در این متن می خوانید:
      1. دعای امام سجّاد (علیه السّلام) در هنگام درخواست عافیت و شکر آن
      2. معنای کلمه‌ی عافیت
      3. درخواست عافیت بهترین دعا در شب قدر
      4. معنی عافیت در دنیا و آخرت
      5. درخواست عافیت محبوب‌ترین درخواست برای پیغمبر (صلوات الله علیه و آله)
      6. درخواست عافیت بهترین دعا در هنگام قنوت و سجده
      7. تکرار درخواست عافیت در دعای امام سجّاد (علیه السّلام)
      8. درخواست از خدا برای توأم کردن عافیت با اکرام
      9. عذاب استدراج
      10. ویژگی شخص مستدرج
      11. قطع امید بنده از خدا و عذاب استدراج
      12. درخواست موهبت عافیت
      13. درخواست برای جدا نبودن عافیت در دنیا و آخرت
      14. شرح سیّد علی خان مدنی بر صحیفه، بهترین شرح
      15. دلایل به کار بردن فراوان کلمه‌ی عافیت در این بخش از دعای از نظر سیّد علی خان مدنی
      16. عدم خستگی خداوند در برابر الحاح بنده در درخواست خود
      17. الحاح در حاجت مساوی با دریافت آن نیست
      18. اهتمام به شأن عافیت یک دلیل به کار رفتن فراوان کلمه‌ی عافیت در این دعا
      19. درخواست عافیت کافی
      20. کاربرد هر کلمه‌ی عافیت در دعا با توجّه به معنای آن
      21. هر عافیت به معنای یک درخواست جداگانه است
      22. درخواست عافیت کامل و شفا بخش از خداوند
      23. سوره‌ی حمد سوره‌ی کافی و شافی

«بِسْمِ اللََّهِ الرَّحْمََنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ اکْرَمِ الشُّفَعَاءِ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلُ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلََامُ عَلَی جَمِیعِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قَوَّهِ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».

دعای امام سجّاد (علیه السّلام) در هنگام درخواست عافیت و شکر آن

إن‌شاءالله رسیدیم که از دعای بیست و سوم مولای ما، حضرت سیّد السّاجدین (علیه السّلام) بهره ببریم. حالا این‌جا مقدّماتی را این مؤلّف محترم (رضوان الله علیه) آورده است، این را برای شما بگویم. عنوان دعا این است که «وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا سَأَلَ اللَّهَ الْعَافِیَهَ وَ شُکْرَهَا»[۱] یعنی از دعاهای امام سجّاد (علیه السّلام) این دعا است که وقتی از خدا عافیت  و شکر عافیت می‌خواست، این دعا را می‌خواند. حالا در مورد عافیت خیلی حرف‌ها داریم که اجمالاً إن‌شاءالله عرض می‌کنم.

معنای کلمه‌ی عافیت

می‌فرماید: «العَافِیهُ: اسمٌ مِن عَافاهُ اللّه مُعافاهً أی: أصَّحَّهُ وَ مَحى عَنهُ الأسقَام»[۲] عافیت اسم است. «عَافاهُ اللّه» که می‌گویند: خدا او را عافیت داد، یعنی او را صحیح کرد، مریضی‌ها را از او برد. بعد می‌گوید که: «وَ فِی القَامُوس» یعنی در قاموس فیروز آبادی آمده است که: «العَافِیهُ: دِفاعُ اللّهِ عَنِ العَبد» عافیت دفاع خدا از بنده است. خدا از بنده دفاع می‌کند. بعد می‌گوید: اصلاً کلمه‌ی عافیت چیست؟ خود کلمه مصدر است، چیست. چون بر وزن فاعل آمده است چه چیزی است؟ می‌گوید: «وَ قَالَ الفَیّومی» فیّومی یکی از لغویّون اهل مصر هم است، کتابی دارد به نام مصباح المنیر که این از آن‌جا دارد نقل می‌کند. «وَ قَالَ الفَیّومی هِیَ مَصدَرٌ» مصدر است؛ منتها «جَاءت عَلى فَاعِله» یک چند تا مصدر ما در عربی داریم که بر وزن فاعله، آمدن. می‌دانید مصدر همیشه بر اوضاع خاصّی می‌آید امّا حالا چند تا هم داریم که بر وزن فاعله می‌آید. «صدَرٌ جَاءت عَلى فَاعِله وَ مِثلُهَا نَاشِئَهُ اللَّیل» در سوره‌ی مبارکه‌ی مزمّل است که «إِنَّ ناشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً»[۳] «وَ مِثلُهَا نَاشِئَهُ اللَّیل بِمَعنى نُشُؤ اللَّیل وَ الخَاتِمَه»[۴] اصلاً خاتمه که می‌گویند، «بِمَعنى الخَتم» از این‌ها زیاد داریم. «قَالَ بَعضُ العُلَماء: العَافِیهُ مُتِناوَلهُ لِدفع جَمیعِ المَکروهات فِی النَّفس وَ البَدن، وَ الظَّاهر وَ البَاطِن، وَ فِی الدِّین وَ الدِّنیا وَ الآخِرَه.» می‌گوید: عافیت عبارت است از این‌که این معانی را برای دفع مکروهات در نفس و بدن ظاهر و باطن در دنیا و دین و آخرت جمع می‌کند. یک کلمه‌ی بسیار جامعی است.

درخواست عافیت بهترین دعا در شب قدر

در گذشته حتماً خدمت شما عرض کردم یک کسی به پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض می‌کند: اگر شب قدر را دریابم چه بکنم؟ -من این حدیث را تا به حال چند بار گفتم- حضرت می‌فرماید: از خدا عافیت بخواه. بعضی‌ها گمان کردند که عافیت فقط مربوط به آخرت است و این اشتباه بسیار بزرگی است، عافیت دنیا داریم و عافیت آخرت داریم. هر کدام از این‌ها مناسب خود است.

معنی عافیت در دنیا و آخرت

عافیت در دنیا این است که انسان بدن او، نفس او، خانواده‌ی او، روح او، ظاهر و باطن او سالم باشد و عافیت در آخرت این است که در آن‌جا از عذاب الهی در امان باشد، البتّه یک وقت هم یک عافیت‌هایی است که در بدن در دنیا ظاهر می‌شود که مقدّمه‌ی عافیت در آخرت است که آن‌ها را هم إن‌شاءالله این‌جا توضیح خواهیم داد.

درخواست عافیت محبوب‌ترین درخواست برای پیغمبر (صلوات الله علیه و آله)

حالا ببینید این‌جا یک حدیث بسیار زیبایی آورده است می‌گوید: «وَ فِی الحَدیث مَا سَأل اللّهُ شَیئاً» یعنی ضمیر به وجود نازنین پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برمی‌گردد که پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از خدا چیزی نخواست، -إن‌شاءالله این حدیث را به خاطر بسپارید خیلی زیبا است، مهم است- «وَ فِی الحَدیث مَا سَأل اللّهُ شَیئاً أحَبَّ إلیهِ مَن أنّ یَسأل اللّه العَافِیهَ» یعنی هیچ خواسته‌ای و هیچ درخواستی برای پیغمبر اکرم محبوب‌تر از عافیت نبوده است که از خدا می‌خواسته است. یعنی از میان چیزهایی که از خدا می‌خواسته است، هیچ کدام از خواسته‌ها برای او محبوب‌تر از عافیت نبوده است. عافیت را که از خدا می‌خواسته است، از همه چیز محبوب‌تر بوده است. چرا؟ «لَأنَّهُ لَفظٌ جَامعٌ لِأنواعِ خَیرِ الدَّارین» می‌گوید: چون این لفظی است که برای انواع خیر دارین جامع است. در این دو جهان چقدر خیر می‌خواهیم، همه‌ی این‌ها در عافیت  است. پس بنابراین همیشه باید از خدا عافیت بخواهیم.

درخواست عافیت بهترین دعا در هنگام قنوت و سجده

من یک ذکر خیلی کوتاهی هم به شما عرض می‌کنم این به یاد شما می‌ماند. در قنوت‌های خود در سجده‌های خود دو تا کلمه‌ی بسیار آسان است که به یاد شما می‌ماند در قنوت در سجده «اللَّهُمَّ عَافَنا وَ أعفُ عَنَّا» دو تا چیز را از خدا بخواهید. خدایا به ما عافیت بدهد و ما را عفو بکن. خیلی آسان است، إن‌شاءالله در قنوت‌ها و در سجده‌ها  بگویید.

تکرار درخواست عافیت در دعای امام سجّاد (علیه السّلام)

حالا وارد متن دعا می‌شویم. «قال (علیه الصّلاه والسّلام) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْبِسْنِی عَافِیَتَکَ، وَ جَلِّلْنِی عَافِیَتَکَ، وَ حَصِّنِّی بِعَافِیَتِکَ»[۵] این‌جا خیلی اسرار است که کلمه‌ی عافیت بسیار تکرار شده است. مرحوم سیّد علی خان مدنی (رضوان الله علیه) مؤلّف این شرح توضیحات بسیار زیبایی دارد که إن‌شاءالله برای شما عرض می‌کنم. چرا کلمه‌ی عافیت این‌قدر تکرار شده است و به عناوین مختلف آمده است. می‌فرماید: خدایا بر پیغمبر و آل او درود و تحیّات بفرست «وَ أَلْبِسْنِی عَافِیَتَکَ» خدایا لباس عافیت بر من بپوشان. یعنی عافیت بده. باز «وَ جَلِّلْنِی عَافِیَتَکَ» باز با عافیت خود من را بپوشان. این بپوشان غیر از آن است، إن‌شاءالله خواهد گفت. «وَ حَصِّنِّی بِعَافِیَتِکَ» خدایا برای من یک حفاظی و دژی از عافیت خود درست بکن. یعنی یک عافیتی که من را حفظ بکند. «وَ أَکْرِمْنِی بِعَافِیَتِکَ» خدایا من را به عافیت خود احترام بکن. چرا می‌گوید: «وَ أَکْرِمْنِی»؟ سیّد علی خان قبلی‌ها را توضیح خواهد داد ولی این «وَ أَکْرِمْنِی» را به ذهن قاصر من رسیده است بگویم شاید ایشان هم فرموده باشد، حالا می‌رسیم.

درخواست از خدا برای توأم کردن عافیت با اکرام

این‌جا سخن معصوم است، ما نمی‌توانیم از خود چیزی بگویم امّا این‌طور احتمال می‌رود که این‌جا عافیت را با اکرام همراه کرده است. یعنی این عافیت از نوع عافیتی باشد که تو به من احترام می‌کنی، نه از نوع عافیتی که مربوط به استدراج باشد.

عذاب استدراج

دقّت بکنید یک انسان مستدرج هم در این دنیا در عافیت است، در آخرت نه ولی همین جا که نشسته است و نعمت های فراوان در اختیار دارد إن‌شاءالله که در ما وجود ندارد، إن‌شاءالله یک چنین چیزی پیش نمی‌آید امّا استدراج یک بحثی است. شخص اصلاً چیزی نمی‌فهمد. حتّی گوسفندهای او که یک دانه بره به دنیا می‌آوردند، امسال دو تا بره به دنیا آمدند. باغ او از همه وقت بیشتر بار آورد و خیلی چیزهای دیگر. این‌ها نه این است که اگر نعمت به کسی برسد، آدم بدی است نه، این‌ها صور استدراج است. یک وقت حتّی استدراج پیش می‌آید، حتّی خدا نمی‌گذارد سر او درد بگیرد. این الآن علی الظّاهر عافیت است که حضرت زینب (سلام الله علیها) جان ما به قربان ایشان عالمه‌ی غیر معلّمه بود، غیر لدنّی داشت. با آن قامت نازنین خود بلند شد، مثل پدر خود امیر المؤمنین (علیه السّلام) به یزید عتاب کرد، فرمود: تو فکر کردی الآن تو در این حالت که هستی، در نعمت هستی؟! این‌قدر بدان که تو مستدرج است. این حرف بزرگی است امّا یزید لیاقت نداشت این حرف را بشنود. او برای نسل‌های دنیا گفت که عالمه‌ی غیر معلّمه بود، دختر امیر المؤمنین (علیه السّلام) غیر لدّنی داشت؛ فرمود: تو فکر نکن الآن روی تخت نشستی و فرمان می‌دهی تو پیروز شد، تو مستدرج هستی.

ویژگی شخص مستدرج

 مستدرج به کسی می‌گویند که ظاهراً نعمت به او داده بشود، خدا او را رها کرده است، حتّی سر او هم درد نمی‌گیرد. وقتی چشم خود را بست؛ می‌گویند: «هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُونَ‏»[۶] بفرمایید این هم جهنّم .چرا این‌طور می‌شود؟ قبلاً به شما عرض کردیم خدا کسی را که رها می‌کند، به خاطر گناهان او است، قطع مدد از او می‌کند. یک وقت‌هایی است که دیگر نباید به بنده مدد برسد. مستحق مدد نیست. تمام شد.

قطع امید بنده از خدا و عذاب استدراج

خدا إن‌شاءالله پیش نیاورد الآن یک بیماری‌هایی است که پزشکان جهان دارند بحث می‌کنند واقعاً که ما با این بیماران چگونه برخورد بکنیم. یعنی بحثی است که شروع کردند و هنوز هم به جایی نرسیده است. مثلاً بیماری است که می‌دانند قطعاً می‌میرد ولی هنوز نمرده است، هنوز نفس می‌کشد. حتّی بنده یک بیماری را سراغ داشتم که گفتند چهار سال طول کشید. از آدم‌های مشهور بود، اسم نمی‌برم، کتاب‌هایی هم دارد، مؤلّف هم بوده است؛ چهار سال این زن و فرزند او می‌آمدند از پشت شیشه می‌دیدند و می‌رفتند. دیگر قطعاً یعنی این می‌میرد. آیا این دستگاه را از او جدا بکنند یک باره بمیرد الآن یک بحثی است. باور بفرمایید سابق کسی مریض می‌شد، می‌مرد. الآن دو ماه، سه ماه، چهار ماه این را نگه می‌دارند. مدام زن و فرزند او را هم امیدوار می‌کنند، می‌روند و می‌آیند نهایت هم می‌گویند: ببخشید، تسلیّت عرض می‌کنم دیگر تمام شد این دستگاه را می‌کشند و تمام می‌شود. می‌خواهم برای شما مثال بگویم الآن صحبت شده است می‌گویند که این بحث‌ها از لحاظ انسانی چگونه است یا مثلاً یک دیوانه‌هایی هستند که هیچ چیزی نمی‌فهمند. یعنی اگر این‌ها را رها بکنید، اصلاً خود را به در و دیوار می‌زنند و می‌کشند. حالا با یک آمپول‌هایی، با یک تزریق‌هایی این‌ها را آرام می‌کنند بعد یکی می‌رود جرأت می‌کند این‌ها را به حمام می‌برد، شستشو می‌دهد در حالی که یک آمپول بزنند این راحت می‌شود، چون یقیناً این دیگر در دنیا هیچ بهره‌ای نخواهد داشت. حالا دیگر پزشکان در این مورد صحبت می‌کنند و به جایی هم نرسیدند، می‌گویند: شاید این کار انسانی نباشد. حالا تا این نفس می‌کشد فعلاً باشد تا ببینیم چه می‌شود. این را به عنوان مثال گفتم، متخصّص‌ها پزشک‌ها باید این حرف‌ها را بزنند. بنده می‌گویم شاید یک وقت آلودگی باطن یک نفر به جایی برسد، گنهکاری او به یک جایی برسد مثل همان مریضی که پزشک از او ناامید است امّا خوب حالا دستگاه را وصل کرده است که یک نفسی بکشد، می‌گویم شاید چون در مثل مناقشه نیست. یک نفر از نظر گناهان، آلودگی باطن به یک جایی برسد که اصلاً دیگر خدا ببیند که هیچ مددی برای این مفید نیست و قطع مدد از او بکند و در گذشته خدمت شما گفتم این‌قدر در قرآن کریم «یُضْلِلِ اللَّهُ»[۷] خدا گمراه می‌کند یا «مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ» خدا کسی را گمراه نمی‌کند. مدد را قطع می‌کند.

درخواست موهبت عافیت

حالا این‌جا «وَ أَکْرِمْنِی بِعَافِیَتِکَ»[۸] یعنی یک وقت عافیت از نوع استدراج نباشد. با این عافیت خود من را اکرام بکن. «وَ أَغْنِنِی بِعَافِیَتِکَ» من را با عافیت خود غنی بکن، بی‌نیاز بکند. «وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَافِیَتِکَ» خدایا به من صدقه بده.یک وقت ما از یک کسی درخواست بکنیم، صدقه بده، یعنی نیکی بکن و با عافیت خود صدقه بدهد. «وَ هَبْ لِی عَافِیَتَکَ» خدایا عافیت خود را به من موهبت بکن. «وَ أَفْرِشْنِی عَافِیَتَکَ» یعنی چه؟ -روایت صحیفه‌ی سجّادیّه در این‌جا به دو صورت آمده است. هم با باب افعال آمده است، هم مجرّد آمده است. «أَفْرِشْنِی»- یعنی عافیت خود را بر من بسط بکن، پهن بکن، زیاد بده.

درخواست برای جدا نبودن عافیت در دنیا و آخرت

 «وَ أَصْلِحْ لِی عَافِیَتَکَ» «أَصْلِحْ لِی که می‌گویند، «أَصْلِحْ لِی» یعنی چیزی که ممکن است فسادی به آن برسد، ما آن فساد را از او بگیریم و آن فساد را زایل بکنیم. فرض کنید کسی عافیتی دارد حالا در کنار این عافیت یک مختصر گزندی هم به او می‌رسد، می‌گوید: اگر این‌طور است، آن گزند را هم بگیر، عافیت خالص بماند. عافیت را هم اصلاح بکن. «وَ لَا تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَ عَافِیَتِکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ» خدایا بین من و عافیت خود در دنیا و آخرت جدایی نینداز. یعنی هم در دنیا در عافیت باشم هم در آخرت. ما وارد یک بحثی شدیم این را دقّت بفرمایید مهم است.

شرح سیّد علی خان مدنی بر صحیفه، بهترین شرح

واقعاً این شرحی که این‌جا داریم می‌خوانیم بنده شروح صحیفه را خیلی دیدم باور بفرمایید که شاید قریب ۱۲ نوع، بلکه بیشتر از این شروح دیدم، خدا به آن‌ها جزای خیر بدهد، زحمت‌ها کشیدند ولی خدا می‌داند هیچ شرحی به خوبی این شرح نیست. یعنی این‌جا عالم بزرگوار، سیّد علی خان مدنی شیرازی (رضوان الله علیه) نکته‌هایی متوجّه شده است انصافاً هیچ شارحی متوجّه نشده است و ایشان مرد بسیار بزرگی بوده است، در تمام مؤلّفات خود هم همین است، بسیار آدم دقیقی است.

دلایل به کار بردن فراوان کلمه‌ی عافیت در این بخش از دعای از نظر سیّد علی خان مدنی

الآن این‌جا ایشان آمده است یک بحثی کرده است این را خیلی دقّت بفرمایید الآن شما نگاه بکنید این‌جا امام (علیه السّلام) کلمه‌ی عافیت را چند مرتبه تکرار از اوّل دعا کرده است ببینید «أَلْبِسْنِی عَافِیَتَکَ، وَ جَلِّلْنِی عَافِیَتَکَ، وَ حَصِّنِّی بِعَافِیَتِکَ، وَ أَکْرِمْنِی بِعَافِیَتِکَ، وَ أَغْنِنِی بِعَافِیَتِکَ» تا آخر، مرتّب. چرا این‌طور شده است؟ دقّت بکنید این خیلی مهم است. دو تا بحث را آورده است. می‌گوید: «وَ إنَّمَا کَرَّر لَفظَ العَافِیَه بِسؤالِهَا بأنواعِ الطَّلب، وَ وَضَعَ الظَّاهِرَ مَوضِعَ المُضمَرِ فِیمَا سِوىَ الفِقرَهِ الأولى»[۹] می‌گوید: چرا این‌قدر عافیت را تکرار کرده است؟ به انواع طلب عافیت را درخواست کرده است. «لِمَزیدِ العِنَایَهِ وَ الإهتِمَامِ بَشأنِهَا» یکی این است که عافیت این‌قدر که نعمت بزرگی است خواسته است که خیلی به شأن این نعمت اهتمام بورزد. «وَ قَرَعاً لِبَابِ الإلحَاحِ المَندوبِ إلیهِ فِی الدُّعَاء» ببینید قرع یعنی در کوبیدن. می‌گوید به خاطر کوبیدن باب الحاح، الحاح یعنی التماس کردن. چرا؟ «المَندوبِ إلیهِ فِی الدُّعَاء» همان الحاح و اصراری که در دعا مستحب است.

عدم خستگی خداوند در برابر الحاح بنده در درخواست خود

 این را دقّت داشته باشید پروردگار متعال با مخلوق خیلی فرق دارد، اصلاً (نعوذبالله) قابل قیاس نیست. حالا این‌ها را به عنوان تقریب به ذهن عرض می‌کنم. یک فرقی که خدا با مخلوق دارد اگر به مخلوق زیاد مراجعه بشود آزرده می‌شود، آن وقت دیگر جواب نمی‌دهد و نباید هم این‌طور بشود. اگر کاری با کسی داریم، یک بار، دو بار مراجعه کردیم، دیدیم نمی‌شود، بیشتر از آن دیگر ظلم است. بشر است، دیگر طاقت او محدود است. ده بار به او تلفن بزنیم، ۲۰ بار به او تلفن بزنیم. این‌ها فایده ندارد، درست نیست. از نظر اخلاقی درست نیست. این هم آزرده می‌شود و در نهایت هم جواب نمی‌دهد. امّا یکی از فرق‌های خدا و بنده این است: بنده هر چه بیشتر مراجعه بکند، خدا این را بیشتر دوست دارد. الحاح در دعا همین است.

الحاح در حاجت مساوی با دریافت آن نیست

امّا این به این معنا نیست که یعنی الحاح بکنی، در پایان هم می‌دهد نه، درجات تو بالا می‌رود. این (العیاذ بالله) یک وقت گفتم که در بین عوام النّاس مشهور است که می‌گویند: باز زور از خدا چیزی را نمی‌شود گرفت این هم باز حرف بسیار بی‌ربطی است که اصلاً با زور نمی‌شود از خدا گرفت. حتّی من دیدم یک بچّه‌ای بوده است کارهای خاصّی می‌کرده است یکی به من یک گوشه‌ی چشم زد، گفت: این از آن بچّه‌هایی است که به زور گرفتند، ببین دارد پدر و مادر خود را اذیّت می‌کند. این‌ها برای خداناشناسی است. بعضی‌ها درس توحید نخواندند. این را از خدا به زور گرفتند، من در مورد این چه می‌توانم به شما بگویم، متأسّفانه من دیدم در بعضی از سخنرانی‌ها این‌ها هم قریب به این چیزها هم مطرح می‌شود ولی کسی باید به داد این توحید برسد. اگر من بگویم من فلان چیز را به زور از خدا گرفتم، یعنی خدا منفعل شد، (نستجیر بالله) معنای این حرف این است دیگر. یعنی خدا منفعل شد. خدا منفعل نمی‌شود. بنابراین این حرف باطلی است. امّا الحاح در دعا مستحب است مقامات خود تو بالا می‌رود. درجات تو بالا می‌رود. این یک مطلب.

اهتمام به شأن عافیت یک دلیل به کار رفتن فراوان کلمه‌ی عافیت در این دعا

مطلب دیگر این قسمت خیلی مهم است عنایت بفرمایید. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَافِنِی عَافِیَهً کَافِیَهً شَافِیَهً عَالِیَهً نَامِیَهً، عَافِیَهً تُوَلِّدُ فِی بَدَنِی الْعَافِیَهَ، عَافِیَهَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ»[۱۰] این قسمت را تا این‌جا خواندیم که بقیه‌ی آن برای بعد می‌ماند. این‌ها را توضیح بدهم و بعد به آن توضیح سیّد علی خان برسم که مؤلّف است که می‌گوید: چرا این‌قدر کلمه‌ی عافیت را تکرار کرده است؟ یک بخش آن را سیّد علی خان گفت. گفت: یک بخش آن این است که خواسته است به شأن عافیت اهتمام بورزد و این‌که گفتند در دعا الحاح بکنید آن را به جای بیاورد. این را گوش بدهید توضیح بدهم بعد به آن‌جا برسیم.

درخواست عافیت کافی

 باز حضرت سجّاد (سلام الله علیه) به خدا عرض می‌کند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَافِنِی عَافِیَهً کَافِیَهً» خدایا بر پیغمبر و آل او درود و تحیّت بفرست و به من عافیت کافی بده. چون عافیت نعمت بزرگی است، به ما یاد می‌دهد که یاد بگیریم. «عَافِیَهً کَافِیَهً شَافِیَهً عَالِیَهً نَامِیَهً» چند تا صفت آورده است. عافیت کافی. کافی باشد، من را اداره بکند. «شَافِیَهً» شفابخش باشد. اگر مریض هستم خوب بشوم. مریض دارد، خوب بشود. دردهای من را علاج بکند، من را از جا بلند بکند. «عَالِیَهً» عافیت نوع عالی باشد یعنی یک دفعه بیاید کار من را درست بکند. خدا بر همه‌ی این‌ها قادر است. ما باید خدا را بشناسیم. خدا بر همه‌ی این‌ها قادر است. «عَالِیَهً نَامِیَهً» یک صفت هم آورده است که این «نَامِیَهً» یعنی عافیتی که نموّ و رشد داشته باشد یعنی این نباشد که یک دفعه بیاید و درد را علاج بکند و بگذارد و برود. یک عافیتی باشد که… مثل آن درختی که مدام بلندتر می‌شود، گیاهی که بلند می‌شود، نموّ می‌کند این هم همیشه باشد، روز به روز بیشتر بشود. چطور؟ «عَافِیَهً تُوَلِّدُ فِی بَدَنِی الْعَافِیَهَ» عافیتی که نه این‌که من امروز مثلاً یک عافیت برای من آمده است، خوب شدم. عافیت نامیّه باشد برای فردای من هم باشد. فردا هم مریض نشوم. اگر مریض بشوم همان فردا خوب بشوم. توضیح می‌دهد که «تُوَلِّدُ فِی بَدَنِی الْعَافِیَهَ» در بدن من عافیت تولید بکند. باز هم برای این‌که عافیت دنیا و آخرت از آخرت غافل نشویم برای تکرار آن می‌گوید: «عَافِیَهَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ» باز عافیت دنیا و آخرت.

کاربرد هر کلمه‌ی عافیت در دعا با توجّه به معنای آن

 به شرح سیّد علی خان برگردیم. پس این خیلی مهم است. جدّاً وقتی من این را مطالعه می‌کردم چشم و قلب من از عظمت این تفسیری که ایشان کرده است روشن شد و از عظمت این مرد که چقدر به این چیزها التفات داشته است. این‌طور شد که پس چرا عافیت در این دعا این‌قدر تکرار شده است؟ به یاد داشته باشید دعای بیست و سوم است، مخصوص عافیت است. این‌قدر تکرار شده است. اوّل گفت: «لِمَزیدِ العِنَایَهِ وَ الإهتِمَامِ بَشأنِهَا»[۱۱] می‌خواست که خیلی اهتمام به شأن عافیت بورزد و الحاح بکند، یعنی اصرار بکند که مندوب است و مستحب است این را گفتم. به اصل مطلب رسیدیم. «وَ یَحتَمِلُ تَخصیصُ کُلُّ لَفظٍ مِنهَا بِمَعنى» احتمال دارد که هر کدام از این‌ها عافیت‌ها مخصوص یک معنا باشد. این کلمه خیلی عالمانه است. دقّت بفرمایید خیلی مهم است. چطور؟ «لِأنَّها لَفظٌ جَامِعٌ لِخیراتِ الدَّارِین» می‌گوید: کلمه‌ی عافیت لفظی است که برای خیرهای دنیا و آخرت جامع است. می‌گوید که: «وَ ألبِسنی عَافِیتکَ مِن المَرضِ البَدنی» «وَ ألبِسنی عَافِیتکَ» می‌شود مخصوص مرض بدنی باشد. «لِأنَّ الإلبَاسَ للثَّوابِ المَخصوصِ للبَدن وَ جَلِّلنی عَافِیَتَک» این‌جا می‌گوید: بپوشان یعنی پرده بکش. در آن‌جا می‌گوید: بپوشان. در «جَلِّلنی» یعنی بپوشان و پرده بکش دو تا معنا در آن وجود دارد. این چیست؟ می‌گوید: «ألبِسنی» برای عافیت شما است. چون احتمال داد هر کدام از عافیت‌ها خاصّ یک معنا باشد، این خیلی زیبا است. «وَ جَلِّلنی عَافِیَتَک» بپوشان، پرده بکش بر من با عافیت خود. می‌گوید: «مِنَ الفَضیحَه» ممکن است این مخصوص آبرو باشد. یعنی کاری بکن، آبروی من نرود. این یکی مخصوص آبرو است «وَ حَصِّنِّی بِعَافِیَتِکَ،» می‌گوید: «مِمَّن یُریدُ بِی سُوءً» این مخصوصاً آن است که عافیتی به من بده، عافیتی که نیّت بد را جلوگیری بکند. یک نفر یک نیّت بد در حقّ من دارد. می‌خواهد به من صدمه برساند یا نقشه کشیده است آبروی من را ببرد. این‌جا می‌گوید با عافیت خود برای من حصنی درست بکن. این غیر از آن عافیتی است که برای مرض بدن است. این‌جا می‌گوید: دژی درست بکن که این نتواند به من کاری داشته باشد. «وَ حَصِّنّی بِعَافَیتِک مِمَّن یُریدُ بِی سُوءً» از کسی که یک بدی را برای من اراده کرده است. دژ برای من درست بکن، حالا می‌خواهد آبروی من را ببرد. «وَ أَکْرِمْنِی بِعَافِیَتِکَ» حالا «أَکْرِمْنِی» را بنده یک چیزی گفتم که شاید «أَکْرِمْنِی» این باشد که یعنی عافیت مستدرجین نباشد، عافیت عزّت و احترام باشد. ایشان می‌فرماید: این‌جا هم مقصود این است که می‌گوید: «مِنَ الذُّلِّ وَ المَهَانَه أو مِنَ المَعائِب وَ القَبَائح»[۱۲] می‌گوید: این «أَکْرِمْنِی» این عافیت که می‌گوید: «وَ أَکْرِمْنِی بِعَافِیَتِکَ» این برای این است که می‌گوید من در جامعه خوار نشوم، عیب‌دار نشوم، عیب‌های من باز نشود. این هم خوب معنایی است.

هر عافیت به معنای یک درخواست جداگانه است

 باز می‌گوید: «وَ أَغْنِنِی بِعَافِیَتِکَ مِنَ الفَقرِ وَ الحَاجَه» می‌گوید: «بِدَلیلِ الإغنَاء» چون کلمه‌ی اغناء را به کار برده است این‌جا عافیت به معنای بی‌نیاز شدن از عمرو زید است. این‌ها واقعاً خیلی مهم است. شما الآن نگاه بکنید مثلاً عرض می‌کنم مقدار زیادی شربت گفتیم در مثل مناقشه نیست- همه‌ی آن‌ها هم خنک است، خوب است، گوارا است، هر کسی بخورد خوب است امّا ما می‌گوییم: این شربت برای تقویت است، این شربت برای خنکی است، این شربت برای کسی که خواب زده شده است، خواب‌آور است. همه‌ی آن‌ها ظاهراً شربت است ولی هر کدام خاصیت دارد. ایشان می‌فرماید: این عافیت که ایشان تکرار کرده است، هر کدام مخصوص یک معنا است، یک عافیت به معنای درخواست ایمنی از مریضی است. یک عافیت این است که از کسی که اراده‌ی بد در حقّ ما کرده است از او در امان باشیم، یک عافیت این است که محتاج مردم نشویم، هر کدام از آن‌ها یک معنا دارد. «وَ أَغْنِنِی بِعَافِیَتِکَ مِنَ الفَقرِ وَ الحَاجَه» می‌گوید: چرا این‌طور تفسیر می‌کنیم؟ می‌گوید به دلیل اغناء. چون اوّل آن یک اغناء آورده است. «وَ هَب لی عَافِیَتَک: مِن الإحتیاجِ إلى هِبَهِ غَیرِک» دیگر من محتاج به هبه‌ی غیر تو نباشم. «وَ أفرِشنِی عَافِیَتَک» می‌گوید: باز این‌جا هم به معنای این است که خوفی باشد، به خاطر دفع آن خوف است. «وَ أصلِح لِی عَافِیَتَک: الحَاصِلَهِ عِندی ألَّتی قَد أفسَدَها المَرض وَ نَحوه».

درخواست عافیت کامل و شفا بخش از خداوند

این را هم توضیح دادیم یک موقع انسان عافیت دارد. آدم یک وقت خدایی ناکرده بیمار می‌شود، نه این‌که دیگر به طور کلّی قادر به حرکت نباشد نه حرکت هم می‌کند چه بسا یک سری هم به محلّ کار خود می‌زند امّا همیشه با رنج و عذاب و سستی؛ آن‌جا عافیت است که این می‌تواند حرکت بکند امّا کامل نیست. عافیت این‌جا صدمه دیده است؛ نخیر «عَافِیَتَک» یعنی عافیتی که به من دادی الآن این عافیت صدمه دیده است، با بعضی از ناراحتی‌ها مخلوط شده است آن را بگیر، می‌خواهد این را بگوید. عافیت کافی، شفابخش.

سوره‌ی حمد سوره‌ی کافی و شافی

 البتّه من این را به شما بگویم در مورد سوره‌ی مبارکه‌ی حمد یک چند تا لقب آمده است گفتند سوره‌ی حمد را می‌گویند: فاتحه، فاتحه الکتاب است. بعد می‌گویند: شافیه و کافیه. این‌ها هم از لقب‌های سوره‌ی حمد است. این را به طور حاشیه عرض می‌کنم، در این‌جا نیست. می‌خواهم بگویم که این‌ها بستگی به ایمان‌های ما دارد. فقط به ایمان ما بستگی دارد. اگر قبول بکنیم خیلی چیزها به دست می‌آوریم؛ می‌گویند: سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه را چرا می‌گویند: شافی، است؟ چون شفا بخش است. چرا می‌گویند: کافی است؟ چون کافی است. یعنی اگر ما بخواهیم برای کسی کاری انجام بدهیم با حمد کافی است یا خود حمد از لحاظ مطالب عالیّه کافی است. این‌جا هم تقریباً شبیه به آن است که «عَافِیَهً کَافِیَهً» عافیت زیادی باشد. عرض کردم آدم ممکن است یک وقت مریض باشد ولی بلند بشود همین‌طور با ناراحتی سر کار خود هم برود، در این‌جا عافیت ناقص دارد، کامل نیست. عافیت کامل، عافیت شفا بخش، عافیت عالی و عافیتی که ادامه داشته باشد؛ «نَامِیَهً» یعنی این ادامه داشته باشد، من فردا هم عافیت داشته باشم، پس فردا تا آخر.

«وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ».


” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “


 [۱]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۱۱۲٫

[۲]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ‏۴، ص ۹٫

[۳]– سوره‌ی مزمل، آیه ۶٫

[۴]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ‏۴، ص ۹٫

[۵]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۱۱۲٫

[۶]– سوره‌ی یس، آیه ۶۳٫

[۷]– سوره‌ی نساء، آیه ۸۸٫

[۸]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۱۱۲٫

[۹]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ‏۴، ص ۱۱٫

[۱۰]– الصحیفه السجادیه، ص ۱۱۲٫

[۱۱]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ‏۴، ص ۱۱٫

[۱۲]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ‏۴، ص ۱۲٫