«بِسْمِ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاۀُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرینَ و لَعْنَهُ اللهِ عَلَی أَعْدائِهِمْ أَجْمَعِینَ مِنَ الآنِ إلی یَومِ الدِّینِ».

«وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِکَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَهِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا یُحَیَّرُ فِیهِ عَنِ الصَّوَابِ فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ».[۱]

عنایت وسعت وجودی به روح امام در مقابل مشکلات و امور ناهنجار

خدای متعال وقتی کسی را برای امور بندگان خود برگزیند امام انتخاب می‌کند، سینه‌ی او را برای این کار باز می‌کند. یعنی خدای متعال یک وسعت وجودی به روح او عنایت می‌فرماید که ظرفیّت بی‌حسابی در مقابل مشکلات و اموری که ناهنجار است پیدا می‌کند.

به ودیعت گذاشتن چشمه‌های حکمت از سوی پروردگار متعال به امام برگزیده شده

«وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَهِ» خدای متعال در قلب او چشمه‌های حکمت را به ودیعت می‌گذارد «وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ» و به او علم را آن‌طور که خود می‌داند الهام می‌کند الهامی که ویژه است. «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ» به طوری که دیگر او در پاسخ هیچ سؤالی نمی‌ماند. «وَ لَا یُحَیَّرُ فِیهِ عَنِ الصَّوَابِ» و از حق منحرف نمی‌شود دچار تحیّر نمی‌شود. «فَهُوَ مَعْصُومٌ» پس او کسی است که خدای متعال او را حفظ فرموده است «مُؤَیَّدٌ» تأیید خدای متعال، کمک خدای متعال پشت سر او است. «مُوَفَّقٌ» برای کارها آماده شده است «مُسَدَّدٌ» به راه درست واداشته شده است «قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا» از اشتباهات و لغزش‌ها ایمن است.

دادن ویژگی‌هایی به امام برای انتخاب او به عنوان بهترین بنده

«یَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِکَ» خدای متعال این همه ویژگی‌ها را به او می‌دهد «لِیَکُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ» تا امام حجّت خدا بر بندگانش باشد «وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ» و گواه خدا بر خلق خدا باشد و همه‌ی این‌ها «وَ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ» فضل الهی است که «یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ». معنای این هم هرگز این نیست که گتره‌ای است امام خود با نیّات خودش و اعمال خودش طوری است که بهتر از او خدا بنده‌ای ندارد تا این تفضّلات را بر او بکند.

آماده کردن بنده‌ای برای خلافت و امامت از سوی خدا

«فَهَلْ یَقْدِرُونَ عَلَى مِثْلِ هَذَا فَیَخْتَارُونَهُ» آیا آن‌ها که می‌خواهند انتخاب کنند قدرت دارند یک چنین کسی را داشته باشند تا او را انتخاب کنند؟ خدای متعال این‌طور قرار می‌دهد یعنی خدا اوّل یک بنده را برای خلافت، برای امامت آماده می‌کند بعد او را به امامت نصب می‌کند. حالا مردم می‌توانند یک چنین آدمی درست کنند با این خصوصیّاتی که خدا به امام می‌دهد آن‌ها این کار را انجام دهند؟ «أَوْ یَکُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَهِ» یا این‌که وجود دارد، آن کسی که انتخاب می‌کنند، این صفاتی که شمرده شد دارد «فَیُقَدِّمُونَهُ» تا این‌که او را بر انتخاب خدا مقدّم بدارند.

هدایت و درمان بیماری‌ها و بدبختی‌های انسان در کتاب خدا قرآن

 «تَعَدَّوْا وَ بَیْتِ اللَّهِ الْحَقَّ» قسم به کعبه که این‌ها از حق تعدّی کردند، نخواستند پای حق بایستند و به حق وفادار بمانند «وَ نَبَذُوا کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ» کتاب خدا را، قرآن را به پشت سر خودشان افکندند گویا که نمی‌فهمند و نمی‌دانند قضیه چیست. «وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْهُدَى وَ الشِّفَاءُ» در حالی که در کتاب خدا، در قرآن هم هدایت آن‌ها است، هم درمان بیماری‌ها و بدبختی‌ها و آن فلاکت‌های روحی که موجب شد این کارها را انجام دادند در قرآن است.

پیروی گمراهان از هواهای نفسانی خود و کنار زدن قرآن

«فَنَبَذُوهُ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ» قرآن را کنار زدند و از هواهای نفسانی خودشان پیروی کردند. «فَذَمَّهُمُ اللَّهُ وَ مَقَّتَهُمْ وَ أَتْعَسَهُمْ» خدای متعال آن‌ها را توبیخ فرموده، مورد غضب خودش قرار داده است و آن‌ها را هلاک فرموده یا گفته مرگ بر آن‌ها باد. «فَقَالَ جَلَّ وَ تَعَالَى» آن وقت آیات را فرموده است «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ» چه کسی گمراه‌تر از کسی است که دنبال هوای خود می‌رود، دنبال خواسته‌های نفسانی خود می‌رود و هدایت الهی را نادیده می‌گیرد او ظالم است. «إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ». کسی که دنبال هوای نفس خود می‌رود مشمول هدایت خدا که نخواهد شد بلکه مشمول اضلال خدا می‌شود. خدای متعال هم وسایل بدبختی خود را روز به روز بیشتر برای او فراهم می‌کند.

نابودی و منحرف شدن گمراهان از راه حق

«وَ قَالَ» باز خدای متعال در حق آن‌ها فرموده است «فَتَعْساً لَهُمْ» آن‌ها نابود باشند، مرگ بر آن‌ها. «وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» آن‌ها را در کارهای خود منحرف کرده به طوری که راه حق را رها کننند و راه شیطان را دنبال کنند.

مبغوض بودن کار گمراهان نزد خدای متعال و ائمّه (علیهم السّلام)

«وَ قَالَ» باز خدای متعال فرموده «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا» کار آن‌ها خیلی مبغوض است هم پیش خدا و هم پیش «الَّذِینَ آمَنُوا» یعنی پیش امیر المؤمنین که خلیفه‌ی خدا است، پیش ائمّه‌ (علیهم السّلام) که مصداق بارز «الَّذِینَ آمَنُوا» هستند، آن‌ها مبغوض خدا و خلفای خدای متعال هستند. «کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ» چنین خدا بر هر قلب انسان متکبّر زورگویی که نمی‌خواهد در مقابل حق سر تسلیم فرود بیاورد مُهر می‌زند.

اثر گذاشتن انانیّت و متکبّر بودن انسان در وقت جان کندن

بارها من عرض کردم خدا مقامات امام (قدس الله سرّه) را متعالی کند، فرموده بود هر کسی یک مقدار انانیّت دارد، همین انانیّت و همین متکبّر بودن اگر همین در انسان ریشه‌کن نشود یک وقت اثر خودش را می‌گذارد و خطرناک‌ترین وقت آن وقت جان دادن است که یک دفعه آن‌جا حاضر نمی‌شود بگوید «أَشهَدُ أَنَّ لا إله إلا الله» به خاطر یک چیزهایی که بالاخره در وجود او است و آن‌ها ارضا نشده است، شیطان هم می‌آید و در آن موقع حسّاس سعی می‌کند که انسان کافر از دنیا برود. خدای متعال همه‌ی ما را از شر شیطان چه شیاطین جن و چه شیاطین انس حفظ بفرماید و قلب ما را به آنچه که مرضیّ خودش است هدایت کند و توفیق عمل به آنچه را که می‌فهمیم به بهترین وجه به ما عنایت بفرماید.

پایان

 


 پی نوشت ها

[۱]– الکافی، ج‏ ۱، ص ۲۰۲٫