«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری‏* وَ یسِّرْ لی‏ أَمْری‏* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یفْقَهُوا قَوْلی‏‏».[۲]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه أفضل صلوات المصلین؛ صلواتی هدیه بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

ان شاء الله خداوند این نشست‌وبرخاست ناقابل، گفت و شنید ناچیز را به کَرمِ خویش از همه ما قبول کند، اجرِ ما را تعجیل در فرج حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بدهد، توفیقِ دیدار روی مبارکِ آن بزرگوار، نوکری و خدمت در آستانِ شریف حضرت و شهادت در راه ایشان را روزی همه ما، خانواده، نسل و ذرّیه تا روز قیامت مقدر بفرماید؛ صلوات دیگری محبت بفرمائید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

خطبه‌ای (با عنوان خطبه «منا» در کتاب «تحف العقول» ابن شعبه حرانی) را بعضی به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه و بعضی دیگر به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه نسبت دادند.
به نظر بنده این کلمات علا رغم شُهرتی که نزد بعضی پیدا کرده؛ کلماتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه است.

بخشی از خطبه‌ای که ابن شعبه حرانی در کتاب «تحف العقول» به امام حسین صلوات الله علیه و أبوجعفر إسکافی در کتاب «اَلْمعیار و المُوازنه فی فضائل الإمام أمیرالمؤمنین علی بن أبی‌طالب علیه السلام» به حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه نسبت می دهد؛ سید رضی رحمه الله علیه در کتاب شریف «نهج البلاغه» در بخش دومِ خطبه ۱۳۱ (أهداف الحکومته الاسلامیه) آورده است.

ما مصدر خطبه ۱۳۱ بدان شکلی که سید رضی رحمه الله علیه در نهج البلاغه شریف آورده است را نیافتیم. بعد از سید رضی رحمه الله علیه، سبط ابن جوزی هم آن را بدون مصدر نقل کرده است.

استفاده از تجربیاتِ حکومت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

موضوع؛ توبیخِ عالمان و دانایان است و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در آن بخش، اهداف و ارکان حکومت خویش را بیان فرمودند.

مکرراً عرض کردم که بنده اهلِ تطبیق نیستم.

اهل ریاضیات دو مثلث را که عیناً شبیه به یکدیگر هستند؛ هم‌نهشت می‌گویند. این دو مثلث، دو مثلثِ مساوی نیستند چون طول و عرضِ این دو مثلث، هرکدام در یک جا از صفحه مختصات قرار دارد لذا این دو مثلث یکی نیستند و دو وجود هستند.

وای به حال اینکه تقریباً ۱۴۰۰ سال بین ما و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فاصله وجود دارد. به نظر بنده این‌همانی چه برای رد و چه برای قبول جاهلانه است ولیکن یکی از کارهای که باید در بحث‌های سیره حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه انجام داد؛ استفاده از تجربیاتِ حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه است.

یک زمانی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در ابتدای حکومتِ خویش که اوضاع به سامان است، همه طرفدارِ ایشان و مردم پا به کار هستند؛ شعار و آرمان تعیین می‌فرمایند کما اینکه ما در سال ۱۳۵۰ ـ ۱۳۵۲ ـ ۱۳۵۵ ـ ۱۳۵۷ داغ بودیم و شعار می‌دادیم البته حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه که داغ نبودند.

یک زمانی هم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در دوره کم‌کاری‌ها، خستگی‌ها، خیانتِ بخشی از مردم کوفه، واپس‌گرایی و ریزش فراوان سخن می‌فرمایند لذا تجربه حکومتِ ایشان خیلی به درد ما می‌خورد.

الآن ۴۰ سال پیش نیست. مثلاً اگر ۱۲ فروردین ۱۴۰۰ نظرسنجی کنند، لزوماً آن درصدِ سال ۱۳۵۸ کسب نخواهد شد. ما در این شرایط چه کار باید انجام دهیم؟ آیا باید از آرمان‌های خود عقب بنشینیم؟ با نگاهِ عبرت بنگرید که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه چه سخنی می‌فرمایند. بنده عرض کردم که این‌همانی نداریم.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در شرایطی که بعضی از کارگزارانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه خیانت کردند، بعضی از افراد مهم شهید شدند، مردم پای‌کار نیستند و… یک قدم پا پس نکشیدند و یک مو خطا نکردند. این در حالی است که جامعه نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه احساسِ ناکارآمدی و خستگی دارد!

ـ جنگ کافی است. چقدر کُشته دهیم؟! پاسخِ این فرزندانِ یتیم را چه کسی خواهد داد؟! نسل ما ورافتاد!

قبیله هَمْدان [عشیره همدان از قبایل بزرگ یمن بود] که همیشه خیلی پای‌کار بودند؛ وقتی ۶۰۰ یا ۸۰۰ کُشته در جنگ صفین دادند، گفتند: آقا! دیگر نسل ما منقرض شد! ما چقدر باید بجنگیم؟!

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در این فضا این خطبه (۱۳۱ نهج البلاغه) را می‌فرمایند و این شرایط با آغازِ حکومتِ ایشان متفاوت است. یک درسِ این خطبه این است که سخنان، آرمان‌ها و شعارهایی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه تغییر نکرده است.

خطبه ۱۳۱ نهج البلاغه

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند: «أَیتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَهُ»[۴] ای افرادی که یا دائماً با یکدیگر اختلاف دارید یا دائماً در اینجا رفت‌وآمد می‌کنید «وَ الْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَهُ» و دل های پریشانِ پراکنده…

بلاتشبیه، یک روزی جوانان درِ خانه فقراء برای همدلی و همگرایی نفت می‌برند ولی یک روزی همان جوانِ های امروزی در صف دلار می‌ایستند تا به قیمتِ بدبخت کردن همدیگر پولدار شوند! بنده کاری ندارم که ناکارآمدی و رفتارِ بد مسئولان بدین امر کمک می‌کند ولی این جوانان نیز تغییر کردند.

«وَ الْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَهُ» یک روزی برای پا گرفتنِ حکومت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه جان می‌دادند ولی حالا مکرراً به منافع شخصی خویش توجه دارند.

«الشَّاهِدَهُ أَبْدَانُهُمْ وَ الْغَائِبَهُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ.» که بدن‌هایشان حاضر و عقل‌هایشان از آن‌ها غائب و دور است.
ابدان در مسجد و مجلسِ کوفه حضور داشتند و آن خطبِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه که دلِ سنگ را آب می کرد، ملائکه را به غالیان می اندخت و اگر ذره‌ای در جِبِلّ و فطرت فردی نشان از قابلیت بود، باید پرواز می‌کرد؛ می‌شنیدند و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه به صورت خود می‌زدند در حالی که آن ابدان فقط نگاه می‌کردند! حاضرِ غائب بودند!

خطبِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه را می‌شنیدند، نماز اول وقت می‌خواندند و آداب و مناسک ظاهری را هم انجام می‌دادند ولی همدلی وجود نداشت، دل‌ها و عقول جای دیگر و گوش به رسانه معاویه لعنه الله علیه بود.

بازگرداندن و کشاندن را «ظأر» گویند. اگر بخواهند ناقه شتر را به شتر برگردانند، از این فعل استفاده می‌کنند. «أَظْأَرُکمْ عَلَی الْحَقِّ وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَی مِنْ وَعْوَعَهِ الْأَسَدِ.» من شما را به سوی حق می‌کشانم ولیکن چونان بزغاله‌هایی که از غرّش شیر فرار می‌کنند، می‌گریزید! شما از علی بن ابی طالب [صلوات الله علیه] فرار می کنید!

کاش سروشِ حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه به گوش ما می خورد.

بنده عرض کردم که در اینجا غرضِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه؛ توهین نیست. این در ادبیاتِ عرب، قبیح نیست. اگر تشبیه یک وجه شبه داشته باشد، کافی است.

در جنگ صفین، زمانی که میمنه سپاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه از ترسِ یارانِ معاویه لعنه الله علیه فرار می‌کردند، یک خانم [اُم الخیر سلام الله علیه] در مقابل آنها ایستاد و فرمود: «فَإِلی أینَ تُریدونَ رَحِمَکم اللّهُ؟ أفِرارا عَن أمیرِ المُؤمِنینَ، أم فِرارا مِنَ الزَّحفِ، أم رَغبَهً عَنِ الإِسلامِ ، أمِ ارتِدادا عَنِ الحَقِّ؟»[۵] بسانِ پدرانِ خود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تنها می‌گذاشتند و فرار می‌کردند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه را تنها می‌گذارید و فرار می‌کنید؟! کجا می‌روید؟! کسی را ندیدم که از مأمن و مأوا فرار کند! هر جا بروید، خطر است در حالی که اینجا مأمن است.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند: «أَظْأَرُکمْ عَلَی الْحَقِّ وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَی مِنْ وَعْوَعَهِ الْأَسَدِ.» من شما را (بدون اجبار و خشونت بلکه با بیان، اصرار، الحاح و روشنگری) به سوی حق می‌کشانم ولیکن چونان بزغاله‌هایی که از نعره و زئیر شیر فرار می‌کنند؛ رم می‌کنید.

بعضی از نسخ «تفرون» است ولیکن «تَنْفِرُونَ» بهتر است چون مفعولِ مطلق نوعی دارد. عبارت «وَعْوَعَه» به معنای غرّش، نعره و زئیر شیر است.

«هَیهَاتَ أَنْ أَطْلَعَ بِکمْ سَرَارَ الْعَدْلِ أَوْ أُقِیمَ اعْوِجَاجَ الْحَقِّ» هیهات (خیلی دور است) که من با یاری و همراهی شما بتوانم تاریکی و پرده ضخیم حجاب را از چهره عدالت بزدایم و کجی‌ها و انحرافات را که در حق راه‌یافته، برگردانم و راست نمایم.

حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه خیلی سخن عجیبی بیان فرمودند.

عبارت «سَرَارَ» به معنای تاریکی و پرده است. اوجِ تاریکیِ شبِ آخر ماه قمری که بعد از آن هلال ماه نو می‌دمد را «سَرَارَ» گویند. (هر ماه مکرراً تاریک می‌شود تا هلال بدمد.)

سالیانی است که ظلم بر عدالت سایه افکنده است و من (حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه) می‌خواهم که پرده از روی عدل کنار بزنم. یک نفر به تنهایی نمی‌تواند چنین کند. من به اندازه خود می‌توانم کار کنم. همه قاضیانِ، استانداران، شرطه‌ها و مسئولینِ مالیاتِ تمامی شهرها که من نیستم بلکه یک مجموعه باید برای چنین امری تلاش کنند. این امر، کارِ یک نفر نیست. من خواستار چنین امری هستم ولیکن خود شما اصلاً نمی‌گذارید و مکرراً می‌خواهید که مانع من شوید و لذا مکرراً مجبور به همراهی با شما می‌شوم.

اهمیّتِ افکارِ عمومی

بنده سال‌ها گمان می‌کردم که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در آغاز حکومتِ خویش، امور را اولویت‌بندی کردند و تمامِ اموری که می‌توانستند انجام دهند یا اموری که مطلوب می‌دانستند را در روز اول و مرحله یک انجام ندادند چون جامعه اسلامی تحمل نمی‌کرد.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه به صراحت می‌فرمایند که هر چه من بیشتر تلاش می‌کنم که شما را به سوی حق بکشام، شما بیشتر رم می‌کنید!

بیش از ۱۰ سال طول کشید که احکام، یکی‌یکی بیان شود. خُب برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که کاری نداشت که حضرت حق‌تعالی جل و علا طی یک سوره سرفصل تمامی احکام را بفرماید ولی مردم تحمل نداشتند و رم می‌کردند لذا حضرت تدریج را رعایت کردند.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه (صحیحه در «تَهْذیبُ الْاَحْکام»، «نهج البلاغه» و…) فرمودند: ابتدا باید جای پای من سفت شود تا بعد من تغییراتِ خود را گسترده‌تر کنم.

دو گروه به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه اعتراض دارند. عده‌ای به «انجامِ تغییرات» و عده دیگری به «کم بودنِ تغییرات در روز اول» اعتراض دارند!

گروه «چرا تغییر می‌دهید؟» فراوان هستند؛ نظیر جملی‌ها که به شیوه توزیعِ بیت المال، شیوه انتصاب و… اعتراض داشتند! در واقع این گروه به «عدل» و «اصلاح» معترض هستند!

گروه «چرا تغییرات در روز اول کم است؟» که توقعات زیادی از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه دارند مثلاً به ایشان عرض می‌کنند: آقا! ما ۲۵ سال است که سکوت کردیم، حالا که شما به حکومت رسیدید، این فدک را پس بگیرید. ما ۲۵ سال نمی توانستیم راجع به بعضی از مسائل سخنی عنوان کنیم، حال که حکومت در دستانِ شما است؛ اعمال کنید.

بعضی از بدعت‌ها، خیلی هم روشن است ولیکن آن مقداری که بنده متوجه شدم، اولویت بندی حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه سخنی است که عرض خواهم کرد. این سخن خیلی راهبردی و مهم است. شاید برای مستمعین این سخن خیلی چیز مهمی نباشد ولیکن ۲۰ سال کار برده است تا بنده بدین سخن برسم. حال شاید شما بفرماید: آقا! عمر خود را تلف کردی. ممکن است این‌طور باشد.

گروهی می‌گویند: آقا! تغییرات را رها کن! و گروهی هم می‌گویند: آقا! این تغییرات کم است!

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در آن خطبه کتاب «کافی» و «الخصال» که قبلاً در جلسه‌ای آن را مطرح کردیم؛ (بیست‌وچند مورد از) بدعت‌ها را نام می‌برند و می‌فرمایند: من خود این بدعت‌ها را بهتر از شما بلد هستم، من می‌دانم که ناموسِ مردم (زن شوهردار) را کنیز گرفتند، فردی او را غصب کرده است و با او مباشرت دارد (این خیلی ظلم بزرگی است) می‌دانم که بعضی از مناسک حج را جابه‌جا کردند. از همه شما بهتر می‌دانم که فدکِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه را غصب کردند منتها در صورت اقدام؛ کسی جز شما چند نفر که پای‌کار هستید، باقی نماند و در آن صورت شکست در مقابل طاغوتی بسان معاویه لعنه الله علیه، قطعی است. این خود ظلم اعظم و اکبر است لذا نمی‌توان چنین کاری کرد.

در روزگار ِما، شما خود می‌دانید که زدن این حرف‌ها به چه معنا است. آن‌ها هم همین‌طور، در آن روزگار به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه همین سخنان را عرض می‌کردند.

آن مقداری که بنده فهمیدم، اولویت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه؛ افکار عمومی بوده است.

این برای ما خیلی درس است. متأسفانه معمولاً وقتی هرکدام از ما یا مسئولین حکومتی قدرتی پیدا می‌کنیم؛ افکار عمومی را آدم حساب نمی‌کنیم! عموماً ما، حوزه، دانشگاه، حکومت و…کلاً به غیر خود کسی را حساب نمی‌کنیم و خود را ملزم به توضیح به مردم نمی‌دانیم. اهل توضیح، قلیل هستند.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه می‌دانند: حکومت وقتی موفق است که مردم همراه و همدل باشند.

اگر مردم همراه و همدل نباشند حتی اگر شما مجهز به قوی‌ترین و منسجم‌ترین ارتش جهان باشید؛ بر جسم‌ها حکومت خواهید کرد نه بر دل‌ها لذا اگر حتی صدایی هم درنیاید، اغتشاشی هم رخ ندهد و حکومت هم ور نیافتد؛ تربیت رخ نمی‌دهد. در شرایط اگر حاکم بمیرد؛ مردم برمی‌گردند و رفتارها تغییر می‌کند.

فشار صدام لعنه الله علیه بر عزاداری را ببینید. بالاخره یک روز می‌میرد و وقتی مرُد؛ مردم برمی‌گردند.

مرحله اوّل اقدامات حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پس از حکومت

اولویت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در اصلاحِ فساد؛ فسادی است که مردم آن را فساد بدانند.

اکثریتِ جامعه اسلامی، اصلاً غصب فدک را فساد نمی‌دانند و اصلاً اجازه نمی‌دهند که شما عنوانِ «غصب» به بعضی‌ها بدهید. اسارتِ زنِ شوهردارِ مسلمان را فساد نمی‌دانند و عرض می‌کنند: این (اسارتِ زنِ مسلمان) حکمی است که خلیفه راشد حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر کرده و لذا حکم خدا است!

اگر شما با این مردم دربیافتید، گمان خواهند کرد که قصد تغییر حکم خداوند متعال را دارید. بسان اینکه شما قبله را به سمت «بَیت المَقْدِس» تغییر دهید، لاجرم مردم رم خواهند کرد.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه مشاهده می‌فرمایند که در صورت بعضی از اصلاحات، جامعه نه تنها آن را اصلاح نمی‌داند بلکه «افساد» فرض می‌کند لذا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه دست به این کار نمی‌زنند و اصلاح را از اموری شروع می‌کنند که همه جامعه اسلامی آن امور را «فساد» می‌دانند. ایشان شماره یک تغییرات را اصلاحِ فسادی قرار می دهند که همه جامعه آن را فساد می‌دانند تا دیگر شبهه در «فساد» بودن آن امر وجود نداشته باشد.

مردم در زمان خلیفه سوم قیام کردند چون می‌گفتند: این‌ها در حال بالا کشیدن بیت المال هستند لذا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه هم در بین اولویت‌های خود «مبارزه با غارت، دزدی، ویژه خواری و حقوق ویژه از بیت المال» را در اولویت قرار دادند.

هر والی و مسئول غیر از حقوقی که از حکومت می‌گرفت، اجازه داشت سالی حداقل ۱۰۰ هزار درهم از بیت المال بردارد! این در حالی بود که به یک نظامی کوفی سالی ۵۰۰ درهم می‌دادند؛ یعنی ۲۰۰ برابر حقوق سالانه یک نظامی می‌توانستند از بیت المال بردارند! ویژه خواری!

وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه به حکومت رسیدند، تمامِ کارگزارانِ اصلی عثمان را عزل فرمودند.

حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه مجبور هستند که بنا به دلیلی «ابوموسی اشعری» لعنه الله علیه را در کوفه نگه دارند و وقتی «ابوموسی اشعری» لعنه الله علیه زیردستان خود که کارگزارانِ عثمان هستند را عزل نمی‌کند؛ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه به او فشار نمی‌آورند چون مردم کوفه «ابوموسی اشعری» لعنه الله علیه را قبول دارند.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه از اصلاحِ فسادی شروع می‌کنند که آن «فساد» برای همه قطعی است.

یک بحث خود «فساد» و یک بحث دیگر «تلقی امت از فساد» است. فسادهای وجود دارد که واقعاً ظلم، حق الناس، حق الله و بدعت است ولی از نظر مردم «فساد» نیست و لذا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه این موارد را اولویت اول خود قرار نمی‌دهند. هر کس چنین عمل کند، دیگر حکومتِ وی فرقه‌ای نخواهد شد چون برای شروع به اکثریت افکار عمومی توجه دارد.

اولین قدمِ شعارهای حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه با اعتراض مواجه نمی‌شود. مردم از عزلِ کارگزارانِ عثمان، استقبال هم می‌کنند چون خود مردم قیام و عثمان را از حکومت برکنار کردند در حالی که از کارگزاران او هم شاکی بودند.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه پول‌های که رسماً از بیت المال به خانواده و نزدیکان عثمان تعلق گرفته است را برمی‌گردانند امّا از سایر مردم نظیر طلحه و زبیر که پول‌های زیادی از عثمان گرفتند؛ پول‌ها را برنمی‌گردانند چون این افراد باوجوداینکه هدایا گزاف گرفتند، کارگزاران عثمان نیستند و در مرحله یک، جامعه این امر را برنمی‌تابد.

شروع، عدالت اقتصادی و اجتماعی است؛ یعنی همه آدم هستند و کسی بر کس دیگری برتری ندارد. این امر خود کار خیلی بزرگی است و عموم مردم هم این را می‌پسندند گرچه خواص نپسندند.

به طلحه و زبیر خیلی برمی‌خورد که در صفِ بیت المال بایستند ولی جگر مردم خُنک می‌شود و اکثریت متوجه می‌شوند که فسادی بوده است و یک عده هم ویژه خوار بودند.

قدم اول؛ عدالت اقتصادی و اجتماعی بود. قدم دوم اصلاحاتی است که یا جامعه می‌پذیرد یا در صورت عدم پذیرش، قانع می‌شود.

مثلاً حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه، شیوه توزیع بیت المال را نسبت به زمانِ خلیفه دوم تغییر و سهم افراد از بیت المال را یکسان قرار دادند.

او (خلیفه دوم) توزیع بیت المال را رده‌بندی می‌کرد مثلاً بین بدری‌ها، احدی‌ها، همسایه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و…رده‌بندی می‌کرد و سهم افراد از بیت المال با یکدیگر فاصله داشت. (مثلاً به فردی ۲۰۰ درهم، فرد دیگر ۵ هزار درهم، فرد دیگری ۱۰۰ هزار درهم و…از بیت المال می‌داد!)

لزوماً همیشه عدالت در تقسیم‌بندی یکسان نیست. سابق بر این، این امر را توضیح دادم.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه، سهم افراد از بیت المال را یکسان قرار دادند. افراد از طیف‌های مختلف (خوب‌ها و بدها) نظیر سهل بن حنیف رحمه الله علیه، طلحه، زبیر و…اعتراض کردند.

ـ این چه نوع توزیعی است؟! عمر (خلیفه دوم) که این‌گونه نمی‌داد!

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بلافاصله در پاسخ می‌فرمودند: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (در توزیع بیت المال) چه کار می‌کردند؟!

ممکن بود که اشراف نپذیرند ولی دیگر نمی‌توانستند بگویند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اشتباه می‌کرد. جامعه از این تغییر دردش می‌گرفت ولی می‌فهمید که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه درست می‌فرمایند و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کار دیگری (مخالف با شیوه خلیفه دوم) می‌کردند.

طلحه و زبیر در بصره جرئت نکردند که بگویند: ما علیه علی بن ابی طالب (صلوات الله علیه) قیام کردیم چون سهم ما از بیت المال را با سهمِ سایرین از بیت المال یکسان بود. این سخن آنها را ضایع می‌کرد لذا گفتند: ما قیام کردیم چون عثمان را به ناحق کشتند (!) و از ما به اجبار بیعت گرفتند! یعنی اصلِ واقعه را بیان نکردند. این نشاندهنده آن است که این کار حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه (تقسیم بیت المال به صورت یکسان) هم برای جامعه روشن بود.

گاهی شما قصد عدالت ورزی دارید مثلاً قصد اعدام قاتلی را دارید. شما برای رسیدن به مطلوب خود، ابتدا باید جامعه را همراه کنید وگرنه جامعه خیال می‌کند که شما در حال اعدام یک مظلوم هستید. این خیلی مهم است.
شما باید در کنارِ عدالت، تصویرِ رفتار خود را هم مدیریت و محاسبه کنید. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه به این امر خیلی پایبند هستند.

همه یارانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در جنگ «جمل» اهل کوفه هستند ولی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در هنگام برگشت از بصره به سمت کوفه، یک نامه مبسوطی برای مردم کوفه که سرباز فرستادند و شهید دادند، مرقوم می‌فرمایند.

فکر کنید که حضرت روح الله الامام الخمینی رضوان الله تعالی علیه بعد از فتح خرمشهر، خانواده‌های شهدا و بسیجیانِ را جمع کنند و راجع علت جنگیدن در خرمشهر و شهید دادن؛ صحبت بفرمایند.

خانواده شهداء همگی همراه هستند ولی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه توجه دارند که باید این افراد بدانند که ما چه کار می‌کنیم وگرنه دو خبر از رسانه دشمن منتشر شود، این افراد می‌روند.
این‌همه جهان مدرن شده و ادعاهای حقوق بشر، گوش فلک را کر کرده است؛ اگر ما به ۱۴۰۰ سال زمانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله برگردیم، با هیچ کس قابل قیاس نیستیم. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه با افکار عمومی توجه دارند.

طلحه و زبیر جرئت نکردند که بگویند: چرا سهم ما را از بیت المال بسان سایر افراد پرداخت کرد؟

به نحوی به خود حق می‌دادند و می‌گفتند: من ۲ هزار غلام و کنیز دارم، با حقوق یک نفر حتی نمی‌توانم نانِ خالی به آنها بدهم. پول داشتند ولی عادت کرده بودند که هزینه‌های خود را از جای دیگری تأمین کنند.

ان شاء الله خداوند متعال همه کسانی که دست در اموالِ مسلمین دارند را ذلیل کند.

الآن هم این‌طور است. اصلاً به ویژه خواران، دزدها و… نمی‌چسبد که از جیب خود بخورند! کارخانه را بالا می‌کشد، از یک بانک هم وام می‌گیرد تا با آن بسازد تا نخواهد بدهد. خود توانایی پرداخت دارد ولی نمی‌خواهد که پرداخت کند! فعلاً از مُشاع مصرف می‌کند! از امت اسلامی عذر می‌خواهم، یک مو از خرس کندن را غنیمت می‌دانند! آن‌ها این‌طور تعبیر می‌کنند.

نعوذبالله ما هم اگر مال مُشاع داشته باشیم از آن مصرف می‌کنیم تا بعد به مالِ خود برسیم!

مرحله دوم اقدامات حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پس از حکومت

مرحله دوم اصلاحاتی بود که با اندکی توضیح حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه یا جامعه می‌پذیرد یا در صورت عدم پذیرش، قانع می‌شود یا در صورت قانع نشدن، ساکت می‌شود.

ـ این شیوه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند: «و إذا غَلَبَتِ الرَّعِیهُ و الِیها، أو أجحَفَ الوالی بِرَعِیتِهِ اختَلَفَت هُنالِک الکلِمَهُ، و ظَهَرَت مَعالِمُ الجَور».[۶] اگر حاکم به مردم ظلم کند؛ حکومت نابود می‌شود ولی اگر مردم هم بر حاکمِ خود غلبه پیدا کنند، حکومت نابود خواهد شد.

اگر مردم یک طلبِ حقی از حکومت داشته باشند، اصلاً وظیفه حکومت پرداختِ آن حق است. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه این عبارت را راجع به حکومت خود بیان می‌فرمایند و این در حالی است که حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه؛ حق مدار است.

منظور از عبارت «غلبه مردم بر حکومت» در جاهای است که مردم بر یک خلافی اصرار و قصد کشاندنِ حکومت به انحرافی را دارند. حکومت در مواقعی که به حق عمل می‌کند و با غلبه آراء مخالف مواجه می‌شود، باید خیلی دقت کند که هم روشنگری کند و هم مرعوب نشود.

شما الآن «مرعوب شدن» را خیلی واضح در جامعه می‌بینید. گاهی در مواردی که به حق عمل می‌شود در حالی که حق به درستی تبیین نشده است، گروه‌ها فشار می‌آورند؛ افرادی که به حق عمل می‌کردند از حق و احکام خداوند متعال عقب‌نشینی می‌کند.

مرحله اول؛ اصلاحِ اموری است که همه مردم آن را فساد می‌دانند. (عدالت اقتصادی و اجتماعی)

مرحله دوم؛ اصلاحاتی است که با اندکی توضیح و یادآوری شیوه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یا جامعه می‌پذیرد یا قانع می‌شود یا سکوت می‌کند.

مرحله سوم اقدامات حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پس از حکومت

مرحله سوم؛ اصلاحاتی است که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه به افکار عمومی متوقف نمی‌شوند و جامعه را با خود همراه می‌کنند.

در طی اصلاحاتِ مرحله سوم؛ یا جامعه این اصلاحات را می‌پذیرد و با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه همراه می‌شود یا جامعه نمی‌پذیرد و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه سعی می‌کنند با توسعه دادن فهمِ مردم؛ محدوده عدالت‌خواهی را گسترش دهند. هر جا توفیق یابند، جلو می‌روند و هر جا مشاهده بفرمایند که جامعه در حال به هم ریختن است، آرام عقب می‌آیند و دوباره تبیین می‌فرمایند تا بتوانند فضا را مهیا کنند.

عدم تمایل مردم برای شرکت در جنگ جمل

مردم اصلاً دوست نداشتند که با عایشه بجنگند و جنگ جمل برای آنها خیلی سخت بود.

بلاتشبیه! بلاتشبیه! بلاتشبیه! شما فرض کنید که یک حکومتی به مردم بگوید که به جنگ علامه طباطبائی و آیت الله بهجت رحمه الله علیهما بروید! «من باید تفنگ بر روی آن بزرگواران بکشم؟!» این در حالی است که فهمِ آن‌ها نسبت به ما متفاوت است.

لذا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه برای تبیین این جنگ خیلی زحمت کشیدند. شاید بسیاری از سپاهیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه، بارها به احکامِ این خانم عمل کردند.

یک زمانی به بنده می‌گویند: با آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) که مقلد ایشان نیستی، بجنگ. لیکن زمانی می‌گویند: با آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) که مقلد ایشان هستی، بجنگ! این خیلی سخت است.

اگر فهمِ جامعه از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه، امام مسلمینی بود که بنده و شما قبول داریم؛ ایشان این‌قدر مشکل نداشتند.

جایگاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه به قدری تخریب شده بود که خیلی از مردم، ایشان را فقهی از فقهاء اصحاب می‌دانستند و حتی ایشان را برترین فقیه هم نمی‌دانستند.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه خون‌دل خوردند که چگونه لشکر را از مدینه به بصره سراغ جملی‌ها ببریم؟ چطور بغی را توضیح دهیم؟ چطور اقداماتِ جملی‌ها را توضیح دهیم؟…

رشادتِ جناب «مسلم بن عبدالله مُجاشِعی» سلام الله علیه در جنگ جمل

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در جنگ جمل یک نفر را در وسط میدان فرستادند و فرمودند: قرآن بخوان و تو را تیرباران خواهند کرد!

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه لزوماً این کار (فرستادن فردی در وسط میدان برای قرائت قرآن و تیرباران شدن آن فرد توسط سپاه دشمن) را برای سپاه دشمن انجام ندادند بلکه خودِ سپاه حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه هم باید بدانند که شروع‌کننده جنگ؛ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه نیست. باید با این جریان جنگید.

بنده همیشه برای فردی که این اتفاق درباره او رخ داد (قرآن خواند و تیرباران شد)، دلم ضعف می‌رود.
بعضی از افراد بسان مالک اشتر و جناب عمار رحمه الله علیهما هستند که در خطر شیرجه می‌زنند.

جناب عمار سلام الله علیه در ۹۲ سالگی در جنگ صفین، فرمانده پیش‌قراول حمله‌کننده سپاه حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه است! و بسان یک جوانِ داغِ جو زده در حالی که جو زده نیست به جناب «هاشم مرقال» سلام الله علیه می‌فرماید: چرا شُل می‌روی؟! با سرعت به قلب دشمن برو!

بنده خیلی با جناب عمار سلام الله علیه فاصله دارم ولیکن این جوان، خیلی جگر مرا حال می‌آورد.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه پیش از آغاز جنگ جمل از یاران خویش پرسیدند: چه کسی برای تلاوت قرآن کریم وسط میدان می‌رود؟

«مسلم بن عبدالله مُجاشِعی» رحمه الله علیه عرض کرد: ای امیر مومنان! من می‌روم.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند: ای جوان! اگر بروی، قرآن خواهی خواند در حالی که آنها (جملی‌ها) تو را تکه‌تکه خواهند کرد. دست راست تو قطع می‌شود و با دست چپ خود قرآن را می‌گیری و آن هم قطع می‌شود. سپس تو را به قتل می‌رسانند.

مسلم مجاشعی رحمه الله علیه عرض کرد: ای امیر مؤمنان! من تاب این چنین کارهایی را ندارم. رفت و نشست.
اصلاً باید تاریخ این واقعه را ثبت می‌کرد. مسلم مجاشعی ابتدا فردی بسان بنده بود و از جان خود می‌ترسید.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه دوباره فرمودند: چه کسی در مقابل آن لشکرِ، قرآن کریم را تلاوت می‌کند؟

دوباره همان جوان برخاست و به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه عرض کرد: ای امیر مؤمنان! من قرآن را تلاوت خواهم کرد.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند که همان اتفاقی که سابق بر این بیان کردم، رخ خواهد داد. گمان مکن حالا که به امر من به میدان می‌روی، کائنات جلوی تیرها را خواهند گرفت. تو را تیرباران خواهند کرد. آن جوان عرض کرد: آقا! من دیگر می‌خواهم بروم تا از شما دفاع کنم.

این خیلی ارزش دارد که فردی که از جان خود می‌ترسد ولی «انتخاب» می‌کند که من می‌خواهم از «امیر مومنان» دفاع کنم، هر اتفاقی هم رخ دهد؛ عیبی ندارد.

مسلم بن عبدالله مُجاشِعی سلام الله علیه روبه‌روی صف دشمن قرار گرفت، قرآن تلاوت کرد و همان اتفاقی رخ داد که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرموده بودند. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه برای او گریه کردند. خوشا به سعادت او!

ان شاء الله خداوند متعال روزی کند که در جلوی چشمانِ مبارک حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء با «انتخاب» سینه سپر کنیم و برای ایشان جان خود را بدهیم.
این خیلی ارزش دارد. عالماً، عامداً و با فهمِ عمل خویش، جانِ خود را در راه امام خویش داد.

زمانی فردی در جنگ حضور دارد ولی می‌گوید: شاید به من تیر نخورد! ولی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند: اگر بروی و قرآن بخوانی، تو را تکه‌تکه خواهند کرد. مسلم مجاشعی با شهادت را انتخاب می‌کند.

چرا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه چنین کاری کردند؟ آیا این جوان حیف نبود؟ بله! اگر مردم می‌فهمیدند، واقعاً حیف بود. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه می‌خواهند که مردم هم متوجه شوند.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در مواردی که جامعه، فساد را فساد نمی‌داند؛ شروع به تبیین و توضیح می‌کنند.

تأثیر پذیرش و عدم پذیرش مردم

ـ این‌ها (جملی‌ها) حاکم یک شهر را (عثمان بن حُنَیف؛ فرماندار حضرت در بصره) بیرون کردند. بیت المالِ یک شهری را غارت کردند. آدم کُشتند. امنیت را به هم زدند. اشغال کردند.

اگر حکومتی اجازه بدهد که یک شهر سقوط کند؛ روزی چند شهر سقوط خواهد کرد و دیگر امنیتی در کار نیست. سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه خیلی تلاش و تبیین کردند تا مردم را همراه کنند.

از طرفی ابوموسی‌ها تلاش و سخنرانی می‌کردند و می‌گفتند: آقا! باید در خون مسلم، احتیاط کرد!

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در مواردی که امکان همراهی مردم را همراه وجود داشت و جلو می‌رفتند؛ بسان جنگ «جمل» که پیروز شدند.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه خواستند از به جا آوردن نماز مستحبی به جماعت جلوگیری کنند ولی دعوا رخ داد لذا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه عقب نشستند؛ یعنی این عمل از نظر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بدعت بود ولیکن دیگر امکان مقابله وجود ندارد چون جامعه هنوز آمادگی مقابله با این بدعت را ندارد.

آن بیست‌وچند مورد بدعتی که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه نام بردند، همه بدین گونه هستند. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه برای مقابله با تمامی این بدعت‌ها که در مرحله سوم بودند، تلاش کردند و منفعل نبودند. حضرت سعی کردند فهمِ جامعه را توسعه دهند امّا همیشه موفق نبودند چون همه این را قبول نمی‌کنند.

این جمله (حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه همیشه که موفق نیستند)، جمله خطرناکی نیست. چون این ماجرا دو طرف دارد. یک‌طرف ماجرا اختیارِ فرد مقابل است.

حضرت نوح علی نبینا و آله و علیه السلام چند نفر را مؤمن کردند؟! «وَ مَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ».[۷]

عبارت «موفق نبودند» به معنای کم‌کاری یا عدم توانایی نیست چون ایمان آوردن و همراه شدن یک عمل اختیاری است و مردم می‌توانند عدم همراهی را انتخاب کنند لذا این عبارت جسارت به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه نیست چون موفقیت در این مسئله به «حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه» و «مردم» بستگی داشت و حضرت کار خود را انجام دادند.

طبعاً مسئله که فهم آن برای مردم بسیار بسیار مشکل است، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه اقدام نکردند.

کوتاه نیامدن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در اجرای حدِّ الهی

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه یک آدم رسانه‌ای دارد که بنده باید یک ساعت راجع به خدمات وی صحبت کنم. او به اندازه تمامی شبکه‌های صداوسیما از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه دفاع کرده است. پیرمرد هم بود. او (نجاشی شاعر) در ماه رمضان شراب خورد.

دوران قبلِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه، والی کوفه در حالت مستی نماز خواند! شراب‌خواری در حال عادی شدن بود.

ما مسئول حکومتی داریم که می‌گوید: به ما ربطی ندارد که مردم بهشت بروند! تو در جمهوری تانزانیا که مسئول نشدی، در ایالات‌متحده هم که تو را راه نمی‌دهند چون آنجا حساب‌وکتاب دارد. رئیس دولت اسلامی هستی.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه می‌فرمایند:
«اللَّهُمَّ إِنَّک تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یکنِ الَّذِی کانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَ لَکنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِک وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِک، فَیأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِک وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِک.» من مسئولیت این حکومت را بر عهده گرفتم تا علامت ها، شاخص ها و نشانه های حق و دین را به جایگاه خویش برگردانم.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله در ابتدای حکومتِ خویش، این جمله را نمی‌فرمایند بلکه زمانی می‌فرمایند که حکومت تضعیف شده است. اگر «معالم دین» به جایگاه خویش برنگردد؛ عدالت‌خواهی همان ظلم است چون در موارد زیادی، مصداقِ عدالت‌خواهی محلِ اختلاف یا تزاحم است.

مثلاً یک‌میلیون تومان بودجه دارید. این بودجه را باید به فلان جا در آموزش‌وپرورش یا فلان جا در بهداشت یا فلان جا در کجا بدهید؟! محدودیت منابع دارید. در مصداق اختلاف پیش می‌آید، حال باید چه کرد؟! در مسائل حکومتی که نمی‌توان گفت: هر کس به فتوای مجتهد خود عمل کند. امکان ندارد چون هرج‌ومرج می‌شود. باید یک کار کرد. در موارد تزاحم و اختلاف در مصداق عدالت‌خواهی، باید فردی عالم به دین مصداق را معین کند وگرنه عدالت، عدالت نمی‌شود و خود به ظلم تبدیل می‌شود.

آقا! نجاشی بیش از کل صداوسیما از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه دفاع کرد. ببینید که او در جنگ «صفین» چه کرده است.

شعر آن زمان را بسان توئیت[۸] الآن بلکه دقیق‌تر فرض کنید چون شعر آن زمان ظرافت‌های ادبی هم داشت، توئیت محدود است و شما نمی‌توانید خیلی کار خاصی در آن انجام دهید بلکه باید خیلی تیز، گزنده و صریح باشد ولی شعر این‌طور نیست. شعر یک اثر هنری است.

نجاشی به گونه‌ای معاویه لعنه الله علیه با شعر تخریب کرد که سربازانِ معاویه لعنه الله علیه هم به دلیل زیبایی شعر نجاشی، آن را حفظ کردند.

آیا امکان دارد، فردی علیه حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه شعر بخواند و شما آن شعر را حفظ کنید؟! نستجیر بالله نعوذ بالله یک کاریکاتور علیه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بکشند که شما هم به دلیل زیبایی آنرا ذخیره کنید! این کار خیلی هنر لازم دارد. ببینید که او (نجاشی شاعر) چه کرده است.

نجاشی علیه معاویه لعنه الله علیه شعر سرود، یاران معاویه لعنه الله علیه گفتند: نجاشی! یک‌بار دیگر بگو تا ما حفظ کنیم! عجب چیزی سرودی! (این در حالی بود که نجاشی با شعرِ خود، معاویه لعنه الله علیه را ضایع و له کرد.)

در زمان حکومت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه، نجاشی شاعر در ماه رمضان شراب خورد. پیرمرد بود و ظرفیت پایین او لذا با حالتِ مستی به خیابان آمد و مستی او آشکار شد.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بسان قبلی‌ها نبود که در خانه مردم، در مورد امورشان تجسس کند. حضرت امورِ داخل خانه کسی را تا مرکز فساد و محل اذلال نمی‌شد، کار نداشتند.

نجاشی با حالت مستی به خیابان آمد و دیده شد. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند: باید حد جاری کنیم.

حرف حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه را می‌فهمیدند ولی این را به پای «تندروی» حضرت گذاشتند! عرض کردند: خدماتِ نجاشی را ببینید، این کار را نکنید و او را شلاق (حدِ شراب‌خواری) نزنید.

حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه به عنوان حد، او (نجاشی) را ۸۰ تازیانه زدند. ایشان ۲۰ تازیانه دیگر بر آن ۸۰ تازیانه افزودند و فرمودند: این ۲۰ تازیانه برای این است که در ماه مبارک رمضان، حرمتِ خدا را شکستی و شراب خوردی.

ـ آقا! دیگر این ۲۰ ضربه را کوتاه بیایید!

دوستِ صمیمی نجاشی به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه عرض کرد: تا به حال خیال می‌کردیم که تو بر حق هستی! این همه نجاشی به تو خدمت کرد.

برداشت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه چیست؟!

این‌همه برای «من» خدمت نکرده است «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکمْ ۖ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا»[۹] اگر گمان کردی که از فردی دفاع کردی، این بدرد نمی‌خورده است. اگر از امیرالمؤمنین که نماد «حق» است، از «حق» دفاع کردی پس چرا منت سر من می گذاری؟! آن اشعار به نفع من نبوده بلکه به نفع خود تو بوده است. اینجا (حدِ شراب‌خواری) هم مسئله حدود الهی است. اگر مالِ مرا خورده بود، شاید می‌بخشیدم کما اینکه فراوان اهل بیت علیهم السلام در مقابل ظلم‌های برده‌های خود هم کوتاه آمدند.

اهل بیت علیهم السلام حتی وقتی برده خودشان، فرزندِ امام را به قتل می‌رساند یا از اموالِ امام، دزدی می‌کرد؛ او را می‌بخشیدند ولی اینجا (اجرای حدِ شراب‌خواری) حقِ خدا است. حق خدا که به من و شما تعلق ندارد.
خیلی جگرسوز است که این نجاشی با یک دیوانِ شعر به نفع حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه، نزد معاویه لعنه الله علیه رفت و در برتری معاویه لعنه الله علیه شعر سرود! مجبور است چون وقتی فرد به جایی که به او پول، امکانات و امنیت می‌دهند، فرار می‌کند لاجرم توقع دارند که فرد به نفع آنها صحبت کند.
ما نداریم؟! فرد به کشور طاغوت پناهنده می‌شود. فرد باید در ازای پناهندگی به کشور طاغوت یک لگد به مسلمین و دولت مسلمین بزند. آن‌ها که به کسی مجانی پول نمی‌دهند، مگر دیوانه هستند؟!

همه «شراب‌خواری» را فساد می‌دانستند ولی به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه اشکال می‌کردند که چرا حد شراب‌خواری را جاری کردی؟! (حدوداً سال ۳۸ یا ۳۹ هجری)

ـ تو تندرو هستی! باید کوتاه می‌آمدی! اصلاً این به درد حکومت نمی‌خورد چون همیشه مراقب است که ذره‌ای از سنت فاصله نگیریم!

حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه، حدوداً ۲۲ سال بعد یعنی سال ۶۰ هجری، خطاب به مردم بصره نامه نوشتند: «فَاِنَّ السُنَّهَ قَدْ أُمیتَتْ، وَ إِنَّ الْبِدْعَهَ قَدْ أُحْیِیَتْ»[۱۰] اگر دنبالِ عدالت هستید که حضرت هم دنبال عدالت هستند، سنت (روشِ رفتار حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم) مُرده و بدعت ها از جمله ظلم و بی عدالتی زنده شده است.

جامعه‌ای که حق و حد خداوند متعال را کوچک بدارد، مگر امکان دارد که حق و حد مردم را بزرگ بدارد؟!
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«شَیبَتْنِی سورهُ هود»[۱۱] سوره مبارکه هود مرا پیر کرد. چرا؟! چون خداوند متعال در ۱۱۲ سوره مبارکه هود فرمودند: «فَاسْتَقِمْ کمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَک وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ».[۱۲] مردم را هم باید با خود ببری و رشدشان دهی!

هیئت دار، باید هیئت رو به رشد داشته باشد. حکومت، باید حکومت رو به رشد باشد و باید به مرور توقع مردم را بالا ببرد، نه اینکه مردم مرتباً تنزل کنند و یک روزی در جوّ ایثارگر و روز دیگر برای جیبِ خود، یکدیگر را بدرند. این علامتِ زوال است.

همه هستیِ حسن، وقفِ حسین شد

بعد از آن همه سختی، عده‌ای یکی دو سالی با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه همراهی کردند و سپس واپس زدند امّا امام حسن مجتبی صلوات الله علیه از ابتدا همین‌طور بودند و شرایط ایشان غریبانه‌تر و سخت‌تر بود.

ما در زیارات به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه عرض می‌کنیم: «عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیتَ حَمِیداً وَ مِتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً»[۱۳] شما با سعادت زندگی کردید و بعد هم به شهادت رسیدید.

امام حسن عسکری صلوات الله علیه در صلوات به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه عرض می‌کنند: «عِشْتَ مَظْلُوماً، وَمَضَیتَ شَهِیداً»[۱۴] یک عمر مظلومانه و غریبانه زندگی کردید و در آخر هم شهید شدید.

درِ خانه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه خلوت نبود ولی برای گرفتنِ معالمِ دین، استفاده و استضاء از نورِ ایشان، هم شلوغ نبود. چهرهِ مبارک ایشان زیبا بود و دستِ ایشان دهنده و بخشنده بود لذا برای خوردن و کَندن از ایشان درِ خانه شلوغ بود.

در جلساتِ مختلف در حضور امام حسن مجتبی صلوات الله علیه به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه، بسیار جسارت شد. امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مجبور بودند که خود پاسخِ این جسارت‌ها را بدهند. غیرت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه اجازه نمی‌داد که ایشان سکوت بفرمایند در حالی که به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه جسارت می‌شود لذا از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه دفاع می‌کردند ولی سایرین ساکت بودند.

عین عبارتی که جگر آدمی را می‌سوزاند که حضرت زینب کبری سلام الله علیها به یزید لعنه الله علیه فرمودند: «لَئِنْ جَرَّتْ عَلَی الدَّوَاهِی مُخَاطَبَتَک»[۱۵] روزگار مرا به جایی رسانده است که باید با تو حرف بزنم.

خدا شاهد است که همان‌طور که حضرت زینب کبری سلام الله علیها ناموس خداوند است، حضرت مجتبی صلوات الله علیه هم ناموس خدا هستند و شأن ایشان أجل بود از اینکه با عمرو عاص، مروان و مغیره لعنه الله علیهم اجمعین هم سخن شوند ولی کسی دفاع نمی کرد لذا امام حسن مجتبی صلوات الله علیه خود از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه دفاع می‌کردند.

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه یک حالتِ پدری نسبت به امام حسین صلوات الله علیه داشتند و همیشه در خطرها خود را جلو می‌انداختند.

وقتی امام حسین صلوات الله علیه خواستند پاسخِ (ظاهراً) مروان لعنه الله علیه را بدهند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مانع شدند و فرمودند: نه حسین جان! (زبان حال حضرت این است) اگر او چیزی به تو هم بگوید، من دیگر خیلی اذیت خواهم شد و لذا خود پاسخ او را خواهم داد. همین که به پدرم جسارت کرد، برای من سخت است. تحمل ندارم که چیزی به تو (حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه) بگویند.

امام حسین صلوات الله علیه در برابر امام حسن مجتبی صلوات الله علیه، عبد بودند، نه برادر. «ما کَلّمَ الحسینُ بَینَ یدی الحَسن اِعظامًا لَهُ»[۱۶] امام حسین صلوات الله علیه از عظمتِ امام حسن صلوات الله علیه هرگز در برابر امام حسن صلوات الله علیه بدون اجازه سخنی نفرمودند. امام حسین صلوات الله علیه، شیعه امام حسن صلوات الله علیه بود. امام حسن مجتبی صلوات الله علیه برای دفاع نیز باید اذن می‌دادند.

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه جز یک جا، هرگز امام حسین صلوات الله علیه را جلو نیانداختند. از کودکی هر جا که سختی وجود داشت، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه سینه سپر می‌کردند تا به امام حسین صلوات الله علیه جسارت نشود.

بنده دوست ندارم که بعضی از حرف‌ها را بزنم و از کسانی که با صراحت از سم و جگرِ حضرت مجتبی صلوات الله علیه صحبت می‌کنند، گله دارم ولی یوسف مزی در «تهذیب الکمال فی أسماء الرجال» عباراتی از حالات ِحضرت مجتبی صلوات الله علیه و نحوه عکس‌العمل بدن مبارک ایشان نسبت به سم نقل کرده است که خیلی جگرسوز است. بنده توانایی بیان آن عبارات را ندارم و از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خجالت می‌کشم.

وقتی در لحظاتِ آخر امام حسین صلوات الله علیه نگاهی به صورتِ مبارک امام حسن صلوات الله علیه انداختند و رنگ‌پریده، چشمانِ رفته و حالات دیگر امام حسن مجتبی صلوات الله علیه که جناده نقل می‌کند را دیدند، گریستند.

حضرت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: «لاَ یوْمَ کیوْمِک یا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ»[۱۷]

روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بنده دلم می‌خواهد که یک جمله عرض کنم. معتقد هستم بابت این جمله، حضرت بقیه الله الاعظم ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف به مجلس نظر می‌فرمایند. عمد دارم که این‌گونه عرض کنم.
فقط یک جا امام حسن مجتبی صلوات الله علیه احساس کردند که باید به امام حسین صلوات الله علیه پناه ببرند.
مدتی بود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بستری بودند.

خدا نیاورد که در هیچ خانه‌ای مادر مریض شود. بچه‌ها پژمرده می‌شوند. دیگر مواردی که برای سایر کودکان جذاب است، برای آنها جذاب نیست. کنار بستر می‌نشینند. نگران هستند. وقتی از خواب بلند می‌شوند، اولین جای که نگاه می‌کنند؛ بستر مادرِ است. به غیرِ از عظمتِ فهم این دو معصوم، اصلاً بچه‌ها زود متوجه می‌شوند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نمی‌خواستند که این نازدانه های عالم وجود، بعضی از صحنه‌ها را ببینند لذا با کمکِ أسماء نیمه نشسته شدند و لباسِ میوه‌های دل خود را عوض کردند.

نمی‌دانم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با آن دستِ مجروح توانستند موهای سرِ مبارک، نورِ چشمانِ خود را شانه بزند یا نه…مشاهده فرمودند که اوضاع کمی تغییر کرده است، شاید یک نورِ امیدی در دلشان روشن شد.

ـ شاید خداوند متعال مادر ما را شفاء دهد.

لذا به مسجد رفتند تا نماز شکر بخوانند. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به أسماء فرمودند: مرا رو به قبله کن. پارچه بر صورت من بکش و لحظاتی که گذشت، مرا صدا کن. اگر جواب ندادم، علی علیه السلام را خبر کنید، به ایشان وصیت‌ها کردم.

خلاصه أسماء آمد و روبند را کنار زد و عرض کرد: «یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی»[۱۸] پاسخی نشنید و مشاهده کرد که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پر کشیده است. همین‌طور مضطرب و حیران بود که این دو آقازاده آمدند.
ان شاء الله خداوند هیچ امیدواری را ناامید نکند.

همین که رسیدند، امام حسن صلوات الله علیه به بستر مادر نگریستند، دیدند که مادر روی زمین خوابیدند و پارچه بر صورت مبارک کشیدند لذا فرمودند: «یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَهِ» قرار نبود که مادر الآن خواب باشند. چرا بر صورت مبارک ایشان قرار دارد؟!

اسماء حق داشت چون او باید به اهل بیت علیهم السلام پناه می‌برد لذا دیگر نتوانست معطل کند و عرض کرد: «یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَهً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا».

امام حسن صلوات الله علیه تشریف آوردند. امام حسین صلوات الله علیه هم پشت سر ایشان تشریف آوردند. هنوز همان رسم همیشگی (امام حسن صلوات الله علیه جلو و امام حسین صلوات الله علیه پشت سر) است.
امام حسن صلوات الله علیه روبند را کنار زدند و آرام و بااحتیاط یک‌بار بوسیدند؛
«یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی» عالم برای این التماسِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بسوزد، کم است.

وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پاسخ ندادند؛ اینجا تنها جایی است که امام حسن صلوات الله علیه، امام حسین صلوات الله علیه را جلو انداختند. امام حسن مجتبی صلوات الله علیه برگشتند؛ یعنی حسین جان! تو عزیزی. شاید مادر پاسخ تو را بفرماید.

«أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رجل‌ها» حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه، صورت مبارک خود را کفِ پای مادر گذاشتند و عرض کردند: «یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ»


[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] – نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱٫ (أَیتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَهُ وَ الْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَهُ، الشَّاهِدَهُ أَبْدَانُهُمْ وَ الْغَائِبَهُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ. أَظْأَرُکمْ عَلَی الْحَقِّ وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَی مِنْ وَعْوَعَهِ الْأَسَدِ. هَیهَاتَ أَنْ أَطْلَعَ بِکمْ سَرَارَ الْعَدْلِ أَوْ أُقِیمَ اعْوِجَاجَ الْحَقِّ. اللَّهُمَّ إِنَّک تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یکنِ الَّذِی کانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَ لَکنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِک وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِک، فَیأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِک وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِک. اللَّهُمَّ إِنِّی أَوَّلُ مَنْ أَنَابَ وَ سَمِعَ وَ أَجَابَ، لَمْ یسْبِقْنِی إِلَّا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِالصَّلَاهِ.)

[۵] – بلاغات النساء، جلد ۱، صفحه ۵۵٫ العقد الفرید جلد ۱، صفحه ۳۵۵٫ (…إنَّ اللّه َ قَد أوضَحَ الحَقَّ، وأبانَ الدَّلیلَ، ونَوَّرَ السَّبیلَ، ورَفَعَ العَلَمَ، فَلَم یدَعکم فی عَمیاءَ مُبهَمَهٍ، ولا سَوداءَ مُدلَهِمَّهٍ، فَإِلی أینَ تُریدونَ رَحِمَکم اللّه ُ؟ أفِرارا عَن أمیرِ المُؤمِنینَ، أم فِرارا مِنَ الزَّحفِ، أم رَغبَهً عَنِ الإِسلامِ، أمِ ارتِدادا عَنِ الحَقِّ؟ أ ما سَمِعتُمُ اللّه َ عَزَّ وجَلَّ یقولُ: «وَ لَنَبْلُوَنَّکمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجَـهِدِینَ مِنکمْ وَالصَّـبِرِینَ وَ نَبْلُوَاْ أَخْبَارَکمْ»…)

[۶] – نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶٫ (إذا أدَّتِ الرَّعِیهُ إلَی الوالی حَقَّهُ و أدَّی الوالی إلَیها حقّ‌ها، عَزَّ الحَقُّ بَینَهُم و قامَت مَناهِجُ الدِّینِ و اعتَدَلَت مَعالِمُ العَدلِ و جَرَت عَلی أذلالِها السُّنَنُ، فصَلَحَ بِذلک الزَّمانُ و طُمِعَ فی بَقاءِ الدَّولَهِ، وَ یئسَت مَطامِعُ الأعداءِ و إذا غَلَبَتِ الرَّعِیهُ و الِیها، أو أجحَفَ الوالی بِرَعِیتِهِ، اختَلَفَت هُنالِک الکلِمَهُ و ظَهَرَت مَعالِمُ الجَورِ)

[۷] – سوره مبارکه هود، آیه ۴۰٫

[۸] – توییتر یک شبکهٔ اجتماعی و سرویس ارائه دهنده میکروبلاگ است که به کاربران اجازه می‌دهد تا ۲۸۰ حرف، پیام متنی را که توییت نامیده می‌شود، ارسال کنند.

[۹] – سوره مبارکه اسراء، آیه ۷٫

[۱۰] – البدایه والنهایه، جلد ۸، صفحه ۱۵۸٫

[۱۱] – علم الیقین، الفیض الکاشانی، جلد ۲، صفحه ۱۴۲۷٫ (شیبتنی سوره هود لمکان فَاسْتَقِمْ کما أُمِرْتَ)

[۱۲] – سوره مبارکه هود، آیه ۱۱۲٫

[۱۳] – إقبال الأعمال، جلد ۲، صفحه ۵۹۰٫ زاد المعاد، جلد ۱، صفحه ۲۴۸٫ الوافی، الفیض الکاشانی، جلد ۱۴، صفحه ۱۵۸۲٫

[۱۴] – بحار الأنوار، جلد ۹۱، صفحه ۷۵٫

[۱۵] – مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، جلد ۲، صفحه ۷۳٫ اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد ۱، صفحه ۱۸۴٫ العسکری، السید مرتضی، معالم المدرستین، جلد ۳، صفحه ۲۰۵٫

[۱۶] – المناقب لابن شهرآشوب، جلد ۳، صفحه ۴۰۱٫

[۱۷] – الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۱۱۵.

[۱۸] – بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۱۸۶-۱۸۷. (لَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاهُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَی النَّبِیَّ لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ بِکَافُورٍ مِنَ الْجَنَّهِ فَقَسَمَهُ أَثْلَاثاً ثُلُثاً لِنَفْسِهِ وَ ثُلُثاً لِعَلِیٍّ وَ ثُلُثاً لِی وَ کَانَ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً فَقَالَتْ یَا أَسْمَاءُ ائْتِینِی بِبَقِیَّهِ حَنُوطِ وَالِدِی مِنْ مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا فَضَعِیهِ عِنْدَ رَأْسِی فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا وَ قَالَتِ انْتَظِرِینِی هُنَیْهَهً وَ ادْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَی أَبِی فَانْتَظَرَتْهَا هُنَیْهَهً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا فَنَادَتْ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی یَا بِنْتَ أَکْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ النِّسَاءُ یَا بِنْتَ خَیْرِ مَنْ وَطِئَ الْحَصَا یَا بِنْتَ مَنْ کَانَ مِنْ رَبِّهِ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَکَشَفَتِ الثَّوْبَ عَنْ وجه‌ها فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ فَاطِمَهُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَی أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ السَّلَامَ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقَالا یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَهِ قَالَتْ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَهً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا فَوَقَعَ عَلَیْهَا الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّهً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی قَالَتْ وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رجل‌ها وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ انْطَلِقَا إِلَی أَبِیکُمَا عَلِیٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّکُمَا فَخَرَجَا حَتَّی إِذَا کَانَا قُرْبَ الْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُکَاءِ فَابْتَدَرَهُمَا جَمِیعُ الصَّحَابَهِ فَقَالُوا مَا یُبْکِیکُمَا یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَا أَبْکَی اللَّهُ أَعْیُنَکُمَا لَعَلَّکُمَا نَظَرْتُمَا إِلَی مَوْقِفِ جَدِّکُمَا فَبَکَیْتُمَا شَوْقاً إِلَیْهِ فَقَالا لَا أَ وَ لَیْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِیٌّ عَلَی وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّی فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِک.)