اینکه «حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ساختار درست کردند» یعنی چه؟ حضرت یک «دستگاهِ عدالت‌مداریِ ساختاری مردمی» درست کردند (نام را من گذاشته‌ام)، یعنی چه؟ یعنی یک عدّه‌ای را منصوب کردند که این‌ها مأمورِ مخفی بودند، بازرس‌های حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه از کارگزاران و مراکزِ قدرت، که بروند و این‌ها را رصد کنند، فراوان می‌بینید که حضرت به کارگزارِ خود نامه نوشتند که به من خبر رسیده است در فلان پول که از فلان جا آمده است دستکاری شده است و شما اسنادِ خودتان را بفرستید.

 

یعنی اینکه نه تنها فقط مردم لزوماً شکایت کنند، بلکه خودِ حضرت ساختارِ بازرسیِ ویژه برای این کار گذاشته‌اند و خیلی هم محکم پای آن ایستاده‌اند، اما فقط به این موضوع اکتفاء نکرده‌اند، چرا؟ چون بالاخره ممکن است در بینِ این‌ها گاهی خدای نکرده فساد پیدا بشود و یا چیزی از چشمِ بازرس‌ها بماند. حضرت یک کاری کرده بودند که مردم هم بیایند و به «چشم‌ها» تبدیل بشوند، مردم هم «مأمور و بازرس» بشوند، یعنی چه؟ وقتی مردم در یک جامعه‌ای باور کنند که این حاکم واقعاً عادل است، واقعاً اگر ظلم صورت بگیرد تنِ این حاکم می‌لرزد، در این صورت اگر در جایی ظلم ببینند امید دارند و می‌گویند که این موضوع را حاکم نمی‌داند… این «نمی‌داند» هم معلوم است که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه علم دارند اما بنا ندارند در حکومتِ عادیِ خود غیرعادی رفتار کنند، یعنی با سند و مدرک سر و کار داشتند، تا زمانی که سندِ محکمه‌پسند نباشد حضرت لزوماً از علمِ الهیِ خودشان استفاده نمی‌کنند… این مردم می‌گفتند می‌رویم و به حضرت می‌گوییم و بدین ترتیب به حکومت خبر می‌دهیم.

 

لذا یک زن از یک شهری بلند شد و به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه رجوع کرد و عرض کرد: فلان جا اینطور به ما ظلم شده است، حضرت هم به این‌ها فضا می‌دادند، شاید قبلاً هم به حضرت گزارش‌هایی رسیده بود که هنوز به قطع نرسیده بودند اما پیش‌زمینه‌ای داشتند، حضرت تا این موضوع را دیدند حکمِ عزلِ طرف را به خودِ این زن دادند که به او ابلاغ کند.

 

چرا؟ یعنی اینکه اگر یک نفر بیاید و بحق شکایت کند، من برای تأییدِ تو که دیگران بدانند و بیایند و گزارش بدهند به خودِ تو می‌گویم که بروی و او را عزل کنی.

 

مسلّماً مردم تفاوت را می‌دیدند، و این موضوع هم جامعه را امیدوار می‌کند و هم حکومت «مردمی» می‌شود، مردم دل می‌بندند که کمک کنند. مردم می‌دیدند اگر در حکومت‌های قبلی می‌رفتند و ظلمی را گزارش می‌دادند ممکن بود یک سیلیِ اضافه هم بخورند و کلّی هم تحتِ فشار قرار بگیرند، اما در این حکومت آن‌ها را تحویل می‌گرفتند.

 

لذا حضرت هم ساختار درست کردند و هم به مردم اجازه دادند که ورود کنند، با این حال حضرت نتوانستند به همه‌ی عدالتی که مدّنظرِ خودشان بود برسند، چرا؟ چون آن چهار گروه «مردمِ زمان»، «سنّت‌های آن زمان که گاهی دینی قلمداد می‌شود»، «فرهنگ‌ها مانندِ قومیّت و …» و «بعضی از اشراف و خواص» در برابرِ این عدالت مقاومت می‌کردند.