امیر المؤمنین بین ۶۰ تا ۹۰ هزار نفر لشکر فراهم کرد، به سمت معاویه رفت، امیر المؤمنین به سمت معاویه لشکر برد. اگر امیر المؤمنین به معاویه می‌گفت کاری با تو ندارم، معاویه با دم خود گردو می‌شکست، معاویه هیچ فکر نمی‌کرد امیر المؤمنین پیروز شود. تا لحظه‌ی ماجرای حکمیّت امیر المؤمنین پیروز میدان و معاویه شکست خورده‌ی نظامی بود، معاویه از خواب این‌که امیر المؤمنین می‌خواهد با او بجنگد، شب‌ها نمی‌توانست بخوابد یا کابوس می‌دید. خیلی دوست داشت که امیر المؤمنین بگوید شام دست تو باشد، ولی حضرت این کار را نکرد، گفت: نمی‌خواهید بیعت کنید؟ جداً؟! خب التماس دعا! در نماز شب ما را فراموش نکنید. نه، حضرت لشکر فرستاد، ۱۱۰ روز جنگ نظامی رخ داد. ارقامی که می‌گویند کشته شده است، حالا من نمی‌خواهم بگویم این عین است، آن ارقامی که نقل شده است ۲۵ هزار نفر از سپاه امیر المؤمنین، ۴۵ هزار نفر از سپاه معاویه است، ۷۰ هزار نفر کشته شد. این‌ها را نمی‌بینید؟! با مانعین بیعت کاری نداشت، کسانی که از بیعت امتناع کردند. بله، آن موقعی که هنوز حاکم نشده است مثل آن‌ها حضرت نرفت در خانه‌ی مردم را آتش بزند، ولی وقتی حکومت استقرار پیدا کرد، حکومت مسخره نیست که هر کسی هر روز بخواهد یک جا را خراب کند؛ بله، قطعاً نباید ظلم بکند، شکی در این نیست، امّا این‌که هیچ کاری نداشت، پس با معاویه چه کار داشت؟! چقدر آدم‌ها آمدند به او گفتند آقا فعلاً با معاویه کاری نداشته باشید، جنگ بزرگی رخ می‌دهد، معاویه ۱۸ سال است که آن‌جا است، این همه پول یک کشور دست او است، خراج اطرافیان سال‌ها همه به او می‌رسیده است، پول دست او است، شما تازه به حکومت رسیدید، خزانه‌ی شما خالی است، یک سال دیگر با او بجنگ. بلافاصله بعد از جملی‌ها مجبور شد، چون حالت کودتا رخ داد، بلافاصله بعد از سرکوب جمل سراغ معاویه رفت. عدّه‌ای به حضرت گفتند آقا می‌نشستی حکومت خود را انجام می‌دادی، ۲۰ استان داشتی، یکی هم دست معاویه. البتّه استان‌های درشت، درشت؛ خود شام کشور است. حضرت فرمود: نه، از بیعت امتناع کردند. این‌جا که دیگر رفتار آزادانه نیست، درست یا غلط امیر المؤمنین آن کاری که شما می‌گویید انجام نداده است.