بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُمَّ وَ سَلَّمَّ وَ بَارِکَ عَلَی رَسُولِ اللهِ سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ خَاتَمِ الْمُرْسَلِینََ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ».

‏آشنایی اجمالی با مکاتب فقهی و مذاهب اسلامی

 در ارتباط با آشنایی با مکاتب فقهی و مذاهب اسلامی به نحو اجمال بعضی از مذاهب را به ترتیب حدوث آن‌ها از نظر تاریخی در تقدّم و تأخّر بیان کردیم. به نظر می‌رسد که به حواشی مذاهب آنچه که مربوط به شناخت این مذاهب است، متعرّض نشویم؛ چون که وارد مباحث فقهی و اصولی این مذاهب می‌شویم و گسترده می‌شود. به نحو اجمال مذهب مالک را هم متعرّض شدیم، با ادلّه و اصول مذهب مالکی آشنا شدیم. مذهب سومی که در بین مذاهب اربعه عنوان دارد، مذهب شافعی است.

بررسی زمان و مکان تولّد شافعی

مذهب شافعی از جهاتی قابل بحث و بررسی است. عهد شافعی، عهد بسیار با اهمّیّتی است؛ در قرن دوم تا ابتدای قرن سوم بحث تاریخی مستوفایی است که اثرات آن عهد و آن عصر هنوز هم که هنوز است در دنیای اسلام باقی است. از نظر تاریخی یک جهت دارد که ما وعده دادیم که در مباحث تاریخی به نحو حتّی اجمال هم متعرّض نشویم، بلکه به نحو گذرا اشاراتی نسبت به امام مذهب و یا طایفه و اسره‌ای که او در آن زندگی می‌کرده است، داشته باشیم. شافعی متولّد ۱۵۰؛ به تعبیری همان سال یا همان روزی که ابو حنیفه از دنیا رفت، شافعی به دنیا آمد. مولد او را غزّه و یا عسقلان می‌دانند. البتّه عسقلان و غزّه در فلسطین از نظر جغرافیایی با هم فاصله‌ی چندانی ندارند. متولّد غزه است؛

احوالات پدر و مادر شافعی

 از احوالات پدر او چیز روشنی در دست نیست الّا این‌که گفته شده است که پدر او در مدینه بود، مشکلاتی برای او پیش آمد، نتوانست در مدینه قرار داشته باشد به طرف فلسطین حرکت کرد. آمد و در آن‌جا هم از دنیا رفته است. حالا از کتاب امّ، مادر مشخّص می‌شود که غیر از مادر کسی را نداشته است. یعنی نوشتن کتاب الامّ به معنای مادر؛ چون تمام زندگی خود را مرهون مادر خود می‌داند. حالا مادر او فداکاری‌هایی کرده است؛ بعد از دو سال او را از غزه به طرف مدینه می‌برد و به عنوان شخص قرشی از او یاد می‌کنند.

نوشته شدن کتاب‌های متعدّد در مورد امام شافعی

البتّه اگر خواستید در این هم تفحّص بکنید، کتاب‌های متعدّد برای امام شافعی نوشته شده است؛ یعنی مستقلاً برای او کتاب‌هایی نوشتند. شاید در بین ائمّه‌ی مذاهب دیگر، مانند شافعی این‌قدر کتاب برای او ننوشتند. بیهقی نوشته است، حاکم نیشابوری نوشته است، عبد الرّحمن بن ابی حاتم صاحب کتاب جرح و التّعدیل کتاب نوشته است. ابن حجر کتاب نوشته است توالی التّأسیس، آداب الشّافعی و کتاب‌های متعدّدی برای او نوشتند و مستقلاً و مستوفی پیرامون احوالات شافعی صحبت کرده‌اند.

بررسی عقاید دیگر مذاهب در مورد شافعی

 در قبال، احناف و مالکیّه هستند؛ یعنی آنچه که اصحاب ابی حنیفه برای شافعی بیان کردند، غیر از آن است که در کتاب‌های ائمّه‌ی شافعیّه و مصنّفین این مذهب آمده است. باز در این رابطه از معاصرین محمّد زاهد کوثری، یک مقدار در احوالات شافعی تفتیش کرده است و در احوالات کتب منسوب به شافعی بحث کرده‌اند. سِندی صاحب حاشیه‌ی بر بخاری و مسلم در مقدّمه‌ی کتاب تعلیم احوالات شافعی را بیان می‌کند؛ غیر از آن چیزی است که خود شافعی‌ها برای امام مذهب ذکر می‌کنند. البتّه آن چیزی که در دسترس است و در بین اهل علم مشهور است، همان کلمات ائمّه‌ی شافعیه است، کلمات احناف در بین مردم نیست، مثل این کتاب تعلیم و مقدّمه‌ی کتاب تعلیم از سندی از ائمّه‌ی حنفیّه در شبه قاره‌ی هند در دسترس همگان که نیست.

اذعان ائمّه‌ی حنفیّه به قرشی نبودن شافعی

بنابراین آنچه که از ائمّه‌ی حنفیّه در طعن به شافعی آمده است این است که اصلاً شافعی قرشی نیست. یعنی آنچه که بیان کردند این است که شافعی از قریش نیست و حال این‌که در بین ائمّه‌ی شافعیّه مطرح است که هر کسی به امام شافعی و امام شافعیّه اشکال بکند، اصلاً کافر است. چون که شافعی از قریش است و اشکال به شافعی، اشکال به قریش است و اشکال به قریش اشکال به قوم و قبیله‌ی رسول خدا است. از این‌ جهت ممنوع کردند کسی به شافعی طعنی نزند.

دلیل ائمّه‌ی حنفیّه بر رد قرشی بودن شافعی

ولی سندی و ائمّه‌ی حنفیّه در شبهه قاره این مطلب را قبول ندارند؛ می‌گویند که: جدّ شافعی، شافع نام داشت که در زمان خلیفه‌ی اوّل به مدینه آمد، خواست از موالی قریشیّین باشد، خلیفه‌ی اوّل قبول نکرد. زمان خلیفه‌ی دوم آمد خواست ولاء قریشیّین را قبول بکند، خلیفه‌ی دوم هم قبول نکرد؛ در زمان خلیفه‌ی سوم، عثمان بن عفان آمد و او هم قبول نکرد تنزّل داد شد مولی العثمانیّین که شافع مولی آل عثمان شد.

تعریضات جصّاص به شافعی در کتب خود

 بنابراین آنچه که حنفیّه قائل هستند و محمّد زاهد کوثری در این رابطه فحص و بحث کرده است، به هم نتیجه رسیده است که البتّه جصّاص در الفصول… چون جصّاص دو تا کتاب دار؛ یکی در احکام القرآن است و یکی هم در اصول است. در اصول مذهب حنفی، از قدمای ائمّه‌ی احناف است؛ این کتاب الفصول فی الاصول در چهار جلد است که اخیراً در کویت چاپ شده است و مباحث اصولی را مطرح کرده است؛ از جصّاص تعریضات به شافعی در کتاب الفصول است. البتّه در مباحثی هم گاهی در احکام القرآن تعریضاتی نسبت به شافعی دارد.

حدیثی در منقبت شافعی

 علی کلٍّ یک روایاتی را در کتب موضوعه در کتبی که معدّ برای احادیث موضوعه است، احادیثی را در فضل شافعی بیان می‌کنند و در طعن بر شافعی. مثلاً مواردی که در مناقب شافعی گفته شده است: «لا تَسُبُّوا قُرَیْشًا؛ فَإِنَّ عَالِمهَا یَمْلأُ الأَرْضَ عِلْمًا»[۱] قریش را سبّ نکنید چرا که عالم قریش زمین را پر از علم می‌کند. ائمّه‌ی شافعیّه می‌گویند: مراد از این عالم قریش شافعی است. «اللَّهُمَّ اهد قُریْشًا فَإِن عالمها یمْلَأ الأَرْض عِلما» این حدیث در جامع الاصول ابن اثیر، در فضل شافعی، در جلد اوّل، صفحه‌ی ۴۴ آمده است و در توالی التّأسیس هم آمده است.

احادیثی در طعن به شافعی

همان‌طور که در مناقب او احادیثی را ذکر کردند، در مطاعن او هم احادیثی ذکر شده است. یعنی از هر دو طرف حدیث وارد شده است و معتقد هستند که مراد از این احادیث در کتب حدیثی شافعی است. البتّه در کتاب‌های موضوعات، یعنی کتاب‌هایی که احادیث جعلیّه را معرّفی کرده‌اند مثل الفواید المجموعه فی الاحادیث الموضوعه در آن‌جا ذکر شده است که این حدیث موضوع است، مجعول است و اصل و اساسی ندارد. در الفواید المجموعه، صفحه‌ی ۴۲۰ بیان کرده است. در مطاعن او این حدیث آمده است: «و َقِیلَ لِمَأْمُونِ بْنِ أَحْمَدَ الأَثَرِیِّ إِلَى الشَّافِعِیِّ وَ إِلَى مَنْ تَبِعَ لَهُ بِخُرَاسَانَ، فَقَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بن عبید الله حَدثنَا عبد الله بن معدان عَن أَنْسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ یَکُونُ فِی أُمَّتِی رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِیسَ أَضَرُّ عَلَى أُمَّتِی مِنْ إِبْلِیسَ» این هم روایتی است که آمده است که ضرر این از ابلیس برای امّت من بیشتر است. «فَیکون فِی أُمَّتِی رَجُل یُقَالُ لَهُ أَبُو حَنِیفَهَ هُوَ سراج أُمَّتِی» معلوم است دیگر این حدیث به نفع ابو حنیفه و در ردّ شافعی است. این روایت را در توالی التّأسیس ابن حجر، صفحه‌ی ۵۰ آورده است. علی کلٍّ این موارد جرح و تعدیل و طعن و تثبیت در کتاب‌های حدیثی هم آمده است؛ یعنی کتاب‌های حدیثی مجالی برای بیان مناقب و مطاعن ائمّه‌ی مذاهب شده است؛

نقش احادیث در طعن و منقبت به مذاهب

البتّه هر مذهبی هر کتابی به نفع خود او بوده است، در آن‌جا برای مناقب امام خود مطالبی را قطعاً بیان کرده است و این کتاب‌ها هم می‌شود از صغریّات دعوت به مذهب. یعنی هر مذهبی دارای یک خصیصیه‌ای بوده است که لا محاله باید از آن ارکان و مناقب مذهب خود دفاع بکند و یکی از موارد دفاع از مذهب همین احادیث است. این مذهب بیان می‌کند، در تقویت این احادیث حرف می‌زند مذاهب دیگر هم در طعن و در جرح به این احادیث.

آنچه که نسبت به امام مذهب مربوط به تاریخ است متعرّض نمی‌شویم که بعضی قائل هستند مثلاً مدّت حمل شافعی چنین و چنان شده است، این در کتاب‌ها آمده است و ما هم وقت را به این جهات اختصاص نمی‌دهیم که این چه جریانی بوده است و به مطالعه‌ی اهل آن واگذار می‌کنیم که بروند در کتاب‌ها بخوانند ببیند صفدی و غیر صفدی در الغیث المسجم، در این کتاب‌ها آمده است؛ ببینید چه مطالبی وجود دارد که این به اختیار خود شما است.

بررسی ارتباط شافعی با ائمّه‌ی اهل بیت (علیهم السّلام)

 آنچه که ما امروز در ارتباط با مذهب شافعی داریم، عمده اثرات به جا مانده‌ی از مذهب شافعی است، نه خود شافعی. هر چه بوده است آن گذشته و رفته است. قدر متیّقن این است که در زمان پنج یا شش نفر از خلفای عبّاسی زندگی می‌کرده است از زمان منصور مهدی عبّاسی هارون الرّشید و خلفای بعد از این‌ها زندگی می‌کرده است تا سنه‌ی ۲۰۴٫ یعنی تا سال ۲۰۴ که زمان فوت او ذکر شده است، با خلفای این چنینی معاصر بوده است. البتّه با ائمّه‌ی اهل بیت معاصر هم بوده است؛ از امام کاظم (علیه السّلام) تا امام رضا و امام جواد (علیهم السّلام) معاصر این ائمّه بوده است، اگرچه در فضایل اهل بیت از او اشعاری نقل شده است ولی هیچ‌گاه ملاقاتی با بیوتات ائمّه‌ی اهل بیت نداشته است که ذکر بکنند شافعی به دیدن مثلاً امام جواد (علیه السّلام)، امام کاظم (علیه السّلام) یا امام رضا (علیه السّلام) رفته است، این‌طور ملاقاتی برای او ذکر نشد.

تلامذه و کتاب‌های شافعی دو وجه مذهب او

 و امّا آنچه که مربوط به تبعاتی است که مذهب شافعی به او شناخته می‌شود به دو وجه است. یکی تلامذه و شاگردان شافعی است و یکی کتاب‌های شافعی است. این خیلی اهمّیّت دارد. عمده کتاب‌ها است و بعد هم به تبع تلامذه‌ای که از او یاد گرفته‌اند. احمد بن حنبل می‌گوید که: «مَا زِلنا» تعبیر «مَا زِلنا» یعنی همیشه ما با مالکیّه و حنفیّه در دعوا بودیم، آن‌ها ما را لعن می‌کردند، ما آن‌ها را لعنت می‌کردیم. «یَلْعَنُونَنَا»، و «نَلْعَنَهُم‏» ما آن‌ها را لعنت می‌کردیم، آن‌ها هم ما را لعنت می‌کردند تا زمانی که شافعی آمد. وقتی که شافعی آمد بین ما را صلح داد. حالا «مَا زِلنا نَلعَنُ أهلَ الرَّأی وَ یَلعنونَنا، حَتَّى جَاءَ الشَّافِعی فَمِزجَ بَینَنا» این در ترتیب المدارک قاضی عیاض، جلد ۱، صفحه‌ی ۹۱ و جلد سه صحفه‌ی ۱۸۱ است. حالا ترتیب المدارک سه جلدی است و کتاب دیگر هم که این مطلب را نقل کرده است؛ اعلاء السّنن لتهانوی طبع دار الفکر، جلد ۱۸، صفحه‌ی ۹۰۴۴٫ صفحات کتاب را به ترتیب مسلسل هر کتاب ذکر کرده است. این مطلب در جلد هجدهم آمده است «مَا زِلنا نَلعَنُ أهلَ الرَّأی وَ یَلعنونَنا، حَتَّى جَاءَ الشَّافِعی فَمِزجَ بَینَنا» که اهل رأی در این‌جا احناف هستند، پیروان ابو حنیفه را اهل رأی می‌گویند و این مطلب در آن‌جا آمده است.

شاگردان شافعی

 آنچه که مربوط به حوزه‌ی تلامذه‌ی شافعی است، قدر متقیّن این است که در عهد شافعی چون به عهد خلفای عبّاسی مربوط بود، به فکر و ترجمه‌ی کتاب‌ها و تزاحم و تضادّ آراء کلامی و ترجمه‌ی کتب یونانی به لغت عربی و فارسی زمان بسیار مهمّی است. متکلّمین زبردست و قوی در آن عصر به وجود آمدند، پرورش پیدا کردند، در قبال متکلّمین و ارباب آراء محدّثینی هم در این حوزه رشد کردند. یعنی در بین محدّثین آمدند که این علما و ائمّه‌ی کلام و فقه و حدیث در عصر شافعی هر کدام منبع فکر برای طبقات بعد شدند که در حوزه‌ی حدیث افرادی مثل حسین کرابیسی، مثل حُمیدی و مثل نعیم بن حمّاد مروزی این‌ها از تلامذه‌ی بارزین شافعی بودند. اصلاً شافعی با این‌ها رسماً کار کرد و این‌ها را پرورش داد.

تربیت حمیدی در مکتب شافعی

مثل حُمیدی کسی است که شافعی حُمیدی را آورد با پسر خود محمّد بن محمّد بن ادریس هم مباحثه کرد و به حُمیدی و پسر خود محمّد مطالبی را آموخت که آن مطالب منشأیی برای فکر طبقات بعد شد که عمده‌ی آن‌ها حمیدی بود که در جای خود بحث کردیم که اوّلین کلمه‌ی صحیح بخاری همین حمیدی است که آمده است «حَدَّثَنا الحُمیدی» این حمیدی دست پرورده و ساخته‌ی فکر شافعی است اصلاً. هر چه دارد از شافعی دارد و کتاب مسند حمیدی هم که در دو جلد چاپ شده است با آراء و نظریات شافعی مطابقت دارد. حالا این جهت را باید در جای خود بحث بکنیم که این‌جا مجال آن نیست. حسین کرابیسی معلونٌ علی لسان احمد و یحیی بن معین که این حسین کرابیسی هم دارای یک افکار خاصّی است، از مشایخ فکر بخاری در کلام و اعتقادات است که جای این بحث هم این‌جا نیست.

جعل حدیث توسّط نعیم بن حماد

نُعیم بن حماد مروزی از تلامذه‌ی شافعی است، از بارزین مکتب شافعی که آن هم برای تقویت سنّت جهودی دارد، فعّالیّت‌هایی دارد که از جمله‌ی آن‌ها بیان شده است در ترجمه‌ی احوالات نعیم بن حماد که او کسی بود که برای تقویت سنّت بر خود واجب می‌دانست که حدیث جعل بکند. نعیم بن حماد یک آدم این‌طوری بوده است که برای تقویت سنّت وضع حدیث می‌کرده است که در کلمات ذهبی و ابن حجر مفصّل آمده است در میزان الاعتدال و در تهذیب الکمال و تهذیب التّهذیب در ذیل ترجمه‌ی نعیم «وَضَّاعُ لِلحَدیث فِی تَقویَهِ السُّنَّه» این نعیم بن حماد بر خود واجب می‌دانست تا حدیث جعل بکند برای این‌که سنّت رسول خدا را پیش ببرد. حالا ببینید سنّتی که با جعل حدیث درست بشود و تقویت بشود، این چه سنّتی است. این‌ها مواردی است که برای بیان مذهب شافعی گفته شده است که علی الظاهر وقت ما تمام است، ادامه‌ی آن را در جلسه‌ی بعد ذکر خواهیم کرد.

«وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ».


[۱]– سیر أعلام النبلاء، ج ۸، ص ۲۷۱، ح