این عبادت حضرت بود که من معترف هستم که نمی‌توانم چیزی بگویم و درکی ندارم؛ امّا «مَهابَتِ» حضرت که هیبت عجیبی داشتند… به حضرت عرض کردند: چگونه شما هر جنگی که رخ می‌دهد، به قول معروف با یک‌لایه پیراهن و گاهی بدون زره به خط می‌زنید و پیروز می‌شوید؟ «بِمَ غَلَبْتَ اَلْأَقْرَانَ؟»[۱] چگونه بر این پهلوانان پیروز می‌شوید؟ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: «بِتَمَکنِ هَیبَتِی فِی قُلُوبِهِمْ» هیبت من چنان آن‌ها را فرا می‌گیرد که توانِ جنگیدن با من را ندارند.

 

قوتِ روح حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به گونه‌ای بود که بزرگانِ لشکر مقابل را بر زمین می‌زد، لذا نوشته‌اند: «حتی کانت ابطال العرب تفضح باسمه» زمانی که نزدِ پهلوانانی که همه‌ی افراد از آن‌ها فرار می‌کردند نامِ مبارکِ امیرالمؤمنین علیه‌السلام را می‌آوردند از هیبت حضرت بندِ دلشان می‌لرزید.

 

ابن عباس که شاگرد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است و در مدت زیادی دائماً و شبانه‌روز با حضرت بوده‌ است و اگر آدمی با فردی خیلی دمخور باشد تَسْقُطُ الْآدَاب می‌شود، خودِ او نوشته است: به خدا هرگز یک نگاه کامل به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نکردم و همیشه سرِ من پایین نود؛ نه اینکه برای این باشد که حضرت خشونت داشته باشند بلکه نمی‌توانستند در برابر آن هیبتِ عظیم وجه اللهی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه سرخود را بلند کنند.

 

در روایات داریم که در روز قیامت حتی شاید به انبیاء علیهم السلام هم گفته می‌شود: «یا أَهْلَ الْجَمْعِ غَضُّوا أَبْصَارَکمْ وَ نَکسُوا رُءُوسَکمْ فَهَذِهِ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ تُرِیدُ أَنْ تَمُرَّ عَلَی الصِّرَاط».[۲] سرها را به پایین بیندازید و چشم‌ها را فرو ببنید و دیده‌ها را بشکنید که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قصد ورود به بهشت را دارند. این در حالی است که روز قیامت صحنه‌ی محرم و نامحرمی وجود ندارد، نستجیر بالله معاذ الله عموماً افراد عریان هستند «وَ لِبَاسُ التَّقْوَی ذَلِک خَیرٌ».[۳] مگر کسی تقوا با خود برده باشد و همه بیچاره، جاثیه و به زانو درآمده هستند، در آنجا بحث محرم و نامحرمی نیست بلکه چشمی لیاقت ندارد و اینکه نمی‌توان خورشید را نگاه کرد؛ یعنی نمی‌توانند عظمت او را تحمل کنند، وجودِ مبارک اهل‌بیت علیهم‌السلام این‌گونه است که هیبتِ عجیبی دارند.

 

لذا وقتی شاگردانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ایشان را توصیف کرده‌اند گفتته‌اند: وقتی با ما بود از مادر بر ما مهربان‌تر، عطوف‌تر و دلسوزتر بود ولی «لاَ نُکلِّمُهُ لِهَیبَتِهِ».[۴] نمی‌توانستیم از هیبت او با او صحبت کنیم «وَ لاَ نَرْفَعُ عَینَنَا لِعَظَمَتِهِ» از عظمتی که داشتند نمی‌توانستیم چشم به سوی ایشان برگردانیم؛
حضرت حق یک ویژگی دارند که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هم که مظهرِ خدای متعال است آن ویژگی را دارا است، این اسم خیلی ارزش دارد و ان شاء الله بینندگان ما بدان متمسک شوند که ما می‌گویم: «یا ذالجلال و الاکرام»؛ حضرت حق یک جلال و جبروت و عظمتی دارد که اگر کسی قدر اندکی این را متوجه شود، لب‌ها و دندان‌های او کلید می‌شود و آدمی دیگر نمی‌تواند در برابر آن عظمت ذاتِ ذوالجلال حرفی بزند، «یا ذالجلال»… همه مبهوت، همه از سطوت او خاموش و خلاصه فقط صدای تپش قلب‌ها به گوش می‌رسد ولی به قدری کریم است که برای اینکه ما بتوانیم او را مورد خطاب قرار دهیم و با او حرف بزنیم و بیش از حد نترسیم دو اسم متضاد را در کنار یکدیگر آوردند «یا ذالجلال و الاکرام» درست است ذوالجلال هستی ولی اهل کَرَم و عطوفت و مهر و برخوردِ کریمانه هستی.

 

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که مظهر آن دو اسم هستند نیز این‌گونه هستند، به قدری هیبت دارند که جرأت نداشتند در برابر ایشان حرف بزنند و در عین حال حضرت برای اینکه بتوانند با ایشان راحت سخن بگویند مزاح می‌فرمودند و لبخند می‌زد؛ این عظمتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است که دیگران از هیبت او اذیت نشوند و بی‌انصاف‌ها همین مزاح کردن را دستمایه قراردادند و گفتند: علی علیه‌السلام به درد حکومت نمی‌خورد چون اهلِ شوخی است. منظورشان این بود که کارها را جدی نمی‌گیرد… و هم دشنام و بهتان زدند که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در راه خدا خشن است… و هم گفتند که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اهلِ شوخی است. در حالی ‌که متوجه نشدند که از کَرَمِ ایشان بود که مظهرِ «یا ذالجلال و الاکرام» بودند که با آنها گفت‌وگو و مزاح می‌کردند تا در محضر ایشان بتوانند تحمل کنند و قلبشان نایستد ولی متأسفانه قدر ندانستند.


[۱] – بحارالانوار، جلد ۴۱، صفحه ۷۲٫ (وَ رُوِی عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَکانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلاَمُ إِذَا أَطْرَقَ هِبْنَا أَنْ نَبْتَدِئَهُ بِالْکلاَمِ وَ قِیلَ لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلاَمُ بِمَ غَلَبْتَ اَلْأَقْرَانَ قَالَ بِتَمَکنِ هَیبَتِی فِی قُلُوبِهِمْ)

[۲] – ارشاد القلوب الی الصواب، جلد ۲، صفحه ۲۳۲٫ (وَ قَالَ رسول الله ص إِذَا کانَ یوْمُ الْقِیامَهِ نَادَی مُنَادٍ تَحْتَ الْحُجُبِ یا أَهْلَ الْجَمْعِ غَضُّوا أَبْصَارَکمْ وَ نَکسُوا رُءُوسَکمْ فَهَذِهِ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ تُرِیدُ أَنْ تَمُرَّ عَلَی الصِّرَاط)

[۳] – سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۶٫ (بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیکمْ لِبَاسًا یوَارِی سَوْآتِکمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَی ذَلِک خَیرٌ ذَلِک مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یذَّکرُونَ)

[۴] – بحارالانوار، جلد ۴۱، صفحه ۳۲۰٫ (إِرْشَادُ اَلْقُلُوبِ دَخَلَ ضِرَارُ بْنُ ضَمْرَهَ اَللَّیثِی عَلَی مُعَاوِیهَ فَقَالَ لَهُ صِفْ لِی عَلِیاً فَقَالَ أَ وَ تُعْفِینِی مِنْ ذَلِک فَقَالَ لاَ أُعْفِیک فَقَالَ کانَ وَ اَللَّهِ بَعِیدَ اَلْمُدَی شَدِیدَ اَلْقُوَی یقُولُ فَصْلاً وَ یحْکمُ عَدْلاً یتَفَجَّرُ اَلْعِلْمُ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ تَنْطِقُ اَلْحِکمَهُ مِنْ نَوَاحِیهِ یسْتَوْحِشُ مِنَ اَلدُّنْیا وَ زَهْرَتِهَا وَ یسْتَأْنِسُ بِاللَّیلِ وَ وَحْشَتِهِ کانَ وَ اَللَّهِ غَزِیرَ اَلْعَبْرَهِ طَوِیلَ اَلْفِکرَهِ یقَلِّبُ کفَّیهِ وَ یخَاطِبُ نَفْسَهُ وَ ینَاجِی رَبَّهُ یعْجِبُهُ مِنَ اَللِّبَاسِ مَا خَشِنَ وَ مِنَ اَلطَّعَامِ مَا جَشِبَ کانَ وَ اَللَّهِ فِینَا کأَحَدِنَا یدْنِینَا إِذَا أَتَینَاهُ وَ یجِیبُنَا إِذَا سَأَلْنَاهُ وَ کانَ مَعَ دُنُوِّهِ مِنَّا وَ قُرْبِنَا مِنْهُ لاَ نُکلِّمُهُ لِهَیبَتِهِ وَ لاَ نَرْفَعُ عَینَنَا لِعَظَمَتِهِ فَإِنْ تَبَسَّمَ فَمِنْ مِثْلِ اَللُّؤْلُؤِ اَلْمَنْظُومِ یعَظِّمُ أَهْلَ اَلدِّینِ وَ یحِبُّ اَلْمَسَاکینَ لاَ یطْمَعُ اَلْقَوِی فِی بَاطِلِهِ وَ لاَ ییأَسُ اَلْفَقِیرُ مِنْ عَدْلِهِ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ لَقَدْ رَأَیتُهُ فِی بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَی اَللَّیلُ سُدُولَهُ وَ غَارَتْ نُجُومُهُ وَ هُوَ قَائِمٌ فِی مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَی لِحْیتِهِ یتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ اَلسَّلِیمِ وَ یبْکی بُکاءَ اَلْحَزِینِ فَکأَنِّی اَلْآنَ أَسْمَعُهُ وَ هُوَ یقُولُ یا دُنْیا دَنِیهٍ أَ بِی تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَی تَشَوَّقْتِ هَیهَاتَ هَیهَاتَ غُرِّی غَیرِی لاَ حَاجَهَ لِی فِیک قَدْ بَتَتُّک ثَلاَثاً لاَ رَجْعَهَ لِی فی‌ها فَعُمُرُک قَصِیرٌ وَ خَطَرُک یسِیرٌ وَ أَمَلُک حَقِیرٌ آهِ آهِ مِنْ قِلَّهِ اَلزَّادِ وَ بُعْدِ اَلسَّفَرِ وَ وَحْشَهِ اَلطَّرِیقِ وَ عِظَمِ اَلْمَوْرِدِ فَوَکفَتْ دُمُوعُ مُعَاوِیهَ عَلَی لِحْیتِهِ فَنَشَفَهَا بِکمِّهِ وَ اِخْتَنَقَ اَلْقَوْمُ بِالْبُکاءِ ثُمَّ قَالَ کانَ وَ اَللَّهِ أَبُو اَلْحَسَنِ کذَلِک فَکیفَ صَبْرُک عَنْهُ یا ضِرَارُ قَالَ صَبْرُ مَنْ ذُبِحَ وَاحِدُهَا عَلَی صَدْرِهَا فَهِی لاَ تَرْقَی عَبْرَتُهَا وَ لاَ تَسْکنُ حسرت‌ها ثُمَّ قَامَ وَ خَرَجَ وَ هُوَ بَاک فَقَالَ مُعَاوِیهُ أَمَا إِنَّکمْ لَوْ فَقَدْتُمُونِی لَمَا کانَ فِیکمْ مَنْ یثْنِی عَلَی هَذَا اَلثَّنَاءَ فَقَالَ بَعْضُ مَنْ حَضَرَ اَلصَّاحِبُ عَلَی قَدْرِ صَاحِبِهِ)