امام صادق فرمود : اشک چشمی جاری نمی‌شود الّا این‌که به فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها خبر آن می‌رسد و مورد عنایت است. شب آخر این مجلس است. صاحب خانه به اسارت رفته است. ما توقّع جایزه و تشکّر نداریم، ما را از در خانه‌ی خود بیرون نکنید. شما هم از این‌که نوکر خود را تحمّل کردید، دون شأن شما حرف زدم، گاهی حرفی زدم، شوخی کردم، عقیده‌ی شما نبود، تحمّل کردید، خدا از شما قبول کند. قصد ما خدمت بود، خود زهرای اطهر سلام الله علیها می‌داند، ولی دست ما خالی است. امشب باید به در خانه‌ی صاحب عزا برویم. موسی بن جعفر علیه السّلام فرمود: آن‌هایی که نمی‌توانند امام خود را ببینید آن‌ها یتیم هستند «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ».[۱]

 

إن‌شاءالله خدا قسمت نکند که عزیز شما از دنیا برود، یک وقتی به بهشت زهرا سر می‌زنید و قبری را می‌بینید که تازه کندند و صاحب عزا ایستاده است، گداها همه پیش صاحب عزا می‌روند «آجَرَکَ الله فی مُصیبَتِ جَدِک». «یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ»[۲] آقا بیچاره هستیم، شب به در خانه‌ی شما آمدیم. جدّ شما فرمود: شب اگر به در خانه‌ی شما آمدند، ظنّ به این داشتید که دروغ می‌گوید دست خالی او را رد نکنید. «یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَهٍ مُزْجاهٍ» این هم نیست. این هم آیه است که من می‌خوانم. ما هیچ کاری نکردیم «فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقینَ». اصل این شب‌ها باید بنشینید گریه کنید اگر توانی برای شما باقی مانده است. امروز کمی بیشتر گریه کردند دیگر حال ندارند.

 

زینب کبری سلام الله علیها از صبح در سر خود زده است. بی‌بی جان برای شما بمیرم. تمام روضه‌هایی که این دهه برای شما خواندند گوشه‌ای از چیزهایی است که او دیده است. همین امروز از بعد از ظهر تا حالا. اگر الآن بروید در دشت کربلا نگاه کنید زینب سلام الله علیها را پیدا نمی‌کنید، دارد می‌گردد تا بچّه‌ها را پیدا کند. شب شده است، این‌ها شاهزداده بودند، خاک نشین نبودند. الآن اگر بروید نگاه کنید این بچّه‌ها شب کجا می‌خوابند؟ خیمه‌ای باقی نمانده است، خیمه‌ها را سوزاندند. یک نقل جدید است که متأخّرین نقل کردند و دل من را می‌سوزاند. خدایا به اضطرار زینب کبری سلام الله علیها ما را مضطر غیبت حضرت حجّت روحی له الفداء بگردان.

 

 علمدار زینب کبری سلام الله علیها است، مسئول امنیّت این کاروان است. می‌گردد سرشماری می‌کند. خیلی از بچّه‌ها… روایات این‌طور می‌گوید: وقتی به خیمه‌ها حمله کردند، سرمست پیروزی که بودند، بعضی از بچّه‌ها را با شمشیر جلوی در خیمه‌ها زدند، نقل داریم. دارد بررسی می‌کند چه کسی مانده است، بچّه‌ها کجا رفتند. شب شده است، این بچّه‌ها می‌خواهند نزدیک جایی که آتش است بیایند. حجابی ندارند که جلوی نامحرم‌ها جلو بیایند. در بیابان هم نمی‌توانند بمانند. می‌گردد این‌ها را پیدا کند. در کنار یک بوته‌ی خاری دو نفر را پیدا کرد. دل او خوش شد. هر چه صدا کرد دید جواب نمی‌دهند. دست در دست هم…

 

امروز اگر زیارت ناحیه‌ی مقدّسه خواندید، آن جایی که دل من از همه بیشتر می‌سوزد جایی که روضه دارد نیست، آن‌جایی است که می‌گوید: «کُنْتَ رَبِیعَ الْأَیْتَامِ»[۳] بهار یتیمان بودی. حسین جان یتیم‌های تو امشب کجا خوابیدند! یتیم‌های تو امشب صورت روی خاک گذاشتند. دختر امام حسین علیه السّلام  می‌گوید: خواب زهرای اطهر سلام الله علیها را دیدم. تا فهمیدم که مادر ما فاطمه‌ی زهرا علیه السّلام در آن کجاوه است خود را رساندم، گفتم مادر جان! حرمت ما را هتک کردند. ببین در قتله‌گاه با پدر من چه کار کردند! این را در لهوف نوشته است، نگاه کنید. سکینه خاتون می‌فرماید زهرای اطهر به من فرمود: بند دل من را پاره کردی «فَقَدْ قَطَعْتِ نِیَاطَ قَلْبِی‏»[۴] این‌قدر نگو، بند دل من پاره شد. خود من از صبح همین‌جا بودم. جلوی چشم مادر او…


[۱]– سوره‌ی یوسف، آیه ۹۷٫

[۲]– همان، آیه ۸۸٫

[۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۸، ص ۲۳۹٫

[۴]– اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص ۱۸۹٫