«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏»

الحَمدُللهِ رَبِّ العَالَمِین وَ صَلَّی الله عَلَی سَیّدِنا وَ نَبیّنَا مُحَمَّدٍ وَ أهلِ بَیتِهِ الطّاهِرین

نسبت به ذات باری تعالی نباید غافل شویم. از چه چیزی نباید غافل بشویم؟ از قدرت و توانمندی خداوند نباید غافل باشیم. بدانیم همه کاره ی جهان هستی خداوند تبارک و تعالی است و هرکس در جهان هستی دارای قدرت است، منشأ قدرت خداوند است. «لا مؤثر فی الوجود الا الله»[۱]؛ تنها تأثیر گذار مستقل جهان آفرینش خداوند است. همه ی جهان هستی به وجود او گره خورده است.

من به قربان وجودت که وجودم ز وجودت به وجود آمده است…

لحظه لحظه ی وجود ما به او گره خورده است. «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»[۲]؛ جناب صدرالمتألهین ملاصدرا از این آیه حرکت جوهری را استفاده کردند. حرکت جوهری[۳] یعنی ذات ما و جوهر ما لحظه لحظه افاضه وجودی اش به ذات باری تعالی متصل است. اگر یک لحظه افاضه ی او قطع شود، نابود می شویم. قدرتمند فقط اوست؛ همه کاره ی عالم فقط اوست؛ از هیچ کس غیر از او حساب نبریم. دیگران کاره ای نیستند.

اگر در صحیفه سجادیه دقت کنید، در دعای هفتم این صحیفه حضرت سیدالساجدین امام زین العابدین علیه السلام خطاب به ذات مقدس باری تعالی می فرمایند: «تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ»[۴]؛ یعنی اگر اسباب این عالم سببیّت و تأثیر دارند، به تسبیب و قدرت توست. اگر آتش می سوزاند، چون تو خواسته ای؛ اگر آب انسان را سیراب می کند، چون تو خواسته ای؛ اگر غذا خوردن باعث سیر شدن انسان می شود، چون تو خواسته ای و اگر تو نخواهی هیچ چیزی رخ نمی دهد.

نمرود و نمرودیان تصمیم گرفتند که حضرت ابراهیم علیه السلام را از بین ببرند؛ تصمیم گرفتند ایشان را در دریای آتشی از خشم و کینه و جهل خودشان بسوزانند؛ اما نتوانستند. چرا نتوانستند؟ چون اگر آتش هم می سوزاند به تسبیب الهی است و اگر بخواهد سوزاندن را از آتش می گیرد و این کار را کرد. «قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ»؛[۵] آتش که کارش سوزاندن بود، دیگر نسوزاند و این قدرت نمایی خداوند است. یا در جایی دیگر زمانی که حضرت ابراهیم علیه السلام مأمور شدند که حضرت اسماعیل علیه السلام را ذبح کنند، کار چاقو بریدن است اما اگر خداوند نخواهد، چاقو هم نمی بُرد. حضرت ابراهیم علیه السلام هرکاری کردند، گردن لطیف حضرت اسماعیل علیه السلام بریده نشد. دلیلش چه چیزی بود؟ در بعضی از روایات نقل شده است که حضرت ابراهیم علیه السلام خطاب به چاقو گقتند که چرا نمی بُری؟ پاسخ داد: «الخَلِیلُ یَأمُرُنِی وَ الجَلِیلُ یَنهَانِی»[۶]؛ پیامبر خدا می گوید ببُر اما خداوند جلیل می فرماید نبُر و من بنده ی او هستم. پس فراموش نکنیم و غافل نشویم که همه کاره ی عالم اوست و به هیچ کس جز او دل نبندیم.


والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

[۱] یکی از قاعده‌ های فلسفی است که به این معناست که در جهان، هیچ علتِ فاعلیِ حقیقی به ‌جز خداوند (واجب الوجود) نیست و تنها خداوند است که حقیقتاً به دیگر موجودات هستی و وجود می‌دهد و دیگر موجودات در زمینه ی هستی ‌بخشی، تنها علتِ اِعدادی‌ هستند نه علتِ حقیقی.

[۲] سوره الرحمن، آیه ۲۹

[۳] حرکت جوهری مبحثی در فلسفه اسلامی است که آغازگر آن ملاصدرا بود. حرکت جوهری، حرکتی است که در ذات اشیاء (جوهر) روی می‌دهد. بدین ترتیب ملاصدرا عقیده داشت که در نظام عالم، خدا فیض وجود را ناشی می‌کند و جهان هر دم، در حال آفریده شدن است.

[۴] صحیفه سجادیه، دعای هفتم

[۵] سوره انبیاء، آیه ۶۹

[۶] متن کتاب راه نجات در دعای سمات ، جلد ۱ ، صفحه ۳۲۶