برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

 

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏»

مقدّمه

بحثِ امشب درواقع «یکی از پیامدهای عدالتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه» است که «موجبِ ریزشِ یاران» شد. این بحث بحثِ بسیار مهمّی است و خیلی هم قابلِ عبرت‌گیری است.

درنگی بر آیه ۳۰ سوره مبارکه فصّلت

آیه‌ای که انتخاب کردیم و امشب در محضرِ آن هستیم سی‌امین آیه سوره مبارکه فصّلت است، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ». آن کسانی که گفتند خدای ما «الله» است و معتقد و پایبند شدند و بعد هم به پای این عقیده‌ی خود ایستادند و در زمینه‌ی عمل بر آن عقیده پافشاری کردند، ملائکه بر این‌ها نازل می‌شوند و به آن‌ها بشارت می‌دهند که نترسید و غمگین نباشید، شما را به بهشت بشارت می‌دهیم، آن بهشتی که به شما وعده داده شده بود. آیه‌ی بعد هم به این موضوع مربوط است که می‌فرماید: ما در دنیا و آخرت دوست و رفیق و اولیاء شما هستیم.

طبیعتاً این آیه برای این است که خدای متعال می‌داند پافشاری و ایستادن و مقاومت در برابرِ باطل و ایستادن روی حق و برنگشتن از حق کارِ مشکلی است، و البته اگر کسی به این موضوع وارد بشود باقیِ داستان با خدای متعال است، مصداقِ بارزِ این آیه هم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هستند که نترسیدند.

در زیارت غدیریه امام هادی صلوات الله علیه هست که حضرت از قولِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نقل می‌فرمایند که خودِ شما فرمودند اگر همه‌ی مردم از من فاصله بگیرند هیچ وحشتی پیدا نمی‌کنم، اگر همه هم از من تعریف کنند برای من تفاوتی ندارد، چون من علّت و باعثِ عزّت و ذلّت را خدای متعال می‌دانم، لذا اینکه دورِ من از یاران شلوغ باشد یا اینکه خلوت باشد برای من فرقی ندارد و من مانندِ دیگران نیستم که در جنگ فرار کنم، یک خدایی هست که هم در شلوغیِ ظاهری او همه کاره است و هم در خلوتیِ ظاهری باز هم او همه کاره است.

طبیعتاً حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه روی این موضوع ایستادند و این موضوع برای حضرت خیلی هم هزینه داشت، بسیاری از دوستانِ حضرت از حضرت بریدند، از حق خسته شدند.

جالب است که از معجزاتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم در این زمینه این است که به مواردی تصریح کرده‌اند، هم در منابعِ ما هست و هم در منابعِ دیگران که هر کسی از علی (صلوات الله علیه) دفاع کند از من دفاع کرده است، یا هر کسی او را ترک کند مرا ترک کرده است، و به انحاء مختلف این ادبیّات آمده است، لذا ترکِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ترکِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، جنگِ با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه جنگِ با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، اطاعت از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اطاعتِ از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، معاذالله دشنامِ به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه دشنامِ به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دانستند چه اتّفاقاتی خواهد افتاد و برای همین برای همه‌ی این‌ها عباراتی فرمودند.

خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هم فرمودند: اگر من با شمشیر به بینیِ مؤمن بزنم (کنایه از اینکه هر طور خشونتی بر او روا بدارم) این عمل موجبِ بیزاریِ او از من نخواهد شد، مؤمن از من بیزار نخواهد شد، و اگر دنیا را به دستِ منافق بدهم که مرا دوست بدارد باز هم مرا دوست نخواهد داشت، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: یا علی! مؤمن از تو بیزار نخواهد شد، منافق هم با تو رفیق نخواهد شد. سنخِ آن‌ها متفاوت است، چون تو یعسوبِ مؤمنین هستی و یعسوبِ آن‌ها مال و دنیا و ظلم است، این‌ها هیچ وقت به یکدیگر پیوند نمی‌خورند.

برخی از عوامل فاصله گرفتنِ برخی از مردم از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

در این زمینه که چه می‌شود از حضرت فاصله می‌گیرند چند نکته هست؛ یکی اینکه بالاخره بیست و پنج سال از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گذشته بود و سنّتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم واقعاً دگرگون شده بود، امّت دچارِ ابتلائات شده بود، بدعت‌ها آمده بود، که بحثِ این موضوعات را در برنامه سمت خدا داشته‌ایم، و این موضوع تفکّرِ مردم را تغییر داده بود، مردم به یک زندگیِ دیگری عادت کرده بودند، به یک روشِ دیگری عادت کرده بودند، به یک مناسباتِ دیگری عادت کرده بودند، مثلاً اینطور بود که اگر من حاکم باشم دوستِ من از بیت المال سهم داشت، عرف خیلی این موضوع را قبول داشت، و قانون برای همه یکسان نبود، در حکومت‌های قبل از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه این‌ها عرف بود، مخصوصاً در حکومتِ قبل از حضرت، ولی حضرت اینطور نبودند، انگار اینطور بود که کانّه حاکم یک بودجه‌ی خارج از شمولی از بیت المال دارد که هر چه می‌خواهد به هر کسی ببخشد ببخشد، استاندار همینطور، آن‌ها مدام ثروتمندتر می‌شدند، پول‌های هنگفتی را برداشت می‌کردند، این‌ها زمانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بریده شد!

اصلاً همینکه حضرت فرمودند من بینِ سیاه و سفید و عرب و عجم هیچ فرقی نمی‌گذارم نزدیکانِ حضرت اعتراض کردند! که حضرت به یکی از آن‌ها فرمودند: آیا باید تو در این میان حرف می‌زدی؟ یعنی آیا نمی‌بینی که ما اینقدر دشمن داریم؟ به بعضی از نزدیکانِ حضرت، از اقوامِ نزدیکِ حضرت برمی‌خورد.

در آن سه اولویّتی که شبِ گذشته عرض کردیم گفتیم که مثلاً اولویتِ اول «حق الناس» است، مثلاً «تساوی در برابر قانون» است، این‌ها جزوِ اولویت‌های اول است که همه‌ی مردم ولو اینکه شیعه هم نباشند این را متوجّه می‌شوند، لذا اینجا حضرت اصلاً کوتاه نمی‌آمدند، چون مخاطب متوجّه می‌شود که این ظلم است و قبلاً هم ظلم بوده است، البته بعضی‌ها می‌آمدند و می‌پرسیدند: پس قبلی‌ها چطور؟ حضرت می‌فرمودند: با قبلی‌ها کاری نداشته باشید و ببینید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چکار می‌کردند. آن‌ها هم می‌دانستند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه می‌کردند.

لذا وقتی حضرت برای جنگ به بصره تشریف بردند یک جدالِ عجیبی بوجود آمد، خیلی‌ها از حضرت فرار کردند، در نهج البلاغه…

نکاتی در مورد کتاب شریف نهج البلاغه

ان شاء الله من یک شبی فرصت کنم و راجع به نهج البلاغه صحبت کنم خواهم گفت که اگر بنا باشد ما کتاب معرّفی کنیم اولین کتابی که باید معرّفی کنیم و با آن زندگی کنیم و نفس بکشیم و دمخور بشویم و آن را بارها مطالعه کنیم «نهج البلاغه» است؛ گرچه این کتاب کتابِ تخصّصی است، یعنی به معلّم نیاز دارد، مخصوصاً مواردِ توحیدی و بعضی از مباحثِ اخلاقیِ آن بسیار سنگین است و کارِ هر کسی نیست، حتّی کارِ طلبه‌ای که ده سال هم درس خوانده است نیست، یعنی این کارِ یک استاد است، یعنی بالاخره امیرالکلام و کلام الامیر است، الحمدلله نهضتِ جهانی «نهج البلاغه خوانی» راه افتاده است و به این موضوع پرداخته‌اند که چطور به راحتی با نهج البلاغه رفیق بشویم. اگر با نهج البلاغه رفیق بشویم و زندگی کنیم حرارتِ ما تغییر می‌کند، اما درنظر داشته باشید که این کتاب به استاد نیاز دارد، یعنی بد نیست که با اساتید مشورتی کنید.

درنگی بر نامه ۷۰ نهج البلاغه

نامه ۷۰ نهج البلاغه اینطور است که حاکم مدینه به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نامه می‌نویسد که وقتی شما برای جنگ جمل به بصره تشریف بردید بسیاری از این مردم به سمتِ معاویه فرار کرده‌اند، چکار کنیم؟ یعنی ترسیدند که مثلاً فرارِ ثروت‌ها در حالِ اتّفاق افتادن است.

حضرت پاسخ دادند: بسم الله الرّحمن الرّحیم، به من خبر دادی که عدّه‌ای از اطرافیان و همشهری‌ها و اهلِ مدینه شبانه و پنهانی به سمتِ معاویه گریخته‌اند، اصلاً تأسّف نخور! (حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه همه چیز را در افقِ توحیدی می‌بینند)، اگر کمکِ این‌ها از تو قطع شد کمکِ خدای متعال هست، «فَکَفَى لَهُمْ غَیّاً»[۱] در گمراهیِ این‌ها همین بس که اگر از من فرار کرده‌اند به سراغِ معاویه رفته‌اند! «فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَ الْحَقِّ وَ إِیضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَ الْجَهْلِ» از حق و هدایت فرار کردند به سمتِ جهل و نابینایی رفتند، «قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ» اینجا عدل را دیدند و شناختند ولی از آن فرار کردند، «عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِی الْحَقِّ أُسْوَهٌ» فهمیدند که مردم نزدِ ما از نظرِ قانون مساوی هستند، «فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَهِ» و به سراغِ کسی رفتند که حق را ناحق می‌کند، یعنی از عدالت به سمتِ ظلم گریختند، یعنی از نور به سمتِ ظلمت فرار کردند، لذا حضرت فرمودند: هیچ نگران نباش! اصلاً مهم نیست!

معاویه یک جایی در «رقّه» درست کرده بود، به بعضی از این کشورهای همسایه‌ی ما شبیه بود که واسطه هستند و فراریان اول به آنجا می‌روند که بالاخره یک کارهایی کنند و اعلام موضعی کنند و بیانیه‌ای بدهند و…، «رقّه» اینطور بود، یعنی مرکزِ پناهندگان بود، آنجا باید به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه جسارت‌هایی می‌کردند و… مانندِ همین چیزهایی که امروز شبیه به آن‌ها را می‌بینید…

حضرت فرمودند: اصلاً نگران نباش، اگر ظلم کرده بودیم خطرناک بود.

یکی از مواردِ تلخ و داغِ این مسئله، یکی از شاعران بنامِ «نجاشی» است که خیلی هم برای حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه زحمت کشیده است اما حضرت با عدالتِ خویش او را از خود گریزان کردند.

«نجاشی» درس عبرتی برای تاریخ

«نجاشی» یک انسانِ سالمند بود، یعنی زمانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بوده است اما ایشان را ندیده است، او در شعر و شاعری بسیار چیره‌دست بود و در «هجو» سلطان بود! یعنی از زبانِ او می‌ترسیدند، بعضی‌ها مانندِ «حسان بن ثابت و پسرِ او» را چنان هجو کرده است که آن‌ها را یک عمر مسخره می‌کردند، چون آن روز شعر «رسانه» بود و منتشر می‌شد و بعد هم حالتِ وزن و آهنگ داشت و براحتی آن‌ها را حفظ می‌کردند، خلاصه ایشان کسی بود که وقتی در جنگ صفّین حاضر شد چند مرتبه به امرِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه شعر گفته است! حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه پاسخِ معاویه ملعون را دادند، چون آن ملعون متن نوشته بود حضرت هم در قالبِ متن پاسخ دادند، بعد به نجاشی فرمودند که چون او در انتهای نامه‌ی خود شعرِ شاعری را نوشته است تو هم از طرفِ من شعر بگو، اتّفاقاً ظاهراً خیلی هم بابصیرت شعر گفته است! مثلاً یک عدّه بر سرِ دعوای بعضی از مسائلِ قبیله‌ای از سپاهِ حضرت به سپاهِ معاویه پیوستند، این گفت: «شرحبیل ما للدین فارقت أمرنا» تو برای دین از ما جدا نشدی، تو بخاطرِ دعوا با شخصِ دیگری از ما جدا شدی، یعنی این طرف حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هستند که «اولی النّاس» هستند، امامِ هدایت هستند…

إذا قیل: هاتوا واحدا یقتدى به     نظیرا له لم یفصحوا بنظیر

اگر بگردید مانندِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه پیدا نمی‌کنید، به کجا رفتید؟

و این‌ها هم اثرگذار بود.

مروان یک جایی فرار کرد و این نجاشی با دو بیت شعر با او کاری کرد که تا ابد این موضوع در تاریخ ثبت بشود، هنوز اشعارِ این مدح هست، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: یک چیزی در موردِ معاویه بگو، وقتی او اشعاری در مورد معاویه سرود تا سال‌های سال وقتی نامِ معاویه می‌آمد مردم این اشعار را می‌خواندند، یعنی قدرتِ رسانه‌ای بود.

مثلاً گفت: ای معاویه! ما را رها کن و از خدا بترس، این طرف علی بن ابیطالب (صلوات الله علیه) و شیعیانِ او هستند، یعنی معاویه که پسرِ هند جگرخوار است و یارانِ او را مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه قرار داده‌اید و می‌خواهید این‌ها را در یک وزن قرار بدهید؟ آیا خجالت نمی‌کشید؟

خلاصه اینکه اشعارِ او اینگونه بود.

تا اینکه اگر بینِ سپاهِ حضرت اختلافی می‌شد و دعوای قبیله‌ای پیش می‌آمد می‌آمد و شعر می‌گفت و سعی می‌کرد بینِ این‌ها اصلاح کند، می‌گفت: «رضینا بما یرضی علیّ لنا به» ما امام داریم و به امرِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه راضی هستیم، ایشان وصیّ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند و امر امرِ ایشان است، یعنی سعی می‌کرد فضا را آرام کند.

خودِ او هم به میدان رفت، می‌دانید وقتی یک نفر اینطور توان می‌گذارد توقّعی دارد، یعنی توقّعی بیش از غنیمتی که قرار است بگیرد. منتها بنای حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بر این است که آن‌ها از «حق» دفاع کنند، اگر از من دفاع می‌کنید و مرا حق نمی‌دانید برای چه از من دفاع می‌کنید؟

کار به جایی رسید که این نجاشی چند جمله در موردِ معاویه گفت که بعدها خواهیم گفت که وقتی به مراجعه رجوع کرد معاویه به او گفت: من آن جملاتِ تو را فراموش نمی‌کنم، تو جگرِ مرا سوزانده‌ای، به من «ترسو» گفته‌ای، بعد با یک ادبیّاتی گفته‌ای که طنزگونه بود و در ذهنِ همه هست.

این نجاشی خیلی تلاش کرد، تا اینکه وقتی ماجرای قرآن به نیزه کردن و حکمیّت رسید، آنجا دوباره گفت: «کَفَــى حُـزْنـاً أَنَّـا عَصَیـنَا إمـَامَـنَا»، ما باید چقدر غمگین باشیم که از امامِ خود تبعیّت نکردیم، یعنی خیلی با فهم و شعور است، می‌گوید: «أَیـعْصَـى إمَــام أَوْجَــبَ اللَّهُ حَقَّـهُ» آیا می‌شود از امامی که خدای متعال حقِ او را به ما واجب کرده است نافرمانی کرد؟ یعنی چرا شما حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را به حکمیّت وادار کردید؟ بعد هم گفت: «این ابوموسی حقِ ما را می‌گیرد، حتماً! البته اگر یک صاعقه به عمروعاص بخورد!»، یعنی اینکه چرا ابوموسی را انتخاب کردید که زورِ او به عمروعاص نمی‌رسد؟ در این فضا و در اوجِ این دفاعیات… متأسفانه او یک عادتِ بدی داشت که زمانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه سعی بر ترکِ آن داشت، دوستِ او در ماه رمضان سال ۳۸ شرابی آورد و هر دو نستجیربالله آن نجاست را خوردند، چون شاعر بود به خیابان آمد و چند بیت شعر خواند و مردم فهمیدند اوضاعِ او چگونه است و او را گرفتند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هم ۸۰ ضربه حدّ شرابخواری بر او زدند و هم ۲۰ ضربه بابتِ شکستنِ حرمتِ ماه مبارک رمضان زدند.

قبل از این هرچه خواستند لابی کنند که مثلاً این شخص مسئولِ رسانه‌ای شما هستند و اشعارِ زیادی برای شما گفته است و ملاحظه‌ی او را کنید، حضرت ابداً قبول نکردند، گفتند پس لااقل از آن ۲۰ ضربه‌ی اضافه بگذرید، حضرت فرمودند: دو اشتباه کرده است، یکی حدّ الهی است و یکی هم شکستنِ حرمتِ ماه مبارک رمضان.

یک زمانی هست که ما کاریکاتوری اجراء می‌کنیم، یعنی یک چیزی را اجراء می‌کنیم و چهار مورد را اجراء نمی‌کنیم، یک وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هستند که سعی می‌کنند تا می‌توانند به هیچ وجه استثناء قائل نشوند.

بعد از این نجاشی به معاویه رجوع کرد و او را مدح کرد، گفت: به علی بگویید که ما هم از تو بریدیم!… این موضوع خیلی تلخ است! دوستِ او نزدِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه رسید و گفت: ما تا بحال چنین ظلمی ندیده بودیم! یعنی خیال کرد که حضرت ظلم کرده‌اند! ظلم چیست؟ کسی که اینقدر در راهِ جبهه‌ی حق خدمت کرده است و دفاع کرده است و زحمت کشیده است، حال یک گناه کرده است، آیا باید این شخص را کنارِ یک فاسقی که این گناه را کرده است قرار بدهید؟… یعنی در برابرِ یک قانون دو عملکردِ متفاوت داشته باش! بالاخره این شخص خدمت کرده است، رزمنده بوده است، مسئولِ تبلیغاتِ جنگ بوده است، حال که اینطور شد اصلاً سینه‌ی ما سنگین شده است، اصلاً ما در تو شک کردیم، این چه وضعی است که تو حقِ ما را بجا نمی‌آوری؟…

جملاتِ حضرت خیلی زیباست، فرمودند: آیه قرآن کریم را خواندند که «إِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ»[۲]، این سنگین است جز بر خاشعان! ای برادر! این حقِ خدای متعال است، چیزی نیست که من ببخشم، اگر پولِ خودم بود من می‌بخشیدم، ما حق را اداء کردیم، و در این زمینه تساوی هست، حتّی اگر فرزندِ من باشد! بعد حضرت این آیه را خواندند: «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا»[۳] عدالت داشته باشید، او خلافِ حدّ الهی عمل کرده است و من هم به حدّ الهی عمل کردم.

صلوات و درودِ خدای متعال بر امیرالمؤمنین.


[۱] نامه ۷۰ نهج البلاغه (و من کتاب له (علیه السلام) إلى سهل بن حنیف الأنصاری و هو عاملُه على المدینه فی معنى قوم من أهلها لَحقوا بمعاویه: أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رِجَالًا مِمَّنْ قِبَلَکَ یَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِیَهَ، فَلَا تَأْسَفْ عَلَى مَا یَفُوتُکَ مِنْ عَدَدِهِمْ وَ یَذْهَبُ عَنْکَ مِنْ مَدَدِهِمْ، فَکَفَى لَهُمْ غَیّاً وَ لَکَ مِنْهُمْ شَافِیاً؛ فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَ الْحَقِّ وَ إِیضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَ الْجَهْلِ؛ فَإِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْیَا، مُقْبِلُونَ عَلَیْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَیْهَا، وَ قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ، وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِی الْحَقِّ أُسْوَهٌ، فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَهِ، فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً. إِنَّهُمْ وَ اللَّهِ لَمْ [یَفِرُّوا] یَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ وَ لَمْ یَلْحَقُوا بِعَدْلٍ، وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِی هَذَا الْأَمْرِ أَنْ یُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ وَ یُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ، وَ السَّلَامُ [عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ].)

[۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۴۵ (وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ)

[۳] سوره مبارکه مائده، آیه ۸ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)