باسمه تعالی

بحث موضوع غنا در سه قسمت قابل طرح است:

  1. غنا در لغت
  2. غنا در روایات
  3. غنا در کلمات فقها

 

غنا در لغت:

  1. مقدمتاً باید متذکر شد که کلام اهل لغت در جایی که اختلاف نظر زیادی با هم ندارند حتی اگر موجب وثوق در آن مورد خاص هم نشود معتبر است؛ زیرا آنها اهل لسان و زبان شناس و مرجع عقلایی برای تشخیص موضوع عرفی هستند و هدفشان هم استخراج معانی عرفی کلمات بوده و از توان وقدرت این کار هم برخوردار بوده اندإ بخصوص لغت شناسانی که به قرون اولیه دوم و سوم و چهارم متعلق بوده اند. و نیز به جهت انسداد صغیر و منسد بودن باب علم برای کشف معانی لغات در زمان شارع، ظن حاصل از قول لغویین که اقوی الظنون- بلکه به جهت فقد راه دیگری برای تحصیل ظن طریق منحصر – است و حجت می باشد.
  2. برای واژۀ غنا در کتب لغت عرب تعریفی نمی بینیم جز آن چه ابن منظور در لسان آورده که: «و کلُّ مَنْ رَفَع صوتَه و وَالاهُ فصَوْتُه عند العرب غِناءٌو از  نیز آن چه از صحاح نقل شده که «و الغِنَاءُ من الصَّوتِ: ما طُرِّبَ به» و  در صحاح تطریب چنین معنی شده: «و التَّطریب فی الصوت: مدُّهُ و تحسینه». بنابر این، مطابق این تعریف غنا صوتی است که با توالی و کشش و مَد زیبا شده است. از شافعی هم نقل شده  که غنا را «تحسین الصوت و ترقیقه» تعریف کرده است.
  3. از کلمات اهل لسان عرب در بیان لغات دیگر می توان خصوصیات معنای این واژه را شناسایی کرد. مثلا این که گفته اند: و النَّصْبُ: ضَرْبٌ من الغِنَاء للأعْرَاب [۲۶۰/ ب] أرَقُّ من الحُدَاء که نشان می دهد برای غنا اقسامی قائل اند و حداء و امثالش جزو غنا هستند. و نیز این جمله که: القَیْنَه عند العرب: الأمَه. و القَیْن: العبد. و لإن الغناء أکثر ما کان یتولاه الإماء دون الحَرَائر سمیت المغنیه قَیْنه. اشاره می کند که  نوعی از غناء، آوازِ حرفه ای است  که به آن صناعت غنا اطلاق می شده و خوانندگانی حرفه ای هم وجود داشته اند. و تعبیر ابن اثیر هم که در مورد تجویز غنا از سوی پیامبر اکرم ع می گوید: و لم تُرِد الغِنَاء المعروف بین أهل اللّهو و اللّعب اشعاری دارد که غنای لهوی غیر از غنای متعارف بوده است.
  4. اما در غنای عرفی چه قیودی اخذ شده است؟

همان طور که در لغت آمده بود توالی و مد و تحسین صوت از مقومات غناست و صوتی که عرف آن را زیبا نداند غنا نیست. این قید را از کلام اهل لغت هم می توان بدست آورد؛  زیرا آنها سماع را غنا دانسته و در العین و کتب دیگر لغت آمده است: «السماع، الغنا» و در تعریف سماع هم گفته اند:

و السَّمَاع: کل صوت یستحسنه السامع،- شمس العلوم/ ونیز :السَّمَاعُ: الغِنَاءُ، و کُلُّ ما الْتَذَّتْه الآذَانُ من صَوْتٍ حَسَنٍ: سَماعٌ.- لسان العرب و تاج العروس

آهنگ داشتن و آهنگین بودن صدا هم شرط صدق غنا می باشد. زیرا روشن است که از نظر هر صوتی غنا نیست و خواندن معمولی یک جمله و یا صوتی بدون کشش و بدون آهنگ نمی تواند صدایی زیبا و دلکش باشد. در تعریف غنا هم «مد» ذکر شده بود. در کتاب العین و صحاح و ..هم نغمه را آهنگ کلام و زیبایی آن معنی کرده که نشان می دهد که حسن صوت با آهنگ و نغمه ملازم و همراه است. «النَّغْمَهُ: جرس الکلام و حسن الصوت من القراءه و نحوها».

در مورد دو شرط ترجیع داشتن و مطرب بودن در بعد سخن خواهیم گفت.

 

غنا در کلام فقها

  1. اولین فقیه امامی که غنا را تعریف کرده علامه حلی است که در تحریر آورده است:

..و سامع الغناء- و هو: مدّ الصوت المشتمل على الترجیع المطرب، و إن کان فی قرآن- و فاعله،

عبارت فوق در کلام شرایع نیز به این شکل آمده است:

الخامسه مد الصوت المشتمل على الترجیع المطرب یفسق فاعله و ترد شهادته

تفاوت کلام شرایع این است که محقق- برخلاف علامه- در این جمله اشاره ای به تعریف لغوی غنا نکرده بلکه فقط ویژگی غنای حرام را بیان کرده است.

تعریف فوق مورد قبول فقهای شیعه قرارگرفته و قریب هزار سال است که به عنوان تعریف مشهور در کتب فقهی پذیرفته و تکرار شده است.

طبق این تعریف اولاً، غنا از مقوله صوت است نه کلام یعنی محتوای کلام در تحقق آن نقشی ندارد و ثانیاً صوتی است که باید با مد و کشش همراه باشد و سوم اینکه باید ترجیع داشته باشد. و چهارم این که باید مطرب باشد.

  1. ترجیع را در لغت تردید و گرداندن صدا گفته اند و نیز به معنای تکرار کلمه هم آمده است مثل تکرار کلمات در اذان. در صحاح آمده: «و تَرْجِیعُ الصوتِ: تردیدُه فى الحَلْقِ، کقراءه أصحاب الألحان.»

اهل موسیقی «تحریر» را که آن هم گرداندن صدا در گلوست چنین تعریف شده است:

گرداندن و غلت دادن صدا در گلو (حنجره) را تحریر گویند. به عبارت دیگر تحریر صوتی آهنگین را گویند که از عبور هوا و ارتعاش تارهای صوتی بوجود می آید وآوازخوان بدون تلفظ حرف و کلام ، نغماتی را در حرکتی از حرکات الفبا (اَ، اِ، اُ، آ، او، ای) می خواند. و یا اگر ساده تر بگوییم تحریر همانست که عوام (افرادی که از اصول و قوانین موسیقی بی اطلاعند) به آن چهچهه ویا زنگوله می گویند. .. آوازی که هزاردستان سر می دهد از تحریرهای متنوع تشکیل یافته بدینصورت که در یک تحریر نزدیک به ده حالت مختلف را می توان مشاهده کرد.

مطابق تعریف فوق و گفته صحاح و قاموس و ..که ترجیع تردید در حلق است غنا بر آوازی که همراه با ترجیع نیست صدق نمی کند و با توجه به نظر زیر برخی صاحب نظران که ترجیع به عنوان مشخصه صوت زیبا و طرب  انگیز بیشتر در ملل شرقی است تحقق غنا در سایر ملل با اشکال مواجه خواهد شد.

تحریر از مختصات آواز ایرانی است و برای تزئین اشعاری که یک آوازخوان می خواند بکار می رود وهمان نقش تذهیب حواشی یک اثر خوشنویسی را دارد. قوام موسیقی شرقی، خصوصا موسیقی سنتی ایرانی بستگی به انواع تحریرها دارد .

به عبارت دیگر، این قید موجب می شود که غنایی که دهها روایت در مورد حکم آن وارد شده به معنا و مفهومی اختصاص پیدا کند که فقط به ملل شرقی اختصاص داشته باشد و حکم غنای وارد شده در شرع، اصلا متعرض مفهوم غنا که در سایر ملت ها هم وجوددارد نشده باشد. یعنی شارع در مورد غنای ملل شرعی – یا لااقل نوعی از غنای ملل شرقی- قانون گذاری کرده باشد ولی  در مورد غنای سایر ملل هیچ قانون گذاری نکرده باشد. با این که مفاسدی که به عنوان حکمت حکم غنا در روایات متعدد ذکر شده هیچ اختصاصی به ملل شرقی ندارد.

مشکل دیگر افزودن این قید آن است که موجب می شود که تمام روایات وارده در باب غنا فقط به آن مقدار مرجّع که در زبان فارسی حالت چهچهه گفته می شود اختصاص داشته باشد و اصلا شامل بخش های دیگر نشود یعنی مغنی هر گونه که بخواند هیچ مشکلی ندارد و فقط همان لحظاتی که چهچهه می زند خواندن و شنیدنش حرام باشد.

و مشکل سوم این که بااین قید روایات متعددی که غنا را امری مرتبط با معنی دانسته مثل این که غنا لهو الحدیث و یا رقیه الزناست بی معنی می شود زیرا مطابق تعریفی که از تحریر که همان تردید صدا درگلو و چهچهه در کتب اهل فن آمده چهچهه زمانی محقق می شود که «وآوازخوان بدون تلفظ حرف و کلام ، نغماتی را در حرکتی از حرکات الفبا (اَ، اِ، اُ، آ، او، ای) می خواند» یعنی ترجیع هیچ گاه زمان خواندن کلمه و یا جمله محقق نمی شود.

اما مقدس اردبیلی ره در مجمع الفایده ترجیع را بر تردید در فم هم صادق دانسته و فرموده است:

لعلّ المراد من «الترجیع» هو تردید الصوت فی الفم و الحلق،

این بیان مشکل را کمتر و بلکه حل خواهد کرد؛ زیرا در کمتر آواز زیبایی است که در آن صدا بدون هیچ فراز و نشیبی و فقط به صورت یک صوت ممتد پیوسته ادا شود. بنابر این، دائره ای بسیار وسیع تر از صداهای زیبا را شامل شده و اختصاص به ملل شرقی هم ندارد.

  1. در هر صورت، می توان گفت دلیلی در کلمات اهل لسان بر این که صدق غنا متوقف بر تحقق ترجیع است دیده نمی شود و در تنها تعریف ذکر شده در کلمات اهل لغت برای غنا، به مد و تحسین صدا اکتفا شده است. بنابر این، با توجه به این که صدای با مد و کشش و بدون ترجیع در گلو می تواند صوتی زیبا و آهنگین باشد در صدق غنا بر صدای زیبا و محسَّنی که با چهچهه و تردید در گلو همراه نیست نباید تردید کرد.

موید این نکته این کلام ابن اعرابی است که ابن منظور در لسان العرب نقل کرده است:

قال ابن الأَعرابی: کانت العرب تتَغَنَّى بالرُّکْبانیِّ، إذا رَکِبَت الإِبلَ، و إذا جَلَست فی الأَفْنِیه و على أَکثر أَحوالها

  1. مطابق این سخن اعراب پیوسته آوازی را زیر لب داشته اند چه زمانی که بر شتران در بیابان ها راه می سپرده اند و چه زمانی که جلو منزلشان نشسته و وقت می گذرانده اند و چه در سایر اوقات و روشن است که چنین غنایی نمی تواند به صورت ترجیع در گلو و تحریر و چهچهه باشد.
  2. مطرب بودن صوت قید دیگری است که در تعریف مشهور فقها از غنا ذکر شده است. در معنای طرب اختلاف است.

درالعین آمده: «الطرب: الشوق. و الطرب: ذهاب الحزن، و حلول الفرح»

در المحیط آمده: «الطَّرَبُ: ذَهَابُ الحُزْنِ و حُلُوْلُ الفَرَحِ، طَرِبَ یَطْرَبُ طَرَباً. و هو الشَّوْقُ أیضاً، أَطْرَبَنِی الشَّیْ‌ءُ. و خِفَّهٌ تَعْتَری الإِنسانَ فی الفَرَحِ و الحُزْنِ.»

ولی صحاح آمده است:

«الطَّرَبُ: خِفَّه تصیب الإنسانَ لشدهِ حزنٍ أو سرور»

مطابق کلمات بالا- جز کلام صحاح که طرب را فقط به خفت معنی کرده است- طرب به هر گونه سرور وشادی اطلاق می شود. بر اساس این معنی طرب همان سرور و نشاطی است که به طور طبیعی در اثر شنیدن صدای زیبا و دلربا ایجاد می شود. اما معنای طرب خفت و سبکی باشد و یا این که خفت، اثر و حالت ملازم با طرب باشد دیگر غنا شامل هر صدای سرور آفرینی نیست بلکه فقط در صورتی که این نشاط و خوشی به حد خفت وسبکی برسد غنا تحقق می یابد.

اما خفت به چه معناست؟ در کتاب العین هم گفته خفت دو گونه است: خفت در جسم و خفت در حالت روانی: «و الخِفَّهُ: خِفَّهُ الوزن، و خِفَّهُ الحال»

یعنی خفت یا فقط احساس سبکی در روح و روان است که با شنیدن صوت های بسیار زیبا ایجاد می شود و شنونده را از افکار و دغدغه های ذهنی بیرون می برد و به او آرامش و سکون و سبکی می بخشد و یا خفت فراتر از آرامش روحی است و به حالت تحریک درجسم و آمادگی برای به حرکت کردن و رقص در آمدن گفته می شود؛ حالتی که با شنیدن آهنگ ها و ریتم های خاص ایجاد می شود. در روایتی در امالی شیخ طوسی در حکایتی از مکالمه ابلیس با حضرت یحیی ع آمده است که او با نواختن زنگی اهل مجالس فسق را به طرب وا می دارد و طرب آنان را سبک کرده و به رقص و پایکوبی و ..وا می دارد:

 فَأُحَرِّکُ الْجَرَسَ فِیمَا بَیْنَهُمْ، فَإِذَا سَمِعُوهُ اسْتَخَفَّهُمُ الطَّرَبُ، فَمِنْ بَیْنِ مَنْ یَرْقُصُ، وَ مِنْ بَیْنِ مَنْ یُفَرْقِعُ أَصَابِعَهُ، وَ مِنْ بَیْنِ مَنْ یَشُقُّ ثِیَابَهُ.‌..

تفسیر غنا به خفت با این معنای دوم، موجب می شود که غنا به مواردی خاص که شنیدن صدای زیبا به حدی در انسان تاثیر می گذارد که او را به حرکت و رقص وا می دارد محدود می کند. و این محدودیت بر خلاف نظر سایر اهل لغت است که غنا را تحسین صوت دانسته اند.

بلی، درجه ای از وجد و سرخوشی را در معنای طرب می توان پذیرفت و

می توان گفت که طرب که حالت نشاط و سرور و وجد ناشی از شنیدن صدای زیبا و آهنگین و یا سایر روش های وجد آفرین است دارای درجاتی است که در مراتب نازلش حالت نشاط و خوشی است و در مرتبۀ بالاتر، حالت نشاط زاید الوصف و سرخوشی است و با شدت یافتن، به بیقراری جسمی و حرکت های بدنی و رقص و پایکوبی منجر می شود. بیقراری بدنی نه معنای طرب، بلکه حاصل از طرب شدید است چنان که در روایت امالی هم آمده بود که: «استخفهم الطرب». بنابراین، طرب معنا و مفهومی مشکک و دارای مراتب است که بر همگی طرب اطلاق می شود.

  1. اما آیا طرب انگیز بودن شرط تحقق غناست؟

اگر طرب را به معنای حالت سرور و نشاطی بدانیم که از شنیدن هر صدای خوش و لذت بخشی پدید می آید دخالتش در تحقق غنا بدون مشکل است و اما اگر فقط بر مرتبۀ شدید نشاط و سخوشی که به رقص و حرکات بدنی منجر می شود اطلاق گردد باید گفت در کتب لغت عرب نشانی از این که غنا باید با چنین طربی همراه باشد دیده نمی شود. بلکه از قراینی مانند این که سماع را مساوی غنا دانسته و در معنای سماع گفته اند که هر صدای زیبا و یا صدایی است که موجب لذت سامع شود، عمومیت غنا حتی بدون این درجه از طرب استفاده می شود:

و السَّمَاع: کل صوت یستحسنه السامع،- شمس العلوم/ ونیز :السَّمَاعُ: الغِنَاءُ، و کُلُّ ما الْتَذَّتْه الآذَانُ من صَوْتٍ حَسَنٍ: سَماعٌ.- تاج العروس

شاهد دیگری که بر یکی نبودن غنا با حالت طرب دلالت دارد این جمله از کتاب العین -قدیمی ترین کتاب در لغت عرب – است که در معنای کلمۀ: «یرنی» می گوید یعنی آن قدر تغنی می کند تا به طرب آید: «ای یغنّی لیطرب».

  1. پس تا کنون به این نتیجه رسیدیم که در معنای غنا جز آواز زیبا و لذت بخشی که همراه با مد و کشش باشد قیدی و شرطی وجود ندارد. البته همان گونه که اشاره شد برخی تغنی ها به صورت حرفه ای است و مغنیانی حرفه ای غنایی خاص ارائه می کنند و حدی از غنا هم بر آوازی خوش آهنگ ولی ساده که هر کس می تواند با خود زمزمه کند و با خود بخواند و حتی بر آواز حُدا که ساربانان برای راندن شتران می خوانده اند قابل اطلاق است. اما این که آیا همه انواع غنا حرام است یا خیر در بررسی حکم غنا مطرح خواهد شد.
  2. اما چرا فقها قیدهای ترجیع و اطراب را بر آن افزوده و در اصطلاح فقها چنین معنای محدودی پیدا کرده است؟

شاید بتوان گفت فقهای شیعه چون دیده اند غنا به معنای هر صوت زیبا نمی تواند ممنوع باشد و روایات مستفیض یا متواتری هم بر تشویق به خواندن قران با صوت زیبا وارد شده مجبور شده اند غنا را که در روایات حرام دانسته شده به غنای با ترجیع و طرب آفرین محدود کنند و در حقیقت آنان غنایِ موضوع حکم شرعی را تعریف کرده اند نه غنای لغوی و عرفی را.

موید این سخن آن است که همان طور که در ابتدای بحث اشاره شد در کلام شرایع که برای اولین بار از این عبارت استفاده کرده -شاید با توجه به همین نکته- سخنی از تعریف غنا در میان نیست ولی علامه حلی ره که تعبیر محقق را وام گرفته آن را به عنوان تعریف غنا ذکر کرده و این تعریف – که در فقه شیعه باقی مانده – موجب این اشکال شده است.

  1. نکتۀ آخر این که طرب در صیغه ثلاثی مجرد و نیز در مزیدِ باب افعال در معنای سرور ونشاط و نشاط آفرینی بکار رفته است اما درباره طرب یطرب تطریبا -مزیدِ باب تفعیل- به اتفاق گفته اند «و التَّطریب فی الصوت: مدُّهُ و تحسینه» بنابر این، تعریف قاموس و برخی فقها که گفته اند: «الغناء ما طُرِّب به» معنایش طرب انگیز بودن غنا نیست.

و استعمال تطریب در معنای تحسین صوت -بر خلاف نظر شیخ انصاری ره -بدون مشکل است و موجب اشتراک لفظی در طرب نخواهد بود؛ زیرا از آنجا که تحسین صوتی است که سبب طرب- به معنای نشاط و سرور- است، این اشتقاق خاص(باب تفعیل) به صورت وضع تعینی و نه تعیینی در معنای تحسین که سبب الاطراب است تعین یافته است.

در پایان کلام حضرت امام خمینی ره را درباره معنای لغوی غنا نقل می کنیم که تا حدی به نظر فوق نزدیک است:

فالأولى تعریف الغناء بأنّه صوت الإنسان الذی له رقّه و حسن ذاتی و لو فی‌

المکاسب المحرمه (للإمام الخمینی)، ج‌۱، ص: ۳۰۶‌

الجمله، و له شأنیّه إیجاد الطرب بتناسبه لمتعارف الناس.

فخرج بقید الرقّه و الحسن صوت الأبحّ الردیّ الصوت. و إنّما قلنا له شأنیّه الإطراب، لعدم اعتبار الفعلیّه بلا شبهه، فإنّ حصول الطرب تدریجی قد لا یحصل بشعر و شعرین فتلک الماهیّه و لو بتکرار أفرادها لها شأنیّه الإطراب.

و هذا بوجه نظیر‌

ما ورد فی المسکر بأنّ ما کان کثیره مسکرا فقلیله حرام «۱»

فإنّ الحکم تعلّق بالطبیعه التی من شأنها الإسکار و لا ینافی عدم مسکریّه قلیلها.

و ماهیّه الغناء کذلک، فلا ینافی عدم مطربیّه بعض مصادیقه فعلا.

و قید التناسب لأجل أنّ الصوت الرقیق الرخیم إن لم یکن فیه التناسب الموسیقی لا یکون مطربا و لا غناء، بل لا یتّصف بالحسن حقیقه. فالمدّ الطویل لا یکون غناء و لا مطربا و لو کان فی کمال الرقّه و الرخامه، و لو قیل إنّه حسن یراد به رقّته و رخامته و صفاؤه الذاتی.

و التقیید بشأنیّه الطرب لمعرفیّه التناسب الخاصّ أی التناسب الذی من واحد من الألحان الموسیقیّه، فهو فی الحقیقه من باب زیاده الحدّ على المحدود.

و بما ذکرناه تظهر الخدشه فی الحدّ المنتسب إلى المشهور، و هو مدّ الصوت المشتمل على الترجیع المطرب، فإنّ الغناء لا یتقوّم بالمدّ و لا الترجیع، ففی کثیر من أقسامه لا یکون مدّ و لا ترجیع.

و لعلّ القیدین فی کلماتهم لأجل کون المتعارف من الغناء فی أعصارهم هو ما یکون مشتملا علیهما، فظنّ أنّه متقوّم بهما.

کما أنّ المطربیّه الفعلیه غیر معتبره فیه بما مرّ و أنّ الصوت ما لم یکن فیه رخامه و صفاء لیس بغناء.

اما این فرمایش که غنا متقوم به مد و ترجیع نیست و بسیاری از اقسام غنا فاق این دو خصوصیت هستند قابل مناقشه است زیرا آن غنای بدون مد و صوت چنان که در بحث موضوع شناسی غنا بر اساس روایات به تفصیل خواهیم گفت غنا نیست زیرا غنای متعارف در زمان پیامبر اکرم ص غنای ابتدایی بوده که اعراب علی افنیه البیوت و یا علی ظهر المرکوب می خوانده اند و به تصریح اهل لغت دارای مد و ترجیع بوده است و غنای متاخر در زمان امام صادق ع و ائمه متاخر از ایشان هم که در بین مردم رواج یافته است غنای حرفه ای  مغنیان بوده که گاه با ضرب اوتار همراه بوده ولی غنایی نبوده که در مجالس رقص و فساد خوانده می شده است و چنین غنایی همان غنای با ترجیع است. اما غنای بدون ترجیع که در کلام امام ره اشاره شده فقط خواندنی است که با ریتم های رقص و به صورت ضرباهنگ و ریتمیک است که مقطع است و با آلاتی مثل دف و دنبک همراهی می شود. این گونه خواندن ها که بر محور آلات موسیقی است و برای رقص و پایکوبی مناسب است خارج از غنای متعارف حساب می شود و حتی امروز هم با آواز خوانی غنایی متفاوت بوده و در حوزه موزیک داخل است.

و این فرمایش ذیل ایشان که بسیاری از اصوات لهوی غنا نیست همسو با همین نظر فوق است که غنا محدود به تحسین با مد و ترجیع است وخواندن های ریتمیکِ مناسب برای رقص و دف  غنا نمی باشد:

فتحصّل من ذلک أنّ الغناء لیس مساوقا للصوت اللهوی و الباطل، و لا لألحان أهل الفسوق و الکبائر، بل کثیر من الألحان اللهویّه و أهل الفسوق و الأباطیل خارج عن حدّه، و لا یکون فی العرف و العاده غناء، و لکلّ طائفه من أهل اللهو و الفسوق و التغنّی شغل خاصّ فی عصرنا، و محالّ خاصّه معدّه له، و لشغله و صنعته اسم خاصّ یعرفه أهل تلک الفنون.