«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه باعظمت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، خاصّه حضرت رضا علیه آلاف التحیّه و الثّناء صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب به پیشگاهِ حضرت بقیّه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ الشَّهادَهَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

خیلی از خانواده‌ها و شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه گرفتارِ بیماری هستند، بیمارستان‌ها جای خالی ندارند و پذیرش نمی‌کنند. خدایا! تو را به حق پدرِ امام رضا صلوات الله علیه حضرت موسی بن جعفر علیه أفضل صلواه المصلّین حاجات مؤمنین را روا و همه‌ی بیماران را شفاء عنایت بفرما، صلواتی مرحمت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مرور جلسات قبل

به محضر عزیزان عرض می‌کردیم که از خیانت‌های عمدی یا غیرعمدی که در سقیفه رخ داد این بود که مقام امامت به قدرت و حکومت تنزّل پیدا کرد.

گرچه «حکومت» مهم‌ترین وسیله‌ی بسطِ یَدِ معصوم برای هدایت و عدالت است، ولی همه‌ی شئونِ امامت این نیست، اگر زیارت جامعه را نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که شئون متعددی در آن ذکر شده است، اساساً امام معصوم فقط امامِ ما نیست، امامِ همه‌ی عوالم است، امامِ جن و ملک هم هست، و حکومت شأنی از شئونِ امامت است، گرچه شأن خیلی مهمّی است.

اثری که روی شیعیان گذاشت این بود که این‌ها خیال کردند هر کسی که حکومت دارد و قدرت دارد امام است، وگرنه باید برویم و زندگی خودمان را کنیم!

این ما هستیم که باید زندگیِ خود را با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تنظیم کنیم

من این مطلب را چند مرتبه عرض کرده‌ام که امام سجّاد صلوات الله علیه با عدّه‌ای به حج تشریف برده بودند، در مسیرِ حج… این اجماع شیعه است و تقریباً تا آنجایی که من دیدم فتوای خلافی وجود ندارد که نماز نافله در ظهر و عصر، برای مسافر ساقط است، حضرت زین العابدین سلام الله علیه که شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواندند، در سفر نافله‌ی ظهر و عصر را نمی‌خواندند، حضرت می‌خواستند حرکت کنند، همسفری‌ها می‌گفتند کمی صبر کنید تا ما نافله‌ی خودمان را بخوانیم!

اینکه «باید خودشان را با امام تنظیم کنند» را نداشتند، نه در مناسک، نه در عبادات، نه در شکل. فکر نمی‌کردند که باید خودشان را با امام تنظیم کنند.

وقتی مردم نسبت به بعضی از ضروری‌ها حساس نیستند

یک سوزن به خودمان بزنم که امروز ما هم وضع خیلی خوبی نداریم، خودمان را فقط در بعضی از امور با امام تنظیم می‌کنیم، در بسیاری از امور با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تنظیم نیستیم، از جمله اینکه این ضرورت را حس کنیم که حاکمیت و حکومت باید بر اساس دستورات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین باشد، این توجّه هم در نقاط مهمی از حاکمیت نیست، هم در مردم وجود ندارد، چون اگر در مردم باشد مطالبه رخ خواهد داد و خودشان نیز رعایت می‌کنند، این مطالبه در مردم هم نیست.

شاید برای مردم این مهم باشد که روغن تراریخته نخوریم، این خوب است که به این موضوع توجّه کنند، مثلاً مردم به این موضوع توجّه دارند که تبلیغات تلویزیونی بگوید که این روغن غیرتراریخته است، خوب هم هست، مثلاً به این موضوع توجه دارند که فلان مسئول سیبِ سلامت دارد، اینکه انسان به این چیزها توجّه کند خوب است و ضرر نمی‌کند و مسلّماً حواس انسان باید به سلامتی خود باشد، انسان هرچه به این چیزها توجّه کند خوب است، انسان هرچه افزودنی مجاز و غیرمجاز کمتری بخورد کند بهتر است. اما وقتی بودجه‌ی هفتصد هزار میلیارد تومانی تصویب می‌شود، معمولاً نه کارشناسان و نه مردم به این موضوع توجّه ندارند که این موضوع چه نسبتی با دستوراتِ دینی دارد، معمولاً این بودجه بصورتِ عرفی بسته می‌شود.

اگر الآن من بیایم و به شما بگویم که خلیفه دوم در تقسیم بیت المال و غنائم، بین مردم آمد و شرایط غیرمساوی درنظر گرفت، ممکن است در ذهن شما بیاید که بدعت رخ داد. درواقع او بیت المال را به یک شیوه‌ای تقسیم کرده است.

حال مگر تصویب بودجه چیست؟ ما هم در حال تقسیم بیت المال هستیم. مسلّماً نمی‌خواهم بگویم که الآن باید به هر کسی یک مقدار مساوی پول بدهند، چون اولاً شرایط حکومت با آن زمان تفاوت دارد، ثانیاً ما در حکومت «فقر» تولید می‌کنیم، لذا حکومت باید هم خاطیانی که کم‌کاری کرده‌اند را محاکمه کند، هم باید جبرانِ فقر کند.

ما با یک سیاستگذاری خودمان عدّه‌ای را به بورس فرا می‌خوانیم و بعد آن‌ها را متضرر می‌کنیم، مسلّماً باید این خسارت را از یک طریقی جبران کنیم، غیر از اینکه اگر آن فرد کم‌کاری یا سهل‌انگاری کرده است که منجر به مجازات می‌شود و باید محاکمه شود، باید خسارتی که به مردم زده‌اند را از بیت المال جبران کنند، فقر بسیاری از مردم حاصلِ تصمیماتِ اقتصادی حکومتی است، بخشی از مردم فقیر هستند، اما برای بخشی هم اینطور است که این تصمیمات است که آن‌ها را فقیر می‌کند، لذا باید جبران کنند.

در روزگار گذشته، چون خیلی شرایطِ این موضوع نبوده است از این تصمیمات اقتصادی که ناگهان اقتصاد را بالا و پایین کند نمی‌گرفتند، لذا بیت المال را یکسان تقسیم می‌کردند، امروز عدالت این نیست که بیت المال را یکسان تقسیم کنند، امروز باید ابتدا به فقرا برسند، چون خودِ حکومت‌ها بوده‌اند که این فقرا را فقیر کرده‌اند. این موضوع بر سرِ جای خود که «عدالت لزوماً تساوی نیست»، الآن هم بحثِ ما این نیست، اما این حساسیت، که این بودجه‌ای که تصویب شده است، چقدر عدالت‌محور است؟! نمی‌شود که شیعه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه باشیم ولی تقسیم بودجه‌ی ما به شیوه‌ی خلیفه دوم باشد!

حال شما چقدر حساس هستید و روی منبر شنیده‌اید که خلیفه دوم در آنجا بودجه را مساوی نمی‌داد اما حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تساوی برقرار می‌کردند؟

حال بسم الله! این گوی و این میدان! شما چقدر نسبت به این موضوع حساس هستید؟ جامعه چقدر نسبت به این موضوع حساس است؟ شما قبول دارید که حساس نیست، این موضوع اصلاً برای جامعه مسئله نیست که نظامِ عدالت‌محور برای تصویب بودجه و تقسیم بیت المال بین مردم به نسبت‌هایی که عدالت اقتضاء می‌کند.

ما این مباحث را هم در مجلس نمی‌بینیم، هم مطالبه‌ی این موضوع را در مردم!

از این موضوع خیلی تعجّب نکنیم که چرا قدما این کارها را می‌کردند، مسلّماً طرف در حالِ حکومت کردن بوده است و به سلیقه‌ی خود عمل کرده است!

درست است که ما هر کسی که حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را غصب کرده است «غاصب» و «طاغوت» می‌بینیم، این موضوع بر سرِ جای خود، اما عملِ او چه بوده است؟ او می‌خواسته است که منابع اقتصادی را مدیریت کند.

خلیفه دوم می‌گوید من بیت المال را هر سال یک مرتبه بین مردم تقسیم می‌کنم.

وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حکومت می‌رسند هر هفته یک مرتبه بیت المال را بین مردم تقسیم می‌کردند که نماند، یعنی درواقع حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تا سر سال صبر نمی‌کردند، یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آن پولی که باید به دست مردم می‌رسید را واجبِ فوری می‌دیدند ولی آن‌ها واجبِ تأخیری و واجبِ وقت‌دار می‌دیدند، مثلاً می‌گفتند تا سرِ سال صبر می‌کنیم!

یک پولی به دستِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌رسد، غروب گذشته بوده است، حضرت می‌فرمایند: بیایید تا این پول را تقسیم کنیم، برخی از اصحاب می‌گویند صبر کنید تا صبح این کار را کنیم، حضرت می‌فرمایند: آیا شما تضمین می‌دهید که من تا صبح زنده باشم؟ می‌گویند: نه! این موضوع که در اختیارِ ما نیست! حضرت می‌فرمایند: پس شمع بیاورید و تقسیم کنید!

حال ما آنچه که باید به فقرا بدهیم را چطور و چه زمانی می‌دهیم؟ نمی‌خواهم بگویم در شیوه‌ی توزیع اشتباه می‌کنیم، بحثِ غلط یا درست بودن نیست، بحثِ این است که ما حساس باشیم که بر روی چه حسابی این کار را انجام می‌دهیم؟ آیا با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌سنجی؟ آیا سعی می‌کنی از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تبعیّت کنی یا نه؟ آیا اصلاً این موضوع مسئله‌ی ما هست یا نه؟

سیب سلامت و تراریخته و فاسد نبودن و… جزوِ حساسیت‌های ما هست که کارِ درستی هم هست، اما اینکه تربیتِ نظام آموزش و پرورش ما چگونه است؟ آیا بر اساسِ تعالیمِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است یا نه؟ امسال که ماه مبارک رمضان در شرایطی هست که آموزش‌ها بصورت مجازی برگزار می‌شود، بچه‌های دبیرستانی روزه هستند، می‌توانستند بر فرض مثال آموزشِ مجازیِ این‌ها را ظهر قرار بدهند که راحت روزه بگیرند، ما روایاتی داریم که اصلاً می‌گویند در ماه مبارک رمضان کار نکنید که روزه بگیرید، حال الآن این نوجوان باید هفت صبح بیدار شود که… این آموزش که مجازی است، حضوری هم نیست که بگویید سخت است.

علّتِ این موضوع این است که آموزش و پرورش ما بر اساسِ ماه مبارک رمضان تنظیم نشده است، بلکه بر اساسِ خودش تنظیم است، اصلاً می‌توانست در این ایام تعطیل باشد و بجای آن یک ماه دیگر تعطیل نباشد.

آیا آموزش و تربیت و بودجه‌ی ما به این موضوع حساس هست؟ ما اصلاً این حساسیت را نداریم، هم ما نداریم و مطالبه وجود ندارد، دولتمردها هم که سرشان شلوغ است و کارهای مهم‌تر دارند و وقت ندارند که به این چیزها فکر کنند! چه بسا اگر کسی هم بخواهد این موضوع را دستکاری کند به او بگویند که تو تک‌روی کرده‌ای، اگر یک مدرسه هم بخواهد این کار را کند می‌گویند چرا تو تک‌روی می‌کنی؟

اگر می‌بینیم مردم به نافله نخواندنِ حضرت زین العابدین سلام الله علیه توجّه نمی‌کردند، یا توجّه به تقسیم‌بندیِ غنائم نداشتند، این‌ها چیزِ خیلی عجیبی نیست، چون حکومت‌ها می‌خواستند اداره کنند، ما هم هنوز خیلی راه داریم که…

مثلاً اینکه ما بدانیم چه قوانینِ بین المللی به قوانینِ ما حاکم است؟ آیا گاهی این‌ها نفی سبیل می‌شود یا نه؟ آیا این‌ها سلطه‌ی کفار به ما هست یا نیست؟ بعضی‌ها خیلی کم در مورد ۲۰۳۰ حساس شدند، اما این قراردادها که فقط یک مورد ۲۰۳۰ نیست، شاید شانزده قرارداد دیگر مانند ۲۰۳۰ هست. ما اصلاً حساس نیستیم، ابتدای کار این است که انسان حساس باشد، اما این حساسیت در ما وجود ندارد.

بیانِ شریعت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم توسط اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بصورت تدریجی بود

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت زین العابدین صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین سعی می‌کردند آرام آرام نگاه مردم را به مقوله‌ی دین و امام تغییر بدهند. مثلاً از حضرت زین العابدین صلوات الله علیه رسیده است که ایشان در حالِ نماز خواندن بودند و اذان فرمودند، بعد از «حیّ علی الفلاح» فرمودند: «حیّ علی خیرالعمل».

انسان نباید در بین اذان حرف بزند، چون فصولِ اذان عبادت است، بعد دیدند حضرت سجّاد صلوات الله علیه فرمودند: «حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ وَیَقُولُ: هُوَ الْأَذَانُ الْأَوَّلُ»،[۴] این موضوع در «مصنّف» ابن ابی شیبه آمده است، یعنی اذانِ اول این بوده است.

شرایط برای بیان سخت بوده است، اینطور نبوده است که حضرت بتوانند یک مرتبه همه‌ی بدعت‌ها را بفرمایند، چون مسلّماً آن جامعه اصلاً قبول نمی‌کرد.

کمااینکه اگر ما امروز دچار بدعتی شده باشیم و یک نفر بیاید و جلوی ما را بگیرد، او را بعنوانِ بی‌دین می‌زنیم، چون خطرِ بدعت این است که جزوِ دین تلقّی می‌شود.

آن جامعه حتّی «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را بخاطرِ مخالفت با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نمی‌گفتند، یعنی در نماز خود بعد از سوره حمد، «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را خیلی آرام می‌گفتند و بعد سوره‌ی توحید را می‌خواندند، اگر الآن هم برخی از قرّاء آن‌ها را ببینید «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را یا اخفاتی می‌خوانند و یا اصلاً رد می‌کنند و نمی‌خوانند.

امام سجّاد علیه السلام می‌فرمودند: ما فرزندانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جهر به «بسم الله الرّحمن الرّحیم» می‌کنیم، یعنی «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را بلند می‌گوییم.

حال جالب است، چرا «ما فرزندانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها»؟ چون این موضوع مشهور است، اگر تفسیر فخررازی را ببینید در بحث فقهی می‌گوید: آیا «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را در نماز جهر کنیم یا اخفاتی؟ می‌گوید: اختلاف است! علی بن ابیطالب صلوات الله علیه جهر به «بسم الله الرّحمن الرّحیم» می‌کرده است، بنی‌امیّه برای مخالفت با او به فقهای خود فشار آوردند که «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را به جهر نخوانند و سنّتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را حذف کردند، بعد می‌گوید: چون حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند «رَحِمَ اللَّهُ عَلِیا اَللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیثُما دَارَ» خدایا! حق را به دورِ علی بگردان، من به علی بن ابیطالب علیه السلام اقتدا می‌کنم.

حال حضرت سجّاد صلوات الله علیه می‌فرمایند: ما فرزندانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور عمل می‌کنیم.

یعنی آرام آرام و یک به یک بیان می‌فرمایند.

آن جامعه این موضوع را قبول نداشتند که امام معلّم است، برای همین هم به سراغ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و حضرت سیّد السّاجدین سلام الله علیه نمی‌رفتند، کم‌کم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یک بابی را باز می‌کنند و آن هم این است که اولاً مسئله‌ی امامت یک مسئله‌ی استمراری است، یعنی نمی‌شود زمین بی‌امام باشد، بعد شروع می‌کنند و برخی از شئونِ ظاهریِ امام را آرام آرام به مردم می‌گویند.

این‌ها خیلی سخت بود، چون اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم باید از حکومت‌ها تقیّه می‌کردند… چون اگر شما شرایطی را برای امام بشمارید که معلوم بشود حاکم وقت این شرایط را ندارد…

جامعه امام را حاکم می‌بیند، یعنی درواقع شاه را امام می‌بیند، برای همین هم می‌گویند شما حاکم شوید که امام بشوید، حال اگر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بیایند و شرطی برای حاکم بگذارند که محرز باشد در شاهِ فعلی نیست، مثلاً در این خصوصیت در عبدالملک مروان و منصور دوانیقی و معاویه نیست، این به معنای معارضه است، یعنی تو امام نیستی و شرطِ امام را نداری.

برای همین امر مسلّماً سخت است که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین این شرایط را به آن‌ها بفرمایند. اگر بخواهند به جامعه هم بفرمایند، دیندارانِ جامعه به همان دینداری عادت کرده‌اند که خودشان دین می‌پندارند، با این‌ها هم سخت است، اینکه انسا بخواهد چیزی را که مردم جزوِ دین می‌دانند را تغییر بدهد سخت است.

در این صورت مرزِ شیعیانِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم با بقیه مشخص می‌شود و جانشان به خطر می‌افتد، این هم یک سختیِ دیگر است.

یعنی فرض بفرمایید اگر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌فرمودند که شیعیانِ ما در کوفه به فلان شکل نماز بخوانند، در این صورت چه نتیجه‌ای حاصل می‌شد؟ وقتی نماز می‌خواندند شیعیان لو می‌رفتند.

اگر شما تاریخ را ببینید، عبیدالله زیاد برای اینکه یک شیعه پیدا کند که نفوذ کند می‌بینید که خیلی جستجو کرده است، در نهایت هم از طولِ نمازِ او لو رفته است که او شیعه است! «إنّ هؤلاء الشّیعه یکثرون الصّلاه»،[۵] حال تصوّر بفرمایید که از ابتدا مدلِ نماز خواندنِ او و اذکارِ نمازِ او متفاوت بود که مسلّماً شیعیان بزودی لو می‌رفتند، آن هم در شرایطی که شرایطِ خوف است، در شرایطی که حبِّ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه جرم است، در شرایطی که نعوذبالله لعنِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه جزوِ مناسکِ عبادی و منبر و نمازجمعه است، اصلاً بنی‌امیّه خطبه‌ی عید را به قبل از نماز موکول کردند و لعن را به انتهای خطبه موکول کردند، که مردم که یک به یک جمع می‌شوند، در انتهای خطبه که همه برای نماز آماده می‌شوند لعن را بشنوند، چرا؟ چون خطبه‌ی عید بعد از نماز است، اگر نماز را می‌خواندند مردم متفرق می‌شدند، اما آن‌ها می‌خواستند مردم بشنوند.

مسلّماً حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که نمی‌توانستند حقایق دین را به این‌ها حضرت را امام نمی‌دانستند آموزش بدهند، اصلاً شرایط بیان هم نیست، لذا معذور هستند.

اگر این شب‌ها دقّت کرده باشید می‌بینید من بصورتِ زیرپوستی برای کسانی که به آتش‌بسِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه با معاویه اعتراض داشتند اعتذار جور کردم، چون این‌ها به اندازه‌ی فهم‌شان به ظاهر درست می‌گفتند، اصلاً برای همین ماجرای حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام و حضرت خضر علیه السلام را عرض کردم، این‌ها به ظاهر درست می‌گفتند، نمی‌دانستند که امام سر در عوالم دارد، نمی‌فهمیدند که امام عصمت دارند، نمی‌دانستند، چه کسی به این‌ها گفته بود؟ اصلاً کسی اجازه نمی‌داد که این چیزها منتشر بشود، حکومت اجازه نمی‌داد مثلاً در مسجد کوفه دو نوع نماز خوانده بشود، در اینصورت که شیعیان را قتل‌عام می‌شدند، امام هم به این کار راضی نبود، همانطور که بعدها که شیعیان متوجه شدند مناسک‌شان متفاوت است، یعنی درواقع مناسکِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با بنی امیّه و بنی عباس متفاوت است، باز حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه به «علی بن یقطین» فرمودند: تو در خانه‌ی خودت هم مانندِ آن‌ها وضو بگیر و نماز بخوان؛ چون در غیر اینصورت او را می‌کشتند.

پس «بیان» هم محدودیت‌های خیلی زیادی دارد، نباید شیعیان لو بروند.

خیلی آرام آرام و مورد به مورد می‌شود بیان کرد، تا بفهمند ما باید رده‌بندی کنیم، خودی و غیرخودی داریم، تقیّه داریم، مراعات داریم، چه کسی محرمِ اسرارِ عبادی و ولاییِ ماست، این‌ها آرام آرام فهمیده شده است، این مردم که همان روز اول نمی‌دانستند.

همینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفتند، عبارتی که منسوب به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است این است که یا مالک! «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الاَْشْرَارِ»،[۶] دین در دست اشرار اسیر بود.

بعد از آن هم که معاویه است، بعد از آن هم که دستِ بدتر از معاویه است.

وقتی امام باقر صلوات الله علیه از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بیان می‌نمایند

لذا این کارِ خیلی بزرگی است که این عبارات در این شرایط از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین سر بزند که مثلاً به امام باقر صلوات الله علیه عرض کردند: آقا جان! مگر مردم قرآن ندارند؟ «مَا یَکْفِیهِمُ اَلْقُرْآنُ ؟»[۷] آیا قرآن کافی نیست؟ مگر قرآن هدایتگر نیست؟ پس قرآن امام است!… در آن ذهن‌ها که امامِ هدایتگر نبود، در آنجا یزید بود، می‌گفتند او یک شاه است که حکومت را اداره می‌کند و یک قرآن هم داریم که هدایت می‌کند.

حضرت فرمودند: بله! قرآن کافی است، «إِنْ وَجَدُوا لَهُ مُفَسِّراً».

ببینید از چه شئونی شروع شده است، من سعی می‌کنم سیرِ تبلیغِ این روایات را برای شما تاریخ‌گذاری کنم.

حضرت فرمودند: اگر مفسّری داشته باشد بله! آن شخص عرض کرد: «مَا فَسَّرَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ؟» مگر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قرآن کریم را تفسیر نکرده‌اند؟ فرمودند: «بَلَى قَدْ فَسَّرَهُ لِرَجُلٍ وَاحِدٍ» بله! برای یک نفر تفسیر نمودند.

اگر طرف بگوید: نه! یعنی چه که برای یک نفر تفسیر کرده‌اند؟ مگر قرآن برای همه نبود؟… مسلّماً حضرت اینطور می‌فرمودند که اگر برای همه بود که آن تفسیرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای همه در کجاست؟ اگر بگوید برای یک نفر است، بعد می‌گوید روز اولی که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حکومت رسیدند، نوشته‌اند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه لباسِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، عبای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، عمامه‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، کفشِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، شمشیرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به تن داشتند، چون می‌خواستند بفرمایند که نفس الرّسول آمده است و من الآن صرفاً خلیفه چهارم نیستم، من شاهِ چهارم نیستم، شاه امام نیست.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آمدند و نشستند، توضیحات جالبی هم آمده است که اگر به آن بحث‌ها ورود کنم خیلی طول می‌کشد، سپس حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی».[۸]

قبلی‌ها حتّی توانِ این موضوع را نداشتند که از روی قرآن کریم بخوانند! حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: «سَلُونِی عَنْ کِتَابِ اَللَّهِ» از کتاب خدا بپرسید، هیچ آیه‌ای نیست الا اینکه من می‌دانم چه زمانی نازل شده است و درباره‌ی چه چیزی نازل شده است و موضوعِ آن آیه چه بوده است. توجّه کنید که چه ادّعای سنگینی است! «سَلُونِی عَنْ طُرُقِ اَلسَّمَاءِ فَإِنِّی أَعْرَفُ بِهَا مِنْ طُرُقِ اَلْأَرْضِ».[۹]

این در چه شرایطی است؟ این در شرایطی است که آن‌ها این صندلی خلافت را در حد یزید می‌دیدند.

حال امام باقر صلوات الله علیه می‌فرمایند: بله! «بَلَى قَدْ فَسَّرَهُ لِرَجُلٍ وَاحِدٍ، وَ فَسَّرَ لِلْأُمَّهِ شَأْنَ ذَلِکَ اَلرَّجُلِ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ».

ببینید چقدر این حرف سنگین است، سائل گفت: «یَا أَبَا جَعْفَرٍ کَأَنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ خَاصُّ لاَ یَحْتَمِلُهُ اَلْعَامَّهُ»، مردم این حرف‌ها را تحمل نمی‌کنند و اگر من بیان کنم برای من خطر جانی دارد.

یعنی در آن جامعه اگر در این حد بگوییم که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مفسّر قرآن کریم هستند خطر دارد، حال اینکه شأن امامت که مفسّر قرآن کریم نیست، «مفسّر قرآن کریم» یکی از شئونِ امام است.

حضرت باقر صلوات الله علیه فرمودند: «أَبَى اَللَّهُ أَنْ یُعْبَدَ إِلاَّ سِرّاً حَتَّى یَأْتِیَ إِبَّانُ أَجَلِهِ اَلَّذِی یُظْهِرُ فِیهِ دِینَهُ» خدای فعلاً از این موضوع که دینِ او آشکارا پرستیده بشود، باید فعلاً سِرّی باشد. یعنی فعلاً هم نمی‌شود این حرف‌ها را زد و اینطور نیست که بگوییم این حرف‌ها زمانِ امام باقر صلوات الله علیه آزاد شد و دیگر همه به راحتی می‌گویند، نمی‌شد گفت. هنوز هم نمی‌شود این حرف‌ها را گفت، هنوز هم جرأت نمی‌کنیم بگوییم که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین توحیدی که از غیرِ مسیرِ ولایتشان باشد را با توهّم یکی می‌دانند، آن زمان که هزار و چهارصد سال قبل بوده است.

پس امام مفسّر است، اگر گیر کردیم باید از امام سؤال کنیم، این موضوع برای زمان امام باقر صلوات الله علیه است، تازه می‌فرمایند مردم نمی‌توانند این مطالب را تحمّل کنند.

آیا زمین بدونِ حجّت خدا می‌ماند؟

در کافی شریف نقل شده است که طرف سراغ امام صادق صلوات الله علیه می‌آید و عرضه می‌دارد: «تَکُونُ اَلْأَرْضُ لَیْسَ فِیهَا إِمَامٌ»،[۱۰] آیا می‌شود که زمین بدونِ امام باشد؟

در این جامعه لزوماً هنوز مباحث باطنی را نمی‌فهمند، آیا می‌شود زمین بدونِ امام باشد؟ آیا باید حتماً امامی وجود داشته باشد؟ حضرت می‌فرمایند: نمی‌شود.

از امام رضا صلوات الله علیه پرسیدند: «تَخْلُو اَلْأَرْضُ مِنْ حُجَّهٍ»،[۱۱] آیا می‌شود زمین بدونِ امام باشد؟ حضرت فرمودند: نه نمی‌شود.

این «نه نمی‌شود» مانند این می‌ماند که من که الآن مجتهد نیستم، اگر بپرسم برای احکام باید چکار کنم، می‌گویند: باید به سراغ مجتهد بروی، حال اگر بپرسم می‌شود مجتهد وجود نداشته باشد؟ می‌گویند: نه. فعلاً لزوماً این حرف‌ها را نمی‌فهمد که باطن است یا ظاهر است یا غایب است یا ولایت وجودی دارد و…

درواقع اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در حالِ آموزش به جامعه هستند که امام معلم هم هست. تا اینکه جامعه به اینجا برسد که امام معلمِ چه چیزهایی هست؟ مثلاً یکی از موارد این است که امام مفسّرِ قرآن کریم است، یکی از آن‌ها این است که احکام را می‌داند، یعنی جامعه این‌ها را می‌فهمند، یعنی می‌فهمیدند که ما به احکام دسترسی نداریم اما علم به احکام دارد. حال اینکه «علم به احکام دارد» یعنی آیا یک آموزش زود بازده‌ی سریع از پدرِ خویش گرفته‌اند؟ یا به روشِ دیگری؟ جامعه نمی‌داند، فعلاً فقط می‌داند که امام علم به احکام دارد؛ خلاصه اینکه جامعه می‌داند امام معلم هست.

وقتی امام معلم باشد، اولین نکته این است که بروم و مجهولاتِ خودم را از او بپرسم. چون زمان امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حضرت سجّاد صلوات الله علیه، اصلاً «بروم و بپرسم» مسئله نبود.

طرف به محضر امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد: «تَکُونُ اَلْأَرْضُ لَیْسَ فِیهَا إِمَامٌ»، آیا می‌شود زمین بدونِ امام باشد؟ حضرت فرمودند: نخیر! نمی‌شود. طرف پرسید: «یَکُونُ إِمَامَانِ؟»

حال آیا در تهران فقط یک معلمِ دیفرانسیل داریم؟ آیا فقط یک معلم فیزیک در تهران داریم؟ آیا فقط یک جراح قلب در تهران داریم؟ مسلّماً نه! آیا فقط یک مرجع تقلید داریم؟ مسلّماً نه!

این چون فضا را معلّمی می‌فهمد می‌گوید: آیا می‌شود دو امام باشند؟ مسلّماً اگر دو امام همزمان باشد بیشتر هم می‌شود دیگر، حضرت می‌فرمایند: نه!

یعنی معنای امامت آهسته آهسته روشن می‌شود. حضرت فرمودند: «لاَ إِلاَّ وَ أَحَدُهُمَا صَامِتٌ» مگر اینکه یک نفر شأن امامت دارد ولی سکوت می‌کند.

در ادامه می‌پرسد: آیا امام، امامِ بعد از خود را می‌شناسد؟… چه کسی این سؤال را می‌پرسد؟ مسلّماً کسی که خودِ او امامِ بعد را نمی‌شناسد، اگر خودِ او بشناسد که مسلّماً باید خود امام بشناسند، این راوی چه زمانی این سؤال را می‌پرسد؟ زمانی که خودِ او امام بعدی را نشناسد، یعنی می‌خواهد بداند که آیا امام این علم را دارد یا نه، اگر همه این علم را داشته باشند که مسلّماً کسی مورد سؤال قرار نمی‌گیرد، وقتی این سؤال را می‌پرسد یعنی قاطبه‌ی شیعه نمی‌دانند که امام بعدی کیست.

ما کلمات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از این طرف و آن طرف به یکدیگر متصّل می‌کنیم و می‌گوییم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همه‌ی این‌ها را در غدیر فرموده‌اند، بعد آنجا می‌گوییم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روز غدیر نام ائمه را فرموده‌اند و این جماعت نمی‌دانند!

خطبه‌ی غدیر یک خطبه‌ی کوتاهی است، بعضی از آن‌ها کلمات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است ولی خصوصی است. این موضوع مهم است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کدام را برای چند هزار نفر فرموده‌اند و کدامیک را پنهانی فرموده‌اند. جملاتی که مردم در این خطبه غدیر حفظ می‌کنند جملاتِ غلطی نیست، اما اینکه همه‌ی آن‌ها در یک مجلسِ عمومی و با این ترکیب فرموده باشند محل اشکال است، بعد ما دیگر نمی‌توانیم بعضی جاها تحلیل کنیم.

معلوم است که غاطبه‌ی مردم نمی‌دانستند که امام بعدی کیست.

آیا امام، امام بعدی را می‌شناسد؟ بله!

گفت: آن موعود را چطور؟ آیا می‌شناسد؟ فرمودند: بله!

چون آن موعود را هم به همین میزانی که شما می‌شناسید نمی‌شناختند، روایات در دوره‌ی غیبت آشکار شده است که ما چیزهایی فهمیده‌ایم، زمان معصومین علیهم السلام، این فهمِ ما از امامت فهمِ شاگردهای تراز اول بوده است، از این جهت ما جلو هستیم، دوره‌ی غیبت برکاتی دارد، یکی از آن‌ها این است که ما بخشی از آن چیزی را که سلمان‌ها و ابوذرها می‌دانستند را می‌دانیم، در حالی که اکثریت مطلقِ هم‌عصرانِ خودشان اصلاً خبر نداشتند، چون اگر همه می‌دانستند که جان امام به خطر می‌افتاد، بعد از غیبت صغری روایاتِ این‌ها را در کنار یکدیگر گذاشتند و دیدند چقدر زیاد است، وگرنه همه از هم پنهان می‌کردند.

امام باقر صلوات الله علیه فرمودند: «وَ اَللَّهِ مَا تَرَکَ اَللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ»،[۱۲] از آن روزی که آدم علی نبیّنا و آله و علیه السلام از دنیا رفته است تا امروز نبوده است «إِلاَّ وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَى بِهِ إِلَى اَللَّهِ» امامی که هدایتگر بوده وجود داشته است، از زمان حضرت آدم علیه السلام هیچ زمانی نبوده است که خدای متعال زمین را بدونِ امام هدایتگر قرار داده باشد، یا نبی یا امام. دوره‌ی بی‌معصوم نداشته‌ایم.

در کافی شریف آمده است که «إِنَّ اَللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یَتْرُکَ اَلْأَرْضَ بِغَیْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ»،[۱۳] خدای متعال عظیم‌تر و جلیل‌تر از آن است که زمین را بدونِ یک امام عادل رها کند.

کم کم آن شاه که امام بود باید مفسّر قرآن کریم هم باشد، ولی نه مفسّرِ قرآنِ حدسی، بلکه باید مفسّرِ قرآنی باشد که از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یاد گرفته باشد، این علم انحصاری است، عدالت دارد، «إِنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو مِنْ أَنْ یَکُونَ فِیهَا حُجَّهٌ عَالِمٌ»[۱۴] زمین بدونِ حجّتِ عالم باقی نمی‌ماند.

باز هم می‌شد برداشت کنند یعنی بنای خدای متعال این است که همواره یک حجّت عالمی باشد، اما در ادامه می‌فرماید: «إِنَّ اَلْأَرْضَ لاَ یُصْلِحُهَا إِلاَّ ذَلِکَ»، این هنوز اشاره به ظاهر است، کار و بارِ زمین تا زمانی که این حجّتِ عالمِ عادلِ مفسّر باشد درست نمی‌شود، پس آن امام بایستی ویژگی‌هایی داشته باشد، فعلاً تمرکز روی جنبه‌های ظاهری است، فعلاً یاد بگیرند اگر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در یک شهر هستند حداقل مردم سؤال‌های خود را از ایشان بپرسند، وقتی امام صادق صلوات الله علیه در یک شهر هستند مردم دینِ خودشان را با ایشان تنظیم کنند، تا اینکه به باقی موارد برسیم.

اهمیّتِ رجوع به مرجع تقلید

امروز ما دین خودمان را با چه کسی تنظیم می‌کنیم؟ در دوره‌ای که دسترسی به حجّتِ غایب نیست ما دین خودمان را از چه کسی می‌گیریم؟ یک زمانی خیال نکنیم که آن مردم چقدر گیج بودند که این چیزها را نمی‌دانستند. آیا ما احکام خودمان را با جستجو در اینترنت یاد می‌گیریم یا مرجع داریم؟ «مرجع داشتن» عافیت‌طلبانه‌ترین کارِ ممکن است، چون انسان می‌گردد و یک انسانِ مطمئن پیدا می‌کند و صحّتِ عبادتِ خود را به گردنِ او می‌اندازد، و برای همین هم بوده است که مرحوم کربلایی رضوان الله تعالی علیه، وقتی بعضی از مراجع عصر خودشان احتیاطات خودشان را به او ارجاع می‌دهند می‌گوید: از تو به جدّم شکایت می‌کنم، نباید نام من را می‌بردی.

این کار کارِ خیلی سنگینی است، اگر کسی عقل داشته باشد زیر بار نمی‌رود، مگر اینکه به او متعیّن بشود، یعنی به گردنِ او بیندازند.

ما در روزگاری هستیم که از این مورد هم داریم، یعنی گاهی در مرجعیّت هم رقابت داریم! لذا وقتی انسان می‌خواهد دین خود را بگیرد باید دقّت کند، نمی‌شود از هر کسی دین گرفت.

این موضوع که در جامعه‌ی ما مسئله‌ی رجوع به مرجع تقلید کمرنگ شده است خیلی خطرناک است، بلاتشبیه خیلی با آن روزگار تفاوت ندارد که مردم دینِ خود را از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نمی‌گرفتند، چون امروز عقاید و احکام را باید از کجا گرفت؟ از تلگرام و اینستاگرام و جوانان و بچه‌ها و ناپخته‌ها؟ این مسیر مسیری نیست که کسی زود به نتیجه برسد، در موضوع مرجعیّت «جوان‌گرایی» خیلی معنا ندارد، من نمی‌گویم مرجع حتماً باید صد سال سن داشته باشد، ولی واقعاً ما کسی را نمی‌شناسیم که در چهل سالگی به اینجا برسد، باید خیلی نابغه باشد که اینطور بشود.

جامعه‌ای که از رجوع به متخصص فاصله می‌گیرد، نباید خیلی از این موضوع تعجّب کند که زمانی مردم خیلی به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رجوع نمی‌کردند.

این موضوع خیلی بی‌احتیاطی است، طرف روزه می‌گیرد اما نمی‌داند به فتوای چه کسی روزه می‌گیرد! این کار خیلی بی‌احتیاطی است.

چون اگر اهل تحقیق باشی که اصلاً تقلید حرام است و خودِ تو صاحب نظر هستی، اگر کسی صاحب نظر است که اصلاً این حرف‌ها جایی ندارد، اما اگر کسی صاحب‌نظر نیست مسلّماً بهتر است که در امور خود به متخصص رجوع کند.

بسیاری از این مشکلاتی که ما امروز داریم برای این است که نسبت به مراجعه به متخصص اهتمام نداریم. گله در زمینه‌ی ارتباطاتِ این دستگاه‌ها با مردم زیاد است، ولی بالاخره فعلاً علم در دست آن‌هاست، مگر اینکه خودتان بروید و متخصص بشوید که راهِ این کار باز است.

تا اینجا به این موضوع رسیدی که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین سعی کردند به مردم بفهمانند که امام معلم است، امام مفسّر است، یعنی اگر یک آیه‌ای خواندی ناگهان نگو به نظر من قرآن کریم این را می‌گوید. ما امروز در همین مسائل گیر کرده‌ایم، این همه آدمی که فکر می‌کنند در حالِ نوآوری در بیان هستند و فکر می‌کنند حرف درستی می‌زنند، این دگراندیش‌ها و نواندیش‌ها از کجا درآمده‌اند؟ همین اول الکلام: شرایط تفسیر قرآن کریم چیست؟

بنده نمی‌خواهم نامی از معاصرین ببرم، این حرف‌هایی که حرف‌های عجیب و غریب می‌زنند و دکّان و دستگاه درست می‌کنند، از کجا شروع کرده‌اند؟ در همان مسئله‌ای که هزار و چهارصد سال قبل گیر کرده بودند و الآن هم می‌گوییم معلوم است که امام معلّم است…

طرف می‌گوید قصاص یک حکم وحشیانه است! قرآن کریم می‌فرماید: «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ»،[۱۵] فقه چه می‌گوید؟ فقه از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین رسیده است. بعد بگو تا ببینیم آیا تو در فقه متخصص هستی و یک نظر جدید داری؟ یک بخشی از فقه «حدود و دیات» است، قصاص هم برای آن بخش است، آیا شما فقیه هستید؟ اگر فقیه هستید و حرف جدیدی دارید بسم الله! برو و یا یک درس علمی راه بینداز… در درس‌های علمی اینطور است که وقتی استاد حرف می‌زند اگر طلبه در جایی اشکال احساس کند به بحث ورود می‌کند، دلیل می‌خواهد.

اگر فکر می‌کنی حرف جدیدی در فقه داری، کلاسی برگزار کن و ثابت کن که قصاص وحشی‌گری است، بعد بگو با چه منظری می‌گویی؟ حرف چه کسی را می‌زنی؟ آیا امام صادق صلوات الله علیه معلّم هستند؟ آیا تو فعلاً همین قسمت را قبول داری یا نه؟ اگر قبول نداری چه کسی معلّمِ توست؟ معیارِ تو برای تفسیر قرآن کریم چیست؟ همین اولیات عقیده است که ما گیر داریم، بعد هم مقهور می‌شوند که خیلی طرفدار دارند، مگر طرفدار چیست؟ فلان رقاصه صد و پنجاه میلیون طرفدار دارد! پس برویم و دین خودمان را از او بگیریم! لابد هم قیافه‌ی بهتری دارد و هم اوقات فراغت ما را بهتر پُر می‌کند و هم لابُد دین را آسان‌تر می‌گیرد! آیا این ملاک است؟

من عمد داشتم که این روایات را خواندم، طرف می‌گوید: مردم این حرف‌هایی که شما را می‌زنید تحمل نمی‌کنند!

«أَبَى اَللَّهُ أَنْ یُعْبَدَ إِلاَّ سِرّاً»،[۱۶] خدای متعال اباء دارد، فعلاً باید عدّه‌ای دین را مخفیانه عبادت کنند. یک زمانی بوده است که تعدادِ شیعیانِ یک شهر حتّی پانزده نفر هم نبوده‌اند، اگر قرار بود که مقهورِ اکثریت باشیم تابحال صد مرتبه کفنِ تشیّع و مکتب اهل بیت پوسیده شده بود.

ما در همین اولیات گیر کرده‌ایم، کسی که دکّاندار است می‌آید و چیزی می‌گوید و می‌رود، یا راجع به احکام، یا راجع به عقائد، یا راجع به پیغمبران، یا راجع به…

قبل از اینکه او بخواهد حرف بزند باید معیار خودش را مشخص کند، باید معلوم بشود که معلّم کیست و معیار چیست و حجّت چیست، با دوست داشتن من و تو که دین خدا درست نمی‌شود، آیا دینِ خدا حساب و کتاب دارد یا نه؟ حتّی تیم‌های فوتبال هم سخنگو دارند، هر فرقه‌ی پانزده نفره یک سخنگویی برای خود تعیین می‌کنند، آیا دین اینطور است که هر کسی هر چه خواست بگوید؟

ما در همین اولیات گیر کرده‌ایم، این مطلب را برای این عرض کردم که نگوییم حرف‌هایی می‌زنیم که همه می‌دانیم، می‌دانستیم ولی جامعه التزام عملی ندارد، نامِ جامعه جامعه‌ی مکتبِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، ولی از نظر عملی و اعتقادی با مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین فاصله دارد، چون پذیرفتنِ معلّم، لوازم دارد.

روضه و توسّل به امام رضا علیه آلاف التحیّه و الثّناء

توسّل امشب به حضرت رضا صلوات الله علیه است، امامِ مهربان…

امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: حضرت رضا سلام الله علیه مظهرِ رأفتِ خدای متعال هستند…

آقایی که هیچ وقت سفره‌ی خود را از برده‌ها جدا نکردند، ان شاء الله اگر روزی امام زمان ارواحنا فداه تشریف بیاورند می‌بینید که محبوب‌ترین سفره برای ایشان سفره‌ی نشستنِ با فقراست، البته اگر آن زمان هنوز فقرِ فقرا را ریشه‌کن نکرده باشند.

وقتی نام مبارک امام رضا صلوات الله علیه می‌آید من به یاد بیچارگی خودم در روز قیامت می‌افتم، به یادِ لحظه‌ی مرگ می‌افتم، هر چه ظاهر را حفظ کردم که شما متوجّه نشوید، هر چه بازیگری کردم که حتّی زن و بچه‌ام هم نفهمند… یک عمر خودم را مخفی کردم، یک عمر خودم را بینِ خوب‌ها پنهان کردم، صالحین را دوست داشتم اما از آن‌ها بودم، عمل و رفتارِ من مانندِ آن‌ها نبود و پرونده‌ی من سیاه و سنگین بود… هیچ فرصتی برای خودم نگذاشتم که کم کم از این دنیا دل بکنم، آدمی که از دنیا دل نکنده است، لحظه‌ی مرگ…

اگر گوشه‌ی ناخنِ شما بلند می‌شود و شما احساس درد می‌کنید، چون هنوز روح تعلّقِ خود را از آنجا کم نکرده است این درد را احساس می‌کنید، اگر انسان بخواهد قبض روح بشود تمام بدن می‌خواهد قطعِ علقه از روح پیدا کند، لذا اصلاً آن درد قابلِ فهم نیست، آن ترس قابل فهم نیست، اگر ما را به بالای یک چاه ویلِ چند هزار متری ببرند و بخواهند ما را پرت کنند و ما ندانیم قرار است به کجا بیفتیم، این وحشتِ ندانستن سخت‌تر از ارتفاع است، من که هیچ وقت تمرین نکرده‌ام و روح من پرواز نکرده است… این نماز را برای این قرار داده بودند که من پرواز کنم و سیر کنم و برگردم و بگویم «السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»… نماز من نمازی بود که در زمین گیر کرده بود، دعای من دعای حبس شده بود، عملِ من عملِ قبول نشده بود، قطع تعلّق نکردم…

وقتی این گنجشک‌ها می‌خواهند به جوجه‌های خود پرواز را یاد بدهند، همه‌ی بدنِ آن جوجه از ترس می‌لرزد… لحظه‌ای که می‌خواهند ما را از این دنیا ببرند، هر چه رفیق و دوست و دنبال‌کننده داشتم… اگر صد میلیون نفر بالای قبر ایستاده باشند، من آن پایین غریبِ غریب هستم و دستِ من به کسی نمی‌رسد… غریب‌ترین آدم آن متوفی است که… یک عمر وقتی می‌خواستم به اینجا بیایم حواس خودم را جمع می‌کردم که تنِ من به دیوار برخورد نکند که خاکی نشود، حال صورت من را روی خاک می‌گذارند و من توانِ اینکه بخواهم خودم را جابجا کنم را ندارم، ناتوانی را با همه‌ی وجود خودم حس می‌کنم، از ناتوانی بدتر اینکه من یک عمری به هر زحمتی که بود خودم را در مقابلِ بقیه حفظ کرده بودم، ظاهرِ خودم را حفظ کرده بودم، لو نرفته بود که برای کجا هستم، ظاهراً جزوِ خوب‌ها بودم، من را اینطور حساب می‌کردند، وقتی قیامت می‌شود همه یکدیگر را می‌بینند، فضا مسطّح است و همه نسبت به یکدیگر اشراف دارند…

حضرت حق می‌فرماید: «وَکُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ»،[۱۷] وقتی می‌خواهند نامه‌ی عمل را بدهند، نامه‌ی عمل بسته نیست که کسی از آن خبر نداشته باشد، «وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنْشُورًا»، کتاب باز است، وقتی کتاب باز است تجسّم اعمال من را می‌بینند، مانند این است که فیلم من را بالای سرِ من نشان می‌دهند، «تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا»،[۱۸] این‌ها آیات قرآن کریم است، این‌ها روایت نیست که کسی بخواهد در آن شک کند، می‌گوید: ای کاش می‌شد بنحوی بین من و این تصویر اعمال من فاصله بیفتد که معلوم نباشد برای من است… من خیلی سعی کردم که آبروی خودم را حفظ کنم…  «وَکُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ»، مدام به این گردن آویزن است، به هر کجا که می‌روم این هم هست و همه من را با دست نشان می‌دهند… «وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً»، می‌گویند همه در حالِ نگاه کردن هستند، دوستان و آشنایان من… «اقْرَأْ کِتَابَکَ»[۱۹] می‌گویند خودت یک به یک بگو… «کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا» امروز داور خودِ تو هستی، خودِ تو بگو که با تو چکار کنیم…

در بعضی از روایات دیدم که می‌گویند بعضی‌ها سر خودشان را از شدّت شرمندگی پایین می‌اندازند و به سمت جهنّم حرکت می‌کنند و نمی‌توانند بایستند…

در زندگی انسان هیچ لحظه‌ای مانند این خطرِ آبروریزی مانند خطرِ رسیدنِ نامه‌ی اعمال و افشاء شدنِ اعمالِ من برای دیگران نیست، صدا هم درنمی‌آید… حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: خجالت به قدری بر او مستولی می‌شود و عرق سرد بر پیشانی می‌نشیند که دیگر حتّی نمی‌تواند صدا هم بزند…

اینجا راحت امام رضا صلوات الله علیه را صدا می‌زنیم، آنجا دیگر صدا هم نمی‌تواند بزند، اولاً چه کسی را صدا بزند؟ نامه‌ی اعمالِ او همزمان با او مجسّم است و نمی‌تواند به سمت کسی برود، اینجا نیست که من را نشناسند و بیایم و رو بزنم، هم صدای او درنمی‌آید و هم رویش نمی‌شود که صدا بزند، هیچ وقت بی‌پناهی به این شدّت نیست…

امام رضا سلام الله علیه فرمودند: هر کسی به زیارت من بیاید سه جا به دادِ او می‌رسم، یکی از آن‌ها «إِذَا تَطَایَرَتِ اَلْکُتُبُ»[۲۰] آن زمانی که از ناامیدی و بی‌آبرویی، انگار لجام به دهانِ انسان زده‌اند، آنجا به دادِ او می‌رسم و آبروی او را می‌خرم…

یا امام رضا! خیلی وقت است که دلِ ما برای حرم شما تنگ شده است… یا امام رضا! ما خیلی به این وعده‌ی شما امید داریم…

امام سجّاد صلوات الله علیه یاد داده‌اند که ما بگوییم «اِلهی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ»،[۲۱] خدایا! من خیلی تلاش کردم که توبه کنم، اما توانِ من نرسید… دوست داشتم آدم حسابی بشوم ولی نفس بر من مستولی می‌شود… یا امام رضا! تو را به آن لحظه قسم می‌دهیم که نسیم رحمت می‌وزد و شما دست ما را می‌گیرید و ان شاء الله انکار نمی‌کنید که ما از محبّان شما و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستیم…

از امام رضا صلوات الله علیه پرسیدند: نظر شما راجع به آن دو نفر چیست؟ حضرت فرمودند: «کَانَتْ لَنَا أُمٌّ صَالِحَهٌ»[۲۲] مادر صالحه‌ای داشتیم «مَاتَتْ وَ هِیَ عَلَیْهِمَا سَاخِطَهٌ» وقتی از دنیا رفت از آن‌ها خشمگین بود…

یا امام رضا! ما گریه‌کن‌های مادرِ شما هستیم…


[۱]– سوره‌ی غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] مصنف ابن أبی شیبه ، جلد ۱ ، صفحه ۱۹۵ (حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ قَالَ: نا حَاتِمُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِیهِ، وَمُسْلِمِ بْنِ أَبِی مَرْیَمَ، أَنَّ عَلِیَّ بْنَ حُسَیْنٍ، کَانَ یُؤَذِّنُ، فَإِذَا بَلَغَ حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، قَالَ: «حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ»، وَیَقُولُ: «هُوَ الْأَذَانُ الْأَوَّلُ»)

[۵] الارشاد مفید، جلد ۲ ، صفحه ۷۲ (کیف عرف ابن زیاد بمکان مسلم علیه السّلام و خفی على عبید اللّه بن زیاد موضع مسلم بن عقیل، فقال لمولى له من أهل الشّام یسمّى: معقلا، و ناوله ثلاثه آلاف درهم فی کیس، و قال: خذ هذا المال، و انطلق، فالتمس مسلم بن عقیل، و تأتّ له بغایه التّأنّی. فانطلق الرّجل حتّى دخل المسجد الأعظم، و جعل لا یدری کیف یتأتّى الأمر ثمّ إنّه نظر إلى رجل یکثر الصّلاه إلى ساریه من سواری المسجد، فقال فی نفسه: إنّ هؤلاء الشّیعه یکثرون الصّلاه، و أحسب هذا منهم. فجلس للرّجل حتّى إذا انفتل من صلاته، قام، فدنا منه و جلس، فقال: جعلت فداک، إنّی رجل من أهل الشّام مولى لذی الکلاع، و قد أنعم اللّه علیّ بحبّ أهل بیت رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم، و حبّ من أحبّهم، و معی هذه الثّلاثه الآلاف درهم أحبّ إیصالها إلى رجل منهم، بلغنی أنّه قدم هذا المصر داعیه للحسین بن علیّ علیه السّلام، فهل تدلّنی علیه لأوصل هذا المال إلیه لیستعین به على بعض أموره، أو یضعه حیث یحبّ‏ من شیعته. فقال له الرّجل و کیف قصدتنی بالسّؤال عن ذلک دون غیری ممّن هو فی هذا المسجد؟ قال: لأنّی رأیت علیک سیم‏ الخیر، فرجوت أن تکون ممّن یتولّى أهل بیت رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم. قال له الرّجل: ویحک قد وقعت علیّ بعینک، أنا رجل من إخوانک، و اسمی مسلم بن عوسجه، و قد سررت بک، و ساءنی ما کان من حسی قلبک [؟] فإنّی رجل من شیعه أهل هذا البیت خوفا من هذا الطّاغیه ابن زیاد، فأعطنی ذمّه اللّه و عهده أن تکتم هذا الأمر من جمیع النّاس. فأعطاه من ذلک ما أراد. فقال له مسلم بن عوسجه: انصرف یومک هذا، فإذا کان غدا، فأتنی فی منزلی حتّى أنطلق معک إلى صاحبنا -یعنی مسلم بن عقیل- فأوصلک إلیه. فمضى الشّامیّ، فبات لیلته، فلمّا أصبح غدا إلى مسلم بن عوسجه فی منزله، فانطلق به حتّى أدخله إلى مسلم بن عقیل، فأخبره بأمره، و دفع إلیه الشّامیّ ذلک المال، و بایعه، و کان الشّامیّ یغدو إلى مسلم بن عقیل، فلا یحجب عنه، فیکون نهاره کلّه عنده، فیتعرّف جمیع أخبارهم، فإذا أمسى و أظلم علیه اللّیل، دخل على عبید اللّه بن زیاد، فأخبره بجمیع قصصهم، و ما قالوا، و فعلوا، فی ذلک، و أعلمه نزول مسلم فی دار هانئ بن عروه.)

[۶] نهج البلاغه، نامه ۵۳ (ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ، مِمَّنْ لاَ تَضِیقُ بِهِ الاُْمُورُ، وَلاَ تُمَحِّکُهُ الْخُصُومُ، وَلاَ یَتَمَادَى فِی الزَّلَّهِ، وَلاَ یَحْصَرُ مِنَ الْفَیْءِ إِلَى الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ، وَلاَ تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَى طَمَع، وَلاَ یَکْتَفِی بِأَدْنَى فَهْم دُونَ أَقْصَاهُ، وَأَوْقَفَهُمْ فِی الشُّبُهَاتِ، وَآخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ، وَأَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَهِ الْخَصْمِ، وَأَصْبَرَهُمْ عَلَى تَکَشُّفِ الاُْمُورِ، وَأَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اتِّضَاحِ الْحُکْمِ، مِمَّنْ لاَ یَزْدَهِیهِ إِطْرَاءٌ وَلاَ یَسْتَمِیلُهُ إِغْرَاءٌ وَأُولَئِکَ قَلِیلٌ؛ ثُمَّ أَکْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ، وَافْسَحْ لَهُ فِی الْبَذْلِ مَا یُزِیلُ عِلَّتَهُ، وَتَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى النَّاسِ، وَأَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَهِ لَدَیْکَ مَا لاَ یَطْمَعُ فِیهِ غَیْرُهُ مِنْ خَاصَّتِکَ، لِیَأْمَنَ بِذَلِکَ اغْتِیَالَ الرِّجَالِ لَهُ عِنْدَکَ. فَانْظُرْ فِی ذَلِکَ نَظَراً بَلِیغاً، فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الاَْشْرَارِ، یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَى، وَتُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا.)

[۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۲۵ ، صفحه ۷۱ (وَ رُوِیَ بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: یَا مَعْشَرَ اَلشِّیعَهِ خَاصِمُوا بِسُورَهِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ اَلْقَدْرِ تَفْلُجُوا فَوَ اَللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّهُ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى اَلْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ إِنَّهَا لَسَیِّدَهُ دِینِکُمْ وَ إِنَّهَا لَغَایَهُ عِلْمِنَا یَا مَعْشَرَ اَلشِّیعَهِ خَاصِمُوا بِ‍ حم `وَ اَلْکِتٰابِ اَلْمُبِینِ  فَإِنَّهَا لِوُلاَهِ اَلْأَمْرِ خَاصَّهً بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ یَا مَعْشَرَ اَلشِّیعَهِ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ وَ إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاّٰ خَلاٰ فِیهٰا نَذِیرٌ  فَقِیلَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ نَذِیرُ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ صَدَقْتَ فَهَلْ کَانَ نَذِیرٌ وَ هُوَ حَیٌّ مِنَ اَلْبَعْثَهِ فِی أَقْطَارِ اَلْأَرْضِ فَقَالَ اَلسَّائِلُ لاَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَ رَأَیْتَ أَنَّ بَعِیثَهُ لَیْسَ نَذِیرَهُ کَمَا أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی بِعْثَتِهِ مِنَ اَللَّهِ تَعَالَى نَذِیرٌ فَقَالَ بَلَى قَالَ فَکَذَلِکَ لَمْ یَمُتْ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلاَّ وَ لَهُ بَعِیثٌ نَذِیرٌ فَإِنْ قُلْتَ لاَ فَقَدْ ضَیَّعَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ فِی أَصْلاَبِ اَلرِّجَالِ مِنْ أُمَّتِهِ فَقَالَ اَلسَّائِلُ أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمُ اَلْقُرْآنُ قَالَ بَلَى إِنْ وَجَدُوا لَهُ مُفَسِّراً قَالَ أَ وَ مَا فَسَّرَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ بَلَى وَ لَکِنْ فَسَّرَهُ لِرَجُلٍ وَاحِدٍ وَ فَسَّرَ لِلْأُمَّهِ شَأْنَ ذَلِکَ اَلرَّجُلِ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ اَلسَّائِلُ یَا أَبَا جَعْفَرٍ کَأَنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ خَاصُّ لاَ یَحْتَمِلُهُ اَلْعَامَّهُ قَالَ نَعَمْ أَبَى اَللَّهُ أَنْ یُعْبَدَ إِلاَّ سِرّاً حَتَّى یَأْتِیَ إِبَّانُ أَجَلِهِ اَلَّذِی یُظْهِرُ فِیهِ دِینَهُ کَمَا أَنَّهُ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَعَ خَدِیجَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ مُسْتَتِراً حَتَّى أُمِرَ بِالْإِعْلاَنِ قَالَ اَلسَّائِلُ أَ یَنْبَغِی لِصَاحِبِ هَذَا اَلدِّینِ أَنْ یَکْتُمَ قَالَ أَ وَ مَا کَتَمَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَوْمَ أَسْلَمَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتَّى أَظْهَرَ أَمْرَهُ قَالَ بَلَى قَالَ فَکَذَلِکَ أَمْرُنَا حَتَّى یَبْلُغَ اَلْکِتَابُ أَجَلَهُ .)

[۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۰ ، صفحه ۱۸۶ (أَقُولُ وَجَدْتُ فِی کِتَابِ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْهُ قَالَ: جَلَسْتُ إِلَى عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِالْکُوفَهِ فِی اَلْمَسْجِدِ وَ اَلنَّاسُ حَوْلَهُ فَقَالَ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی سَلُونِی عَنْ کِتَابِ اَللَّهِ فَوَ اَللَّهِ مَا نَزَلَتْ آیَهٌ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ إِلاَّ وَ قَدْ قَرَأَنِیهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَّمَنِی تَأْوِیلَهَا قَالَ اِبْنُ اَلْکَوَّاءِ فَمَا کَانَ یَنْزِلُ عَلَیْهِ وَ أَنْتَ غَائِبٌ فَقَالَ بَلْ یَحْفَظُ مَا غِبْتُ عَنْهُ فَإِذَا قَدِمْتُ عَلَیْهِ قَالَ لِی یَا عَلِیُّ أَنْزَلَ اَللَّهُ بَعْدَکَ کَذَا وَ کَذَا فَیُقْرِئُنِیهِ وَ تَأْوِیلُهُ کَذَا وَ کَذَا فَیُعَلِّمُنِیهِ .)

[۹] کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام ، جلد ۱ ، صفحه ۵۶

[۱۰] کافی، جلد ۱ ، صفحه ۱۷۸ (عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی اَلْعَلاَءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ تَکُونُ اَلْأَرْضُ لَیْسَ فِیهَا إِمَامٌ قَالَ لاَ قُلْتُ یَکُونُ إِمَامَانِ قَالَ لاَ إِلاَّ وَ أَحَدُهُمَا صَامِتٌ .)

[۱۱] علل الشرایع ، جلد ۱ ، صفحه ۱۹۸ (أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ اَلدِّینَوَرِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی قَتَادَهَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلاَلٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ تَخْلُو اَلْأَرْضُ مِنْ حُجَّهٍ فَقَالَ لَوْ خَلَتِ اَلْأَرْضُ طَرْفَهَ عَیْنٍ مِنْ حُجَّهٍ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا .)

[۱۲] الکافی ، جلد ۱ ، صفحه ۱۷۸ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ: وَ اَللَّهِ مَا تَرَکَ اَللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلاَّ وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَى بِهِ إِلَى اَللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لاَ تَبْقَى اَلْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ حُجَّهٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ .)

[۱۳] الکافی ، جلد ۱ ، صفحه ۱۷۸

[۱۴] إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات ، جلد ۱ ، صفحه ۱۳۱ (وَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدٌ وَ اَلْحِمْیَرِیُّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ أَخِیهِ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: إِنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو مِنْ أَنْ یَکُونَ فِیهَا حُجَّهٌ عَالِمٌ، إِنَّ اَلْأَرْضَ لاَ یُصْلِحُهَا إِلاَّ ذَلِکَ، وَ لاَ یُصْلِحُ اَلنَّاسَ إِلاَّ ذَلِکَ .)

[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۷۹ (وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)

[۱۶] الکافی ، جلد ۱ ، صفحه ۲۴۹ (وَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: یَا مَعْشَرَ اَلشِّیعَهِ خَاصِمُوا بِسُورَهِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ تَفْلُجُوا فَوَ اَللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّهُ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى اَلْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ إِنَّهَا لَسَیِّدَهُ دِینِکُمْ وَ إِنَّهَا لَغَایَهُ عِلْمِنَا یَا مَعْشَرَ اَلشِّیعَهِ خَاصِمُوا بِ‍ «حم `وَ اَلْکِتٰابِ اَلْمُبِینِ `إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِی لَیْلَهٍ مُبٰارَکَهٍ إِنّٰا کُنّٰا مُنْذِرِینَ»  فَإِنَّهَا لِوُلاَهِ اَلْأَمْرِ خَاصَّهً بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَا مَعْشَرَ اَلشِّیعَهِ یَقُولُ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: «وَ إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاّٰ خَلاٰ فِیهٰا نَذِیرٌ »  قِیلَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ نَذِیرُهَا مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ صَدَقْتَ فَهَلْ کَانَ نَذِیرٌ وَ هُوَ حَیٌّ مِنَ اَلْبِعْثَهِ فِی أَقْطَارِ اَلْأَرْضِ فَقَالَ اَلسَّائِلُ لاَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَ رَأَیْتَ بَعِیثَهُ أَ لَیْسَ نَذِیرَهُ کَمَا أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی بِعْثَتِهِ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَذِیرٌ فَقَالَ بَلَى قَالَ فَکَذَلِکَ لَمْ یَمُتْ مُحَمَّدٌ إِلاَّ وَ لَهُ بَعِیثٌ نَذِیرٌ قَالَ فَإِنْ قُلْتُ لاَ فَقَدْ ضَیَّعَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ فِی أَصْلاَبِ اَلرِّجَالِ مِنْ أُمَّتِهِ قَالَ وَ مَا یَکْفِیهِمُ اَلْقُرْآنُ قَالَ بَلَى إِنْ وَجَدُوا لَهُ مُفَسِّراً قَالَ وَ مَا فَسَّرَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ بَلَى قَدْ فَسَّرَهُ لِرَجُلٍ وَاحِدٍ وَ فَسَّرَ لِلْأُمَّهِ شَأْنَ ذَلِکَ اَلرَّجُلِ وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ اَلسَّائِلُ یَا أَبَا جَعْفَرٍ کَانَ هَذَا أَمْرٌ خَاصُّ لاَ یَحْتَمِلُهُ اَلْعَامَّهُ قَالَ أَبَى اَللَّهُ أَنْ یُعْبَدَ إِلاَّ سِرّاً حَتَّى یَأْتِیَ إِبَّانُ أَجَلِهِ اَلَّذِی یَظْهَرُ فِیهِ دِینُهُ کَمَا أَنَّهُ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ مَعَ خَدِیجَهَ مُسْتَتِراً حَتَّى أُمِرَ بِالْإِعْلاَنِ قَالَ اَلسَّائِلُ یَنْبَغِی لِصَاحِبِ هَذَا اَلدِّینِ أَنْ یَکْتُمَ قَالَ أَ وَ مَا کَتَمَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَوْمَ أَسْلَمَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتَّى ظَهَرَ أَمْرُهُ قَالَ بَلَى قَالَ فَکَذَلِکَ أَمْرُنَا «حَتّٰى یَبْلُغَ اَلْکِتٰابُ أَجَلَهُ»)

[۱۷] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۳ ، (وَکُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ ۖ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنْشُورًا)

[۱۸] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۰ (یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا ۗ وَیُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ)

[۱۹] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۴ (اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَىٰ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا)

[۲۰] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۱۲۱ (حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْکُوفِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحٍ اَلرَّازِیِّ عَنْ حَمْدَانَ اَلدِّیوَانِیِّ قَالَ قَالَ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ : مَنْ زَارَنِی عَلَى بُعْدِ دَارِی أَتَیْتُهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ فِی ثَلاَثَهِ مَوَاطِنَ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَایَرَتِ اَلْکُتُبُ یَمِیناً وَ شِمَالاً وَ عِنْدَ اَلْمِیزَانِ .)

[۲۱] مناجات شعبانیه

[۲۲] الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف ، جلد ۱ ، صفحه ۲۵۲ (وَ مِنْ ذَلِکَ مَا رَوَاهُ عَلِیُّ بْنُ أَسْبَاطٍ رَفَعَهُ إِلَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ : أَنَّ رَجُلاً مِنْ أَوْلاَدِ اَلْبَرَامِکَهِ عَرَضَ لِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ مَا تَقُولُ فِی أَبِی بَکْرٍ قَالَ لَهُ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَللَّهُ أَکْبَرُ فَأَلَحَّ اَلسَّائِلُ عَلَیْهِ فِی کَشْفِ اَلْجَوَابِ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ کَانَتْ لَنَا أُمٌّ صَالِحَهٌ مَاتَتْ وَ هِیَ عَلَیْهِمَا سَاخِطَهٌ وَ لَمْ یَأْتِنَا بَعْدَ مَوْتِهَا خَبَرٌ أَنَّهَا رَضِیَتْ عَنْهُمَا .)