FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (1)

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِ الأَنْبِیَاء وَ أَکْرَمِ الشُّفَعَاءِ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَی جَمِیعِ أَنْبِیَاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلَائِکَتِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».

اشتیاق امام سجّاد (علیه السّلام) در طلب مغفرت

إن‌شاء‌الله سیری در دعای نهم از دعاهای مولای ما، سیّد السّاجدین (علیه الصّلاه و السّلام) داشته باشیم، چند جمله از این دعا بخوانم. می‌فرماید که «وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی الِاشْتِیَاقِ إِلَى طَلَبِ الْمَغْفِرَهِ مِنَ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ».[۱] در گذشته گفتم همه‌ی این‌ها برای یاد دادن به ما است. این دعا در مورد اشتیاق به طلب مغفرت است، یعنی مشتاقانه از خدا می‌خواهد که او را ببخشد و به ما یاد می‌دهد. پس دعا این‌طور شروع می‌شود.

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (15)

محبوب بودن توبه نزد خداوند

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ صَیِّرْنَا إِلَى مَحْبُوبِکَ مِنَ التَّوْبَهِ»، خدایا بر پیغمبر و آل او رحمت و درود بفرست و ما را به سوی محبوب خود منتقل کن، ببر که عبارت از توبه باشد، یعنی به سوی توبه که توبه محبوب شما است. یعنی بعضی از علماء فرموده‌اند که در فضیلت توبه همین بس است که خدا می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ»،[۲] خدا توبه کنندگان را دوست می‌‌دارد. خدا این در را به سوی ما باز کرده استفاده کنیم، بعضاً گناه می‌کند، پشیمان می‌شود، واقعاً پشیمان می‌شود. بعد می‌گوید شما بگویید چه می‌شود؟ بالاخره ما را می‌بخشند یا نه؟ در حالی که در حدیث داریم: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ»،[۳] کسی که از گناه توبه کرده، جدّاً توبه کرده، مانند کسی است که گناه نکرده است. پس ما را به سوی محبوب خود توبه ببر.

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (12)

دوری کردن از اصرار به گناه

«و أَزِلْنَا عَنْ مَکْرُوهِکَ مِنَ الْإِصْرَارِ»،[۴] خدایا ما را از مکروه خود دور کن که عبارت از اصرار به گناه باشد. توبه محبوب خدا است، اصرار کردن به گناه هم مکروه خدا است، خدا بدش می‌آید. یک بنده برای چه باید به سوی چیزی برود که خدا بدش می‌آید؟

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (11)

درخواست توفیق در خشنودی خدا

تا به این‌جا می‌رسیم یک مطلبی که وجود دارد که إن‌شاء‌الله دقّت می‌فرمایید، این خیلی مهم است، مطالبی در این وجود دارد، إن‌شاء‌الله این را عنایت بفرمایید. «وَ إِذَا هَمَمْنَا بِهَمَّیْنِ یُرْضِیکَ أَحَدُهُمَا عَنَّا وَ یُسْخِطُکَ الْآخَرُ عَلَیْنَا»، خدایا دو قصد است، در این دو قصد ما مانده‌ایم، دو کار می‌توانیم انجام دهیم، قصد کردیم که یکی از این کارها را انجام بدهیم. همّ یعنی قصد را إن‌شاء‌الله توضیح خواهیم داد که اصلاً قصد یعنی چه. الآن چه کار کنیم؟ پروردگارا دو قصد است که یکی تو را از ما خشنود می‌کند و یکی تو را بر ما خشمناک می‌کند، الآن چه کنیم؟ دو قصد است، رضای خدا در این است در این یکی هم غضب خدا است، در زندگی پیش می‌آید. این‌جا از خدا می‌خواهد که «فَمِلْ بِنَا إِلَى مَا یُرْضِیکَ عَنَّا»، خدایا ما را مایل کن، در قلب ما تصرّف کن، به طرف آن چیزی که تو را از ما خشنود می‌کند. «وَ أَوْهِنْ قُوَّتَنَا عَمَّا یُسْخِطُکَ عَلَیْنَا»، این قوّت ما را سست کن نسبت به آن چیزی که تو را از ما ناراضی می‌کند، اصلاً نگذار به آن طرف برویم. این‌ها همه دست خدا است.

گمراه کردن خداوند

بندگانی که در این فکرها هستند خدا به آن‌ها کمک می‌کند، امام سجّاد (علیه السّلام) در عین حال که می‌خواهد یاد بدهد غضب خدا با رضای خدا چقدر فرق دارد، از این طرف هم هست که می‌خواهد بگوید خدا اصلاً راضی نمی‌شود بنده‌ی او به آن طرف برود. اگر بنده بنده‌ی خالصی باشد واقعاً خدا به او کمک می‌کند، مگر وقتی کار از کار بگذرد. جوانان عزیز تاکنون چند مرتبه خدمت شما گفته‌ام، آن‌هایی که شنیده‌اند شنیده‌اند، ما در قرآن داریم که «فَیُضِلُّ اللَّهُ»،[۵] خدا بعضی را گمراه می‌کند، «فََأَضَلَّهُمَ الله»، خدا آن‌ها را گمراه کرده، بسیاری جاهای قرآن داریم. اگر کسی در این مباحث وارد نباشد العیاذ بالله می‌گوید خدا من را گمراه کرده، حالا چه کار کنم؟ در حالی که إن‌شاء‌الله در خاطر نازنین شما بماند، چند مرتبه‌ گفته‌ام، اضلال خدا یعنی قطع مدد، مدد را قطع می‌کند، نه این‌که گناه در ذهن تو بیندازد، تو را کوک کند که بلند شوی بروی این گناه را انجام دهی، نه، مدد را قطع می‌کند. بندگانی که صالح باشند در این‌طور موارد که دو قصد است یکی بد است یکی خوب است، این‌جا خدا دست آن‌ها را می‌گیرد. امّا اگر از آن‌ها باشند که قطع مدد می‌شود ممکن است معلوم نباشد چه می‌شود، اگر نعوذ بالله قطع مدد بشود.

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (10)

معنای همّ

این‌جا یک بحثی داریم که همّ می‌گوید، اصلاً همّ یعنی قصد. قصد چیست؟ آیا ما قصد گناه کنیم گناه کردیم؟ یا این‌که در خیال ما بیاید هنوز هیچ کاری نکرده‌ایم باز هم گناه کرده‌ایم؟ یک بحث دقیقی این‌جا وجود دارد که عنایت بفرمایید من این‌ها را بگویم. سیّد می‌فرماید که «قَالَ الأَمِینُ الطَّبَرسی». طَبَرسی می‌گویند، بعضی می‌گویند طَبرِسی است، همین صاحب مجمع البیان. باید رسیدگی شود، شاید هم طَبرِسی باشد، هر چه باشد مشهور است به او طَبَرسی می‌گویند. می‌گوید: «وَ قَالَ الأَمینُ الطَّبَرسی فِی مَجمَعِ البَیان الهَمّ فِی اللُّغَه عَلَى وجوهٍ»،[۶] همّ یعنی همان قصد که می‌گوید خدایا اگر دو قصد کردیم یکی تو را راضی می‌کند یکی تو را خشمناک می‌کند، در لغت می‌گوید همّ سه وجه دارد، سه معنا دارد. «مِنهَا العَزم عَلَى الفِعل»، یکی واقعاً قصد بر فعل است. «کَقَولِهِ تَعَالى إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ»، می‌گوید گروهی از کفّار قصد کردند که طرف شما بیایند شما را اذیّت کنند.

«وَ مِنهَا خُطُورِ الشَّی‏ء بِالبَال وَ إِن لَم یَقَعِ العَزم عَلَیه»، یکی از معانی این است که این مسئله فقط به دل آدم بیفتد، هیچ عملی هم نکرده، در خاطر او آمده که بلند شوم به فلان جا بروم، با فلانی صحبت کنم، هنوز عملی هم انجام نداده، فقط خطور به نفس شده است. این‌جا هم همّ گفته می‌شود. «کَقَولِهِ تَعَالى إِذْ هَمَّت طائِفَتانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلا‏» – این را دقّت کنید خیلی زیبا است – «وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما». دو گروه در جنگ‌های صدر اسلام بودند مؤمن هم بودند، ترس و تنبلی بر این‌ها غلبه کرد حدیث نفس کردند که فرار کنند. «جُبن» یعنی ترس، ترس باعث شود که فرار کنند و صحنه را خالی بگذارند.

این‌جا فقط خطور به خیال است، قصد نکرده‌اند، چرا قصد نکرده‌اند؟ «إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلاً»، دو طائفه از شما همّ کردند که از ترس بروند و پیغمبر را تنها بگذارند. «وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما». اگر این قصد بود که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را تنها بگذارند خدا ولیّ آن‌ها نمی‌شد. می‌گوید «وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما»، بیچاره‌ها مؤمن بودند، فقط یک خطور خیالی بود، خدا ولیّ آن‌ها بود، خدا دست آن‌ها را گرفت و نگذاشت. پس بنابراین گاهی وقت‌ها به معنای خطور است، خطور می‌آید، این حالت حدیث نفس است. می‌فرماید گاهی به معنای نزدیک شدن یک کار می‌آید، می‌گویند: «هَمَّ فُلَانٌ أَن یَفعَلَ کَذَا»، نزدیک شد که فلانی فلان کار را انجام بدهد، انجام نداده، نزدیک شد انجام بدهد.

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (9)

معنای همّ در دعای امام سجّاد (علیه السّلام)

می‌گوید الآن در کلام سیّد السّاجدین (علیه السّلام) کدام است، می‌فرماید: «قُلتُ یَنبَغی أَن یُحمَلَ عَلَى المَعنَى الأَوَّل وَ هُوَ القَصدُ وَ العَزم وَ توطِینُ النَّفسِ عَلَى الفِعل أَوِ التَّرک»،[۷] می‌گوید این‌جا قصد حقیقی را امام سجّاد می‌گوید، خطور خیالی نیست، این‌جا در کلام سیّد السّاجدین قصد است، واقعاً عزم است. خدایا من قصد داشته باشم یکی از این دو کار را انجام دهم، یکی تو را خشنود می‌کند و یکی تو را خشمناک می‌کند.

حدیث نفس در نیکی و بدی

این‌جا معانی دارد، ظرایفی دارد که این ظرایف را برای شما بگویم. ببینید اسلام واقعاً چه دین زیبایی است. «وَ أَمَّا بِمَعنَى الخَطرَه أَو حَدِیثِ النَّفس»، فقط به ذهن یک نفر خطور کرد، قصدی ندارد، فقط حدیث نفس کرد که اگر ما فلان جا برویم چطور است؟ خدای ناکرده فلان زهر مار را اگر کمی بخوریم چطور است؟ می‌فرماید که این حدیث نفس، «فَإِن کَانَ طَاعَهً»، ببینید ما چه خدایی داریم. حدیث نفس، نماز شب بخوانم یا نه؟ حدیث نفس می‌کند. یا حدیث نفس معصیّت می‌کند، دو قسم است. می‌فرماید که «فَإِن کَانَ طَاعَهً فَلَا مَانِعَ مِن أَن یُتَرَتَّبَ عَلَیهِ رِضَاهُ تَعَالى»، اگر طاعت بود عیبی ندارد، ممکن است خدا از همین هم خشنود شود ثواب بدهد، چرا؟ «کَمَا جَرَت عَلَیهِ عَادَتُهُ فِی عُمومِ الفَضلِ وَ الإِحسان‏»، عادت خدا در فضل و احسان همین است. بله، إن‌شاء‌الله خواهیم گفت، اگر حدیث نفس نماز شب می‌کند ممکن است موفّق نشود ولی باز هم یک چیزی به او می‌دهد، این‌قدر ارحم الرّاحمین است و این‌قدر کریم است، می‌گوید همین که به طاعت من حدیث نفس کرده باز چیزی به او بدهم.

«وَ إِن کَانَ مَعصِیَّهً‏»، امّا اگر معصیّت بود، بد بود، چه کار کنیم؟ هیچ کاری نکرده، فقط به خیال او یک چیزی رسیده است. «فَقَد إِنعَقَد الإِجماعُ مِن الأُمَّه عَلَى أَن لَا مؤَاخَذَه بِهِ»، اجماع از امّت منعقد شده که در آن‌جا مؤاخذه‌ای نیست. حدیث نفس به معصیت کرده انجام هم نداده است، دیگر برای او چیزی این‌جا نیست.

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (8)

نقل یک حدیث

«وَ عَلَى هَذَا المَعنى لِلهَمّ»، یعنی بر این معنای همّ که فقط حدیث نفس بدون عمل باشد، می‌گوید «حَمَلَ جَمَاعَهَ مِنَ العُلَمَاء»، جمعی از علماء حمل کرده‌اند، چه چیزی را؟ «مَا رَوَاهُ فِی الکَافی عَن زُرَارَه عَن أَحَدِهِمَا عَلَیهِمَا السَّلام»، چیزی که در کافی از زراره از یکی از دو بزرگوار است، یعنی در مورد زراره وقتی «أَحَدِهِمَا» بگویند یا حضرت باقر (علیه السّلام) می‌شود یا حضرت صادق (علیه السّلام) می‌شود، چون زراره بن اعین از اصحاب این دو بزرگوار بودند. وقتی «زُرَارَه عَن أَحَدِهِمَا» بگوید یعنی یا امام باقر یا امام صادق (علیهما السّلام) بوده‌اند. چه فرموده‌اند؟ «قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ لِآدَمَ فِی ذُرِّیَّتِهِ مَن هَمَّ بِحَسَنَهٍ وَ لَم یَعمَلهَا»، می‌گوید: خدا در ذرّیّه‌ی آدم کسانی را قرار داده که حدیث نفس به حسنه می‌کند، «وَ لَم یَعمَلهَا»، عمل هم نمی‌کند. چطور است نماز شب بخوانیم؟ بعد هم می‌خوابد. می‌فرماید که «کُتِبَت لَهُ حَسَنَه»، یک حسنه برای همین حدیث نفس او نوشته می‌شود، یک حسنه.

«وَ مَن هَمَّ بِحَسَنَهٍ وَ عَمِلَهَا»، حدیث نفس کند بعد حدیث نفس مبدّل به عزم جدّی می‌شود، می‌رود انجام می‌دهد، نماز شب می‌خواند. «کُتِبَت لَهُ عَشر»، برای او ۱۰ حسنه نوشته می‌شود. امّا «وَ مَن هَمَّ بِسَیِّئَهِ»، یک حدیث نفس به گناه کرد، «وَ لَم یَعمَلهَا»، عمل هم نکرد، لعنت بر شیطان کرد و خوابید. «لَم تُکتَب عَلَیه‏»، چیزی نوشته نمی‌شود. «مَن عَمِلَ بِهَا»، باز کرم خدا را ببینید، آن‌جا که حسنه بوده وقتی عمل می‌کرد ۱۰ تا نوشته می‌شد، امّا این‌جا سیّئه را عمل که نکرده، نه این‌که خط بزند اصلاً نوشته نمی‌شود، اگر هم نوشته شود چه می‌شود؟ می‌فرماید «وَ مَن عَمِلَ بِهَا»، اگر حدیث نفس به گناه کرد، عمل هم کرد، «کُتِبَت عَلَیهِ سَیِّئَه»، فقط یک گناه برای او نوشته می‌شود، یک گناه کرد.

فرموده‌ی امام صادق (علیه السّلام) در مورد حدیث نفس

حدیث بعدی «وَ عَن أَبِی بَصیر عَن أَبِی عَبدِ اللّه عَلَیهِ السَّلام»، ابی بصیر از امام صادق (علیه السّلام) روایت می‌کند که «إِنَّ المُؤمِنَ لَیَهُمُّ بِالحَسَنَه». «هَمَّ» «یَهُمِّ»، مثل این‌که مضارع آن مضموم العین است. «لَیَهُمُّ بِالحَسَنَه وَ لَا یَعمَلُ بِهَا»، فرمود که مؤمن یک وقت حدیث نفس می‌کند، یعنی خطور خیالی دارد،  امّا عمل نمی‌کند. «فَتُکتِبَ لَهُ حَسَنَه»، یک حسنه برای او نوشته می‌شود. «فَإِن هُوَ عَمِلَهَا»، اگر عمل کرد «کُتِبَت لَهُ عَشر»، اگر عمل کرد ۱۰ حسنه نوشته می‌شود. «وَ إِنََّ المُؤمِنَ لَیَهُمُّ بِالسَّیِئَه أَن یَعمَلَهَا فَلَا یَعمَلهَا فَلَا تُکتَبَ عَلَیه‏»، مؤمن یک وقت هم یک خطور خیالی می‌کند که گناهی انجام دهد امّا عمل نمی‌کند، آن‌جا برای او چیزی نوشته نمی‌شود. سیّئه‌ای بود، یک خطور خیالی کرد، عمل هم نکرد، چیزی نوشته نمی‌شود. امّا دستگاه این‌قدر بزرگ است که اگر خطور خیالی به یک حسنه داشت عمل هم نکرد یک چیزی برای او آن‌جا می‌نویسند.

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (7)

حدیث نفس، مقدّمه‌ی همه‌ی کارها

امّا یک مطلب دیگر عرض می‌کنم که إن‌شاء‌الله از این مطلب مطلبی جدا می‌شود، از قرآن یکی از مطالب ناب اسلام را برای شما بگویم. آقایان، مخصوصاً جوانان توجّه بفرمایید. ببینید درست است که ما اگر حدیث نفس به گناه بکنیم و انجام ندهیم چیزی نوشته نمی‌شود، امّا به یاد می‌آورم در کتاب شریف وسائل الشّیعه یک بابی وجود دارد که این باب برای این است اصلاً حدیث نفس به گناه مکروه است، ناپسند خدا است، عمل نمی‌کند امّا حدیث نفس می‌کند، اگر فلان کار را انجام دهیم چه می‌شود؟ مثلاً فلان چیز حرام را اگر نعوذ بالله بخوریم چه می‌شود؟ چیزهایی که وجود دارد. اوّل بیشتر گرفتاری‌ها به حدیث نفس است، حالا اگر آدم به آن‌جا برود چه می‌شود؟ آسمان به زمین می‌رسد؟ چه می‌شود؟ امّا کم کم این‌ها منجر به قصد می‌شود، یعنی اوّل چیست؟ اوّل خطور خیالی است، قصدی نکرده، حدیث نفس است. ولی ادامه پیدا کند ممکن است یک وقت مبدّل به عزم شود و خدای ناکرده مبدّل به گناه شود.

این مطلب کاملاً درست است که اگر ما روی گناه فکر نکنیم خیلی بهتر است، چون ممکن است خدای ناکرده منجر به گناه شود. خیلی بد است، بالاخره ما ضعیف هستیم، «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعیفاً»،[۸] کم کم فکر می‌کند آخر حدیث نفس می‌شود، آخر مبدّل به عزم می‌شود.

مدیریت بر حدیث نفس

در این‌جا یک مطلب ظریفی وجود دارد که به تناسب خدمت شما از قرآن عرض می‌کنم. جوانان عزیز این را دقّت بفرمایید، ببینید حدیث نفس به گناه، گناه نیست، این‌جا هم خواندیم چیزی نوشته نمی‌شود اگر کاری انجام ندهیم. احادیث وسائل الشّیعه هم می‌گوید مکروه است انسان روی گناه فکر کند، مکروه است، خوب نیست، چرا؟ شاید یک وقت به عزم و قصد کشیده شود، این هم درست است، پس این هم صحیح است. این‌جا یک تبصره‌ای وجود دارد به ذهن قاصر من رسیده که به جوانان عزیز عرض کنم، ببینید اسلام چقدر دین روشنی است. دقّت بفرمایید یک وقت است که حدیث نفس به چیزی گناه نیست، ولی اگر با قوانین شریعت مدیریت نشود ممکن است به گناه برسد، این چیزی غیر از این است که گفتیم. اوّل گفتیم حدیث نفس به گناه مکروه است، از این طرف هم می‌گوییم اگر حدیث نفس کرد بعد گفت لعنت بر شیطان، باز هم چیزی برای او نوشته نمی‌شود. یک وقت یک حدیث نفس‌هایی است که گناه نیست، امّا درست مدیریت نشود ممکن است به گناه منجر شود. مانند چه چیزی؟

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (6)

وظایف همسران بعد از وفات شوهر

این آیات را برای شما بخوانم. ممکن است یک حدیث نفسی باشد گناه نباشد ولی با قوانین شرع درست مدیریت نشود به گناه و هلاک منجر شود، صحبت ما در این است ممکن است حدیث نفسی باشد گناه نباشد ولی با قوانین اسلام درست مدیریت نشود به گناه هم منجر شود. سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، آیه‌ ۲۳۴ به بعد، دقّت بفرمایید این قوانین چقدر شفّاف است، چقدر نازنین است، «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * وَ الَّذینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ»، می‌گوید کسانی از شما مردان یک وقت وفات می‌کنند، از دنیا می‌روند، می‌شود. «وَ یَذَرُونَ أَزْواجاً»، بالاخره همسرانی را از خود به جای می‌گذارند یا همسرانی از آن‌ها می‌ماند. تکلیف این‌ زن‌ها چیست؟ شوهر مرحوم شده فوراً شوهر کند؟ نه.

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (14)

اسلام یک قوانینی دارد، مؤمن محترم است، هم محترم است هم غیر از احترام چیزهای دیگر هم هست که من نمی‌خواهم وارد این بحث‌ها شوم. اوّلاً که این خانم باید ملاحظه‌هایی بکند، ایّام عدّه از بعضی زینت‌ دادن‌ها… این‌ها در کتب فقهی مبسوط وجود دارد، من نمی‌خواهم این بحث را وارد شوم، بنده می‌خواهم إن‌شاء‌الله به محلّ شاهد برسم. این خانم‌ها چه می‌کنند؟ «یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً»، چهار ماه و ۱۰ روز این‌ها باید صبر کنند، شوهر که مرده چهار ماه و ۱۰ روز باید بگذرد. «فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ»، در این ایّام زینت هم نمی‌کرد، آرایش نمی‌کرد، بالاخره چیزهایی داشت. «فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ»، حق نداشت در این مدّت شوهر کند. امّا وقتی این چهار ماه و ۱۰ روز تمام شد «فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما فَعَلْنَ فی‏ أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ»، آن موقع دیگر بر شما خانواده عیبی ندارد، مسئولیّت ندارید، او یک چیز معروفی، زیبایی، خوبی، معقولی هم در مورد خود انجام داد. نه این‌که آرایش کند، یک خروار سفید آب و سرخاب بمالد به کوچه برود، ولی در حدّ معقول و معروف آرایش کرد، نامحرم هم نمی‌بیند، جایی می‌خواهند بروند. حرف زیاد است من نمی‌خواهم وارد شوم.

به بچّه گفت: بگو الف، گفت: نمی‌گویم، گفت: برای چه؟ گفت: اگر الف بگویم تو می‌گویی ب بگو، بعد هم می‌گویی ت بگو، من نمی‌خواهم وارد آن قسمت‌ها شوم. در زمان عجیبی هستیم، از مؤمنین بعضی چیزها توقّع نیست تا چه رسد غیر مؤمنین. پس چه شد؟ «فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما فَعَلْنَ فی‏ أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»، بالاخره خدا به چیزی که آن‌ها انجام می‌دهند، شما انجام می‌دهید باخبر است.

شرایط ازدواج با زنان در عدّه‌ی وفات

این‌جا یک بحثی پیش می‌آید، گفتیم حدیث نفس گناهی ندارد ولی درست مدیریت نشود گناه می‌شود. ببینید خدا چقدر با اعتدال دارد با ما صحبت می‌کند، اصلا ًمقدّس بازی در اسلام نیست. خدا وقتی شراب و قمار را ذکر می‌کند بعد پلیدی این‌ها را ذکر می‌کند، در عین حال هم می‌گوید منافعی دارند، امّا پلیدی آن، گناه آن، ظلمت آن، بیشتر از منافع است. «وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما».[۹] یعنی این‌طور آزاد صحبت کردن را باید از خدا یاد بگیریم. یک چیزی این‌جا پیش آمد، این آقا این‌جا مرحوم شد، صحبت شد فلان کس مرحوم شده، «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»،[۱۰] امّا عجب زنی دارد. چه کنیم؟ سراغ او برویم؟ هست، بالاخره جمال دارد، کمال دارد، بالاخره یک چیزهایی دارد، یک زن باکمالی است، مشخّص است، ولی شوهر داشت، این شوهر سد بود، سدّ اسکندر، این سد الآن برداشته شده است. این آقا دارد حدیث نفس می‌کند، حدیث نفس که چه بگویم. چه کنیم؟ در ایّام عدّه نمی‌شود از زن خواستگاری کرد؟

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (5)

عدّه دو شکل است، یک عدّه‌ی طلاق داریم، آن‌جا نباید دست به ترکیب آن‌ها بزنیم، عدّه‌ی طلاق است ممکن است آشتی کنند، برگردند، یک عواطفی برانگیخته شود، دو نفر ریش سفید جلو بیفتند، آن‌جا خطرناک است. امّا این‌جا عدّه‌ی وفات است، مرده که برنمی‌گردد، عدّه‌ی وفات است. این هم یک خانم با کمال و با جمال، شاید هم جمال هم کمال هر دو و بالاخره محترم است، خدا او را خیر بدهد، از این شوهر مانده است. الآن چه کنیم؟ گفتیم که صحبت کردن در عدّه‌ی طلاق درست نیست، چون ممکن است آشتی کنند، ولی عدّه‌ی وفات است، مرده است. اسلام اگر صحبت کردن را حرام می‌کرد صحبت نکنیم، «صُمٌّ بُکمٌ» تا آن چهار ماه و ۱۰ روز تمام شود، یکی دیگر می‌آمد این را می‌برد. علی الحساب می‌گوید تو کاری انجام بده، تو فعلاً زنبیل خود را بگذار، در حدّ زنبیل گذاشتن عیبی ندارد. دقّت بفرمایید این‌جا لغت‌ها را برای شما بگویم. چهار ماه و ۱۰ روز این خانم تمام نشده، امّا بالاخره عشّاقی دارد، مشتریانی دارد، تو بنشینی و مقدّس بازی دربیاوری که چیزی نگویم می‌آیند می‌برند، فقط آه و ناله برای تو می‌ماند، باید چه کنی؟ «وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَهِ النِّساءِ»،[۱۱] ببینید خواستگاری، نه خواستگاری، اظهار رغبت به زن که می‌گویند «خِطبه» است، با کسر خ است، «خِطبه». اگر با قوم صحبت کنیم خُطبه است، نمی‌گویند فلان کس به مسجد رفته خِطبه خواند، همان خُطبه است. خِطبه یعنی چیزهایی که مربوط به زن گرفتن و خواستگاری و این حرف‌ها باشد.

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (13)

سابق بر این این‌طور بوده، کسانی که می‌خواستند زن بگیرند می‌آمدند اوّل از خود یک حالاتی می‌گفتند، مثل کسانی که می‌خواهند به یک پستی منصوب شوند، در زمان ما اوّل می‌روند می‌گویند سوابق من این است، من فلان سال فلان جا بودم، ۱۰ سال فلان کار را کردم و چه خواندم، سابق این‌طور بود. می‌آمد می‌گفت من پسر فلانی، این‌قدر درس خواندم، مزرعه را راه انداختم، فلان کار را انجام دادم. نوبت دومی می‌رسید.

نقل یک داستان

این در گذشته مثل خوبی است، گفت یک جوانی با یک پیری به خواستگاری یک دختر جوان زیبایی رفتند، معلوم بود که دختر با آن پیر ازدواج نخواهد کرد. ولی پیر خیلی کارکشته بود گفت: جوان صحبت کن، جوان بلند شد صحبت کرد، من ادیب هستم، من شاعر هستم، من چه هستم، چه هستم، دختر هم خیلی راغب شد. به قول ما پیر او را ضربه فنّی کرد، گفت: جوان این همه گفتی هیچ نگفتی حساب و کتاب هم می‌دانی یا نه. گفت: حساب و کتاب؟ اگر یک مثقال از کندوی من کم شود… سابق یک چیزی بود استوانه‌ای می‌ساختند در آن آرد می‌ریختند، زیر آن هم یک دری بود که در طول زمستان از آن در برداشت می‌کردند نان می‌پختند، به این کندو می‌گفتند. گفت: حساب و کتاب؟ اگر یک مثقال از کندوی من کم شود می‌فهمم. پیر گفت: نه، یک مَن هم از کندوی من کم شود من نمی‌فهمم. دختر گفت: من با پیر ازدواج می‌کنم. چرا؟ گفت: کسی که یک مثقال از کندوی او کم شود بفهمد نمی‌شود با او زندگی کرد، با این می‌شود زندگی کرد، این مَشتی است.

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (4)

باورهای غلط در مورد ازدواج

به آیه برگردیم، پس چه شد؟ «وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَهِ النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ فی‏ أَنْفُسِکُمْ». قوانین شفّاف اسلام را تماشا کنید، چقدر زیبا است. می‌گوید این آقا که مرحوم شده، خدا او را رحمت کند، این خانم هم مانده شوهر کند. در عوام مردم گاهی وقت‌ها چیزهای نامطلوب را به عنوان فضیلت ذکر می‌کنند. من بسیار از کودکی شنیده‌ام، حال من بد می‌شد، می‌گوید: فلان خانم را می‌شناسید؟ طفلک جوان بود، شوهر او مرحوم شد، به پای بچّه‌های خود پیر شد. خیلی بی‌خود کرد! یک زن مالیخولیایی بدبخت به هم ریخته‌ی افسرده که به پای بچّه‌های خود… این حرف‌ها یعنی چه؟ باید به دامن اسلام برگردیم. به قول مرحوم آیت الله بهاء الدّینی (رضوان الله تعالی علیه) هر کس هر چه می‌گفت، می‌گفت: سراغ اسلام برو، خیلی عجیب است، همه چیز در اسلام است.

صحبت با زنان در زمان عدّه‌ی وفات

«وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَهِ النِّساءِ»، می‌گوید عیبی ندارد، یک تعریضی بر این زنان در حال عدّه، ولو در حال عدّه هستند، عدّه‌ی وفات را داریم می‌گوییم. تعریض نه این‌که خواستگاری کنی، می‌خواهم با تو ازدواج کنم، نه. می‌فرماید نگویید می‌خواهم با شما ازدواج کنم، تعریض این‌جا یعنی جمله‌هایی بگویید این جمله‌ها دلالت بر رغبت شما باشد. مخصوصاً در مجمع البیان، در تفاسیر دیگر تصریح کرده‌اند که تعریض این کلمات است، نه این‌که بگویی می‌خواهم با تو ازدواج کنم، این زود است برای کسی که در عدّه‌ی وفات است.

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (3)

در تعریض بگو شما ماشاء‌الله خیلی کمالات دارید، خیلی خانم خوبی هستید، اصلاً مثل شما در دنیا نیست، در تفاسیر آمده است. می‌گوید این‌ها را بگو که یک بذری در ذهن او بکاری، اگر این بذر گرفت در این مدّت که تمام نشده به مشتری‌های دیگر جواب نفی بدهد، برای تو بماند. چون بخواهی غفلت کنی سر تو کلاه رفته است. «أَوْ أَکْنَنْتُمْ فی‏ أَنْفُسِکُمْ»، ممکن است بعضی مقدّس بازی دربیاورند بگویند من در مورد زنی که عدّه‌ی او تمام نشده حتّی نباید فکر کنم. نه، «أَوْ أَکْنَنْتُمْ فی‏ أَنْفُسِکُمْ»، به زبان نیاورده‌اید، در ضمیر خود این را مکنون کرده‌اید، الآن در ضمیر شما است که خدایا چه می‌شود من الآن با این مخدَّره ازدواج کنم؟ بقیّه جالب است، خوب گوش کنید.

تعارف نداریم، تو الآن به یاد این خانم هستی، به یاد این می‌خوابی به یاد این بیدار می‌شوی، چرا خود را به آن راه می‌زنی؟ «عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ»، خدا می‌داند شما به یاد این‌ها هستید. الله اکبر از این قوانین زیبا. این درست است «وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا»، این سرّ را خیلی تفسیرها تفسیر کرده‌اند من متعرّض نمی‌شوم، یکی را عرض می‌کنم. می‌گوید الآن خدا می‌داند شما به یاد این‌ها هستید، این گناه ندارد، این از آن نوع حدیث نفس‌ها است که با قوانین اسلام مدیریت نشود به گناه منجر می‌شود. می‌گوید این را حدیث نفس کردی امّا از این حد نگذر، وعده‌ی نهانی با این خانم نگذار. آمدی گفتی تو چقدر باکمال هستی، تو چقدر خوب هستی، امّا «وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا»، نه، من فلان جا آدرس می‌دهم آن‌جا هم تشریف بیاورید صحبت کنید. نه، این ممکن است آخر به مهالک منجر شود. دقّت کردید چقدر شفّاف و زیبا است؟ «عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَهَ النِّکاحِ حَتَّى یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ»، می‌گوید صحبت کن، تعریف کن، تعریض کن، بذر محبّت بکار، امّا یک وقت در این‌جا صحبت عقد نکنی قبل از این‌که عدّه تمام شود.

«وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَهَ النِّکاحِ حَتَّى یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فی‏ أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ»، بدانید که خدا می‌داند در نفس شما چیست. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلیمٌ»، بندگان خوبی بودید یا اگر یک وقت حدیث نفس بدی بود زود برگشتید، خدا غفور و حلیم است، می‌‌بخشد.

نهی از وعده‌ی نهانی

غرض این است که الآن این‌جا خدا می‌داند ما حدیث نفس خواهیم داشت، «عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ»، شما این‌ها را یاد می‌کنید، معلوم است. امّا «وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا»، وعده‌ی نهانی، قرار نهانی با این‌ها نگذارید. گفتم خیلی حرف‌ها گفته‌اند، من فقط یکی را می‌گویم، مثلاً یکی مسئله‌ی آبرو است. اگر تو در خانه‌ی این آدم بروی، همه هم می‌دانند شوهر او مرده، برای او بد است، آقا دیدیم دیشب یک مردی در خانه‌ی این خانم آمده بود، یک مرد داشت… این‌ها درست نیست. یک بذر محبّت بکارید، در وقت آن دو نفر ریش سفید خانم و آقا بردارید بروید خواستگاری کنید و تمام کنید.

FatemiNia-13941106-Sahifeh35-ThaqalainSite (2)

حدّ صحبت در زمان عدّه‌ی وفات

غرض من این است که این حدیث نفس این‌جا حرام نیست، خدا این را آزاد کرده است. «وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَهِ النِّساءِ»، می‌‌گوید بگویید، به زبان بیاورید. در مجمع البیان وجود دارد، در تفسیر جلیل هم وجود دارد، می‌‌گوید «أَنتَ جَمیل» بگو، حتّی تا این‌جا گفته‌اند، تو ماشاء‌الله زیبا هستی، تو ماشاء‌الله با کمال هستی، هر کس شوهر تو باشد سعادت دائم دارد و از این جمله‌ها. یک بذری بکاری، نمی‌‌توانی بگویی می‌خواهم با تو ازدواج کنم، چون هنوز عدّه تمام نشده است.

«أَوْ أَکْنَنْتُمْ فی‏ أَنْفُسِکُمْ»، یا اصلاً نگفته‌اید امّا حدیث نفس می‌‌کنید، این هم باز به «لا جُناحَ» برمی‌گردد، بر شما گناه نیست. چه تعریض کنید  به «خِطْبَهِ النِّساءِ»، چه در نفوس خود مکنون بدارید. چرا؟ «عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ»، خدا می‌داند آن‌ها را یاد می‌کنید. «وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً». آن شقّ حدیث نفسی که اگر مدیریت با قوانین شریعت نشود به گناه می‌رسد مثال این بود که خدمت شما گفتم.


” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “


[۱]– الصحیفه السّجادیّه، ص ۵۸٫

[۲]– سوره‌ی بقره، آیه‌ ۲۲۲٫

[۳]– الکافی، ج ۲، ص ۴۳۵٫

[۴]– الصحیفه السّجادیّه، ص ۵۸٫

[۵]– سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ ۴٫

[۶]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ‏۲، ص ۴۰۹٫

[۷]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سیّد السّاجدین، ج ‏۲، ص ۴۱۰٫

[۸]– سوره‌ی نساء، آیه‌ ۲۸٫

[۹]– سوره‌ی بقره، آیه‌ ۲۱۹٫

[۱۰]– سوره‌ی بقره، آیه‌ ۱۵۶٫

[۱۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۳۵٫