«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

ماجرای «لیست وحدت» از کجا شروع شد؟ از آنجایی شروع شد که چند روز به انتخابات مانده بود ، یعنی نزدیک یک هفته به انتخابات مانده بود، من دیدم هیچ تحرّکی در جریانِ بدنه‌ی تهران در راستای آمادگیِ برای انتخابات، تبلیغِ انتخابات، تبلیغِ گروه‌ها و نامزدها و… دیده نمی‌شود.

با بعضی از دوستان مانند حاج آقا سرلک، آقای بی‌آزار، آقای جبرائیلی و دیگران تماس گرفتم و گفتم: وضعیت خیلی خراب است، موضوعی که برای ما مهم است مشارکتِ حدّاکثری است، و الآن به چند دلیل مشارکت حدّاکثری وجود ندارد، یکی نارضایتی از این دولتِ بشدّت ناکارآمد و ضعیف، یکی بخاطرِ گله‌هایی که مردم از وضعِ اقتصاد دارند، یک بخشی از آن هم قهر کردنِ کسانی است که در دوره‌های قبلی کمتر با انتخابات قهر می‌کردند، اما بخاطرِ اوضاعِ کشور و فشاری که دولت به این‌ها آورده است ممکن است نسبت به انتخابات قهر کرده باشند، همه‌ی این‌ها یک طرف، طرفِ دیگر اصلاً موضوع این است که مردم و حتّی نخبگان نمی‌دانند به کسی رأی بدهند. دلیلِ مهمِ دیگرِ آن این بود که وقتی ما از ماه‌های گذشته از بدنه‌ی حزب‌اللهیِ نخبگان سوال می‌کردیم که در حالِ انجامِ چه کاری هستید می‌گفتند که ما یک «شورای ائتلاف» داریم و در حالِ کار کردن روی آن هستیم.

ما هم که هیچ وقت این دعب را نداشتیم که در این موضوعات حضورِ جدّی داشته باشیم می‌گفتیم که ان شاء الله در حالِ کار کردن هستند و ان شاء الله موفق باشند. بعضی‌ها از دو طرف هم بنده را دعوت کردند که بیا و در انتخابات شرکت کن، که بنده عرض کردم که اولاً من اصلاً به دردِ این کارها نمی‌خورم، ثانیاً اصلاً کارِ من چیزِ دیگری است. بعد شورای ائتلاف از من دعوت کرد که بیا و جزوِ این شورای منتخبین و تعیینِ نامزدهای لیست شرکت کن، آقای چمران با من تماس گرفتند و فرمودند که شما مثلاً بعنوانِ کسی که مردم به آن‌ها رأی بدهند بیا و یا هر طور… که من عذرخواهی کردم و عرض کردم که کارِ من این نیست و کارِ من بحث روی مبانی است.

لذا آن ابتدا خوشبختانه یا متأسفانه ما اصلاً به این موضوعات ورود نکردیم، تا اینکه دو لیست مطرح شد، شورای ائتلاف یک لیست داد که لیست بسیار بدی بود و یک اتفاقِ بسیار بدتری افتاد و آن هم این بود که آقای قالیباف گفتند که من این لیست را قبول ندارم و یک لیستِ مجددی بسته شد، آن لیست مجدد هم لیستِ بسیار بدی بود، که نمی‌شد حداقل به ده یا دوازده نفر از آن‌ها بعنوانِ اصلح نمی‌شد رأی داد.

جبهه‌ی پایداری هم یک لیست داده بود که ده پانزده نفر از آن‌ها هم در کارآمدی نمره‌ی بالایی نداشتند و نمی‌شد به آن‌ها رأی داد، لذا هر دو لیستِ شورای ائتلاف و جبهه‌ی پایداری به هیچ وجه مورد قبولِ بدنه‌ی اجتماعیِ جریانِ انقلاب واقع نشد، و یک ابهامِ عجیب و سرگیجه‌ی عظیمی در جامعه رُخ داده بود و همه منتظر بودند که این دو گروه با یکدیگر توافق کنند و به یک لیست برسند.

تقریباً یک هفته مانده به انتخابات هرچه به جامعه نگاه می‌کردیم می‌دیدیم با توجه به اینکه خیلی دیر هم شده بود و متأسفانه دو گروه لیست را دیر داده بودند هنوز بدنه هیچ‌کدام را نپذیرفته بود، ما نمی‌دیدیم که کسی مثلاً عکسِ پروفایلِ خود را به عکسِ یکی از این دو لیست تغییر دهد و یا برای این لیست‌ها تبلیغ کند، متأسّفانه حتّی سرلیست‌ها و سرانِ کسانی که لیست‌ها را بسته بودند هم از این لیست‌ها راضی نبودند.

حال نقد به این دو جریان و بویژه شورای ائتلاف و رفتار و رفتارشناسیِ آن‌ها یک بحثِ دیگری است.

به آن بحث ابتداییِ خود برگشتم؛ چیزی که برای ما مهم بود این بود که در اینجا به «مشارکتِ حدّاکثری» آسیبِ جدّی می‌خورد، چون مردم نمی‌دانند به چه کسی رأی بدهند و از طرفی هم نمی‌توانند به این لیست‌ها اعتماد کنند.

لذا ما یک شبی در منزلِ آقای سرلک جمع شدیم و به این نتیجه رسیدیم که ابتدا ما خودمان ببینیم که به چه کسانی می‌توانیم رأی بدهیم، بررسی کنیم و ببینیم، آن کسانی را که می‌شناختیم و می‌شد روی آن‌ها بدونِ بررسیِ بیشتر صحه گذاشت و خودمان آن‌ها را می‌شناختیم حدود شانزده نفر بودند.

فردای آن روز باخبر شدیم که آقای پناهیان و دوستانِ ایشان هم به دنبالِ این هستند که به یک لیستی بعنوانِ لیستِ کارآمد و لیست اصلح و لیستِ افرادِ ویژه فکر کنند، نه اینکه کیف‌کِشِ کسی باشند، نه اینکه مثلاً سهمیه‌ی کسی باشند، نه دامادِ کسی باشند.

بعد هم دیدیم که اگر ما بخواهیم به مردم کمک کنیم… چون تعداد زیادی دایرکت و سوال و… به جاهای مختلف و ادمین کانال‌ها ارسال می‌شد که ما باید به چه کسی رأی بدهیم؟ مردم گیر کرده بودند و نمی‌توانستند به لیست‌ها اعتماد کنند و ما هم نمی‌خواستیم سکوت کنیم و هم نمی‌خواستیم به این موضوع ورود کنیم، تا اینکه به این نتیجه رسیدیم که اگر فکر کردیم این کار خوب است و هم بخواهیم یک لیست پیشنهاد بدهیم باید به سی نفر رأی بدهیم.

بعد از بحث و بررسی و… و اینکه گفتیم شاید با جمعِ این علمایی که با آن‌ها در ارتباط بودیم که اسامیِ آن‌ها در این امضاء آمده است به یک نتیجه‌ای برسیم، اگر این دو گروه نتوانستند وحدت کنند ما یک لیستِ وحدتی بدهیم که دو سه ویژگی داشته باشد، یکی اینکه کارآمد و اصلح باشند، افرادِ سالم باشند، توانمند باشند؛ لذا بعد از بررسی پنج شبانه‌روزه‌ی مفصّل و با مشورت و گفتگو یک لیستِ وحدتی تهیّه کردیم و یک سی نفری را نوشتیم که این لیست را چند مرتبه به گروه‌های مختلف دادیم که بررسی کنند و ان‌قُلت و قُلت شد، نقد و بررسی شد، تا این سی نفر تثبیت شدند، کسانی که در مجموع رأی حداکثری داشتند و اینکه این‌ها کارآمد هستند و به جایی وابسته نیستند، سهمیه نیستند، داماد نیستند، کیف‌کِش نیستند، مسئولِ دفترِ کسی نیستند.

بعد گفتیم که آیا حالا این لیست را منتشر کنیم یا نه؟

گفتیم اگر این لیست منتشر بشود… حاج منصور ارضی هم یک لیست داده است، جبهه‌ی پایداری یک لیست داده است، وزرای دولت یک لیست داده‌اند، عدالت‌خواه‌ها یک لیست داده‌اند، شورای ائتلاف یک لیست داده است، اینطور سرگیجه‌ی مردم بیشتر می‌شود، اینطور بجای اینکه به مردم کمک کنیم به آن‌ها آسیب می‌زنیم.

گفتیم چکار کنیم؟ ما دیدیم می‌توانیم از ظرفیتِ خودمان در تهدیدِ کسانی که وحدت نمی‌کنند استفاده کنیم و می‌توانیم این‌ها را با این کار به سمتِ وحدت ببریم. لذا گفتیم با دو طرفِ جریانِ پایداری و شورای ائتلاف صحبت می‌کنیم، از صحبت گرفته تا حرفِ خیلی جدّی و رسمی که اگر شما ائتلاف نکنید و وحدت نداشته باشید و به یک لیستِ واحد نرسید که جامعه از شما توقع دارد (و وقتی خبرِ آن می‌آید و احتمالِ آن را می‌دهند خوشحال می‌شوند) در اینصورت ما یک لیستی می‌دهیم. حتّی من پیشنهاد کردم که از هر دو لیست اعلام برائت هم می‌کنیم، البته شاید بقیه این حرفِ مرا لزوماً قبول نداشتند، که آقایان بالاخره به این سمت بروند که با یکدیگر ائتلاف کنند.

طبیعتاً اشخاصِ دیگری هم در گروه‌های دیگر به این فکر بودند، مثلاً حاج آقای میرباقری به بعضی از سرلیست‌ها پیغام داده بودند که اگر باهم وحدت نکنید شما مجرم هستید. ما به دنبالِ این بودیم که مردم به یک آرامشی برسند، تکلیفِ خودشان را بدانند، البته مسلّماً معنای این حرف این نیست که ما تکلیف معیّن کنیم، معنیِ آن این است که همه سرگیجه داشتند و نمی‌دانستند باید چکار کنند و به کدام لیست و کدام فرد رأی بدهند، چون یک بحثِ مهم این است که ما نمی‌خواستیم شعار بدهیم، مردم که نمی‌خواستند شعار بدهند، مردم باید بینِ کسانی که احتمالِ رأی آوری دارند به اصلح رأی بدهند.

از طرفی این لولو نیست که برخی‌ها امروز می‌گویند، از طرفی ما نمی‌خواستیم واقعاً کسانی که می‌خواهند ناکارآمدیِ این دولت را ادامه بدهند بر سرِ کار بیایند، این وضع برای کشور خطرناک است، لذا هر لحظه ممکن بود که بوسیله‌ی بی‌بی‌سی و شبکه‌های رسانه‌ایِ آن طرف یا یک فضایی که یکی دو نفر از سرانِ این‌ها با یک ویدئو یا چیزی ایجاد کنند دوباره یک دوقطبی ایجاد بشود و مردم به این سمت بروند که دوباره آن ناکارآمدها و کسانی که مردم این چند ساله روشِ آن‌ها را دیده‌اند بر کشور و مجلس حاکم بشوند، و این ترس هم جدّی بود، وقتی به آمارها نگاه می‌کردیم همه این احتمال را می‌دادند که ناگهان در شب‌های آخر اوضاع تغییر کند.

لذا ما سعی کردیم این لیستی را که همزمان می‌بندیم، بیانیه و اولتیماتومِ اینکه «اگر وحدت نکنید ما لیستی منتشر می‌کنیم» را پیگیری کنیم، با دو طرف صحبت کنیم، بعضی از دلسوزانِ نظام هم این موضوع را پیگیری می‌کردند، این موضوع را پسندیده بودند که این‌ها باید وحدت کنند، لذا این‌ها را دورِ یک میز نشاندند و این‌ها شروع کردند به گفتگو کردنِ با یکدیگر، آن چیزی که مسلّم بود این بود که هر دو لیستِ این‌ها لیستِ بدی بود، لیست‌های کاملی نبود، لیست‌های خوبی نبود، لیست‌های با نمره‌ی بالای ۱۷ و ۱۸ نبود.

همه‌ی تلاشِ ما این بود که این وحدت صورت بگیرد که اگر این وحدت صورت می‌گرفت انسجام ایجاد می‌شد و مردم شوق پیدا می‌کردند و رغبت پیدا می‌کردند و آن خطراتی هم که عرض کردم کم می‌شد.

متأسّفانه اینجا بعد از رفت و آمدهای فراوان و اینکه جبهه‌ی پایداری از سه یا چهار خط قرمز خود کوتاه آمد، یعنی حیثیتِ خود را در این میان خرج کرد که من این کارِ آن‌ها را تحسین می‌کنم… این بود که مثلاً آن‌ها می‌گفتند که ما آقای قالیباف را قبول نداریم یا بعضی از اطرفیانِ ایشان مانندِ آقای عموئی و آقای توانگر را قبول نداریم، ما نمی‌خواهیم این‌ها باشند، بیایید ما غیر از این سه نفرِ مشترکمان ده نفر از لیستِ شما انتخاب کنیم و شورای ائتلاف هم ده نفر از لیستِ پایداری انتخاب کند، نُه نفرِ باقیمانده هم جبهه‌ی پایداری از لیست شورای ائتلاف انتخاب کند. یعنی شورای ائتلاف ده نفر را با شرایطِ خود از جبهه‌ی پایداری انتخاب کند و پایداری نوزده نفر را از شورای ائتلاف انتخاب کند، یعنی بیشتر از شورای ائتلاف باشد.

رفت و آمدها نتیجه نداد، تا اینکه در نهایت به این نتیجه رسیدند که پایداری‌ها از همه‌ی خطوط قرمز اصلیِ خود گذشتند که آقای قالیباف در لیست باشند، اطرافیانِ ایشان هم در لیست باشند، (من نمی‌گویم این‌ها خوب هستند یا بد هستند، در حالِ گزارش دادنِ واقعه هستم)، و پایداری‌ها غیر از سه نفر مشترک هشت نامزدِ خود را بگذارد، شورای ائتلاف هم نوزده نفر را معرفی کند، سه نفر هم که مشترک بودند.

متأسّفانه باز هم آقای قالیباف و آقای حداد قبول نکردند و باز هم بیست و چهار ساعت گذشت. آن‌ها به دنبالِ این بودند که بیش از پنج سهمیه به پایداری ندهند، در حالی که شورای ائتلاف از هیچ خط قرمزی عدول نکرده بود، این در حالی است که پایداری‌ها از نظرِ خودشان از چند خط قرمزشان عدول کردند.

اینجا بود که آن شبِ آخر ما تصمیم گرفته بودیم چند نفری به درِ خانه‌ی بعضی از بزرگانِ شورای ائتلاف مانندِ آقایان حداد و قالیباف برویم و اعتراضِ رسمی کنیم و حتّی این موضوع را رسانه‌ای کنیم، برای اینکه بگوییم شما در حالِ آسیب زدن به جبهه‌ی انقلاب هستید، وقتی آن‌ها کوتاه آمده‌اند شما هم کوتاه بیایید و بگذارید این وحدت صورت بگیرد.

چون همه‌ی همّتِ ما به وحدت بود و بنظرِ ما هم از این جهت کارِ ما درست بود دیگر فرصت نبود در آن دو سه روزِ باقیمانده که بیاییم و اشکالاتی که در آن لیست می‌دیدیم را هم بخواهیم اعمال کنیم.

وقتی این وحدت صورت گرفت این آقایان دورِ یکدیگر جمع شدند و گفتند الآن این وحدت صورت گرفت اما با یک لیستِ تقریباً غیرِ خوب، یعنی نمره‌ی آن بیست نیست، نوزده نیست، هجده نیست، مثلاً نمره‌ی آن چهارده یا پانزده است، چکار کنیم؟

اگر ما همان لیستِ خودمان که لیستِ اصلح‌ها بود می‌دادیم باز هم این شقاقی که بینِ پایداری و ائتلاف بود، الآن می‌شد لیستِ وحدت و لیستِ آقایانِ علماء! حتّی اگر دیده می‌شد و در جامعه نفوذ پیدا می‌کرد تشتت ایجاد می‌کرد و برخلافِ نظرِ خودمان بود.

گفتیم چکار کنیم؟ هیچ چیزی نگوییم، وحدت حاصل شده است، کنار بکشیم. نگاه کردیم و دیدیم وقتی چند ساعت گذشت، چون فرصت‌مان هم خیلی کم بود دیدیم این لیست وحدت هنوز خیلی جا نیفتاده است، لازم است هنوز عدّه‌ای بیایند و از آن حمایت کنند، و ما هم که طرفدارِ وحدت بودیم گفتیم اگر بیاییم و از آن حمایت کنیم مردم به آن اقبال می‌کنند و آن خطراتی که گفتیم، از اینکه جریانِ طرفدارانِ دولت یا غیره نخواهند بیایند… یا اینکه رأی رأی‌دهندگان متشتت و پخش نشود که همه بخواهند به دورِ دوم بروند و خطری ایجاد شود، آقایان به این جمع‌بندی رسیدند که از این لیست حمایت کنند.

من شخصاً… اگر به شخصِ خودم بود دوست نداشتم از لیست حمایت کنم، ولی وقتی یک کارِ جمعی کردیم و عدّه‌ای دلسوزانه برای نظام و نه برای منفعتی… چون ورود به این مسائل هزینه‌دادن دارد اما انسان عملاً چیزی بدست نخواهد آورد، یعنی اگر کسی به دنبالِ چیزی باشد اگر به این مسائل ورود کند ضرر می‌کند.

جمع به این نتیجه رسیده بود که از لیست حمایت کند، بنده هم دیگر اینجا همراهی کردم. همراهی کردن‌مان هم به این معناست که وقتی از لیست حمایت می‌کنیم… آقا می‌فرمایند مردم به لیست‌هایی که یا به صاحبانِ لیست و یا به معرّفی‌کنندگانِ لیست اعتماد دارند رأی بدهند، مگر اینکه آنجا از چند نفر ناراضی باشند یا قبول نداشته باشند و طبیعتاً به آن چند نفر رأی نمی‌دهند.

از طرفی ما نگاه می‌کردیم و می‌دیدیم لیست‌های غیر از این دو لیست مانندِ لیستِ عدالت‌خواه‌ها ضعف‌های بیشتری دارد، بعضی از آن عزیزان اشکالاتِ فنی و اعتقادی دارند، البته نه همه‌ی آن‌ها، بعضی از آن‌ها کارنامه‌ی روشنی ندارند و معلوم نیست که آیا توانمندیِ آن‌ها در این سطح مفید است یا نه.

نگاه کردیم و دیدیم تشتت فایده‌ای ندارد و باز در گروه گفتگو شد که بیاییم و بگوییم ما از این لیست حمایت می‌کنیم بجز چند نفر، به این نتیجه رسیدیم با توجّه به اینکه لیستِ وحدت هنوز جا نیفتاده بود، اگر می‌خواستیم بگوییم «لیستِ وحدت بجز چند نفر» اصلِ اعتبارِ لیست زیر سؤال می‌رفت و آن بیست و چند نفری که شایسته بودند… من نمی‌خواهم بگویم باقی فاسد بودند، شایستگیِ آن‌ها در آن سطح نبود، درواقع شایستگیِ آن بیست و چند نفر زیر سؤال می‌رفت و رأی آن‌ها به خطر می‌افتاد.

لذا به این نتیجه رسیدیم که سکوت کنیم و فقط از لیست وحدت حمایت کنیم، و الحمدلله حمایت از لیست وحدت باعث شد که این لیست رأی بیاورد و امید دارم که ان شاء الله بتواند به وظایفِ خود عمل کند.

کسانی که انتقاد می‌کردند باید دقّت کنند که طرفِ مقابلِ این انتقاد چه کسانی بودند؟ عزیزانی مانندِ آقای یامین‌پور بودند که آن‌ها به همین لیست منهای سه نفر، یا یک گروهِ دیگر به همین لیست منهای پنج نفر رأی می‌دادند. که من می‌خواهم عرض کنم وقتی شما می‌گوید یک لیست منهای سه نفر، این لیستِ منهای سه نفر یعنی همین الآن نود درصدِ کسانی که می‌خواسته‌اند رأی آورده‌اند، درواقع این میان تفاوتِ آنچنانی نیست، اگر اشکالی به نحوه‌ی لیست بستنِ آقایان در شورای ائتلاف هست که این به بحثِ نزدیکِ انتخابات مربوط نیست، اگر بخواهیم بگوییم الآن در این انتخابات یک نفر یا دو نفر رأی نیاورده‌اند که مسلّماً برای یک دستمال نباید قیصریّه را آتش زد، نود درصدِ آن لیستی که مثلاً آقای یامین‌پور هم از آن حمایت کرده بودند، به همان دلیلی که آقای یامین‌پور و امثال ایشان از این لیست حمایت کرده‌اند… وقتی می‌گویند «لیست منهای سه» یعنی یک مصلحتی در آن دیده است که از لیست حمایت کند، درواقع ما هم به همان دلیل از این لیست حمایت کرده بودیم. و اینکه حال نود درصد آن لیست از نظرِ آقای یامین‌پور و امثال ایشان (منظورِ من جوانانِ انقلاب است) رأی آورده‌اند، این یعنی به نود درصدِ آنچه می‌خواستیم رسیده‌ایم، تازه آقای یامین‌پور بزرگوار در توییتِ خود نوشته بودند که من به لیست وحدت رأ می‌دهم بجز سه نفر از پایداری، که به نظرِ ما بعضی افرادِ بیرون از پایداری شایستگیِ کمتری داشتند و اتّفاقاً آن هفت نفرِ پایداری شایسته‌تر بودند، یعنی آقای یامین‌پور و طرفدارانِ ایشان به این نماینده‌ای که عضوِ شورای ائتلاف بود و محل بحث قرار گرفت یا دیگران رأی داده بودند، قاعدتاً به سه نفر از پایداری رأی نداده بودند، یعنی اینطور تبلیغ کرده بودند.

می‌خواهم عرض کنم اولاً کلیّتِ همه‌ی این ماجرا (مجلسِ بعلاوه‌ی دو جوان یا منهای دو جوان) تفاوتِ آنچنانی ندارد، خیلی خوب بود اگر آن دو بزرگوار در لیست قرار می‌گرفتند و بودند، منتها ما که در بستنِ لیست دخالتی نداشتیم، ضمناً بصورتِ خصوصی هم به بعضی‌ها عرض می‌کردیم که یکی دو نفر را جابجا کنید و به این دو بزرگوار رأی بدهید، اما آنچه اتّفاق افتاده است در مجموع یک اتّفاقِ بسیار خوب است، نود درصدِ خواسته‌ی همین جوانانِ بزرگوار هم که امید داریم ان شاء الله در آینده به کشور خدمت کنند برآورده شده است.

اما یکی از نامزدهای شورای ائتلاف که بر سرِ او خیلی اختلاف شد بعضی او را تخریب کردند… من بررسی کردم و دیدم عزیزانی مانندِ آقای روزی‌طلب، مثلِ بعضی عزیزانِ دیگر که چون علنی نگفته‌اند حالا قصد ندارم نامِ آن‌ها را ببرم شهادت به تقوای این بنده‌ی خدا دادند، حتّی اگر ایشان را برترین و صالح‌ترین و شایسته‌ترین ندانند در صلاحیت‌های این آقا شهادت داده‌اند. یعنی اینطور نبود که لزوماً بگوییم یک فاسد آمده است و یک انقلابی بیرون مانده است.

البته در آن لیست چند نفر بودند که یکی از آن‌ها دامادِ یک آقایی بود، یکی از آن‌ها کارنامه‌ی خوبی نداشت، یکی از آن‌ها طرفدارِ برجام بود، ولی عرض کردم که اگر می‌خواستیم به لیست وحدت آسیب بزنیم کلیّتِ آن آسیب می‌دید.

بنابراین نتیجه بر این شد که از کلیّتِ آن دفاع کنیم، من نمی‌خواهم الآن بعضی از مسائل پشتِ پرده را هم بگویم، و مثال‌های تاریخی هم که می‌توانم در این راه مصرف کنم را مصرف نمی‌کنم، چون شأن اهل بیت علیهم السلام را از این کار أجل می‌دانم، این مختصری از «آنچه گذشت» بود، که به نظرِ حقیر ما به تکلیفِ خودمان عمل کردیم.

امیدوار هستم که ان شاء الله همه به تکلیفِ خود عمل کرده باشند و ان شاء الله خدای متعال از همه‌ی ما قبول کند. آن چیزی که مسلّم است این است که ما باید برای اعتبارنامه‌ی نمایندگانی که خدای نکرده ممکن است شایستگی نداشته باشند فعالیّت کنیم، درواقع آن‌هایی که اهلِ فعالیّت هستند فعالیّت کنند، باید برای انتخابِ یک رئیس مجلسِ عدالتخواهِ پُرکارِ انقلابی فعالیّت کرد، و آمادگی برای شورای شهرِ آینده.

و بجای اینکه بخاطرِ یک نفر یا دو نفر که در اصل و کلیّتِ مجلس تغییر و تأثیرِ آنچنانی ندارند، گرچه حضورشان خیلی آرزو بود، و اتّفاقاً بنده هم به آن‌ها رأی داده‌ام نباید اصلِ موضوع فراموش بشود.

امیدوارم که ان شاء الله خدای متعال از همه‌ی ما قبول کند، و آن چیزی که بد است این است که چنگ‌زنی به سوی همدیگر یا اتّهام‌پراکنی به سمتِ یکدیگر فراوان است، ان شاء الله خدای متعال به همه‌ی ما کمک کند که تقوای فردی و اجتماعیِ خود را رعایت کنیم.