«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری‏* وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری‏* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی‏‏».[۲]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

تسلیت به محضر حضرت رضا سلام الله علیه، وجود مبارک قطب عالم امکان حضرت مهدی روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه.

فاطمیّه مهم‌تر از غدیر

محضر شما عرض کردیم که ما سه مسئله داریم: ۱- فاطمیه چقدر اهمّیّت دارد؟ در مایه‌های ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها است؟ چون می‌دانید ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها به طور مشخّص در تاریخ معلوم نشده است که چه زمانی است. بالاخره ایشان یک وقت به دنیا آمده است. می‌خواستند برای ایشان بزرگداشت بگیرند، یک کتاب متأخّری، ۲۰۰ سال اخیری اشاره کرده است که ۱۰ روز قبل از ولادت حضرت رضا سلام الله علیه. از جهت تاریخی این قابل اعتنا نیست، ولی دیدند خوب است این دهه، دهه‌ی ولایت می‌شود. می‌توانستند به جای این بزرگداشت حضرت معصومه بگویند. اصلاً شما هر روز بزرگداشت حضرت معصومه سلام الله علیها بگیرید، ایشان خیلی عظیم الشّأن است. حالا گفتند آن روز، ولی خیلی پایه‌ی تاریخی ندارند. حالا یک نفر بگوید از این به بعد ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها نگیرید، بزرگداشت بگیرد. به جایی از عقاید ما برنمی‌خورد. حتّی ولادت امیر المؤمنین علیه السّلام هم که اقوال در آن دقیق‌تر است، بگویند روز آن را به خاطر وحدت اسلامی جشن نگیرید. حالا ممکن است موافق نباشند، ولی طوری نمی‌شود. امّا نمی‌شود غدیر را از ما بگیرند. یک زمانی می‌خواستند بگیرند. تقریباً ۳۰۰ سال پیش یا کمتر ۲۸۰ سال پیش نادر شاه می‌خواست وحدتی درست کند که فقه ما بماند و عقاید ما حذف شود. خیلی هم علما را کتک زدند که بتوانند جا بیاندازند. الحمدلله نادر شاه مرد. گفتند آقا دعوا و درگیری است، شما همان مذهب پنجم شوید. خلفا سر جای خود باشند و شما مذهب پنجم باشید. سال ۱۱۵۶ این‌طور شد. خدا را شکر که نادر زود مرد وگرنه خطرناک بود.

آیا فاطمیّه هم مانند ولادت حضرت معصومه است؟ اگر روزی ما را مضطر کنند، مجبور کنند، آدم ممکن در بیابان مرده هم بخورند. مثلاً با دوست خود به بیابان می‌رود. خدایی نکرده یک نفر آن‌ها از دنیا می‌رود و راه را گم می‌کنند. یک دفعه دیدید طرف ماهیچه هم زد! بالاخره گرفتاری است، خدا نصیب نکند.

اگر یک روز ما را این‌طور مجبور کردند، بین غدیر و فاطمیّه من می‌گویم که باید فاطمیّه را نگه داریم، این‌قدر فاطمیّه مهم است. چرا؟ برای این‌که فاطمیّه مصداق اتمّ، تمام هم ولایت و هم برائت است. کسی که روح ولایت را فهمیده باشد می‌داند که در آن برائت است. نمی‌شود آدم بگوید ربوبیّت خدا، حالا ما یک رفاقتٌ ما هم با شیطان داریم! این که معنی ندارد. ولی فاطمیّه تصریح به دارد که آن مشروع نیست و این امام است. لذا اهمیّت آن از غدیر بیشتر است.

تصریح پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلّم به خلافت بلافصل حضرت علی علیه السّلام

 اصلاً پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم… فکر می‌کنم در آن شب‌های آخر ماه صفر عرض کردیم که در چه شرایطی پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم حکومت را اداره کرد. در آن شرایط سخت، در آن تنگنا می‌دانست اوضاع چیست. همزمان با معرّفی امیر المؤمنین صلوات الله علیه از «إنَّ هذا أخی وَ وَصیّی وَ خَلیفَتی‏ مِن بَعدی»[۴] به این حادثه‌ «یوم الدّار» می‌گویند. یعنی روزی که دار می‌زدند. آن روزی که پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم بستگان خود را دعوت کرد و آبگوشت داد. «عشریه‌ی اقربین» یعنی فامیل‌های نزدیک خود را دعوت کرد. فرمود: «إنَّ هذا» یعنی این، «أخی» یعنی برادر من است، «وَصیّی» وصی من است، «وَ خَلیفَتی من بعدی». از آن روز ۳۶۰۰ یا ۳۷۰۰ بار فرمود. بعضی چیزها را هم تازه مثل ماجرایی که در خانه برود و هر روز بگوید «إِنَّما یُریدُ اللَّه‏»[۵] ۱۸۰ بار به بالا فرموده است. روایاتی که پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم در مورد امیر المؤمنین علیه السّلام دارد ۳۶۰۰ یا ۳۷۰۰ تا است. یعنی شما حساب کنید می‌بینید تقریباً هر روز، یک روز در میان به یک بهانه‌ای راجع به امیر المؤمنین علیه السّلام چیزی فرموده است. کسی روایت پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم را بررسی کند این را می‌یابد. بنده یک وقتی این کار را کردم. می‌بینید به مناسبت یا بی‌مناسبت در حرف‌های پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم یک یا علی وجود دارد. بر خلاف کتابی از آقای پاینده که به اسم «نهج الفصاحه» است ولی اسم امیر المؤمنین علیه السّلام در آن نیست، چون از کتب اهل سنّت جمع کرده است. این‌طور است، گاهی نویسنده‌ی کتاب آخوند است. کتاب می‌نویسد، روایت آن را ترجمه می‌کند و با ۵۰ درصد تخفیف روایت اهل سنّت را دست مردم بدهند. چون حاج آقای آخوند هم نوشته است مردم خیال می‌کنند روایت شیعه است. این‌که حرف از نفوذ می‌زنند فکر می‌کنید چطور است؟ این‌طور می‌شود.

تدابیر پیامبر برای حفظ خلافت امیر المؤمنین علیهما السّلام

از روز اوّل تا روز ۱۸ ذی الحجّه که ۶۰ ، ۷۰ یا ۸۰ روز به هجرت پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم مانده است پیغمبر ۳۶۰۰ یا ۳۷۰۰ بار با تعابیر مختلف راجع به امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود، ولی یک ضمانت می‌خواست. پیغمبر تدابیر دارد؛ تدابیر نبوی برای حفظ خلافت و استمرار نبوّت و مخدوش نشدن هدایت. فرمود ولی یک گارانتی هم گذاشت. برای این‌که اگر این مسیر را خراب کردند چه کار کنیم؟ زهرای اطهر سلام الله علیها که پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم از ایشان حمایت کرد و معرّفی کرد، هر بار تا در ورودی می‌رفت، دست او را می‌بوسید. بلکه «قَبَّلَ یَدَیْهَا»[۶] یعنی دو دست او را می‌بوسید. از آن طرف هم داریم چون آن عجیب نیست کسی نمی‌گوید. داریم که وقتی پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم به خانه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها می‌آمد، حضرت زهرا جلوی در می‌دوید و دست پیغمبر را می‌بوسید. این که بدیهی است، دست پیغمبر است و پدر او است. این یکی مورد عجیب است، ولی آن مورد طبیعی است. این همه حضرت زهرا را معرّفی کرد که بضعه الرّسول است، «مَن أغضَبَها أغضَبَنی‏»[۷]، «أَنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَه»[۸]، «إِنَ‏ فَاطِمَهَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَهَا اللَّهُ‏ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى النَّار»[۹] و فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها که برویم در آن غرق می‌شویم، برای روز بزنگاه فرمود. من یک وقتی آن روایتی که با هم خواندیم و گفتیم اهل سنّت در آن گیر کردند و در اقیانوس از درخت بالا رفتند، ماجرایی که خلیفه پیش حضرت زهرا سلام الله علیها رفت و گفت اگر علی و… نام اصلی کتاب چه بود؟

-‌ صحیح بخاری!

-‌ نه، استادِ صحیح بخاری است. مصنّف ابن ابی شیبه که صحیح هم است. گفتیم بقیّه مدام آن را شخم زدند؛ یکی أفعلن أفعلن، یکی کذا و کذا. آن‌جا این‌طور بود که ما گفتیم آقا خلیفه‌ی دوم یک شخصیّتی است که اگر شما می‌خواهید ایشان را در جهان تبلیغ کنید بگویید خلیفه‌ی دوم راجع به خانم‌ها چه می‌گفته است. اصلاً یک چیز عجیبی است! اصلاً از پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم روایت کرده است که می‌گوید: «لَا یُسْأَلُ الرَّجُلُ»[۱۰] یعنی چه؟ «یُسْأَلُ» فعل مجهول است. یعنی پرسیده نمی‌شود، سؤال نمی‌شود. «لَا یُسْأَلُ الرَّجُلُ» در قیامت از مرد سؤال نمی‌شود. از چه کاری؟ «فِیمَا ضَرَبَ امْرَأَتَهُ» هر چه زن خود را بزند آن طرف با او کاری ندارند. یعنی این یکی off خورده است. بقیّه کارها را… غیبت کردید کار ندارند، روی بقیّه‌ی کارها حساب می‌کند. یعنی شخصیّت او این است که هر چه بزند موردی نیست.

تهدید عمر به آتش زدن خانه‌ی دختر پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلّم

حالا سؤال. در آن روایت این بود که علیّ بن ابی‌طالب صلوات الله علیه با بعضی از اصحاب مانند زبیر بیعت نکردند. بعد خلیفه به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌گوید اگر این‌ها دوباره به خانه‌ی شما بیایند من خانه را آتش می‌زنم. ما یک اهن قلت‌هایی دادیم و رفت و برگشتی شد و بحث کردیم. برای چه به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌گوید؟ من چند سال پیش در فکر رفتم که برای چه به حضرت زهرا می‌گوید. این که می‌گوید: «لَا یُسْأَلُ الرَّجُلُ فِیمَا ضَرَبَ امْرَأَتَهُ» اصلاً گاهی زن‌های خود را این‌قدر می‌زد خسته می‌شد و استراحت می‌کرد. حالا چه کار به حضرت زهرا دارد؟! برو به شوهر او بگو. آن هم فضای عرب که… حالا شما نگاه نکنید که فهم شما از حضرت زهرا یک شخصیّت… اگر این را می‌فهمیدند که به خانه‌ی او حمله نمی‌کردند. ما باید ببینیم آن‌ها چه فکر می‌کردند! آن‌ها چه فکر می‌کردند؟ آن‌ها می‌گویند مرد همه کاره است. قدیم‌ها این‌طور بود، مردها ولایت داشتند، پیرمردها یک چیزهایی به خاطر دارند. به حضرت زهرای زن چه کار دارد! اگر فهم ما را داشت که می‌گفتیم «سَیِّدَهُ نِسَاءِ اَهلِ‌ الجَنَّه حُجَهُ اللهِ عَلَی الحُجَج» که اصلاً این دعواها پیش نمی‌آمد و ما مشکی به تن نمی‌کردیم. چرا به حضرت زهرا می‌گوید؟ این را نگه دارید تا بگویم جایگاه حضرت زهرا سلام الله علیها کجا است. می‌رود به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌گوید! برو به علیّ بن ابی‌طالب سلام الله علیه بگو، شوهر او است. می‌گویید او بیعت نکرده است و مخالفین را این‌جا جمع کرده است. چرا به حضرت زهرا می‌گوید؟ این را نگه می‌دارم.

غضب حضرت زهرا سلام الله علیها نسبت به ابوبکر در مورد غصب فدک

یک روایت در صحیح بخاری داریم و آن شب هم اشاره کردم. من کم‌کم می‌‌گویم و برمی‌گردم که این در ذهن شما بماند. آن‌جایی که می‌خواستیم بحث دفن شبانه را بگوییم این روایت را خواندیم. عرض کردیم حضرت زهرا سلام الله علیها تشریف بردند و فرمودند فدک ما را بدهید. گفتند به شما ارث نمی‌رسد. چرا ارث نمی‌رسد؟ چون پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم فرموده است. حضرت زهرا سلام الله علیها روایت خلیفه را که از پیغمبر نقل کرده بود قبول نکرد که درست باشد. فرمود دروغ است و با او قهر کرد. یعنی چرا اموال ما را بالا کشیدید و غصب کردید، حالا هم به دروغ می‌گویید که برای پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم است! قهر کرد؛ چون قهر حضرت زهرا سلام الله علیها را طور دیگری نمی‌شود حساب کرد. چون ما که ناصبی نیستیم نستجیر بالله بگوییم دنبال اموال مردم بود. الحمّدلله پدر و مادر ما افراد خوبی بودند. لذا مال مردم خور بودن اصلاً به ذهن ما خطور نمی‌کند. امام صادق علیه السّلام فرمود اگر محبّت ما را دارید بروید مادر خود را دعا کنید. آن کسانی که مادر دارند بروند دست او را ببوسند، پای او را ببوسند، آن کسانی که مادر ندارند به مجلسی می‌آیند به نیابت از ایشان بیایید که ما این کار را می‌کنیم، ما بیچاره شدیم. آن‌جا می‌گوید حضرت زهرا سلام الله علیها قهر کرد و دیگر با این صحبت نکرد.

وقتی از دنیا رفت فرمود مرا شبانه دفن کنید و امیر المؤمنین علیه السّلام شبانه ایشان را دفن کرد و فلانی شماره یک حضور پیدا نکرد که ما دیشب هم عرض کردیم که چرا شماره‌ی یک را جدا کردند. گفتیم چرا این یکی را گفت نیست؟ چون جای آن خالی بود و ضایع بود. برای آن بد شد، برای بقیّه که این‌قدر بد نمی‌شد.

خودداری علی علیه السّلام از بیعت با ابوبکر

 بعد عبارت این‌جا این‌طور است، در مورد امیر المؤمنین علیه السّلام است «وَ لَم یَکُن یُبایِع تِلکَ الأشهُر»[۱۱] یعنی علی علیه السّلام در آن چند ماهی که فاطمه زنده بود بیعت نکرد. تا اهل سنّی… ما شیعه‌ها یک بحثی داریم که معلوم است چه می‌گوییم. آن‌ها هم در صحیح بخاری خود دارند که تا فاطمه سلام الله علیها زنده بود علی علیه السّلام بیعت نکرد. این را کنار آن مورد قبلی بگذارید. در آن قبلی می‌گوید در خانه تحصّن کردند عمر به چه کسی تذکّر داد خانه را آتش می‌زنم؟ به امیر المؤمنین علیه السّلام؟ نه، به حضرت زهرا سلام الله علیها! تا حضرت زهرا سلام الله علیها زنده بود آن‌ها می‌گویند که امیر المؤمنین علیه السّلام با کسی بیعت نکرد. این را هم کنار آن بگذارید. وقتی می‌خواهند آشتی کنان راه بیاندازند حضرت زهرا سلام الله علیها راه نمی‌دهد. پیش امیر المؤمنین علیه السّلام می‌آیند و ایشان واسطه می‌شود. او راه نمی‌دهد امیر المؤمنین علیه السّلام واسطه می‌شود. یعنی کأنّه دشمنی چه کسی سفت‌تر است؟ این را هم کنار آن بگذارید.

پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم دو بار یکی در شب ازدواج و دیگری در شب وصیّت به حضرت امیر علیه السّلام این‌طور فرمود؛ دست حضرت زهرا سلام الله علیها را در دست حضرت امیر علیه السّلام گذاشت و فرمود: «هَذِهِ وَدِیعَهُ اللَّهِ وَ وَدِیعَهُ رَسُولِهِ»[۱۲] این امانت خدا و رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم است. این امانت خدا است می‌دانید یعنی چه؟ یعنی من پیغمبر هم باید حواس خود را جمع کنم، نه فقط تو حواس خود را جمع کنی. ودیعه‌ی من است، ولی ودیعه‌ی خدا هم است. «فَاحْفَظِ اللَّهَ وَ احْفَظْنِی‏ فاحفظها عنی » به امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود مراقب او باش! شما هیچ جا نمی‌بینید که پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم با امیر المؤمنین علیه السّلام به حالت تهدید صحبت کند! این‌جا برای این‌که مقام صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها بیان شود می‌فرماید: «وَیلٌ لِمَن ظَلَمَها أبغَضَها » وای به حال کسی که او را خشمگین کند. بعد می‌فرماید: «أنفِذ لِما أمَرَتکَ بِه فاطِمَه» دستورات فاطمه سلام الله علیها را اطاعت کن. هم اهل سنّت و هم شیعه آن را نقل کردند. آقا یعنی چه؟ بالاخره یک زن و شوهری بود، امام او است. دستورات فاطمه سلام الله علیها را اطاعت کن. این را هم کنار آن بگذارید. 

عبّاس عموی پیغمبر می‌گوید علی جان من چهره‌ی فاطمه سلام الله علیها را دیدم، دیگر خیلی زنده نمی‌ماند. وقتی از دنیا رفت یک تشییع جنازه‌ی با شکوه می‌گیریم، مردم را دعوت می‌کنیم، همه بیایند و در ثواب نماز او شرکت کنند و یک تشیع جنازه‌ی بین المللی می‌گیرم، رسانه‌ای شود و همه ببیند و آشتی کنان شود. بد است که آبروی جهان اسلام برود و اصحاب با هم دعوا کنند و اصطکاک کنند! حیف است، بگذارید آشتی کنند و همه در این ثواب شرکت کنند. این‌که امام باقر علیه السّلام می‌فرماید آن کسی که حمزه بود شهید شد و آن کسی که ماند یعنی عبّاس، ذلیل است. آقا شما حرف نزنید نمی‌گویند بلد نیستید! تا وقتی ولی است شما صحبت نکن! امیر المؤمنین علیه السّلام می‌توانست بگوید شما صحبت نکن. من این‌طور صلاح نمی‌دانم، من امام هستم. حضرت فرمود به عموی من پیغام برسانید «أمَرَتنی سَیِّدَهُ النِّساءِ بِسَترِ أمرِها» فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها دستور داده است و امر او باید مخفی باشد. فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها دستور داده است!

توهین علائلی به حضرت زهرا علیه الصّلاه و السّلام

 حالا من شب‌های پیش یک چیزی گفتم و این را تکرار می‌کنم و برمی‌گردم این مواردی را که گفتیم یکی یکی عرض می‌کنم. علایلی که یک مورّخ است در کتاب «الامام الحسین سموّ الذّات و سموّ المعنی» می‌گوید: بنی امیّه صد سال عمر کرد و بزرگ آن‌ها معاویه بود که صحابه بود! آن دیگری که اصلاً کارهای بالای ۸۰ سال، ۹۰ سال انجام می‌دادند و نمی‌توانم بگویم! بنی عبّاس ۴۰۰ یا ۵۰۰ سال. خلفا که خلیفه‌ی پیغمبر بودند و دو نفر از آن‌ها پدر زن پیغمبر و یک نفر آن‌ها دو تا از دخترهای خوانده‌های پیغمبر همسر او بودند و مردم داغ بودند و دوره‌ی انقلابی‌گری بود و کلّاً ۲۵ سال از شهادت پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم گذشته بود. چه شد که این‌ها ۲۵ ساله سقوط کردند و سرنگون شدند. آن هم ۴۰ روز عثمان را محاصره کردند و به بدترین وضع، به صورت تشنه او را تکّه پاره کردند و بعد هم نگذاشتند که در قبرستان مسلمین او را دفع کنند. سرّ این چه بود که این‌ها این‌قدر زود ور افتادند؟ بنی امیّه صد سال، آن دیگری ۴۰۰ یا ۵۰۰ سال. چرا این‌ها این‌قدر زود منقرض شدند؟ می‌گوید برای این‌که وقتی فاطمه‌ی زهرا صلوات الله علیه و آله و سلّم… این سنّی علایلی فکر کرده است. نمی‌گوید علیّ بن ابی‌طالب علیه السّلام بیعت نکرد، بلکه می‌گوید نه دلیل دارد که… این در مقدّمه‌ی کتاب «الامام الحسین سموّ الذّات و سموّ المعنی» ترجمه شده است. اوّلین مورد آن این است. می‌گوید فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها بیعت نکرد و به تبع آن عدّه‌ای از بنی هاشم هم بیعت نکردند. این زیر پای حکومت خلفا را کشید. یعنی علمدار چه کسی است؟ حضرت زهرا سلام الله علیها است. دشمن شماره‌ی یک حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام نیست، حضرت زهرا سلام الله علیها است. برای همین هم می‌خواهد برود خانه را تهدید کند.  

ظاهر آن این است که می‌خواهند توجیه کنند و می‌گویند او می‌خواست بگوید این‌ها شما را فریب ندهند. این‌ها به خانه‌ی شما می‌آیند که فتنه کنند. برای چه به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌گوید؟ چون رأس مخالفت حضرت زهرا سلام الله علیها است. لذا آن کسی که می‌خواهد تهدید کند که خانه را آتش می‌زنم هر جا ذکر شده است که خلیفه‌ی دوم -چهار پنج نقل داریم- آمده تهدید کرده است تمام نقل‌ها این است که آمد به حضرت زهرا علیه السّلام گفت. چرا؟ چون رأس مخالفت او است. تا او است کسی بیعت نمی‌کند. دارم یکی یکی موارد بالا را توضیح می‌دهم. این‌که صحیح بخاری می‌گوید تا او زنده بود بیعت نکردند، یعنی او رأس مخالفت بود، به دستور او بود.

معرّفی کتاب «کفایه الاثر» حاوی احادیثی از معصومین

حالا چرا؟ سرّ آن را خود حضرت زهرا سلام الله علیها گفته است. حضرت زهرا سلام الله علیها روایتی فرموده است که هر کسی بگوید بی‌خود کرده است. خود ایشان روایتی فرمودند که با تمام گوشت و پوست خود آن را اجرا کردند. من این را بگویم. یک کتابی به اسم «کفایهُ الأثَر» داریم که چند چاپ دارد. اخیراً هم یک چاپ جدیدتر از این دارد. بنیاد بین المللی غدیر آن را ترجمه کرده است. اسم آن «کفایهُ الأثَر فِی النَّص عَلَی الأئمّه الإثنی عَشَر» یعنی احادیثی که از پیغمبر و معصومین درباره‌ی ۱۲ امام ما رسیده است. چه کسی گفته است که ۱۲ امام داریم؟ این یک جلد کتاب روایات است که فقط در آن اهل بیت علیهم السّلام را معرّفی کردند. هر روایت هم یک قصّه‌ای دارد، یک ماجرایی مطرح می‌شود که ذیل آن اشاره به ۱۲ امام شده است. بخش «ما جاء عَن فاطمه» یک روایتی دارد، روایت ششم که از حضرت زهرا سلام الله علیها است که از پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل شده است. ماجرای آن چیست؟ بگذارید چند جمله از آن را بخوانم. نویسنده‌ی این کتاب شاگرد شیخ صدوق است. تقریباً ۱۰۵۰ سال پیش نوشته شده است. یعنی جزء منابع خیلی قدیمی محسوب می‌شود، مهم است. شخصیّت نویسنده هم فقیه متکلّم ثقه وجهٌ من اصحابنا است. آبروی علمای امامیّه است، آدم حسابی است.

راوی چه کسی است؟ محمود بن لبید است. محمود بن لبید چه کسی است؟ اگر نگویم بعداً که به روایت رجوع کنید ممکن است دچار سؤال شوید. محمود بن لبید کسی است که نمی‌دانند از اصحاب خردسال است یا از تابعین است. یعنی پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم را دیده است یا ندیده است؛ نمی‌دانند. یا اگر بوده سنّ او کم بود و خیلی روی او حساب باز نمی‌کردند، سنّ او کم است. زمان پیغمبر به دنیا آمده است. حالا مثلاً آن زمان در مدینه نبود یا بیرون مدینه بود. ۱۰ ساله یا ۱۳ ساله یا ۱۵ ساله بوده است. حالا مدینه بوده یا نبوده، پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم را دیده است یا ندیده است، نمی‌دانیم. بعداً می‌گویم که چرا این توضیح را این‌جا دادم.

می‌گوید من رفتم، بگذارید من عبارت آن را بخوانم، می‌گوید: من رفتم «َلمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله و سلّم»[۱۳] چون روایت مهم است متن آن را می‌خوانم. البتّه تمام آن را نمی‌خوانم. «لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله و سلّم» وقتی رسول خدا ص از دنیا رفتند. «کَانَتْ فَاطِمَهُ تَأْتِی»؛ «کَانَتْ…تَأْتِی» یعنی چه؟ «کَانَتْ تَأْتِی» ماضی استمراری است. «کانَ» با فعل مضارع. یعنی مدام این کار را می‌کرد، اهمیّت دارد. یک دفعه می‌رفت یک موضوع… هر روز، یک روز در میان، دو روز در میان می‌رفت. «کَانَتْ فَاطِمَهُ تَأْتِی قُبُورَ الشُّهَدَاءِ» قبور شهدای احد می‌رفت. «وَ تَأْتِی قَبْرَ حَمْزَهَ» سر قبر حمزه می‌رفت. «وَ تَبْکِی هُنَاکَ» آن‌جا گریه می‌کرد. چرا مدام سر قبر حمزه می‌رفت؟ فضیلت پیغمبر که بیشتر است، سر قبر پیغمبر می‌رفت. قبر مبارک رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلّم نزدیک خانه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها است، قبر حمزه دور است، سخت است. بی‌ بی قبل از هجوم یا باردار بود یا بعد از هجوم جانباز بود. دور است، چرا مدام آن‌جا می‌رفت؟ چون می‌خواست بگوید اگر حمزه بود این اتّفاق نمی‌افتاد! حمزه نیست که این‌طور شده است. «لَوْ کَانَ بِهِمْ حَمْزَهُ أَوْ أَخِی جَعْفَر»[۱۴] امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود، امام باقر و امام صادق علیهم السّلام هم شبیه این را فرمودند. «مَا بَایَعْتُ کُرْهاً» اگر آن‌ها بودند، همین الآن عرض کردم، آن‌ها را با عبّاس مقایسه کردم. اگر آن‌ها بودند این اتّفاق نمی‌افتاد. آن‌ها نبودند که زهرای اطهر سلام الله علیها مجبور شد به میدان برود. سیّد الشّهداء علیه السّلام جلوی سی هزار نفر حتّی صد یار هم نداشت. مادامی که اصحاب او بودند اجازه نداد بچّه‌های او بروند. اجازه ندادند زینب کبری سلام الله علیها به میدان برود. تا زنده بودند اجازه دادند؟! غربت امیر المؤمنین علیه السّلام خیلی بیشتر از سیّد الشّهداء علیه السّلام است. هیچ کسی نیست زهرای اطهر سلام الله علیها به میدان رفته است. البتّه دو یا سه نفر هستند که این‌ها به دلیلی نرفتند. مانند سلمان و این‌ها که الآن ربطی به بحث ما ندارد. آن‌ها مخالفت نکردند.

آن‌جا می‌رفت گریه می‌کرد یعنی جای تو خالی است. یک حمزه، یک مرد میدان لازم بود که جلوی این نامردها بایستند. می‌خواست مردم را تحریک کند. یعنی مرد نیستید، دیگر مثل حمزه نیست، بلکه آن‌ها برگردند. حضرت می‌رفت آن‌جا گریه می‌کرد. «فَلَمَّا کَانَ فِی بَعْضِ الْأَیَّامِ أَتَیْتُ قَبْرَ حَمْزَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ» یک دفعه هم ما آن‌جا رفتیم. به قبور شهدای احد که حضرت حمزه هم آن‌جا بود رفتیم. «فَوَجَدْتُهَا صلوات الله علیها تَبْکِی هُنَاکَ» دیدم حضرت زهرا علیه السّلام دارد گریه می‌کند. «فَأَمْهَلْتُهَا حَتَّى سَکَتَتْ» صبر کردم تا آرام شود. گریه‌ی حضرت طول کشید. «فَأَتَیْتُهَا وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهَا» آمدم جلو سلام عرض کردم. گفتم «یَا سَیِّدَهَ النِّسْوَانِ قَدْ وَ اللَّهِ قُطِعَتْ أَنْیَاطُ قَلْبِی مِنْ بُکَائِکِ» این بندهای دل من از گریه‌ی جانسوز شما، از این زجّه‌ای که شما می‌زنید پاره شد، چرا این‌طور گریه می‌کنید. می‌گوید حضرت فرمود: «یَحِقُّ لِیَ الْبُکَاءُ» فقط باید گریه کنم، کار دیگری نمی‌توانم بکنم. آن‌جایی که حمله کردند ایستادم، آن‌جایی که باید در دفاع از آن مسجد سخنرانی می‌کردم رفتم، یک یک در خانه‌ی مردم رفتم و زدم. هر کاری از دست من برمی‌آمد انجام دادم. الآن برای دفاع از علی علیه السّلام فقط گریه مانده است، کار دیگری نمی‌توانم بکنم. پدر خود را از دست دادم. «إِذَا مَاتَ یَوْماً مَیِّتٌ قَلَّ ذِکْرُهُ» وقتی میّتی کسی از دنیا می‌رود به مرور یاد او فراموش می‌شود. «وَ ذِکْرُ أَبِی مَاتَ وَ اللَّهِ أَکْثَرُ» ولی از روزی که پدر من از دنیا رفته است هر روز جای خالی او را بیشتر حس می‌کنم. آقا چرا سر قبر حمزه این حرف‌ها را می‌زنید؟ باید مسجد النّبی می‌رفتید! حضرت می‌فرماید که این مظلومیّت به خاطر کمبود حمزه است. من در فراق پدر خود بالای سر حمزه گریه می‌کنم. چون اگر این بود من درد فراق پدر خود را… اگر حق به حقدار می‌رسید، آن همه برای هدایت آن‌ها زحمت کشید و راه درست پیش می‌رفت، من این‌قدر نمی‌سوختم. از این می‌سوزم که پدر من این همه زحمت کشید و مسیر منحرف شد. برای همین گریه می‌کنم. سر قبر حمزه برای فراق پدر خود گریه می‌کنم.

 بعد می‌گوید عرض کردم خانم جان من یک سؤالی دارم که ذهن من را مشغول کرده است. حضرت فرمود بپرس. می‌گویم گفتم «هَلْ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله و سلّم قَبْلَ وَفَاتِهِ عَلَى عَلِیٍّ بِالْإِمَامَه» آیا پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم علی علیه السّلام را به عنوان امام معرّفی کرد؟

 من برای چه محمود بن لبید را توضیح دادم؟ اگر می‌گفتم یکی از اصحاب است و هیچ توضیحی نمی دانم شما می‌گفتید پس مردم مدینه از واقعیّت خبر نداشتند. نه عرض کردم بروید محمود بن لبید را ببینید خردسال است، بیرون نبوده است، خیلی جزء اصحاب حساب نشده است. خبر نداشت و آن‌ها نخواستند بگویند. زهرای اطهر سلام الله علیها فرمود: «وَا عَجَبَاهْ أَ نَسِیتُمْ یَوْمَ غَدِیرِ خُم‏» حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود غدیر خم! می‌گوید من گفتم دوست دارم از شما بشنوم و آرامش پیدا کنم، شما پاره‌ی تن پیغمبر هستید. حضرت فرمود: به خدا سوگند از پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم شنیدم… این‌ها یک بازخوانی غدیر توسّط حضرت زهرا سلام الله علیها است.

گریه‌ی روشنگرانه و سیاسی حضرت فاطمه سلام الله علیها بر سر قبور شهدای احد

 برای چه یک گوشه گریه می‌کرد؟ برای بعضی‌ها سؤال پیش می‌آمد که دختر پیغمبر چرا گریه می‌کند؟ سراغ او می‌رفتند که چرا گریه می‌کنید؟ به جای این‌که من بگویم گریه‌ی حضرت سیاسی بود خود شما گریه‌ی او را بخوانید، می‌بینید که چه بود. وقتی گریه می‌کند، می‌گویند چرا گریه می‌کنید؟ واقعاً خود شما بگویید چه شد؟ حضرت می‌فرماید: «قَالَتْ أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى» به خدا سوگند خدا را شاهد می‌گیرم «لَقَدْ سَمِعْتُهُ یَقُولُ» من از پیغمبر شنیدم فرمود: «عَلِیٌّ خَیْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِیکُمْ» من بهتر از این نمی‌توانم جانشینی بین شما انتخاب کنم. «وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَهُ بَعْدِی» یعنی می‌گویند شما مدام می‌شنوید حضرت زهرا سلام الله علیها گریه می‌کرد. خوب گریه می‌کرد سؤال ایجاد می‌شد که خانم می‌خواهید گریه بکنید بروید خانه‌ی خود گریه کنید. چرا با این وضع زیر تیغ آفتاب گریه می‌کنید؟! تا سؤال ایجاد شود و آن کسی که نمی‌داند بداند، شاید انسانیّت و فطرت یکی تحریک شود. سیّد الشّهداء علیه السّلام شیر خوار خود را به دست می‌گیرد تا حجّت تمام شود. حضرت می‌فرماید خود من شنیدم.

 چرا این روایت را در کتاب «کفایه الاثر» آوردند؟ برای این‌که حضرت می‌فرمایند پدر من، پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم فرمود: «عَلِیٌّ…هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَهُ بَعْدِی‏»[۱۵] علی امام بعد از من است «وَ سِبْطَایَ» یعنی دو سبط من، یعنی دو نوه‌ی دختری من، یعنی امام حسن و امام حسین علیهم السّلام، «وَ تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْن‏» چند تا شد؟ نه فرزند حسین. چند نفر می‌شود؟ نه تا و امام حسن و امام حسین و امیر المؤمنین علیهم السّلام؛ ۱۲ نفر. این روایت را به این دلیل این‌جا آورده است ولی سر و ته ماجرا را آورده است. بعد حضرت می‌فرماید اگر از این‌ها تبعیّت کنید «وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِینَ مَهْدِیِّین‏» به هدایت می‌رسید. اگر با این‌ها مخالفت کنید هیچ وقت هدایت نمی‌شوید. حضرت می‌فرماید: «وَ اللَّهِ لَوْ تَرَکُوا الْحَق‏ عَلَى أَهْلِهِ» اگر این‌ها حق را به اهل آن داده بودند برای چه من گریه می‌کنم. ۲۳ سال زحمت کشیدم، این همه شهید دادیم.

الآن اگر ما گاهی از این ناراحت هستیم که در انقلاب می‌خورند و دزدی می‌کنند. دعا می‌کنیم همین شب‌ها با قاتل حضرت زهرا محشور شوند آن کسانی که می‌خواهند خدشه کنند، کثیف کنند، دزدی کنند، غلط زیادی کنند، حنّاق آن‌ها شود، کارد تیز به شکم آن‌ها بخورد. چرا؟ چون ما فقط ۲۱۹ هزار شهید در جنگ ایران و عراق دادیم. زحمت کشیدند، شکنجه‌ها شدند. دل حضرت زهرا سلام الله علیها می‌سوزد که این همه پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم زحمت کشید، شهید دادیم، این همه داستان بود. حالا یک عدّه بیایند و مسیر را عوض کنند! فرمود: به خدا سوگند اگر حق را به علی علیه السّلام می‌دادند «وَ اتَّبَعُوا عِتْرَهَ نَبِیِّهِ» از عترت پیغمبر تبعیّت می‌کردند «لَمَا اخْتَلَفَ فِی اللَّهِ تَعَالَى اثْنَانِ» دو نفر با هم اختلاف نمی‌کردند و اگر مسیر هدایت درست پیش می‌رفت این‌قدر بیچارگی که امروز در دنیا است و همه با هم اختلاف دارند به وجود نمی‌آمد؛ علمای شیعه هم با هم اختلاف دارند وای به حال بقیّه! این‌ها محروم کردند.

علی علیه السّلام بسان کعبه است!

بعد یک سؤالی می‌پرسد که من می‌خواهم با آن وارد روضه شوم. بحث ما چه شد؟ این‌که فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها علمدار بود. چرا فاطمه سلام الله علیها علمدار بود؟ همین محمود بن لبید سؤال می‌کند. حضرت زهرا سلام الله علیها یک روایتی گفته است که هیچ کسی در عالم مانند حضرت زهرا سلام الله علیها به این روایتی که از پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم نقل کرده است عمل نکرده است! می‌گوید گفتم بی‌بی جان اگر این‌طور بود چرا بعد از پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم علی علیه السّلام وسط میدان نیامد تا نگذارد این‌ها این کار را بکنند؟ حضرت سرّ آن را فرمود که چرا من به میدان آمدم و علمداری کردم. من علمداری کردم نه این خاطر که بگویم از علی بهتر هستم! فرمود: «مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْکَعْبَهِ مثل علی کمثل الکعبه »[۱۶] علی مثل کعبه است، «إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِی» هر کسی در این عالم بگوید این را ادّعا کرده است، هزینه‌ نمی‌دهد. آن کسی که تمام وجود خود را برای حضرت امیر داده است دارد می‌گوید. (آن به آن و دم به دم محسن و من فدای تو)، آن حضرت زهرا سلام الله علیها است. می‌گوید چرا علی به میدان نیامد؟ حضرت فرمود تا من هستم چرا علی بیاید! من می‌آیم و دور او می‌گردم! می‌گوید پیغمبر فرمود «مَثَلُ الْإِمَامِ مثل علیٍ » هیچ کسی مانند پیغمبر به این روایت عمل نکرد و به آن اعتقاد نداشت. فرمود: «مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْکَعْبَهِ مثل علی کمثل الکعبه » مثل علی مانند مثل کعبه است. باید او را طواف کنند. «إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِی» تا وقتی فاطمه است من اجازه نمی‌دهم علی علیه السّلام به میدان بیاید. من به در خانه‌ی مردم می‌روم و در می‌زنم، رو می‌زنم تا دور علی جمع شوند. همه‌ی وجود خود را خرج امیر المؤمنین علیه السّلام کرد؛ هم جسم خود را، هم آبروی خود را، هم فرزند خود را.

شهادت بی‌ بی دو عالم، حضرت فاطمه سلام الله علیها

روایت است که مثل امشبی فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها به خادم خود فرمودند که لباس‌های من را بیاور می‌خواهم عوض کنم، استحمام کنم. علی فردا دست تنها است. علی باید از زیر لباس دست بکشد. خود من او را کمک می‌کنم، خود من امشب خون‌ها را می‌شورم. لباس‌های خود را عوض کردم. لباس‌های فرزندان خود را عوض کرد. با دست مبارک خود به سر بچّه‌ها شانه زد. علیّ بن ابی‌طالب علیه السّلام خیلی در راه رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلّم زحمت کشید. در جنگ‌ها سپر پیغمبر بود. «کاشِفُ الکَرب عَن وَجهِ النَّبی» بود، علمدار بود. من از طرف پدر خود بابت همه چیز از علی علیه السّلام تشکّر می‌کنم.

 از امیر المؤمنین چیزی نمی‌خواست. هر کسی در این عالم زمین بخورد یا علی می‌گوید. امّا مادر سادات وقتی پشت در زمین افتاد نتوانست یا علی بگوید فرمود «یَا فِضَّهُ». من آمدم خود را فدای علی کنم، نمی‌خواهم علی را اذیّت کنم. مَحرم امیر المؤمنین بود ولی رو گرفت. چون هر بار امیر المؤمنین علیه السّلام می‌خواست به آن صورت نیلی نگاه کند امیر المؤمنین آب می‌شد. رو گرفت که علی اذیّت نشود. نگذاشت که چیزی متوجّه شود که امیر المؤمنین مانند فردا شبی به پیغمبر عرض می‌کند یا رسول الله خود شما از ایشان بپرس، به من که نگفت. تا لحظه‌ی غسل من نفهمیدم که چه شده است! فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها به حالت نیمه نشسته در آمد. مثل فردایی قبل از غروب به سر فرزندان خود شانه زد. خدا نیاورد بفهمید که من چه می‌گویم. خدا برای شما چنین امتحانی قرار ندهد که مادر جوانی در خانه مریض باشد. بچّه‌های کوچک پژمرده هستند. از کنار بستر او بلند نمی‌شوند. وقتی دیدند صدّیقه‌ی طاهره در حالت نیمه نشسته در آمده است و لباس‌های خود را عوض کرده است. سر ما را امروز شانه زده است. اذان مغرب را که گفتند، بچّه‌ها گفتند برویم خدا را شکر کنیم، شاید خدا می‌خواهد که مادر ما را چند وقت دیگر پیش ما نگه دارد. به مسجد رفتند. من این‌طور می‌فهمم که صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها نمی‌خواست فرزندان ایشان آن صحنه را ببینید. به مسجد رفتند به اسماء فرمود بستر من را رو به قبله کن، روی من ملحفه بکش و بیرون برو، دقایقی که گذشت برگردد. وقتی برگشت صدا زد یا بنت رسول الله، یا سیده النساء! صدا نیامد، اسماء هول شد. می‌گوید هنوز نمی‌دانستم چه کار کنم. در باز شد و این دو آقا زاده برگشتند.

 اسماء خیلی ظریف نقل کرده است. من هر چقدر بتوانم می‌گویم بیان آن سخت است. می‌گوید وقتی آمدند نگاه کردند، توقّع داشتند حضرت زهرا تکیّه داده باشد. نگاه کردند دیدند ملحفه روی زمین است. امام حسن فرمود: «یَا أَسْمَاء مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَه»[۱۷] مادر ما بنا نبود به این زودی بخوابد. لابد هول بود که هیچ زمینه سازی نکرد. گفت: «لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَهً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا ماتت امکما فاطمه » خیلی دقیق نقل نکرده است. می‌گوید امام حسن علیه السّلام جلو آمد، امام حسین علیه السّلام پشت سر او. رو بند را از روی صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها برداشت. می‌گوید امام حسن علیه السّلام یک بار صورت فاطمه سلام الله علیها را بوسید. چون شاید کسی مانند امام حسن علیه السّلام از صورت فاطمه سلام الله علیها خبر نداشت. یک بار آرام بوسید. هنوز باور نکرده است که مادر از دنیا رفته است، درد می‌گیرد. عرض کرد «یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی‏ فانا ابنک الحسن » من حسن هستم. وقتی دید جواب نمی‌دهد به امام حسین نگاه کرد، یعنی تو عزیزی تو بیا جلو صورت خود را کف پای فاطمه‌ی زهرا گذاشت، «أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی کلمینی یا امّاه فانا ابنک الحسین قبل ان تفارق روحی جسدی‏ » امام حسین علیه السّلام عرض کرد مادر روح دارد از بدن من بیرون می‌آید یک جواب به ما بده. پاسخ نداد. اسماء نمی‌دانست چه کار کند، گفت: بروید پدر خود را خبر کنید. برگشت به مسجد آمد. یک نگاه به منبر پیغمبر کردند.

چند ماه پیش اگر کسی گنهکار، گرفتار، بیچاره، مطرود پیغمبر بود یکی از این دو آقازاده را بغل می‌کرد و پیش پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم می‌آورد و می‌گفت یا رسول الله شما را به این جگر گوشه‌ قسم می‌دهم که از من بگذر. مردم حدّاقل ظاهری این‌ها را خیلی تحویل می‌گرفتند. چند وقت است که مادر بستری است، ولی کسی سر نزده است. به منبر خالی پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم نگاه کردند و گریه‌ی آن‌ها بلند شد. چون از فردا شب امیر المؤمنین علیه السّلام می‌فرماید آرام گریه کنید. این‌جا در مسجد بلند بلند گریه کردند. اصحاب جمع شدند گفتند یاد جدّ خود افتادید؟ امام حسن علیه السّلام فرمود: «مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَه».[۱۸] راوی می‌گوید نگاه کردم دیدم امیر المؤمنین، خیبر شکن، اسد الله، ید الله روی زمین نشسته بود. سطح اتّکاء داشت، ولی وقتی شنید «فَوَقَعَ عَلِیٌّ عَلَى وَجْهِه‏» صورت او به زمین رسید. صدا زد «بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّد» یعنی درد خود را به چه کسی بگویم. تا بودی امید داشتم که از جایی خسته شدم بیایم با تو صحبت کنم. «بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّد».


پی نوشت:

[۱]– سوره‌ی غافر، آیه‌ ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۹۸٫

[۴]– عوالم العلوم و المعارف والأحوال-الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام، حدیث‏الغدیر، ص ۸٫

[۵]– سوره‌ی احزاب، آیه ۳۳٫

[۶]-الأمالی (للطوسی)، النص، ص ۴۰۰٫

[۷]– شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهم السلام، ج ‏۳، ص ۶۱٫

[۸]– الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۳۸۴٫

[۹]– کشف الغمه فی معرفه الأئمه (ط – القدیمه)، ج ‏۲، ص ۳۱۱٫

[۱۰]– سنن أبی داود، باب فی ضرب النساء، ج ۲، ص ۲۴۶٫

[۱۱]– مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ‏۵، ص ۳۱۱٫

[۱۲]– عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج ۱۱، ص ۵۵۳٫

[۱۳]– کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، ص ۱۹۸٫

[۱۴]– المسترشد فی إمامه علی بن أبی طالب علیه السلام، ص ۴۱۷٫

[۱۵]– کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، ص ۱۹۹٫

[۱۶]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۳۶، ص ۳۵۳٫

[۱۷]– همان، ج ‏۴۳، ص ۱۸۶٫

[۱۸]– همان، ص ۱۸۷٫