شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

«السلام علیک یا أباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم، السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین، و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین»

رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد *** پر از یاقوت شد عالم سوار از روی زین افتاد

دگرگون شد جهان لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک *** دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد

پس از بی مهری دریا قسی القلب شد آتش *** به جان دودمان رحمه للعالمین افتاد

خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسی‌ها نیست *** که چشمش سوی خیمه لحظه‌های واپسین افتاد

شکستند با قلاف تیغ را سر بسته می‌گویم *** زبانم با النگوی زنان از آستین افتاد

برای من نگه دار و بیاور زخم‌هایت را *** اگر خواهر مسیرت سوی من در اربعین افتاد

نفهمیدند طاها را، نفهمیدند یاسین را *** به چوی خیزران دندانه‌ای از حرف سین افتاد

«صلی الله علیک یا أباعبدالله» از بهشت روی زمین، از بین الحرمین به شما سلام می‌کنم. نایب الزیاره همه شما هستیم و سلام شما را به حضرت سیدالشهداء(ع) می‌رسانیم. به سمت خدای امروز خوش آمدید. حاج آقای کاشانی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید. ایام را تسلیت می‌گویم.

حاج آقای کاشانیسلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان رادیو قرآن سلام می‌کنم. نایب الزیاره همه عزیزان بودیم. تعجب و شگفتی آدم از دیدن این همه شوق و محبت کم نمی‌شود.

شریعتی: انشاءالله خدا این محبت را از ما نگیرد. صحنه‌های قشنگی می‌بینیم که هرچقدر تلاش کنیم این شکوه را در قاب تصویر قرار بدهیم و منتقل کنیم، یک حس و جنسی دارد که منتقل نمی‌شود. بحث ما بحث غربت اهل‌بیت بود، امروز هم این بحث را ادامه خواهیم داد. بحث شما را خواهیم شنید.

حاج آقای کاشانی: چند جلسه اخیر با این سؤال شروع کردیم که چه شد اهل‌بیت(ع) از جامعه کنار گذاشته شدند، عمداً اینها را به سمت عزلت نشینی بردند، گرچه اهل‌بیت هزگز عقب‌نشینی از جامعه نکردند و حتی اگر می‌شد با کمک مالی به جامعه خدمت کنند، این کار را می‌کردند و قهر نمی‌کردند. ما می‌بینیم سیدالشهداء(ع)، امام حسین(ع) روایات کمی است از این جهت که مردم آن روزگار به چشم امام به این بزرگواران نگاه نمی‌کردند، این سؤال باعث شد که ما وارد شدیم به مسأله غربت اهل‌بیت و بعد از اینکه در مورد کلمه‌ی اهل‌بیت با هم گفتگو کردیم، گفتیم چه عواملی باعث شد اهل‌بیت غریب شوند، یکی از موارد که در زیارت اربعین هم اشاره شده موضوع بحث امروز قرار می‌دهیم.

در زیارت اربعین که به امام صادق(ع) منصوب است و اگر حتی این زیارت به امام معصوم نمی‌رسید خیلی الفاظ مهم و معارف بزرگ و تحلیل‌های مهم تاریخی درونش است. در اینجا ما در واقعه‌ی کربلا دو گروه اصلی داریم، یک گروه کسانی که مشکل اعتقادی دارند و نسبت به سیدالشهداء نگاه بدبینانه دارند. در روایت از امام سجاد، امام مجتبی(ع) داریم که «کلٌ یتقبرون الی الله بدَمک» یعنی با تقرب و قربه الی الله به سمت سیدالشهداء برای کشتار آمدند. این مباحث ما از اول تا حالا توضیح این قسمت است که چه اتفاقی افتاد که جامعه اسلامی بعد از رسول خدا(ص) رفت به سمتی که حسین بن علی(ع) که حقیقت دین و اعتبار دین است، قربتاً الی الله او را بکشند؟ یک گروه هم هست که در زیارت اربعین امام صادق به آنها اشاره فرمود: عده‌ای پشت به پشت هم دادند و توطئه کردند، کسانی که دنیا فریبشان داده بود. اینها مشکل اعتقادی به آن معنایی که بگویند: امام حسین (ع) کافر است، نداشتند. اینها را دنیا فریب داده بود. مفت فروختند! به جامعه امروز می‌خواهم بگویم: جامعه‌ای که در آن حرام‌خواری از حالت فردی تبدیل به اتفاق جمعی شود، آن جامعه استعداد امام کشی دارد حتی اگر در اعتقاد امام را قبول داشته باشد. شروع ماجرا این است که بعد از رسول خدا که به ملکوت اعلی پیوستند، اتفاقاتی در جامعه افتاده بود، شروع به یار کشی کردند. تاریخ آنها را نباید ثبت کند، چون فاتحان تاریخ را نوشتند، ولی ابن ابی الحدید در نقلی می‌گوید: یک خانمی که این خانم‌ها، زنانی که نقش‌های اساسی و حیرت انگیز در تاریخ اسلام داشتند، ما معمولاً از ذکر و نام اینها محروم هستیم و فکر می‌کنیم تاریخ مردانه است ولی اینطور نیست. قهرمان اربعین حضرت زینب کبری(س) و پرچمدار این واقعه است.

وقتی شبانه آمدند پول در خانه ایشان بیاورند، گفت: می‌خواهید رشوه بدهید دینم را از من بخرید؟ به خدا این کار را نمی‌کنم. این ثبت شد و نشان می‌دهد یک عده‌ای را با ترساندن از اهل‌بیت جدا کردند. یک عده را با کشتار و تهدید فرهنگی و یک عده را با تطمیع جدا کردند. اینقدر این مسائل مالی اگر انحراف پیدا شود، همه‌گیر است، در نهج‌البلاغه هست که امیرالمؤمنین فرمود: وقتی در کوفه آمدم به عنوان حاکم مسلمین و امیرالمؤمنین، یک شب دیدم برای من ظرفی از عسل آوردند. گفتند: این هدیه است. حضرت می‌فرماید: نگاه کردم دیدم بوی تعفن، انگار استفراغ مار است. چون باطنش را امیرالمؤمنین می‌بیند. حضرت فرمود: اینها به من هم امید داشتند که بلکه این رشوه را قبول کنم. یکوقتی بعضی از گناهان از ما دور است. شاید یکی مثل من اشتباه کند، شیطان اینطور نیست که در بعضی گناهان از بعضی نا امید شود. یکی از آن چیزها که از هیچکس نا امید نیست مسأله‌ی حُرمت و مشکلات مالی است. اینکه رسماً در حادثه کربلا این اتفاق افتاد. اینجا گفتند: رشوه، آن خانم قبول نکرد. یک عده آدم‌ها با حکومت در ارتباط بودند. یک عده را فشار مالی می‌دادند. ام سلمه(س) از اهل‌بیت دفاع کرد و یک سال حقوقش را از بیت المال قطع کردند. این نشان می‌دهد اثر تبلیغی‌اش جدی است.

بعد که ماجرا گذشت، یکی دو نفر از یاران رسول خدا خیلی طرفدار امیرالمؤمنین بودند و در دوازده سال اول شروع امامت امیرالمؤمنین هرجا می‌نشستند می‌گفتند: در اولین فرصت علی بن ابی طالب را به حکومت می‌رسانیم و رسانه‌های حکومت را می‌ترساندند. با اهل‌بیت همراهی کرده بودند بعد از عروج پیغمبر اکرم، در خانه امیرالمؤمنین بودند، همراه بودند، یار سِر بودند. در دوره‌ای که هیچکس جرأت نمی‌کرد از امیرالمؤمنین حرف بزند، اینها حرف می‌زدند و دفاع می‌کردند. وقتی یکی از مسئولین حکومت از دنیا رفت و نفر بعد آمد، دید چطور می‌شود روی این اثر بگذارد، این آقا فامیل امیرالمؤمنین و صحابی پیغمبر است، دوازده سال امیرالمؤمنین یک تنه دفاع می‌کند، چه کنیم؟ عددهای حیرت انگیز مثل ۵۷ میلیون درهم در تاریخ ثبت شده است. معادل صدها میلیارد امروز می‌شود. می‌خواستند به دیگران رشوه بدهند صد هزار سکه می‌دادند، طرف همیشه خمیده بود و عرض ادب می‌کرد. دیدند نه، این آدم صد هزار درهمی نیست! این ۵۷ میلیون درهمی است. با این ۵۷ میلیون درهم می‌شود چند جنگ را اداره کرد. وقتی این پول را دادند، سبک زندگی این آقا عوض شد، هزاران غلام و کنیز داشت. برای اداره این همه کارگر و خادم، زندگی‌اش تغییر کرد. این آقا بعداً در نبرد با حضرت و مقابل حضرت شرکت کرد.

شیطان می‌داند یکی از جاهایی که اگر برنامه‌ریزی کند، آدمیزاد ولو اهل تقوی، احتمال لغزش درونش زیاد است، مسائل مالی است. وقتی شما به واقعه کربلا می‌رسید، وقتی مسلم آمد در کوفه و مردم را جمع کرد، چیزی که باعث شد مردم از مسلم فاصله بگیرند، سه تهدید بود. ۱- لشگر شام خواهد آمد. ترس از جنگ، بعداً در کوفه شاید بیش از ده هزار سر بریده شد. در حالی که اگر اینها دفاع کرده بودند، با سیدالشهداء همراهی کرده بودند، این اتفاق نمی‌افتاد. یکی اینکه اگر ذلیل از شما به سیدالشهداء و مسلم بپیوندد، اگر بچه‌ای از قومی برود و بپیوندد ما بزرگ قوم را عذاب می‌کنیم. سومین مورد اینکه حقوق‌ها را قطع می‌کنیم. حقوق‌هایی که درونش شبهه مالی بود. چون به غیر عرب‌ها نمی‌دادند و مثل این است که حق یارانه شما را به من بدهند. اگر من در حسابم بروم ببینم یک جایی که ده هزار تومان قرار بوده پول دستم بیاید، اشتباهی بیست هزار تومان آمده خوشحالی ندارد. باید برگردانم. چون عادت داده بودند. لذا در کربلا وقتی سیدالشهداء فرمود: چرا هرچه من می‌گویم، شما متوجه نمی‌شوید، آدم گاهی متوجه نمی‌شود چون مسأله سخت است. یکوقت بحث سخت نیست و من اگر بخواهم بپذیرم باید تاوان بدهم. اگر من به شما بدهکار باشم، شما بگویی: ده میلیون اینجا، بیست میلیون اینجا، من بگویم: بله بله، باید اینها را پس بدهم. لذا می‌گویم: من نمی‌فهمم شما چه می‌گویید. این نفهمی عمدی است. من همیشه می‌گویم: زن و شوهرهایی که با هم صحبت می‌کنند با زبان غیر مادری که حرف نمی‌زنند. مسائل پیچیده فلسفی و ریاضی مطرح نمی‌کنند، خیلی وقت‌ها ما تفاهم نداریم، چون اگر بخواهم بفهمم باید بگویم: اشتباه کردم. دقیقاً سیدالشهداء وقتی به اینها فرمود: چرا من هرچه می‌گویم شما نمی‌فهمید؟ گفتند: حقوق ما قطع می‌شود! یعنی می‌فهمیم ولی اگر بگوییم می‌فهمیم باید به لشگر شما بیاییم.

مسلم بن عوسجه آمد گفت: چرا اینقدر پسر پیغمبر صحبت می‌کند، شما نمی‌فهمید. گفتند: ما متوجه نمی‌شویم. «ملئت بطونکم من الحرام» نشان می‌دهد بحث مالی آدم‌هایی را که اینها ناصبی نباشند، ممکن است. اینها ممکن است مشکل اعتقادات اولیه را نداشته باشند را هم می‌تواند زمین بزند. بلکه می‌خواهم عرض کنم که وقتی تاریخ را نگاه می‌کنیم می‌بینیم گاهی فرزند امام معصوم یا نوه امام معصوم به همین مشکل مالی گرفتار شده و مقابل امام قرار گرفته است. وقتی شهادت موسی بن جعفر را بررسی کنید، می‌بینید دو برادرزاده ایشان که نوه امام صادق هستند، رفتند امام کاظم را لو دادند. حضرت قبل از اینکه اینها بغداد بروند، صدایشان کرد که چرا می‌خواهید بغداد بروید؟ چند فرزند بزرگ داشت و بقیه خردسال بودند. بین فرزندان موسی بن جعفر فاصله بود. حضرت اینها را صدا کرد و گفت: من بچه‌هایم کوچک هستند. شما نزد هارون بروید مرا می‌کشد. شما برادرزاده‌های من هستید، مشکل شما چیست؟ گفتند: ما پول می‌خواهیم. حضرت فرمود: چقدر لازم دارید؟ فرض کنید گفتند: سیصد سکه، حضرت شاید دو برابر این پول را داد. وقتی بیرون می‌رفتند، فرمود: به خدا که باز هم نزد هارون می‌روند. یعنی به طمع، وقتی رفتند و نسبت به امام کاظم(ع) افشاگری کردند، او را تحریک کردند که امام کاظم را بگیرد و دستگیر کند. از این نمونه‌ها فراوان داریم. امام کاظم(ع) برادری دارد به نام عبدالله افطح، ایشان به طمع اینکه وقتی امام در اواخر امام صادق به بعد، شیعه داشت شکل می‌گرفت، وقتی شیعه زیاد می‌شد وجوهات و خمس امام افزایش پیدا می‌کرد. طمع هم زیاد می‌شد. خمس برای فرزندان پیغمبر و امام معصوم است که در مسیر خرج‌های دینی مصرف کند. پسر بزرگ امام صادق(ع)، گفت: من امام هستم. دو تا از شیعیان برجسته به دیدنش رفتند. چون شرایط خوف و تقیه طوری بود که نمی‌شد، امام صادق(ع) به پنج نفر وصیت کرده بودند. به منصور دوانقی وصیت کرده بود. به حاکم مدینه وصیت کرده بود. به پسر بزرگ وصیت کرده بود. به امام کاظم وصیت کرده بود. به برده‌ی خودش هم وصیت کرده بود. امام کاظم جانش به خطر نیافتد. عبدالله افطح یکسری آدم در مدینه داشت، از کوفه که شیعیان می‌آمدند ببینند امام صادق به شهادت رسیده، امام بعد چه کسی است؟ اینها او را در خانه‌ی عبدالله می‌آوردند. داشتیم در مدینه می‌گشتیم که امام از دنیا رفت، وصیت کرد؟ چند نفر آمدند گفتند: دنبال امام می‌گردید؟ دنبال ما بیایید. یک خرده ترسیدیم، ما را در خانه عبدالله برد. رفتیم دو سه سؤال کردیم، مؤمن طاریال، هشام بن سالم عالم هستند، دیدیم هیچی بلد نیست. چرا؟ چون امام نیست. شاگردان امام از پسران امام باسوادتر هستند. مگر اینکه پسر امام عالم باشد. به هم نگاه کردیم و گفتیم: این امام نیست. آمدیم بیاییم، گفت: خمس خود را بگذارید، فهمیدیم این دکان کرده است. پسر امام در برابر امام کاظم، برادر در برابر برادر، دیگر کسی نمی‌تواند نسبت به نَسب پاک فرزندان ائمه شک کند. کسی نمی‌تواند در تربیت امام معصوم شک کند.

عوامل تربیت مختلف است و یکی شکل‌گیری نطفه است که باید حلال باشد. برای فرزندان ائمه این حلال واضح است. یکی پدر و مادر و تربیت است. امام پدر عبدالله افطح است. یکی از عوامل مسائل مالی است. این طمع اینکه پولی که می‌آید، وجوهاتی که می‌آید، دست امام برسد و در مسائل دینی خرج کند. این اثر تربیتی دارد و باعث می‌شود یک نفر چنین خطای عجیبی بکند. این هم در دوره قبل از امام کاظم فراوان هست. در دوره امام سجاد داریم یکی از فرزندان امیرالمؤمنین آمد گفت: عموجان، بگذار چند وقت امامت کنم، بعد نوبت شما می‌شود. به نظر شما منظورش از این حرف چیست؟ آیه امام سجاد(ع) شیعه زیادی دارد؟ یکی جابر است، مگر امام سجاد چند مشتری دارد که حرف حق را از او بشنوند؟ جا داشت بگویند: عموجان تو هم جایی برو نماز بخوان که این چهار نفر آدم برای تو هم می‌آیند. مشکلش چهار نفر نبود. صدقات و موقوفاتی که از پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین رسیده بود، امیرالمؤمنین ۲۵ سالی که غریب بود و کار می‌کرد، اینها را وقف خاص می‌کرد و اینها صدقات و موقوفات پیغمبر می‌شد به امیرالمؤمنین، این پول کلان بود، به امام حسن اداره‌ی آن رسید. بعد به سیدالشهداء و بعد به امام سجاد رسید. دو تا از پسران امیرالمؤمنین که در کربلا حاضر نشدند، یکی آمد گفت: عموجان بگذار من امامت کنم، امامت کنم شیعه‌ای در کار نیست، یعنی موقوفات را دست من داده است. وگرنه آغاز امامت امام سجاد، در روایت هست چهار پنج نفر سراغش آمدند و دیگر طمع ندارد. آن موقوفات است که طمع دارد. یکی دیگر از اینها، برادرها متأسفانه نزد عبدالملک مروان رفت و شکایت کرد از امام سجاد، گفت: من پسر امیرالمؤمنین هستم و باید موقوفات پدرم دست من باشد. او برادرزاده من است.

یعنی وقتی من دارم از کسانی اسم می‌برم که در پاک زادگی، در اینکه در خانواده‌ی پر اصل و نصب شریف مرکز تربیت آمدند اما مشکلات مالی اینها را ممکن است خراب کرده باشد. مثال‌هایش فراوان است. شیخ صدوق یک نقلی دارد امیدوارم دروغ باشد. می‌گوید: دختر سیدالشهداء نقل می‌کند که وقتی داشتند خیمه‌ها را غارت می‌کردند، یک نفر آمد سمت من زیورآلات را بکشد، دیدم گریه می‌کند. گفتم: ملعون چرا گریه می‌کنی؟ گفت: شما دختران پیغمبر هستید. گفتم: این کار را نکن. گفت: من این کار را نکنم بعدی می‌آید و می‌برد. عباراتی در مقاتل هست که کمرشکن است. وقتی مسائل مادی جدی می‌شود، لشگر دشمن سی هزار نفر است. این طرف خیمه‌های سیدالشهداء معدود است، لذا اگر بایستند و بخواهند به نوبت غنیمت بردارند، به خیلی‌ها چیزی نمی‌رسد. در مقتل هست از هم سبقت می‌گرفتند، در غارت خیام اهل‌بیت پیغمبر از هم سبقت می‌گرفتند. وقتی بحث مالی هست اینطور می‌شود که جا نمانند. لذا باید حمله کند یا بدود، لذا خیلی از شهدای بعد از حادثه شهادت سیدالشهداء جلوی خیمه‌ها از همین آل الله هستند که زیر دست و پا رفتند. در زیارتنامه اربعین هست که سلام خدا بر سیدالشهداء که به حریمش هتک حرمت کردند. چقدر یک النگو ارزش دارد؟! وقتی مشکل حرام‌خواری در یک جامعه اتفاق بیافتد، برای النگو هم ممکن است یک نفر جنایت کند. بعضی وقت‌ها در اتفاقات عمومی که می‌افتد، یکوقت ممکن است یک نفر به طمع النگوی یک بنده خدا، جنایتی بکند. حتی برای خوبان، آنهایی که در بیت شریف پیغمبر و اهل‌بیت هستند که فرزندان رشید و اهل هدایت فراوان دارند، ممکن است استثناهایی به وجود بیاید.

از این نمونه در فرزندان ائمه هم می‌بینیم که به ما نشان بدهد خیلی وضع خطرناک است. خدا در قرآن نسبت به همسر دو پیغمبر به ما اشاره می‌کند که اینها مقابل پیغمبر ایستادند، یکی از عوامل انحراف بحث‌های مالی است. یکوقتی در یک جامعه یک خطایی و یک اشتباهی استثناء است. اما یکوقتی مثلاً معاذ الله در مورد شرابخواری یک عدد رقم‌های عجیبی گفته می‌شود. در اخبار می‌گویند: در حال مستی رانندگی کردن چنین است. اگر این گناه به سمت عمومی شدن برود، آثار تخریب تربیتی‌اش در جامعه میلیاردها برابر فردی است. تا وقتی فردی است، گناه فردی، وقتی جمعی می‌شود متفاوت می‌شود. آماری شنیدم، عددی معادل هفت، هشت میلیون چک برگشتی در جامعه ما هست. بخشی برای مشکلات اقتصادی و واردات و صادرات است، مشکلات جا به جایی نرخ ارز است اما قطعاً جمع زیادی از این عدد بسیار وحشتناک کسانی است که وقتی می‌نویسند می‌دانند نمی‌خواهند پول مردم را بدهند. اگر یک نفر پول مرا ندهد گناه شخصی است، وقتی در جامعه‌ای انحراف مالی، ندادن پول مردم عدد بزرگی دارد. این جامعه استعداد امام کشی دارد. خیلی باید ترسید، یعنی این عظمت اربعین را یک چیز ممکن است خراب کند، فساد اقتصادی، اگر به مسائل دینی بکشد، چرا اینقدر قرآن به پیغمبر و پیغمبران می‌گوید: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ‏ عَلَیْهِ‏ أَجْرا» (انعام/۹۰) چرا پیغمبر نباید اجر بگیرد؟ برای اینکه بدنام می‌شود. لذا پیغمبر از کسی اجر نمی‌گرفت. شما بخواهی یک جامعه دینی یک اتفاق عظیم دینی را خراب کنی، درونش فساد اقتصادی ایجاد کنی تمام هویتش از بین می‌رود. جامعه ما که باید از خودمان شروع کنیم، ظاهر امر این است که وعده شیعیان بعضی وقت‌ها اثری ندارد. بگویند: کاشانی وعده داده، می‌گویید: نه، چند بار خلافش را گفته است.

بعضی از مراکز کشور ما رشوه می‌گیرند، همیشه می‌گویم: آن کسی که رشوه می‌گیرد، مثلاً می‌گوییم: پنج میلیون می‌گیری بار ما را رد کنی؟ فکر می‌کند قرار است پنج میلیون به درآمدش اضافه شود و متوجه نیست این پنج میلیون منجر به کفر فرزندش، سرطان همسرش می‌شود. پیامدهای این را متوجه نیست. قرار بود نسل خوبی داشته باشد اما نسل منحرف می‌شود و از این نسل جانی و جنایتکار به وجود می‌آید. فرض کنید من معلم هستم وظیفه دارم هشتاد دقیقه سر کلاس تدریس کنم، سر کلاس بیست دقیقه تدریس کنم. وقت آزاد بدهم. یکوقتی وقت آزاد دادن برای تفهیم بیشتر است. یکوقتی برای وقت تلف کردن است. من کارمند هستم، عدد رقم‌های عجیب و غریب می‌گویند که ما وقت مفید هشت ساعت کارمندهایمان چند دقیقه است. این یعنی درآمد چیست؟ کم فروشی حرام است، من معلم و سخنران هستم، یک عده پای بحث من می‌نشینند. هزار نفر پای حرف‌های من بنشینند، حجم عظیم سرمایه‌ای که اینها عمرشان را دادند. اگر خدای نکرده حواسم را جمع نکنم، در شغل ما اینقدر حساسیت هست، جامعه‌ای که درونش مسائل مالی جدی شود، بزرگان را با سر زمین زده است.

قرآن کریم چقدر به ما راهکار داده است. می‌فرماید: ای پیغمبر واجبات مالی مردم را بگیر تا اینها را پاک کنی و تزکیه کنی. بعد برای اینها دعا کن! الآن اگر به ما بگویند: در روز اربعین امام زمان شما را دعا کند، حاضر هستید چه بگویید؟ من فکر کنم حاضر هستم هرچه دارم بدهم که حضرت برایم دعا کند. می‌فرماید: «إِنَّ صَلاتَکَ‏ سَکَنٌ‏ لَهُمْ» این دعای تو، خدا به پیغمبر می‌فرماید: «خُذْ مِنْ‏ أَمْوالِهِمْ‏ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ» (توبه/۱۰۳) از اموال اینها زکات، خمس، خیلی‌ها خمس و زکاتشان معلوم نیست و حساب و کتابشان مشخص نیست. باید دید واجبات مالی‌ام را پرداخت می‌کنم یا نه. اگر پرداخت نمی‌کنم گویی جیب امام زمان را زدم و این حرام‌خواری خطرناکی است. چقدر دلم می‌خواهد بچه من این خوراکی که خریده تاریخ مصرفش نگذشته باشد. وقتی خمس و زکات نمی‌دهم خیلی خطر جدی دارد.

شریعتیاین «یا لیتنا کنا معک» به نظرم مصداق امروزی‌اش همین است.

حاج آقای کاشانییا «بأبی أنتم و أمی و أهلی و مالی» من مالم فدای شما، اگر من شیعه امیرالمؤمنین هستم و می‌گویم: پدر و مادرم به عنوان ارزشمندترین چیزهایی که دارم، خانواده‌ام، اموالم، خودم، فدای شما. اگر کسی معتقد در شیعه نباشد که همه چیزش فدای اهل‌بیت است، تشیع او اشکال دارد. یکوقت حقوق واجب را می‌دهم و اضافه‌تر هم می‌دهم. خطرش این است که مسیر را عوض می‌کند. خدا می‌فرماید: «خُذْ مِنْ‏ أَمْوالِهِمْ‏ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها» از اموال این مردم واجبات مالی شان را بگیر، پاکشان کن. تزکیه نفس اینطور است که اول نزد نماینده مرجع بروید و حساب و کتاب مالی‌تان را درست کنید. ممکن است من الآن نداشته باشم، بگویم: یک میلیون تومان باید خمس بدهید، الآن ندارم، عیب ندارد صحبت کن و مشخص کن و بعد هروقت توانستی بیاور ولی من از حالت بی‌خیالی دور باشم. من نباید دِین به کسی داشته باشم. امام حسین روز عاشورا فرمود: اگر کسی دین بر گردنش هست نیاید و خونش با خون ما مخلوط نشود. خدا به پیغمبر می‌فرماید: واجبات اینها را بگیر و پاکشان کن. ای پیغمبر برای اینها دعا کن. «إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» این دعای تو باعث آرامش اینهاست.

سؤال: آیا این فقط برای دوره پیغمبر بود؟ واضح است که شیعه اینطور می‌گوید، هر امامی بعد از پیغمبر، امروز اگر ما واجبات مالی‌مان را بدهیم امروز امام زمان ما را دعا می‌کند. چقدر ارزش دارد. اموالمان که هیچ، خودمان را بدهیم امام زمان برای ما دعا کند، ارزش دارد. از طرف دیگر اگر خدای نکرده من این کار را نکنم، اموالم مخلوط به حرام باشد، نمی‌توانم درونش تصرفی کنم. خدای نکرده آثار بعدی دارد.یکوقت خدای نکرده کسی می‌گوید: من هیأت می‌رفتم، عزاداری می‌رفتم، زیارت می‌رفتم، الآن به هیچی اعتقاد ندارم! چند مشکل اینجا هست. قرآن می‌فرماید: «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذِینَ‏ أَساؤُا السُّواى» (روم/۱۰) وقتی در یک خطا و اشتباهی پشت سر هم این تکرار شد، دیگر گناه را گناه حساب نکردم، معاذ الله دارد که «أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ» می‌گوید: من هیأت می‌رفتم، عزاداری می‌رفتم، اگر بتوانم می‌گویم: وجوهات می‌دهی؟ مال مردم در مالت نیست؟

همیشه به خانم‌ها عرض می‌کنم که در نجس و پاکی خیلی‌ها وسواس دارند. آب مایه‌ی حیات است و ارزان به دست ما می‌رسد، در این وسواس داریم. آنوقت در خمس دادن، در بدهی پرداخت کردن، در شارژ ساختمان دادن، بعضی وقت‌ها در یک ساختمان بیست واحدی دو سه نفر از دو خانواده شارژ خود را نمی‌دهند. آقا، این کوچک را کوچک نگیرید. بقیه اگر راضی نباشند، زندگی شما به هم می‌خورد. این زرنگی نیست. این سفاهت است. من به پشیزی بیایم عاقبت خود را خراب کنم. مرحوم شیخ مرتضی زاهد در حالاتشان نوشتند، در خمس دادن ایشان وسواس داشت. من به شما بدهکار هستم، یک بار پرداخت کنم و هی بپرسم پول را دادم، ندادم، چه شد؟ از کوچک گرفته، چون مسائل مالی کوچک و بزرگ ندارد، همیشه زیر قبه‌ی سیدالشهداء می‌گویم: خدا با قاتل حضرت زهرا، با قاتل امام هادی، با قاتل امام سجاد، اینها را محشور کند. کسانی که دزدی‌شان یک قتل بزرگ است که زندگی جمعی از مؤمنین را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

شریعتی: در مورد غربت اهل‌بیت صحبت می‌کنیم، بحثمان به اینجا رسید که یکی از عوامل غربت اهل‌بیت دل بستگی و دنیا زدگی مردمی بود که باعث شد با این دنیازدگی در مقابل حضرت بایستند. امروز هم این اتفاق می‌تواند بیافتد اگر خدای نکرده دنیا چشم ما را پر کند.

اربعین شوق حضوری است که جابر دارد *** کربلا بار نخست است که زائر دارد

خیلی‌ها جا پای جابر گذاشتند و زائر سیدالشهداء شدند. انشاءالله این گام‌ها سر پل صراط نلرزد و مأجور باشد. به یاد همه درگذشتگان هستیم و به سیدالشهداء سلام می‌کنیم و به قمر بنی هاشم حضرت ابالفضل العباس سلام می‌کنیم و دعا می‌کنیم که انشاءالله به زودی زود شما زائر این صحن و سرا باشید. همت کنیم کسانی را که تا به حال زائر کربلا نبودند را روانه‌ی کربلا کنیم. امروز صفحه ۱۹۹ قرآن کریم، آیات ۷۳ تا ۷۹ سوره مبارکه توبه را تلاوت خواهیم کرد. چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را به حضرت سیدالشهداء و حضرت زینب(س) هدیه کنیم.

«یا أَیُّهَا النَّبِیُ‏ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ «۷۳» یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَهَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَلِیماً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ ما لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ «۷۴» وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ «۷۵» فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ «۷۶» فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ «۷۷» أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ «۷۸» الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ»

ترجمه آیات: اى پیامبر! با کافران و منافقان ستیز کن و بر آنان سخت‏گیر وخشن باش که جایگاهشان دوزخ است و بد سرنوشتى دارند. (منافقان) به خدا سوگند مى‏خورند که (سخنى کفرآمیز) نگفته‏اند، در حالى که قطعاً سخن کفر (آمیز) گفته‏اند و پس از اسلام آوردنشان کافر شدند و تصمیم به کارى (کشتن پیامبر) گرفتند که به آن دست نیافتند. و جز اینکه خداوند و پیامبرش آنان را از لطف خویش بى‏نیاز کرده، عیبى (براى پیامبر و مؤمنان) نیافتند (با این‏حال) اگر توبه کنند، برایشان بهتر است واگر روى بگردانند، خداوند آنان را در دنیا و آخرت به عذابى دردناک گرفتار مى‏کند ودر روى زمین هیچ دوست و یاورى برایشان نخواهد بود. و برخى از آنان با خدا پیمان بسته بودند که اگر خداوند از فضل خویش به ما عطا کند، حتماً صدقه (زکات) خواهیم داد و از نیکوکاران خواهیم بود. پس چون خداوند از فضل خویش به آنان بخشید، بدان بخل ورزیدند و (به پیمان) پشت کرده و روى‏گردان شدند. سرانجام به دنبال آنکه با خدا در آنچه پیمان بسته بودند، خلف وعده کردند و بدان سبب که دروغ مى‏گفتند، (خداوند، روحِ) نفاق را تا روزى که به دیدار او رسند، (روز مرگ یا قیامت)، در دل‏هاى آنان قرار داد. آیا ندانستند که خداوند، راز آنان و سخنان آهسته (و درِگوشى) آنان را مى‏داند و اینکه خداوند، به همه‏ى غیب‏ها داناست؟! منافقان بر مؤمنانى که (علاوه‏بر صدقات واجب،) داوطلبانه صدقات مستحب نیز مى‏دهند و همچنین بر مؤمنانِ (تهى دستى) که جز به اندازه‏ى توانشان چیزى (براى انفاق وپشتیبانى از جبهه) نمى‏یابند، عیب مى‏گیرند و آنان را مسخره مى‏کنند. (بدانند که) خداوند آنان را به ریشخند مى‏گیرد (و کیفر تمسخرشان را خواهد داد) و براى آنان عذابى دردناک است.

شریعتی: در رأس همه خواسته‌ها تعجیل در ظهور حضرت امام زمان(عج) را بخواهیم.

یک روز می‌رسد همه در جوار تو *** عزم زیارت نجف و کربلا کنیم

اشاره قرآنی را بفرمایید و از شخصیت جابربن عبدالله انصاری صحبت کنیم.

حاج آقای کاشانیآیات بسیار مهمی در این صفحه هست که آخرین آیه به بحث ما مربوط است، خداوند می‌فرماید: یکی از رفتارهای منافقان این است که «الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ» کسانی که واجبات مالی‌شان را می‌دهند را مسخره می‌کنند. برای فقرا هم غیر از واجبات خمس و زکاتشان کنار می‌گذارند، باز هم هرجا پیش بیاید به پیغمبر و امام مسلمین کمک می‌کنند، بانی مسائل خیر می‌شوند، در تجهیز زائر کمک می‌کنند، منافقین اینها را مسخره می‌کنند و طعنه می‌زنند، چرا؟ اگر انحراف مالی که اینقدر خطرناک است، برعکس کسی که بیاید واجبات مالی‌اش را بپردازد و بیشتر در راه دین خرج کند، معلوم است خیلی مورد عنایت است و از انحراف دور می‌شود. لذا طبیعتاً شیطان که نماد ظاهری‌اش منافق است که روی زمین حرکت می‌کند، می‌آید با طعنه زدن یا در دلش را خالی می‌کند، یا اینکه کاری می‌کند دچار شبهه‌اش کند. بعد می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» یک عده هستند، ممکن است یک نفر ده هزار تومان خمسش باشد. هزار تومان دارد در راه خیر کمک کند. اینها مسخره می‌کنند که خدا گدای پول تو است! حق اگر ارزن باشد باید پرداخت شود. باطل و حرام اگر ارزن باشد باید از آن فاصله گرفت. منافق برای اینکه ثروتمند را یک جور، فقیر را یک جور با تمسخر و طعنه دلشان را خالی کند، از این کار کوتاه نمی‌آید، چرا؟ برای اینکه دوست ندارد جامعه اسلامی به صلاح برود.

در مورد شخصیت جناب جابر، اصحاب پیغمبر اکرم دسته بندی دارند و بعضی یار سِر هستند. در جامعه دینی، مردان خیلی غیور هستند، هرکسی نمی‌تواند در خانواده ما بیاید و باید محرم حسابش کنیم. امانتداری، شخصیتش، جابر کسی است که محضر صدیقه طاهره می‌رسد و از ایشان حدیث می‌شنود. ما سلمان را شنیدیم، جابر را شنیدیم. زیاد نیستند کسانی که چنین جایگاهی نزد اهل‌بیت داشته باشند که فاطمه زهرا به اینها بیانی فرموده باشد. اصلاً هم صحبتی با صدیقه طاهره کار هرکسی نیست و خیلی عظمت لازم دارد. یکی از جاهایی که جگر ما پاره پاره است، این است که می‌گوییم: زینب کبری را در مجلس‌هایی بردند در مسیر کوفه و شام مردان نامحرم بودند و افراد رذل بودند، شأن ایشان نبود که با زینب کبری(س) هم کلام شوند، گفت: جابر محرم اهل‌بیت است و صدیقه طاهره روایت نقل کرده که خودش محل بحث مفصل است درباره‌ی شناخت ائمه، جابر صحابی رسول خداست و بعداً از اصحاب امیرالمؤمنین است. وقتی سیدالشهداء به شهادت می‌رسد در روایت هست که مردم بعد از سیدالشهداء مرتد شدند. ارتداد به معنی ارتداد اصطلاحی نیست، عقب گرد کردند، از دین برگشتند و گفتند: پسر پیغمبر را کشتند، آسمان به زمین نیامد، دچار شبهه شدند. جز چند نفر و در بعضی نقل‌ها در این تعداد اندک سه چهار نفری که اینها پایمردی کردند و یک قدم هم عقب نرفتند، اسم جابر آمده است. جابر کسی است که در زمان امام حسن(ع) حکومت را واگذار کرد و به مدینه برگشتند، منبرهای بسیاری در دنیای اسلام به جسارت و لعن امیرالمؤمنین می‌پرداختند، جابر که صحابی رسول خدا بود در خانه‌ها و مجالس بنی امیه می‌رفت و صدا می‌زد «علیٌ خیر البشر» علی برترین بشر روی زمین بعد از پیغمبر است و هرکس قبول نکند ایمان ندارد.

بعضی به او نسبت دیوانگی می‌دادند. بنی امیه ادب نداشتند، وقتی جابر خودش را خرج امیرالمؤمنین می‌کرد آنها شروع به جسارت و بی ادبی می‌کردند. در جاهای مختلفی داریم وقتی جابر فرصت را غنیمت می‌شمرد، خودش را خرج می‌کرد که امیرالمؤمنین و سیدالشهداء را معرفی کند. این خیلی سخت است. فوتبال که در استادیوم برگزار می‌شود طرفداران دو تیم را از هم جدا می‌کنند. یک نفر در بین طرفداران آن طرف برود و بخواهد شعار بدهد، جرأت ندارد. سر توپ ممکن است کشته شود. حساسیت خیلی بالاست و آدم باید خیلی از خودش گذشته باشد.  وقتی جناب جابر داشت به کربلا می‌آمد، به او گفتند: باید فحش به امیرالمؤمنین بدهی، نداد. در بعضی نقل‌ها هست که هزار ضربه شلاق خورد، ولی فحش به امیرالمؤمنین نداد. این زیارت اربعین اولین زائران کربلا کسانی هستند که به خودشان در راه امیرالمؤمنین آسیب زدند. برای اینکه حضرت به من و شما برسد.

یکی از بهترین زیاراتی که از جهت سند و محتوا ارزشمند است، بعضی از بزرگان زین العابدین را در تشرف دیدند که ایشان داشتند این زیارت را برای امیرالمؤمنین می‌خواندند، این زیارت امین الله از امام سجاد رسیده، امام باقر از امام سجاد و جابر از امام باقر نقل کرده است. چقدر این مرد باید باقیات الصالحات داشته باشد. زیارت امین الله ما را جابر گفته است. در شرایطی که قبر امیرالمؤمنین مخفی بود و جسارت می‌شد. زین العابدین(س) تشریف می‌برند زیارت امیرالمؤمنین را می‌خوانند، معلوم است اینجا خصوصی است و نمی‌شد عمومی باشد. امام باقر نقل کردند و جابر به عنوان یار سِر از امام باقر نقل کرده است.

جابر با عطیه وقتی به کربلا می‌آیند، جابر بینایی‌اش کم شده بود. پیر شده بود، عطیه زیر بغلش را گرفته بود. گفت: مرا ببر غسل کنم. بعضی از رفتارهای جابر بعدها جز مناسک زیارت شد. عباراتی در کربلا گفته که بعدها جزء زیارت عاشورا به امضای معصوم وارد شده است. گفت: مرا ببر کنار فرات غسل کنم. گفت: دستم را رها کن. من بو کنم حبیبم را پیدا می‌کنم. آرام آرام می‌آمد و گفت: حبیب من نمی‌شود من بیایم سلام کنم و جوابت را نشنوم. بعد خودش جواب داده بود که چطور می‌خواهی جواب بشنوی در حالی که بدن مبارک اینجاست و سر مطهرش را به شام بردند. کنار قبر مبارک سیدالشهداء نشست و آه بلندی کشید و یک عبارتی گفت که از امیرالمؤمنین و امام صادق هم روایت داریم. جابر گفت: «و الله لقد شارکناکُم» بخدا ما با شما شریک هستیم. عطیه گفت: چطور شریک هستی در حالی که اینها بچه‌هایشان یتیم شدند و ناموسشان را به اسارت بردند، سرهایشان جدا شد، اموالشان را بردند و جسارت شنیدند. گفت: از حبیبم رسول خدا شنیدم «من أحبّ قوماً حشر معهم» اگر کسی قومی را دوست دارد، با او محشور می‌شود. ممکن است کسی جگرش بسوزد و بگوید: کاش کربلا بودم، او را به عنوان زائر کربلا می‌خرند و در پرونده‌اش می‌نویسند. «من أحبّ عمل قوماً اشرک فی عملهم» کسی که عمل قومی را دوست بدارد، عمل این موکب‌دارانی که پذیرایی می‌کنند را دوست داریم، پیغمبر فرمود: در عمل آنها شریک است. این بشارت برای کسانی است که نتوانستند به هر دلیل تشریف بیاورند.

شریعتیدعا بفرمایید و آمین بگوییم.

حاج آقای کاشانی: «اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر» خدایا هرکسی هرجای عالم صدای ما را می‌شنود یا نمی‌شنود، دلش می‌خواست امروز در کربلا و جزء پذیرایی کنندگان باشد، دلش می‌خواست جزء پیاده‌روهایی باشد که به سمت صحن و سرای حضرت می‌آیند، همه را با سیدالشهداء محشور بگردان و در کارنامه عمل همه آنها زیارت در معیت امام زمان ثبت و ضبط بفرما. عاقبت امر ما ختم بخیر بگردان و نسل ما را تا قیامت عاشق و شیعه و شیفته و شهید راه اهل‌بیت قرار بده. هرچه خیر زیر قبه‌ی سیدالشهداء به اولیائت عطا کردی، به تمام بینندگان و شنوندگان عطا بفرما و ما را جزء رزمندگان سلحشور امام زمان قرار بده. ما را از زمینه‌سازان ظهور حضرت قرار بده. ما را از کسانی که مبلغ رسالات هستیم، از کسانی که مظلومیت اهل‌بیت را به عالم می‌رسانیم قرار بده. خدایا زمینه حضور و زیارت همه عاشقان سیدالشهداء را به این صحن و سرای با کرامت مهیا بگردان. مشکلات اشتغال و ازدواج را حل بفرما. ما را در قیامت جزء کسانی که لبیک گوی ندای سیدالشهداء هستند قرار بده.

شریعتیانشاءالله به زودی زود زیارت حضرت نصیب شما شود. حسین «نصر من الله» را نوشت به خونش، به شرط اینکه «و فتح قریب» را تو بخوانی. «اللهم عجل لولیک الفرج»

«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»