وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام در مدینه به حکومت رسیدند، نقل شده است که امیرالمؤمنین سلام الله علیه همه ی کارگزارانِ عثمان را عزل نمودند، ممکن است این در ذهن شما پیش بیاید که حضرت همه را بصورت یکجا عزل کرد، نخیر، وقتی می گویند حضرت کارگزارانِ عثمان را عزل کرد، یعنی آن چند نقطه ی اصلی را عزل کردند، یعنی مصر و شام و کوفه و بصره و مکه و مدینه و یمن. مثل اینکه زمانی که رئیس جمهوری می آید، وزرا را تغییر می دهد، وزیر کشور با نظر رئیس جمهور استانداران را عوض می کند، دیگر بعید است که رئیس جمهوری تا تغییر فرماندار و دهدار و بخشدار و… ورود کند، معمولاً او وزرا را عوض می کند، وزیر کشور هم استاندار را عوض می کند.

 

در نیروهای نظامی هم اینگونه است، مثلاً فرمانده ی کل ارتش را که تغییر می دهند، معمولا رئیس هر ارگان را شخص ارشدِ فرمانده ی کل ارتش تصمیم نمی گیرد، لذا امیرالمؤمنین علیه السلام آن نقاطِ اصلی را عزل کردند، البته با درخواستِ مالک اشتر چند ماهی ابوموسی اشعری را در کوفه ابقاء کردند (که در آن هم سِرّی بود و قبلاً گفته ایم). قبل از شروع جنگ جمل چون ابوموسی خیانت کرد، حضرت آن زمان او را عزل کردند که حدود سه ماه طول کشید. وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام می خواستند با معاویه درگیر شوند، خبر رسید که در بصره کودتا شده است، اداره کردن کوفه هم از بصره سخت تر است، هم کودتا در کوفه کمتر رخ می دهد، چون کوفه هشت قبیله ی بزرگ داشت، ببینید الان ما یک ارتش و سپاه داریم، این را درست کرده اند که کسی نتواند کودتا کند، حالا ببینید اگر هشت نیروی نظامیِ نزدیکِ هم داشته باشید، دیگر کسی نمی تواند به تنهایی کودتا کند. بصره اینگونه بود که عمده ی آن بنی تمیم بودند، این ها یا با شما بودند، یا با شما نبودند، قضیه روشن بود، اما کوفه اینطور نبود.

 

خبر رسید که در بصره کودتا شد، چهار نفر دست به دست یکدیگر دادند، سَخی ترینِ مردم (البته با پولِ بیت المال) طلحه، برخی با پول مردم خیلی سخاوتمند هستند، محبوب ترین مردم در بصره و فرمانده ی برجسته ی نظامی، زبیر، پر نفوذترینِ مردم عایشه، و پولدار ترین مردم که اسامیِ مختلفی برای آن نوشته اند (از همین بصری ها) یکی پول بدهد، یکی ببخشد، یکی فرمانده فرمانده نظامی باشد، یکی هم نفوذ شرعی داشته باشد، که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند من به اینها مبتلا شدم، لذا حضرت مجبور شدند بجای جنگ با معاویه، از مدینه به عراق تشریف آوردند و از عراق به سمت بصره رفتند و جنگ جمل را در آنجا انجام داد، جزئیات آن فراوان است، چون موضوع ما این است که امیرالمؤمنین علیه السلام با اشعث چه کرده است، از این موضوع عبور می کنم. حضرت در جمل پیروز شدند. هنگامی که از بصره به سمت کوفه باز می گشتند، حالا قرار بود خودشان استاندارِ کوفه هم شوند، چون قرار بود خودشان استاندارِ کوفه شوند، طبیعتا باید حُکامِ زیر نظرِ حاکمِ کوفه را بررسی کنند، تا حالا فقط کلیات را تغییر داده اند، بصره، کوفه، یمن، مکه، مدینه، شام، مصر. حال که خودشان حاکم   کوفه هم شدند، آن قسمت هایی که زیرِ نظر حاکم است را خودِ ایشان باید تعیین کنند، لذا نامه ای به «جلیل بن عبدالله بَجَلی» رئیس قبیله ی «بَجیله» فرماندار همدان نوشتند و او را عزل کردند، این موضوع شش ماه بعد از حکومتِ حضرت است، نامه ای به «اشعث» نوشت و او را عزل کرد، منتها حضرت خیلی کارها کردند، ناگهان او را عزل نکردند، در حکومت امیرالمؤمنین تودیع و معارفه ی رسمی جز یک مورد نداریم، آن هم همینجاست.