«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلِّیَ اللَّهُمَّ وَ سَلَّمَ وَ بَارَکَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ».

مذهب جدید شافعی

در ارتباط با آشنایی با مذاهب اسلامی، بحث به مذهب سوم رسید که مذهب شافعی باشد. مطالبی پیرامون این مذهب گفته شد. صحبت به آن‌جا رسید که مذهب شافعی، بنا بر اختیار مذهب جدید، در پنج سال آخر عمرش در مصر، مذهب جدید را اختیار کرد و مذهب قدیم شافعی منسوخ شد. منسوخ شدن مذهب قدیم شافعی مشکلی را در ارتباط با کتاب‌های شافعی ایجاد کرد که علی الظّاهر انتساب سه کتاب به شافعی در بین مؤلّفات قطعی است.

کتب مطرح مذهب شافعی

البتّه رساله‌های دیگری به آن انتساب می‌دهند ولی عمده این سه کتاب است که دوره‌ی فقه شافعی به عنوان کتاب الأم و الرساله یا کتاب مختلف الحدیث یا اختلاف حدیث. این سه کتاب، جزء کتاب‌هایی است که به شافعی نسبت داده شده است که نسبت‌های این سه کتاب از کتاب‌های دیگر قوی‌تر هستند. اگر مذهب جدید اختیار کرده باشد که قطعاً همین‌طور است، بنابراین باید تعریفی برای این سه کتاب وجود داشته باشد که براساس مذهب قدیم تألیف شده است یا براساس مذهب جدید؟ تفکیک و تمییز بین فروعات فقهیّه نه مربوط به شافعی، در همه‌ی مذاهب، تفکیک و تمییز بین تفریعات فقهی «فی غایه الاشکال» است.

به اعتبار این‌که در استدلال به تفریعات فقهیّه، ثوابت و متغیّرات در مذاهب اسلامی فراوان است و مختلفٌ فیها است؛ یعنی ما در فقه اسلامی یک سری ثوابت داریم که اساس آن، محکمات کتاب و سنّت است که این‌ها در فتاوا به عنوان ثوابت مورد استفاده قرار می‌گیرند. آن چیزی که متغیّرات است، و براساس ادلّه‌ی ظنّیّه استخراج می‌شود، حکم آن‌ها از نظر علما متغیّر است، متفاوت است؛ یعنی مجتهد حق دارد براساس اجتهادی که می‌کند این استنباط خودش به رأی خود او باشد.

تبدّل مذهب در فقه شافعی

در بین مذاهب این از عویصه‌های مهمّ مباحث فقهیّه است. یک فقیه براساس ادلّه‌ی ظنّیّه، یک حکم استخراج می‌کند که فقیه دیگر حکم دیگری را استخراج می‌کند. اگر این‌ها تبدّل مذهب داشته باشند ببینید چه نتیجه‌ای خواهد داشت! حالا می‌گوییم برای شافعی تبدّل مذهب پیدا شده است و طبیعی است که اختلافات در فتاوای شافعی هم زیاد می‌شود؛ یعنی ضریب اختلافات در فتوا بنا بر مذهب قدیم و مذهب جدید در کتب واحده مشکل ایجاد می‌کند. لذا فتاوایی که در مذهب شافعی وجود دارد مختلفٌ فیها نقل شده است و تمییز و تفکیک بین مذهب قدیم و مذهب جدید شافعی هم «فی غایه الاشکال» است که ما با ارکان و اوساط مدارس شافعیّه صحبت کردیم ولی آن‌ها برای این معضل، علاج خاصّی ندارند، یعنی سرگردان هستند، نه می‌توانند بگویند کتاب الأم که یک دوره‌ی فقه شافعی است براساس قدیم است و نه می‌توانند بگویند براساس جدید است! این مشکلی است که در این مذهب پیدا شده است.

نمی‌دانم در جلسات قبل مواردی را از کتاب رساله بیان کردیم یا خیر که به عنوان کتاب اصولی، اوّلین کتابی که در اصول نوشته شده است. البتّه به زعم بعضی؛ بعضی از بین خود شافعی‌ها معتقد هستند کتاب رساله‌ی شافعی، اوّلین کتاب در اصول است ولی طبقاتی از اهل اسلام مثل احناف، مثل تشیّع، این‌ها این مطلب را قبول ندارند. حنفی‌ها معتقد هستند که ربیع بن سلیمان این کتاب را نوشته است.

در بین این‌که شافعی «أوَّلُ مَن صَنَّفَ فِی الأصول» یا غیر شافعی اختلاف وجود دارد که متأسّفانه بعضی از علمای حالا نمی‌گوییم بیسواد- کم مطالعه، به عنوان یکی از فضائل و مناقب شافعی در کتاب‌های خود به حساب آورده‌اند. با وجود این‌که مذهب آن ها، مذهب شافعی نیست و این جای تأسّف دارد.

رد و قبول کتب شافعی از دیدگاه علما

احمد شاکر در مقدّمه‌ی کتاب رساله، به طور مفصّل راجع به این‌که این کتاب‌ها نسبت به شافعی به تلامذه‌ی شافعی است یا به خود شافعی مطالبی گفته است که البتّه افرادی مثل محمّد زاهد کوثری از علمای مصرییّن در حدود نصف قرن گذشته در مصر بوده است. او رساله‌های متعدّدی نوشته، مقدّمه‌های مفصّلی بر کتاب‌های علمی نوشته است. او این نسبت‌ها را قبول ندارد. البتّه او بر شافعی اشکالات عمده دارد و اصلاً شافعی را به عنوان قرشی نمی‌شناسد. حالا این قضیه بحث دیگری است که اگر کسی خواست به رساله‌هایی که احناف در شبه قارّه نوشتند و یا محمّد زاهد کوثری در مصر نوشته است. اگر به این رساله‌ها و مقدّمه‌ها مراجعه بشود قطعاً رفع جهالت می‌شود و شافعی بهتر شناخته می‌شود. حالا اگر کسی حوصله داشته باشد و به کتاب اصول جصّاص که چهار جلد است و در زمینه‌ی اصول حنفی نوشته شده است مراجعه کند، صاحب کتاب احکام القرآن، جصّاص از قدمای اصحاب ابی حنیفه است، کتاب احکام القرآن او مشهور است ولی شخصیت اصولی هم بوده که عمده‌ی اشکالات به شافعی را در کتاب اصول خود آورده است؛ یعنی همان کتاب الفصول فی الأصول که چهار جلد است و اخیراً در کویت چاپ شده است و در زمینه‌ی اصول و مسائل مربوط به حوزه‌ی استنباط و اصول فقه کتابی قوی است. اگر کسی خواسته باشد باید به آن‌جا مراجعه کند و معتقد هستند که شخصی به نام زکریا ساجی در قرن سوم و چهارم، تمام این مناقبی که برای شافعی نقل شده است را این شخص درست کرده است؛ یعنی از متعصّبین تلامذه‌ی مکتب شافعی بوده و او این فضائل را برای شافعی درست کرده است. «العُهدهُ علی الرّاوی» ما نقل می‌کنیم حالا هر کسی خواست مراجعه می‌کند و هر کسی نخواست هم آزاد است.

بنابراین مذهب جدید شافعی که مذهب مختار شافعی است، مذهب اهل حدیث است؛ یعنی آنچه مربوط به سوابق شافعی بود در دورانی بود که قیاس و استحسان را از محمّد بن حسن شیبانی در بغداد تلقّی کرده بود و مذهب جدید در پنج سال آخر او در مصر.

نظرات جدید شافعی در مذهب جدید شافعی

مذهب جدید، مذهب متّبع و معمولٌ بها در نزد طبقات شوافع است البتّه اگر تعبیر شوافع درست باشد، منظور شافعی‌ها است- شافعی‌ها مذهب جدید او را به عنوان مذهب مختار خود قبول دارند که در این زمینه هم مسائل متعدّدی به عنوان استحسان وجود دارد که خود او یک رساله فی ابطالُ الاستحسان نوشته است؛ یعنی اگر این کتاب رساله‌ی رسالهٌ فی إبطال الإستحسان نبود، یک مقدار کار شافعی آسان‌تر بود ولی چون یک کتاب در مورد استحسان نوشته است بنابراین دیگر نمی‌توانیم فتاوای مبتنی بر استحسان او را بپذیریم و این‌ها جدا نشده، تفکیک هم نشده و همین‌طور در هم ادغام شده و غیر قابل تفکیک است مگر این‌که کسی حوصله به خرج بدهد و یک به یک این مسائل فقهی را استخراج کند، آن هم فی غایه الإشکال که برای کسی چنین چیزی مقدور نیست حتّی از مقلّدین خودش، چون ما فحص کامل کردیم که برای علمای متعبّدین به مذهب شافعی هم این حال و این حوصله پیدا نشده است که بیایند آرای شافعی را براساس قدیم و جدید تفکیک کنند.

آیا مذهب شافعی به تشیّع شباهت دارد؟

سومین مذهب این است، از باب تفکیک مذاهب شافعیّه و مسائلی که مربوط به این حوزه است که ما بیان کردیم که شافعی علیرغم این‌که در اوساط شیعی، در مدارس، در بین عوام که مذهب شافعیّه نزدیکترین مذهب به مذهب امامیّه‌ی اثنی عشریّه است، ما این را نفی کردیم و این‌چنین بیان کردیم، تقریر مبحث این است که اگر کسی عوام باشد بله، همین است که اشعاری بر منابر خوانده می‌شود و به دست می‌آید که شافعی از مدّاحین مذهب تشیّع و اهل بیت است ولی وقتی که به اشخاص دیگر مراجعه می‌کنیم، به اوساط مدارس و مذاهب دیگر از فِرَق، از ملل و نحل مراجعه می‌کنیم آن‌ها شافعی را به این اشعار نمی‌شناسند؛ یعنی شافعی که زندگی او با ائمّه‌ی ما معاصرت داشته، ائمّه‌ی اثنی عشر مثل امام هفتم، امام هشتم، امام نهم، شافعی که با این‌ها معاصر بوده هیچ ملاقاتی برای او به ثبت نرسیده است. حالا این خیلی برای ما ایجاد سؤال نمی‌کند. آنچه برای ما ایجاد سؤال می‌کند این است که شافعی که به امضای ابن تیمیّه می‌رسد، آن شافعی اهمّیّت دارد چون ابن تیمیّه در فتاوای بسیار شدید خود علیه تشیّع به شافعی استدلال می‌کند. این برای ما بسیار سخت است که بگوید: بدترین فرقه‌های اسلامی در بین فرق، روافض هستند و خود او رفض را هم معنا کند که روافض چه کسانی هستند؟ «مَنْ قَدَّمَ علی عَلَی شیخین فَهُوَ رافِضیٌّ»، تابع اخصّ مقدّمتین است. اگر کسی که علی را مقدّم بدارد، «مَنْ قَدَّمَ علی عَلَی شیخین فَهُوَ رافِضیٌّ» بنابراین همه‌ی ما جزء این فرقه می‌شویم که از نظر شافعی بدترین فرقه‌ها این فرقه است «الرّوافضه و المعتزله» حالا بحث معتزله را در مباحث کلامی مطرح می‌کنیم. عمده و اساس این است که شافعی که ابن تیمیّه تأیید می‌کند براساس اشعار نیست، براساس کتاب اعتقاد است که شافعی نسبت به قرآن چه اعتقادی دارد، نسبت به خلفا چه اعتقادی دارد، نسبت به مخالفین خلفا چه اعتقادی دارد، همه‌ی این‌ها در کتاب رساله و در کتاب اُم آمده است.

علّت ادّعای شباهت شافعی و تشیّع چیست؟

حال سؤال در این‌جا این است که کسی که چنین اشتهاری در اوساط جوامع شیعی دارد به عنوان اقرب المذاهب و معتبرترین علما از مذاهب به مذهب تشیّع، سرّ این چیست؟ سرّ این این‌جا است که مذهب تشیّع براساس کتاب و سنّت، عقل و اجماع؛ یعنی مذهب تشیّع مذهبی است که قوام و اساس آن براساس کتاب، سنّت، عقل و اجماع است. به قوّت و به قدرت مباحثی که در حوزه‌ی استنباط در مذهب تشیّع انجام می‌گیرد در هیچ یک از مذاهب وجود ندارد و شاهد آن هم همین مباحث عمیق اصول فقه و اصول استنباط است که در مباحث استدلالی حوزه‌های علمیه لابد در این سیصد، چهارصد سال اخیر، شاهد و گواه معیّنی است که مذهب تشیّع از نظر استدلال، از نظر استحکام در مبانی استنباط، هیچ مذهبی به این قدرت و قوّت نیست. این یک مطلب است.

بررسی ادّعای شباهت مذهب شافعی و تشیّع در احادیث

از جهت حدیثی چطور؟ از جهت حدیثی هم این دواوین و مصنّفات مفصّل حدیثی از ائمّه‌ی اهل بیت (علیهم السّلام) است که هیچ مذهبی هم به این اندازه سعه ندارد؛ یعنی آن وسعتی که در مذهب تشیّع براساس حدیث است، احدی از مذاهب این وسعت را ندارند. قریب به ۵۰ هزار روایت مفصّل در ابواب مختلف فقهی، اخلاقی، معاملات، معاشرات، احوال شخصیّه، در احوالات اسوه و در تمامی تفریعاتی که شما تصوّر می‌کنید در مذهب تشیّع، از یک قناع و سعه‌ی خاصّی برخوردار است.

بررسی مذهب شافعی و تشیّع در برخی مسائل فقهی

بنابراین مذهب تشیّع، هم دارای مبانی مستحکم استنباط است، هم دارای مبانی محکم گسترده‌ی منقولات است پس این می‌تواند جامع همه‌ی حسنات باشد، جامع همه‌ی خوبی‌ها باشد. در مذاهب دیگر این قناع وجود ندارد. یا براساس مستنبطات است که قیاس و استحسان و حیل شرعیه و سد و ذرائع، فتح و ذرائع، عمل اهل مدینه در مذهب مالک، عرف و استحسان باشد یا براساس مذهب اهل حدیث مثل احمد بن حنبل که این فقط دارای متون حدیثیه است. بنابراین فرق می‌کند که هر کدام از مذاهب دارای مشخّصه‌های خاص هستند، تنها مذهب تشیّع است که هم استنباط دارد و هم منقولات فراوان در ابواب مختلف حلال و حرام. این‌که می‌گویند شافعی نزدیک است به اعتبار این است که شافعی هم در دورانی هم اهل اجتهاد بوده است. زمانی که او در عراق بود، در مذهب ابو حنیفه از قیاس و استحسان استفاده می‌کرد.

فرض این است که یکی از شعب اجتهاد همان قیاس است. مرحوم شیخ طوسی در کتاب عُدّه، وقتی اجتهاد را معنا می‌کند، می‌گوید: اجتهاد قیاس است؛ یعنی خود حمل کبری بر صغری در قیاسات، در مبانی استنباط، می‌توان اسم اجتهاد بر آن گذاشت. حالا اسم قیاس بد درآمده است این بحث دیگری است ولی همین دارا بودن مذهب فقهی قیاس و استحسان و مذهب قدیم آن براساس حدیث این جامعیّت را ایجاد کرده است که در بعضی از تعاریف و از فتاوا، مذهب شافعی آن ثقل تقریبی نسبت به مذهب تشیّع را دارد ولی در واقع چنین نیست. در واقع چنین نیست به اعتبار کلماتی که در کتاب رساله در بیان اعتقادات شافعی نسبت به قرآن و نسبت به آنچه مذهب به مذهب تشیّع برمی‌گردد آمده است که این یک بحث خاصّ میدانی در باب تحقیقات مدرسه‌ای است که آن هم باید در جای خود مطرح بشود.

اگر مذهبی مبتنی بر حدیث باشد، در قسمت احادیث به تشیّع نزدیک است، اگر مذهبی بر استنباط و اجتهاد مبتنی باشد آن‌ها هم در یک فرعیّات به تشیّع نزدیک هستند که ما مقابله‌هایی در فقه مذاهب انجام دادیم و معلوم و مشخّص شده است که در عبادات یک تقریب وجود دارد، در معاملات یک تقریب وجود دارد. حالا باید این را در جای خود بحث کنیم. اگر لازم شد بحث می‌کنیم و الّا لزومی در این مباحث ندارد چون مربوط به مباحث کلان حوزوی در مباحث فقهی و استدلالی است در مقایسه با فقه مذاهب که ما معاملات شیخ را، هم مکاسب محرّمه و هم مباحث مربوط به بیع و خیارات را با فقه مذاهب اسلامی مربوط به حوزه‌ی اهل سنّت مقابله کردیم و مشخّص شده است که در چه ابوابی با تشیّع اشتراکات دارند و در چه مبانی با هم افتراق دارند که البتّه کار سختی است ولی به اعتبار نیازی که ما داشتیم این کار انجام شده است و الحمدلله ثمرات مهمّی هم به دست آمده است.

تا این‌جا مربوط به این حوزه بود که در حوزه‌ی فقه تشیّع این اعتبارات و اهمّیّت‌های عمده وجود دارد، در مذهب شافعی هم به اعتبار تعدّد مذهبی که دارد این جهات وجود دارد که به نظر می‌رسد که ما باید در مورد شناخت کتاب‌های شافعی فحص کنیم که نسبت به کتاب اُم و کتاب رساله چقدر لازم است که توضیح بدهیم و آن مفردات اعتقادی مذهب تشیّع براساس رساله مشخّص بشود و امروز هم نگاه کنیم که دایره‌ی مذهب شافعی در اوساط مدارس علمیّه‌ی اسلامیه در دنیای اسلام چقدر است.

میزان گستردگی مذهب شافعی

الآن چه اندازه در این مدارس تحت بیرق شافعی هستند و چه اندازه به کتاب‌های او اهمّیّت می‌دهند؟ قدر متیقّن از این‌که کتاب‌های مربوی به حوزه‌ی حدیث، یعنی آن دواوین و کتبی که مشتمل بر احادیث هستند، مثل بخاری، مسلم، ترمذی، ابو داود، نسائی، این حلقه از کتب حدیثی به اعتبار مذهب شافعی حرف می‌زنند؛ یعنی اگر نگوییم مؤلّفین این کتاب‌ها، خود مجتهد هستند، خودشان صاحب مذهب هستند، اگر تقلید این‌ها ثابت بشود لابد باید بگوییم مؤلّفین این مذاهب شافعیّ المذهب هستند. البتّه با اختلافی که وجود دارد، در طبقات الشّافعیّه و در طبقات الحنابله ذکر شده است باید در آن‌جا توضیح داده بشود که این ثقل کتابت حدیث توسط تلامذه‌ی شافعی انجام گرفته است. البتّه نه تلامذه‌ی بلاواسطه بلکه مثل بخاری، مسلم و دیگران، این‌ها شاگرد شاگردان شافعی هستند مثل حُمیدی، ابوبکر بن ابی شیبه، عبد الرّزّاق، ابن حنبل، این‌ها اساتیدی برای بخاری و مسلم بودند، برای ابو داود و ابن ماجه و ما بعد طبقات این‌ها عنوان استادی داشتند. این مطالب در حوزه‌ی حدیث بود.

در حوزه‌ی کتاب‌های رجالی، باز از این قرار است؛ یعنی کتاب‌هایی که امروز در مکاتب و مکتبه‌ی کتاب اسلامی وجود دارد، آنچه در حوزه‌ی رجال حدیث است، مربوط به دو مذهب است؛ یا شافعی هستند یا حنبلی که اکثر آن‌ها نیز مربوط به مذهب شافعی است. حالا همه‌ی این موارد نکاتی دارند که عرض می‌کنم. بر خلاف کتاب‌هایی که در زمینه‌ی اصول استنباط و فقه نوشته شده است. چون اگر مذهبی حدیثی شد، حتماً باید کتاب رجالی داشته باشد، کتاب حدیثی داشته باشد و چون مذهب جدید شافعی براساس حدیث است، بنابراین برخوردار بودن این مذهب از این دو طبقه از کتب و مصنّفات قطعی و قهری است. إن‌شاءالله مباحثی دارد که در جلسه‌ی بعد بیان خواهیم کرد.

«وَ صَلِّیَ اللَّه عَلَی رَسُولِ اللَّهِ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ».