فصل دوم: آیا وجود رابط و مستقل اختلاف نوعی دارند؟

آیا می شود وجودِ رابط را مستقل فرض کرد و تصور نمود؟ اگر بگوییم می توان وجود رابط را مستقل فرض کرد و فهمید، این به معنای عدمِ اختلاف نوعیِ  وجود رابط و مستقل است. واگر بگوییم نمی توان وجودِ رابط را مستقل فرض کرد این کلام به معنای آن است که  اینها اختلاف نوعی دارند .

علامه می فرماید: اینها  اختلاف نوعی ندارند یعنی می توان وجود رابط را مستقل دید. همانند معانی حرفیه. حروف معنای استقلالی ندارند. اما می توان مثلا برای حرفِ « فی» معنای استقلالی ظرفیت را تصور کرد. زیرا بعدا  اثبات می شود که هر معلولی نسبت به علتِ خود، وجودِ رابط است؛ زیرا وجودِ معلول، عینُ الربط بالعله است و ذاتٌ له الربط بالعله نیست. از طرفی همه موجودات معلولِ خدای متعال هستند پس همه، وجود رابط اند.

 ما همین وجودات رابط را در یک تقسیم بندی به وجود مستقل ورابط تقسیم می کنیم؛ پس به این وجوداتِ رابط ، نگاه استقلالی شده است که برخی را مستقل درک کرده ایم؛پس با یک نگاه، تمامِ موجودات، غیر از ذات باری تعالی، وجودِ رابط خواهند شد و با نگاهی دیگر، برخی  وجودِ رابط اند و برخی وجودِ مستقل.  اما به هر حال، این استقلالِ  وجودهای رابط فرضی است.

فرع اول: استقلال و عدمِ استقلالِ مفهوم، تابعِ منشأِ انتزاع آن است.

مفهوم در استقلال و عدم استقلالش، تابعِ آن وجودی است که از آن انتزاع می شود. و مفهوم از خودش، چیزی جز ابهام ندارد.  بنابرین حدودِ جواهر و اعراض با نظر به خودشان و در مقایسه با یکدیگر ، ماهیاتِ جوهری وعرضی هستند  اما در صورتی که با مبدأِ نخستین، مقایسه شوند نه وجودِ رابط اند نه مستقل . وتنها یک سری روابطِ وجودی اند.

فرع دوم

برخی از وجودهای رابط ، قائمِ به یک طرف اند و دسته دیگر قائمِ به دو طرف. مثلا رابطه پدری و فرزندی و اضافه آنها از نوعِ اضافه مقولی است (مقولی منسوب به مقوله است یعنی این اضافه جز یکی از مقولات عشر است ) این وجودِ رابط،  وابسته  به دو طرفِ اضافه است. یعنی اگر نسبتِ فرزندی نباشد، نسبت پدری هم معنا ندارد و اگر هم نسبتِ پدری نباشد، نسبتِ فرزندی وجود ندارد. این اضافه در برابرِ اضافه اشراقی است. در اضافه اشراقی رابطه طرفینی نیست بلکه یکی ایجاد کننده ی طرفِ دوم است مثل: علت و معلول که معلول چیزی جز نسبت و ارتباط با علت نیست و وجود مستقلی از علت ندارد در این اضافه ما تنها یک وجود داریم وطرف دیگر چیزی جز نسبت به آن وجود نیست.

فرع سوم

در نشئه وجود تنها یک وجودِ مستقل داریم و بقیه وجودها، رابطند؛ زیرا از طرفی، ما نسبت به خدا معلول هستیم و از طرف دیگر، رابطه معلول  با علت، رابطه وجودِ مستقل با رابط است. بنابراین جز ذاتِ باری تعالی، همه چیز وجودِ رابط اند.

 

فصل سوم

 وجود به فی نفسه و فی غیره (رابط) تقسیم می شود. و همین وجودِ فی نفسه نیز خود به دو دسته لنفسه و لغیره تقسیم می شود.

حال وقتی وجودِ لغیره موجود شود، هم از ماهیت خود طرد عدم می کند هم عدمی را از ماهیت دیگر (که غیر از ذات خودش است) طرد می کند، مثلِ علم ، که هم عدمِ علم را از خود برطرف می کند و هم جهل را از زید که موضوعش است رفع می کند. صور نوعیه نیز همین گونه هستند؛ یعنی این صور، در ماده  ایجاد می شوند و وجود لغیره دارند.

اما وجود لنفسه وقتی موجود شود، تنها عدم را از ماهیت خودش  طرد می کند.

 اعراض در واقع برای وجود دیگری موجود می شوند  و می توان گفت که آنها از شئونِ وجودِ جواهری هستند که  موضوعِ آنهاست.