شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
از شدت شوق عاشقت صد بار جان داد *** وقتی برایم پرچمت دستی تکان داد
پرواز کفترهای تو در شهر مشهد *** رنگ و لعاب دیگری بر آسمان داد
از اولش هم لال مادرزاد بودم *** این پنجره فولاد تو من را زبان داد
من با همه گفتم، گدای شاه طوسم *** روزی من را این امام مهربان داد
رو کرد کعبه سمت گنبد تو *** وقتی مؤذن زاده در صحنت اذان داد
پرسیدم از قبله نما، از قبله روزی *** چرخی زد و ایوان طلایت را نشان داد
اینجا اجل هم تحت فرمان تو باشد آقا *** بر هرکسی که امر فرمودی زمان داد
بابا خودش هم نان خور این آستان بود  *** با ما غلط گفتند، بابا آب و نان داد÷
«اللهم انی وقفت الی بابٍ من ابواب بیوت نبیک محمد صلی الله علیه و آله» سلام بر امام رئوف و و امام مهربانی‌ها در شب میلاد و ایام ولادت حضرت، سلام می‌کنم به همه شما دوستان عزیزم در رواق بزرگ امام خمینی که با حضورشان مجلس ما را با شکوه کردند. از مشهد به شما سلام می‌کنیم، از بهشت روی زمین، مثل همیشه دعاگوی شما هستیم. هفته گذشته به صورت موقت تا اول ماه ربیع الاول با حاج آقای عابدینی خداحافظی کردیم. قرار گذاشتیم از این هفته خدمت حاج آقای کاشانی باشیم که با حضور ایشان در سحرهای برنامه ماه من خاطره دارید و حلاوت و شیرینی کلام ایشان که مزین به نام امیرالمؤمنین بود در ذائقه‌ها باقی است و امروز چقدر خوشحالیم که خدمتشان هستیم. سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای کاشانی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه زائران و مجاوران حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، همچنین بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. به نیابت از همه عزیزان محضر حضرت علی بن موسی الرضا(ع) عرض سلام می‌کنیم.
شریعتی: چه حسن مطلعی شد این روز شنبه که در خدمت شما هستیم. برای حاج آقای عابدینی مخصوص دعاگو هستیم و زحمات و تلاش‌های ایشان را از یاد نخواهیم برد. صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت! خیلی‌ها مریض دارند، گرفتاری دارند، قرض ندارند و مشکلات دارند و نتوانستند در این سفر همراه ما باشند. این قرار سمت خدایی‌هاست که در همه مشاهد مشرفه همدیگر را در زیارت سهیم و شریک کنیم. چشم‌انداز مباحث آینده را برای ما بگویید و وارد بحث امروز شویم.
حاج آقای کاشانی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم محضر حاج آقای عابدینی سلام می‌کنم و الحمدلله که جایگزین ایشان نیستم. غیر از امروز که در مورد حضرت رضا(ع) صحبت می‌کنیم، موضوع بحث‌های ما آغاز امامت امیرالمؤمنین(ع) هست و اتفاقات مهمی که در سال پایانی عمر شریف رسول خدا و سالهای ابتدایی بعد از ایشان در جامعه اسلامی اتفاق افتاد، امیرالمؤمنین(ع) اگر نبودند، سنت رسول خدا نابود می‌شد. شروع بحث ما آغاز امامت امیرالمؤمنین خواهد بود که در هفته‌های آینده توضیحاتی عرض خواهم کرد، اینکه چه اثری در مطالعات عمومی و تخصصی ما خواهد داشت.
عزیزان زائر ما به محضر حضرت رضا آمدند، دوست داریم اینجا چند جمله در مورد حضرت رضا صحبت کنیم و نسبت به اهمیت این تشرف می‌خواهم نکاتی را عرض کنم، بعد در مورد امامت حضرت رضا خواهم گفت. امام رضا(ع) چند ویژگی دارند که فرزند برومندشان، حضرت بقیه الله الاعظم به ایشان شباهت دارند. امام صادق(ع) خیلی نسبت به نوه خودشان که امام رضا(ع) باشند، اهتمام داشتند. امام صادق(ع) مثل پدر مهربانی که دلش برای هدایت فرزندان و امتش می‌تپد، دنبال این بود که دست مردم را به جایی برساند که اینها دستشان کوتاه نشود و هدایت شوند. لذا امام صادق(ع) به ما توصیه کردند که به زیارت حضرت رضا بیاییم و چقدر خوب است وقتی مشرف می‌شویم حضرت را ببینیم، به نیابت از جد آن بزرگوار، امام صادق هم سلامی عرض کنیم. امام صادق فرمود: هرکس نوه مرا در طوس زیارت کند، من تضمین می‌کنم که روز قیامت دست او را بگیرم و خودم او را وارد بهشت کنم. امام صادق(ع) حکیم هستند و اینطور نیست که آدمی که لایق جهنم هست را به بهشت ببرند. غیر از اینکه عنایتشان را به زوار حضرت علی بن موسی الرضا بگویند، شما هم عزیز حضرت رضا هستید و هم عزیز سایر ائمه هستید. معلوم می‌شود اگر زیارت امام رضا بیاییم زمینه هدایت ما فراهم است. زمینه اصلاح و عافیت ما فراهم است که حضرت می‌فرماید: خودم دستش را می‌گیرم و وارد بهشت می‌کنم.
امام صادق(ع) به ما شیعیان بشارت دادند، این یکی از شباهت‌های مهم امام رضا(ع) و امام زمان است. فرمودند: اگر گرفتار هستید، اگر پریشان حال هستید، اگر بیمار دارید، امام صادق فرمودند: به شما بشارت می‌دهم امروز را که مثل شب ولادت حضرت رضا(ع) است، در روایت هست که امام صادق به فرزندشان دستور دادند به مادر علی بن موسی الرضا(ع) سلام مرا برسان. امام رضا(ع) حاصل تربیت یک خانواده‌ی الهی نورانی است و مادر آن بزرگوار که اسامی مختلفی برایشان اسم بردند و بعد از ولادت امام رضا به ایشان طاهره می‌گفتند. بعد امام صادق یک بشارتی در مورد ولادت علی بن موسی الرضا دادند. فرمودند: اگر گرفتار هستید، اگر می‌بینید ظالمان به شما حمله کردند، اگر منسجم نیستید، اگر وحدت ندارید و دشمنان خیلی قدرت دارند، من به شما بشارت می‌دهم، اگر گناهکار هستید، به شما بشارت می‌دهم «یُخْرِجُ‏ اللَّهُ‏ مِنْهُ غَوْثَ هَذِهِ الْأُمَّهِ وَ غِیَاثَهَا» خدا پناه و پناهگاه و فریادرس شیعه را خواهد رساند. غوث و غیاث از اسامی خاصی است که در بین ائمه ما برای امام رضا(ع) و برای وجود مبارک امام زمان(ع) اسم برده شده است. هرکس گرفتار است باید از دور و نزدیک به امام رضا پناه ببرد. یکی از ویژگی‌های این پناهنده شدن این است که اگر کسی مثل من از خودش نا امید است، از اعمال خودش شرمنده است، عملی جز بدی ندارم، چه کار کنم امام زمان(ع) به من نگاه کند. امام صادق(ع) فرمود: «یُخْرِجُ‏ اللَّهُ‏ مِنْهُ غَوْثَ هَذِهِ الْأُمَّهِ وَ غِیَاثَهَا» حرم امام رضا که می‌رویم و ضریح منورش را زیارت می‌کنیم، بگوییم: به پسرتان سفارش کنید بین این خوب‌هایی که می‌آیند به ما هم نگاه کند. اصلاح رابطه‌ی ما با امام زمانمان، می‌تواند به برکت امام رضا(ع) اتفاق بیافتد. امام رضا پناهگاه ماست.
گاهی اینجا که نشستیم، ممکن است حواسمان نباشد کجا هستیم، سخنران محترم فرمود: اینجا قطعه‌ای از بهشت است. بنده می‌خواهم بگویم: اینجا رشک بهشت است. اینجا امام رضا می‌داند که انبیاء دوست دارند که اگر می‌شد تشریف بیاورند و حضرت رضا را زیارت کنند. در قرآن آیاتی داریم که یک مورد را خدمت شما بگویم، شما ظاهر مرا می‌بینید، باطن خبیث مرا نمی‌شناسید. خودم را در لباس پیغمبر پنهان کردم. باطن مرا خدا و امام زمان می‌داند و امام رضا که در زیارت جامعه می‌گوییم: «یا ولی الله» ای ولی خدا، «ان بینی و بین الله عزّ و جل ذنوباً» بین من و خدا خیلی خرابکاری از طرف من اتفاق افتاده، این جبران نمی‌شود جز رضایت تو.
شما خبر ندارید وضع من چطور است. در منزل چطور هستم، سر کار چطور هستم، نسبت به نوامیس مردم، حقوق مردم چطور بودم. نماز و روزه من چطور بوده است. روز قیامت که می‌شود، امام رضا(ع) کجاها فریادرس ماست؟ ما اینجا می‌آییم غیر از اینکه برای بیمارانمان دعا می‌کنیم، برای اموات دعا می‌کنیم، برای روزی و ازدواج جوان‌هایمان دعا می‌کنیم، برای مشکل بی مسکن‌ها دعا می‌کنیم، اما انشاءالله کنار اینها خود حضرت را بخواهیم و اصلاح رابطه ما با امام زمان، اگر حضرت را بخواهیم همه چیز داریم. خداوند در قرآن فرمود: روز قیامت که می‌شود، «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً» (کهف/۴۹) هرچه را من انجام دادم، حتی خانواده و رفقای من خبر ندارند، آنجا هرچه هست حاضر است و ظاهرش دیده می‌شود. نعوذ بالله گویی بالای سر من مانیتوری باشد و نمایش دهنده‌ای باشد که همه از دور می‌بینند. نامه عمل هرکس را به گردن او آویزان می‌کنند. «وَ نُخْرِجُ‏ لَهُ‏ یَوْمَ‏ الْقِیامَهِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً» (اسراء/۱۳) این کتاب باز است و لفظی نیست، حقیقتش را می‌بینند. آنجا می‌گویند: این کسی که از امیرالمؤمنین می‌گفت، آنجا نسبت به اموال مردم، اینجا نسبت به غیبت کردن و بهتان زدن، نگاه ناروا و ظلم به مردم، کار به جایی می‌رسد که خداوند می‌گوید: کتاب باز است. می‌گویم: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» (اسراء/۱۴) قاضی لازم نیست و داور نمی‌خواهد. کار به جایی می‌رسد که امیرالمؤمنین فرمود: این لحظه که می‌شود عرق سرد به پیشانی می‌نشیند، آدم از خجالت قفل می‌کند، من یک عمر ریا کردم که دیگران متوجه نشوند.
یکی از جاهایی که آبرو در خطر است، لحظه‌ای است که می‌خواهند نامه عمل را به دست ما بدهند، حضرت فرمود: آنجا دیگر کسی حق سخن گفتن ندارد. «لا یَتَکَلَّمُونَ‏ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً» (نبأ/۳۸) تا به کسی اجازه ندهند، نمی‌تواند حرف بزند. لحظه‌ای که می‌خواهند نامه‌ی عمل ما را بدهند، امام رضا فرمود: هرکسی اینجا بیاید، در خراسان به زیارت من، سه جا به فریادش می‌رسم، هرکسی از ترس آبرویش خوف دارد باید بداند محضر علی بن موسی الرضا بیاییم، امید داریم آن روز عریانی، روز بی آبرویی، روز ما فی الصدور، درون دلها آشکار می‌شود، روز یوم التبلی السرائر، آنجا امام رضا می‌آید و آبروداری می‌کند. یا امام رضا محضر شما هستیم و امید داریم روز قیامت     انشاءالله در پناه امام رضا باشیم.
شریعتی: ما خط غم عشق تو را خوش ننوشتیم *** اما تو بکش خط به خطای همه ما
حاج آقای کاشانی: الحمدلله خدا لطف کرد و نمی‌دانیم چطور شد دلمان را به این آقا گره زدیم. الحمدلله کنار شما خوبان به امام رضا علاقه‌مند شدیم. امام رضا(ع) چه کارهایی کرده است؟ این خیلی گسترده است ولی من یکی را عرض کنم. ما در طول تاریخ تشیع و ائمه‌ی بزرگوار مکتب تشیع، دو تا غدیر داریم. یک غدیر، غدیر امیرالمؤمنین(ع) است که حدود یک ماه دیگر به آن می‌رسیم. از امام رضا و امام صادق داریم که اگر کسی یک وعده غذا برای غدیر اهدا کند، انگار همه پیغمبران را سر سفره خود نشانده است. اگر نداریم صبحانه به همسایه بدهیم. اگر چنین نکردیم به خودمان رجوع کنیم می‌بینیم نسبت به امیرالمؤمنین خیلی کم کاری کردیم. امام رضا(ع) برای احیای غدیر، زنده کردن غدیر خیلی خدمات دارند. یک غدیر دوم داریم که کاری است که امام رضا کرده است. ما در روایت بسیار مهمی که در کافی شریف هست، در کتاب شیخ صدوق أمالی هست، در کتاب‌های متعدد مادر، کتاب شیخ مفید هست، بزرگان شیعه آن را نقل کردند، داریم خداوند فرمود: من بار نبوت و امامت را به دوش علی بن موسی الرضا گذاشتم و علی بن موسی الرضا را برای این کار پخته و خبره یافتم، از عهده‌اش برآمد. علی بن موسی الرضا(ع) چه کار کرده که بار امامت را خداوند به دوش ایشان قرار داد و ایشان هم بار را به سر منزل مقصود رساند. نه اینکه امام رضا نبی است، بار هدایت نبوت منظور است. بعد از واقعه غدیر متأسفانه امت اسلام بعد از رسول خدا دچار تشتّت شد و حق به حقدار نرسید. امیرالمؤمنین(ع) خانه‌نشین شد.
از این خانه‌نشینی کم کم امیرالمؤمنین را از جامعه حذف کردند و در مورد ایشان حرف زدن چندین سال ممنوع شد. اسم گذاری علی بن ابی طالب، علی گذاشتن روی فرزندان ممنوع شد. اگر در منطقه‌ای دزدی بود، می‌گفتند: ببین چه کسی علوی است و چه کسی علی است؟ برای اینکه مردم بترسند و اسم امیرالمؤمنین روی بچه‌هایشان نگذارند. امام باقر(ع) فرمود: کار را به جایی رساندند که اگر به کسی کافر می‌گفتند، یا به کسی گناهان عظیم فحشاء نسبت می‌دادند، می‌گفت: اینقدر خطرناک نیست، خدا کند به من علوی نگویند. اگر تهمت بزنند من دوست علی هستم، خطرناک است و حقوق من از بیت المال قطع می‌شود. اگر از بنی امیه کسی اسم فرزندش را علی می‌گذاشت، عین ماجرای فرعون بچه را می‌کشتند. لذا فضا به سمتی رفت که مردم جرأت نمی‌کردند نام امیرالمؤمنین را به زبان بیاورند. مدتی که گذشت، دیگر خیلی‌ها مثل اهل شام می‌گفتند: مگر علی بن ابی طالب نماز هم می‌خواند؟ کسی که هزار رکعت نماز می‌خواند تبدیل شد به کسی که مگر نماز می‌خوانده است؟ امیرالمؤمنینی که همه مناسبت‌های اصلی اسلام، اولین مسلمان است و تا آخرین لحظه رسول خدا در آغوش او جان به جان آفرین تسلیم کرد را تکفیر کردند. بعد از امیرالمؤمنین کار سخت‌تر شد و توهین به اهل‌بیت بیشتر شد و در کربلا نه تنها پسر پیغمبر را کشتند، بله لباس که از بس زخم خورده بود و امکان فروشش نبود، فقط برای هتک حرمت لباس‌های سیدالشهدا را هم از بدن مبارک بیرون کشیدند. می‌خواستند اهل‌بیت را از جامعه حذف کنند و کردند.
بعد از امام حسین(ع) سه امام ما تلاش کردند این شخصیت عظیم اهل‌بیت را به جامعه آرام برگردانند. یعنی اینکه مردم کم کم نسبت به اهل‌بیت احترام قائل شوند. طبیعتاً هیچیک از امامان ما مثل زین العابدین(ع) ادعای رسمی امامت نمی‌کردند. اگر کسی نزد آنها می‌رفت و عرض می‌کرد: شما امام هستید، مگر اینکه خیلی شیعه خالصی بود، انکار می‌کردند. حتی اگر صحیفه سجادیه را مطالعه کنید، دعای ۴۷ هست که امام سجاد برای اینکه مردم را متوجه به حقیقت امام کنند و هم طوری بیان کنند کسی نفهمد ایشان امام است، آنجا دعا کردند که خدایا مرا مطیع و فرمانبردار و شکرگزار امام زمانم قرار بده. در دوره خودشان امام زمان بودند ولی کسی نباید بداند چه کسی امام است، چون می‌کشتند. کسی نباید بداند عدد ائمه چند تاست، اینها به شدت مخفی بود و با تلاش حیرت انگیزی امام چهارم و پنجم و ششم تلاش کردند تا در دوره امام صادق بروز کرد، مکتب اهل‌بیت و تازه شیعیان یاد گرفتند چطور نماز بخوانند. مساجد اینطور نبود که به شیوه‌ای که رسول خدا نماز می‌خواند،امام صادق به ما یاد داده نماز بخوانند. جایی تریبون نداشتند، این فرصتی که من محضر شما هستم، در طول دوره‌ی ۳۴ ساله امام صادق، یکبار امام صادق یک چنین فرصتی نداشت سخنرانی کند. طوری مخفیانه عمل می‌کردند که شیعیان درجه یک آنها نمی‌دانستند امام بعد از امام صادق چه کسی است. ما غدیر نداریم چون برای حفظ جان امام که ائمه ما برای حفظ جانشان تقیه می‌کنند، کار به جایی رسید که هشام و زراره، شاگرد اول‌های امام صادق بودند، زراره خواست ببیند پسرش حق دارد وصیت کند امام کاظم، امام است یا نه؟ سؤال کرد آقا اجازه نداد. زراره به خانواده‌اش لحظه مرگ گفت: من بعد از امام صادق به امامی معتقد هستم، که قرآن معرفی است.
هشام بعد از شهادت امام صادق مدینه آمد، می‌گشتند ببینند از کجا بفهمیم کدام فرزند امام صادق، امام است. اینقدر شرایط، شرایط خوفی و شدید و تقیه است. به دوره امام کاظم رسید، چون هارون خیلی قدرت داشت فشار به اهل‌بیت صد چندان شد. هارون قدرت مالی حیرت انگیز داشت. یکسال به حج می‌رفت و یکسال می‌رفت فتوحات را سر بزند. پول فراوان داشت و چون قدرت نظامی با این پول داشت، کاری کرده بود که کسی نتواند نفس بکشد و حضرت موسی بن جعفر(ع) سالها تا یازده سال در سیاهچال نمور زندانی کرد به گونه‌ای که بدن مبارکش آب شد. قبر امیرالمؤمنین تا اواخر دوره امام صادق مخفی بود. از تلاش‌های امام صادق(ع) این بود که کم کم سعی کردند اهل‌بیت را به جامعه برگردانند، حبّ امیرالمؤمنین در دلها را امام صادق    روشن کرد. نه اینکه ائمه قبلی این کار را نکردند. بلاتشبیه مثل کسی که در یک تیم گل می‌زند، گل زدن قسمت امام صادق(ع) است که تشیع به اوج رسیده است. محبت امیرالمؤمنین را در دلها زیاد کرد. این نبود که امامان قبلی نمی‌دانستند قبر مبارک امیرالمؤمنین کجاست، اگر لو می‌دانند و معلوم می‌شد قبر حضرت کجاست، بی ادبانی می‌رفتند و نبش قبر می‌کردند. فرزند امام رضا، امام جواد(ع) چند بار حمله کردند قبر مبارک پسر امام رضا را باز کنند و یکبار هم موفق شدند پایین قبر شریفش را باز کردند. خوف ائمه این نبود که بلد نباشند، بلد بودند جای قبر کجاست و علم الهی دارند ولی اگر بیان می‌کردند، بی ادبان حمله می‌کردند. اول کاری کردند مردم عشقشان به امیرالمؤمنین زیاد شود که دیگران جرأت نکنند به قبر امیرالمؤمنین تعدی کنند.
امام کاظم(ع) در غربت بودند، سالها زندانی غریب از وطن بودند. امام کاظم که به شهادت رسید، در این دوره نوبت به امامت امام رضا رسید. امام رضا که می‌گوییم در ذهنمان مأمون می‌آید. در حالی که امام رضا بیست سال امامت داشتند و پنج سال آخر مأمون بود. پنج سال ابتدایی دوره هارون است. همان وحشی که نسبت به موسی بن جعفر اینقدر جسارت و تعدی کرد. امام رضا(ع) بخاطر بعضی از فتنه‌هایی که رخ داده بود، وقتی ائمه ما اهل‌بیت را به جامعه معرفی می‌کردند، وقتی می‌فرمودند: اهل‌بیت کلید نجات هستند، حدیث ثقلین را برای مردم بیان می‌کردند، علمشان همه عالم را گرفت، کار به جایی رسید که از کشورهای دیگر سفر می‌کردند که ببینند علم امام صادق چگونه است. موسی بن جعفر در مناظراتی شرکت کرد. ما مناظرات امام رضا را شنیدیم، خدا رحمت کند علامه مصطفوی کتابی دارد به نام احادیث صعب، یعنی سخت. امام کاظم در بحث توحید فرمودند و خلاصه جامعه به سمت اهل‌بیت برگشت. اینجا بعضی خودی‌ها متأسفانه به امام رضا ظلم کردند. بعضی فامیل‌ها دیدند عجب مردم، نسبت به اهل‌بیت احترام و اهتمام قائل هستند، گفتند: ما هم فامیل هستیم و پسر امام و پسر عمو هستیم. این گوشه و آن گوشه قیام کردند. ما به کل سادات احترام می‌گذاریم ولی امام معصوم با بقیه قابل قیاس نیست. کار به جایی رسید که هر گوشه‌ای، هر شهری یکی از این آقایان قیام می‌کرد و اگر شما در روایت شنیدید حرام است هرکسی پرچم قیام به دستش بگیرد، ناظر به اینهاست که اینها دعوت به خودشان می‌کردند. یعنی علیه ظلم ظالم قیام نمی‌کردند. معمولاً قیام می‌کردند که ما حاکم و امام هستیم، یعنی رقابت می‌خواستند با امام رضا و امام کاظم داشته باشند. لذا وقتی امام کاظم در غربت به شهادت رسید، بعضی با هم سر مال دنیا تبانی کردند. چند عالم قلابی در لباس پیغمبر که وکیل امام کاظم بودند، با هم تبانی کردند و گفتند: امام کاظم(ع) از دنیا نرفته، غیبت فرموده است. امام غائب ما مهدی موعود ما امام کاظم است. چون خفقان بود و مردم تعداد امامان را نمی‌دانستند، فکر می‌کردند اینها راست می‌گویند. اینها واقفه یا اهل توقف هستند. رفتند رشوه به بعضی از علما بدهند، عده معدودی قبول کردند، صفوان که زیارت عاشورا را برای ما روایت کرده، یونس بن عبدالرحمن، ریان بن شبیب که سلام خدا بر اینها، ایستادند و قبول نکردند. شیعه از هم پاشید و خیلی فکر می‌کردند امام کاظم از دنیا نرفته است. بعضی از نزدیکان امام کاظم و امام رضا هم دوست داشتند این اتفاق بیافتد چون می‌دیدند امام رضا قابل رقابت نیست. امام رضا از بیست سالگی بر خلاف پدرش در مسجد مدینه می‌نشست و حکم شرعی صادر می‌کرد. در مدینه همه مردم نسبت به او سر خم می‌کردند. به پسرش امام جواد فرمود: از در اصلی برو، مردم به تو امید دارند، کیسه‌ها را پر کن. وقتی به آقازاده‌شان چنین دستوری می‌دهند، یعنی خودشان اینطور هستند.
امام رضا فرمود: هرجای مدینه حرکت کنم همه فقرا به سمت من می‌آیند. بخشش و کرم امام رضا به گونه‌ای بود که دوست و دشمن نمی‌توانستند از ابراز محبت خودداری کنند. در این شرایط چون دیدند نمی‌شود با امام رضا رقابت کرد، گفتند: اصلاً امام کاظم از دنیا نرفته است. اینجا اگر امام رضا سکوت می‌کرد، شیعیان دچار فتنه می‌شدند و فکر می‌کردند این آقایان که نماینده‌های موسی بن جعفر بودند، راست می‌گویند و امام کاظم همان مهدی موعود(ع) است. این اصل انحراف می‌شد. اگر امام رضا به زبان می‌آورد، هارون قسم خورده بود، لعنت به من اگر کسی بگوید: من امام هستم، او را نکشم. یعنی از یک طرف امام رضا بخواهد اعلام امامت کند با هارون طرف است. سکوت کند شیعیان گمراه می‌شوند. چه کند؟ شک نیست که پناهگاه امت خطر را به جان خودش می‌خرد. خیلی‌ها به امام رضا عرض می‌کردند: آقاجان، پدر شما، جد شما، پدر پدربزرگ شما، هیچکدام از این بزرگواران این طرف و آن طرف می‌رفتند نمی‌گفتند: امام هستند. چرا شما هرجا می‌روی می‌فرمایی: من امام هستم؟ من جواب را با مقدمه عرض کردم، اگر حضرت این کار را نمی‌کرد تشیعی باقی نمی‌ماند و تشیع می‌شد هفت امامی و متوقف می‌شد. حضرت فرمود: من وظیفه دارم شیعیان را از گمراهی نجات بدهم و بدانید هارون به من ضرری نخواهد رساند. هم علم امامت را به رخ می‌کشیدند…
در یک روایت حضرت رضا(ع) فرمود: پیغمبر اکرم فرمود: اگر ابولهب به من ضرری زد، بدانید من پیغمبر نیستم! من امام الهی هستم. فرمودند: اگر هارون توانست به من ضرری بزند، بدانید من امام نیستم! در ده سال دوره هارون، امام رضا(ع) در اوج هوشمندی این کار را می‌کرد. مثلاً هارون یکوقتی یک جاسوس در خانه امام رضا فرستاد که ببیند بعد از پدرش چه می‌کند؟ گفتند: ایشان رفته از بازار چن مرغ و حیوان خانگی گرفته و مشغول است با اینها کشاورزی و دامداری می‌کند که ذهن هارون به آن سمت برود که لابد بخاطر خشونت‌هایی که با پدرش کردیم، ایشان نمی‌خواهد با ما در بیافتد. از آن طرف که شیعیان برای سؤال کردن می‌آمدند، حضرت می‌فرمود: من امام بر حق هستم! به زودی خواهی دید من کجا دفن خواهم شد. امام رضا برخلاف امامان قبلی از بعضی از امور مخفی هم خبر می‌داد. تا اینکه هارون از دنیا رفت و پنج سال امین درگیری بین امین و مأمون بود، امام رضا بیشتر فرصت داشت. امام رضا(ع) حدود هشتصد روایت در باب امامت دارد. بحث کردن از اینها خیلی مفصل است. اصل غدیر در واقع حدیث سلسله الذهب است.
اگر شیعیان امامت امام رضا را شنیدند، هنوز جهان اسلام نشنیده بود. مأمون که به حکومت رسید، چون کنیز زاده بود و اصالت عربی نداشت، بنی عباس هم فقط عرب عرب می‌کردند، مأمون را قبول نداشتند. مأمون برای اینکه بنی عباس را به فشار بیاندازد، بترساند. امام رضا را به سمت خودش بکشاند، تا بتواند کسانی که از فامیل‌های امام رضا قیام می‌کنند را آرام کند. برای همین امام رضا را به اجبار به خراسان آورد. فکر می‌کرد دو اتفاق می‌افتد، بنی عباس از ترس اینکه بعد از مرگ مأمون، امام رضا خلیفه می‌شود به مأمون می‌گویند: هرچه بگویی قبولت داریم. از ولیعهدی دست بشوی. شیعیان هم می‌گویند: لابد امام رضا اینقدر جنگ با طاغوت و دشمنی با طاغوت کرده، حالا خودش معاذ الله شبهه در دل شیعه انداخته است. متوجه نبودند که می‌خواهند نور خدا را خاموش کنند، امام رضا را وقتی آوردند، در نیشابور هزاران نفر جمع شده بودند، محدثان برجسته نیشابور که بعضی سیصد هزار روایت با سند حفظ بودند. به امام رضا عرض کردند: شما پسر پیغمبر هستی یک روایت از پدرت، جدت رسول خدا برای ما تبرکاً بیان کن. امام رضا فرمودند: «کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» توحید دژ محکم الهی است، هرکس وارد دژ توحید شود، از عذاب الهی ایمن می‌شود. بعد پرده را انداختند، دوباره که پرده را کنار زدند، سکوت همه را فرا گرفت. مأمون امام رضا را به عنوان ولیعهد آورده بود. اینجا غدیر دوم رخ داد، یعنی در جمع عموم جامعه اسلامی در یک جمعیت گسترده چند ده هزار نفری، حضرت فرمود: «بشروطها و أنا من شروطها» آن امامتی که حضرت در مدینه بیان می‌کرد، اینجا علنی مطرح کرد. لذا امام رضا(ع) هم در مسأله ولایت غدیر اول را احیاء کرد و جشن گرفت و شیرینی پخش کرد و هم در غدیر دوم معرفی و استمرار امامت را به جامعه بیان کرد.
مأمون دید نمی‌تواند جلوی امام رضا را بگیرد، گفت: شاید مناظره بگذاریم علمای قدر را دعوت کنیم بالاخره امام رضا را شکست بدهند. اینها را از ادیان دیگر دعوت می‌کرد، اینها به اسلام حمله می‌کردند به خیال خودشان، آنجا در روایت بود که بار نبوت را به دوشش گذاشتیم و از عهده برآمد. امام رضا(ع) با صابعی و یهودی و مسیحی و غیر شیعی بحث کرد. مناظرات حکومتی و رسانه‌ای بود. بعد از صد و خرده‌ای سال که غدیر خم در جامعه طنین انداز شده بود و ساکت شده بود، دوباره امام اهل‌بیت با یک دست پرچم توحید و دفاع از اسلام و با یک دست پرچم ولایت را به دست گرفت. امام رضا(ع) امام ما شیعیان است ولی زنده نگهدارنده اسلام و تشیع است. نام پیغمبر، راه پیغمبر، آئین رسول خدا و توحید، این چیزی که امروز وهابی‌ها در عربستان گرفتار هستند، آن روز امام رضا(ع) جلویش را گرفته و روایات فراوانی داریم که حضرت تفکرهای انحرافی و الحادی را یا اشتباهات فهمی از مذاهب مختلف که از قرآن و روایات نبوی متوجه نشدند را اصلاح کرده است.
شریعتی: نکات خیلی خوبی را شنیدیم. این همان معرفتی است که باید دنبالش باشیم و اعتقادات و ایمان و باور ما را نسبت به فرازهای نورانی زیارت جامعه کبیره محکم می‌کند. عده‌ای که قبل از امام رضا ادعا داشتند، هیچ شناختی از مقام حضرت نداشتند. کسی که بند بند زیارت جامعه کبیره در شأن ائمه و حضرات معصومین(ع) است. از همه دوستان در آستان قدس رضوی که همیشه نسبت به برنامه سمت خدا و مخاطبین آن لطف داشتند، تشکر می‌کنم. کسانی هستند که آرزوی دیدن این صحن و سرا را دارند و تا به حال به مشهد مشرف نشدند، راه‌های مشارکت بانیان خیر در کانال و سایت ما قرار داده شده که دوستان می‌توانند مراجعه کنند. بیاییم کسانی را که تا به حال به مشهد مشرف نشدند را زائر مشهد الرضا کنیم. چقدر این کار لذت‌بخشی است. دعاگو و نایب الزیاره همه شما هستیم و فردا هم انشاءالله با حضور حاج آقای بهشتی در روز میلاد امام رضا خدمت شما خواهیم بود. اگر نکته‌ای هست بفرمایید و برای ما بگویید که ارتباط برقرار کردن با حضرت چطور راحت‌تر است؟
حاج آقای کاشانی: یک مثالی بزنم تا ببینیم در خانه چه کریمی آمدیم. فرض کنید در مسجد محل خودمان نماز می‌خوانیم، امام جماعت مسجد بلند شود بین دو نماز بگوید: ما یک صندوق قرض الحسنه درست کردیم، اگر کسی وام بخواهد می‌دهیم. وام مسجد چقدر است؟ در ذهن ما از پانصد هزار تومان تا پنج میلیون است و توقع نداریم عددش زیاد باشد. کسی به مسئول صندوق مسجد نمی‌گوید: آقا پانصد میلیون وام به من می‌دهید؟ اما اگر امام جماعت مسجد بگوید: عزیزان ما یک صندوق قرص الحسنه راه انداختیم و اگر کسی یک میلیارد هم بخواهد، ما می‌دهیم. آنوقت خیلی از مردم که بروند دیگر کسی کمتر از هفتصد میلیون نمی‌خواهد. چرا؟ چون می‌گوید: اینجا جای حیاء نیست، خودشان گفتند. شما وقتی وارد حرم امام رضا می‌شوید همین که آقا اجازه بدهد پایم را قاطی عزیزان زائر امام رضا بگذارم، خیلی خوشحال هستم. اما امام رضا به ما یاد داده، اینقدر از من نخواهید. در اذن دخول می‌گوییم: «فأذن لی یا مولای» ای مولای من، مرا تحویل بگیر و راه بده. «فی الدخول افضل ما أذنت لأحدٍ من اولیائک» طوری که انگار بهترین رفقای تو هستند. اگر من بودم با این روسیاهی هرگز رویم نمی‌شد ورودی حرم امام رضا بگویم: مرا طوری که انگار بهترین یار و رفیقت هستم، راه بده. ولی مولای کریم می‌فرماید: می‌خواهی وارد شوی بگو: مرا بهتر از کسانی که رفقای تو هستند راه بده. بعد به من یاد می‌دهد که این از خودت نیست. می‌گوییم: اگر من شایسته نیستم، تو شایسته هستی.
علی بن موسی الرضا یکی از دوستانش را به شام دعوت کرده بود، یک مرکبی هم مثل آژانس در خانه‌اش فرستاده بود. این وقتی دید، گفت: من چه کسی هستم که علی بن موسی الرضا(ع) مرا شام نگه داشته است. تا صبح از خوشحالی خوابم نبرد و در سجده قبل از نماز صبح نافله بودم، آقا آمد با پای مبارکش به من زد و جا به جا شدم. فرمود: ما به شما عنایت می‌کنیم، این را وسیله تفاخر به شیعه ما قرار ندهید! فکر نکنی کسی هستی. ولی ما بنا داریم که اینطور کَرم کنیم. چه کنیم امام رضا ما را تحویل بگیرد؟ استاد ما می‌فرمود: من رو سیاه هستم و دهانم ناپاک است. سلام به حضرت می‌دهم انشاءالله آقا قبول می‌کند، چه کنم سلام من محضر حضرت عزیز شود؟ ۱- از خانه و محل اقامت به سمت حرم که می‌رویم چند صلوات از طرف امام رضا برای مادرش فاطمه زهرا(س) و پدرش موسی بن جعفر بفرستید. سوره قدر بخوانیم، در حرم سوره یاسین بخوانیم از طرف امام رضا به پدر و مادرش، به حضرت زهرا و به امیرالمؤمنین هدیه کنیم. آقای ما کریم است، کریم‌ها بدهکار کسی نمی‌شوند. گرچه ما چیزی نداریم ولی همین باعث می‌شود حضرت به ما نگاه کنند. ۲- سلام که می‌کنیم، بی انصافی است که در ورود به حرم از طرف آقایمان سلام نکنیم. امام رضا(ع) به آقازاده‌شان و نوه بزرگوارشان امام زمان خیلی علاقه دارند. ما اگر از طرف ایشان سلام کنیم حتماً سلام حضرت صاحب الزمان را طور خاصی پاسخ می‌دهند.
شریعتی: خدا حاج آقا مجتبی تهرانی را رحمت کند، می‌فرمودند: در بعضی مواقف و بعضی ایام مقید بودند که بیایند، یکی آغاز سال نو، یکی چند روز قبل از ماه رمضان بود که می‌آمدند اذن می‌گرفتند و از آقا توان می‌طلبیدند. می‌فرمودند: هروقت می‌آیم از صحن گوهرشاد می‌ایم. از مسجد وارد حرم شدن یک حس دیگری دارد! باب الجواد برای خواستن حضرت موضوعیت دارد.
باب الجواد راه ورودی به قلب توست *** حاجت رواست هرکه از این راه می‌رود
آقا را به امام جواد قسم بدهیم. می‌فرمودند: هروقت حرم آمدید یک حاجت خاص بخواهید، اینکه بگویید: من این محبت  و ولایتم به شما را همین امروز نزد شما امانت می‌گذارم، آن روزی که به آن نیاز دارم به من برگردانید. این می‌تواند یک قرار عاشقانه باشد با حضرت.
دارد دل ما راه نجاتی دیگر *** در مشهد و در قم عتباتی دیگر
بر بانوی با کرامت قم صلوات *** بر شاه خراسان صلواتی دیگر
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»