«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۲]

«إلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى‏»[۳]

مقدّمه

راجع به امام رضا علیه السلام خیلی حرف زیاد است، یکی از آن‌ها که شاید کمتر بحث شده باشد و البته بنده روی آن تمرکز دارم دو بُعد از وجود حضرت رضا علیه السلام است که یکی از آن‌ها معرفت به شرایطِ ایشان است و دیگری ان شاء الله زمینه‌ی توسّل به ایشان است.

غریب الغرباء یعنی چه؟

می‌گوییم امام رضا علیه السلام غریب الغرباء است و معمولاً درکِ ما از غریب الغرباء بودنِ امام رضا علیه السلام دقیق نیست، برداشت از غریب الغرباء بودنِ امام رضا علیه السلام این است که غریب است و دور از وطن است، در حالی که امام رضا علیه السلام غریبِ در وطن است و این غربتِ امام رضا علیه السلام است.

از جهتی غربتِ امام رضا علیه السلام با هیچ یک از ائمه قابل قیاس نیست، حالا چند نکته عرض می‌کنم که ببینید.

این که کسی دور از وطن زندگی کند و از دنیا برود خیلی غربتِ زیادی نیست، شاید در همین جمعِ ما عزیزانی باشند که برای شهرستانِ دیگری باشند و در تهران اقوامی نداشته باشند، این خیلی غربتی نیست که به آن غریب الغرباء بگویند، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام دور از وطن شهید شدند، حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه دور از وطن شهید شدند، حضرت جوادالائمه علیه الصلاه و السلام هم دور از وطن شهید شدند، لذا برای امام رضا علیه السلام چیزِ انحصاری نیست که غربت را بخواهند به او بگویند.

پس چرا به ایشان غریب الغرباء می‌گویند؟

Kashani-13970503-HeyatAbdollahEbnelHasan-Thaqalain_IR (3)

جنایاتی که عدّه‌ای از دشمنان در حقّ امیرالمؤمنین علیه السلام کردند را عدّه‌ای از شیعیانِ معتقدِ به امامتِ اهل بیت علیهم السلام به حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام کردند، این غربت است! و از این بالاتر این است که نزدیکانِ حضرت، بعضی مراجعِ شیعه، بعضی امامزاده‌ها ظلمی به ایشان کردند که کسی به احدی از ائمه علیهم السلام آن ظلم را نکرده است، امام رضا علیه السلام از خودی ضربه خوردند و جسارت دیدند.

یکی از نکاتی که بد نیست اشاره شود، شاید کسی علاقه‌مند باشد؛ ما دانشنامه‌های زیادی داریم، دانشنامه‌ی امام حسین علیه السلام، دانشنامه‌ی امام مهدی ارواحنا فداه، دانشنامه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام و… و کارِ خیلی خاصی هم در این دانشنامه‌ها نمی‌کنند، مباحثی که راجع به یک شخصیت هست را جمع می‌کنند، خودِ شما که می‌خوانید باید تحلیل کنید، یعنی تحلیلِ ویژه‌ای در آن نیست، قدیمی‌ترین دانشنامه با این عنوان را شیخ صدوق به نام «عیون أخبار الرضا علیه السلام» نوشته است، تقریباً تمامِ آن چیزی که درباره‌ی امام رضا علیه السلام در زمانِ خودِ شیخ مطرح بوده است را جمع‌آوری کرده است و کاری هم به درست و غلطِ آن نداشته است، لذا این کتاب خیلی خواندنی است، در آن مطالبِ زیادی است، در حدّ اینکه این کتاب را معرّفی کرده باشم، آن هم شیخ صدوق و آن هم هزار و پنجاه سالِ گذشته این کار را انجام داده است.

یکی از اشتغالاتِ بنده مباحثِ تاریخی است، حدود بیست سال پیش در حالِ مطالعه‌ی سیره‌ی امام رضا علیه السلام بودم، از دستِ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام لَجِ علمی گرفتم! پیشِ خودم گفتم: آقا! شما می‌خواهید پسرتان را به عنوانِ امام معرّفی کنید، صاف و پوست‌کنده بگو که «الإمامُ بَعدی وَ هُوَ إمام الثامن علیُّ بنُ موسی الرّضا» همه می‌فهمند امامِ بعدی کیست! چرا اینقدر مطلب را سخت می‌فرمایید؟ مگر شما نمی‌خواهید مردم بفهمند؟ من نگاه می‌کردم دیدم حضرت موسی بن جعفر روحی له الفداه مثلاً فرموده‌اند: در بینِ فرزندانِ من تقوای علی چیزِ دیگری است… بعد هم علمای ما این را به عنوانِ نصّ بر امامتِ امام رضا علیه السلام آورده‌اند، این چه مدل نصّی است؟ خُب صاف و پوست‌کَنده و صریح بفرمایید دیگر… مثلاً فرض بفرمایید امانت‌داریِ علی در بینِ فرزندانِ من با بقیه متفاوت است…. شما با چه کسی رودربایسی دارید؟ یا مثلاً حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند اگر آمدید و با من کار داشتید و من نبودم به سراغِ علی بروید، اگر بدهی داشتم و آمدید من نبودم علی بدهیِ من را پرداخت می‌کند…. بعد دیدم که رسول خدا هم برای امیرالمؤمنین علیه السلام از این کارها کرده‌اند! مثلاً «علیٌّ یَقْضی دَیْنی»[۴] پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است که اگر من به کسی بدهکار بودم برود و از علی بگیرد.

در بین اهل بیت علیهم السلام به یک اسرار و رموزی کُنیه‌ها مشترک است، علی‌ها ابوالحسن هستند، محمدها أبوجعفر هستند، حسن‌ها أبومحمد هستند، ناگهان در این اوضاع امام کاظم علیه السلام هم ابوالحسن هستند! در صورتی که نامِ مبارکِ ایشان موسی است، قاعده چیزِ دیگری بود!

بعد دیدم می‌گویند هر زمانی که امام کاظم علیه السلام می‌خواستند امام رضا علیه السلام را صدا بزنند می‌فرمودند «أبوالحسن الرّضا»… من در حالِ ساختنِ معما برای شما هستم!…. بعد فرمودند من کُنیه‌ی خود را به «أبوالحسن الرّضا» بخشیدم!… حضرت می‌خواهند چه بگویند؟!؟! انگار که حضرت نمی‌توانند به صراحت بگویند.

تا اینکه به این روایت رسیدم، در حالِ گفتنِ سیرِ قصّه هستم تا شما ببینید که چه شد و من اینطور می‌خواهم چه بگویم که غربتِ امام رضا علیه السلام چیست.

تا یکی از شیعیانِ خُلَّص… دوستانی که عرایضِ بنده را زیاد شنیده‌اند می‌دانند که… من دو سه جمله‌ی فتوایی تاریخی بگویم؛ یکی اینکه شیعیان تعدادِ ائمه علیهم السلام را نمی‌دانستند، بعد از غیبتِ صغری روایاتی که بطور پنهانی در صندوق‌خانه‌ها داخلِ باغچه‌ها دفن شده بود را جمع کردند چند جلد کتاب شد، ولی این دستِ کسی نبود، حضرت عبدالعظیم علیه السلام نمی‌دانستند تعداد ائمه چقدر است، یعنی می‌دانستند امامِ آخر غیبت می‌کند ولی آن امام می‌تواند امامِ چهارم باشد، می‌تواند امامِ ششم باشد، می‌تواند امام هفتم باشد یا امام دوازدهم باشد، آن موقع چه بسا بیستم! چون نمی‌دانستند چند امام داریم.

دو اینکه بعد از ماجرای کربلا که اهلی بیت علیهم السلام را تخریب کرده بودند، سه امامِ ما تلاش کردند اهل بیت علیهم السلام به جامعه برگردند، چون شهادت امام صادق علیه السلام بخشی از این را اشاره کردم از آن رد می‌شوم، ولی برای عموم مردم فرزندان پیغمبر اهل بیت محسوب می‌شدند، خیلی برای مردم تفاوت نداشت که این بنی فاطمه است، این بنی الحسن است، آن بنی الحسین است، این بنی‌ زید است، آن بنی موسی بن جعفر است، می‌گفتند فرزندان اهل بیت علیهم السلام هستند و خیلی برای آن‌ها تفاوتی قائل نبودند.

من دیدم امام کاظم علیه السلام به یکی از شیعیانشان فرموده‌اند: من در خانه‌ی مان پسرانم را جمع کردم و به همه‌ی آن‌ها وصیّت کرده‌ام، بعد علی را جدا صدا کردم ودایع امامت را به او دادم و با او جدا صحبت کردم، یعنی در حضور هیچیک از فرزندان! این یعنی چه؟ یعنی اینکه من از اینکه در خانه‌ی مان هم بخواهم امامتِ علی بن موسی الرّضا را بیان کنم تقیّه کردم! نه اینکه همه‌ی فرزندان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام خائن باشند ولی در فرزندانِ این بزرگوار خائن هست.

بعد اینکه امام رضا علیه السلام دو مرتبه این را فرموده‌اند که من شبیهِ برادرم یوسف هستم، از دو جهت که یکی از آن‌ها همین است، یعنی وقتی برادرها موقعیّتِ یوسف را دیدند تحمّل نکردند، آنجا هم برادرِ خوب بود ولی بعضی‌ها هم تحمّل نکردند.

Kashani-13970503-HeyatAbdollahEbnelHasan-Thaqalain_IR (2)

دوباره به سراغ روایاتِ نصوص امامتِ امام رضا علیه السلام رفتم، دیدم تازه می‌فهمم که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در حالِ چه کاری هستند، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دو مشکل داشتند، امامتِ امام رضا علیه السلام را نمی‌توانستند علنی اعلام کنند، چرا؟ چون تقریباً قوی‌ترین سلطانِ تاریخِ اسلام هارون برای زمان حضرت موسی بن جعفر و بخشی از زمانِ حضرت رضا علیه السلام است، اوجِ قدرتِ مالی و اوجِ قدرتِ نظامی! اگر مشخّص می‌شد که کسی ادّعای امامت دارد او را نابود می‌کردند، و همین هم که شما می‌بینید که دیگر اهل بیت علیهم السلام بعد از کربلا سخت‌ترین حالتی که شما می‌شنوید زندانی شدنِ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است، البته ائمه‌ی دیگر هم زندانی شده‌اند، اما مثلاً بازداشت موقّت است، در حدّ ده روز است، چند سال… تا یازده سال… چهار نوبت، اینکه امامِ شیعه چند سال با غل و زنجیر به زندان بیفتد، یعنی شبیه حضرت زین العابدین علیه السلام که از کربلا می‌آمدند، تنها نمونه‌اش فقط برای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است، چرا؟ چون قدرتِ سلطانِ وقت خیلی زیاد است.

در همین مجلس هیئت حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام، اگر به صوت‌های قدیمِ آن رجوع کنید بنده یک شب شهادتِ حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه بود که در آنجا به این اشاره کردم، لذا فقط جمله‌اش را می‌گویم، اگر کسی تفصیلِ آن را خواست در آن جلسه یک ساعت توضیح داده‌ام، عرض کردم که مبارزه‌ی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با هارون مبارزه‌ی مالی بود، برای اینکه هارون خیلی قدرتمند بود اگر می‌خواست به کسی پولی بدهد اینطور نبود که به کسی مثلاً پنجاه عدد یا صد عدد سکه بدهد، مثلاً می‌گفت خراجِ استانِ فلان را برای پنج سال به تو می‌بخشم! مثلِ این می‌ماند که بگویند مالیاتِ استان تهران برای شما! با این حال آنقدر حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه به این و آن، به دوست و دشمن، به مخالف و موافق، به شیعه و سنّی پولِ کلان می‌دادند، رفتند به هارون گفتند تو که سلطنت داری و بیت المال در دستانِ توست اینطور نمی‌بخشی، این موسی بن جعفر این پول‌ها را از کجا می‌آورد؟

در آن زمان درآمدها خیلی مشخّص بود، از کجا می‌آورد؟ اموالِ او مشخّص است، یک راه بیشتر نیست، شیعه زیاد دارد و این شیعیان خمسِ اموالشان را می‌دهند، این پولی که در دستانِ اوست او پخش می‌کند! پس قدرت دارد! اصلاً مبارزه‌ی حضرت با هارون این بود که من این اندازه شیعه دارم! و هارون هم درگیر شد…

نگاه کنید خیلی از منابع نوشته‌اند علّتِ شهادتِ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام خیانتِ برخی از امامزادگان برای لو دادنِ ایشان به هارون و این است که حضرت پولِ زیادی می‌بخشند و هارون از این موضوع ترسید که با این پول‌ها اسلحه بخرد و نیروی نظامی….

چطور نیروی نظامی فراهم می‌کنند؟ اگر امریکا بخواهد به منطقه بیاید حتماً باید یک عربستان سعودی باشد که هم پولِ اسلحه‌اش را بدهد و هم پولِ سربازِ او را! یعنی برای جنگ پول لازم است… هارون ترسید و امام کاظم سلام الله علیه را به زندان انداخت، خلاصه‌اش این بود.

این پولی که دستِ امام کاظم علیه السلام بود، وقتی به زندان افتادند دستِ چه کسانی بود؟ الآن در مسائل اقتصادی می‌گویند «پول پُر فشار»! این پول پُر فشار مانندِ سیل می‌ماند، اگر در بازار موبایل بیفتد بازارِ موبایل را بهم می‌ریزد، اگر در بازارِ کامپیوتر بیفتد بازارِ کامپیوتر را زیر و رو می‌کند…

وقتی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به شهادت رسیدند تعدادی وکیل داشتند که دستِ این وکلا پول بود، دو موردِ آن‌ها را عدد گفته‌اند، من مقایسه‌ی روزِ آن را می‌گویم تا شما متوجّه بشوید که چقدر است، زیاد بن مروانِ قندی هفتاد هزار دینار، یعنی هفتاد هزار مثقال طلا! به پولِ امروز یعنی نزدیک چهل هزار سکه تمام بهار طرحِ جدید! شخصِ دیگری سی هزار سکّه داشت! که به پول امروز حدود هجده هزار سکه تمام بهار آزادی می‌شود! یعنی وزنِ طلای آن را حساب می‌کنم، این‌ها به یکدیگر گفتند که اگر ما الآن نزد امام رضا علیه السلام برویم و بگوییم یا امام رضا! امامِ بعدی شما هستید و این حسابِ اموال خدمتِ شما! ممکن است که حضرت وکلای خود را با ما تعویض کند… گفتند اگر اینطور بشود چه کنیم؟

بعد اینکه امام کاظم علیه السلام زندان بودند که قدرتِ وکلا بالا بود، وقتی می‌گویم وکیل یعنی وکیلِ تام الاختیارِ امامِ معصوم! یعنی اگر شما او را می‌دیدید دستِ او را می‌بوسیدید.

اگر الآن در این مجلس بگویند این شخصی که الآن وارد شد وکیلِ حجّت بن الحسن ارواحنا فداه است، همه می‌ایستید و می‌روید لباسِ او را تبرّکی به چشم‌تان می‌کشید، یعنی در اوجِ تقدّس!

یعنی عمامه‌ی بزرگ و محاسنِ بلند! غیر از اینکه پول در دست داشتند وکیلِ امامِ معصوم هم بودند!

این‌ها گفتند اگر امام رضا سلام الله علیه ما را تودیع و معارفه کند که ما چکار کنیم؟ پس می‌شود یک کار انجام داد… شیعیان یا کوفه بودند، یا قم بودند، یک عدّه‌ی اندکی با بنی‌هاشم و اهل بیت در مدینه بودند، چند نفری هم در بغداد، یعنی بغداد شیعه‌ای نداشت، تشییع پیکرِ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام توسّط اهل سنّت صورت گرفت… این وکلا گفتند: ما که ندیده‌ایم! چه کسی گفته است که امام کاظم علیه السلام از دنیا رفته است؟ این‌ها از برنامه‌های حکومت است، حضرت غایب شده است و چون این‌ها دیدند که حضرت در زندان نیست به دروغ یک تابوتی بلند کردند و تشییع جنازه‌ای انجام دادند و خودشان هم دفن کردند، امام را که جز امام دفن نمی‌کند، اگر علی بن موسی الرّضا یا شخصِ دیگری هم ادّعای امامت کند مدینه بوده است، تشییع جنازه‌ای نبوده است!

شما می‌دانید که وقتی کسی از دنیا برود وکالت باطل می‌شود، ولی وقتی زنده هستی و غایب هستی وکالت باطل نمی‌شود! پس این پول‌ها دستِ خودِ آن وکلا باقی می‌ماند!

این وکلا دو نفر نبودند، دو نفر که نمی‌توانند کلّ شیعه را اداره کنند، این‌ها شروع کردند به لابی‌کردن با مراجع شیعه و امامزادگان، همینکه پیشِ یک امامزاده یا مرجع تقلید رفتند که به او بگویند چقدر می‌گیری به امام معصوم خیانت کنی، اگر انسان یقین داشته باشد که بخواهد به کسی پیشنهاد بی‌شرمانه بدهد و طرفِ مقابل رد کند اصلاً به او پیشنهاد نمی‌دهد.

به سراغ یونس بن عبدالرّحمن که بزرگِ مراجعِ قم و صفوان بن یحیی بزرگِ مراجع کوفه بود رفتند، به یونس گفتند چرا همه جا تبلیغِ علی بن موسی را می‌کنی؟… ما هم یک توضیح دادیم، برای اینکه امامزاده‌ها خود را رقیبِ امام رضا علیه السلام می‌دانستند، چه بعضی برادران، چه بعضی عموزادگان و چه بعضی از خانواده‌ی اهل بیت، نص بر امامت علی بن موسی الرّضا علیه السلام خیلی منتشر نشده بود.

از بیرون از هارون می‌ترسیدند که منتشر کنند و از درون هم از این‌ها! بنابراین خیلی منتشر نمی‌شد.

لذا شما می‌بینید امام کاظم برنامه‌ریزیِ خیلی عجیبی می‌کند، در زمانِ هیچ امامی امامِ آینده بروز ندارد، مثلاً «ما یتکلّم الحسین علیه السلام بین یدی الحسن علیه السلام اعظاما له»[۵] امام حسین علیه السلام زمانِ امام حسن علیه السلام ساکت بودند، زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم هم امیرالمؤمنین علیه السلام ساکت بودند، یک استثناء داریم! زمان امام کاظم علیه السلام امام رضا علیه السلام در مسجد فتوا می‌دادند!

شما می‌گویید یعنی نستجیربالله ادبِ امامت رعایت نشده است؟ یا اینکه این طرّاحیِ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است؟

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نمی‌توانند امام رضا علیه السلام را راحت معرّفی کنند، لذا باید امانت‌داریِ امام رضا علیه السلام، تقوای امام رضا علیه السلام، علمِ امام رضا علیه السلام به صورتِ طبیعی به چشم بیاید، لذا شما استثنائاً می‌بینید امام رضا علیه السلام در زمان حیاتِ پدرشان کرسیِ درس دارند! هیچ امامی اینطور نیست.

به یونس بن عبدالرّحمن می‌گویند چرا این اندازه علی بن موسی الرّضا را ترویج می‌کنی؟ هنوز امام کاظم زنده است… شما می‌دانید این حرف یعنی چه، الآن اگر من به شما بگویم من امام سیزدهم هستم می‌گویید که این شخص دیوانه است! ولی اگر باور کنید به آن شخص «دروغگو» خطاب می‌شود…

می‌گوید وقتی امام غایب است که امام بعدی نمی‌آید، این کسی که ادّعا می‌کند دروغگو است؛ اینکه امام کاظم سلام الله علیه غایب شده است و از دنیا نرفته است یعنی اگر کسی مدّعیِ امامت بشود نستجیربالله کذّاب و کافر و نجس است! یعنی باید در این حد با او دشمنی کرد… گفتند: یعنی چه که این علی ادّعای امامت می‌کند و تو هم از او حمایت می‌کنی؟!

یونس شروع کرد به بحث کردن، دیدند که نمی‌توانند حریفِ او شوند، گفتند: چقدر بدهیم که تو هم بگویی موسی بن جعفر نمرده است؟ اگر ده هزار دینار بدهیم خوب است؟ ده هزار دینار یعنی شش هزار سکه بهار آزادی، یعنی با شش هزار سکه بهار آزادی می‌شود به امامِ خود خیانت کنی! این هفت میلیون قطعه سکّه‌ای که پیش فروش کردند می‌شود با آن چندین امام زمان کشت…

وقتی ما بحثِ خیانت را مطرح می‌کنیم هیچ وقت در ذهنمان این نیست که به اماممان خیانت کنیم، ولی من می‌خواهم امشب یک ترسی را به شما بگویم و آن هم این است که شیعه‌ی معتقد به امامت و عصمتِ امام گاهی برای پول، وقتی در بازیِ دنیایی افتاده است به امامِ خود خیانت کرده است، متأسفانه این موضوع در مورد امام رضا علیه السلام خیلی اتّفاق افتاده است…

یونس قبول نکرد، شروع کردند به تخریبِ یونس… صفوان هم قبول نکرد، بعضی از فرزندان که برادرانِ حضرت می‌شدند قبول کردند، گفتند ما که تشییعی ندیدیم، بعضی از برادرزاده‌ها قبول کردند، بعضی از علماء قبول کردند، من که می‌گویم علماء یعنی طرف مرجع تقلید است، کاری کردند که این عالم بخاطرِ حدود هشت هزار سکه تمام بهار آزادی به امام خیانت کرد، از خطر به ما نزدیک است… با کمتر از این هم به امام خیانت کردند که حالا بعداً عرض می‌کنم.

همه‌ی درد هم این است که این‌هایی که خیانت کردند شیعه‌ی معتقد بودند، نه ناصبی بودند، نه حرامزاده بودند، نه فرزندان خلیفه اول و دوم بودند، این‌ها شیعیان بودند؛ این‌ها فشاری به حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام آوردند که حضرت نتوانند تبلیغات کند، و آن‌ها شروع کردند به کارِ گسترده.

سه جریان دست به دستِ یکدیگر دادند، همیشه برای شکستنِ آن جبهه‌ی حقّ اصلی برای اینکه توانِ زیادی دارد، چون باطل‌ها کوچک‌تر هستند با یکدیگر دست به دستِ هم می‌دهند، چند جریان مانندِ جریانِ زیدیّه که این‌ها هم امامزاده بودند، مانندِ بعضی از فرزندان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، بعضی از علما که این‌ها وکلای امام معصوم هم بودند دست به دستِ یکدیگر دادند و بشدّت امام رضا علیه السلام را تخریب می‌کردند.

خدا می‌داند که نمی‌توانم بعضی از حرف‌ها را بزنم، هیچ وقت توهینی که به علی بن موسی الرّضا علیه السلام شده است را به هیچیک از ائمه علیهم السلام نکردند، نه یزید، نه ابوبکر، نه هیچ کدام از این‌ها…. که برادر و پسر عموی امام و مرجع تقلیدِ دیروزِ مردم بیایند به امام رضا علیه السلام بگویند که این پسرِ شما، پسرِ شما نیست! نستجیر بالله…

هیچ وقت هم هیچ کس جرأت نمی‌کند همه‌ی این توهین را برای شما باز کند، آنقدر این تلخ است، نمی‌شود گفت، از روی همین اجمالِ آن رد می‌شوم… فقط این‌ها می‌توانستند این بی‌ادبی را کنند، نه منصور و نه هارون و نه یزید و نه معاویه و… این‌ها نمی‌توانستند در این حد توهین کنند، بعد نه اینکه امام رضا علیه السلام را امام نمی‌دانستند، هم تخریبِ علمی می‌کردند و هم اگر امام رضا سلام الله علیه مثلاً پولی برای این‌ها می‌فرستاد می‌گفتند نستجیربالله اموالِ پدرمان را گرفته است و حال مقدارِ کمی به ما می‌دهد و منّت هم می‌گذارد!

این مظلومیّت استثنایی است، این امام رضا سلام الله علیه غریب الغرباء است، غریبِ در وطن است، اگر امام رضا علیه السلام را در خراسان هم نمی‌بردند غریب الغرباء بود، امام رضا علیه السلام برای خراسان رفتن غریب الغرباء نشد، عدّه‌ای به ردای امامت طمع کردند، بعضی به پولِ آن، بعضی به حبّ آن جایگاه.

این‌ها هر روز قیام می‌کردند، چون شعار بنی عبّاس این بود که من دولتِ اهل بیت علیهم السلام هستم به وزیرِ آن وزیر آل البیت می‌گفتند، این‌ها می‌گفتند همه‌ی ما اهل بیت هستیم، چون همه می‌گفتند ما و همه‌ی فلش‌ها به سمتِ خودشان بود با یکدیگر هم اختلاف داشتند، لطفِ خدا اینطور می‌شود، این‌ها با یکدیگر اتّحاد داشتند که امام رضا علیه السلام را بکوبند ولی به خودشان که می‌رسید با یکدیگر بد بودند، چون هیچ کس دوست نداشت سر به تنِ دیگری باشد، هر کدام یک شهر را برداشتند و شروع کردند به قیام کردن، در شهرها اغتشاش شد، برای مأمون دو راه بیشتر نبود، یا باید این‌ها را سرکوب می‌کرد که در این صورت در ذهنِ مردم بدتر از یزید می‌شد، چرا؟ چون در ذهنِ مردم این بود که این‌ها فرزندانِ اهل بیت هستند، این‌ها فرزندانِ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، و باید بعد از آن خفقانی ایجاد می‌شد که کسی نتواند حتّی نفس بکشد، که این هم برای جبهه‌ی باطلِ اهل بیت بد بود و هم برای امام رضا علیه السلام بود، یعنی برای همه‌ی گروه‌های مختلف بد بود که خفقان شدّت پیدا کند.

چرا مأمون امام رضا علیه السلام را ولیعهدِ خود کرد؟

مأمون زرنگ بود، امام رضا علیه السلام را به زور به خراسان برد، طراحیِ پیچیده‌ای کرد، چهار بُعدِ اصلی دارد، من قصد دارم فقط یکی از آن‌ها را بگویم چون نمی‌خواهم بحث خیلی طول بکشد، یک بُعدِ آن این است…

دو ماه روی امام رضا علیه السلام کار کرد که حضرت خلافت را قبول کنند، اگر امام رضا علیه السلام خلافت را قبول می‌کردند امام رضا علیه السلام نه در بینِ بنی‌عباس محبوب بود… بنی عباس که یک نفر نبود، یک حکومت که یک نفر نیست، بنی‌عباسی‌ها که امام رضا علیه السلام را نمی‌خواستند، خودِ مأمون را هم انسان حساب نمی‌کردند، چون مأمون کنیززاده بود بنی‌عباسی‌ها او را خیلی عرب حساب نمی‌کردند، بعداً زورشان به او نرسید، بنی‌هاشمی‌ها هم امام رضا علیه السلام را نمی‌خواستند، نه این‌ها راضی بودند امام رضا علیه السلام خلیفه شود و نه آن‌ها، چون هم این‌ها دوست داشتند امام رضا علیه السلام را بزنند (چون رقیبِ اصلی بود) و هم آن‌ها، لذا اگر امام رضا علیه السلام می‌خواستند خلافت را بپذیرند نمی‌توانستند حکومت را اداره کنند، باید مأمون کمک می‌کرد، یعنی امام رضا علیه السلام به اعتبارِ مأمون حاکم می‌شد… اغتشاش می‌کردند، امام رضا علیه السلام باید مقابلِ این ناامنی را می‌گرفتند، خودِ امام رضا علیه السلام که اهل بیتی است باید به جنگ اهل بیت می‌رفت، به جای اینکه مأمون یزید بشود نستجیربالله امام رضا علیه السلام یزید می‌شد، خیلی خوب طراحی کرده بود… البته طراحیِ او ابعادِ دیگری هم دارد.

دو ماه فشار آوردند و حضرت قبول نکردند، گفت اگر ولایتعهدی را قبول نکنید دیگر… حضرت فرمودند من…. اینجا یک غربتِ دیگری برای امام رضا علیه السلام بوجود آمد که خیلی جگرسوز است، ناگهان گفتند یک عمر زهد و تقوا و نماز، رفت ولیعهدِ سلطان شد!

فکر کنید که مثلاً مرحوم امام را از نجف می‌آوردند، مثلاً می‌رفت با اشرف ازدواج می‌کرد و ولیعهدِ پهلوی هم می‌شد! می‌گفتند همه‌ی آن… قبول دارید که چه اتّفاقی می‌افتاد، می‌گفتند بازی بوده است، دعوا برای چیزِ دیگری بوده است، چه کسانی آمدند به امام رضا علیه السلام جسارت کردند؟

یک وقت شما می‌گویید بیرونی‌ها و خوارج به امام حسن علیه السلام جسارت کردند و شما می‌سوزید، آن کسی که… زمانی که امام جواد علیه السلام در کودکی به امامت رسیدند و یکی دیگر از مراجع گفت تا آقا بالغ بشود به دنبالِ یک امام بگردیم، هر وقت بالغ شد امامِ ما شود، این شخص او را به دیوار کوبید و گفت: بی‌تربیت! کوچک و بزرگِ امام تفاوتی نمی‌کند! این شخص خیلی غیور است دیگر! این شخص به خراسان سفر کرد و گفت: یابن رسول الله! این همه از زهد حرف زدید، تا در معرض حکومت قرار گرفتید ولیعهد شدید و دخترِ مأمون را هم گرفتید!

غریب الغرباء یعنی اینکه شما همه‌ی عالم در دستتان است، خودی‌ها به شما طعنه بزنند! علماء به شما طعنه بزنند! نه اینکه یزید طعنه بزند…

عرض کردیم که حضرت توانِ رسانه‌ای نداشتند، اگر در خودِ مدینه همین حکومتِ بنی‌عباس نبود امامزاده‌ها اجازه نمی‌دادند امام رضا علیه السلام خودشان را معرّفی کنند، چون رقیبِ آن‌ها محسوب می‌شد.

امام رضا سلام الله علیه در خراسان شروع کردند به بحثِ علمی، یعنی مأمون برای اینکه ابتدا امام رضا علیه السلام را معرّفی کند که بنی عباس را بترساند که چون شما مرا حساب نمی‌کنید و مرا عرب نمی‌دانید من می‌خواهم این شخص را خلیفه‌ی بعد از خود کنم، مادرِ مأمون ایرانی بوده است، او امام رضا علیه السلام را معرّفی کرد و مدام کنگره‌ی علمی می‌گذاشت و امام رضا علیه السلام پیروز می‌شدند، امام رضا علیه السلام را رسانه‌های دولتیِ مأمون ترویج کردند، لذا آوازه‌ی امام رضا علیه السلام همه جا را گرفت، نه اینکه مدینه را بگیرد بلکه همه جا را گرفت.

مثل این می‌ماند که همین الآن در کشورِ ما مناظره‌ای بگذارند و همه‌ی افراد شاخصِ علمیِ دنیا بیایند، این یک بمبِ خبری است! بعد هم حکومت آن را پخش کند…

امام رضا علیه السلام آنجا خیلی کارها کردند، خیلی از شبهاتِ دین را پاسخ دادند، من به آن‌ها کار ندارم، می‌خواهم بگویم عرایضِ بنده همه‌ی ابعادِ کارِ امام رضا علیه السلام را دربر نمی‌گیرد، فعلاً می‌خواهم یک بُعدِ آن را بگویم.

خبرِ امام رضا علیه السلام مانندِ بمب ترکید، خبرِ موفّقیّت‌های علمیِ امام رضا علیه السلام همه جا را گرفت و این امامزاده‌ها هم بشدّت ناراحت بودند… بستگان بنی عباس مریض ‌شدند و امام رضا علیه السلام نامه‌ای نوشتند و طرف باذن‌الله شفا می‌گرفت، امام رضا علیه السلام یک پدیده‌ی عجیب بود، در علم بی‌نظیر، منجّم می‌آوردند بحث می‌کرد، فقیه می‌آوردند بحث می‌کرد، ستاره‌شناس می‌آوردند بحث می‌کرد، کسی هم مریض می‌شد امام رضا علیه السلام نامه‌ای می‌نوشتند و طرف باذن‌الله خوب می‌شد، یعنی هم عالِم بود و همه جنبه‌ی معنویِ حضرت بمبِ خبری شد.

از کجا می‌گویم بمبِ خبری شد؟ برای اینکه اشعاری که دشمنان راجع به امام رضا علیه السلام در این دوره گفته‌اند را جمع کنید یک جلد کتاب می‌شود! مخالفین در مدح امام رضا علیه السلام شعر می‌گفتند، حضرت رسانه‌ای شدند.

کَرَمِ امام رضا علیه السلام

اینجا که حضرت رسانه‌ای شدند…. حضرت از چند جهت به حضرت یوسف علیه السلام شباهت دارند، بلکه باید گفت حضرت یوسف علیه السلام علی منهاجِ حضرت رضا علیه السلام است، موردِ بغضِ برادران و نزدیکان… زمانی که به قدرت رسیدند خیلی کریمانه رفتار کردند، حالا اگر شخصِ دیگری به این قدرت رسیده باشد که دیگر کسی جلودارِ او نیست… بعضی‌ها این همه فحاشی کردند…. حضرت می‌دیدند این امامزاده‌ها گرفتار هستند، پول برای آن‌ها می‌فرستادند ولی نه به اسمِ خودشان، چون برای آن‌ها بد بود اگر به نام امام رضا علیه السلام بود نمی‌گرفتند، حضرت شبانه می‌فرستادند.

ما برای غربتِ امیرالمؤمنین علیه السلام می‌سوزیم، ولی از این جهت امام رضا علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام غریب‌تر هستند، امیرالمؤمنین علیه السلام شب‌ها درِ خانه‌ی بیوه‌های خوارج غذا می‌برد، چرا شب‌ها؟ به دو جهت، یکی اینکه به اخلاصِ حضرت لطمه نزند، یکی اینکه اگر روز می‌برد ممکن بود آن‌ها چهره‌ی حضرت را بشناسند، این‌ها از کسی که قاتلِ شوهرشان بود نان نمی‌گرفتند ولی گرسنه بودند، امیرالمؤمنین علیه السلام شب‌ها غذا می‌بردند، این‌ها غذا را می‌گرفتند و بعد امیرالمؤمنین علیه السلام را لعن می‌کردند، این کَرَم و مظلومیّتِ امیرالمؤمنین علیه السلام است.

امام رضا علیه السلام انصافاً از این جهت مظلوم‌تر است، امام رضا علیه السلام شبانه برای بعضی از بنی‌هاشم غذا می‌فرستادند، البته این برای امام سجّاد علیه السلام و امام صادق علیه السلام هم نقل شده است، آنجاها هم این ظلم را کرده‌اند ولی برای امام رضا علیه السلام اوجِ این ظلم است.

طرف می‌گفت کارِ علی بن موسی الرّضا به کجا کشیده است، شما باید شبانه بیایید به ما مثل اعانه پول بدهید، اموال در دستانِ اوست و او به فکرِ ما نیست، و حضرت این مطالب را می‌دانستند! می‌فرمودند نگویید چه کسی آورده است، چون اگر بدانند نمی‌گیرند، می‌گفتند: آقا ندهید، این‌ها اینقدر جسارت می‌کنند، حضرت می‌فرمودند: فرزندانشان نیاز دارند!

در روایت است که رأفت را در این عالَم از برکت و منفذِ امام رضا علیه السلام، بواسطه‌ی امام رضا علیه السلام در عالَم پخش می‌کنند.

اگر سرِ چهارراه بایستید این فقرایی که مقابلِ ماشین می‌آیند، قربان صدقه می‌روند، کرنش می‌کنند، عرض ادب می‌کنند، چرا فحش نمی‌دهند؟ چون اگر فحش بدهند کسی پول نمی‌دهد! ما اینطور هستیم! اگر برای ما کرنش کنند ممکن است خجالت بکشیم و چیزی بدهیم، صاحب کَرَم آن کسی است که به او دشنام می‌دهند…

خدا شاهد است که من وقتی ماه رجب این عبارت را می‌خوانم که «یا مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ»[۶] ای کسی که کسی از تو نخواست… این‌ها اصلاً کسرشأن می‌دانستند که از امام رضا علیه السلام درخواست کنند، اصلاً مقامِ حضرت را نمی‌شناختند، ولی حضرت می‌دهد، «یا مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ» برخی تعجّب کردند که چطور این را برای خدا گفته‌اند، یکی این دعا را نقد کرده بود و می‌گفت این حرف در مورد خدا درست نیست، بیچاره! این در مورد امام رضا علیه السلام درست است، تو در موردِ خدا باور نداری؟

صاحب کَرَم آن کسی است که موافق و مخالف برای او فرقی نمی‌کند، سجیّه‌ی او کَرَم است…

عالِمِ اهل سنّت و توسّل به امام رضا علیه السلام

طرف در کتابِ خود نوشته بود که نستجیربالله امام رضا علیه السلام دروغگوست! این برای قرنِ ۴ است، از دنیا رفته بود، چون ما امام رضا علیه السلام را زنده می‌دانیم بنده از زنده و غیرزنده‌ی امام رضا علیه السلام نمی‌زنم… این شخص از علمای برجسته‌ی اهل سنّت است، به خراسان رفت و مریض شد… انسان تا زمانی که دست به جیبِ خود می‌زند و پول هست، به حسابِ بانکیِ خود امید دارد، یا به پزشکی امید دارد که با او قوم و خویش است خیلی به تشویش نمی‌افتد، وقتی پول نیست یا پزشک‌های مختلف را امتحان کرد و دید درمان نمی‌شود، انسانی که به دردِ بی‌درمان گرفتار بشود، «الغَریقُ یَتَشَبَّثُ بِکُلِّ حَشِیش» این هر کاری کرد دید درمان نشد، پرسید شما در خراسان بدبخت بشوید چکار می‌کنید؟ گفتند سرِ قبرِ علی بن موسی الرّضا علیه السلام می‌رویم، شایان ذکر است که اینجا شیعه نیستند، در ذهنِ او آمد که من نوشته‌ام او دروغ‌گوست… ولی وقتی درد زیاد شد رفت، سرِ قبرِ علی بن موسی الرّضا صلواه الله علیه رفت و دعا کرد و بیرون آمد، خودِ او نوشته است که دید دردِ او برطرف شد. در یک کتابِ دیگرِ خود نوشت «علی بن موسی بن جعفر بن محمد من ساداتِ أهل البَیت وَ کُبَرائِهِم قَد زُرتُهُ مِراراً» بارها سرِ قبرِ او رفته‌ام، «وَ قَد جَرَّبتُهُ کثیراً» بارها خودم تجربه کردم، هر وقت گرفتار شدم به آنجا رفتم…

رأفت در آستانِ تو تفسیر می‌شود، اینطور نیست که کَرَمِ حضرت فقط برای محبّانِ او باشد، نمی‌تواند تحمّلِ گرفتار کند، یا سَریعَ الرّضا….

داستانِ دعبِل و پیراهنِ امام رضا علیه السلام

آنقدر این آوازه‌ی شفابخشیِ امام زیاد شد… امام رضا علیه السلام که همه‌ی تلاش‌شان را برای تخریبِ او کردند یک لباس به دعبل داد، وقتی دعبل می‌خواست به سمتِ قم برود آمدند گفتند که این لباس را از تو هزار دینار می‌خریم، گفت: نمی‌فروشم! هرچه اسرار کردند… گفتند اصلاً تو قیمت بده، گفت: قیمت ندارد، این لباسی است که علی بن موسی الرّضا علیه السلام به تن کرده است و نماز خوانده است، این لباس را نمی‌دهم؛ شیعیان التماس کردند و گفتند تو قیمت بده، گفت: قیمت نمی‌دهم، در بعضی از نقل‌ها گفته‌اند که سی هزار سکّه می‌دهیم اما او قبول نکرد، می‌خواهم این لباس را در قبرِ خود بگذارم.

دید همه کوله‌بارِ او را نگاه می‌کنند ترسید و از قم بیرون آمد، قمی‌ها همه علما بودند و دزد نبودند ولی این می‌گفت این محبّتی که مردم داشتند… وقتی از قم بیرون آمد جوان‌های قم به سرِ او ریختند و لباس را گرفتند، به شهر برگشت و به سراغِ علما رفت، آن‌ها گفتند ما نمی‌توانیم آن لباس را از جوان‌ها بگیریم اگر بخواهی پولِ آن را می‌دهیم، گفت: من پول نمی‌خواهم، لباس را می‌خواهم… این اوجِ محبوبیّتِ امام رضا علیه السلام را نشان می‌دهد… گفتند: ما گفته‌ایم همه‌ی طلاهایمان را جمع کنیم و به تو بدهیم تا تو لباس را به ما بدهی، می‌خواهیم یک نخ از آن را در کفنمان بگذارند… وقتی دید آن‌ها لباس را نمی‌دهند، گفت: می‌فروشم، به این شرط که یک آستینِ آن را به خودم بدهید…

هر چه تخریب کردند «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ»[۷] خواستند امام رضا علیه السلام را مخفی کنند، اما او شمس الشّموس است….

یک آستین به او دادند و مابقیِ این لباس را تکه تکه کردند، او از شهر فرار کرد، باز در راه هم هر کسی او را می‌دید می‌گفت من گرفتارم و مشکل دارم و… باز یک نخ می‌گرفت و به این‌ها می‌داد.

به خانه‌ رسید، یک کنیزی داشت که او را خیلی دوست می‌داشت، دید که دو چشمانِ آن آسیب دیده است و می‌خواهند چشمانِ او را تخلیه کنند تا نمیرد، یعنی چشمانِ او عفونت کرده بود، گفت هزار سکّه می‌دهم ولی چشمانِ او را برگردانید، گفتند نمی‌شود، حدّاقل یک چشمِ او تخلیه می‌شود و آن چشم دیگر هم باید بررسی شود، دکترها را بیرون کرد و گفت من چیزی با خود آورده‌ام، یک نخ از آن لباس حضرت رضا علیه السلام را به چشمِ آن زن گذاشت و بست، شیخ صدوق در عیون أخبار الرّضا علیه السلام می‌گوید صبح این چشمان را باز کردند و دیدند این چشم‌ها بازگشته است، گفت مابقیِ آن را هم در کفنِ من بگذارید…

یک چیزی هست که امام صادق علیه السلام فرمودند من به شیعیان‌مان بشارت می‌دهم «یخرُجُ الله منه غوثَ هذه الامّه و غیاثَها»[۸] خدا فریادرسِ امّت را خواهد رساند، پناهگاهِ امّت! همه‌ی ائمه علیهم السلام پناهگاه هستند ولی امام رضا علیه السلام پناهگاهِ خاصّ است، ما می‌گوییم «یا غیاث المستغیثین»، این اسم را فقط برای امام زمان و امام رضا سلام الله علیهما مصرف می‌کنیم، جای دیگری روایت برای ائمه علیهم السلام نداریم، امام صادق علیه السلام فرمودند گرفتار شدید به سراغ علی بن موسی الرّضا علیه السلام بروید.

داستانِ شعرِ عصمتِ بخارایی برای امام رضا علیه السلام

یا امام رضا! ضَیْفُکَ بِبَابِکَ، عُبَیدُکَ بِفَنائِک، مِسکینُکَ بِبابِک…

من با یک شاعری عهد بستم که این شعرِ او را این چند شب هرجا منبر داشتم بیان کنم… خیلی هم در آن درس دارد… اگر به من بگویند جلساتِ هفتگی چقدر خوب است؟ می‌توانم یک دهه صحبت کنم، ولی جلساتِ هفتگی یک بدی دارد آن هم این است که هیأت برای ما عادی می‌شود، وقتی که عادی بشود همینطوری به هیأت می‌رویم…

به ما گفته‌اند وقتی می‌خواهی نماز بخوانی «صلِّ صَلاه مودِّع» طوری نماز بخوان که انگار نمازِ آخرِ توست…

همینطور به هیئت می‌آییم چون هفته‌ی بعد هم هست، هفته‌ی بعد هم هست، به این توجّه نداریم که اگر الآن در جیبِ من پول هست، حقیقتِ خود را نگاه کنم در مقابل امام رضا علیه السلام مفلس هستم، ما اگر خالی بیاییم، اگر سر مقابلِ این خانواده پایین باشد بلافاصله می‌گویید «إرفَع رأسَک»… ولی شخصی که حاجتی ندارد و در جلسه آمده است (من شما را آماده می‌کنم که حاجت پیدا کنید) چیزی نمی‌خواهد، فرصت بدست آورده‌ای و آمده‌ای ولی نمی‌دانی که چه چیزی می‌خواهی… ما حقیقتاً در برابر اهل بیت علیهم السلام هیچ چیزی نداریم و گدا هستیم، خدا کند ما ملتفت باشیم و بدانیم در این جلسه… چون وقتی می‌خواهی به حرم امام رضا علیه السلام بروی می‌گویی: ما اعتقاد داریم که حضورِ تو، حیاتِ تو، وفاتِ تو فرقی نمی‌کند… وقتی ما به جلسه آمده‌ایم باید یک چیزی بگیریم.

این هم کَرَمِ امام رضا علیه السلام است، می‌خواهم فضیلتِ امام رضا علیه السلام بگویم، فکر نکنید که می‌خواهم راجع به آن شاعر حرف بزنم…

شاعری است به نام عصمت بخارایی، نسخه‌های دیوانِ او هم در حرمِ امام رضا علیه السلام هست و هم در مجلس، وقتی به دیوانِ او نگاه کنید جز چند صفحه‌ی اول مدحِ سلاطین و پولدارهاست، از هر فردِ شاخصی پول گرفته و برای آن‌ها شعر گفته است… قدیم‌ها ادب داشتند، کسی هست که نوه‌ی خلیفه‌ی دوم است و حتّی یک بیت راجع به پدربزرگِ خود شعر نگفته است، گفته است می‌خواهم مدحِ علی بن ابیطالب بگویم دهانِ من نجس می‌شود…

عصمت بخارایی که پیر شده بود یک روز دیوانِ خود را نگاه کرد و گفت خاک بر سرِ تو! هر چه به این دیوان نگاه می‌کنی می‌بینی این دیوان در موردِ چه کسانی است؟! پول گرفتی و حرف زده‌ای! تو مجاور علی بن موسی الرّضا علیه السلام هستی، یک بیت برای علی بن موسی الرّضا علیه السلام نگفته‌ای، پیشِ خود گفت این دهان نجس است… بعد از آن عهد کرد و گفت من دیگر پول نمی‌گیرم برای سلاطین شعر بگویم که بتوانم یک شعر برای امام رضا علیه السلام بگویم… این شعر در حرم امام رضا علیه السلام هست، چند بند است که بر در و دیوارِ حرم نوشته‌اند…

کسی که پول می‌گرفته است که شعر بگوید و حالا دیگر پول نمی‌گیرد، دیگر بیکار شده است، انسانی که بیکار می‌شود و جیبِ او خالی می‌شود و مضطرّ می‌شود راست می‌گوید، به دنبالِ درمان می‌گردد… به نظرِ من این شعر خیلی بی‌نظیر است و روح دارد، من با او عهد بسته‌ام که امسال هر کجا برای امام رضا علیه السلام حرف زدم این شعرِ تو را می‌خوانم، ششصد سال است که فوت کرده است، ششصد سال است که روی در و دیوار حرم امام رضا علیه السلام شعرِ او هست، این کَرَمِ امام رضا علیه السلام است…

بعضی‌ها هزار صفحه شعر برای امام رضا علیه السلام گفته‌اند، این شخص یک شعر برای امام رضا علیه السلام گفته است، بروید دیوانِ او را ببینید، من تصویرِ نسخه‌ی خطّیِ دیوانِ او را دارم، یک شعر گفته است ولی ششصد سال است که روی در و دیوارِ حرم امام رضا علیه السلام هست… ان شاء الله که امام رضا علیه السلام امشب به شما نگاه کند…

به حرم امام رضا علیه السلام آمد و شروع کرد به شعر گفتن، پیر مرد است، عمرِ خود را از دست داده است، عمرِ خود را خرج کرده است، همه را به باطل گذرانده است، برای هر ظالم و کثیف و… مدّاحی کرده است، آمد مقابل قبرِ مطهّر امام رضا علیه السلام ایستاد و این را نوشته است:

نومید و مفلیسم و نداریم هیچ کس

راست گفت… یا امام رضا! مفلس هستم! هیچ چیزی ندارم!

نومید و مفلیسم و نداریم هیچ کس                   نقدِ حیات داده به تاراجِ صد هَوَس

عمرِ خود را به هوس گذراندم… یا امام رضا! من هر چه در ماه مبارک رمضان پس انداز کرده بودم خرج شد…

گریان به گردِ کعبه‌ی کویِ تو چون جَرَس

آمده‌ام دورِ کعبه‌ی تو بگردم، مانندِ جَرَس هستم، جَرَس یعنی یعنی زنگوله، داخلِ زنگوله خالی است… یعنی من یک صدایی دارم! دیگر هیچ چیزی ندارم!

گریان به گردِ کعبه‌ی کویِ تو چون جَرَس             عصیان هزار و عُمر گرفتارِ یک نفس

آنقدر گناه کرده‌ام… عمرِ من هم به یک نفس بند است…

Kashani-13970503-HeyatAbdollahEbnelHasan-Thaqalain_IR (1)

اگر من جای شما باشم نیّت می‌کنم خودم این را به امام رضا علیه السلام بگویم… گفت:

نومید و مفلیسم و نداریم هیچ کس                     نقدِ حیات داده به تاراجِ صد هَوَس

گریان به گردِ کعبه‌ی کویِ تو چون جَرَس             عصیان هزار و عُمر گرفتارِ یک نفس

لطفی کن ای کریم و به فریادِ ما برس                  کز هشت خُلد لطفِ تو صد بار خوش‌تر است

لطفی کن ای کریم و به فریادِ ما برس، حیف می‌دانم که توسّل نکنم، هر کسی را که دوست دارید یاد کنید، امروز سالگردِ مادرِ من هم هست، من مادرِ خودم را در نظر می‌گیرم شما هم پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ‌هایتان را در نظر بگیرید، ان شاء الله امشب در پرونده‌ی اعمال‌مان یک زیارتِ امام رضا علیه السلام بنویسند…


پی نوشت:

[۱] سوره مبارکه غافر، آیه ی ۴۴

[۲] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۳] صحیفه سجّادیه، صفحه ۹۸

[۴] مناقب الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام , ج ۲ , ص ۴۷

[۵] المناقب جلد ۳ صفحه ۴۰۱

[۶] دعای ماه رجب

[۷] سوره مبارکه صف، آیه ۸ (یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ)

[۸] عیون اخبار رضا، ج۱، ص ۲۳