در این متن می خوانید:
      1. تفاوت در تاریخ شهادت امام سجّاد (علیه السّلام)
      2. عصر امام سجّاد (علیه السّلام) و ظلم به اهل بیت پیامبر
      3. توصف حضرت سجّاد از روزگار خود
      4. علّت بروز حادثه‌ی کربلا
      5. دشمنی یزید با پیامبر و اهل بیت ایشان
      6. علّت قیام امام حسین (علیه السّلام) بر علیه یزید
      7. شکایت از تحریف سخنان خود در جراید
      8. تأثیر شهادت امام حسین بر عالم دنیا
      9. نهضت علمی حضرت سجّاد (علیه السّلام) در دوران اختناق و فشار اموی
      10. نقش حضرت سجّاد و زینب کبری در زنده نگه داشتن عاشورا
      11. نفس المهوم شیخ عبّاس قمی، نفیس‌ترین مقتل
      12. مطالب نقل شده در مورد ورود اسرا به مجلس یزید در کتاب الأعلام
      13. ورود اسرا به مجلس یزید به نقل از کتاب زبور داوود
      14. شروع کار امام سجّاد بعد از شهادت امام حسین
      15. صحیفه‌ی سجّادیّه، نهضت امام سجّاد
      16. اهمّیّت توجّه به مباحث علمی در منبرها
      17. صحیفه‌ی سجّادیّه هم سنخ قرآن
      18. عاقبت عالم انکار کننده‌ی صحیفه
      19. عنایت خدا به امام سجّاد در مورد سوء قصد هشام به ایشان
      20. عظمت امام حسین (علیه السّلام) نسبت به حضرت ابراهیم و اسماعیل
      21. تنها تفاوت پیامبر با مردم عادی
      22. رضایت امام سجّاد به قضای الهی
      23. لزوم عاری بودن صحیفه‌ از ضمائم، برای فهم بهتر آن
      24. مستدرک‌های نوشته شده توسّط علما
      25. احتمال اشکال در دعای روز یک شنبه
      26. ذکر بدون سند دعای مجیر
      27. تصحیح یک اشکال نحوی و صرفی در دعای شعبانیه
      28. ضرورت کتمان بعضی از دعاهای گفته شده
      29. شرح سیّد علی خان مدنی بهترین شرح بر صحیفه‌ی سجّادیّه
      30. مفقود شدن شرح شیخ بهائی بر صحیفه‌ی سجّادیّه
      31. ریاض السّالکین جامع‌ترین شرح بر صحیفه
      32. نهضت علمی امامان شیعه به برکت قیام سیّد الشّهداء
      33. جا به جایی ابیات یک قصیده و ورود به قصیده‌ی دیگر
      34. ورود اشتباهی ابیات زینبیه به دیوان امیر المؤمنین (سلام الله علیه)
      35. نکاتی در مورد عبد الکریم جیلی و عینه‌ی او
      36. مصایب و دشواری شاعران در برخورد با حسودان
      37. تفاوت جریر و فرزدق
      38. صوت زیبای امام سجّاد (علیه السّلام)
      39. معرّفی امام سجّاد توسّط فرزدق در قالب شعر
      40. داستان شاعر عرب در زمان خلیفه‌ی دوم
      41.   کرامت و کریم بودن امام سجّاد
      42. جاذبه و دافعه‌ی اهل بیت
      43. خطبه‌ی امام سجّاد در مجلس یزید و رسوا شدن یزید
      44. تفسیر الله اکبر در روایت امام صادق (علیه السّلام)

تفاوت در تاریخ شهادت امام سجّاد (علیه السّلام)

در تاریخ شهادت مولای ما حضرت سیّد السّاجدین (علیه السّلام) بر حسب آنچه که مرحوم خاتم المحدّثین آقا شیخ عبّاس قمی (رضوان الله علیه) نوشته است، سه قول است که دوازدهم محرم و هجدهم و بیست و پنجم است. این سه قول است ولی بنده این را اضافه می‌کنم که بیست و پنجم محرم که همین امشب باشد اشهر است، مشهورتر است. حالا در گذشته الحمدلله مجلسی و مجالسی برای مولای خود سیّد السّجادین (علیه السّلام) داشتیم، بنده چیزهایی عرض کردم و آن قسمی از عزیزان که تشریف داشتند مستحضر هستند امّا حالا یک جزئیاتی را در مورد عصر حضرت و خلاصه مسائل مربوط به زندگی حضرت عرض می‌کنم.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (16)

عصر امام سجّاد (علیه السّلام) و ظلم به اهل بیت پیامبر

اوّلاً این‌که امام (علیه السّلام) در زمان آن شجره‌ی ملعونه‌ی بنی امیّه بودند که این‌ها اعداء عدوّ اهل بیت بودند. دیگر انسان نمی‌داند چه بگوید، دشمنی تا چه حد و تا چقدر که خیلی جای عجب است. با این همه سفارش‌های پیغمبر، با آیات قرآن، صریحاً «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏»[۱] که مؤدّت اهل بیت، مزد رسالت است که آقای پیامبران این‌قدر زحمت بکشد و مزد رسالت او محبّت اهل بیت باشد. با همه‌ی این سفارش‌ها، با غدیر، با آن همه سوابق این‌ها این‌قدر ظلم و ستم دیدند که اصلاً به قول یک عالم سنّی، کمال الدّین دمیری یک تعبیری دارد که من خیلی این تعبیر را از جوانی در نظر می‌گیرم و از این تعبیر آزار می‌بینم و درست هم است که می‌گوید: این‌ها با اهل بیت کاری کردند و ظلمی کردند که می‌گوید: «تَقشُعرُ مِن ذِکرِه الجِلدُ». یعنی پوست بدن از یاد این ظلم جمع می‌شود که مگر می‌شود این همه هم ظلم بکنند.

توصف حضرت سجّاد از روزگار خود

 با عرض معذرت از امام زمان (علیه السّلام) یک جمله در تاریخ وجود دارد که یک نفر از امام سجّاد (سلام الله علیه) احوال‌پرسی می‌کند، این احوال‌پرسی یک دریا مطلب است که واقعاً انسان خون گریه بکند که خدمت حضرت می‌آید، می‌گوید: «کَیْفَ أَصْبَحْتَ»[۲]. حالا بخواهیم نقل به معنا بکنیم یعنی حال شما چطور است؟ چگونه صبح کردی؟ تعبیر را عنایت بفرمایید خیلی رقیق است. آقا در جواب می‌فرماید: «أَصْبَحْنَا خَائِفِینَ بِرَسُولِ اللَّهِ» این باء در این‌جا به قول ادبا باء سببیّت است. ما صبح کردیم در حال اضطراب و ناامنی، به سبب این‌که نسب ما به پیغمبر می‌رسد. یعنی اصلاً انتساب به پیغمبر جرم بود. حالا جمله‌ی بعدی آن از این هم پر رنگ‌تر است؛ می‌فرماید: «وَ أَصْبَحَ جَمِیعُ أَهْلِ الْإِسْلَامِ آمِنِینَ‏». بقیه مسلمین در امان هستند، نسب آن‌ها به پیغمبر نمی‌رسد، کسی با آن‌ها کاری ندارد.

علّت بروز حادثه‌ی کربلا

 اصلاً من به شما عرض بکنم تمام این قضایای کربلا که سیّد الشّهداء را به شهادت رساندند و آن ظلم و ستم را به اهل بیت ایشان روا دیدند و آن خلاصه اسیری‌ها و چه مصائب قبل از شهادت و بعد از شهادت تمام این‌ها به خاطر پیغمبر و امیر المؤمنین بوده است. اصلاً روز عاشورا حتّی گفته شده است، یک عدّه به زبان آوردند. در میدان کربلا که با امام حسین مواجه شدند، گفتند: می‌دانی علّت چیست که با تو این‌طور می‌کنیم؟ فقط به خاطر پدر شما است، ما پدر شما را دشمن می‌داریم. خود یزید حالا خدا او را لعنت بکند، دیگر اصلاً در مورد یزید بحثی نداریم که چه حرفی بزنم و چه کسی چه گفته است.

دشمنی یزید با پیامبر و اهل بیت ایشان

مثلاً یک پلیدی در تاریخ پیدا شده است که حتّی خواسته است این پلید را هم تنزیه بکند که خوب سابق بودند. یک عبارت‌هایی وجود دارد من نمی‌خواهم تکرار بکنم و یک تعابیری که مثلاً بله «لعلّه تابَ» حالا شاید توبه کرده است. این حرف‌ها چیست! توبه کجا بود. این‌ها اصلاً دین نداشتند. یزید یک شعری دارد -وقتی که من نشسته بودم و این سرها را آوردند- می‌گوید:

«لَمَّا … وَ أَشْرَقَتْ-            تِلْکَ الشَّمُوسُ…»[۳].

  این ملعون سرها را هم تشبیه به خورشید می‌کند که من این خورشیدها را که دیدم، از پشت آن مکان بیرون آمدند، دیدم که یک کلاغی صدا کرد. عرب‌ها معمولاً از صدای کلاغ فال بد می‌گرفتند که تطیّر می‌کردند، طیره می‌گویند، یعنی فال بد. گفتم: «یا غراب البین صح او لا تصح» «صَاحَ الْغُرَابُ فَقُلْتُ صِحْ أَوْ لَا تَصِحْ» (یافت شده در منبع) یا غراب البین یعنی کلاغ سرگردان می‌خواهی صدا بکن، نکن. چه می‌خواهی بگویی؟ من کار خود را کردم. هر صدایی که می‌خواهی بکن. «فَلَقَدْ قَضَیْتُ مِنَ النَّبِیِّ دُیُونِی‏» من با پیغمبر تسویه حساب کردم. اصلاً صحبت این بود.

علّت قیام امام حسین (علیه السّلام) بر علیه یزید

 تمام این‌ مسائل برای این بود که اسلام دفن بشود. حالا من به صورت سر بسته عرض می‌کنم. تمام این‌ها برای این بود که اسلام دفن بشود، قرآن دفن بشود، امام حسین (العیاذ بالله) بی‌جهت قیام نکرد، احساس خطر می‌کرد. می‌خواستند قرآن دفن بشود، تمام این‌ها مقدّمه‌ی این بود. اسلام دفن بشود، اصلاً اسم پیغمبر نیاید. وقتی یزید هم در مجلس خود می‌گوید: «لَیْتَ أَشْیَاخِی بِبَدْرٍ شَهِدُوا»[۴]. ای کاش آن آباء من که در بدر کشته شدند، -پیغمبر این‌ها را به جهنّم فرستاد- الآن این‌جا می‌بودند. چه کار می‌کردند؟ «فَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً» شادی می‌کردند، «ثُمَّ قَالُوا یَا یَزِیدُ لَا تُشَلَّ‏» می‌گفتند: یزید دست تو شل نشود، دست تو درد نکند. این است دیگر. یعنی این‌ها را اگر کسی نداند، متوجّه نشود خوب دیگر آن وقت حقیقت نهضت را متوجّه نمی‌شود. خوب این همه سر و صدا راه افتاده است. واقعاً خدا روح این کسی را که این بیت نورانی مثل دُر را در میان ادبیات ما قرار داده است رحمت بکند که:

 این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست     

این چه شمعیست که جان‌ها همه پروانه‌ی اوست.

شکایت از تحریف سخنان خود در جراید

اگر امام حسین نبود الآن هیچ چیزی نمانده بود. یک لا اله الّا الله به دست ما نمی‌رسید. بنده در شب عاشورا گفتم: اگر امام حسین دست یعنی بیعت می‌کرد. امّا دیگر این جریده و روزنامه‌ها که دیگر خود آن‌ها عالم الغیب می‌دانند و عالم به ضمائر قلوب می‌دانند، برداشتند در حقّ بنده نوشتند که بله ایشان هم گفت دست می‌داد و … مقصود من بیعت کردن بود، اصلاً من اهل این حرف‌ها نیستم. نه به یاد جریانی بودم، نه به یاد کسی بودم. چطور شده است، اصلاً دین ما چه شده است. فرمودند: حسن ظن داشته باشید، سوء ظن نداشته باشید. چطور ما افکار مردم را تفسیر می‌کنیم، تعبیر می‌کنیم چاپ می‌کنیم خدا کجا است؟!

تأثیر شهادت امام حسین بر عالم دنیا

غرض این است که سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) اگر یک بله به یزید می‌گفت، خود او فرمود، فرمود: «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ»[۵] دیگر فاتحه‌ی دین خوانده می‌شد می‌گفت: بیایید این هم نوه‌ی پیغمبر، روی دوش پیغمبر بزرگ شده بود، پیغمبر می‌گفت: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»[۶] دردانه‌ی پیغمبر رفت با این شراب‌خور بیعت کرد با این سگ‌باز، با این فاسق بیعت کرد. دیگر حالا او را رها بکنید. همین می‌شد. امّا این شهادت به گونه‌ای در دنیا تأثیر گذاشت که آن کسانی که باید بفهمند فهمیدند.

نهضت علمی حضرت سجّاد (علیه السّلام) در دوران اختناق و فشار اموی

ببینید ما شیعیان بی‌جهت حسین حسین نمی‌کنیم. خدا این توفیقات را از ما نگیرد که ذکر عاشورا را زنده نگه می‌داریم. به خاطر این‌که اگر این نهضت نبود هیچ چیزی نبود. امام سجّاد -بارها به دوستان عرض کردم- در فشار و اختناق نهضت علمی کرد. یعنی امام سجّاد در وضعی بود که هر لحظه احتمال این می‌رفت که به خانه‌ی او بریزند و او را بکشند، ببرند. خود او می‌گوید، ما که نمی‌گوییم این احتمال هر لحظه می‌رفت. در این شرایط امام سجّاد (علیه السّلام) دارد فکر می‌کند که چه کار بکنم که نهضت پدرم را به ثمر برسانم.

نقش حضرت سجّاد و زینب کبری در زنده نگه داشتن عاشورا

تلاش نهضت که نباید بی‌ثمر بماند. بارها خدمت عزیزان عرض کردم یزید به خیال خود در دانشگاه دین را بست، سیّد الشّهداء با خون خود و عزیزان خود این در را باز کرد. اگر درست دقّت بفرمایید دو نفر وارد دانشگاه شدند، در باز شد. یک استاد، یک معاون. استاد سیّد السّاجدین هنوز خون مقدّس پدر ایشان خشک نشده بود تدریس را شروع کرد. معاون زینب کبری بود. این دو نفر شروع به کار کردند. این خطبه‌ها چه بوده است، این روشنگری‌ها چه بوده است. خوب این‌ها درس بود. در مجلس یزید یک عدّه گریه کردند. ما نمی‌دانستیم شما پسر پیامبر را کشتید و ما را دعوت کردید.

نفس المهوم شیخ عبّاس قمی، نفیس‌ترین مقتل

یک قسمت را بنده یافتم که ممکن است در مقاتل ما نباشد که مقتل یک چیز گسترده‌ای است. البتّه در بین مقاتل می‌شود گفت متقل مرحوم خاتم المحدّثین جناب حاج شیخ عبّاس قمی (رضوان الله علیه) از نفیس‌ترین مقتل‌ها است.. نفس المهموم خیلی مقتل نفیسی است. خیلی زحمت کشیده است، خیلی منابع دیده است، حرف‌های بی‌اساس را حذف کرده است. تقریباً ایشان اجتهادی نوشته است. زحمت کشیده است ولی از آن‌جا که این کار کار بزرگی بوده است یک وقت می‌بینید که یک قسمتی، یک جمله‌ای هم از یک‌جای دیگر پیدا شد. بالاخره نمی‌شود به خاطر این‌ها مؤلّف را مؤاخذه کرد.

مطالب نقل شده در مورد ورود اسرا به مجلس یزید در کتاب الأعلام

کتاب الأعلام، برای خیر الدّین زرکلی اعلام است بارها چاپ شده است، مقتل نیست کتاب الاعلام بیوگرافی بزرگان است، تراجم است. کتاب بسیار نفیسی است. بنده‌ی خدا خیلی زحمت کشیده است در اوّل آن وقتی که جلد اوّل را باز می‌کنید می‌گوید: «هذا نتاج اربعین عام» می‌گوید: این نتیجه‌ی زحمت ۴۰ ساله‌ی من است. راست می‌گوید واقعاً زحمت کشیده است، یک قسمتی را من آن‌جا پیدا کردم که البتّه می‌گویم این برای آن‌ها که مقتل نوشتند اشکال نیست، گفتم کار گسترده بود، حالا یک چیزی هم در یک گوشه‌ای مانده است. خیلی منقلب شدم یک چیزی را در آن الأعلام پیدا کردم. می‌نویسد: وقتی یزید این اسرا را آورد دستور داد آوردند. خوب این را همه‌ی ما می‌دانیم که اسرا آمدند و اسرا خیلی بزرگوار بودند

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (1)

ورود اسرا به مجلس یزید به نقل از کتاب زبور داوود

و من اوّل این را برای شما بگویم بعد صحبت الاعلام را برای شما بکنم، این‌ها آدم‌های بزرگی بودند. ما داریم که بزرگان گفتند که صورت جلسه‌ی یزید در زبور حضرت داوود بوده است. نه این زبوری که امروز در دست است این‌ها دیگر تحریف شده است. آن زبور تحریف نشده صورت مجلس یزید در آن‌جا بوده است. یعنی این‌قدر این‌ها عزیز هستند که خدا در زبور هم این صورت جلسه را وارد کرده بود که زینب کبری کجا نشسته است، امام سجّاد کجا نشسته است این‌طور. در زبور بوده است. حالا دیگر آن زبور از دست رفته است و دیگر همین بزرگانی که دیدند و فهمیدند از اقوال آن‌ها نقل می‌شود.

می‌خواهم این را بگویم که مردم را گاهی وقت‌ها اغوا کرده بودند و حرف‌هایی زده بودند، آن الأعلام می‌نویسد که وقتی سفیانیّات ببینید این یک جمع مؤنّث است- یعنی زنانی که از آل ابی سفیان بودند می‌گوید: وقتی فهمیدند زینب کبری، سیّد السّاجدین دیگران عزیزان هستند می‌گوید: صدای ویل از منزل یزید بلند شد. سفیانیات حتّی فریاد زدند. خیلی حرف است، سفیانیّات داد بزنند، بگویند: شما پسر پیغمبر را کشتید؟ شما آل پیغمبر را اسیر کردید؟

شروع کار امام سجّاد بعد از شهادت امام حسین

 حالا غرض در این عصر ظلمانی امام (علیه السّلام) از لحظاتی که پدر بزرگوار ایشان شهید شد و ایشان اسیر شد کار را شروع کردند. منتها حالا این شروع کردن کار اشکال مختلف داشته است. یک معصوم شهید شده است، یک معصوم می‌خواهد دنبال کار را بگیرد. مسئله ساده نیست که امام حسین کشته بشود و ما هم گریه بکنیم و بگوییم خداحافظ نه این نیست. خوب اوّلاً این‌که به دوستان گفتم «قال علیّ بن الحسین» که در روایت‌های ما، در کتب ما وجود دارد یعنی امام سجّاد فرمود، اگر این‌ها جمع بشود یک مجلّد ضخیم می‌شود. حتّی سنی‌ها چقدر نوشتند. خوب این خدمت بوده است در این زمان پر ظلمت و فشار این‌قدر «قال علیّ بن الحسین» حالا آن مقداری که تا به حال ضبط شده است.

صحیفه‌ی سجّادیّه، نهضت امام سجّاد

 امّا بعد خدمت دیگر حضرت سیّد السّاجدین که شما عنایت بفرمایید اصلاً این صحیفه‌ی مبارکه‌ی سجّادیّه این نهضت بود. شما وقتی صحیفه را بخوانید در قالب دعا است، بسیاری از آن‌ها اصلاً بیان مطالب است. خوب اگر این فقط دعا بود، خوب دیگر خدا که همه چیز را می‌داند، وقتی که مطالب عجیب و غریبی را در خلقت انسان و هدف خلفت و اسراسر عبودیّت، اسرار ربوبیّت حضرت در آن‌جا اورده است. این‌ها را نیاورده است (نعوذبالله) به خدا یاد بدهد، این‌ها در قالب دعا برای مردم تعالیم بود. چون غیر از این راهی نبود. شما بعضی از چیزها را که نگاه بکنید، اصلاً صریحاً می‌بینید تعلیم است. حالا دعا هم سر جای خود است، منافات ندارد. اصلاً شما ببینید دعا کردن با بیان حقایق توحید هیچ منافات ندارد. من از خدا می‌خواهم دعا می‌کنم، از این طرف می‌خواهم یک چیزهایی به گوش این مردم برسد. مقصود حضرت سجّاد این بود.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (15)

اهمّیّت توجّه به مباحث علمی در منبرها

حالا این‌جا یک حاشیه باز می‌کنم، این‌ها درد و دل است این‌ها بالاخره اگر گفته نشود تالی فاسد پیدا می‌شود. در گذشته هم بنده به این درد و دل اشاره کردم بحث علمی است، انتقاد از کسی نمی‌کنیم. در بحث علمی انتقاد هم می‌شود، رد هم می‌شود، قبول می‌شود. همه باید باور بکنند که مجالس دینی ما باید بحث علمی باشد. ما باید آن بعد علمی نهضت را بیان بکنیم. گریه‌ی ما سر جای خود است، ندبه‌ی ما سر جای خود است، ما شیعه هستیم، گریه می‌کنیم، سیاه می‌پوشیم، ندبه می‌کنیم، به سر و سینه می‌زنیم. همه‌ی این‌ها به جای خود محفوظ امّا این است که جلسه‌های ما باید رنگ علمی داشته باشد. تحت عنوان این‌که ما منبر رفتیم هر چه دوست داریم بگوییم و پایین بیاییم که نمی‌شود. این مباحث علمی مربوط به اهل بیت به قول یکی از بزرگان خدا ایشان را رحمت بکند از اساتید ما می‌گفت: این منبر باید سفینه النجاه باشد. یعنی نشستیم و گفتیم و برخاستیم خداحافظ، نه این‌طور نیست. اساتید ما، بزرگان اولیاء که ما آن‌ها را زیارت کردیم، مجالس این‌ها مجالس علمی بود. بعد هم گریه می‌کردند، ناله می‌کردند امّا مردم متحوّل می‌شدند، بیرون می‌آمدند. ما فلان دهه مجلس داشتیم. خوب چه گفتند؟ یک جمع بندی بکن ببینم چه گفتند. این درست نیست. صاحب نهضت سیّد الشّهداء ممکن است یک وقت از ما ناراضی بشود خدایی ناکرده. باید حقایق بیان بشود، مطالب بیان بشود. غرض این است که می‌خواهم این درد و دل را این‌جا راجع به صحیفه برای شما باز بکنم. جوانان روشن، عزیزان الحمدلله علما هم در مجلس تشریف دارند.

صحیفه‌ی سجّادیّه هم سنخ قرآن

حالا ما هم به عنوان طلبه دارم می‌گویم عزیزان صحیفه‌ی سجّادیّه مثل قرآن است. نمی‌خواهیم بگوییم عین قرآن است. بالاخره ببینید چون مطالب از بالا آمده است و هیچ ایرادی هم نیست بگوییم عین آن است. چون امام (رضوان الله علیه) یک جمله‌ی ابتکاری داشت، می‌گف: این‌ها قرآن صاعد هستند، یعنی همان حقایق هستند که پایین آمدند، بعد به صورت دعا دوباره بالا رفته است. بالاخره از یک سنخ است. حالا کلام خدا اوّل است بالاتر است شکّی نیست امّا یک مقدار چشم خود را باز بکنیم، نهج البلاغه، صحیفه این‌ها از قماش قرآن است، نمی‌گوییم عین قرآن است، نمی‌گوییم بالاتر از قرآن است. این‌طور صحبت نمی‌کنیم. از سنخ قرآن است از آن قماس است، از آن سنخ است این را می‌توانیم بگوییم. چنانکه بعضی از علمای سنی هم به این مسئله اعتراف کردند.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (14)

عاقبت عالم انکار کننده‌ی صحیفه

طنطاوی می‌گوید: من هر چه در این صحیفه نگاه کردم دیدم که پایین‌تر از کلام خالق است ولی بالاتر از کلام خالق است. از کلام خالق‌ پایین‌تر است از کلام خلق بالاتر است. مرحوم سیّد علی خان مدنی برای شما در جلسه‌های سه شنبه گفتم می‌نویسد که یک عالم منحرفی بود. آمد گفت چه خبر است، مدام می‌گویید صحیفه صحیفه. گفت: یک کاغذ و یک قلم بیاورید من برای شما عین این را انشاء بکنم یا املاء بکنم من بگویم شما بنویسید. ظاهراً گفته بوده است من برای شما املاء می‌کنم. می‌گویند: وقتی که آوردند تأمّلی کرد سر خود را پایین انداخت. فکر کردند که دارد فکر می‌کند که جمله‌هایی را حاضر بکند بعد دیدند نه طول کشید. بعد رفتند دیدند مرده است. این زبان کائنات به او گفت: (ای مگس عرصه‌ی سیمرغ نه جولان گه توست) چه چیز می‌خواهی بگویی؟! سیّد علی خان مدنی (رضوان الله علیه) یک عبارت خیلی زیبایی دارد؛ نوشته است: «وَ لِعُمری لَقَد رَامَ شَطَطا فَنَالَ سَخَطا»[۷] گفت: به جان خود بلندپروازی کرده است و تازیانه‌ی غضب به او اصابت کرده است. درست است این‌ها مظلوم هستند، شهید می‌شوند ولی به جای آن یک تازیانه هم وجود دارد.

عنایت خدا به امام سجّاد در مورد سوء قصد هشام به ایشان

یک چیزی برای شما بگویم تا حالا این را در منابر نگفتم، این اوّلین بار است برای شما می‌گویم، در هیچ یک از نوارهای من این نیست و به طور حاشیه می‌خواهم بگویم، بحث صحیفه تمام نشده است. یک وقت داریم که در تاریخ پیدا کردم که یزید معلون خیلی ناراحت بود که این امام سجّاد بالاخره خطبه بخواند، روشنگری بکند. پسر امام حسین است. شوخی نیست. حالا یک حسین کشتیم، یک حسین دیگر مانده است. همه‌ی این‌ها حسین هستند. همه‌ی آن‌ها علی هستند. همه‌ی آن‌ها یک چیز هستند، یک نور هستند. اسم آن‌ها فرق می‌کند. علی را کشتیم، دیدیم یک علی دیگر مانده است اسم او حسن است. او هم علی است. او را بکشید. او را کشتیم دیگر یک علی دیگر مانده است اسم او حسین است. همان علی است، اسم او حسین است. این‌طور بود دیگر. خلاصه یزید ملعون خیلی ناراحت بود که چه کار بکنم، یک جلّادی را صدا کرد. نزدیکی آن‌جا یک باغی بود. گفت: بیا به طور پنهانی این علیّ بن الحسین را ببر. در این باغ بی‌ سر و صدا او را بکش. همین‌جا او را دفن بکن و بیا. هیچ کسی هم نمی‌فهمد. اگر گفتند: کجا است؟ می‌گوییم: نمی‌دانیم کجا رفته است.لابد به یک‌جایی رفته است. اسیر بوده است، فرار کرده است مثلاً (نعوذ بالله). این غلام برداشت آقا را داخل آن باغ برد و اوّل شروع به قبر کندن کرد. چون اوّل باید قبر را بکند. بعد این جنایت را که (العیاذ بالله) مرتکب شد آقا را دفن بکند. حضرت سیّد السّاجدین هم خیلی راحت شروع به نماز کرد. این‌ها فرصت است. فرصتی است شرح دارد این‌ها اسرار است. شروع به نماز کرد. این هم داشت قبر را می‌کند. همان جلاد. یک دفعه یک دستی از بالا آمد یک سیلی به صورت این جلاد زد همان‌جا به جهنّم واصل شد.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (13)

عظمت امام حسین (علیه السّلام) نسبت به حضرت ابراهیم و اسماعیل

این‌ها اسرار است. چون بالاخره زمین بی‌حجّت نمی‌تواند باشد. امام حسین را کشتند یک کسی دیگر را هم نقداً بکشند نمی‌شود. به موقع این تازیانه می‌آید. البتّه حالا یک وقت‌هایی هم یک طور دیگر می‌شود. باید این‌ها مظلوم بشود. یک چیزهایی است که باید به آن‌ها برسند به آن‌جا برسند. این‌ها از عقول ما خارج است. اصلاً من را هم که دیدید هیچ وقت از این حرف‌ها صحبت نمی‌کنم. امام حسین (سلام الله علیه) نگاه نکنید ظاهر قضیه این است که رفت و شهید شد و این‌ها ظواهر است. بواطن قضیه خیلی چیز عجیب و غریبی است. شما سوره‌ی صافات را بخوانید، ببینید این سوره چیست. می‌آید می‌گوید: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ»[۸] اسماعیل است دیگر بزرگ شده است. «قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ … قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرینَ‏» برد او را بکشد. صدا آمد که «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنین * إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبینُ‏‏ََ»[۹] این آزمایش بود. خیلی ممنون. امّا خیلی خوب گفتم این شعر را زیاد برای شما خواندم یک وقت بنده این شعر را خوانده بودم، صدا و سیما منتشر کرده بود خجالت کشیدم یک پیرمردی دیدم نورانی شاید پانصد کیلومتر راه آمده بود این شعر را از من بگیرد. یک شاعر اهل تسنّن هم است. می‌گوید:

«فِی الکَعبَهِ العَلیا وَ قِصَّتِهَا                              نَبَأٌ یُفیضُ دَماً عَلَى الحَجَرِ

بُدِأت بِإسماعیلَ عِبرَتُهَا                      وَ دَمُ الحُسَینِ نَهایَهُ العِبَرِ».

این می‌گوید با اسماعیل شروع شد ولی حسین آن را تمام کرد. این‌ها خیلی ساده نیست. یک اسراری است. جان من به قربان آن‌ها برای ما زحمت کشیدند. شش ماهه برای ما دادند. امّا باز هم پشت قضیه یک چیزهای دیگر وجود دارد.

تنها تفاوت پیامبر با مردم عادی

 این‌ها عزیزان خدا بودند. ما نمی‌توانیم این‌ها را درک بکنیم. به خدا قسم عظمت این‌ها خیلی زیاد است. مثل ما نیستند. بشر هستند ولی خیلی فرق دارند «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» پیغمبر است دیگر. اشرف خلق است. یک عدّه کوتاه نظر ایراد می‌گرفتند این هم که طعام می‌خورد، در بازار راه می‌رود، آب می‌خورد این دیگر چه می‌گوید. یک آیه آمد مگر حضرت مریم را قبول ندارید. مگر پسر او حضرت عیسی را قبول ندارید. «مَا الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ … وَ أُمُّهُ صِدِّیقَهٌ»[۱۰] این‌که پیامبر بوده است، مادر او هم صدّیقه بوده است، همه‌ی شما قبول دارید. بله قبول داریم. «کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ» این‌ها هم طعام می‌خوردند. این‌که ایراد نشد. این ایراد شد؟ پیغمبر فرمود: بله من هم غذا می‌خورم، می‌خوابم، بشر هستم. امّا «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى‏ إِلَیَّ»[۱۱] فرق من با شما این است که من وصل به غیب هستم. خدا شاهد است مثال‌هایی که می‌زنیم نارسا است الآن مثلاً من هم بیایم در مثل مناقشه نیست مقام این‌ها فوق همه‌ی مقام‌ها است، عقل ما نمی‌رسد امّا الآن بیایم بگویم من خود را می‌گویم- من با فارابی چه فرقی دارم؟ الّا این‌که او علم زیادی دارد، من ندارم. خوب فرق چطور می‌شود پس؟! یک بی‌سواد در مقابل شیخ ابو علی سینا را بگیرد، بگوید: من با تو چه فرقی دارم؟ تو هم غذا می‌خوری، زن داری، در خانه‌ی خود می‌خوابی، خوب حالا باشد. این حرف شد. من هم مثل شما هستم «یُوحى‏ إِلَیَّ» این‌ها ظاهراً مثل ما هستند ولی در عالم دیگری هستند.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (12)

رضایت امام سجّاد به قضای الهی

خدا را قسم می‌دهم به حقّ خود این‌ها که امتحان ما را سخت نکند. ما آدم‌های بی‌طاقتی هستیم امّا بارها به دوستان گفتم، به خدا قسم این نکته را دقّت بکنید تمام عزیزان امام سجّاد را مقابل چشمان او کشتند. اگر معصوم نبود، فوق العاده نبود، صحیفه از او صادر می‌شد؟ اگر فوق العاده نبود می‌آمد، می‌گفت: خدایا اگر من را به جهنّم ببری، به اهل جهنّم اعلام می‌کنم که تو را دوست دارم. این‌طور می‌شد؟ این خیلی حرف است. پس خیلی با ما فاصله دارند، تمام عزیزانش را در مقابل چشمان او کشتند. امّا می‌آید می‌گوید: اگر من را جنّهم ببری به اهل آن اعلام می‌کنم که تو را دوست دارم. این همه محبّت. خیلی با ما فرق دارند، اصلاً غیر ما هستند.

لزوم عاری بودن صحیفه‌ از ضمائم، برای فهم بهتر آن

پس این صحیفه خیلی بلند و بالا است. ۵۴ دعا از میان دو لب گوهربار یک معصوم بیرون آمده است که متأسّفانه ده تا از این دعاها گم شده است، ۶۴ دعا بوده است. این کتاب در دعا صدا کرده است که امام چهارم شیعیان کتابی به نان صحیفه دارد. خوب باید چطور بشود. این‌ها یک بحث علمی است. این کتاب باید عین قرآن خالص و عاری از تمام ضمائم چاپ بشود غیر از فهرست. علما آمدند دیدند که دعاهایی از امام سجّاد (سلام الله علیه) در جای دیگر هم وجود دارد، پس این‌ها در صحیفه نیست چه کار بکنیم، مستدرک بنویسیم. در گذشته این بحث‌ها را کردند جوان‌ها دقّت بفرمایید غرضی دارم. مستدرک به این می‌گویند کسی کتابی بنویسد مطالبی را که باید در آن کتاب باشد قاعدتاً نیاورده باشد یکی دیگر آن‌ها را بیاورد. به این مستدرک می‌گویند، استدراک یعنی کارهایی که آن آقا نکرده است، ما انجام می‌دهیم و این در دنیا رسم بوده است.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (11)

مستدرک‌های نوشته شده توسّط علما

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یک مستدرک نوشت شیخ حرّ عاملی صاحب وسائل (رضوان الله علیه) یک مستدرک نوشت میرزا عبدالله ریاضی افندی اصفهانی گاهی هم ملقّب به تبریزی هم می‌شود. چون در هر دو شهر اقامت داشته است. این دو. سوم شیخ عبدالله سماهیجی بحرانی مستدرک نوشت. چهارم حاج میرزا حسین نوری طبرسی، پنجم سیّد محسن امین. پنج تا مستدرک نوشته شد. حالا دعاهای دیگر هم در جاهای دیگر هم است که شاید این پنج نفر هم نیاورده باشند، حالا یک عدّه آمدند زحمت کشیدند این‌ها را جمع کردند با خود صحیفه با هم چاپ کردند. خوب الآن بگویند این فاطمی‌نیا چه می‌گویم. این وقتی که یک نفر که از این چیزها خبر ندارد، آن‌جا چیزی می‌بیند و فکر می‌کند جزء صحیفه‌ی سجّادیّه است. ممکن است آن یک چیز ضعیف باشد، به قدرت صحیفه نباشد، چه جوابی آن وقت به امام سجّاد می‌دهی؟ همه که طلبه نیستند. صحیفه چاپ شده است. صحیفه‌ی کامل این‌طور فکر می‌کنند.

احتمال اشکال در دعای روز یک شنبه

 باز می‌گوید یک مطلبی است مثلاً در این دعاهای روز من احتمال می‌دهم البتّه یقین نمی‌گویم، رد نمی‌کنم ولی ممکن است دست برده باشند. چطور شما این را در کنار صحیفه می‌گذارید؟! شما دعای روز یک شنبه را بخوانید، من رد نمی‌کنم بحث علمی است. شاید من نمی‌فهمم، یک کسی دیگر پیدا بشود به من جواب بدهد. خوب ممکن است دست برده باشند. در آن‌جا می‌گوید: -یک شنبه در عربی احد می‌شود. جمع آن آحاد می‌شود- خدایا من در این یک شنبه و تمام یک شنبه‌ها به تو پناه می‌برم که مشرک باشم. این یعنی چه؟ یعنی من یک شنبه‌ها به تو پناه می‌برم که مشرک نباشم. چه خصوصیت دارد که یک شنبه پناه می‌برم؟ چرا دوشنبه پناه نمی‌برم؟ کلام معصوم است یک مقدار باید دقّت بکنیم.

ذکر بدون سند دعای مجیر

 دعای مجیر خوانده می‌شود. من باز هم انتقاد نیست، این‌ها بحث علمی است امّا شما ببینید مرحوم کفعمی دعای مجیر را در مصباح آورده است. ایشان تمام دعاها را که آورده است، سند آن را هم ذکر کرده است. خدا او را رحمت بکند، روح او را شاد بکند مرد بزرگی بوده است امّا تنها دعایی که سند آن را ذکر نکرده است، دعای مجیر است. علّامه‌ی مجلسی هم دعای مجیر را در بحار نیاورده است. شما نگاه بکنید، دعای مجیر می‌گوید: «سُبْحَانَکَ یَا قَاضِی تَعَالَیْتَ یَا رَاضِی» این یک نمونه است. این را چطور می‌توانی حل بکنی. من باز هم نمی‌گویم، شاید نمی‌فهمم. شاید یک روزی پیدا بشود که این‌ها را حل بکند. این‌ها را می‌گویم که بفهمم. نمی‌خواهم بفهمانم. یک روز شاید یک کسی دیگر پیدا بشود بگوید تو متوجّه نشدی. امّا «سُبْحَانَکَ یَا قَاضِی تَعَالَیْتَ یَا رَاضِی» می‌شود با خدا این‌طور صحبت کرد یا آن دعای روز خدایا من یک شنبه‌ها به تو پناه می‌برم که مشرک نباشم. یعنی چه؟ چرا به یک شنبه‌ها پناه می‌برم. چون احد بود و جمع آن آحاد بود پشت سر آن هم شرک و الحاد شده است.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (10)

تصحیح یک اشکال نحوی و صرفی در دعای شعبانیه

یک قافیه درست شده است. معلوم نیست این سجع‌ها از امام سجّاد باشد. یک مقدار تجدید نظر بشود چه اشکالی دارد؟ ایراد ندارد؟ خوب بالاخره این آقا شیخ عبّاس قمی من خاک پای او نمی‌شوم امّا بالاخره چند بار این کتاب چاپ شده است، بالا و پایین شده است چنانچه بنده در کتاب مناجات شعبانیه یک چیزی پیدا کردم قطعاً آقا شیخ عبّاس این کار را نکرده است. در چاپ‌ها شده است. گفتم دوستان قبول کردند. الآن بعضی از مفاتیح‌ها هم بر حسب گفته‌ی این حقیر تصحیح شد و چاپ شد. در آن‌جا که می‌گوید: «فَقَد هَرَبْتُ إِلَیْکَ … رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی» این خراب شد. می‌گوید: «فَقَد هَرَبْتُ إِلَیْکَ، وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ» برابر تو ایستادم، «رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ، ثَوَابِی» دیگر ثوابی معنا ندارد. «تَرَانِی‏ وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی» از نسخه‌های عتیق این را پیدا کردم که ترانی است. تو من را می‌بینی و می‌دانی در نفس من چه است. این ثوابی شده است. اصلاً از نظر نحوی و صرفی هم اشکال دارد. بگوید: «رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ، ثَوَابِی»! این‌ها را رها بکنید از این درد و دل‌ها زیاد است. غرض این است که این صحیفه را این‌طور نوشتن کار صحیحی نیست. آن‌ها خیلی زحمت کشیدند ولی این درست نیست. این ۵۴ دعا باید خالص بدون هیچ ضمیمه‌ای چاپ بشود. بعد چیزهای دیگر را هم جداگانه چاپ بکنیم. فردا می‌آیند می‌گویند: ببینید این امام سجّاد این‌طور گفته است. ممکن است ایراد بگیرند (نعوذ بالله) ممکن است یک حرف ضعیفی باشد که در آن‌جا باشد. در این مستدرک‌ها جمله‌ی ضعیف… این‌ها را که گفتم به معنای رد نبود. می‌خواستم یک بحث علمی کرده باشیم.

ضرورت کتمان بعضی از دعاهای گفته شده

علی کل حال صدا و سیما زحمت می‌کشند ولی من به عنوان یک طلبه دارم می‌گویم، اگر نگویم خدا غضب می‌کند. می‌خواهم بگویم صدا و سیما والله بالله تالله بنابر این نیست که مفاتیح هر چه نوشته است شما پخش بکنید. والله این‌طور نیست.بعضی از دعاها برای محافل خصوصی است. نمی‌توانید همه چیز را پخش بکنید. یک عدّه نمی‌فهمند. دشمنان ما این چیزها را نمی‌کشند. تا بخواهی بروی به او توضیح بدهی که مقصود ما این است، او تبلیغات خود را کرده است و رفته است. اصلاً مجال نمی‌دهد تو دیگر توضیح بدهی و الّا برای ما قبول است، ما به آن احترام می‌گذاریم. امّا فرمودند: با مردم به اندازه‌ی عقل آن‌ها حرف بزنید. همین دعای ماه رمضان «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ بَهَائِکَ بِأَبْهَاهُ» خوب این آشکار شده است. خوب بروید روایت را نگاه بکنید، اهل بیت فرمودند. این را بپوشانید ولی ما الآن این را پخش کردیم و دیگر از اوّل هم پخش شده است و آشکار شده است. این دعا «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ بَهَائِکَ بِأَبْهَاهُ» از آغاز غیبت کبری تا امروز که من دارم با شما حرف می‌زنم معنی این دعا را شک دارم که دو نفر یا سه نفر فقط فهمیدند. هیچ کسی نفهمیده است. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ نُورِکَ بِأَنْوَرِهِ وَ کُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ» چه کسی این چیزها را می‌فهمد؟! فرمودند: بپوشانید، کتمان بکنید. امّا الآن ملتزم شدیم که هر چه در مفاتیح است باید پخش بشود. نه ملاحظه‌ای نه چیزی من نمی‌دانم چرا این‌طور می‌شود.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (9)

این صحیفه یادگار نورانی ما است، مثل قرآن باید بدون ضمیمه چاپ بشود. اگر این‌ها را خریدید یک وقت آورید دقّت بفرمایید که می‌نویسند آن‌جا که این دعای چندم از کجا است. یک وقت به من داده بودم دیدم نوشته است دعای دهم. گفتم: الحمدلله خوب اوّل آن صحیفه را آوردم، ورق زدم که یازدهم بیاید دیگر یازدهم یک چیز دیگر شد. اوّلین این ۵۴ دعا را تمام بکن بعداً اضافه بکن.

شرح سیّد علی خان مدنی بهترین شرح بر صحیفه‌ی سجّادیّه

این صحیفه یادگار امام عزیز ما، مظلوم ما، سیّد السّاجدین، امام العابدین است و این عین قرآن علمای اسلام را به کار انداخته است بر این کتاب شرح‌ها نوشتند. طنطاوی در مصر مفتی دیار مصریّه بود به مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی نامه نوشته است که این کتاب به این عظمت شرحی هم دارد؟ اگر دارد به من معرّفی بکن. ایشان می‌فرماید: من شرح سیّد علی خان مدنی را برای او فرستادم. شرح سیّد علی خان بهترین و بزرگترین شرح است. این کتاب، کتاب عجیبی است.

مفقود شدن شرح شیخ بهائی بر صحیفه‌ی سجّادیّه

البتّه شیخ بهائی (رضوان الله علیه) صحیفه را شرح کرده بود که سیّد علی خان در اوّل شرح صحیفه می‌فرماید: به جان خودم قسم اگر این شرح تمام می‌شد، من خود را به زحمت نمی‌انداختم امّا تمام نشده است که البتّه آقا شیخ آقا بزرگ می‌فرماید: تمام شده است مفقود شده است. فقط شرح دعای رؤیت هلال از شیخ بهائی مانده است. هیچ چیزی از او نمانده است. اگر تمام می‌شد، آن هم عجیب می‌شد. بعد سیّد نعمت الله (رضوان الله علیه) صاحب انوار النّعمانیّه -سیّد نعمت الله جزایری- او هم شرح کرده است، دیگران هم شرح کردند. بعد از سیّد علی خان هم یک شرح‌هایی شده است. خیلی شرح شده است خدا به آن‌ها جزای خیر بدهد.

ریاض السّالکین جامع‌ترین شرح بر صحیفه

 امّا جامع‌ترین شرح ریاض السّالکین فی شرح صحیفه سیّد العابدین از نازنین‌ترین کتاب‌های ما است. خوب این شرح صحیفه است. شرح چیزهای دیگر که نیست، چیزهای دیگر بله از حضرت سیّد السّاجدین دعاهای دیگر هم است. همان‌طور که عرض کردم پنج عالم مستدرک نوشتن آن‌ها هم عزیز است، ما به آن‌ها احترام می‌گذاریم ولی معلوم نیست، آن‌ها جزء آن ده دعای گمشده باشند، آن را فقط امام زمان می‌داند. تحقیق هم یک اندازه‌ای دارد. تا یک جایی که می‌رسد متوقّف می‌شود.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (8)

نهضت علمی امامان شیعه به برکت قیام سیّد الشّهداء

 امام سجّاد (علیه السّلام) خدمت کرد و نهضت علمی کرد و شاگردانی پرورش کرد که این مدرسه منجر شد به مدرسه‌ی حضرت باقر. مدرسه‌ی حضرت باقر وصل شد به مدرسه‌ی حضرت صادق که در دنیا صدای آن پیچید. شیخ مفید می‌فرماید: از هیچ امامی به اندازه‌ی امام صادق مطلب نقل نشده است. آن برکت سیّد الشّهداء بود. نهضت کرد. امام سجّاد پشت آن را گرفت و تحویل امام باقر داد و امام باقر تحویل امام صادق داد تا آخر. تمام ائمّه‌ی ما نهضت علمی کردند، منتها شرح آن مفصّل است. فقط این قضیه را اجمالاً عرض می‌کنم برای تبرّک شما همه آن را می‌دانید.

جا به جایی ابیات یک قصیده و ورود به قصیده‌ی دیگر

این را هم می‌خواهم شاهدی برای مظلومیّت بیاورم و هم بالاخره این‌جا بزرگواری و عظمت حضرت سجّاد ظاهر می‌شد و یک چیزی است که خلاصه تبرّک است، گفتن آن خوب است. یک شبهه‌ای هم وجود دارد که إن‌شاءالله آن را برای شما برطرف می‌کنم. بعضی‌ها هستند که دو تا چیز یاد می‌گیرند، دست به قلم می‌شوند، نویسنده می‌شوند، محقّق می‌شوند. امان از این علم ناقص. عمده المحقّقین. زبده العالمین. دیدم که یک کسی می‌آید می‌گوید که بله آقا… یک نفر یک مقاله‌ای نوشته بود این قصیده یک بیتی دارد که به امام سجّاد نمی‌خورد. خوب راست می‌گوید. این به مدح امام سجّاد نمی‌خورد، می‌خواهد بگوید این مناسب حضرت نیست. این‌ها آدم‌هایی هستند که متتبّع نیستند. چرا؟ یک توضیح برای شما بدهم. ما در تاریخ یک کاری انجام شده است که یک قصیده‌ای از آن ابیات به قصیده‌ای دیگر رفته است. این یک بحث ادبی تاریخی است که فایده دارد.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (7)

ورود اشتباهی ابیات زینبیه به دیوان امیر المؤمنین (سلام الله علیه)

یک قصیده‌ای وجود دارد به نام قصیده‌ی زینبیّه. خیلی قصیده‌ی زیبایی است تمام حِکَم و آداب در زندگی در آن وجود دارد و خیلی از چیزهایی آن مفید است، یک نفر به نام صالح بن عبدالقدوس این مطلب را گفته است. به آن زینبیّه می‌گویند. چرا؟ برای این‌که به یک زینب خیالی تشبیب کرده است. بالاخره این‌ها به یک زنی تشبیب می‌کردند. حالا وجود خارجی که نداشت، یک چیز خیالی که می‌گوید:

«حَرَمت حِبَالُکَ بَعد وَصلِکَ زِینَب» این‌طور شروع می‌شود. من نگاه کردم دیدم در دیوان امیر المؤمنین (سلام الله علیه) شاید این‌طور بوده است- دیدم که یک شعری دارد بعضی از ابیات زینبیه را اشتباهاً آوردند در قصیده‌ی آقا گذاشتند و در زینبیه هم احتمالاً چند تا بیت از خود آقا بردند. این اشتباه‌ها می‌شد.

نکاتی در مورد عبد الکریم جیلی و عینه‌ی او

عبد الکریم جیلی یکی از عرفا است. صاحب کتاب الانسان الکامل. حالا نمی‌خواهم وارد بحث بشوم، این را می‌خواهم بگویم. ایشان یک عینیه‌ای دارد، خیلی در دنیا مشهور است. خود او هم خیلی وقت‌ها می‌گوید: من در عینیه‌ی خود چنین گفتم، چنین گفتم. کتاب عینیه قصیده ی مشکلی هم است. یعنی آن‌ها که عرفان نظری نخوانده باشند، هیچ چیزی از آن نمی‌فهمند. عینیه‌ی عبد الکریم جیلی. بعد پیروان عبد القادر گیلانی که او هم می‌دانید از عرفا بوده است و پیروانی دارد، یک عینیه هم از او نقل کردند. بنده نگاه کردم دیدم بسیاری از ابعاد آن برای ابعاد عبدالکریم جیلی است، اصلاً برای او نیست که این کار شده است. این فرزدق بالقطع و الیقین این ابیات از فرزدق است. دیگر این را قدما نقل کردند، اهل تسنّن شیعه هم نقل کردند. هیچ کسی شک ندارد. حالا یک نفر اشتباهاً یک بیت اضافه کرده است. این را از اعتبار خارج نمی‌کند.

در یک مجله یک مقاله دیدم که یک نفر عمده المحقّقین یک چیزی در آن‌جا نوشته بود که می‌گوید: «فی یده الخیزران» بله خوب این مناسب مدح امام سجّاد نیست، امام سجّاد که خیزران در دست نداشت امّا این بیت الحاقی است. این مشکلی برای خیلی از قصاید در عربی در فارسی آمده است.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (6)

مصایب و دشواری شاعران در برخورد با حسودان

یک نفر شاعر خیلی بزرگی در شیعه بوده است به عماره الیمنی این یک لامیّه‌ای گفته است که در دنیا نظیر ندارد. حسودان او رفتند یک بیت به این لامیّه افزودند و این را گرفتند اعدام کردند. بعد از ان حتّی علمای سنی ناراحت شدند که این بیت الحاقی بوده است و برای این نبوده است. مرد به این بزرگی را به خاطر این بیت الحاقی اعدام کردند. این مصایب همیشه بوده است. سعدی هم دچار این مصیبت شده است، حافظ هم دچار این مصیبت کرده است. هیچ وقت با یک بیت الحاقی یک چیز از اعتبار نمی‌افتد. پس بنابراین قصیده برای فرزدق است.

تفاوت جریر و فرزدق

در گذشته به شما گفتم که فرزدق این قصیه را ارتجالاً گفته است و این کرامت امام سجّاد (علیه السّلام) است، معجزه‌ی حضرت است. چون دیوان او را الآن در دست داریم. هیچ شعر او به این زیبایی نیست که این را در آن‌جا ارتجالاً گفته است. چون شاعر یک سال زحمت می‌کشد، شش ماه زحمت می‌کشد، آن هم آدم‌های نامدار، آدم‌هایی که دشمن دارند. معمّر بن المثّنی بعضی‌ها می‌خواندند. یک نفر از ادبا بوده است در قرن سوم ایشان نقایضی جریر و فرزدق را جمع کرده است. چون دشمن او جریر بوده است، حالا دشمن نگوییم با هم رقیب بودند. بالاخره با وجود رقیبی مثل جریر که می‌دانید جریر و فرزدق این‌ها شعرای بزرگ زمان بودند. بالاخره حالا فرزدق بالاتر بوده است. به هر حال جریر هم شاعرخیلی قوی بوده است منتها جریر مثل فرزدق مستقیم الطّریقه نبوده است.

روایتی در مورد طواف کعبه توسّط امام سجّاد (علیه السّلام) خلاصه وقتی آن شعر آن‌جا می‌آید، ببینید من به دوستان گفتم این شعرای بزرگ مثل شبکه‌های تلویزیونی امروز هستند. دیدید که این‌ها امروز می‌روند این طرف و آن طرف خلاصه مهم است، محترم هستند. شبکه‌های سراسری اسلام کنار کعبه ایستاده است فرزدق است. حالا هشام نشسته است. می‌خواست استعام حجر بکند. هشام پلید جائر استعلام حجر بکند، دست به حجر بزند، دست او نرسید، نشد. مردم ازدحام کرده بودند، نگذاشتند. تخت گذاشتند و در آن‌جا نشست. ای مردم این را تمام اهل تسنّن نوشتند، دیدند یک نفر دارد می‌آید. چه نفری؟! می‌گوید: «مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ وَجْهاً»[۱۲] امام سجّاد خیلی زیبا بوده است. این‌ها برای امام چیزی نیست. اصل آن مقام باطنی آن‌ها است ولی می‌خواهیم بگوییم خدا به این‌ها همه چیز داده بود.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (5)

صوت زیبای امام سجّاد (علیه السّلام)

حتّی صدای امام سجّاد (علیه السّلام) طوری بوده است که حدیث داریم حضرت سجّاد صدای خود را هیچ وقت ظاهر نکرد. اگر صدای خود را ظاهر می‌کرد، هر که می‌شنید می‌مرد. صدای یک بحثی است. خیلی‌ها معنی صدا را نفهمیدند، صدا یعنی چه. مرحوم آقای الهی رساله‌ای نوشته بود رابطه‌ی صوت و روان. الهی برادر آقای طباطبایی. از ترس این‌که مردم یک وقت این کتاب را نکشند این آقا را تکفیر بکنند، خود او کتاب را از بین برد. رابطه‌ی صورت و روان. صدا یک بحثی است. روایت صریح داریم که صدای حضرت سجّاد را اگر ظاهر می‌کرد، قرآن که می‌خواند یک مختصر حضرت ترنّمی می‌کرد، مختصر؛ اگر صدای حقیقی حضرت سجّاد را می‌شنیدند می‌مردند. این‌قدر صدای ایشان زیبا بود.

معرّفی امام سجّاد توسّط فرزدق در قالب شعر

بالاخره جمال ایشان هم زیبا بود. دیدند دارد می‌آید «مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ وَجْهاً» از زیباترین مردم بود. «وَ أَطْیَبِهِمْ رَائِحَهً» از خوش‌بوترین مردم بود. این‌جا که امد همگان او را نمی‌شناختند. چون بنی امیّه یک کاری کرده بودند که بعضی‌ها این‌ها را نشناسند. امّا این تصرّف ولایت این‌ها شرح دارد که بخواهیم بگویم یک منبر دیگر می‌شود. «تَنَحَّى النَّاسُ‏ُ» مردم بی‌اختیار کوچه باز کردند. این وزرای هشام کنار او نشستند. این خلیفه بود همه از او می‌ترسند، به راحتی آدم می‌کشد چطور به این محلّ نگذاشت استعلام حجر بکند، این جوان کیست که بی‌اختار کنار رفتند؟ این‌ها دگرگون شدند، گفتند: «مَنْ هَذَا الَّذِی هَابَهُ النَّاسُ هَذِهِ الْهَیْبَهَ» این چه کسی بود که مردم این‌طور از او هیبت بردند. هشام ماند که چه بگوید بالاخره انسان بی‌شخصیت دروغ هم می‌گوید. گفت: «لَا أَعْرِفُهُ». گفت نمی‌شناسم. فرزدق جان در کف نهاد، آمد و گفت: «ولکنىّ أعرفه‏» تو نمی‌شناسی، من می‌شناسم.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (4)

داستان شاعر عرب در زمان خلیفه‌ی دوم

 این خیلی جرأت می‌خواهد جان در کف نهاد. این‌ها پول می‌گرفتند شعر می‌گفتند. به پول ما امروز بخواهیم حساب بکنیم مثلاً حطیئه یک شاعر بد زبانی بود زمان خلیفه‌ی دوم. مثلاً یک میلیارد از یک ثروتمند می‌گرفت. می‌گفت باید این را بدهی تا هیچ چیزی نگویم که وقتی از کنار او رد می‌شدند، می‌گفتند: «هَذَا مَقَامُ العَائِذِ بِکَ یَا حُطَیئَه»، تو را به خدا هر چه می‌خواهی به تو می‌دهیم. می‌گفت: زود باشید بگویم. دو تا کیسه طلا بدهید تا هیچ چیزی نگویم که آخر خلیفه‌ی دوم او را تبعید کرد در یک‌جایی از تبعیدگاه خود یک شعری نوشت برای او فرستاد که گفت:

«مَا ذَا تَقُولُ لِأَفْراخٍ بِذِی مَرَخٍ              زُغْبُ الْحَوَاصِلِ لَا مَاءٌ وَ لَا شَجَرٌ»[۱۳]

گفت: خلیفه چند تا جوجه را ریختی در بیابان که چینه‌دان‌های آن‌ها خالی است؛ نه آب دارند و نه دانه. می‌گوید: خلیفه او را برگرداند. دید بالاخره ممکن است یک چیزهای دیگر پیش بیاید، او را برگرداند. علی کل حال پول می‌گرفتند. این حرف‌ها نیست. امّا این‌جا دیگر صحبت پول نیست جان در کف نهاده است. به قول یکی از ادبا می‌گوید: امید نان نیست، بلکه بیم جان است.

 خلیفه گفت: من نمی‌شناسم. فرزدق گفت: نه من می‌شناسم. مردم اطراف او جمع شدند، آقا چه کسی است؟ گفت:

«هَذَا الَّذِی تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ-            وَ الْبَیْتُ یَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ‏

هَذَا ابْنُ خَیْرِ عِبَادِ اللَّهِ کُلِّهِمْ-                  هَذَا التَّقِیُّ النَّقِیُّ الطَّاهِرُ الْعَلَم‏»

إِذَا رَأَتْهُ قُرَیْشٌ قَالَ قَائِلُهَا-                            إِلَى مَکَارِمِ هَذَا یَنْتَهِی الْکَرَم‏

یُغْضِی حَیَاءً وَ یُغْضَى مِنْ مَهَابَتِهِ                        فَمَا یُکَلَّمُ إِلَّا حِینَ یَبْتَسِم‏»

در آخر گفت هشام، می‌دانم تجاهل می‌کنی امّا یک مشخّصه‌ای برای این آقا می‌گویم تا بفهمی: «هَذَا ابْنُ فَاطِمَهَ إِنْ کُنْتَ جَاهِلَهُ» این فرزند فاطمه است. تجاهل می‌کنی.

«هَذَا ابْنُ فَاطِمَهَ إِنْ کُنْتَ جَاهِلَهُ                         بِجَدِّهِ أَنْبِیَاءُ اللَّهِ قَدْ خُتِمُوا»

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (3)

  کرامت و کریم بودن امام سجّاد

  تا آخر که رسید به این‌جا که این آقا این‌قدر آقا است اگر کسی از او درخواست بکند، انجام می‌دهد. مرحمت می‌کند، به کسی نه نمی‌گوید.

«مَا قَالَ لَا قَطُّ إِلَّا فِی تَشَهُّدِه‏» لا نگفته است مگر در تشهّد خود. «لَوْ لَا التَّشَهُّدُ کَانَتْ لَاؤُهُ نَعَم‏» اگر تشهّد نبود آن یک لا هم به نعم مبدّل می‌شد، نمی‌گفت. خلاصه هشام فرزدق را دستگیر کرد، او را حبس کرد. سیّد السّاجدین برای فرزدق هدیه فرستاد. گفت: یابن رسول الله نه این است که پول نمی‌گیرم، والله من می‌گیرم امّا خدا شاهد است این را برای خدا و رسول گفتم. فرمود: من از تو خواهش می‌کنم به حقّ من حضرت او را قسم داد به حقّ من این را بگیر- بعد تواریخ هم یک چیز دیگر نوشتند.

جاذبه و دافعه‌ی اهل بیت

 بعضی‌ها فکر می‌کنم مرحوم قاضی نور الله هم نوشته باشد. این را می‌گویم که امشب یک چیزی بگیرید. مجالس ما باید باطن داشته باشد. نگویید مسجد ازگل یک برنامه بود رفتیم و برگشتیم. قریب به این مضامین فرمود: ما خاندان اگر به کسی چیزی بدهیم آن را پس نمی‌گیریم. این‌ها دیگر پس نمی‌گیرند، مگر خود تو این را در یک‌جایی قرار بدهی و دزد این را ببرد. ان دیگر تقصیر خود شما است. البتّه این را که فرزدق اشاره کرد این در واقع جاذبه‌ی آقا بود. خدا رحمت بکند شهید علّامه‌ی مطهّری (رضوان الله علیه) کتاب نفیسی دارد که خیلی زیبا است به نام جاذبه و دافعه‌ی علی (علیه السّلام) موضوع، موضوع خوبی است. ائمّه همین‌طور بودند هم جاذبه بود و هم دافعه بود. این جاذبه‌ی او است که به هر کسی هر چه بخواهد می‌دهد. امشب شما چیزی بخواهید می‌دهند، این‌ها که نمردند، این‌ها هستند. شاگردان آن‌ها هم نمردند. اصلاً مردن نیست، مردن در کار نیست.

FatemiNia-13940816-ُShahadateEmamSajjad (2)

خطبه‌ی امام سجّاد در مجلس یزید و رسوا شدن یزید

این جاذبه‌ی ایشان بود امّا از آن طرف هم جاذبه داشت. جان من به قربان او آمد به یزید گفت: یزید اجازه می‌دهی من روی این تخت پاره‌ها بروم. ای مردم توجّه بکنید ۱۴۰۰ سال پیش امام سجّاد نگفت اجازه می‌دهی روی منبر بروم و الّا امروز ما را مؤاخذه می‌کردن که شما چه می‌گویید. منبر یزید هم بالاخره منبر است، نه. وقتی منبر برای یزید شد، دیگر تخت پاره است. این کلمه‌ی اعواد در تاریخ است. اعواد یعنی اجازه می‌دهی من هم روی این تخت پاره‌ها بروم. رفت آن‌جا این دافعه و جاذبه ایجاد شد، یزید دید دارد آبروی او می‌رود. گفت: مؤذّن اذان بگو. الله اکبر، حضرت سجّاد هم گفت: الله اکبر. چرا می‌گوید: می‌خواهند مردم به این بافت متوجّه بشوند. این اذان یک بافتی دارد. الله اکبر از خدا است.

تفسیر الله اکبر در روایت امام صادق (علیه السّلام)

اکبر یعنی چه؟ یعنی خدا بزرگتر است. از چه چیز بزرگتر است؟ از کوه بزرگتر است یا از دریا بزرگتر است. باید این سنخ کبریای او را در نظر بگیرید. بزرگی کوه از سنخ کبریای خدا نیست. بزرگی دریا از سنخ کبریای خدا نیست. امام صاق فرمود یعنی: «أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ‏»[۱۴] خدا بزرگتر از آن است که وصف شود. اگر کسی گفت: بزرگتر از همه چیز است سواد ندارد. اصلاً آن کبریاها کبریا نیست در جنب کبریای خدا. بعد چه می‌شود: وحدانیّت است. اشهد ان لا اله الّا الله. خوب این پروردگار به این عظمت. بافت بعدی، آیا خدا با این عظمت مردم را رها می‌گذارد؟ نه اشهد ان محمّد رسول الله. حضرت تا این‌جا با مؤذّن همراهی کرد. صدای خود را قطع نکرد. مؤذّن گفت: الله اکبر. امام زین العابدین هم گفت: الله اکبر. مردم این بافت را متوجّه بشوند. یک مرتبه اسم نازنین پیغمبر که آمد، به یزید روی کرد گفت: این جد من است یا جد تو است؟

سیّد السّاجدین امام بود، در گذشته به شما گفتم استادی داشتم خدا ایشان را رحمت بکند این‌ها راه رفته بودند. من و امثال من خیلی زحمت بکشیم دو صفحه کتاب می‌خوانیم این‌ها راه رفته بودند. آن استاد من خیلی بزرگ بود. گاهی یک کلمه می‌گفت دو سال برای ما درس می‌شد. گاهی یک کلمه می‌گفت، یک عمر برای ما درس می‌شد. این استاد من گاهی دو تا کلمه می‌گفت، یک عمر درس می‌شد. یکی از استفاده‌هایی که از ایشان کردم می‌فرمودند: عمق مصیبت معصوم را فقط یک معصوم می‌فهمد. ما هم مصیبت را می‌فهمیم، الآن هزار سال است داریم گریه می‌کنیم. ولی عمق آن را نفهمیدیم. عمق آن را درک بکنیم می‌میریم. آقای بهجت فرمودند گریه کردند. نشسته بودند یک دفعه چشم‌های ایشان پر از اشک شد. آقا چه شد؟ فرمودند: برای این گریه می‌کنم که مردم نمی‌دانند در کربلا چه شده است.

Chini-13940816-ُShahadateEmamSajjad (5)Chini-13940816-ُShahadateEmamSajjad (4)Chini-13940816-ُShahadateEmamSajjad (3)Chini-13940816-ُShahadateEmamSajjad (2)Chini-13940816-ُShahadateEmamSajjad (1)


” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “


 

[۱]– سوره‌ی شوری، آیه ۲۳٫

[۲]– بحار الأنوار، ج ‏۷۵، ص ۱۵۹٫

[۳]– همان، ج ۴۵، ص ۱۹۹٫

[۴]– همان، ص ۱۳۳٫

[۵]– همان، ج ۴۴، ص ۳۲۶٫

[۶]– همان، ج ۴۳، ص ۲۶۱٫

[۷]– ریاض السّالکین فی شرح صحیفه سیّد السّاجدین، ج ‏۱، ص ۵۲٫

[۸]– سوره‌‌ی صافات، آیه ۱۰۲٫

[۹]– همان، آیه ۱۰۵ و ۱۰۶٫

[۱۰]– سوره‌ی مائده، آیه ۷۵٫

[۱۱]– سوره‌ی کهف، آیه ۱۱۰ و سوره‌ی فصّلت، آیه ۶٫

[۱۲]– بحار الأنوار، ج ‏۴۶، ص ۱۲۵٫

[۱۳]– شرح نهج البلاغه لابن أبى الحدید، ج ‏۱۲، ص ۴۱٫

[۱۴]– الکافی، ج ‏۱، ص ۱۱۷٫