«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین، عرض ادب به پیشگاه مادر مؤمنان، حبیبهی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، حضرت خدیجه غرّاء سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب به ساحت مقدس حضرت ولی عصر روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرج الشریف و رزقنا الله تعالی رؤیته و شهاده بین یدیه صلواتی دیگر عنایت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

برای سلامتی همه ی بیماران و حاجتمندان، و بصورتِ خاص برای سلامتی برادرمان حاج آقای طاهری که امروز صبح حنجرهی خودشان را عمل کردند و بحمدالله ان شاء الله موفقیتآمیز هم بوده است، ان شاء الله خدای متعال ایشان را سالها درِ خانهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برای خدمت و نوکری و ذکر و مدح آل الله موفق بدارد، صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

صلوات امام حسن عسکری صلوات الله علیه بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

حنجره امشب بحث ما به حضرت خدیجه سلام الله علیها اختصاص دارد، خوب است که برای شنیدن هم نیّت کنیم، البته واضح است که منظور بنده این نیست که حرف‌های من حرف‌های خیلی مهمّی است، ولی مجلس به نام نامیِ حبیبه‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، هر کسی در این روزگار در این عالَم بخواهد به چشم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیاید و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به او نظرِ رحمت کند، سِرّ این موضوع «عرض ادب به ساحت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها» است.

امام حسن عسکری صلوات الله علیه در آن صلوات مشهور معروفشان که گنج خیلی عظیمی است، وقتی می‌خواهند به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض ادب کنند، با این جمله شروع می‌شود: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ الزَّکِیَّهِ حَبِیبَهِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ»،[۴] وقتی کسی می‌خواهد مدحِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بگوید، مخصوصاً اگر آن شخص امام معصوم باشد، حتماً حواسِ او هست…

اگر سنخیت نباشد بلاتشبیه نمی‌گویند برای سلامتی امام زمان ارواحنا فداه و حامد کاشانی… این جمله بی‌ادبی به ساحت مقدّس امام زمان ارواحنا فداه است، نبایستی در کنار نام نامی معصوم، نامِ دیگری برده شود.

هیچ کسی در این عالَم مانند امام «ادبِ الهی» ندارد، امام حسن عسکری صلوات الله علیه بعد از وصف مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها «الَّتِی انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ» یعنی او را برگزیدی و او را برترین بانوی جهانیان قرار دادی، دعا می‌فرمایند: «اللَّهُمَّ کُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا» خدایا! هر کسی که بر او ظلم کرد را بازخواست کن، «وَ کُنِ‏ الثَّائِرَ اللَّهُمَ‏ بِدَمِ أَوْلَادِهَا» خدایا! تو در عوضِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خونخواهِ فرزندانِ شهید ایشان باش… بعد در این فضا که موضوع «حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها» است می‌فرمایند: «فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا خَدِیجَهَ الْکُبْرَى»… امام حسن عسکری صلوات الله علیه می‌توانستند یک صلواتِ جدای دیگری برای حضرت خدیجه سلام الله علیها بیان بفرمایند، اما بعد از این وصف عطف نموده‌اند.

این ما هستیم که محروم هستیم، وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواستند گوسفند قربانی بفرمایند…

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که شاید خدای متعال روز قیامت به ما رحم کند و اجازه بدهد لحظه‌ای در آن وانفسای «نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ»[۵] اجازه بدهد و ما را محرم کند، البته واضح است که منظور بنده از محرم همان موضوع شرعیِ محرم و نامحرم نیست، بلکه محرم از این جهت که توانِ مشاهده و شهود داشته باشیم، که بشود مقامِ نبوی را دید، آنجا همه‌ی انبیاء دامانِ ایشان را گرفته‌اند…

وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گوسفند قربانی می‌نمودند به نیّت حضرت خدیجه سلام الله علیها قربانی می‌نمودند.

حضرت امام حسن عسکری صلوات الله علیه در ادامه به حضرت حق عرض می‌نمایند: «فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا» خدایا! بر او [حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها) و بر مادرِ او [حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها] صلوات و درودی بفرست، «صَلاهً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ أَبِیهَا» خدایا! درودی بر حضرت خدیجه کبری صلوات الله علیه بفرست که صورت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شاد بشود.

جایگاهِ گدای کوی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

خلاصه اینکه ما امشب با نیّت و در نهایتِ بیچارگی آمده‌ایم، یک دهه از ماه مبارک رمضان گذشته است.

فقرِ درِ خانه‌ی حضرت خدیجه کبری صلوات الله علیه هم حبیبِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.

در روایت هست که پیرزنی آمد و دیدند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم او را خیلی تحویل گرفتند، اطرافیان تعجّب کردند، تابحال این پیرزن را ندیده بودند، اطرافیان دیده بودند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اقوامِ دورِ حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها را تحویل می‌گرفتند.

روزی خبر دادند که دخترخاله‌ی حضرت خدیجه سلام الله علیها آمده است، دیدند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشتاب رفتند و عبای مبارک خویش را از روی دوش خویش برداشتند و زیر پای او انداختند. اصلاً اینطور بود که اقوام حضرت خدیجه سلام الله علیها باید تکریم می‌شدند، مردم این موضوع را دیده بودند، وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قربانی می‌نمودند برای بستگان حضرت خدیجه سلام الله علیها می‌فرستادند، مردم این موضوع را دیده بودند، اما تابحال این پیرزن را ندیده بودند… حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم این پیرزن را خیلی تحویل گرفتند…

این موضوع برای خودِ من که خیلی بشارت است، اصلاً امشب با این امید آمده‌ام، و امید هم دارم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امشب ما را تحویل بگیرند، چون شرطِ این موضوع، همین چیزی است که عرض می‌کنم، شرطِ خاص ندارد، یک زمانی است که می‌گویند باید فلان اندازه سواد یا عبادت یا معرّف یا رزومه داشته باشی، اما اینجا اینطور نیست…

وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آن پیرزن را تحویل گرفتند و خورجین او را پُر کردند و آن پیرزن رفت، از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پرسیدند: این پیرزن چه کسی بود؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: این بانو، گدایی بود که به درِ خانه‌ی خدیجه [صلوات الله علیها] می‌آمد و از ایشان کمک می‌گرفت.

حتّی گدای کوی حضرت خدیجه نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم محبوب است.

یا رسول الله! ما هم که امشب آمده‌ایم گدا هستیم، چیزی نداریم، با دست خالی آمده‌ایم و بارِ گناه آورده‌ایم، «یا مُحْسِنُ قَدْ اتاکَ الْمُسى‏ءُ»… با بارِ سنگین آمده‌ایم، ولی ما بر گداییِ خودمان درِ خانه‌ی حضرت خدیجه غرّاء سلام الله علیها افتخار می‌کنیم.

خلاصه اینکه ما هم شرطِ تحویل گرفتن را داریم، ما خودمان را گدای حضرت خدیجه غرّاء سلام الله علیها می‌دانیم، به این موضوع افتخار هم می‌کنیم.

خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دانند که اگر روز قیامت بگویند که عنوان ما «گدایان کوی حضرت خدیجه سلام الله علیها» باشد برای ما کافی است.

«عبد» لقبِ اختصاصی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

پیغمبری که اگر کسی در حالاتِ او فکر کند… حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تنها نبیّ خدای متعال هستند که عبد مطلق هستند، همه چیزِ خود را در راه خدای متعال داده است، هر وقتی که قرآن کریم می‌خواهد راجع به بندگان صحبت کند… من به شما جسارت نمی‌کنم، ان شاء الله شما «عبادالرحمن» هستید، ولی بنده خودم را ذیل اوصاف عباد الهی نمی‌بینم، «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ»،[۶] خدای متعال به شیطان فرمود: تو به بندگان من تسلّط نداری، «عِبَادِی»، باید یک صاحب عقل و خرد و معرفت و عرفانی راجع به این ترکیب اضافه‌ی «عِبَادِی»، که این چه نوع اضافه‌ای است، بنده‌ی من، این بنده به خدای متعال نسبت داده شده است، اهلِ این موضوع در مورد این موضوع بحث هم کرده‌اند، اگر بنده بنده‌ی خدا باشد شیطان راهی به او ندارد، خودِ شیطان هم در وسطِ دعوا می‌گوید: «بِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»،[۷] من همه را اغوا می‌کنم الا بندگان مخلص، من نمی‌توانم کاری با بندگان مخلص کنم، این‌ها از حیطه‌ی من بیرون هستند.

وقتی خدای متعال می‌خواهد راجع به پیغمبران خود صحبت کند، این‌ها را عبدِ خودش حساب می‌کند، ولی عنوانِ اختصاصیِ «عبد» برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

همانطور که وقتی اهل فلسفه از واژه‌ی «شیخ» استفاده می‌کنند منظورشان «ابن سینا» است، وقتی از واژه‌ی «آخوند» استفاده می‌کنند منظورشان «ملاصدرا» است، وقتی فقها از واژه‌ی «آخوند» استفاده می‌کنند منظورشان «آخوند خراسانی» است، وقتی اهل فقه از واژه‌ی «علامه» استفاده می‌کنند منظورشان علامه حلّی اعلی الله مقامه الشّریف است، وقتی اهل تفسیر از واژه‌ی «علامه» استفاده می‌کنند منظورشان علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف است، وقتی اهل فقه از واژه‌ی «محقق» استفاده می‌کنند منظورشان محقق حلّی است.

این عبارات که عنوان‌های اعتباریِ دنیایی است و ما خودمان برای خودمان تعریف کرده‌ایم، اما وقتی خدای متعال می‌خواهد به کسی لقب بدهد، لقبِ عبد را به هیچ پیغمبر خود نداده است.

اگر الآن شما بین فقها بروید، ما این همه عالم سیّد در بین فقها داریم، اما وقتی آن‌ها از واژه‌ی «سیّد» استفاده کنند منظورشان تا قبل از صاحب عروه «سید احمد بن طاووس» برادر صاحبِ لهوف بود، به مابقی «آسیّد» می‌گفتند، بعد از صاحب عروه «سیّد کاظم یزدی اعلی الله مقامه الشّریف» سیّد علی الاطلاق شد.

عبد کیست؟ خدای متعال چه کسی را بعنوان عبد قبول دارد؟ «وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ»،[۸] این آیه نشان می‌دهد که حضرت داوود علی نبیّنا و آله و علیه السلام هم عبد علی الاطلاق نیست، «وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ»،[۹] «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا»،[۱۰] این‌ها بنده هستند، عبادالله هستند، شیطان به این‌ها راه ندارد، حال عبد علی الاطلاق در بینِ این ویژه‌های حیرت‌انگیز چه کسی است؟ «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا»،[۱۱] عبد خود را شبانه سیر دادم… دیگر در این جمله اینطور نیست که برای کسی سؤال پیش بیاید که کدام عبد؟ یعنی اهلِ موضوع می‌فهمند. «إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ»،[۱۲] اگر در آنچه که نازل شده است به عبد من شک دارید…

اگر کسی بفهمد که این «عبد» بودن یعنی چه، این موضوع حل می‌شود که «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»،[۱۳] هیچ عظمتی در عالم بالاتر از فقر مطلق محضر حضرت رب الارباب نیست، آن کسی که فقیرتر و عبدتر است، آن کسی که انگار از اختیار خود هم بیرون آمده است و مانند ربات شده است…

یک نفر عبد محض است، دیگر حتّی لازم نیست نام این عبد محض بیاید، انگار که تمام تعیّنات او از بین رفته است، فقط بنده است. اگر در این عالم وجود به کسی «عبدالله» بگویند همه می‌فهمند که منظور وجود مبارک ختم المرسلین خاتم الأنبیاء شفیع همه‌ی صالحین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، کسی که اینطور است «بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ * لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ»[۱۴] وقتی بخواهد حرف بزند خدای متعال را لو می‌دهد، چون دیگر حرفی از خود ندارد که بزند! اگر سخن بفرماید سخن خدای متعال است، «قُلُوبُنَا أَوْعِیَهٌ لِمَشِیئَهِ اَللَّهِ»[۱۵] اگر او چیزی را دوست بدارد علامتِ محبّت خدای متعال است، اگر از چیزی بدش بیاید علامتِ بغض خدای متعال است.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به محبّتِ حضرت خدیجه سلام الله علیها افتخار می‌نمایند

حال این وجود مبارک که وقتی او را در ملکوت آسمان‌ها و زمین سیر دادند، این عالم هیچ جذابیتی برای او نداشت که بایستد و تماشا کند یا یک گوشه‌ی چشم بیندازد، «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‌»،[۱۶] وقتی عایشه اعتراض کرد که چرا تو مدام نام خدیجه [سلام الله علیها] را می‌بری، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «إِنِّی قَدْ رُزِقْتُ حُبَّهَا»[۱۷] حبّ او روزیِ من شده است.

همین یک جمله کافی است که ما بفهمیم که ما نمی‌توانیم حضرت خدیجه غراء سلام الله علیها را بشناسیم. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به محبّت نسبت به حضرت خدیجه سلام الله علیها افتخار می‌کنند و می‌فرمایند این محبّت روزیِ من است!

بلکه حضرت خدیجه سلام الله علیها منّت خدای متعال بر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند!

«نعمت» و «منّت» خدای متعال

خدای متعال نعمت و منّت دارد. نعمت‌ها کوچک و بزرگ هستند، الطاف الهی به بندگان است، اما «منّت» به ویژه‌ها گفته می‌شود، مثلاً وقتی حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام به نبوّت رسید حضرت حق جلّ و اعلی فرمود: «وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّهً أُخْرَى»،[۱۸] ما قبلاً هم به تو «منّت» داده بودیم!

معنای «منّت» آن چیزی نیست که ما در ادبیات روزمرّه‌ی خود به معنای «منت گذاشتن» استفاده می‌کنیم، منّت به معنای نعمتِ خاصِّ ویژه است.

منّت خدای متعال بر ما در طول زندگی‌مان چند چیز است، ولایت، مادرِ خوب و… وگرنه نعمت که زیاد است، ما در نعمت غرق هستیم، «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»،[۱۹] امام فرمود: این «نَعِیمِ» که نعمتِ پایدار و صفت مشبه و دائمی است ولایتِ ما اهل بیت است، این گنج است، بقیه هم نعمت است، ولی این با آن‌ها تفاوت دارد.

خدای متعال به حضرت موسی علیه السلام فرمود: ما قبلاً هم به تو منّت داده‌ایم، بعد نام برد، یعنی الآن که نبی شده‌ای… تو را انتخاب کرده‌ایم، این لطفِ خیلی بزرگی است که خدای متعال یک نفر را بپسندد. دیگر آن روزی که تو را در رودخانه انداختی و تو به خانه‌ی دشمن خودت رفتی، بزرگ‌ترین دشمنِ تو عاشقِ تو شد و تو را در ناز و نعمت در خانه‌ی خودش بزرگ کرد، مادر تو را هم به کاخ سلطنتی بردم که به تو شیر بدهد… البته باید گفته شود که این موضوع هم سفره‌ای بود که شاید فرعون هم آدم بشود و بفهمد که نمی‌تواند سلطنت و ربوبیت… فرعون می‌گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى»،[۲۰] خدای متعال می‌خواست به او بفهماند که تو حتّی اختیارِ دلِ خودت را هم نداری، من دشمنِ تو را به خانه‌ی تو می‌آورم و تو نوکریِ او را می‌کنی و خرج او را هم می‌دهی و مادرِ او را هم می‌آوری که به او شیر بدهد. البته این موضوع «أرحم الرّاحمین» بودنِ حضرت حق است که برای هدایت فرعون هم برنامه‌ریزی کرده است، وگرنه خدای متعال می‌توانست حضرت موسی علیه السلام را در این رود به جای دیگری ببرد یا او را به حضرت شعیب علیه السلام برساند که در آنجا بزرگ شود، این کار که برای خدای متعال زحمتی نداشت! این سفره‌ی هدایتِ الهی برای فرعون هم بود، برای همین موضوع هم بود که بعداً فرمود: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ».[۲۱]

خدایی که برای فرعون سفره‌ی هدایت پهن کرده است و امامی مانند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در مسیر برای «عبیدالله حرّ جُعفی» و «عمر سعد» و «شمر» سفره‌ی هدایت پهن کرده است، مسلّماً ما را نیمه‌ی شب به اینجا نکشانده است که ما را ضایع کند و برای ما هم سفره‌ی هدایت پهن کرده است، ما هم در حالِ بهانه دادن به دست خدای متعال هستیم که به ما نظر کند، از حبیبه‌ی حبیبِ خدای متعال می‌گوییم.

منّتِ خدای متعال برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

«منّت» به معنای نعمت عظمی است، خدای متعال به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم از این منّت‌ها [نعمت‌های ویژه] فرموده است، «أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى»[۲۲] با حضرت ابوطالب علیه السلام، یتیم بودی ولی تو را در یک آغوشِ مهربانی مانند حضرت ابوطالب سلام الله علیه و حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها مأوا دادیم.

برای حضرت موسی علیه السلام اینطور بود که یک رودخانه و یک سبد درنظر گرفته شده بود که شبیه به یک معجزه بود، حال آغوش و محفلِ تربیت و انس را ببینید که اگر آن با آن اعجاز، منّتِ خدای متعال به حضرت موسی علیه السلام است، این هم منّتِ خدای متعال به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

«أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى»[۲۳] با حضرت ابوطالب علیه السلام، ما تو را هدایت کردیم.

حال این موضوع را در کنار این روایت بگذارید که روایت یک نفر چه ارزشی دارد، آن هم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به دستِ حضرت حق، حال ببینید این کار حضرت ابوطالب علیه السلام چقدر ارزش دارد که این‌ها را در کنار هم قرار داده است.

سومین منّت هم این است که تو دارایی نداشتی، ما تو را بی‌نیاز کردیم! «وَ وَجَدَکَ عائِلًا فَأَغْنى‌»[۲۴] با حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها؛ اصلاً همین یک آیه برای حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها کافی است که در قیامت…

حبّ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در دلِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

برای همین هم بود که وقتی نام حضرت خدیجه سلام الله علیها مطرح می‌شد، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مدام احساس کمبودِ حضرت خدیجه سلام الله علیها را داشتند، الآن خیلی وقت نداریم که این بحث را تشریح کنم، کسی که عبد خدای متعال است، کسی که به ربوبیّت حضرت ربّ الأرباب تکیه داده است، اصلاً چیزی کم ندارد.

اینکه شما می‌بینید که در ملأ أعلی «بِأَیِّ لُغَهٍ خَاطَبَکَ رَبُّکَ»،[۲۵] صدای خدای متعال را چطور شنیدی؟ چون خدای متعال که صدا ندارد، مانند اینکه حضرت موسی علیه السلام از یک درختی شنیدند که «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی»،[۲۶] این درخت مانند این باندها عمل کرد، از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پرسیدند که شما چه شنیدید؟ حضرت فرمودند: «خاطبنی بلغه علی بن أبی طالب»[۲۷] من صدای علی را شنیدم.

تو که عبد محض هستی، تو که در دل تو بجز حضرت حق جلّ و أعلی نیست… حضرت حق به من اینطور فرمود که دیدم حبّ علی در دلِ تو بیداد می‌کند و خواستم به تو آرامش بدهم، خواستم از میهمان خود پذیرایی کنم.

وقتی شما برای میهمانی به جایی می‌روید، اگر صاحبخانه شما را دوست داشته باشد و شما را بشناسد می‌گوید این شخص فلان چیز را دوست دارد و این کار را انجام بدهید و او را تحویل بگیرید.

خدای متعال خواست حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را تحویل بگیرد، «خاطبنی بلغه علی بن أبی طالب»، این محبّت را ببینید…

جای خالیِ حضرت خدیجه سلام الله علیها نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

این کسی که اینطور در نعمات حضرت حق غرق است، این کسی که حقیقتِ عبودیت است، هر کجا که فرصت پیدا می‌کرد، هر نعمتی که به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسید ایشان می‌فرمودند: ای کاش خدیجه [سلام الله علیها] بود… معلوم است که این محبّت چقدر توحیدی و الهی است، برای همین است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده‌اند: «إِنِّی قَدْ رُزِقْتُ حُبَّهَا».

موضوع خواستگاریِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پیش آمد، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خانه‌ی حضرت امّ سلمه سلام الله علیها رفتند، چون حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از حضرت امّ سلمه سلام الله علیها همسری نزدیک‌تر نداشتند، ماجرا را بیان فرمودند که خواستگاری شده است و کم‌کم می‌خواهیم فاطمه [سلام الله علیها] را به خانه‌ی علی [سلام الله علیه] ببریم، حضرت امّ سلمه سلام الله علیها عرض کردند: چند نفر هستیم، ان شاء الله دست بالا می‌کنیم و سعی می‌کنیم برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کم نگذاریم، بنحوی که انگار حضرت خدیجه سلام الله علیها هستند… حضرت امّ سلمه سلام الله علیها می‌فرمایند: همینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نام حضرت خدیجه سلام الله علیها را شنیدند شروع کردند به گریه کردن و فرمودند: «خَدِیجَهُ وَ اَینَ‌ مِثْلُ‌ خَدِیجَهَ ؟!؟»[۲۸]

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مانند ما نیستند که آن حضرت خدیجه غرّاء سلام الله علیها که در فردوس بَرینِ حضرت حق متنعّم و غرق در نعمت خدای متعال است را به این دنیا بکشاند، معلوم است که این سفره‌ی عروسی یک چیزی برای حضّار کم دارد، نه برای حضرت خدیجه سلام الله علیها، سفره‌ای که یک طرفِ آن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند و یک طرف هم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماند: جای حضرت خدیجه سلام الله علیها خالی است!

گاهی ممکن است که ما خیال کنیم چون همسرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را شهید کردند فرمودند رُکنِ من شکست، نه! اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با حالت طبیعی هم از دنیا می‌رفتند، دیگر امیرالمؤمنینِ بعد از فاطمه امیرالمؤمنینِ قبلی نبود.

اصلاً نکته‌ی بحث این بود، همه‌ی این مطالب را برای این مطلب عرض کردم که اگر کسی به مقامی برسد که معصوم روی او حساب کند، تازه خواهد فهمید که محبّت یعنی چه.

حضرت خدیجه سلام الله علیها گوهرشناس بودند

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به دنبالِ مالِ حضرت خدیجه سلام الله علیها نبودند، حضرت خدیجه سلام الله علیها زَرشناس بودند، آن روزی که عرب به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «فقیر و یتیم» می‌گفت، آن روز وقتی جناب ابوطالب سلام الله علیه فرمودند که پسر و برادرم «محمّد» [صلی الله علیه و آله و سلّم] پول ندارد ولی با هیچ کسی مقایسه و موازنه نمی‌شود مگر اینکه شخصیتِ او ارجح است، وقتی عموی حضرت خدیجه سلام الله علیها خواستند صحبت کنند حضرت خدیجه سلام الله علیها فرمودند: عمو جان! شما صحبت نکنید. سپس به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرضه داشتند: من خودم را به عقد تو درمی‌آورم و مهرم را هم خودم پرداخت خواهم کرد.

آن زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبی و صاحب حکومت نبودند، معلوم است که حضرت خدیجه سلام الله علیها گوهرشناس بوده‌اند، عرب هم همان پیغمبر را می‌دید و فقیر و یتیم خطاب می‌کرد، ولی حضرت خدیجه سلام الله علیها در حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گنج دیدند.

حضرت خدیجه سلام الله علیها مادرِ دوازده امام هستند…

در روایات ما هست که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت خدیجه سلام الله علیها فرمودند: من باید علی [سلام الله علیه] را بیاورم و با خودمان زندگی کند… ببینید حضرت خدیجه سلام الله علیها چقدر گوهرشناس هستند…

ان شاء الله خدای متعال مرحوم کَراجَکی را رحمت کند، اگر من می‌خواستم بگویم کَراجکی در این دنیا… هزار سال است که او از دنیا رفته است، عمر بعضی‌ها اینقدر برکت دارد، اگر همه‌ی کتبِ مرحوم کراجکی بغیر از این یک روایت که برای ما نقل کرده است از بین رفته بود، بهشت بر او واجب بود، مرحوم کراجکی از علمای بزرگ ماست، این مطلب را در کتاب «کنز» خودشان نقل کرده‌اند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند باید علی [صلوات الله علیه] با ما زندگی کند… اینطور نبود که حضرت خدیجه سلام الله علیها فقط بپذیرند، حضرت خدیجه سلام الله علیها چنان به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خدمت و محبّت می‌کردند که وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که ظاهراً خردسال بودند در شهر راه می‌رفتند نمی‌گفتند علی نورِ چشم پیغمبر است، بلکه می‌گفتند او نور چشم خدیجه [سلام الله علیها] است.[۲۹]

این است که عرض می‌کنم حضرت خدیجه سلام الله علیها هم مادرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند و هم مادرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و هم مادرِ ائمه‌ی بعدی علیهم السلام.

صبر و حلم اهل بیت علیهم السلام

ائمه‌ی ما علیهم السلام، بزرگان و معصومین صبرِ خیلی زیادی دارند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند برادرم حسین بن علی [علیه السلام] در بعضی از صفات به مادرم شبیه است و من به جدّ خودم حضرت خدیجه غرّاء سلام الله علیها، یکی از آن‌ها کَرَم و کرامت و غریب‌نوازی است.

شخصی آمد و به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فحش داد، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: شاید اشتباه گرفته‌ای، بیا به خانه‌ی من برویم تا خستگی تو رفع شود. اما وقتی در مجلس معاویه ملعون خواستند به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه جسارت کنند همین امام حسن مجتبی صلوات الله علیه دفاع می‌نمودند و یک چیزی به عمروعاص ملعون فرمودند که عمروعاص ملعون گفت: من دیگر در مجلسی که تو حضور داشته باشی حاضر نمی‌شوم.

یعنی آن جایی که موضوع دفاع از خودشان هست معمولاً کریم هستند با کرامت رفتار می‌کنند، مگر اینکه مسئله‌ای باشد که به دین و هدایت مردم ربط داشته باشد.

چند جای مختلف نقل شده است که چند جای مختلف وقتی عایشه با سبکی نام حضرت خدیجه سلام الله علیها را برد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که حلمِ ایشان لنگرِ آسمان و زمین است شروع کردند به گریه کردن، این موضوع عظمتِ حضرت خدیجه سلام الله علیها در ذهن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را نشان می‌دهد و صرفاً ماجرای مادر و دختری نیست، وگرنه این بزرگواران بیش از این‌ها را تحمّل نموده‌اند. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دیدند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در حال گریه کردن هستند و علّت را از ایشان پرسیدند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: نسبت به مادرم فلان حرف را زده‌اند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: این‌ها را رها کن، رَحِمِ مادرِ تو امام‌پرور است…

روضه و توسّل

یا رسول الله! ما امشب جزوِ گدایانِ حبیبه‌ی شما یعنی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها در اینجا جمع شده‌ایم، آجرک الله یا رسول الله… حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تا زمانی که زنده بودند داغدار بودند، برای همین موضوع است که عرض می‌کنم که اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شهید هم نشده بودند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اینطور می‌شدند، برای کسی که حقیقتِ «عبد» است، اصلاً ما نمی‌فهمیم یعنی چه و چطور است که به کسی تکیه کند، چه کسی می‌تواند به مقامی برسد که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به او تکیه کنند؟ ما فقط همین را می‌فهمیم که یک خبرهایی در عالَم هست… من نمی‌دانم چطور باید خدای متعال را شکر کنیم که خدای متعال این نعمت را به ما هم عطاء نموده است… یا رسول الله! شما فرمودید: «إِنِّی قَدْ رُزِقْتُ حُبَّهَا»… ما هم باید عرض کنیم که باید خدای متعال را چطور شکر کنیم که محبّت حضرت خدیجه سلام الله علیها را بدون لیاقت و زحمت و استحقاق و سابقه به ما هم عطاء نموده است… در و دیوار اینجا شهادت بدهند که ما هم برای محبّت حضرت خدیجه سلام الله علیها دورِ یکدیگر جمع شدیم…

روضه را هم برای حضرت خدیجه سلام الله علیها می‌خوانم که ان شاء الله ایشان به ما نظر کنند، چون شب جمعه هم هست، اگر خودِ حضرت خدیجه سلام الله علیها می‌خواستند الآن روضه بخوانند هم معلوم بود چه روضه‌ای می‌خواندند…

وقتی حضرت خدیجه سلام الله علیها از دنیا رفتند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کم سن و سال بودند، به محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدند و سراغ مادر را گرفتند…

من هم شما را اینطور بی‌مقدّمه به کربلا می‌برم…

من خیلی کم تلویزیون می‌بینم، امشب هنگام افطار کسالت بر من غلبه کرده بود، چند دقیقه قبل از افطار دیدم که خانمی از شهر محاصره شده‌ی نبّل الزهراء آورده بودند و می‌گفت: ما محاصره بودیم، دائماً نگران بودیم، مجری از او پرسید: خاطره‌ی تلخ شما چیست؟ گفت: یک روزی پدرم یک اسلحه آورد که به تعداد ما فشنگ داشت و گفت اگر من به جنگ رفتم و برنگشتم و به خانه حمله کردند، این تفنگ و این فشنگ‌ها… ناموسِ ما به دستِ این‌ها نیفتد، کدامیک از شما می‌توانید به بقیه شلیک کنید و بعد… الآن قصدِ ترویج این نگاه را ندارم، ان شاء الله خدای متعال هیچ وقت شما را در ناموستان مضطرّ نکند، وقتی سیّدالکونین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تنهای تنها شدند هیچ دغدغه‌ای نداشتند، لحظه‌ی وصال بود…

ان شاء الله خدای متعال مرحوم نیّر را رحمت کند که می‌گوید: جبرئیل آمد و گفت چشم دخترانت بر ره است… دختران تو چشم‌انتظارِ تو هستند، او گفت: چشم از دیدن غیر اکمه است، دیگر غیر از او را نمی‌بینم، گفت زینب خواهرت گردد اسیر، گفت سوی اوست از هر سو مسیر…

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دل کنده بودند ولی نگران بودند، صدای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بلند شد: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ»… صدای گریه‌ی بانوان بلند شد، حضرت برگشتند، بارها رفتند و برگشتند تا اینکه مرتبه‌ی آخر رسید… وقتی مرتبه‌ی آخر همه را آرام کردند و خواستند برگردند دیدند که انگار پای رفتن ندارند، دخترِ حضرت ایشان را نگه داشتند، «یَا أبَتَاه رُدَّنَا إلَی حَرَم جَدّنَا»… ما را بین این حرامی‌ها تنها نگذارید… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: اگر می‌شد این کار را می‌کردم…

خدایا! تو را به آن لحظه‌ای که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از این دختربچّه‌ها دل کندند، به ما روزی کن که بغیر از امام زمان ارواحنا فداه از همه‌ی عالَم دل بِکَنیم…

این دختر تا بحال «نه» نشنیده بود، دیده بود که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با همه اینطور هستند که «نه» به زبان ایشان جاری نیست، این دختر تابحال «نه» از پدر خود نشنیده بود، همینکه این «نه» را از پدر شنید شروع کرد به گریه کردن، همینکه گریه کرد حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نتوانستند این گریه را تحمّل کنند و فرمودند: «لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَهً» اینطور در مقابلِ من اشک حسرت نریز «مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی»، مانندِ یتیم‌ها در مقابلِ من گریه نکن… وقتی کار تمام شد عمّه‌ی خودت را در قتلگاه تنها نگذار… لذا آن دختر نقل کرده است، با عمّه‌ی خود به قتلگاه آمدیم، هر چه نگاه کردیم… هنوز ساعتی نگذشته بود، هر چه تماشا کردیم هیچ اثر شناسایی ندیدیم، نه صورتی، نه لباسی، همینکه خواستیم گریه کنیم عدّه‌ای از این حرامی‌ها آمدند…


[۱]– سوره‌ی غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، جلد ‏۱، صفحه ۴۰۱ (اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَهِ فَاطِمَهَ الزَّکِیَّهِ حَبِیبَهِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ الَّتِی انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ کُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ کُنِ‏ الثَّائِرَ اللَّهُمَ‏ بِدَمِ أَوْلَادِهَا اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّهِ الْهُدَى وَ حَلِیلَهَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْکَرِیمَهَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا خَدِیجَهَ الْکُبْرَى صَلَاهً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ أَبِیهَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْیُنَ ذُرِّیَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَهِ أَفْضَلَ التَّحِیَّهِ وَ السَّلَام‏)

[۵] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۳ ، صفحه ۲۲۴ (جا، ، [المجالس] ، للمفید اَلصَّدُوقُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ اَلْقِیَامَهِ جَمَعَ اَللَّهُ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ فَیُنَادِی مُنَادٍ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلصِّرَاطَ قَالَ فَتَغُضُّ اَلْخَلاَئِقُ أَبْصَارَهُمْ فَتَأْتِی فَاطِمَهُ عَلَیْهَا السَّلاَمُ عَلَى نَجِیبٍ مِنْ نُجُبِ اَلْجَنَّهِ یُشَیِّعُهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ فَتَقِفُ مَوْقِفاً شَرِیفاً مِنْ مَوَاقِفِ اَلْقِیَامَهِ ثُمَّ تَنْزِلُ عَنْ نَجِیبِهَا فَتَأْخُذُ قَمِیصَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِیَدِهَا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ وَ تَقُولُ یَا رَبِّ هَذَا قَمِیصُ وَلَدِی وَ قَدْ عَلِمْتَ مَا صُنِعَ بِهِ فَیَأْتِیهَا اَلنِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَا فَاطِمَهُ لَکِ عِنْدِیَ اَلرِّضَا فَتَقُولُ یَا رَبِّ اِنْتَصِرْ لِی مِنْ قَاتِلِهِ فَیَأْمُرُ اَللَّهُ تَعَالَى عُنُقاً مِنَ اَلنَّارِ فَتَخْرُجُ مِنْ جَهَنَّمَ فَتَلْتَقِطُ قَتَلَهَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ کَمَا یَلْتَقِطُ اَلطَّیْرُ اَلْحَبَّ ثُمَّ یَعُودُ اَلْعُنُقُ بِهِمْ إِلَى اَلنَّارِ فَیُعَذَّبُونَ فِیهَا بِأَنْوَاعِ اَلْعَذَابِ ثُمَّ تَرْکَبُ فَاطِمَهُ عَلَیْهَا السَّلاَمُ نَجِیبَهَا حَتَّى تَدْخُلَ اَلْجَنَّهَ وَ مَعَهَا اَلْمَلاَئِکَهُ اَلْمُشَیِّعُونَ لَهَا وَ ذُرِّیَّتُهَا بَیْنَ یَدَیْهَا وَ أَوْلِیَاؤُهُمْ مِنَ اَلنَّاسِ عَنْ یَمِینِهَا وَ شِمَالِهَا .)

[۶] سوره مبارکه اسراء، آیه ۶۵ (إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ ۚ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلًا)

[۷] سوره مبارکه ص، آیه ۸۲ (قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ)

[۸] سوره مبارکه ص، آیه ۱۷ (اصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ)

[۹] سوره مبارکه ص ، آیه ۴۱ (وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ)

[۱۰] سوره مبارکه قمر، آیه ۹ (کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ)

[۱۱] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱ (سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)

[۱۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۳ (وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ)

[۱۳] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۶

[۱۴] سوره مبارکه انبیاء، آیات ۲۶ و ۲۷ (وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۚ بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ * وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۚ بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ)

[۱۵] الهدایه الکبرى ، جلد ۱ ، صفحه ۳۵۹ (وَ عَنْهُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ اَلْفَزَارِیِّ اَلْکُوفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِی نُعَیْمٍ عَنْ أَبِی أَحْمَدَ اَلْأَنْصَارِیِّ قَالَ: وَجَّهَ قَوْمٌ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُقَصِّرَهِ کَامِلَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ اَلْمَدَنِیَّ اَلْمَعْرُوفَ بِصَنَاعَهِ أَبِی مُحَمَّدٍ بِسَامَرَّا إِلَى اَلنَّاحِیَهِ فِی أَمْرِهِمْ قَالَ: کَامِلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لاَ یَدْخُلُ اَلْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَ مَعْرِفَتِی، وَ قَالَ مَقَالَتِی قَالَ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی أَبِی مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) نَظَرْتُ عَلَیْهِ ثِیَاباً بَیْضَاءَ نَاعِمَهً فَقُلْتُ فِی نَفْسِی وَلِیُّ اَللَّهِ وَ حُجَّهُ اَللَّهِ یَلْبَسُ اَلنَّاعِمَ مِنَ اَلثِّیَابِ وَ یَأْمُرُ بِمُوَاسَاهِ إِخْوَانِنَا وَ یَنْهَى عَنْ لُبْسِ مِثْلِهِ فَقَالَ: مُبْتَسِماً یَا کَامِلُ وَ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَیْهِ فَإِذَا هُوَ مِسْحٌ خَشِنٌ فَقَالَ هَذَا وَ اَللَّهِ أَهْدَى لَکُمْ فَخَجِلْتُ وَ جَلَسْتُ إِلَى بَابِ سِتْرٍ مُرْخًى فَجَاءَتِ اَلرِّیحُ فَکَشَفَتْ طَرَفَهُ فَإِذَا بِفَتًى کَأَنَّهُ فِلْقَهُ قَمَرٍ مِنْ أَبْنَاءِ أَرْبَعَهَ عَشَرَ فَقَالَ: کَامِلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، فَاقْشَعْرَیْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ أُلْهِمْتُ وَ قُلْتُ: لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ یَا سَیِّدِی فَقَالَ: جِئْتَ إِلَى وَلِیِّ اَللَّهِ وَ حُجَّتِهِ تُرِیدُ تَسْأَلُهُ هَلْ یَدْخُلُ اَلْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَ مَعْرِفَتِی وَ قَالَ مَقَالَتِی: فَقُلْتُ إِی وَ اَللَّهِ فَقَالَ: إِذاً وَ اَللَّهِ یَقُولُ دَاخِلُهَا لَیَدْخُلُهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ قَوْمٌ یُقَالُ لَهُمُ اَلْحَافِیَهُ قُلْتُ سَیِّدِی: وَ مَنْ هُمْ قَالَ قَوْمٌ مِنْ حُبِّهِمْ إِلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ یَحْلِفُونَ بِحَقِّهِ وَ لاَ یَدْرُونَ مَا فَضْلُهُ ثُمَّ سَکَتَ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ قَالَ: وَ جِئْتَ تَسْأَلُهُ عَنِ اَلْمُفَوِّضَهِ کَذَبُوا بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِیَهٌ لِمَشِیئَهِ اَللَّهِ فَإِذَا شَاءَ اَللَّهُ شَیْئاً شِئْنَا وَ اَللَّهُ یَقُولُ «مٰا تَشٰاؤُنَ إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اَللّٰهُ»  ثُمَّ رَجَعَ اَلسِّتْرُ إِلَى حَالِهِ فَلَمْ أَکْشِفْهُ فَنَظَرَ إِلَیَّ أَبُو مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ تَبَسَّمَ وَ قَالَ: یَا کَامِلَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ ، مَا جُلُوسُکَ وَ قَدْ أَنْبَأَکَ اَلْمَهْدِیُّ وَ اَلْحُجَّهُ بَعْدِی بِمَا کَانَ فِی نَفْسِکَ وَ جِئْتَ تَسْأَلُنِی عَنْهُ قَالَ فَنَهَضْتُ وَ أَخَذْتُ اَلْجَوَابَ اَلَّذِی أَسْرَرْتُهُ فِی نَفْسِی مِنَ اَلْإِمَامِ اَلْمَهْدِیِّ وَ لَمْ أَلْقَهُ بَعْدَ ذَلِکَ، قَالَ أَبُو نُعَیْمٍ : فَلَقِیتُ کَامِلاً فَسَأَلْتُهُ عَنْ هَذَا اَلْحَدِیثِ فَحَدَّثَنِی بِهِ عَنْ آخِرِهِ بِلاَ زِیَادَهٍ وَ لاَ نُقْصَانٍ .)

[۱۶] سوره مبارکه نجم، آیه ۱۷

[۱۷] صحیح مسلم، جلد ۴، صفحه ۱۸۸۸، حدیث ۲۴۳۵ (حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ عُثْمَانَ، حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَهَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَهَ، قَالَتْ: مَا غِرْتُ عَلَى نِسَاءِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، إِلَّا عَلَى خَدِیجَهَ وَإِنِّی لَمْ أُدْرِکْهَا، قَالَتْ: وَکَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا ذَبَحَ الشَّاهَ، فَیَقُولُ: «أَرْسِلُوا بِهَا إِلَى أَصْدِقَاءِ خَدِیجَهَ» قَالَتْ: فَأَغْضَبْتُهُ یَوْمًا، فَقُلْتُ: خَدِیجَهَ فَقَالَ: رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «إِنِّی قَدْ رُزِقْتُ حُبَّهَا»)

[۱۸] سوره مبارکه طه، آیه ۳۷

[۱۹] سوره مبارکه تکاثر، آیه ۸

[۲۰] سوره مبارکه نازعات، آیه ۲۴

[۲۱] سوره مبارکه طه، آیه ۴۴ (فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَىٰ)

[۲۲] سوره مبارکه ضحی، آیه ۶

[۲۳] سوره مبارکه ضحی، آیه ۶

[۲۴] سوره مبارکه ضحی، آیه ۸

[۲۵] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۸ ، صفحه ۳۱۲ (رَوَى أَخْطَبُ خُوارِزْمَ عَنِ اَلْمُهَذَّبِ عَنْ نَصْرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْمُقْرِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلنَّیْسَابُورِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَغْدَادِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَرِیرٍ اَلطَّبَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمَیْدٍ اَلرَّازِیِّ عَنِ اَلْعَلاَءِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ اَلْهَمْدَانِیِّ عَنْ أَبِی مِخْنَفٍ لُوطِ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : وَ سُئِلَ بِأَیِّ لُغَهٍ خَاطَبَکَ رَبُّکَ لَیْلَهَ اَلْمِعْرَاجِ قَالَ خَاطَبَنِی بِلُغَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأَلْهَمَنِی أَنْ قُلْتُ یَا رَبِّ أَنْتَ خَاطَبْتَنِی أَمْ عَلِیٌّ قَالَ یَا أَحْمَدُ أَنَا شَیْءٌ لاَ کَالْأَشْیَاءِ لاَ أُقَاسُ بِالنَّاسِ وَ لاَ أُوصَفُ بِالشُّبُهَاتِ بِالْأَشْیَاءِ خَلَقْتُکَ مِنْ نُورِی وَ خَلَقْتُ عَلِیّاً مِنْ نُورِکَ فَاطَّلَعْتُ عَلَى سَرَائِرِ قَلْبِکَ فَلَمْ أَجِدْ إِلَى قَلْبِکَ أَحَبَّ إِلَیْکَ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَخَاطَبْتُکَ بِلِسَانِهِ کَیْمَا تَطْمَئِنَّ قَلْبُکَ .)

[۲۶] سوره مبارکه طه، آیه ۱۴ (إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی)

[۲۷] مناقب خوارزمی، صفحه ٧٩ (وأنبأنی مهذب الائمه هذا ، أخبرنا أبو القاسم نصر بن محمد بن علی بن زیرک المقری ، أخبرنا والدی أبو بکر محمد ، قال أبو علی عبد الرحمان بن محمد بن أحمد النیسابوری ، حدثنا أحمد بن محمد بن عبد الله النانجی البغدادی ، ـ من حفظه بدینور ـ حدثنا بن محمد بن جریر الطبری ، حدثنی محمد بن حمید الرازی ، حدثنا العلاء بن الحسن الهمدانی ، حدثنا أبو مخنف لوط بن یحیى الازدی عن  عبد الله بن عمر قال : سمعت رسول الله ـ وسئل بأیلغه خاطبک ربک لیله المعراج؟ ـ فقال : خاطبنی بلغه علی بن أبی طالب ، فالهمنی أن قلت یا رب خاطبتنی أنت أم علی؟ فقال یا أحمد أنا شیء لیس کالاشیاء لا اقاس بالناس ولا أو صف بالشبهات ، خلقتک من نوری وخلقت علیاً من نورک فاطلعت على سرائر قلبک فلم اجد فی قلبک احب الیک من علی بن أبی طالب خاطبتک بلسانه کیما یطمئن قلبک)

[۲۸] المناقب للخوارزمی، صفحات ۳۵۲- ۳۵۱ (…..دخل علی أخی عقیل فقال : والله یا أخی ، ما فرحت بشیء قط کفرحی بتزویجک فاطمه ابنه رسول الله ۹ یا أخی ، فما بالک لا تسأل رسول الله ان یدخلها علیک فتقر أعیننا باجتماع شملکما؟ فقلت : والله یا اخی انی لأحب ذلک ومایمنعنی أن اسأل رسول الله ذلک الا حیاء منه فقال: اقسمت علیک ، إلا قمت معی ترید رسول الله ۹ فلقیتنا فی الطریق ام أیمن ـ مولاه رسول الله فذکرنا ذلک فقالت: لا تفعل یا أبا الحسن ، ودعنا نحن نکلم فی هذا ، فان کلام النساء فی هذا الأمر احسن وأوقع فی قلوب الرجال ، قال ثم انثنت راجعه فدخلت على ام سلمه بنت أبی امیه بن المغیره زوج النبی فأعلمتها بذلک واعلمت نساء رسول الله جمیعاً فاجتمعت امهات المؤمنین إلى رسول الله وکان فی بیت عائشه بنت أبی بکر فاحدقن به وقلن : فدیناک بآبائنا وامهاتنا یا رسول الله قد اجتمعنا لأمر لو ان خدیجه فی الاحیاء ، لقرت بذلک عینها ، قالت ام سلمه : فلما ذکرنا « خدیجه » بکى رسول الله ثم قال : خَدِیجَهُ وَ اَینَ‌ مِثْلُ‌ خَدِیجَهَ ؟!؟ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ آزَرَتْنِی عَلَی دِینِ اللَّهِ وَ اَعَانَتْنِی عَلَیهِ بِمَالِهَا اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَمَرَنِی اَنْ اُبَشِّرَ خَدِیجَهَ بِبَیتٍ فِی الْجَنَّهِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِیهِ وَ لَا نَصَب‌ قالت ام سلمه : فقلنا فدیناک بآبائنا وامهاتنا یا رسول الله انک لم تذکر من خدیجه أمراً إلا وقد کانت کذلک ، غیر انها قد مضت إلى ربها، فهنأها الله بذلک وجمع بیننا وبینها فی درجات جنته ورحمته ورضوانه یا رسول الله هذا اخوک فی الدین وابن عمک فی النسب علی بن أبی طالب یحب ان تدخل زوجته فاطمه وتجمع بها شمله فقال رسول الله: یا ام سلمه فما بال علی لا یسألنی ذلک؟ قلت یمنعه من ذلک الحیاء منک یا رسول الله………)

[۲۹] کنز الفوائد للکراجکی، صفحه ۱۱۷ (فلما تزوج النبی صلى الله علیه واله خدیجه علیه السلام اخبرها بوجده بعلی ومحبته فکانت تستزیده فتزینه وتحلیه وتلبسه وترسله مع ولائدها ویحمله خدمها فیقول الناس هذا اخو محمد واحب الخلق إلیه وقره عین خدیجه ومن اشتملت السعاده علیه وکانت الطاف خدیجه تطرق منزل أبی طالب لیلا ونهارا وصباحا ومساء)