر را تا به حال مؤیّد دیدیم، جدا از همه‌ی صلاحیت‌های فردی که خود ایشان داشته است، آن‌ها به جای خود، امّا همیشه مؤیّد دیدیم وقتی چیزی می‌گوید معمولاً تا نهایت درست درمی‌آید. امیدوار هستیم که این بار هم آن‌طور که ایشان خواسته است رقم بخورد و دشمنان ما روسیاه بشوند. تا به حال این را هم در مانورهای فکری ما داشته باشد در بحث ها- انگلیس و رادیوهای بیگانه می‌گفتند که اصلاً کسی رأی ندهد، شکست خوردند. همیشه مردم ایشان عکس آن عمل کردند. این بار آمدند روی گزینه‌ها دست گذاشتند، امیدوار هستیم که ملّت ایران در این آزمون هم إن‌شاءالله پیروز در بیاید.