«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ بِهِ نَستَعینَ إنَّهُ خَیرُ نِاصِرٍ وَ مُعینٍ».

مفهوم کذب و مفاهیم همسو با آن

در جلسه‌ی گذشته بحث را این‌طور طرح کردیم که گفتیم ما از مدینه‌ی اوّل، از مدینه‌ی خاتم الانبیاء، باید بتوانیم یک کدهایی برای ساخت مدینه‌ی خاتم الاوصیاء یا مدینه‌ی دوم بگیریم. گفتیم که راه ساخت آن این است، ادّعای من این بود که مدینه‌ی اوّل، ماکت (نمونه‌ی کوچک) مدینه‌‌ی بزرگ است. یعنی همین چیزی که در مدینه‌ی بزرگ و مدینه‌ی دوم قرار است تحقّق پیدا کند در مدینه‌ی اوّل اجمال آن وجود دارد. این اجمال را باید بشکافیم، باز کنیم تا کم‌کم به ما کد تفصیلی برای حرکت به مدینه‌ی دوم بدهد. قرار شد که مؤلّفه به مؤلّفه شروع کنیم و باز کنیم. اوّلین مؤلّفه که مطرح کردیم مؤلّفه‌ی اخلاق بود. قرار شد دوستان هر کدام امتداد تمدّنی یک مسئله‌ی اخلاقی و یک ملاک اخلاقی را از دوره‌ی پیغمبر خاتم برای ما تحلیل کنند.

– در قرآن که یک مقداری بررسی کنیم موضوع راجع به دروغ بود. در قرآن راجع به خود دروغ و کذب و این‌ها آیات اندکی دارد، بیشتر راجع به تکذیب و افتراء و این‌ها بود. البتّه این‌ها هم یک قسمی از دروغ حساب می‌شود. دو یا سه آیه صراحتاً راجع به خود دروغ آمده بود. مانند «إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ»[۱] و یکی دو آیه‌ی دیگر که فسوق و جدال نباید باشد. فسوق را تفسیر به دروغ کردند. یا این‌که «َکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»[۲] در همین حد در مورد دروغ در قرآن آمده است.

Rahdar-13950631-TamadoneEslami-ThaqalainSite (1)

در روایات یک سری عبارات راجع به دروغ آمده بود، مانند این‌که گناه کبیره آمده بود، یک سری چیزهای سنگین که حمل بر دروغ کرده بود. مثلاً طعم ایمان را نمی‌چشد، مروّت او از همه پایین‌تر است، قابل مشورت نیست یا دروغ قول زور است، دروغ نشانه‌ی نفاق است، دروغ بدترین رباء است. مورث کفر است، موجب فراموشی است، بدترین مرض است. از این دست در مورد دروغ در روایات آمده بود.

کتاب «جامع السّعادات» را هم بررسی کردیم، چند نکته در آن بود. راجع به «توریه» یک مقدار صحبت کرده بود، گفته بود اگر مفسده‌ای در خود توریه باشد حرام است. اگر هم چیزی نباشد، نه مفسده‌ای نه مصلحتی، برخی گفته‌اند مباح است و برخی گفته‌اند حرام است. دروغ را چند جا تجویز کرده بودند، یعنی مجاز دانسته بودند. در پنج جا بود؛ یکی اگر دفع مفسده یا ضرری باشد، مثلاً جانی، مالی، آبرویی در خطر باشد گفتند جایز، بلکه واجب است. یا برای اصلاح بین دو نفر یا دروغ گفتن به همسر برای وعده دادن در برخی موارد، یا وعده دادن یا ترساندن یک طفل که او را مأمور به یک کاری کردید، مثلاً فلان کار را اگر انجام ندهی تو را در چاه می‌اندازم (تو را تنبیه می‌کنم) یا در جنگ که موجب شود ما پیروز شویم.

-‌ امتداد تمدّنی آن چه می‌شود؟ نکته این‌جا بود که شما امتداد تمدّنی آن را بیاورید. مفاهیم همسان و همسو دارد. فرق همسان و همسو چیست؟

-‌ همسان یعنی اندازه‌ی هم است.

Rahdar-13950631-TamadoneEslami-ThaqalainSite (2)

-‌ همسان مترادف است، همسو هم مانند آن است و نزدیک به آن است. یک سری مفاهیم همسان و همسوی کذب در قرآن است. امتداد تمدّنی این‌ها چند چیز است. یعنی وقتی شما می‌خواهید با دقّت کار کنید باید چند چیز را از این‌ها در بیاورید. یکی این‌که این مفاهیم طبقه بندی می‌خواهد. قطعاً این مفاهیم در یک رتبه نیستند. یعنی فسق با کذب فرق می‌کند. افتراء با کذب فرق می‌کند. این طبقه بندی می‌خواهد. در این طبقه بندی ‌آن چیزی که دغدغه است ایجاد شبکه است، شبکه می‌خواهد.

 فرق شبکه با طبقه بندی چیست؟ هر شبکه‌ای مبتنی بر یک طبقه بندی است. هر طبقه بندی شبکه نیست، امّا هر شبکه‌ای مبتنی بر یک طبقه بندی است. اوّلین کاری که ما باید در کلّ مفاهیم قرآنی و روایی انجام دهیم این است که روایات را باید به گونه‌ای یاد بگیریم در نهایت ما را به شبکه‌ی مفهومی وصل کند، نه به معنای ظاهری و لفظی خود، نه معنای تجزیه‌ای آن.

این را بعداً متوجّه می‌شوید که کلّ نظام، کلّ دروس حدیثی که تا به حال به ما داده‌اند به لحاظ روش غلط داده‌اند! یعنی ما جزیره‌وار انباردار شدیم. (یک سری مفاهیم نامربوط به هم را حفظ کرده‌ایم) فقط حفظ کردیم، ولی جای آن تعیین نشده است. یک وقتی شما وارد یک انباری می‌شوید که وسایل زیادی در آن است. یک وقتی کسی می‌آید و می‌گوید این‌طور نمی‌شود، غیر قابل استفاده است. چند تا طبقه درست کنیم و مثلاً وسایل هم‌جنس را یک جا بگذاریم، وسایلی که به درد کار مشترک می‌خورد یک جا بگذاریم. وسایل بزرگ را یک جا بگذاریم، وسایل کوچک را یک جا بگذاریم، وسایل خشک را یک جا بگذاریم. همین که طبقه بندی اوّلیه می‌کنید می‌بینید که چقدر این انبار را کارآمد می‌کند. هیچ چیزی را فعلاً دور نینداختیم، فعلاً طبقه بندی کردیم.

در گام دوم من می‌گویم این انبار نیست، این انبار کارخانه‌ی فلان چیز است. یک وقت شما می‌گویید این انبار است، یک وقت می‌گویید انبار کارخانه‌ی قند است. در انبار کارخانه‌ی قند که من نباید پیستون ماشین داشته باشم! یعنی به محض این‌که مأموریت پیدا می‌کنیم n وسیله داخل این انبار است که طبقه بندی هم کردیم و خارج می‌شویم. (می‌گوییم) این‌ به درد ما نمی‌خورد، این نباید باشد، جای آن‌ این‌جا نیست. جای آن کجا است؟ جای آن‌ این‌جا نیست، آن چیزی که برای ما محرز است این است که جای این وسیله این‌جا نیست. ما چون مأموریّت نداریم با هر چیزی که رو به رو می‌شویم ـ با آن چیز در ذات خود، با قطع نظر از مأموریّت ما ـ وقتی یک نقش و یک فایده‌ای دارد آن را نگه می‌داریم.

یکی از بدبختی‌ها ما این است که هر چیزی را در ذهن خود وارد می‌کنیم. خیلی چیزها نباید در ذهن ما وارد شود. چون زیاد وارد می‌شود من را از تأمّل… فرق مورچه و زنبور عسل این است که مورچه فقط جمع‌آوری می‌کند و زنبور عسل جمع‌آوری شده‌ها را تبدیل به فرآورده می‌کند. مورچه چون مأموریّت فرآورده برای خود تعریف نکرده است تمام عمر خود را فقط دارد کار می‌کند و جمع می‌کند، فقط دارد ورودی می‌گیرد.

اگر من و شما به عنوان یک طلبه تا آخر عمر فقط ورودی بگیریم، هیچ‌گاه… مأموریّت خروجی تعریف نکنید که من مثلاً ۳۰ سال است وارد حوزه شدم و دارم کار می‌کنم. الآن یک نفر در جامعه جلوی من را بگیرد و بگوید ۳۰ سال است که به شما وجوهات دادم، شما برای جامعه چه آورد‌ه‌ای داشته‌اید؟ این خیلی مهم است که ما برای خود مأموریّت پیدا کنیم.

وقتی مأموریّت پیدا می‌کنید، آن چیزهایی که در انبار داشته‌های خود دارید واقعاً برای شما Pack و اصلاح می‌کند. خیلی از این‌ها حذف می‌شود و ذهن خالی می‌شود. ذهن خالی فراغت پیدا می‌کند. فراغت جایی است که شما می‌توانید در آن تأمّل کنید، در آن تولید کنید، خیلی کارها می‌توانید بکنید. مقدار زیادی از شلوغی‌های بی‌مورد از ذهن شما خارج شده است. پس مفاهیم همسان و همسو داریم و باید در بیاوریم. البتّه این اختصاص به کذب ندارد. چون مسئله‌ی ما کذب است این را داریم.

Rahdar-13950631-TamadoneEslami-ThaqalainSite (3)

 کذب، یک مفهوم سلبی

یک تأمّلی دوباره داریم می‌کنیم. کذب به لحاظ وضع یک مفهوم سلبی است. تمدّن روی سلب ایجاد نمی‌شود. تمدّن وضع وجوبی است، وضع ایجابی است.

-‌ جاهلیّت جزء کذب حساب می‌شود؟

-‌ آن وضع کذب است، نه قول کذب است. به آن می‌رسیم. در کلام ایشان یک چیزهایی بود که ما را به تحلیل آن وضع می‌رساند. الآن شما یک مفهومی دارید که می‌خواهید روی این مفهوم فکر کنید. مفهومی به نام کذب است. این مفهوم، مفهوم سلبی است. شما نمی‌توانید روی سلب تمدّن بسازید. اگر بخواهید در آن تصرّف کنید، اگر بخواهید از آن تمدّن در بیاورید، باید تصرّف کنید. مقتضی تصرّف است.

در دین ما چطور آمدند در آن تصرّف کردند؟ این یک بارهای دیگری دارد، همان محتوا را… یک وقت می‌آید بار توریه می‌‌دهد، یک وقت می‌آید بار مصلحتی می‌دهد. یک وقت هم در خود همان وضع سلبی شدّت و ضعف بار را متفاوت می‌کند. شدّت و ضعف آن را متفاوت می‌کند یعنی چه؟ یعنی یک وقتی آن را جایز می‌کند، یک وقتی آن را واجب می‌کند، یک وقتی آن را حرام می‌کند، یک وقتی آن را مباح می‌کند. این‌ها همه دروغ است، یک دروغی را جایز می‌کند، یک دروغی را مباح می‌کند، یک دروغی را واجب می‌کند. یک مفهوم سلبی است. این مفهوم سلبی بعداً در تمدّن شما بار پیدا می‌کند.

این‌که شما می‌بینید این را آورده به توریه تبدیل کرده است، از یک سلبی کارآمدی ساخته است. وقتی این را تبدیل به مصلحت کرده است مصلحت، ایجابی است. دروغ مصلحتی دیگر سلبی نیست، ایجابی است. چرا؟ می‌گوید اگر شما با این کار باعث آشتی یک خانواده می‌شوید، باعث ایجاد صلح می‌شوید، باعث رفع فتنه می‌شوید… می‌دانید یک بار دارد می‌گذارد، بار ایجابی دارد روی آن می‌گذارد. شما روی بار سلبی نمی‌توانید تمدّن بسازید. مفاهیم سلبی را باید بتوانید تصرّف کنید. دارند قاعده می‌دهند. باید بتوانید… این مقتضی تصرّف است. باید بتوانید در این تصرّف کنید. وگرنه خود مفهوم سلبی…

Rahdar-13950631-TamadoneEslami-ThaqalainSite (4)

جریان پست مدرن، یک جریان سلبی

 این را می‌دانید که بعداً شما می‌آیید با یک جریان‌های فکری رو به رو می‌شوید، مانند جریان پست مدرن. جریان پست مدرن یک جریان بالذّات سلبی است، یعنی بار ایجابی ندارد. یک کسی مانند آقای دکتر داوری پیدا می‌شود ـ داوری متأخّر نه، داوری متقدّم ـ به شما می‌گوید که این بستر پست مدرن یک بستر آماده‌گر است، خوب است، به این بستر دل می‌بندد. چرا؟ چون این بستر می‌گوید جریان مدرنی که رقیب من است را خوب دارد خونین می‌کند. فرض کنید که اصلاً این را خونین کرد، بیش از خونین است، اصلاً آن را زمین زد و از بین برد. مادامی که این طرح ایجابی نداشته باشد شما با این قدم از قدم نمی‌توانید بردارید. مثل این می‌ماند که شما می‌خواهید یک کاری را انجام دهید، انجام هم ندادید، می‌خواهید انجام دهید یک نفر جلوی شما ظاهر می‌شود و جلوی شما را می‌گیرد. حالا می‌گوید اوّل باید تکلیف این را مشخّص کنم، پس این را با پست مدرن می‌زنم (از بین می‌برم). با پست مدرن این را می‌زنید و از بین می‌برید. می‌خواهید انجام دهید نقشه می‌خواهید.

فرض این است که جریان پست مدرن هیچ نقشه‌ای ندارد، ایجابی نیست، سلبی است. با تفکّر سلبی شما نمی‌توانید تمدّن بسازید. یک وقتی خدمت آقای دکتر داوری عرض کردم: این چیزی که شما دارید معرّفی می‌کنید به درد من نمی‌خورد، این به اندازه‌ای که دو تا مشت به دنیای غرب بزند خوب است. بیش از این دیگر به درد من نمی‌خورد، من با پست مدرن نمی‌توانم رد شوم، نمی‌توانم گذار پیدا کنم. برای گذار به یک جریان ایجابی نیاز داریم، برای گذار به امام نیاز دارم. به یک چیز ایجابی نیاز دارم. این را دارم تأکید می‌کنم. کذب اوّلین نمونه بود. مانند مدل کذب ما تعداد زیادی مفاهیم سلبی و منفی در قرآن داریم. وقتی Pack آن مفاهیم را آماده کردیم می‌گویم کار ویژه‌ی تمدّنی آن کجا است. این نکته‌ی دوم بود.

Rahdar-13950631-TamadoneEslami-ThaqalainSite (5)

مدینه‌ی دوم، یک جریان نبوی

در نکته‌ی سوم من از شما می‌خواهم که یک بار دیگر گزارش خود را بخوانید.

-‌ اوّل گفتم در قرآن بررسی کردیم، بیشتر راجع به تکذیب و افتراء صحبت شده بود. راجع به دروغ صراحتاً دو سه آیه‌ بود.

– یک نکته‌ی دیگر من بگویم. ببینید جریانی که ما داریم امتداد آن می‌شویم، یعنی جریان مدینه‌ی دوم ـ که قرار است بسط مدینه‌ی اوّل شود ـ یک جریان نبوی است. کذب، افتراء، تکذیب همه چیز خارج از گفتمان خود پیغمبر در غیریّت گفتمان پیغمبر است. پیغمبر تکذیب شده است، به پیغمبر افتراء زده شده است. پیغمبر هیچ موقع دروغ نگفته است. بعداً به شما خواهم گفت این‌که دارد می‌گوید: «المؤمن لا یکذب» ـ در آن طبقه بندی‌ها هم جای آن بود، این را می‌توانستیم بگوییم، این را ادامه می‌دهد ـ این گفتمان برای ما نیست، گفتمان غیر ما است.

 شما بعداً در مقام ساخت تمدّن خود، به تمدّن رقیب خود نیاز دارید. برای این‌که مرز خود را با بقیّه‌ مشخّص کنید نیاز دارید. یعنی یک وقت شما خود را معرّفی می‌کنید و می‌گویید من چه کسی هستم، می‌گویید من آدم خوبی هستم. آدم‌های خوب‌ها چه کاری انجام می‌دهند؟ شما می‌گویید نماز می‌خوانند، وفا دارند، صداقت دارند. این یک نحوه تعریف از خود است، این تعریف هویّتی است. یک تعریف ماهیّتی هم داریم، دارید مرز خود را می‌گویید، به آن طرف مرز خود اشاره می‌کنید. می‌گویید آدم خوب دروغ نمی‌گوید، دزدی نمی‌کند، زنا نمی‌کند، غیبت نمی‌کند. مدام دارید گفتمان رقیب خود را معرّفی می‌کنید. گفتمان اگر نتواند مرزهای خود را مشخّص کند شکل نمی‌گیرد.

Rahdar-13950631-TamadoneEslami-ThaqalainSite (6)

حضرت آقا از زمان سال ۷۶ به این سو، مخصوصاً در دوره‌ی دوم خرداد، کار ویژه‌ی ایشان این بود که داشت آن مرز را برمی‌داشت، زیاد تأکید داشت که مرزهای خود را شفّاف کنید. از احزاب، از افراد می‌خواست که خود را شفّاف اعلام کنید. یک مدلی نباشد که من نفهمم کدام طرفی هستید.

 ببینید این اختلافی که الآن دارد به وجود می‌آید، ریشه‌ی این حیرانی معرفتی که الآن نوعاً گرفتار آن هستیم در سال‌های دوم خرداد است. ما الگوی زیستی قبل از دوم خرداد داشتیم که بار معنایی آن مشخّص بود. در دوم خرداد، در یک لایه‌ی اجتماع، یک الگوی زیستی آمد که بار معنایی آن را نمی‌فهمیدیم مثبت است یا منفی است. مثال آن را بگویم، قبل از دوم خرداد هم در جامعه‌ی ما نوار خلاف بود، لکن‌ نوارها طوری بود که خیلی زود به نتیجه می‌رسیدید که این مجاز است یا غیر مجاز است. اگر قرار بود امر به معروف کنید خیلی زود تکلیف شما مشخّص می‌شد که شما باید برقصید (با آن‌ها موافق باشید) یا اعتراض کنید.

 دوم خرداد که شد یک نوارهایی ‌آمد شما نیاز داشتید، یعنی باید اجازه می‌دادید تاکسی این را بگذارد تا شما تازه برانداز کنید که این حرام است یا حلال است. بعد از مدّت زیادی که برانداز می‌کردید می‌گفتید آقا نوار را خاموش کن، می‌گفت برای وزارت ارشاد است! یعنی مرز دو تا جبهه از بین رفته بود. اصلاً نمی‌فهمیدید که حدّ شما کجا است! حد نداشتید، زور نداشتید. خود را نمی‌توانستید بسنجید، جبهه‌ی خود را نمی‌توانستید بسنجید. شما برای این‌که بتوانید خود را بسنجید باید حدّ و مرز، حدود و صغور شما مشخّص شود. شما تا این‌جا هستید و از این‌جا به بعد دیگر نیستید.

آن نیست‌ها را خدا گفته است، کذب و تکذیب و کلّ این مفاهیم برای جبهه‌ی پیغمبر نیست. این‌ها متعلّق به گفتمان رقیب نبوی است، متعلّق به گفتمان ما نیست. چیزهای سلبی این طرف نیست.

Rahdar-13950631-TamadoneEslami-ThaqalainSite (7)

طبقه بندی گناهان و رذایل اخلاقی

متن خود را ادامه دهید.

– گفتیم در روایات یک سری عبارات سنگینی حمل بر دروغ و دروغگو شده است. چند نمونه گفتیم، مثلاً دروغ‌گو طعم ایمان را نمی‌چشد، مروّت او از همه پایین‌تر است، صلاحیّت مشورت ندارد، نماز شب‌خوان نمی‌شود.

– روایات در طبقه‌بندی به شما کمک می‌کند. نیاز به امداد روایات دارید. این‌که می‌گویم شما طبقه‌بندی کنید، در طبقه بندی مشخّص می‌شود. این طبقه‌بندی چند برش می‌خورد؛ یک بار کذب را در میان رذایل اخلاقی بار می‌دهد. فرض کنید خروجی آن این می‌شود که «مفتاح کلّ شر» می‌شود. بار می‌دهد، کلید است، «مفتاح کلّ شر» می‌شود. یک وقت این در کلّ منظومه‌ی گفتمانی شما بار می‌دهد، خروجی آن این می‌شود که من برای این گفتمان نیستم، در گفتمان رقیب شما هستم، بیرون هستم، در این‌جا نیستم. وقتی در طبقه بندی روایات می‌آید ـ در ادامه ایشان فرمایشاتی داشت ـ طیف درست می‌کرد، یعنی فقط یک چیز نیست. گفتم شما برای طبقه بندی باید طیف درست کنید. این‌جا یک نمونه طیف است که نیاز به تشخیص طیف دارد.

ببینید یک چیزهای دیگری هم گناه است. هر گناهی را روایات نگفته است که کبیره است، نگفته است که هر کبیره‌ای را مؤمن انجام نمی‌دهد. بعضی کبیره‌ها هست که مؤمن انجام می‌دهد. ولی یک جایی معصوم می‌آید کدگذاری می‌کند و می‌گوید: «مؤمن لا یکذب»، مؤمن محال است دروغ بگوید. امّا این‌طور نیست که محال است مؤمن به نامحرم نگاه کند. هر دو حرام است، امّا این اتّفاق (دروغ) در دایره‌ی ایمان نمی‌افتد و آن اتّفاق (نگاه به نامحرم) می‌افتد.

مثلاً می‌بینید این اتّفاق ویژگی‌های خاصّی پیدا می‌کند، مثلاً در ماه رمضان برای شما کفّاره‌ی سنگین درست می‌کند، مخصوصاً اگر پیغمبر و معصومین باشند. نگاه به نامحرم این‌طور نیست. از امام صادق علیه السّلام روایت داریم که اگر نگاه کردید «لقد افطر» کأنّ افطار کردید، یعنی روزه‌ی شما باطل نیست. موقع نماز هم طرف می‌تواند به نامحرم نگاه کند، دارد معصیّت می‌کند، امّا نماز را باطل نمی‌کند. هر دو حرام است، امّا می‌خواهم بگویم بارها متفاوت می‌شود. این (دروغ) یک حرام است و آن (نگاه به نامحرم) یک حرام است. این‌ها بعداً در ساخت تمدّن… اگر توجّه کنید نقطه‌ی مثبت کجا است؟

Rahdar-13950631-TamadoneEslami-ThaqalainSite (8)

پایین بودن حسّاسیّت جامعه نسبت به دروغ

در ساخت تمدّن ما حسّاسیّت را روی یک سری چیزها از دست دادیم. شخصی برای نماز جماعت آمده است، برای اقامه بلند شده است، در آستانه‌ی نیّت است، قبل از نیّت دارد غیبت فلان شخص را می‌کند، ولی ما اصلاً حسّاس نشدیم. یعنی آن روایتی که می‌گوید: غیبت باعث می‌شود که چهل روز عبادات شما حبس می‌شود و مقبول نمی‌شود، را در نظام عبادی این شخص وارد نکردیم و حسّاس نشدیم.

غربی‌ها در فیلم‌های خود در مورد قضیّه‌ی دروغ مانورهای قوی دادند. کلّ ساختار آن‌ها دروغ است، ولی در فیلم‌های خود مانورهای قوی داده‌اند. دختر و پسر با هم دوست هستند، در فضای خارج از ازدواج، در آستانه‌ی ازدواج هستند، یک دروغ از پسر کشف می‌شود و کلّ رابطه را به هم می‌ریزد! فقط به خاطر یک دروغ! یک چیزی که ما اگر باشیم می‌گوییم ما هر روز داریم این دروغ را می‌گوییم! مانور غربی‌ها در فیلم‌های خود روی این قضیّه مهم است.

یعنی چیزهایی که ما این‌جا به دست می‌آوریم و به لحاظ اخلاقی می‌گوییم، بار می‌دهیم، امتداد تمدّنی آن در حوزه‌ی مهندسی فرهنگی، خود را نشان می‌دهد. یعنی در حوزه‌ی مهندسی فرهنگی شما چقدر روی بد حجابی حسّاس هستید، چقدر روی دروغ حسّاس هستید؟ همین الآن یک نمونه در جامعه داریم، شما می‌بینید بد حجاب بودن زن، در روایات، در سیره، در قرآن، در هیچ جا من راجع به بدحجابی چیزی ندیدم که شما به زن سخت بگیرید، یعنی عکس قضیّه است. در سیره‌ی اهل بیت شما نمی‌توانید پیدا کنید، من جستجو کردم دارم می‌گویم. مثلاً پیغمبر خاتم، فلان امام معصوم یا صحابی نزدیک این‌‌ها به یک زن بدحجاب تذکّر داده باشند. نمونه‌های متعدّد داریم که به ولیّ این زن تذکّر داده باشند، به مرد او تذکّر دادند، به پدر او تذکّر دادند، یعنی به مسئول او تذکّر دادند. اندازه‌ای که ما در جامعه به بد حجابی حسّاس شدیم به غیرت حسّاس نشدیم. یعنی شما ببینید ما چقدر کتاب راجع به حجاب نوشتیم، چقدر کتاب راجع به غیرت نوشتیم؟ چقدر فتوا برای حجاب دادیم، چقدر فتوا برای غیرت دادیم؟ زن‌هایی که دارند این‌طور در جامعه ظاهر می‌شوند صاحب دارند، پدر دارند، برادر دارند، شوهر دارند، یک کسی را دارند.

Rahdar-13950631-TamadoneEslami-ThaqalainSite (9)

هیچ‌گاه ذهن ما معطوف به آن نبود. در مهندسی فرهنگی روی این (بد حجابی) حسّاس شدیم و روی آن (دروغ) حسّاس نشدیم. این همه دروغ دارند می‌گویند، واژه‌ی دروغ نجومی را هم تولید کردند! دروغ‌ تا مرحله‌ی نجومی رفته است! کسی نگران مسئله‌ی دروغ‌های نجومی نیست، امّا روی یک چیزهایی که رتبه‌ی آن‌ها واقعاً پایین‌تر است زیاد مانور دادیم و تخصیص بودجه‌ی زیاد دادیم.

ما چند دهه است چیزی به نام ستاد امر به معروف داریم، مصداقاً ببینید ستاد امر به معروف روی چه چیزهایی حسّاس شده است؟ یعنی ببینید ضریب حسّاسیّت ستاد امر به معروف ما به دروغ چقدر است؟ سنسور آن حسّاس شده است یا نه؟ اصلاً نشده است! لذا ما در مراکز ستاد امر به معروف و نهی از منکر چقدر مصادیق امر به معروف و نهی از منکر داریم، ما این آدم را گرفتیم که ارشاد کنیم و بگوییم دروغ بد است؟ در عوض افراد زیادی آوردیم و گفتیم که حجاب شما بد است. امّا نیاوردیم که بگوییم دروغ بد است.

 طبقه‌بندی را برای این نیاز داریم، یعنی امتداد این طبقه‌بندی در حوزه‌ی مهندسی فرهنگی خود را نشان می‌‌دهد. ذهنیّت اجتماعی را باید… ذهنیّت اجتماعی درست می‌کند. این‌که دروغ برای ما سخت شده است چون ضریب حسّاسیّت ذهنیّت اجتماعی ما نسبت به این قضیّه (دروغ) پایین است. یعنی نه کسی ناراحت می‌شود و نه کسی سخت می‌گیرد. یعنی من و شمای طلبه بسیار ناراحت می‌شویم اگر دختر ما، همسر ما، خواهر ما که دارد کنار ما در خیابان راه می‌رود بد حجاب باشد. اندازه‌ای که برای این حسّاس هستیم نسبت به این حسّاس نیستیم که به مردم بالای منبر دروغ نگوییم. امتداد آن این‌جا خود را نشان می‌دهد.

تفاوت در ظرفیّت افراد و لایه‌های جامعه

یک بار دیگر روایت‌ خود را بخوانید و به بارهای معنایی که روی دروغ می‌گذارد دقّت کنید.

-‌ دروغ‌گو طعم ایمان را نمی‌چشد، مروّت او از همه‌ی مردم پایین‌تر است. صلاحیّت مشورت را ندارد. نماز شب‌خوان نمی‌شود، پس رزق کمی دارد. دروغ قول زور است، از نشانه‌‌های نفاق است، بدترین رباء است، مورث کفر است، فراموشی می‌آورد.

– ببینید تک تک این‌ها یک توضیحاتی دارد. گفتم خود جامعه متفاوت است. یعنی هم لایه‌های جامعه متفاوت است، هم ظرفیّت‌های افراد متفاوت است. هم مأموریّت‌هایی که یک جامعه را جامعه می‌کند یک دست نیست. یک اقدام آن رفتگری است، یک اقدام آن کسب است، یک اقدام آن علم است، یک اقدام آن فرمانروایی است. اقدام‌های متفاوتی دارد و هم ظرفیّت‌ها متفاوت است. در ظرفیّت آدم‌ها، یکی ذهن مدیریّتی دارد، یکی ذهن تجاری و اقتصادی دارد، یکی ذهن فعّالی ندارد. متفاوت هستند. این طبقه‌بندی‌ها برای مدیریت آدم‌ها در چینش جامعه است. شما می‌گویید دروغ‌گو نباید مورد مشورت قرار بگیرد، امتداد اجرایی این می‌شود که در هر پست اجرایی که نیازمند مشورت است نباید دروغ‌گو گذاشته شود. یک سری پست‌ها مشورت نمی‌خواهد، مثل رفتگری که عرض کردم. این مشورت نمی‌خواهد، این‌جا می‌شود گذاشت.

لایه‌های جامعه‌ خیلی متفاوت است. البتّه ما همه‌ی این‌ها را محاسبه نکردیم، این‌ها همه ضریب دارد. وقتی دارد می‌گوید دروغ‌گو… ببینید یک نفر کذّاب است، یعنی تا می‌تواند دروغ می‌گوید. امّا یک نفر  ایمان دارد، دروغ زیاد می‌گوید امّا این‌قدر حسّاس است که همیشه دروغ‌های خود را در فرمت توریه می‌آورد. این خیلی خوب است. طرف اهل دروغ است، ولی این‌قدر حسّاس است که دروغ خود را لخت و عریان (کاملاً صریح) بیان نکند. در یک فرمتی به نام توریه بیاورد. این (دروغ) را مدام دارد به این (توریه) تبدیل می‌کند. این آدم و آن آدم (دروغ‌گو) باید در دو پست متفاوت گذاشته شوند. خیلی مشخّص است، این شخص (توریه) می‌تواند در پست حسّاس‌تری باشد و آن یکی (دروغ‌گو) در پست غیر حسّاس باشد.

کمک دین به انسان برای آسایش در زندگی دنیوی

در بحث رزق خدمت یکی از بزرگواران حکومت بودیم، نکته‌ی جالبی می‌گفت. می‌گفت: جامعه باید باور کند که با دین، دنیای او راحت‌تر تأمین می‌شود. این خیلی مهم است. جلسه‌ی سیاسی بود، درباره‌ی انتخابات آینده بود. تحلیل او این بود که چرا مردم به ما رأی  نمی‌دهند؟ ما آدم‌های بدی هستیم؟ یا مردم خیلی بد هستند؟ یا نه، شاید ما مدّعی هستیم که آدم‌های خوبی هستیم؟ هم مردم واقعاً ندارند، شعارهای زیادی دادید… در نهایت شخص از شما می‌‌پرسد که شما آدم خوبی هم هستید، امّا امتداد این حرف شما در زندگی من کجا است؟ شما فریاد بزنید و بگویید احمدی نژاد جریان انحرافی بود، طرف می‌‌گوید او به من خانه داده است. یعنی آن کسی را که احمدی نژاد خانه‌دار کرده است شما داد بزنید و بگویید با آقا قهر کرده است، امّا این شخص می‌گوید من را خانه‌دار کرده است. در زندگی شخص یک امتدادی داشته است، دین باید امتداد دنیایی خود را نشان بدهد. آن جایی که آموزه‌های دینی تبدیل به برنامه می‌شود. آن‌جا است که دین، تمدّن می‌شود. وگرنه دینی که فقط در مفاهیم خود باشد هیچ فایده‌ای ندارد.

Rahdar-13950631-TamadoneEslami-ThaqalainSite (10)

مراتب دروغ

-‌ مراتب دروغ که اوّل دروغ به خدا یا پیامبر از همه بالاتر است، بعد هم سوگند و شهادت و کتمان. بعد هم دروغ از روی مزاح و بعد هم دروغ ناسره‌دار.

– من این را بگویم که مراتب دارد و مراتب آن هم بد نیست و در یک جایی برای ما مفید خواهد بود. دروغ به خدا، معصومین، سوگند و شهادت و کتمان که ظاهراً در دادگاه است. یعنی جایی که دروغ او مستلزم یک حکمی می‌شود. یک کسی می‌آید یک شهادتی می‌دهد، به تبع این شهادت دادگاه یک حکمی می‌دهد. یکی هم مسئله‌ی کتمان است. ضعیف‌ترین نوع دروغ کتمان است. یعنی شما می‌توانید به لحاظ سیاسی به ساکتین در فتنه کاذبین انقلاب بگویید. معنای آن این است. کتمان یک مرحله‌ی نازلی از دروغ است. ساکتین در فتنه که کتمان حقیقت کردند کاذب انقلاب بودند. در آن مرحله قرار می‌گیرند.

-‌ مورد بعدی دروغ از روی مزاح بود.

-‌ یعنی حتّی در پایین‌ترین شکل، عنوان آن عوض نمی‌شود. یعنی حتّی در مزاح هم دروغ همچنان دروغ است. روایت هم داریم که حتّی کذب به مزاح باز هم کذب است. یعنی از کذب بودن خارج نیست. دوز (مرتبه‌ی) آن خیلی پایین است، امّا همچنان کذب است.

-‌ منظور دروغ عادی است. دروغ مفسده‌دار ‌باشد، فکر می‌کنم منظور آن همان دروغ بی‌دلیل باشد که مفسده‌دار است.

– نه، علی القاعده این سلسله نباید باشد. اگر چیزی به اندازه‌ی این باشد احتمالاً باید لغو باشد.

-‌ دروغ بی‌دلیل.

– نه، کلّ کلام لغو. کلامی که نه بر آن یک حکمی بار می‌شود، نه معنایی و نه چیزی دارد. در واقع این‌جا انگار وجه دروغ بودن به این است که راست نیست، یعنی همین که راست نیست دروغ است. امّا یک دروغی است که نه متعلَّقی دارد، نه حکمی بر آن مترتّب می‌شود، نه بار معنایی دارد چون به حسب فرض گفتیم لغو است. احتمالاً مرتبه‌ی بعدی آن باید کلام لغو باشد. کلام لغو یک کلامی است که لغو است، هیچ باری ندارد، پوچ است. برخلاف کتمان و مزاح که بار دارند، امّا لغو بار ندارد. این مراتب هم خوب است.

Rahdar-13950631-TamadoneEslami-ThaqalainSite (11)

تصرّف در عمل حرام

-‌ بعد راجع به توریه گفتید. آن را من با عنوان الگوهای تصرّفی یک چیزی را…

-‌ یعنی هر تجویز دروغ که چند مورد گفتیم، اگر دفع مفسده یا ضرری باشد، مانند قتل و آبرو و مال که واجب است. برای اصلاح بین دو نفر، اگر شخص به زن خود دروغ بگوید، در برخی موارد به بچّه دروغ بگوید. برای خدعه در جنگ برای پیروزی.

-‌ بله، عمده‌ی آن شدّت و ضعف معنا را می‌تواند متفاوت کند. ولی کلّاً قاعده‌ای که بخواهید استفاده کنید همان  تصرّف است که ما بتوانیم زمینه‌ی تصرّف را فراهم کنیم.

این زمینه‌ی تصرّف را قبلاً مثال زدم. اگر اسلام نمی‌آمد این کار را نمی‌کرد، مثلاً اگر اسلام فقط می‌گفت حرف مرد یکی است، مرغ یک پا دارد که دروغ حرام است. دروغ، دروغ است. این یک مدل کار بود. یک مدل دیگر این است که اسلام می‌گوید دروغ حرام است، ولی من برای مدیریت جامعه، برای همین عمل حرام با این تصرّف‌هایی که در آن می‌کنم کار ویژه تعریف می‌کنم. با توریه یک مدل، با مصلحتی یک مدل، با این‌که برای آن مراتب تعریف می‌کند، با آن‌که شدّت و ضعف آن را بالا و پایین می‌کند، مدام دارد آن را… ببینید به محض این‌که شما از اطلاق دست برداشتید امکان دیالوگ شما شروع می‌شود، امکان تصرّف شما شروع می‌شود. مثل کسی است که…

 ببینید یک وقتی یک کسی آمده و می‌خواهد با شما ملاقات کند. می‌گویند خانم مکشّفه‌ای است، بد حجاب است. شما می‌گویید من با بد حجاب جلسه برگزار نمی‌کنم و واقعاً هم روی حرف خود می‌مانید و خانم برمی‌گردد و می‌رود. شما برگزار نکردید، به همین علّت که جلسه برگزار نکردید در آن تصرّف نکردید، امکان تصرّف از شما سلب شد. اگر شما بیایید با یک شرایطی همان خانم را بپذیرید، همین که پذیرفتید امکان تصرّف را برای شما فراهم کرده است. نمی‌گویم ضرورت تصرّف را، بلکه امکان تصرّف فرهنگی را برای شما ایجاد کرده است. ای بسا این امکان را شما تبدیل به ضرورت می‌کنید، یعنی کاملاً آن را تحقّق ببخشید.

تدریجی بودن مقوله‌ی تربیت

این انعطافی که در نرم افزار اسلام وجود دارد، ما به ازای این انعطاف در رفتار اسلام هم وجود دارد. راجع به همین دروغ ببینید، یک جایی پیغمبر خاتم فرموده است دروغ حرام است، همه‌ی مراتب آن با شدّت و ضعف حرام است. پیغمبر خاتم در کوچه راه رفته است یک دروغی شنیده است، چه کار کردند؟ یک جایی تذکّر می‌دهد، یک جایی وانمود می‌کند که نشنیده است. آیا پیغمبر با این نشنیدن دارد معصیّت می‌کند؟

-‌ نهی از منکر می‌کند.

– نه، ببینید یک تربیت است، الآن زود است… الگوهای تربیتی بحث خود را دارد. ببینید تربیت یک مقوله‌ی تدریجی است. یعنی شما با یک مرتبه نصیحت طرف را اصلاح نمی‌کنید. مادر یک مرتبه به بچّه‌ی خود نمی‌گوید بی‌ادبی نکن، کار بدی است. یک مرتبه به دختر خود نمی‌گوید موهای تو دارد دیده می‌شود، موی دختر نباید دیده شود. یک معلّم یک مرتبه به بچّه‌ی خود نمی‌گوید که درس بخوان. این‌ها دائماً مقتضی تکرار است.

یکی از دلایلی که قرآن یک سری مفاهیم را زیاد تکرار کرده است همین است. این‌که می‌گویند: اگر در خانه کس است یک حرف بس است، این مبنای تربیتی ندارد، جمله‌ی غلطی است و با روش‌شناسی تربیت قرآن سازگار نیست. اصلاً این‌طور نیست، قرآن یک مرتبه نگفته است قیامتی وجود دارد، یک مرتبه نگفته است که من به ملائکه گفتم سجده کنند و سجده کردند، امّا ابلیس سجده نکرد و من ابلیس را مجازات کردم. این را یک مرتبه نگفته است، بلکه ده جای مختلف گفته است. چرا دارد تکرار می‌کند؟ یک مبنای تربیتی دارد. تربیت یک مقوله‌ی تدریجی است.

شما با یک مرتبه یا دو مرتبه نمی‌توانید… وقتی شما پذیرفتید که وارد یک پروژه‌ی تدریجی شدید، باید توجّه داشته باشید که به تبع… این‌که تدریجی است برای چه تدریجی است؟ چون ملکه‌ی انسانی، خُلق انسانی، جوهر انسانی، ذات انسانی، طوری ساخته نشده است که با یک مرتبه اصلاح در آن صورت بگیرد. یعنی این حکم با ساختار وجودی آدمی تناسبی دارد. اگر ساختار وجودی آدمی به گونه‌ای است که شما باید منتظر یک تکرار یا تدریجی باشید، لازمه‌ی عقلی مواجه شدن با این ساختار وجودی، این است که به طرف فرصت تقرّب بدهید. ما فرصت تقرّب می‌دهیم…

مثلاً شما به من فهماندید که دروغ بد است. من هم عهد کردم که دروغ نگویم. من تا به حال روزی ۵۰ بار دروغ می‌گفتم. قطعاً این اتّفاق نمی‌افتد که از فردا ۵۰ تا دروغ را کنار بگذارم، من فردا باید ۴۸ تا دروغ بگویم، پس فردا ۴۵ دروغ… یعنی هر چه جلوتر می‌روم کم می‌شود. در این مدّتی که من اراده کردم که خوب شوم و دارم خوب می‌شوم، یعنی دارم به سمت خوبی شیب درست می‌کنم، همچنان دروغ دارم. نفری که مربّی من است با این ۴۵ تا دروغ چه کار کند؟

فرصت تقرّب دادن برای این است که… یک جاهایی وانمود می‌کنید نشنیده‌اید، برای این‌که این نصف شتاب شیب را حفظ کنید. مثلاً بگویید می‌ارزد، این اراده کرده است و دارد تلاش می‌کند، من آن را خراب نکنم. شیب این خوب است، با همین سرعتی که دارد می‌آید یک ماه دیگر همه‌ی دروغ‌ها را ترک می‌کند. حالا اگر من همین‌ جا بیاییم جلوی او را بگیرم چه اتّفاقی می‌افتد؟ هنوز ملکه‌ی نفسانی شخص به اصطلاح به یک اندازه ورز پیدا نکرده است (آماده نشده است) که یک باره بتواند از ۵۰ دروغ که برای او فایده‌ی آنی و ظاهری فراهم می‌کرده است دست بکشد. او نمی‌تواند و شما مدام اصرار می‌کنید که نباید دروغ بگویید و یک دروغ هم زیاد است.

چه اتّفاقی می‌افتد؟ طرف می‌گوید من نمی‌توانم، دوست دارم، ولی نمی‌توانم این کار را انجام دهم. می‌گوید نشدنی است و همان دروغ‌ها را ادامه می‌دهم. فرآیند دروغ‌ها دوباره سر جای خود است. فرصت تقرّب دادن برای این است. یعنی در حالی که به لحاظ نظری پیغمبر خاتم می‌گوید تمام این مراتب دروغ است، به لحاظ عملی با آدم‌هایی که دارند مراتبی از این دروغ‌ها را می‌گویند راه می‌آید (مدارا می‌کند). دارد به او فرصت تقرّب می‌دهد، تمرین میل به قرب می‌دهد. یک چنین کاری را دارد انجام می‌دهد.

ادامه‌ی مطلب را بیان کنید.

-‌ بیشتر راجع به مصادیق آن صحبت کرده بودند، یک چیز کلّی نگفته بودند مثلاً فلان چیز دروغ است، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ»های ما گاهی دروغ است.

-‌ در زیارت عاشورا می‌فرماید: «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»[۳] به خود می‌گویم نکند که من هر روز دارم با زبان خود به خودم لعن می‌کنم؟ در این سلسله ما با کوتاهی‌های خود، با گناهان خود کم ظلم به اهل بیت نکردیم، به دین خدا کم ظلم نکردیم. می‌گویم گویا ما هر روز داریم برای خود لعن می‌فرستیم! یک مراتبی از دروغ در عبادت است. مثالی که می‌زنند «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعین‏» که شما هر روز دارید پیش خدا شهادت می‌دهید که خدایا من تو را می‌پرستم. بعد خدا می‌بیند، می‌داند و می‌فهمد که شما فقط او را نمی‌پرستید، بلکه فقط او را نمی‌پرستید! خود این یک مراتبی از دروغ است.

ببینید ما امروز چه کار کردیم؟ به حسب گزارشی که داشتیم یک چیزهایی را برای خود نوشتیم. صرفاً یک تمرینی کردیم که چطور با یک مفهوم کار کنیم تا مفهوم را به برنامه نزدیک کنیم. این‌که فعلاً مفهوم است، همه می‌فهمیم دروغ، دروغ است و دروغ بد است. امّا اگر به شما بگویند که دروغ را در برنامه‌ی تربیتی خود قرار بدهید و بنویسید به اشتباه می‌افتید. داریم تمرین می‌کنیم. یک قواعدی یاد گرفتیم که ما به طبقه‌بندی مفاهیم نیاز داریم، به شبکه‌ی مفاهیم نیاز داریم. به تصرّف در بعضی از مفاهیم نیاز داریم. برای این تصرّف مراتب مفهوم خیلی به ما کمک می‌کند، یعنی توجّه کنیم که این‌ها یک مراتبی دارد.

در ارتباط جامعه هم همین‌طور است. یعنی فرض کنید که در فضای بحث‌های سیاسی و گفتمان سیاسی، شما برای یک جبهه و گفتمان هستید و علی القاعده تعامل و اشتباهات شما با یک جبهه‌ی دیگر می‌تواند به ضرر جبهه‌ی شما شود. این‌ها نسبی است، مراتب است.

حضرت آقا نظریه‌ای که دادند، وقتی خودی و غیر خودی را ۱۰، ۱۵ سال قبل مطرح کردند، دو سه بار نیاز به توضیح شد. چون دامنه‌ی حرف‌ها خیلی پی گرفته شده و جلو آمد، در آن توضیحاتی که آقا می‌دادند این بود که ممکن است یک نفر در دایره‌ی اوّل غیر خودی باشد و در دایره‌ی دوم خودی باشد. اکثر کسانی که به جنگ می‌روند… اصلاً ذهنیّت اجتماعی باید این را درک کند. یک آدمی برای ریاست جمهوری ثبت نام کرده است و ردّ صلاحیّت شده است. ذهنیّت جامعه نباید این را آدم بدی تلقّی کند. آن مقام حسّاس است. این آدم ممکن است برای ریاست جمهوری خوب نباشد و برای وزارت خوب باشد. برای وزارت خوب نباشد و برای معاون وزیر خوب باشد. برای معاون وزیر خوب نیست، برای نمایندگی خوب است، برای نمایندگی خوب نیست، برای فرمانداری و شهرداری خوب است. برای مقامات پایین‌تر خوب است. مدام حد می‌خورد و می‌رود. این مراتبی که مفاهیم دارند در حوزه‌ی مهندسی جامعه خیلی می‌تواند به ما کمک کند.

اگر ما با مفاهیم دیگر جلو رفتیم خوب است. در خیلی از مفاهیم، حداقل در رذائل، مثلاً ممکن است جلسه‌ی بعد یک کسی در مورد غیبت صحبت کند. ممکن است خیلی بخواند و به این بحث‌ها یک قاعده اضافه شود. وقتی کلّ رذائل اخلاقی را نگاه کنیم از یک جایی به بعد ممکن است چیزی اضافه نشود. مثل این است که شما وارد یک حلقه می‌شوید صفر هستید، یک سال بعد ۱۵ هستید، دو سال بعد ۱۷ هستید، یعنی در سال دوم دو نمره بالا رفتید. سه سال بعد ۵/۱۷ هستید، در سال سوم نیم درجه بالا رفتید. یک وقت‌هایی پیش می‌آید که بعد از پنج سال یک رتبه جلو می‌روید. یعنی هر چه جلوتر می‌روید هم کار حسّاس‌تر و دقیق‌تر می‌شود و هم حرکت به همان میزان کندتر می‌شود.

ما در اوّلین مفهومی که آوردیم قواعد زیادی به دست آوردیم. در دومی کمتر است، در سومی کمتر است. در یک جا به این می‌رسیم که فکر می‌کنیم مجموعه‌ی قواعد و روش‌هایی که باید در حوزه‌ی رذائل اخلاقی برای ساخت یک تمدّن به دست می‌آوردیم به دست آوردیم‌و. توانایی ما به چیز جدیدی نمی‌رسد. ولی اگر جلوتر رفتیم و اشراقی از خداوند شد و لطفی کردند و نکته‌ی جدیدی مطرح شد، به این Pack اضافه خواهیم کرد. این را رها می‌کنیم و در فضای مکارم اخلاقی می‌رویم. مکارم اخلاقی که تمام شد کلّاً پرونده‌ی اخلاق را می‌بندیم و پرونده‌ی چیز دیگری را شروع می‌کنیم. یعنی مدام مطالب جدید می‌آید.

امتداد رفتاری در سیره‌ی پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلّم

 ما صرفاً در این جلسه یک تمرینی کردیم که اگر بخواهیم… ایشان در حوزه‌ی مصادیق نرفته بود. مسئله‌ی اصلی ما سیره‌ی پیغمبر خاتم بود. یعنی می‌خواهیم دوره‌ی پیغمبر خاتم را ـ که معتقد هستیم این دوره ماکت تمدّن اسلامی است ـ  در تاریخ ادامه دهیم. اگر بخواهیم در تاریخ ادامه دهیم تمام این اخلاقی که این‌جا وجود دارد، در سیره‌ی پیغمبر خاتم یک امتداد رفتاری دارد. یعنی پیغمبر خاتم که می‌گوید دروغ نگویید، این دروغ نگویید را در مصادیقی از رفتار خود اعمال کرده است.

مثلاً فرض کنید به حضرت علی علیه الصّلاه و السّلام پیشنهاد شد که شما تعهّد بدهید به سنّت شیخین عمل می‌کنید من به شما رأی می‌دهم. اگر عبد الرّحمن بن عوف به آقا امیر المؤمنین رأی می‌داد چهار به دو به نفع آقا می‌شد و آقا امام می‌شد. خیلی‌ افراد این سؤال را طرح می‌کنند و می‌گویند چه اشکالی داشت که امام آن‌جا بگوید به سنّت شیخین عمل می‌کنم، خلیفه می‌شد؟ وقتی خلیفه می‌شد قدرت را به دست گرفته بود و به سنّت رسول الله عمل می‌کرد و هیچ کسی هم حقّ اعتراض نداشت. چرا آقا این‌ کار را نکرد؟

وقتی به این‌ برسیم این بحث پیش خواهد آمد که دایره‌ی یک مصلحت را چه چیزی دارد تعیین می‌کند؟ چرا حضرت این‌جا دروغ مصلحتی نگفت؟ یعنی این قوانین را که بررسی کنیم این مسائل برای شما جزئی‌تر و ریزتر می‌شود. این مهم است که شما اخلاق پیغمبر خاتم را در سیره‌ی پیغمبر خاتم تطبیق دهید. پیغمبر خاتم این قاعده‌ را چطور در اقدام خود نشان داده است؟ مثلاً پیغمبر خاتم در مورد محبّت فرموده است… آیا محبّت را بین تمام زن‌های خود یکسان رعایت کرده است؟ یعنی پیغمبر همان اندازه که اسماء را دوست دارد عایشه را دوست دارد؟ می‌بینید که نه، این‌طور نیست.

بعد برای شما تحلیل درست می‌شود. آن وقت در مورد مفهوم عدالت ـ که در قرآن آمده است شما می‌توانید چهار زن بگیرید به شرطی که به عدالت رفتار کنید ـ برای شما فهم درست می‌شود که این عدالت قلبی است یا عدالت ظاهری است؟ عدالت یعنی من یک شب پیش این بخوابم و یک شب پیش دیگری بخوابم، امّا آیا معنی عدالت این است همین اندازه که این را دوست دارم دیگری را دوست داشته باشم؟ اصلاً دست من است؟ می‌بینید که خیلی اوقات این‌طور نیست. قلبی است. خیلی طبیعی است که آدم سالم کسی را که زیباتر است، جوان‌تر است، بیشتر دوست خواهد داشت. عدالت یک چیز دیگری است. یعنی شما در سیره که می‌روید معنی مفاهیم برای شما عوض می‌شود و از مفاهیم معنای زیباتری را متوجّه می‌شوید.


[۱]– سوره‌ی زمر، آیه ۳٫

[۲]– سوره‌ی حجرات، آیه ۶٫

[۳]– کامل الزیارات، ص ۱۷۸٫