«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ ‏الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَی حَبیبِهِ وَ نَجیبِهِ مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَیتِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ سِیَّمَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی العَالَمِینَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ».

مرور بحث‌های قبل

در مورد اندیشه‌های جهانی اسلام و معاصر طبقه‌بندی داشتیم و ویژگی‌های دوره‌ی روشنفکران مدرن را هم مطرح کردیم. یک مقدار هم در مورد دیدگاه‌های ابو زید در جلسه‌ی قبل صحبت شد. به نظر می‌رسد حالا با توجّه به ‌این‌که وارد این فضا شدیم شاید لازم باشد یک مقدار روی محورهای دیگر این شخصیت‌ها تمرکز کنیم. گفتیم که این روشنفکران را در شبه قاره هم داریم، در مصر و در جاهای دیگر هم داریم. تجربیات گذشته بصیرت‌های بسیار زیادی را به همراه می‌آورد که واقعاً ببینیم چقدر شرایط، شرایط مشابه و مثل هم است و چقدر می‌تواند کارساز باشد.

_MG_0707 copy

بررسی شخصیت علمی سیّد احمد خان هندی

إن‌شاءالله امروز را به سَر سیّد یا سِر سیّد احمد خان هندی اختصاص خواهیم داد که در بحث‌های اندیشه‌ای ایران این شخصیت بنا به دلایلی خیلی مطرح نیست.

-‌ به چه دلایلی؟

دلیل ناشناخته ماندن شخصیت سیّد احمد خان هندی

-‌ مثلاً یک دلیل این است که آثاری از ایشان به فارسی ترجمه شده باشد در حدّ تفسیری است که یک بخش از تفسیر او است. به خاطر ‌این‌که در دوره‌های مدرن ارتباطات ما با شبه قاره خیلی نبوده، آن مقدار ارتباط که یا غرب یا حتّی با عرب‌ها داشتیم با این طرف نداشتیم. بر خلاف دوره‌های گذشته داد و ستدهای اندیشه‌ای در این یکی، دو قرن اخیر بسیار کم بوده است. یک دلیل دیگر آن هم شاید این باشد که مشابه نظریاتی که سیّد احمد خان داشته در خود کشورهای عربی و… مطرح بوده و آن‌ها نظریات کامل‌تر و قابل بررسی‌تری را نسبت به سیّد احمد خان داشته‌اند. به هر حال این دلایل و شاید هم دلایل دیگر سبب شده است این شخصیت شناخته شده نباشد.

-‌ تکمیل‌شده‌ی شخصیت استاد احمد هندی در بین عرب‌ها چه کسی است؟

-‌ در بین عرب‌ها فرض بفرمایید اگر ما بخواهیم به شکل تخصّصی آدم‌ها را بشناسیم مثلاً همین کسانی که مثل احمد، مثل خلف الله، او در بحث‌های نظری تفسیری وارد می‌شود. دوره‌های جدید که حنفی، محمّد عابد الجابری، حتّی خود حوزه‌های سنّتی هم آدم‌های بسیار برجسته‌ای را دارد که در ایران بیشتر محلّ اعتنای ما قرار گرفته‌اند البتّه این‌ها چندان مدرن نبوده‌اند مثل سیّد جمال اسدآبادی، یا مثل عبده، این‌ها بیشتر مورد توجّه بوده‌اند. این آدم چندان مورد توجّه نبود. البتّه یک دلیل آن را هم باید بررسی کرد که بوده است یا نه این است که ایشان متخصّص بحث‌های دینی نبوده است؛ یعنی به طور فطری توانایی‌هایی داشته و بدون ‌این‌که آموزش‌های لازم در این زمینه‌ها را داشته باشد سراغ این کار رفته و بعد نظریه‌پردازی کرده و سخنانی را بیان کرده و پیامد آن این بوده است که مجموعه‌ای از ایده‌ها را به دنبال آورده است. البتّه نه ‌این‌که در تاریخ وارد نباشد، نه ‌این‌که در روش‌های آموزش وارد باشد، در آن زمینه‌ها توانایی‌های خوبی داشته است امّا بیشتر در نظریه‌پردازی در مورد بازخوانی سنّت برای رفع مشکلات جامعه‌ی مسلمانان بوده است. در بحث‌های نظری او نمی‌توان ریشه‌های چندان عمیقی را دید، بیشتر یک نوع تقلید از دیدگاه‌های غربی است بدون ‌این‌که ابداع ویژه‌ای در این موضوع داشته باشد. إن‌شاءالله به بحث آن‌که در نقاط مربوطه می‌رسیم معلوم می‌شود.

تأثیر استعمار انگلستان بر شبه قاره‌ی هند

ما برای ‌این‌که ایشان را مورد توجّه قرار بدهیم لازم است که یکی، دو مقدّمه‌ی تاریخی و غیر تاریخی بگوییم: یکی ‌این‌که ما حضور انگلستان را در شبه قاره‌ی هند می‌بینیم در واقع از تاریخ حدود سال ۱۶۰۰ است. از ۱۶۰۰ میلادی که الآن ۴۱۵، ۴۱۶ سال می‌گذرد انگلستان در آن مقطع در هند حضور پیدا می‌کند و علّت آن هم در بررسی‌های تاریخی بیان شده است. گفته می‌شود یک کشیش مسیحی آن‌جا را می‌بیند، ظرفیت‌های آن‌جا را شناسایی می‌کند و در واقع اطّلاعاتی که به دست می‌دهد نشان می‌دهد که ظرفیت مناسبی برای تأثیرگذاری است و انگلستان هم با آن طرح و برنامه‌هایی که برای خود داشته تدریجاً در ‌این‌جا شروع به فعّال شدن می‌کند. ابتدای کار این بوده که ملکه‌ی انگلستان، ملکه الیزابت به بیش از ۲۰ نفر آدم‌های مرتبط با موضوع امتیازنامه‌ی سلطنتی می‌دهد این خیلی مهم بود- که این‌ها به هند بیایند و سرمایه‌گذاری کنند و از امتیازات هند استفاده کنند و این‌ها هم آدم‌های بسیار توانمندی بودند. حتّی می‌شود نزدیک ۲۱ سال تمام امکانات تجاری که در هند آن زمان مطرح بوده هند شرقی- همه را برای خود می‌کنند یعنی هیچ کسی حقّ هیچ‌گونه تجارت نداشته مگر ‌این‌که با آن‌ها به نوعی هماهنگی و ارتباط داشته باشد. توانایی‌های مالی این‌ها و توانایی‌های مدیریّت کمپانی هند شرقی که تشکیل شده بود زیاد بود. این‌ها در حکومت‌ها تأثیرگذاری می‌کنند.

داریم از چهارصد سال پیش صحبت می‌کنیم، از روش‌هایی که آن‌ها با ابزار ثروت و قدرت و ارتباط‌گیری و فاصله‌دار کردن افراد و رشوه دادن‌ها و خام کردن‌ها و فریب دادن‌ها و انواع و اقسام روش‌ها که برای ایجاد تحول در حکومت‌ها ایجاد می‌کنند تا بتوانند فضای آن‌جا را برای خود کنند. این لزوماً ارتباطی با بحثی که می‌خواهم عرض کنم ندارد امّا زبان فارسی در آن‌جا قریب به هشتصد سال پایگاه داشته است. در واقع زبان دربار و زبان فاخر هند این‌طور بوده است. هنوز هم از آن هندی‌ها اشعار حافظ و اشعار سعدی و امثال آن‌ها مانند نقل و نبات در میان آن‌ها در جریان است.

تأثیر استعمار انگلیس بر تعاملات فرهنگی هند و ایران

مکتب‌خانه‌ای که آن‌ها داشتند مانند خود ما که در گذشته داشتیم بوده مثل گلستان سعدی و… بوده است. فارسی در آن‌جا خیلی ریشه‌دار بوده است ولی با آمدن انگلیسی‌ها ریشه‌کن می‌شود. تدریجاً با مدرن شدن هند ریشه‌های زبان فارسی از بین می‌رود و این میراث مشترکی که الآن وجود دارد تقریباً لغت نامه‌هایی که در هند برای زبان فارسی تولید شده است به مراتب از ایران و نسبت به کشورهای فارسی زبانی که ما می‌شناسیم چند برابر بیشتر است.

-‌ ۰۹:۰۵؟؟ این‌قدر وجود داشتند؟

-‌ داشته‌اند. این‌قدر ارتباطات فرهنگی زیاد بود که با آمدن انگلستان این ارتباطات فرو می‌ریزد. به هر حال این‌ها تدریجاً فعّالیّت‌هایی را آن‌جا تا سال ۱۸۵۸ گسترش می‌دهند.

-‌ (نامفهوم ۰۹:۲۹؟؟)

-‌ بیش از ۲۵۰ سال… استقلال آمریکا ۱۷۸۳ شکل می‌گیرد؛ یعنی ۱۸۳ سال قبل از ‌این‌که آمریکا شکل بگیرد انگلیسی‌ها وارد هند شدند. می‌دانید که آمریکاهای بنیانگذار همین انگلیسی‌هایی بودند که از انگلستان رفتند و به دنبال طلا و… بودند، یک عدّه غارتگر بوده‌اند که بعداً شکل…

سال ۱۸۵۸ به دلایل متعدّدی زمینه هم فراهم شده بوده که خود کشور انگلستان، بریتانیای کبیر اعلام می‌کند این کشور کلّاً تحت پوشش و استعمار ما است. از این زمان دیگر استعمار صد درصد هند آغاز شد. ۱۸۵۸ تا الآن یکی از مستعمره‌ها شد. خود سیّد احمد خان هندی در یکی از کتاب‌هایی که در مورد تاریخ دهلی نوشته است آن‌جا ملکه ویکتوریا را که همزمان با خود او بوده است به عنوان پادشاه دویست و دوم دهلی معرفی می‌کند. اگر به موزه‌ی کلکته هم بروید تندیسی از ملکه‌ی ویکتوریا وجود دارد.

-‌ الآن هم تندیس گاندی هست؟

– خیر، گویا از ۱۹۴۷ بود که این قضیه خاتمه پیدا کرد. به هر حال حضور این‌ها حضور همه جانبه مؤثّری بوده است این را از این جهت عرض کردم که بالاخره ادامه داشته تا همین مسئله‌ی استقلال هند که مطرح می‌شود با نهضت‌هایی که مسلمان‌ها و خود هندوها داشتند هند آزاد می‌شود امّا در این مدّت طولانی، ۱۶۰۰ تا ۱۹۴۷ بیش از سیصد سال، قریب ۳۵۰ سال هند زیر سیطره‌ی انگلستان بوده است.

-‌ (نامفهوم ۱۲:۰۲؟؟)

-‌ إن‌شاءالله اگر خواستید راجع به این موارد در فرصت دیگر بحث خواهیم کرد. من این مقدّمه را از این جهت عرض کردم که…

-‌ (ادغام صدا ۱۲:۱۴؟؟)

-‌ بله، چرا سیّد نباشد؟ ایشان که سیّد بود و یک سیّد ابو الحسن علی النّدوی داریم که در لکنو بود و از کسانی بود که با عربستان سعودی بسیار مرتبط بود، عالم درجه‌ی یک هند بود و ضدّ شیعه بود. البتّه ضدّیت او مثل وهّابی‌ها نبود ولی با شیعه بسیار مخالف بود. ایشان هم سیّد است، سیّد حسنی است. الآن شما در اردن سادات (قطع کلام)

-‌ (نامفهوم ۱۲:۴۴؟؟)

-‌ خیر. الآن در اردن سادات زیادی داریم که به هر حال اشخاص فاسدی هستند. ایشان در آن تاریخ، در آن مقطع به دنیا آمده است. در سال ۱۸۱۷ یعنی تقریباً دویست سال قبل در دهلی به دنیا آمد که برابر ۱۲۳۲ قمری است و تقریباً ۸۱، ۸۲ سال هم عمر کرد و بعد هم از دنیا رفت.

-‌ ۱۹۰۰ از دنیا رفته است؟

-‌ بله. مثلاً شما فرض بفرمایید ۱۸۹۸، تقریباً در چنین سال‌هایی فوت کرده است.

-‌ هند تاریخ مجزّا ندارد، فقط تاریخ میلادی دارد؟ خود هندی‌های تاریخ دارند منتها متعارف نیست. زبان آن‌ها زبان انگلیسی شده است.

_MG_0708 copy

اقدامات سیّد احمد خان در هند

-‌ حالا سراغ وضعیت این آقا می‌رویم. او تا حدود ۴۰ سالگی به نوشتن مقالات ادبی اقدام می‌کند. در سال ۱۸۳۸ مثلاً شاید وقتی که ۲۱، ۲۲ سال داشت در دادسرای مدنی دهلی، زیر نظر کمپانی هند شرقی مشغول به کار می‌شود. ورود او به تاریخ خوب بوده، او کتاب‌هایی مانند آثار السّنادید و امثال چنین کتاب‌هایی می‌نویسد و بعد هم وارد دادگاه مدنی می‌شود. در شهری که به عنوان قاضی دادگاه مدنی وارد می‌شود به نام شهر بجنور که در ایالت اوتار پرادش است. آن‌جا شورشی رخ می‌دهد و نزاعی می‌شود که بین انگلیسی‌ها و از سوی دیگر هندوها و مسلمان‌ها رخ می‌دهد. آن‌جا ایشان تلاش‌های زیادی می‌کند که بین انگلیسی‌ها و مسلمان‌ها و هندوها به نوعی تعامل ایجاد کند.

او نشریه‌ای تولید می‌کند که به بحث اصلاحات دینی می‌پرداخته. توانمندی‌های او در زبان اردو فوق العاده است و آثار او جزء آثار فاخر و درخشان زبان اردو است. در حفظ زبان اردو فوق العاده کوشا بوده ضمن ‌این‌که تأکید می‌کرده زبان انگلیسی باید یاد گرفته شود. مجلّه‌ی تهذیب الاخلاق او رویکرد اصلاحات دینی داشته است.

او دو سال را به انگلستان می‌رود و آن‌جا از نزدیک با ایده‌های انگلیسی‌ها آشنا می‌شود و با متفکّرین آن‌ها در حدّی که می‌توانست مباحثه می‌کرد. چون بحث‌های فلسفی اصلاً راحت نیست و ایشان برای چنین دوره‌هایی اصلاً دوره ندیده بود.

یکی از اقدامات مهمّی که او در خود هند انجام می‌دهد دایر کردن مؤسسه‌ای است که در آن‌جا تعداد زیادی را آموزش و رشد می‌دهد و خیلی از شخصیت‌های بعدی که پا به عرصه‌ی فعّالیّت می‌گذارند دست‌پرورده‌های این قسمت هستند. او با کمک انگلیسی‌ها در قسمت‌های زیادی از جمله مدیریّتی و پولی و امکانات دیگر دانشگاهی را دایر می‌کند که نقطه‌ی عطفی در هند است به نام دانشگاه علیگره، Aligarh Muslim University وقتی وارد این دانشگاه می‌شوید عین مدل دانشگاه‌های انگلستان آن زمان است؛ از شکل معماری و نوع مدیریّت و تقسیم‌بندی گروه‌ها و دپارتمان و امثال آن.

-‌ ؟؟۱۶:۵۱ علوم انسانی بوده است؟

-‌ خیر، چیزهای دیگری هم دارد، بله، دارد. در آن زمان کار بسیار بزرگی بود گو ‌این‌که تمام این کارها را انگلیسی‌ها آن‌جا انجام بدهند.

شکل استعمار انگلیس

نکته‌ای در مورد تفاوت استعمار انگلیسی با استعمار فرانسوی بگویم: فرانسوی‌ها هر کجا که می‌رفتند تخریب می‌کردند یعنی وقتی می‌خواستند از آن کشور بیرون بروند تأسیسات و سازمان‌های کارآمدی که سیستم بروکراتیک و اداری آن‌ها را ساماندهی کند، روش‌های جدید را به آن‌ها بیاموزد نیست و این‌ها در آفریقا بودند آن‌ها در این زمینه‌ها بهره‌ای نگرفتند امّا انگلیسی‌ها به دلیل فکر دراز مدّتی که داشتند بالاخره به جایی می‌آمدند می‌گفتند باید کار را اساسی انجام داد لذا برای ‌این‌که بتوانند به طور اساسی استعمار کنند و بتوانند صدر تا ذیل همه چیز را خوب ببلعند سعی می‌کردند ساختارهای اساسی را در آن کشورهای مستعمره ایجاد کنند لذا سیستم اداری قوی می‌گذاشتند، الآن محصول تمام ادرات آن‌ها همین است در پاکستان و هند و بنگلادش. در بخش قضاوت، آن سیستم عمل می‌کند، بخش اداری این است، وزارتخانه‌ها این‌طور هستند، رتبه‌بندی که یک کارمند تا رسیدن به یک مقطع بالا تمام سیستم‌ها سیستم‌هایی هستند که انگلستان آن‌ها را ساخته و وقتی که مردم آن‌ها را بیرون کردند آن سیستم‌ها برای این‌ها باقی ماند؛ یعنی چیزی داشتند که بتوانند روی آن ساختارها خود را پیش ببرند.

اعطای لقب Sir به سیّد احمد خان هندی توسط انگلیس

ایشان با همکاری که با انگلیسی‌ها می‌کنند و ارتباطاتی که برقرار می‌کند این دانشگاه را راه‌اندازی می‌کند بالاخره ارتباط، ارتباطات بسیار ویژه‌ای می‌شود به گونه‌ای که تقریباً ده سال قبل از ‌این‌که از دنیا برود انگلیسی‌ها به او لقب sir می‌دهند و او هم لباس انگلیسی می‌پوشد و قاشق و چنگال دست می‌گیرد. در آن زمان این کارها بین مسلمان‌ها رسم نبود و این‌ها در خاطرات مسلمان‌ها مانده است که این ارتباط… از انگلیسی‌ها خیلی تعریف می‌کند و…

ایشان با نهضت و انقلاب علیه انگلیسی‌ها به شدّت مخالف بود و می‌گفت: اگر قرار است ما رشته رشته بشویم باید در آموزش و تربیت.

-‌ او جهل مرکّب داشت یا خائن بود؟

-‌ وقتی توضیحات بیشتری دادیم در نتیجه‌گیری بهتر می‌شود راجع به آن قضاوت کرد. او در مورد تاریخ و در مورد همین بحث‌ها آثاری دارد. یک تفسیر به زبان اردو دارد.

تفسیر قرآن توسط سیّد احمد خان هندی

در سال ۱۳۳۲ بخش‌هایی از این تفسیر ترجمه شده است. تقریباً دو یا دو و نیم جزء این تفسیر به فارسی ترجمه شده است لذا داوری‌هایی که راجع به حرف ایشان است از روی همان است.

-‌ چه مقدار از قرآن را تفسیر کرده بودند؟

-‌ گویا ۱۲، ۱۳، ۱۴ جزء قرآن را ترجمه کرده بودند.

-‌ یعنی به تفسیر استطرادی قرآن پرداخته است؟

-‌ کار او تفسیر قرآن نبود که به ابعاد لغوی بپردازد، به ابعاد گذشته (قطع کلام)

-‌ همین ۱۲ جزء چند جلد شده است؟

-‌ مجلّدات آن را نمی‌دانم ولی بالاخره مفصّل است.

-‌ برای تفسیر چه متدی داشته است؟

-‌ می‌گوییم، همان بحثی است که نقطه‌ی بحث ما است.

تلاش سیّد احمد خان برای حفظ هویت و پیشرفت مسلمانان هند

دغدغه‌های او برای پیشرفت مسلمان‌ها انصافاً جدّی بود. او بسیار علاقه داشت که مسلمان‌ها رشد کنند. دغدغه‌ی دیگری که او داشت این بود که مسلمان‌ها در جامعه‌ی هندی هضم نشوند چون معمولاً اگر به اقلّیّت‌ها رسیدگی نشود در شواهد حذف می‌شوند و هویت خود را از دست می‌دهند، فرهنگ خود را از دست می‌دهند. ایشان دغدغه داشتند که نباید این اتّفاق رخ دهد.

-‌ تعلّق خاطر داشتند.

– بله. مسلمان‌ها باید حفظ بشوند، فرهنگ آن‌ها باید باقی بماند. او اسلام را دین جاودانه و ابدی می‌داند، خدا را قبول دارد و ملحد نیست. هندوها بنا داشتند زبان اردو را در هند از بین ببرند و هندی‌سازی به معنای فرهنگ هندویی انجام دهند. ایشان از این جهت مقابله‌های جدّی و خوبی در مقابل آن هندوها انجام داد و نگذاشت. کسانی گفته‌اند دلیل ‌این‌که ایشان با انگلستان سر سازش پیدا کرد به این خاطر بود که بتواند تحت عنایت آن‌ها در مقابل هندو‌ها بایستد. حالا روش او اشتباه بود، افراط کرده بود، خودباختگی داشت، آن حرف دیگری است. ساده‌اندیشی او به عنوان یکی از اشکالات او مطرح می‌شود ولی باور آن‌ها این است که او از روی حسن نیّت خود را در اختیار انگلیسی‌ها گذاشته است تا بتواند هویت مسلمان‌ها را حفظ کند.

عقب‌افتادگی مسلمان‌ها بسیار شدید بود به خصوص در هند و پاکستان که فوق العاده بود. وقتی غربی‌ها می‌آیند و وقتی او این تفاوت‌ها را می‌بیند رنج بسیار زیادی می‌برد به همین دلیل به فکر اصلاح می‌افتد. همان‌طور که عرض کردم روش او برای اصلاح صرفاً آموزش است، او معتقد است باید آموزش داد، مسلمان‌ها را رشد داد، آن‌ها را به کارآمدی رساند لذا تأکید او بر مؤسسات آموزشی و رشد دادن آموزشی برای همین است، به هیچ وجه وارد بحث‌های سیاسی نمی‌شود لذا سعی می‌کند در نزاع‌ها واسطه شود تا حل شود و لذا در بحث‌های آزادی‌خواهانه همچنان به عنوان یک متّهم اصلی شناخته می‌شود که یک نوع خیانت برای او محسوب می‌شود.

اقبال لاهوری، به شدّت نسبت به او منتقد است و او را به خاطر همین جهات محکوم می‌کند.

-‌ مثل ‌این‌که سیّد جمال هم درباره‌ی او کتاب به نقد می‌نویسد؟

– به بحث سیّد جمال هم می‌رسیم. ایشان سعی می‌کند تاریخ را به عنوان ابزاری برای اصلاح وضعیت موجود استفاده کند. از تاریخ که برگرفتن روش‌ها و متدهایی که در گذشته، مسلمان‌ها در تاریخ خود داشتند و به خاطر همان هم پیشرفت کردند. این روش را بعداً شاگردان و پیروان او مانند ابو الکلام آزاد و… هم دنبال می‌گیرند. البتّه آن‌ها مثل ایشان این افراط‌هایی که خواهیم گفت را ندارند ولی بالاخره دنباله‌رو او هستند. ما در دوره‌های اسلام مقطع‌های درخشان و طلایی داشتیم. ما باید ببینیم روش‌هایی که آن زمان به کار گرفته می‌شد تا وضعیت مسلمان‌ها بهتر بشود چه بوده و از آن‌ها استفاده کنیم.

-‌ ۲۴:۵۴؟؟ به تاریخ به صورت متدمند ؟؟ و تاریخی بوده یا نه؟

– فلسفه‌ی تاریخ به آن معنا نمی‌شود گفت ولی تا حدودی به ایده‌های ابن خلدون نزدیک است. نمی‌دانم که آیا ایده‌های ابن خلدون را می‌دانسته یا نمی‌دانسته است، قاعدتاً باید خوانده باشد. بحث‌های فلسفه‌ی تاریخ امروز را نمی‌دانسته امّا می‌دانسته که می‌شود به شکلی از تاریخ استفاده کرد که صرفاً گزارش محض نباشد و نسبت به موضوع تحلیل تاریخی اتّفاق بیفتد.

و امّا این یک ترک‌هایی دارد که نسبت به مسلمان‌ها و مقایسه‌ای که با انگلیسی‌ها می‌کند بعضی موارد بسیار دردآور و ناراحت‌کننده است که متفکّری که قرار است لیدر و رهبر یک جریان فکری مسلمان‌ها باشد چرا این‌طور به موضوع نگاه می‌کند.

در جایی می‌گوید مسلمان‌ها باید ملّت واحد و مستقلّی باشند. این را قبول دارم. اگر خداوند اطاعت و دست‌نشاندگی ما را در قبال نژاد دیگر مقدّر کرده باشد، نژادی که آزادی دینی را از ما دریغ نمی‌دارد، برای ما عادلانه حکم می‌راند و صلح و صفا برقرار می‌دارد امّا مال و جان ما را حفظ می‌کند چنان‌که انگلیسی‌ها به همین نهج رفتار می‌کنند بر ما است که خیرخواه آن‌ها باشیم و دست آن‌ها را بفشاریم.

چنین نوع نگاهی به آن‌ها دارد. البتّه در جای دیگر بعد از ‌این‌که حوادثی اتّفاق می‌افتد و نزاع بین انگلیسی‌ها و مسلمان‌ها در می‌گیرد آن‌جا رساله‌ای می‌نویسد و در آن رساله انتقادات بسیار شدیدی به انگلیسی‌ها می‌کند. او رساله‌ای دارد به نام اسباب بغاوت هند که به زبان اردو نوشته شده است. اسباب که همین علل است و بغاوت یعنی قیام به نوعی با بغی نزدیک است- که چرا هند قیام کرد. چون آن زمان قیامی اتّفاق افتاد که او در آن شهر بود. او در آن کتاب به نظام حکومت کمپانی هند شرقی ایرادات زیادی می‌گیرد. شکایت مردم، تبلیغات خیلی گسترده‌ی تبشیری مسیحیان را خیلی مورد انتقاد قرار می‌دهد که این‌ها مقدّمه‌ی کشورگشایی بوده و فرهنگ‌سازی بوده برای ‌این‌که مردم به این نگاه استعماری متوجّه شوند. انتقاد می‌کند که شما به غرور ملّی ما لطمه زدید، به غرور دینی ما لطمه زدید ولی به نظر می‌رسد این مرحله متعلّق به مقطعی است که چنین اتّفاقی رخ داده است امّا در کل گرایش ایشان در انگلستان گرایش بسیار وسیعی است و به همین دلیل است که تقریباً ده سال قبل از ‌این‌که از دنیا برود یعنی در سال‌های پیری که تمام خدمات را انجام داده بود به لقب sir مفتخر می‌شود. در مجموع این است که با این‌ها خیلی مسئله ندارد. غافل از ‌این‌که به هر حال این فرهنگ ذلیلانه‌ای که….

عبارتی از او شنیدم که می‌گفت: این‌ها حق دارند به ما مثل یک حیوان نگاه کنند. وقتی به غرب رفت و پیشرفت‌ها را دید می‌گوید: اگر آن‌ها به ما مثل یک حیوان نگاه کنند حق دارند.

-‌ می‌گوید چون ما واقعاً حیوان هستیم ۲۹:۱۴؟؟.

-‌ منظور او این است که فاصله آن‌قدر زیاد است، آن‌ها به قدری آدم‌های خوبی هستند و ما به قدری عقب‌افتاده هستیم (قطع کلام)

-‌ شبیه آخوند‌زاده و… بوده؟ ؟؟

-‌ یعنی این‌طور که به نظر می‌رسد تندتر است؛ یعنی به نوعی (قطع کلام)

-‌ (؟؟ نامفهوم)

-‌ مگر ‌این‌که بگوییم آدمی عصبی بوده و به آن‌جا رفته و دیده و عنان اختیار از دست داده و (قطع کلام)

-‌ (؟؟ نامفهوم)

-‌ به هر حال وقتی که آدم عقب‌افتادگی خود و پیشرفت آن‌ها را می‌بیند دیگر منطقی فکر نکرده و چیزی از روی ناراحتی و عصبانیت نوشته است. بالاخره حرف‌ها، حرف‌های بسیار (قطع کلام)

-‌ آن موقع فاصله‌ها هم بسیار زیاد بوده است. آن موقع در هند سواد در حدّ اوّلیه هم نبوده است. باید به نوعی هم به او حق داد.

انتقادات وارد بر سیّد احمد خان

-‌ او همزمان با سیّد جمال است. سیّد جمال مصر را دیده، اروپا را هم بیش از این دیده، سیّد جمال که فقط اروپا را ندیده است. او کامل اروپا را دیده و سپس هند را دیده است. سیّد جمال می‌گوید من رفتم و دیدم فردی که سنّ بالایی را هم گذرانده است تفسیر نوشته است. این تفسیری که نگاه می‌کنم می‌بینم تفسیر دهریه است، جا به جا… اوّلاً که اصلاً تفسیر نیست؛ یعنی نه متد تفسیری دارد و نه هیچ چیز دیگری و تحلیل خود سیّد از این خیلی جالب است. او می‌گوید متد تفسیر که ندارد، بعد هم در قرآن کریم هر کجا به این بحث می‌رسد که مثلاً بحث جن یا شیطان و وحی و نبوّت است. تمام این‌ها را به امور مادّی تأویل می‌کند. بحث معجزه است، آن را انکار می‌کند و می‌گوید این معجزه نیست و… می‌گوید: این چه مسلمانی و چه روشی است که تو داری و انتخاب کرده‌ای؟ این ماتریالیسم و دهری‌گری است. یک علم اسلام را بالای سر خود گذاشتی و هرچه که می‌خواهی به مبنای مرام آن‌ها مطرح می‌کنی. ‌این‌جا غیرت دینی سیّد و توانایی ذهنی این شخصیت نشان می‌دهد که چقدر او از بصیرت برخوردار بود و چطور در عین ‌این‌که خود او اصلاح‌گر است، خود او درد دارد و می‌خواهد وضع مسلمان‌ها خوب بشود امّا وقتی انحراف را می‌بیند در مقابل این انحراف نمی‌تواند سکوت کند. به نظر می‌رسد که این شخصیت، سیّد یک قربانی است. -قبل از ‌این‌که به دیدگاه‌های او برسیم- اوّلاً باید گفت: او قربانی جهل خود شده است. او ماهیت غرب را نمی‌شناسد؛ یعنی فکر می‌کند اگر در صدر تا ذیل استعمار غرب هیچ خشونتی نباشد و در جاهایی آزادی‌هایی را اختصاص بدهد به این معنا است که آن‌ها با ما محبّت دارند، یعنی با یک تعارف کردن و با مقداری پول و امثال این را که به او دادند او را از نظر عاطفی نمک‌گیر کردند و در برابر آن‌ها تمکین می‌کند.

_MG_0709 copy

نکته‌ی دوم ‌این‌که بین قسمت‌های غرب‌شناسی و دشمن‌شناسی در روش و هدف تفکیک قائل نمی‌شود. دشمن، دشمن است اگر هدف واحدی داشته باشد گاهی روش او روش آشکار و ظاهری است و صراحتاً می‌آید و قلع و قمع می‌کند و آدم روبروی او می‌ایستد و مقابله می‌کند امّا گاهی دشمن واقعاً مکّار و فریبکار است، دشمن مدبّر است، دشمن ویرانگری است و در عین حال سعی می‌کند از روش‌های پیچیده‌تری استفاده کند.

تفاوت در نحوه‌ی به استعمارگیری

رسانه‌هایی که امروز بحث آن وجود دارد همین بحث است؛ آن‌ها می‌گفتند در دعوای بین شوروی و آمریکا نظریه‌پردازهایی که تحلیل می‌کنند که الآن چند کتاب هم در مورد رسانه‌ها نوشته‌اند- می‌گویند مدل‌ها اهداف است، این‌ها هر دو اسیر کردن ذهن مخاطب است، هر دو می‌خواهند از مخاطبان خود پرده‌های ذهنی رسانه‌ای درست کنند امّا روش شوروی این بود که می‌آمد قفس را وسط میدان می‌گذاشت تمثیل است- همه را داخل قفس می‌کرد و می‌گفت: من می‌خواهم شما را اسیر کنم. آمریکا همین کار را انجام می‌دهد امّا با قفس نامرئی. حالا انگلستان به لحاظ توانایی‌های رسانه‌ای و توانایی‌های تأثیرگذاری فرهنگی چنین روشی است و آمریکا هم پیشرفته‌ی همین روش را پیش می‌گیرد. این‌ها به شکل نامرئی دامی پهن می‌کنند، اصلاً شناخته نیست امّا هدف موضوع همان هدف است و کارآمدتر هم می‌شود چون حالا مقابله‌هایی که انسان در مقابل دشمن آشکار دارد آن‌جا آن دفاع و مقابله را هم ندارد.

عجیب است که تحت تأثیر احساسات موقعیتی بوده؛ به او لقب sir داده‌اند، به او احترام گذاشتند، مأموران مخفی کمپانی هند شرقی را اطراف او گذاشته بودند. کمپانی هند شرقی کار تجاری انجام می‌دهد امّا کار تجاری او محدود به هدف دیگری است. برای ‌این‌که بتواند روی فکر و ذهن افراد اثر بگذارد. این مدل که کار تجاری می‌تواند فرهنگی باشد را باید از آن‌ها یاد گرفت. این همه امتیازات تجاری در مورد ایران وجود دارد، این همه امکاناتی که ما می‌توانیم در اختیار دیگران بگذاریم. اگر از این ظرفیت‌های فرهنگی استفاده کنیم که بشود در کنار آن اثرگذار بود حتماً… عبرت‌آموزی‌های این قصّه‌ها بسیار زیاد است.

مأموران مخفی را به عنوان مریدهای سیّد در کنار او می‌گذاشتند، آن‌ها اطراف سیّد بودند و همه نوع خدمتگزاری برای او انجام می‌دادند و معلوم است که دائم در ذهن او بود که کمپانی هند شرقی این‌طور و انگلستان و بریتانیا آن‌طور است. کمک‌های مالی بی حد و حصری که نه تنها برای شخص او شاید شخصی هم بوده- ولی بیشتر برای اهداف آموزشی او کمک می‌کردند و امکانات را سخاوتمندانه در اختیار او می‌گذاشتند.

راه‌اندازی مدیریّتی

آن‌ها در بحث مدیریّت تصمیم گرفتند که دانشگاه چه ساختارهایی داشته باشد، مدیریّت کردند، از آن‌جا استاد می‌آوردند، تدریس می‌کردند، level دانشگاه بالا می‌رفت، همه‌ی این‌ها کمک می‌کرد که سیّد به این قطعیت و یقین برسد که انگلستان برای آن‌ها خیرخواه است و می‌گفت ما باید دست او را به گرمی بفشاریم.

منشأ تفرقه بین مسلمانان و هندوها در هند

اگر قرار است بین هندوها و آن‌ها یک نفر را انتخاب کنیم باید این‌ها را انتخاب کنیم. هندوها هم با مسلمان‌ها درگیری داشتند و چون درگیری داشتند او بیشتر راغب می‌شد که با انگلیسی‌ها… اصلاً انگلیسی دعوا ایجاد می‌کردند تا او طرف آن‌ها برود. دعوای بین مسلمان‌ها و هندوها را خود انگلیسی‌ها ایجاد می‌کردند.

-‌ هندوها هم کمک می‌کردند چون با اصل اسلام مشکل داشتند، اسلام را (قطع کلام)

-‌ بله، در بین هندوها هم پروژه داشتند. پروژه در پروژه است! یک وقتی می‌بینید هر یک از این پروژه‌های چند لایه دارند. در این کلان پروژه، پروژه‌های جزیی وجود دارد که آن‌ها خودشان می‌دانند چطور مدیریّت کنند. بالاخره برای آن‌ها مشاور گذاشتند که بتواند دانشگاه را به یک نقطه‌ی خوبی برساند. به سرعت این اتّفاق رخ داد و این تمایل حاصل شد.

شایعه‌ی عدم اعتقاد شیعه به قرآن فعلی

برای ‌این‌که این بحث یک مقدار مربوط به وضعیت موقعیتی این طرف هم بشود عرض می‌کنم؛ در مورد مرحوم حاجی نوری، استاد مرحوم آقا شیخ عبّاس قمی که ایشان مستدرک الوسائل را دارد. یک کتابی که ایشان دارد لؤلؤ و مرجان است که مرحوم آقای مطهّری خیلی از این کتاب تکریم می‌کند امّا یک کتاب دیگری هم دارد که در مورد تحریف قرآن است. این کتاب تحریف قرآن منشأیی برای ما شد. از زمانی که ایشان این کتاب را نوشت شیعه همواره در معرض اتّهام و همواره در این جایگاه قرار می‌گیرد که این‌ها به قرآن فعلی اعتقادی ندارند.

انتشار کتابی علیه شایعات تحریف قرآن توسط حاجی نوری

مسئله این‌طور شروع شد، این مطلب را مرحوم سردار کابلی نقل کرده است، او از علمای برجسته‌ی شیعه است. او پیش حاجی نوری می‌آید و با فضاسازی- می‌گوید: «العیاذ بالله» خدا نسبت به امیر المؤمنین عدالت را روا نداشته است؛ چرا؟ برای ‌این‌که نام امیر المؤمنین در قرآن نیست. مرحوم حاجی می‌گوید: نام امیر المؤمنین در قرآن بوده این هم روایاتی است که آن را اثبات می‌کند. او فضاسازی می‌کند و مرحوم حاجی تمام روایات را که معمولاً هم روایات ضعاف است که در زمینه‌ی تحریف قرآن بوده است یا روایاتی که مربوط به تفسیر بوده که تحریف شده به قرآن نسبت دادند. او روزی یک، دو یا سه ورق را جمع‌آوری می‌کرده و این آقا می‌آمد و آن‌ها را می‌گرفت. یک روز، دو روز، ده روز، یک وقت هم معلوم می‌شود شاید خود حاجی ساماندهی می‌کرده و در نهایت هم اجمالاً تحویل آن‌ها داده و بعد از یک مدّت این آقا دیگر نمی‌آید. این کتاب به این صورت منتشر می‌شود که پادشاه عثمانی به مرحوم میرزا شیرازی نامه می‌نویسد که باید دست‌های این شخص را قطع که… این‌طور حوزه در مضیقه قرار می‌گیرد و حاجی نوری هم در سدد بر می‌آید که این کتاب را جمع کند. گویا آن کتابی هم که دست او بوده جمع می‌شود ولی مطلب تمام شده بود.

مرحوم سردار کابلی می‌گوید من این آدم را دیده بودم ولی مدّت‌ها بود که دیگر او را ندیدیم. یک روز به سفارت انگلستان و بغداد رفتم که ویزا بگیرم. رفتم دیدم آقایی با ریش تراشیده گویا قبلاً به شکل طلبگی بوده است- من را خیره خیره نگاه می‌کند. او چه کسی بود؟! بعد از ‌این‌که کار من انجام شد یا نشد آن آقا به من نزدیک شد و گفت: آیا من را می‌شناسی؟ او کارمند سفارت انگلستان بود. گفتم: من به یاد نمی‌آورم. گفت: من همان کسی هستم که پیش حاجی نوری می‌آمدم و آن ورقه‌ها را می‌گرفتم. آن ورقه‌ها را گرفتیم و به کتاب تبدیل کردیم. گفت: من همان شخص هستم.

-‌ ۴۰:۴۸؟؟ سردار کابلی شاگردهای ؟؟ بودند؟

-‌ شاید بوده ولی با محدّث نوری ارتباط داشته است.

آخوند انگلیسی!

انگلستان برای ولایت امیر المؤمنین… اخیراً گزارشی را از کتاب یکی از این افرادی که در ایران آمده بود، همین کسانی که سیّاح هستند و به ایل بختیاری می‌آیند. من آن را خواندم، آن گزارش هم بسیار حیرت‌آور بود و می‌گفت: کسی آمده بود و این آدم آمده بود و طلبگی هم کرده بود و در اصل این آدم انگلیسی بود. او طلبگی کرده بود و درس خوانده بود و بعد به ایل بختیاری آمده بود. آن زمان نفت به تازگی در ایران کشف شده بود. هدف این فرد این بود که بتواند ذهن مردم را چون چاه‌های نفت آن طرف بوده است- به شکلی ساماندهی کند که اگر انگلیسی‌ها به آن‌جا آمدند و خواستند چاه نفت بزنند مقاومتی نباشد چون این‌طور بود که اگر مردم یک فرد خارجی را می‌دیدند که مشغول حفّاری است به او رحم نمی‌کردند. آن‌ها در مورد افراد خارجی به خصوص انگلیسی‌ها که هیچ وقت از آن‌ها خیر ندیده بودند هیچ گذشتی نداشتند.

در آن کتاب دارد که این آدم آمده بود و چه کارهایی که انجام داده بود. مثلاً برای خود مو درست کرده بود، از نخ‌های نسوز برای خود عمامه درست کرده بود که هر کسی می‌خواست با او درگیر بشود… فرض کنید یک روحانی که آزادی‌خواه یا استقلال‌طلب می‌گفت: آتش روشن کنید من عمامه‌ی خود را می‌اندازم او هم عمامه‌ی خود را می‌اندازد ببینیم حق با چه کسی است؟ یا مثلاً شعار او این بود: ما که مولا علی را داریم چاه نفت را می‌خواهیم چه کنیم؟ با همان لهجه‌ی لری که تمام این لهجه‌ها را یاد گرفته بود… این روش‌ها، روش‌های شناخته‌شده‌ی چند صد ساله است و متأسّفانه با آقای سر سیّد احمد هم همین گرفتاری را داشتیم.

در دیدگاه‌های بنیادی سیّد احمد خان سه، چهار اصل بنیادی وجود دارد که من خواهم گفت و جلسه‌ی بعد راجع به این سر فصل‌ها صحبت خواهیم کرد چون این سرفصل‌ها بسیار مهم هستند و برای بررسی دیگر متفکّرین هم بسیار مهم است.

دیدگاه دئیست‌ها و تأثیر آن بر افکار سیّد احمد خان

یکی از این سر فصل‌ها این است که سیّد در دوره‌ای بوده است که دیدگاه اروپایی دئیست‌های رشد و نمو داشته است.

-‌ (نامفهوم ۴۴:۲۰؟؟) هم می‌شود؟

-‌ خیر، آن‌ها خداگرا هستند، آن آتئیست است. در فارسی می‌توان دئیست‌ها را خداگرایان طبیعی نامید. اعتقاد آن‌ها این بود که خدا هست، در این مسئله بحثی نیست امّا عدّه‌ای از آن‌ها می‌گفتند ‌این‌که ما باید دین خاصّی را انتخاب کنیم لزومی ندارد، خداپرست باش امّا قائل به وحی نباش. خدا به چه دلیل عقل را خلق کرده است؟! همان عقل ما، ما را کفایت می‌کند، خدا هست و دیگر لزومی ندارد البتّه بعضی از آن‌ها به دین خاصّی معتقد بودند. این دئیست‌ها معتقد بودند که خدا آسمان و زمین و… را آفرید و این آسمان و زمین دیگر طبق سنّت مادّی عمل می‌کند. بحث معجزه به کلّی انکار می‌شود، بحث وحی به عنوان امر غیر مادّی به کلّی انکار می‌شود، بحث‌های آنچه که ما در مورد حضرت مسیح و حضرت رسول و امثال این‌ها معتقد هستیم که این اعجاز و… وجود داشته به کلّی انکار می‌شوند. در مورد تأویل کتاب مقدّس، می‌گویند هر چیزی که با عقل روزگار ما همخوانی نداشت باید دیدگاه عقلی را غلبه داد.

-‌ (ادغام صدا۴۶:۰۷؟؟)

-‌ بنابراین می‌توان کتاب مقدّس را تأویل کرد و می‌توان گفت که مراد آن خلاف آن چیزی است که ما در ظاهر آن می‌خوانیم. عقلی که دئیست‌ها به آن معتقد هستند این است که می‌گویند همه‌ی مردم در آن مشترک هستند چون در هر دوره هم یک عقل شکل می‌گیرد عقل آن دوره عقلی است که بسیار تجربه‌گرا است، به خصوص انگلستان، دوره‌ی آن زمانی که تا امروز هم ادامه پیدا کرد دوره‌ی تجربه‌گرا است. عقل‌گرایی آن زمان یعنی عقل‌گرایی تجربی، یعنی روش فهم امور، روش تجربی است. اگر شما چیزی را با تجربه فهمیدید درست است، اگر نتوانستید اثبات کنید شما نمی‌توانید اصل وجود آن را بپذیرید و انکار کنید. این روش تجربی می‌تواند مبنای بسیاری از اموری باشد که بعدها سیّد به آن مبتلا شد. ایشان در آن یکی، دو سال که به آن‌جا رفت با ایده‌ی دئیست‌ها آشنا شد در خود هندوستان هم چون مبلّغان مسیحی می‌آمدند با مبلّغان پروتستان ارتباط فکری داشتند. مبلّغان پروتستان هم به نوعی به شدّت متأثّر از همین دیدگاه عقل روزگار بودند بنابراین طبیعی بود که سیّد از این‌ها متأثّر باشد.

_MG_0710 copy

تأثیرپذیری سیّد احمد خان از بن تاوم

نکته‌ی دیگری که در مورد سیّد وجود دارد که کمتر به آن اشاره شده یا به آن اشاره نشده این است که پس از مطالعه‌ی دیدگاه‌های بن تاوم را که می‌خواند… بن تاوم فیلسوفی است که کمی قبل از سیّد در انگلستان از دنیا رفته است امّا فیلسوف برجسته‌ای است. دیدگاه اصلی او اصالت فایده یا منفعت‌انگاری است.

-‌ (نامفهوم ۴۸:۱۰؟؟)

-‌ خیر. Utilitarianism از utility یا سودانگاری می‌آید. می‌گوید درستی و نادرستی یک ایده عبارت از این است که شما ببینید آیا نفعی دارد یا ندارد؟ اگر شما عوالم کهکشان‌هایی را ثابت کنید که تو در تو است، تمام عوالم را طی کرده باشد و بی‌نهایت باشد امّا برای شما فایده‌ای نداشته باشد نمی‌شود گفت این صادق است، نمی‌شود گفت صحیح است. صحیح و غلط یعنی سودمند یا غیر سودمند. البتّه بعداً این نگاه رشدیافته‌ی بن تاوم که همین‌طور به دوره‌های بعدی می‌آید همین پراگماتیسم آمریکایی می‌شود که ما با آن مواجه هستیم امّا به هر حال او نگاه سودانگارانه دارد. این نگاه سودانگارانه یعنی اگر شما می‌خواهید دین داشته باشید باید ببینید این دین سود دارد یا ندارد؟

-‌ سود مادّی؟

-‌ بله. این دیدگاه می‌گوید می‌توان این سودها را به شکل کمّی ارزیابی کرد. دینی که در کمّیت هیچ اثری نداشته باشد دین صحیحی نیست. این هم یک دیدگاه بود و سیّد هم دچار دغدغه‌ی عقب‌افتادگی مسلمان‌ها بود و پروژه‌ی فهم خودش از سنّت، نگاه اصلاحی به دین را سعی کرد براساس این دیدگاه‌ها شکل بدهد.

آقای بن تاوم دیدگاهی دارد به نام دفاع از ربا. می‌گوید در نظام اقتصادی حتماً باید ربا باشد اگر ربا نباشد سیستم اقتصادی رشد نمی‌کند. سیّد در بعضی از آثار خود دارد که از ربا دفاع می‌کند. این قرینه‌ای است برای ‌این‌که دیدگاه‌های چیز را دیدیم. البتّه در بعضی موارد خیلی عامیانه وارد قضیه می‌شود. او می‌گوید اگر از فقیر ربا بگیرید خیلی بد است، آدم فقیر را… مثل…

-‌ رابین هود.

– بله. ما در تاریخ، در گذشته، در چند قرن پیش هم داشتیم که می‌آمدند و پول‌ها را از افراد قوی می‌گرفتند و به ضعفا می‌دادند. این دیدگاه می‌گوید اگر بخواهی از ضعیف چیزی بگیری البتّه کار بدی و ناپسندی است ولی تا می‌توانی از قوی بگیر. چنین مدل‌های عامیانه که روش آن چندان روشمند و بنیادین نبوده است. این عقل‌گراهای دئیست که خدا را قبول داشتند وقتی به آن‌ها گفته می‌شد ما چطور متون دینی را بفهمیم؟ البتّه اگر متون دینی را قبول داشتند، بعضی از آن‌ها که اصلاً متون دینی را قبول نداشتند و به مسیحیت و یهودیت قائل نبودند. امّا آن گروهی که قائل بودند می‌گفتند شما باید پیوسته از متن دینی اسطوره‌زدائی کنید. پیوسته باید متن را قرائت کنید و با عقل روزگار خود، عقل به عنوان معیار و ملاک و میزان بتوانید کتاب را تفسیر کنید.

-‌ (نامفهوم ۵۱:۴۶؟؟)

-‌ بله. عملاً شما باید هر روز یا هر چند سال یک بار باید دوباره برگردید و آن کتاب مقدّس را به نوع دیگری تفسیر کنید. عقل روزگار که پیشرفت می‌کند این اتّفاق رخ می‌دهد. این مبانی و دیدگاه‌های آن و إن‌شاءالله در جلسه‌ی بعد دیدگاه‌های تفسیری سیّد را مطرح می‌کنیم و اگر آن بحث به اتمام رسید إن‌شاءالله به بحث‌های بعد خواهیم پرداخت.

«وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ».