خوبیِ ماجرای سیّدالشّهداء علیه السلام این است که یک قصّه‌ی تاریخ مصرف گذشته نیست، نه در سطح خود ولی مدام بازتولید شده است، مدام تولید کرده است، هر کسی باشیم، در هر رده‌ی سنّی، با هر سوادی، با هر مدلی، با هر فرهنگی، آنجا می‌توانیم شهیدی شبیه به خودمان پیدا کنیم! با شهدا معامله کنید، مثلاً وقتی امشب به هیئت می‌آیید با آن شهیدی که رفیق شده‌اید، چه او را می‌شناسید و چه گمنام است، برو بگو من امشب به نیابت از تو به هیئت می‌روم و گریه می‌کنم، تو هم آنجا صاحب داری، شهدای گمنام که تحت تکفّل حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها هستند… خدا شهید هادی را رحمت کند، ظاهراً ایشان فرموده بوده است که شهدایی که قبر مطهرشان معلوم نیست با آن مظلومه‌ای محشور هستند که قبر ایشان هم معلوم نیست… اصلاً ما امشب می‌آییم و با اینکه تو نیاز نداری به نیابت از تو گریه می‌کنیم، تو هم یک نگاه به ما کن!

 

اینطور که نیست فقط ماجرای شهدای زمان حضرت موسی علیه السلام یوم الله باشد و قرآن بفرماید، این‌ها هم هست دیگر! و خدای متعال شهدا را رحمت کند که همچنین مثالِ نزدیکی برای ما آورده‌اند، خدای متعال امشب شهدای مدافع حرم را با حضرت علی اکبر علیه السلام محشور بفرماید، الآن در هر شهری بروید می‌بینید یتیمِ سه چهار ساله داریم که پدرِ او شهید مدافع حرم بوده است، می‌شود رفت این‌ها را دید! این‌ها «مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ» است، جانبازی را نشان می‌داد که از او می‌پرسیدند که آیا باز هم می‌آیی؟ این جانباز نه چشم داشت و نه دست، ضمناً روی ویلچر هم بود، از او پرسیدند که آیا پشیمان نیستید؟ گفت: من به آقا گفتم من که دیگر نمی‌توانم بجنگم، ولی در این حد که به اندازه‌ی یک کیسه‌ی شن باشم که سپر جان شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام باشم، تا وقتی که هستم می‌توانم به اندازه‌ی کیسه‌ی شن که می‌توانم مقابل تیر و ترکش بقیّه بایستم، این‌ها «مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ» است.

 

اینکه انسان فقط شهدا را دوست داشته باشد هم خوب نیست، اینکه کسی نسبت به یک شهید خاضع باشد که طبیعی است، کافر هم باشد… بپرسید، در فرانسه میدانی هست که از جنگ جهانی دوّم تا امروز… چند سال است؟ چند برابر فاصله‌ی ما تا جنگ تحمیلی یا شهدای مدافع حرم است؟ آنجا هر روز بازمانگان جنگ جهانی می‌آیند و برای دیگران تعریف می‌کنند، در یکی از میدان‌های اصلیِ پاریس! چرا؟ برای اینکه همبستگیِ ملّت حفظ شود و دچار سرطان از هم گسیختگی نشوند، دچار سرطان نا امیدی نشوند، برای اینکه بدانند که می‌شود ما با یکدیگر دست به دست هم بدهیم و بالاخره پیروز شویم هر روز روایتگری می‌کنند!