یک مورد هم از کارهایی بگویم که به ما یأس و ناامیدی می‌دهد، مسئله این است که ما چکار کنیم که بتوانیم تواصی به حق کنیم، چکار کنیم که پای کار بایستیم، چند مورد را عرض کردیم؛ چه چیزهایی خطرناک است، چه چیزهایی به ما یأس و ناامیدی می‌دهد، چه چیزهایی ما را بی‌انگیزه می‌کند و اجازه نمی‌دهد ما پای کار بایستیم؟ چند چیز است، بنده باید چشمان خود را ببندم که بعضی چیزها را بگویم، صد سال پیش این‌ها را خیلی راحت به مردم می‌گفتند، الآن گفتن این‌ها حتّی به شما هم جرأت می‌خواهد. مثلاً موسیقیِ حرام همّت را از بین می‌برد… یک وقتی بود که دو نفر اهلِ موسیقیِ حرام بودند و بقیّه‌ی جامعه نبود، یک امام معصومی درِ خانه‌ای را می‌زد و می‌پرسید این شخص که این حرام را انجام می‌دهد بنده است یا آزاد؟ می‌گفتند آزاد است، حضرت می‌فرمودند: همین است! آزاد است که اینطور است… امروز از تلویزیون و رادیو گرفته تا …. بقیّه‌ هم بخواهند رأی بیاورند از این شهوت افسار گسیخته‌ی مؤمنین استفاده می‌کنند، مثلِ این موضوعِ کنسرت‌ها، اصلاً کنسرت با موسیقی تفاوت دارد، اگر کسی دو دقیقه‌ی خیلی از این مجالس را ببیند انسان تصوّر می‌کند که یزیدیان مجلس گرفته‌اند، اصلاً ربطی به مجالسِ حسینی‌ها ندارد، انسان تصوّر می‌کند برای مناطقِ دیگری است، اصلاً نمی‌توان باور کرد که این‌ها شیعیانِ اهل بیت علیهم السلام هستند، انسان هم دیگر جرأت نمی‌کند حرف بزند، به آن‌ها بر می‌خورد، طرف می‌گوید: من نمی‌دانم آن‌هایی که اهل موسیقی نیستند چطور زنده‌اند! ما شطرنجی می‌شویم.

 

همانطور که در آن شب‌ها عرض کردیم بنای ما این است که بگوییم و برویم، به ما ربطی ندارد که مدام برای کسی تکرار کنیم، چه چیزهایی ما را سست می‌کند؟ یکی از آن‌ها موسیقی است، بویژه موسیقیِ حرام. من بعنوان کسی که بیش از ده سال معلّم کنکور ریاضی بوده‌ام، بعضی از این اعضاء که در این جلسه نشسته‌اند شاگردانِ من بوده‌اند که به آن‌ها ریاضی درس داده‌ام، اصلاً به دین هم کار نداشته باشم، والله موسیقی اراده را حتّی برای درس ریاضی خواندن کم می‌کند، من در این بیش از ده سال که به حدود چهار هزار دانش‌آموز حساب و دیفرانسیل درس می‌دادم ندیده‌ام یک نفر که مبتلا به گوش دادن فراوانِ موسیقی است درس‌خوان باشد، اگر کسی اینطور بود تمرکز نداشت و مدام فراموش می‌کرد، دیده بودم که وسطِ جلسه‌ی امتحان همینطور برای خود چیزی می‌خواند، اصلاً نمی‌تواند تمرکز کند. اگر شما بجای سه وعده غذا در روز سیزده وعده غذا در روز بخورید اصلاً نمی‌توانید حرف بزنید، اینکه یک نفر هم از صبح تا شب به موسیقی گوش دهد مغزِ او را معیوب می‌کند، آن شخص اصلاً نمی‌توانست تمرکز کند، روز امتحان نهاییِ حسابان به حوزه‌ی امتحانی رفتم، دیدم کسی نشسته است و در حال پاسخ دادن به سوال است، مثلاً می‌خواست مشتق بگیرد، مدام چیزی را با خود تکرار می‌کرد! اصلاً نمی‌توانست تمرکز کند، برای ریاضی نمی‌شود تمرکز کرد وای بحال مابقی! اصلاً انسان سست می‌شود، حالا بیا به مردم بگو موسیقی… ما صاحب داریم که خداست، سازنده فرموده است، شما که برند می‌فهمی، یک پارچه و یا یک کفشِ برند یک دفترچه دارد، یک آداب مصرف دارد، آن آداب مصرف را از تهیه‌کننده‌ی آن محصول قبول می‌کنی؛ آن کسی که ما را ساخته است می‌گوید این برای شما مضرر است، می‌گوید: شیرِ گاو زیاد می‌شود، مگر نستجیربالله تو گاو هستی؟! این چه قیاسی است؟ آیا خوب است که من به شما بگویم باوفا باشید چون سگ باوفا است؟ این چه قیاسی است که می‌گویید شیرِ گاو زیاد می‌شود؟ یکی موسیقی است که انسان را سست می‌کند، مبارزه می‌کند و اجازه‌ی جهاد به شما نمی‌دهد، اجازه‌ی تواصی به شما نمی‌دهد.

 

دیگری ارتباط با نامحرم است؛ ما خیلی گرفتارِ این موضوع هستیم. من زمانی خیلی زیاد به جلسه‌ای می‌رفتم، بعد دیگر نرفتم، چون احساس کردم آنجا در حال کوبیدنِ آب در هاون بودم! این‌ها مجلس می‌گرفتند و گاهی هم ما را نگه‌ می‌داشتند، چون دوست داشتیم باهم سینه بزنیم، بیش از دو ساعت سنگین سینه می‌زدند، بعد زمانی که می‌خواستند غذا بکشند همه باهم خواهر و برادر بودند! ما که نمی‌دیدیم، یک مرتبه که ایستاده بودم سینه بزنم دیدم این‌ها بعد از اشک و گریه همه با هم خواهر برادر هستند! اصلاً کسی که اینطور با نامحرم ارتباط می‌گیرد چطور درباره‌ی معجر حضرت زینب کبری سلام الله علیها گریه می‌کند؟ چه معنی دارد؟ مگر بد است؟ اگر بی‌حیائی است چرا نستجیربالله این کار اتّفاق می‌افتد؟ اگر آماری از مشکلاتِ خانوادگی در بیاید این مورد از مشکلاتِ اصلی است، گاهی هم فجایعی رخ می‌دهد که انسان نمی‌داند برود به چه کسی بگوید… من دوستی داشتم که قاضی بود و اینطور پرونده‌ها دستِ او می‌آمد، خدا را شاهد می‌گیرم که وقتی من چند پرونده را خواندم از شب تا صبح نتوانستم بخوابم، اصلاً انسان نمی‌تواند باور کند که این جنایات اتّفاق بیفتد، حالا من آن جنایت را هم نمی‌گویم که بگویید آن خیلی حادّ است… طرف سست می‌شود. آن هسته‌ی خانواده که خدای متعال می‌فرماید شیطان بدنبالِ این است که آن هسته‌ی خانواده را از هم بپاچد، بین زن و مرد فاصله بیندازد، اعتمادِ آن‌ها از هم کم بشود… زنِ طرف می‌بیند که به همسر خود پیامکِ سلام می‌دهد و همسرِ او در پاسخ فقط یک سلام به او می‌گوید، بعد می‌بیند نستجیربالله دخترخاله‌ی طرف هم پیغام داده است که مثلاً راجع به فلان موضوع یک سوال داشتم، او هم در پاسخ برای او یک متن بلند نوشته است! مُسَلّم است که اعتمادِ این زن به شوهر کم می‌شود، یا شوهر به زن… فرقی ندارد، انسان را سست می‌کند، انسان را می‌‌لغزاند، باقیِ داستان که خطرناک است به بحثِ ما ربطی ندارد، اما لغزشگاه است و می‌لغزاند.

 

قدیم‌ها می‌خواستند یک سفره بیندازند… ببینید ما در مورد سفره چقدر روایت داشتیم، الآن دیگر نمی‌شود این‌ها را برای مردم خواند، که مثلاً سرِ این سفره نگاه حرام هست، شوخی هست، دلی که حرام بلرزد دیگر می‌خواهد با «وَکُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ»[۱]…؟! نمی‌سازد، جور در نمی‌آید، روایت است که حضرت امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرمودند: من به زن‌های جوان سلام نمی‌کنم که پاسخ سلامِ آن‌ها را نشنوم، حضرت امیرالمؤمنین روحی له الفداه در نهج البلاغه به امام حسن علیه السلام فرمودند: اگر شرایطی بود که همسرت و یا دخترانِ تو غیر از تو مردی را نشناسند این کار را انجام بده، این به این معنا نیست که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بفرمایند ولی خودِ تو با تمامِ دختران… وقتی دخترانِ تو نامحرم نشناسند یعنی تو هم دختران نامحرم را نشناسند، چون اگر تو بروی بشناسی کارِ پدرِ او را خراب کرده‌ای، فقط یک طرفه نیست، اینجاها کار سخت است، حسینی بودن اینجاها ساخته می‌شود، نمی‌شود من بگویم نگاه چپ به ناموس سیّدالشّهداء علیه السلام کردند و نستجیربالله حواسِ خودم همیشه به دنبال دختر همسایه باشد، معنی ندارد! اینطور اصلاً گریه کردن ندارد؛ باید بگوید حق داشتند! آن‌ها هم جوان بودند دیگر! معنی ندارد!

 

این نشان می‌دهد که ما باید برگردیم و مجالسِ اهل بیت علیهم السلام خود را بازنگری کنیم، که آن گنجینه‌ای که ما چند شب عرض کردیم گنج است، مهم‌ترین یوم الله است، مهم‌ترین جایی است که قلبِ ما را محکم می‌کند و ما هم با آن ارتباط داریم، پس چرا هنوز بعضی از اشکالات را داریم؟ متأسّفانه این حرف‌ها تلخ است. می‌گویند همان یک فضیلت را بگو تا ما هو بکشیم! انسان دیگر بعد از یک مدّتی انذار نمی‌پذیرد. خدای متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی یاسین می‌فرماید: ای پیغمبر! تو را می‌فرستم تا گروهی را انذار کنی که تا قبل از این انذار نشده‌اند؛ اینجا این سوال پیش می‌آید که چرا انذار نشده‌اند؟ خدای متعال وظیفه دارد که حق را به تمام عالم برساند، ظاهر امر این است که یعنی انذار نپذیرفتند، بعد می‌فرماید: «إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَنَ»[۲]، اینطور نیست که مثلاً آن‌ها حرف متوجّه نمی‌شدند، مثلاً اینطور نیست که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم با زبان دیگری با آن‌ها صحبت کرده بود و آن‌ها متوجّه نشده بودند، نه! این‌ها تبعیّت نکردند.

 

چه کسانی تبعیّت می‌کنند؟ «إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ»، نه آنجایی که لذّت می‌برد. حضرت حق خیلی غیور است، می‌فرماید: چه کسانی انذار می‌پذیرند؟ آن‌هایی که از خدا پروا می‌کنند، آن‌هایی که نماز می‌خوانند، بعد هم می‌گوید: هر کسی هر کاری کند برای رشدِ خود انجام داده است؛ یعنی نه اینکه من احتیاج داشته باشم که شما برای من نماز بخوانید، خدای متعال اینطور نیست، اگر لازم باشد می‌فرماید: «إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ»[۳]! برای من هیچ مشکلی نیست، فکر نکنید اینجا حسین بن علی سلام الله علیه خرج کردم باید حتماً دستِ شما را در قیامت بگیرم، «إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ» اگر نیاز به غیور بودن باشد اصلاً برای من مهم نیست! یعنی من آسیبی نمی‌بینم، خدای متعال غنی است. خدایا! ما را آنطوری قرار بده که می‌پسندی و ما رفتاری نکنیم که خودمان می‌پسندیم. همه‌ی بدبختی این است که من عبدِ تو باشم و نه عبدِ خودم، گاهی حتّی من مجلس را به سمتی می‌برم که عبدِ خود باشم، کارهایی می‌کنم که خودم دوست دارم و خسارت هم می‌بینم! ضرر می‌کنم و نستجیربالله سَرِ کار می‌روم.


[۱] سوره مبارکه هود، آیه ۱۲۰ (وَکُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ ۚ وَجَاءَکَ فِی هَٰذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَهٌ وَذِکْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ)

[۲] سوره مبارکه یاسین، آیه ۱۱ (إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَیْبِ ۖ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَهٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ)

[۳] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۱۹ (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۚ إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ)