امیر المؤمنین صلوات الله علیه در لحظاتی که خبر میرسد که شهرها یک به یک اشغال شدهاند، توقّع دارید حضرت در این سخنرانی اضطراری چه بفرماید؟ سخنرانی اضطراری. فلان شخص سقوط کرد، فلان شخص سقوط کرد، نوامیس مسلمین را بردند و فروختند. بعضی از اصحاب پیغمبر صلوات الله علیه و آله دعا میکردند این روزی که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم پیشگویی فرموده بود را نبینند، این ذلّت را که ناموس مسلمان را ببرند در بازار بردهفروشان و آنها را بفروشند. مردان نامحرم دست به بدن زن مسلمان بزنند و ببینند چند میارزد! و این اتّفاق افتاد.
آمدند به امیر المؤمنین صلوات الله علیه خبر دادند. یکی از اصحاب امیر المؤمنین سلام الله علیه میگوید: «خَطَبَنَا بِهَذِهِ الْخُطْبَهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ علیهِ السَّلام بِالْکُوفَهِ»[۱] وقتی که میخواست حضرت این سخنرانی را در کوفه بیان کند، «وَ هُوَ قَائِمٌ عَلَى حِجَارَهٍ» روی سنگی ایستاده بود. خیلی فاصله است بین نگاه بیشتر مسئولان ما و امیر المؤمنین صلوات الله علیه. اگر امیر المؤمنین سلام الله علیه در جامعهی ما بود چقدر مسخره میشد! «وَ هُوَ قَائِمٌ عَلَى حِجَارَهٍ» روی سنگی ایستاده بود. بلد نبود برود روی منبر مرصّع کوفه بایستد. «عَلَیْهِ مِدْرَعَهٌ مِنْ صُوفٍ» یک لباس سادهی پشمینهی خشنی بر تن کرده بود، «وَ حَمَائِلُ سَیْفِهِ لِیفٌ» این حمائل شمشیر او میتواند کمربندی از فلان جنس اعلی باشد مثل خیلی از آقایان! ولی کمربندی از جنس لیف خرما بسته بود، «وَ فِی رِجْلَیْهِ نَعْلَانِ مِنْ لِیفٍ» یک دمپایی ساده هم به پا کرده بود ولی «وَ کَأَنَّ جَبِینَهُ ثَفِنَهُ بَعِیرٍ» ولی پیشانی او از شدّت سجدههایی که انجام داده بود مانند پیشانی شتر پینه بسته بود. عرب مثل ما تشبیه انسان به حیوان را قبیح نمیداند لذا راحت مثال میزند.
حضرت ایستاده بود و میخواست سخنرانی کند که شهرها یک به یک سقوط کرده است. همه منتظر هستند ببینند او در این موقعیت چه میگوید؟ اگر معاویه بود الآن چه میگفت؟ بد نیست آدم فکر کند اگر معاویه در این موقعیت قرار داشت چه میگفت؟ امیر المؤمنین صلوات الله علیه چه فرموده است و اگر من بودم چه میگفتم؟ من به کدام سمت میرفتم؟ من کدام یک را انتخاب میکردم؟ فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی إِلَیْهِ مَصَائِرُ الْخَلْقِ» سپاس و ستایش خدایی را که مصیر مردم به سمت او است، هر حرکتی دارند انجام میدهند، آنها به این سمت هجوم آوردهاند یا ما به آن سمت فرار کردهایم، همه داریم به سمت خدا حرکت میکنیم. «وَ عَوَاقِبُ الْأَمْرِ نَحْمَدُهُ عَلَى عَظِیمِ إِحْسَانِهِ» شما اصلاً در امیر المؤمنین صلوات الله علیه اضطرابی نمیبینید! «نَحْمَدُهُ عَلَى عَظِیمِ إِحْسَانِهِ» بر این نیکی بزرگ خدا بر ما، باید او را ستایش کنیم –شما شرایط را ببینید!- «وَ نَیِّرِ بُرْهَانِهِ وَ نَوَامِی فَضْلِهِ وَ امْتِنَانِهِ حَمْداً یَکُونُ لِحَقِّهِ قَضَاءً» باید حقّ شکر خدا را به جای بیاوریم که اینقدر به ما نعمت داده است -شما توقّع دارید الآن از امیر المؤمنین صلوات الله علیه چه چیزی بشنوید- «وَ إِلَى ثَوَابِهِ مُقَرِّباً وَ لِحُسْنِ مَزِیدِهِ مُوجِباً وَ نَسْتَعِینُ بِهِ» از خدا کمک میخواهیم، «اسْتِعَانَهَ رَاجٍ لِفَضْلِهِ» مثل آن کسی که به فضل و عنایت خدا عنایت دارد، «مُؤَمِّلٍ لِنَفْعِهِ» به منافع الهی امید دارد، «وَاثِقٍ بِدَفْعِهِ» به خدا اعتماد دارد، «مُعْتَرِفٍ لَهُ بِالطَّوْلِ» اعتراف دارد که خدا خیلی یک طرفه و یک جانبه نعمت داده است، «مُذْعِنٍ لَهُ بِالْعَمَلِ وَ الْقَوْلِ وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِیمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِناً» ایمان دارم به خدا مثل آن کسی که امید دارد و یقین دارد که او دست من را میگیرد، «وَ أَنَابَ إِلَیْهِ مُؤْمِناً» به سمت او برمیگردم در حالی که ایمان دارم، «وَ خَنَعَ لَهُ مُذْعِناً» یعنی در برابر تو خوار و ذلیل هستم نه در برابر غیر تو، «وَ أَخْلَصَ لَهُ مُوَحِّداً» افتخار میکنم که به توحید تو مقرّ هستم، «وَ عَظَّمَهُ مُمَجِّداً وَ لَاذَ بِهِ رَاغِباً مُجْتَهِداً» به تو پناه میبرم، «لَمْ یُولَدْ سُبْحَانَهُ فَیَکُونَ فِی الْعِزِّ مُشَارَکاً» به دنیا نیامده، از کسی زاییده نشده که با کسی شریک باشد.
آقا شما چه میگویید؟ شهرهای شما سقوط کرده است! این تربیت امیر المؤمنین صلوات الله علیه است که شما میبینید. راوی در مورد سیّد الشّهداء صلوات الله علیه میگوید: وارد قتلگاه شدم و دیدم اصلاً صدای حضرت در نمیآید، آرام صحبت میکند، سر خود را نزدیک کردم تا بشنوم حضرت چه میفرماید؟ آیا الآن شکایت میکند، گله میکند که این چه زندگی بود؟ ناموس من تنها است و من دارم میروم… امّا دیدم حضرت میفرماید: «اللَّهُمَّ مُتَعَالِیَ الْمَکَانِ عَظِیمَ الْجَبَرُوتِ … غَنِیّاً عَنِ الْخَلَائِقِ»[۲] هر کسی نگاه کند میگوید: این چه بندهای است که هر چقدر دعا کرده خدا چیزی به او نداده است امّا او میگوید: «قَرِیبٌ إِذَا دُعِیتَ» هر وقت دعا کردم تو به دعای من نزدیک هستی و آن را اجابت میکنی. این یک مسیر دیگر است.
اگر این حرفها را برای مسئولان بگویید، میگویند: شعار ندهید. کسی که به این مسیر امیر المؤمنین صلوات الله علیه ایمان نداشته باشد، اینها را ادا و شعار حساب میکند و این واقعیت است. امّا او نه، امیر المؤمنین صلوات الله علیه، مشکل مردم را مشکل توحیدی میداند، میگوید شما مشکل توحید دارید که جای پای شما محکم نیست (ایمان شما قوی نیست) و دنبال چیز دیگری میگردید.
[۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۲۶۰٫
[۲]- بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۸، ص ۳۴۸٫
پاسخ دهید