وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفتند از همه طرف بلا بر سرِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه آمد، یک روایتِ دردناکی هست که هم ما شیعیان داریم و هم برادرانِ غیرشیعه که آن را صحیح می‌دانند، سخت‌ترین کار برای یک مردِ غیور این است که به همسرِ او جسارت بشود، ان شاء الله خدای متعال برای هیچ مردِ کافری هم نصیب نکند چه برسد به فردِ مسلمان، ان شاء الله خدای متعال ابتلاء در ناموسِ کسی و توهین به ناموسِ کسی را حتّی برای کافر نصیب نکند.

 

شما ببینید! مردم رفتارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دیده بودند، یک زمانی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد شدند و دیدند حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ظاهراً خواب هستند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خواستند با عجله بیایند و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را بیدار کنند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: او را رها کن، بعد از من شب‌بیداری‌ها خواهد کشید، خواب را از چشمِ علی (صلوات الله علیه) خواهند ربود، ببینید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نگران بودند.

 

بعضی‌ها آمدند و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را مورد خطاب قرار دادند و گفتند که خانه را روی سرِ شما آتش می‌زنیم! همینطور که در این آیه ده روز گذشت، شاید به اندازه‌ی همین ده روز گذشته بود نه چندین سال بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم! کار به جایی رسید که… بخاطرِ اینکه حالِ من منقلب می‌شود نمی‌توانم بعضی از کلمات را بگویم، بروید روایتی که از معاویه نقل شده است که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را توصیف کرده است ببینید، پهلوانِ اسلام، قهرمانِ اسلام، علمدار، پرچمدار، فاتحِ بدر و حنین، همه‌ی این زحمات به دوشِ گه کسی بود؟ لیله المبیت…

 

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را چنان با بی‌ادبی، با دستِ بسته، کشان کشان به سمتِ مسجد بردند که از خودِ حضرت نقل است که حضرت رو کردند به قبرِ مبارکِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و عرض کردند: «یابْنَ أُمَّ إِنَّ اَلْقَوْمَ اِسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی»[۱]، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که هراسی از مرگ نداشتند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه مرگ را در آغوش می‌کشیدند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به استقبالِ شهادت می‌رفتند، در خاطر دارید که عرض کردیم وقتی بعد از اُحُد آن همه ضربه خوردند و به ظاهر به هوش آمدند به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند: یا رسول الله! چرا من شهید نشدم؟ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که از شهادت استقبال می‌کنند، ولی نگران هستند، ایشان پدر هستند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعد از خودشان بارِ امّت را به دوشِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه گذاشته‌اند و حضرت نمی‌توانند به این راحتی رها کنند، ایشان مأموریت دارند، و بعد فرمودند: من نگاه کردم و دیدم اگر بخواهم درگیری اتّفاق بیفتد بسیاری مرتد می‌شوند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این همه زحمت کشیده‌اند، «مرتد می‌شوند» یعنی ظاهراً از اسلام فاصله می‌گیرند و دیگر حتّی تظاهر هم نیست؛ لذا یک غربتِ عجیبی اتّفاق افتاد.


[۱] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم ، جلد ۲۹، صفحه ۴۶۵