«بِسْمِ اللََّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الحمدُلله وَ الصَّلَاهُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلِی آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

وظیفه‌ی الهی، هدایت بندگان

«قال الله تبارک و تعالی‏: إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى‏»[۱] در آیه‌ی مبارکه‌ خدای متعال می‌فرمایند بر ما است، یعنی وظیفه‌ی خدایی ما است که بندگان خود را هدایت کنید. ولی در آیات بسیاری است که «یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ»[۲] همان‌طور که من خواندم فکر می‌کنم «یُضِلُّ» هم مقدّم است.

خدا هر کسی را بخواهد گمراه می‌کند و هر کسی را بخواهد هدایت می‌کند. چطور می‌شود؟ با این‌که در آیه‌ی اوّل فرموده است «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى‏»[۳] بر ما است، یعنی وظیفه است، با «عَلَی» ادا شده است. یعنی خدایی ما بر ما لازم می‌کند که ما بندگان خود را هدایت کنیم.

هدایت عمومی مخلوقات

از مجموعه‌ی آیات مبارکات قرآن مانند آیه‌ی «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَه‏»[۴] یا «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا»[۵] به روشنی به دست می‌آید که خدای متعال یک هدایت عام دارد که همه را هدایت می‌کند و آن عبارت است از نیروی عقلی است که در انسان قرار داده است و همین‌طور پیامبران و رهبران فکری و هادی که فرستاده است.

منتها عکس العمل افراد در مقابل فهمیده‌های عقل یا بیانات پیامبران که به تعبیر قرآن «آیاتٍ بَیِّنات‏»[۶] است، یعنی یک علائم است. خود آیه یعنی علامت خیلی واضح، «بَیِّنات» تأکید بیشتری دارد. یعنی علائم بسیار روشن برای حقّانیّت حق و باطل بودن باطل. یعنی هم حق به وسیله‌ی عقل تشخیص داده می‌شود تا یک بخش‌هایی و هم پیامبران و امامان چیزهایی را که بیان می‌کنند اگر انسان یک مقدار تأمّل کند می‌بیند که حق است.

گمراهی و هدایت

 با این‌که انسان حق را می‌فهمد، اگر آمد و کوتاهی کرد. کوتاهی هم یا به خاطر استکبار است، به خاطر نخوت و کبری است مایه‌ی بدبختی شیطان شد، اگر شخص دچار آن شود که بگوید «أنا» یعنی در وجود او «أنا» باشد، در مقابل حق می‌ایستد و یا به خاطر هوای نفس است، یعنی دل او می‌خواهد آزاد باشد، دل او می‌خواهد خوش باشد، دل او می‌خواهد که کسی به او نگوید این کار را بکنید و آن کار را نکنید. وقتی که در مقابل فهمیده‌ی خود یا به خاطر نخوت و کبر یا به خاطر هوای نفس سر تسلیم فرود نیاورد و نسبت به حقیقتی که فهمیده است تعهّد پیدا نکرد، پا بند نشد، آن وقت این‌جا نوبت «یُضِلُّ» است و از این‌که «یُضِلُّ» مقدّم داشته است، شاید سرّ آن این باشد که بیشتر انسان‌‌ها مشمول همین هستند. کم هستند آن‌هایی که مشمول «یَهْدی مَنْ یَشاءُ» باشند.

یکی از رهزن‌هایی که آدم را بیچاره می‌کند دوست بد است که باز در قرآن هم آمده است «وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّه‏»[۷] آدم باید مطیع عقل خود باشد که خود عقل هم می‌گوید مطیع پیغمبر باشید، مطیع دستورات پیغمبر باشید. یعنی ریشه‌ی همه‌ی حجّت‌ها خود عقل است.

گفتگو میان امام صادق و یکی از اصحابش درباره‌ی شناخت خدا

حالا ببینید یکی از اصحاب امام صادق (علیه السّلام) می‌گوید من به امام صادق عرض کردم: «إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ یُعْرَفَ بِخَلْقِه‏»[۸] خدا بزرگ‌تر و والاتر از آن است که خلق وسیله‌ی شناخت او شوند. «بَلِ الْخَلْقُ یُعْرَفُونَ بِاللَّهِ» بلکه خلق خدا با خدا شناخت می‌شوند. خوب معلوم می‌شود که این دنبال تفکّر بوده است، به جاهایی رسیده است که عرفا می‌رسند. یعنی آدم وقتی دنبال آن باشد خدای متعال به آن سیر می‌دهد، او را می‌برد، نمی‌گذارد. حضرت فرمودند: «صَدَقْتَ» درست می‌گویید. «قُلْت‏» می‌گوید بعد از این‌که حضرت عرض من را تأیید فرمود، گفتم: «إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَقَدْ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِکَ الرَّبِّ رِضًا وَ سَخَطاً» کسی که شناخت خدا دارد جا دارد که این را بفهمد که آن خدا خشنودی دارد و خشم دارد. «وَ أَنَّهُ لَا یُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْیٍ أَوْ رَسُولٍ» و این‌که نمی‌توان خشنودی خدا و خشم خدا را فهمید، مگر این‌که به خود آدم وحی شود، یعنی خود او پیغمبر می‌شود. یا این‌که به کسی که وحی می‌شود او را به سراغ ما بفرستد «أَوْ رَسُولٍ»، «فَمَنْ لَمْ یَأْتِهِ الْوَحْی‏» کسی که به او وحی نمی‌شود «فَیَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَطْلُبَ الرُّسُل‏» سزاوار است برای او که دنبال پیامبران برود. «فَإِذَا لَقِیَهُمْ عَرَفَ أَنَّهُمُ الْحُجَّهُ وَ أَنَّ لَهُمُ الطَّاعَهَ الْمُفْتَرَضَه» وقتی با پیغمبران رو به رو شود می‌شود میفهمد، این همان عقل است، عقل همان‌طور که خدا را می‌شناسد، پیغمبر هم عقل را می‌شناسد. خواهد شناخت که آن‌ها حجّت خدا هستند و آن‌ها را باید اطاعت کرد.

قرآن، حجّت به جا مانده از پیامبر

 «فَقُلْتُ لِلنَّاس‏» می‌گوید من به مردم گفتم: «أَ لَیْسَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ هُوَ الْحُجَّهَ مِنَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه‏» نمی‌دانید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از ناحیه‌ی خدا حجّتی بر خلق خدا بود؟ «قَالُوا بَلَى‏» چرا این را می‌دانیم. «قُلْتُ فَحِینَ مَضَى صلّی الله علیه و آله مَنْ کَانَ الْحُجَّه» سؤال کردم حالا وقتی که پیامبر اکرم رحلت فرمود و از این دنیا رفت بعد از او حجّت چه کسی است؟ «قَالُوا الْقُرْآن‏» همان حرفی که عمر زد «حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّه‏»[۹] می‌گوید این حاکم شده بود، این فکر حاکم شده بود. می‌گوید وقتی پرسیدم، گفتند همین قرآنی که به جا گذاشته است. این‌که می‌گویند شخص باید اهل تأمّل باشد، اهل فکر باشد، «تَفَکُّرُ سَاعَهٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَهِ سَنَهٍ»[۱۰] یک لحظه فکر کردن از عبادت یک سال بهتر است. می‌گوید آن‌ها گفتند: قرآن، ولی من که نباید حرف آن‌ها را، خود من باید ببینم عقل من چه می‌گوید. «فَنَظَرْتُ فِی الْقُرْآنِ فَإِذَا هُوَ یُخَاصِمُ بِهِ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِیُّ وَ الزِّنْدِیقُ الَّذِی لَا یُؤْمِن‏»[۱۱] دیدم افراد مختلف حتّی مذاهب مختلف و همین طور آن کسی که به قرآن ایمان ندارد می‌آید و با آیات قرآن علیه دیگران استدلال می‌کند تا آن‌ها را به جای خود بنشاند و بر آن‌ها پیروز شود.

 قیّم قرآن چه کسی است؟

«فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ لَا یَکُونُ حُجَّهً إِلَّا بِقَیِّم‏» فهمیدم که قرآن حجّت نمی‌شود، مگر این‌که یک کسی باشد که بیان قرآن را به عهده بگیرد. عهده دار قرآن باشد. «فَمَا قَالَ فِیه‏ مِنْ شَیْ‏ءٍ کَانَ حَقّا» هر چه را او درباره‌ی قرآن بگوید آن حق است. «فَقُلْتُ لَهُمْ مَنْ قَیِّمُ الْقُرْآن‏» گفتم قرآن را می‌بینید که افراد مختلف به آن استناد می‌کنند. چه کسی قیّم قرآن است؟ چه کسی است که قرآن را برای ما بیان کند. خود قرآن هم فرموده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ»[۱۲] ما به شما قرآن فرستادیم تا شما برای مردم «ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» را بیان کنید. شاید آن «أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْر» به خاطر این باشد که قرآن یک دفعه بر قلب رسول اکرم نازل شده است. «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم‏» این‌جا تعبیر تنزیل شده، شاید به این جهت باشد که برای بیان آن برای مردم به تدریج نازل می‌شود. گفتم قیّم قرآن چه کسی است؟ گفتند: ابن مسعود قیّم قرآن بود. «ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ کَانَ یَعْلَمُ وَ عُمَرُ یَعْلَمُ وَ حُذَیْفَهُ یَعْلَم‏»[۱۳] گفتند این‌ها قرآن را بلد بودند، می‌فهمیدند قرآن است. «قُلْتُ کُلَّهُ» گفتم این‌ها که می‌دانستند همه‌ی قرآن را می‌دانستند. «قَالُوا لَا» گفتم نه، حتّی بعضی از این‌ها مفردات قرآن را نمی‌فهمیدند، چه این‌که معنای قرآن را بفهمند، چه این‌که به حقیقت قرآن برسند! «فَلَمْ أَجِدْ أَحَدا یُقَالُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْقُرْآنَ کُلَّهُ إِلَّا عَلِیّاً صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ».

 منصور بن ؟؟۱۳۰۹ می‌گوید من کسی را پیدا نکردم که راجع به او کسی بگوید همه‌ی قرآن را می‌داند جز علی. «وَ إِذَا کَانَ الشَّیْ‏ءُ بَیْنَ الْقَوْمِ فَقَالَ هَذَا لَا أَدْرِی وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِی وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِی وَ قَالَ هَذَا أَنَا أَدْرِی فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً کَانَ قَیِّمَ الْقُرْآنِ» می‌گوید وقتی که یک مسئله پیش می‌آید این می‌گوید نمی‌دانم، او می‌گوید نمی‌دانم ولی یک نفر می‌گوید من می‌دانم، از این‌جا می‌فهمم که آن کسی که قیّم قرآن است، آن کسی که قرآن در دست او است و او متصدّی بیان قرآن است علی (علیه السّلام) است و طاعت او فرض است «وَ کَانَ الْحُجَّهَ عَلَى النَّاسِ» فهمیدم که علی (علیه السّلام) بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حجّت است. «وَ أَنَّ مَا قَالَ فِی الْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ» و این‌که هر چیزی او درباره‌ی قرآن بگوید آن درست است.

امام صادق می‌گوید وقتی من این‌ها را گفتم «فَقَالَ رَحِمَکَ اللَّهُ» رحمت خدا شامل حال تو باد که تا به حال خوب آمدید. «فَقُلْتُ إِنَّ عَلِیّاً ع لَمْ یَذْهَبْ حَتَّى تَرَکَ حُجَّهً مِنْ بَعْدِهِ کَمَا تَرَکَ رَسُولُ اللَّه‏» گفتم علی (علیه السّلام) هم از این دنیا نرفت، تا این‌که یک حجّتی بعد از خود قرار داد و گذاشت. همان‌طور که پیغمبر اکرم این کار را کرد و این که حجّت بعد از علی حسن بن علی است و گواهی می‌دهم بر حسن بن علی (سلام الله علیهما) «أَنَّهُ لَمْ یَذْهَبْ حَتَّى تَرَکَ حُجَّهً مِنْ بَعْدِهِ کَمَا تَرَکَ أَبُوهُ وَ جَدُّه‏» همان‌طور که پدر و جدّ او بعد از خود حجّت گذاشتند، امام مجتبی هم بعد از خود حجّت داشت و بعد از حسن حسین (علیهم السّلام) است. «وَ کَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَهً». حضرت فرمودند: «رَحِمَکَ اللَّهُ فَقَبَّلْتُ رَأْسَه»‏ می‌گوید وقتی این‌طور شد من بلند شدم و سر امام صادق را بوسیدم و خوشحال بودم که راه را پیدا کردم و حضرت تأیید می‌کند.

رسیدن به حق با تدبّر و تفکّر

حالا همه‌ی این‌ها نشان می‌دهد که حضرت نمی‌توانستند به این سادگی بیانات خود را بگویند. طرف خود با فکر خود و عقل خود رسیده است، حالا می‌آید ببیند امام صادق این را تأیید می‌کند یا نه؟ زمان اختناق و فشار بنی امیّه و بنی عبّاس؛ «قُلْتُ» بعد از این که سر حضرت را بوسه زدم گفتم: «وَ أَشْهَدُ عَلَى الْحُسَیْنِ ع أَنَّهُ لَمْ یَذْهَبْ حَتَّى تَرَکَ حُجَّهً مِنْ بَعْدِهِ- عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ» گواهی می‌دهم که سیّد الشهداء هم از عالم نرفت، تا این‌که یک حجّتی بعد از خود گذاشت که علی بن الحسین باشد و طاعت او واجب بوده است. «فَقَالَ رَحِمَکَ اللَّهُ» حضرت تأیید کرد گفت رحمت خدا شامل حال تو باد، «فَقَبَّلْتُ رَأْسَهُ» سر او را بوسیدم. تا به خود حضرت می‌رسد و حضرت می‌خندد و می‌فرماید که بس است.

هدایت بندگان بر عهده‌ی خدا

 این‌ها نشان می‌دهد که اگر کسی واقعاً بخواهد حق را بفهمد خدا به عهده گرفته است که نگذارد گمراه شود. همه‌ی آن‌هایی که گمراه می‌شوند یا به خاطر کلّه شقّی آن‌ها است یا به خاطر هوای نفس آن‌ها است. یا به خاطر این‌که در مقابل حق یک جا، دو جا، سه جا می‌ایستند یا بعد از این‌که می‌فهمند تعهّد ندارند، پابند نیستند و یا این‌که همین، به خاطر این است. اگر این‌طور نباشد خدای متعال بنده‌ی خود را دوست دارد و او را هدایت می‌کند.

البتّه همین خدای ارحم الرّاحمین است که این بدبختی‌ها را برای بنده‌ی خود به وجود می‌آورد.

 لایق بودن برای هدایت خداوند

که او اگر ارحم الرّاحمین است، اشدّ المعاقبین هم است و در قرآن فرموده «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ»[۱۴] یعنی اوّل شدید العقاب را فرمودند، «وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ»،[۱۵] یعنی توجّه داشته باشید شیطان ما را فریب ندهد که خدا ارحم الرّاحمین است. بله، خدا ارحم الرّاحمین است برای کسی که لایق باشد ولی برای کسی که در مقابل حق جبهه‌گیری کند، همین خدا اشدّ المعاقبین است که در آیه مبارکه فرموده «فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکالَ الْآخِرَهِ وَ الْأُولى‏»[۱۶] آخرت او که تکلیف روشن است، اولی، نکال اولی همین اذلال‌ها است، همین است که انسان را به دست شیطان می‌سپارد و شیطان سوار آن می‌شود و چهار دست و پا تاخت می‌کند. «إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُون‏»[۱۷] ما هستیم که شیاطین را فرمانروای وجود کسانی قرار دادیم که ایمان نمی‌آوردند. در آن‌جا هم که فرمود «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ».[۱۸]

سفارش علّامه طباطبایی بر مراقبه

این است که خدا رحمت کند علّامه‌ی طباطبایی (قدّس الله سرّه) در آن لحظات آخر وقتی از او می‌پرسند آقا سفارش شما برای ما چیست؟ سه بار می‌فرمایند: مراقبه، مراقبه، مراقبه. انسان باید خود را رها نکند، به فکر باشد، در هر موقعیّتی همواره ما سر دو راهی، بلکه ده راهی، صد راهی هستیم. باید از خدای متعال و اولیای خدا استمداد کنیم که إن‌شاءالله از استمداد آن‌ها بهره‌مند شویم و این راه را به خصوص در این دوران، دروه‌ی آخرالزّمان که یک دفعه عرض کردم روایت آن خیلی عجیب است که «لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَه»[۱۹] غربال می‌شوید طوری که چیزی در آخر آن نمی‌ماند.

پایان

 


پی نوشت ها

[۱]– سوره‌ی لیل، آیه ۱۲٫

[۲]– سوره‌ی نحل، آیه ۹۳٫

[۳]– سوره‌ی لیل، آیه ۱۲٫

[۴]– سوره‌ی تغابن، آیه ۱۱٫

[۵]– سوره‌‌ی بقره، آیه ۲۵۷٫

[۶]– سوره‌ی بقره، آیه ۹۹؛ سوره‌ی حج، آیه‌ ۱۶٫

[۷]– سوره‌ی انعام، آیه ۱۱۶٫

[۸]– الکافی، ج ‏۱، ص ۱۸۸٫

[۹]–  الأمالی، ص ۳۶٫

[۱۰]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏۱۱، ص ۱۸۳٫

[۱۱]– الکافی، ج ‏۱، ص ۱۸۸٫

[۱۲]– سوره‌ی نحل، آیه ۴۴٫

[۱۳]– الکافی، ج ‏۱، ص ۱۸۹٫

[۱۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۹۶٫

[۱۵]– سوره‌ی انعام، آیه ۱۶۵؛ سوره‌ی اعراف، آیه ۱۶۷٫

[۱۶]– سوره‌ی نازعات، آیه ۲۵٫

[۱۷]– سوره‌ی اعراف، آیه ۲۷٫

[۱۸]– سوره‌ی تغابن، آیه ۱۱٫

[۱۹]– نهج البلاغه، ص ۵۷٫