سخنرانی دکتر خسروپناه روز یکشنبه مورخ ۰۱ / اسفند / ۱۳۹۵ در حسینیه امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی (ره) با محوریت «آشنایی با مسائل جدید علم کلام» برگزار گردید.
مشروح این جلسه تقدیم می گردد.۴
- ارزش حمد الهی در برابر تمام نعمتهای الهی
- گزارههای مختلف در علم کلام
- لزوم ایجاد علم انسانشناسی و تاریخ شناسی اسلامی
- وظیفهی علم کلام پرداختن به عقاید دینی
- پاسخ دادن به شبهات اوّل کار متکلّمان در علم کلام
- خدمات خواجه نصیر الدّین طوسی در علم کلام
- مقاصد شش گانهی کتاب تجری العقاید خواجه نصیر الدّین طوسی
- خواجه نصیر الدّین طوسی ادامه دهنده راه شیخ طوسی در علم کلام
- شرحهای اهل سنّت بر کتاب تجرید العقاید
- دو جریان اهل سنّت در مقابل مباحث کلامی علّامه و خواجه نصیر
- پدید آمدن فرقهی وهابیّت در عربستان و شبیه به آن در هندوستان
- نوشتن کتاب تحفهی اثنی عشری در نقد شیعه توسّط عبد العزیز دهلوی
- نوشتن کتابی در ردّ تحفهی اثنی عشریّه توسّط میرزا محمّد دهلوی
- سفارش در مورد تصحیح و تحقیق کتاب نزهه اثنی عشریّه
- به شهادت رسیدن میرزا محمّد دهلوی
- نقد میر حامد حسین در عبقات الانوار بر کتاب تحفهی اثنی عشریّه
- عبقات الانوار نقد باب امامت کتاب تحفهی اثنی عشریّه
- زحمات زیاد میر حامد حسین برای نوشتن کتاب عبقات الانوار
- ناچیز شمردن کتاب عبقات توسّط میر حامد حسین
- تأثیر فروپاشی امپراتوری عثمانی بر سیر علم کلام
- علّت به وجود آمدن علم کلام جدید
- تأثیر الهیّات پروتستانها در ایجاد شبهه در ایران
- نبود منابع در علم کلام جدید نسبت به علم کلام سنّتی
- تقسیم مسیحیّت به سه شعبه و تفاوت آنها
- علّت به وجود آمدن فرقهی پروتستانها
- تفاوت پروتستان با بقیهی فرقههای مسیحیّت
- ارتباط فرقهی پروتستانها با ایجاد علم کلام جدید
- نوع تفکّرات نئولیبرالیزم
- ویژگیهای مادرن فئولوژی
- مورد قبول نبودن کلام جدید برای پروتستانها
- تهاجم علم کلام قدیم و جدید بر علیه تفکّرات تشیّع
- کمک کردن میراث مبانی و حکمی و اصول فقه برای پاسخ به سکولاریزم
- نیاز به اصلاحات در آموزش
- لزوم ایجاد علم کلام اسلامی
- بحث تبیین عقاید دینی از مهمترین مباحث کلام جدید
- وارد کردن دینشناسی در علم کلام در تعریف جدید
- نیاز به تکمله در علوم حوزوی برای پاسخ به شبهات
- علم کلام در مقابل معنویّتهای نوپدید
- راه جامعه کردن علم کلام
- کمک حکمت متعالیّه و اصول فقه برای پاسخ دادن به شبهات
- لزوم یادگیری روش استنباط همزمان با یاد گرفتن آن دانش
- امتیازات حوزه
- امتیاز شیوهی سنّتی حوزه در تدریس
- اهل نوشتن نبودن یک ضعف آشکار حوزه
- محبّت خاص آیت الله حسن زادهی آملی به شاگردان خود
- توجّه به معنویّت و فضائل اخلاقی و تهجّد و توسّل
- نکوهش دینفروشی کردن طلبهها
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا وَ مَوْلَانَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ ٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْمَعْصُومِینَ وَ لَا سِیَّمَا الْحُجَّهُ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیُّ أَرْوَاحُنَا لِتُرابِ مَقدَمهِ الفِداء»
ارزش حمد الهی در برابر تمام نعمتهای الهی
ابتدا باید این تذکّر حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) را در تفسیر سورهی حمد توجّه بکنیم که با استفاده از روایات میفرماید: اگر تمام نعمتهای الهی نصیب شما بشود و در کنار آن همه نعمتها یک حمد الهی بگویید، ارزش یک حمد الهی از همهی آن نعمتهای الهی بالاتر است. به هر حال خداوند به همهی شما توفیق داده است در این مدرسه مشغول به تحصیل هستید، علمایی تلاش کردند، زحمت کشیدند این مدرسه را بنا نهادند و این فضای علمی و معنوی را ایجاد کردند مخصوصاً حضرت آیت الله صدّیقی که با اخلاصی که دارند توانستند این مدرسه را به سامان برسانند. همهی اینها حمد الهی میخواهد.
گزارههای مختلف در علم کلام
امّا دربارهی موضوع بحثی که دوستان فرمودند پیرامون آن صحبتی بکنیم، همهی شما در مباحث کلامی خواندهاید که علم کلام دانش است که به اثبات و دفاع از عقاید دینی میپردازد. حالا تسامحاً موضوع علم کلام عقاید دینی است.
لزوم ایجاد علم انسانشناسی و تاریخ شناسی اسلامی
چون در دین گزارههای دیگری هم وجود دارد. احکام افعال مکلّفان است که در فقه بحث میشود. ارزشهای اخلاقی وجود دارد که در اخلاق بحث میشود. گزارههای دیگری هم در دین داریم، در قرآن و سنّت داریم مثل گزارههای تاریخی. تاریخ انبیاء، قصص انبیاء است. جا دارد یک دانشی به نام تاریخ انبیاء هم داشته باشیم امّا از منظر اسلام یا قرآن دربارهی طبیعتشناسی بحثهای متنوّعی دارد یا قرآن دربارهی انسانشناسی مطالب فراوانی دارد. جا دارد همهی اینها یک دانش بشوند.
غیر از فقه و اخلاق و کلام، یک دانشهای دیگری هم باید داشته باشیم به نام انسانشناسی اسلامی، تاریخ اسلامی نه تاریخ اسلام. تاریخ اسلامی و مانند آن.
وظیفهی علم کلام پرداختن به عقاید دینی
علم کلام یکی از این دانشها است که به عقاید دینی میپردازد. عقیده هم میدانید آن گزارهای است که با قلب انسان باید عقد و پیوند برقرار بکند. هر گزاره یک عقد است امّا عقد و پیوند موضوع و محمول است. خدا هست؛ بین خدا و هست یک پیوندی برقرار است. خدا عادل است، بین خدا و عدالت پیوندی برقرار است. این گزاره میشود، قضیه. اگر این گزاره و قضیه با قلب انسان، جان انسان پیوند برقرار کرد میشود عقیده. حالا ممکن است این عقیده دینی باشد -اگر از دین گرفته باشد- یا ممکن است غیر دینی باشد. ممکن است کسی عقیدهی کفرآلود هم داشته باشد، ایمان به مثلاً بتهای خود داشته باشند خوب این عقیده، عقیدهی باطلی است.
پاسخ دادن به شبهات اوّل کار متکلّمان در علم کلام
علم کلام دربارهی عقاید بحث میکند. عقاید حقّهی دینیّه را بحث میکند. از مبدأ تا معاد. از خدا و صفات خدا و افعال خدا و نبوّت و امامت و معاد. با همین ساختاری که عرض کردم به عنوان اصول دین، به عنوان عقاید دین. ابتدا کار متکلّمین این بود که بیشتر جنبهی دفاعی به کلام میدهند، پاسخ به شبهات میدادند، آن هم با روشهای نقلی. بعد کم کم گفتند ما غیر از جنبهی دفاع باید اثبات هم داشته باشیم؛ مثلاً بگوییم اثبات امامت نزد شیعه چگونه است و بعد اگر کسی هم شبههای در امامت دارد به او جواب بدهیم. یعنی وظیفه اثبات و دفاع بود. آن هم اثبات و دفاع با روش عقلی و نقلی. یعنی مثلاً زمان شیخ صدوق بیشتر روش نقلی بود. زمان شیخ مفید ومدرسهی بغداد چون معتزله هم آنجا زیاد بودند، روش عقلی هم به میدان آمد، عقلی- نقلی بحث میکردند. شیخ مفید، سیّد مرتضی بعد شیخ طوسی که ادامه دهندهی راه این دو بزرگوار بود.
خدمات خواجه نصیر الدّین طوسی در علم کلام
بعد که شیخ طوسی به نجف رفت و حوزهی نجف را راه انداخت، باز همین بحثهای کلامی را به همین شکل در حوزهی نجف راه اندازی کرد. عقاید دینی را عقلاً و نقلاً اثبات و دفاع میکرد. این روش ادامه پیدا کرد تا رسید به خواجه نصیر الدّین طوسی در قرن هفتم. خواجه نصیر فیلسوف هم بود. هم فلسفهی مشاء خوانده بود، هم فلسفهی اشراق خوانده بود. به هر حال با واسطه شاگرد شیخ اشراق هم محسوب میشد. این عالم حکیم -که البتّه ریاضیدان هم بود، منجّم هم بود، علوم مختلف را بلد بود، فقیه هم بود، طبیب هم بود- آمد با کمک فلسفه به تبیین و اثبات و دفاع از علم کلام پرداخت و کتاب معروفی به نام تجرید العقاید که گاهی اوقات تجرید الاعتقاد هم میگویند نوشت؛ اسم کتاب تجرید العقاید است. این کتاب را نوشت. خیلی عالی. در شش مقصد.
مقاصد شش گانهی کتاب تجری العقاید خواجه نصیر الدّین طوسی
مقصد اوّل: در امور عامّه، مقصد دوم: در جوارح و اعراض، مقصد سوم: در وجود خدا که صفات و افعال را هم بحث میکرد؛ مقصد چهارم: در نبوّت، مقصد پنجم: در امامت، ششم: در معاد. یک دور اوّل بحثهای حکمی را آورده است بعد با کمک آن وارد اثبات خدا شده است. مثلاً وقتی میخواهد خدا را اثبات بکند میگوید: «الموجود إما واجبٌ و إما استلزمه لاستحاله الدّور و التّسلسل» کجا گفتیم دور تسلسل محال است؟ در مقصد اوّل. یعنی از مباحث مقصد اوّل و دوم که امور عامه و جوارح و اعراض است، برای بحثهای بعدی استفاده کرد. در واقع کلام نقلی شد کلام عقلی –نقلی. بعد کلام عقلی- نقلی شد کلام فلسفی که با کمک فلسفه کلام پیش رفت.
خواجه نصیر الدّین طوسی ادامه دهنده راه شیخ طوسی در علم کلام
امّا ساختار کلام همانهایی بود که شیخ طوسی گفته بود. یعنی همان که شیخ طوسی در تمهید یا در الاقتصاد بحث کرده بود، جناب خواجه نصیر هم همان سیر را در پیش گرفت البتّه با این تفاوت که ابتدا بحثهای فلسفی را آورد بعد وارد بحثهای کلامی شد. ولی همان اصول پنجگانه اصول دین را بحث کرده است. بعد شاگردان خواجه نصیر همین راه را ادامه دادند مثل علّامهی حلّی؛ از اهل سنّت هم همین راه را ادامه دادند امّا طبیعتاً با نقدهایی که به فلسفه داشتند.
شرحهای اهل سنّت بر کتاب تجرید العقاید
یکی از بهترین شرحهای اهل سنّت بر کتاب تجرید الاعقاید کتاب شرح قوشچی است. ما إنشاءالله شاید در آیندهی نزدیکی یک کاری را هفت، هشت سال پیش انجام داده بودم و تمام شده بود چاپ بشود، چاپ آن به تأخیر افتاد. آمدیم یک شرحهی تجریدی کار کردیم. یعنی گفتیم هر عبارت خواجه: شرح علّامه و شرح قوشچی. یک کار تقریبی است. یعنی هر کسی بخواند آن موقع عظمت علّامه را میفهمد که چقدر قوی این اثر را شرح زده است امّا قوشچی هم شرح نسبتاً جامعی است و شرح خوبی نسبت به تجرید است و همین راه ادامه پیدا کرد.
دو جریان اهل سنّت در مقابل مباحث کلامی علّامه و خواجه نصیر
جناب خواجه نصیر و علّامهی حلّی کاری کردند که مباحث کلامی با یک قوّتی پیش برود به همین خاطر دو جریان اهل سنّت -در قرن هفتم یعنی در همان زمان خواجه نصیر و بعد قرن هشتم، نهم و بعد دو جریان اهل- آمدند و در مقابل این جریان کلامی خواجه نصیر وارد شدند. یکی ابن تیمیه بود که ابن تیمیه آمد با همان روش ظاهرگرایی و روش حدیثی خود به نقد شیعه و عقاید شیعه پرداخت و کتاب نوشت، کتابهای متعدّد نوشت؛ هم در نقد علّامهی حلّی و هم خلاصه خود او کتاب مستقل نوشت و شیعه را نقد کرد، در شام، در دمشق فعلی. یک گروه دیگر از اهل سنّت که اشعری مسلک بودند آنها هم کتابهای کلامی نوشتند و طبیعتاً سعی کردند از عقاید خود دفاع بکنند و به نقد شیعه بپردازند مثل مثلاً قاضی عضد الّدین ایجی و شارح آن میر سیّد شریف جرجانی در شرح المواقف. مواقف برای قاضی عضد الّدین ایجی است، شرح آن هم برای میر سیّد شریف جرجانی است یا تفتازانی که کتاب مقاصد و شرح مقاصد را نوشت.
پدید آمدن فرقهی وهابیّت در عربستان و شبیه به آن در هندوستان
این همینطور ادامه پیدا کرد تا ما شاهد یک تحوّل جدیدی هستیم در قرن یازدهم قمری وهابیت در عربستان شکل گرفت. شبیه به وهابیّت در شبه قاره، یعنی در هندوستان شکل گرفت. در هندوستان شخصی به نام شاه ولی الله دهلوی بود، در عربستان هم که محمّد بن عبدالوهاب. این دو شروع کردند علیه تشیّع و اعتقادات شیعه مخصوصاً بحث امامت تبلیغ کردند.
نوشتن کتاب تحفهی اثنی عشری در نقد شیعه توسّط عبد العزیز دهلوی
شاه ولی الله دهلوی پسری داشت به نام شاه عبدالعزیز دهلوی در هندوستان. حالا به اینها شاه میگفتند چون اینها صوفی مسلک هم بودند، یعنی به لحاظ کلامی اشعری مسلک بودند، به لحاظ سلوکی صوفی بودند، گرایشهای تصوّف داشتند و خوب البتّه به لحاظ فقهی هم عمدتاً اینها گرایشهای حنفی داشتند. در عربستان گرایشهای حنبلی داشتند، در شبه قاره گرایشهای حنفی.
شاه عبدالعزیز دهلوی آمد در آن اوج درگیری با انگلیس که همه باید علیه انگلیسی متحّد میشدند، بجنگند این آقا آمد یک کار خطایی کرد و یک کتابی در نقد شیعه به نام تحفهی اثنی عشریّه نوشت، ۱۲ باب است.
نوشتن کتابی در ردّ تحفهی اثنی عشریّه توسّط میرزا محمّد دهلوی
در همان زمان یک عالم شیعی در دهلی هندوستان زندگی میکرد، به نام میرزا محمّد دهلوی سبزواری، اصالتاً اهل سبزوار بوده است. ایشان فیلسوف بوده است، ادیب بوده است، فقیه بوده است، طبیب بوده است یک آدم عجیبی. معروف به شهید رابع. در دهلی هم دفن است. این میرزا محمّد دهلوی چون طبیب بوده است، او را برای طبابت جاهای مختلف دعوت میکردند، یک افراد نفوذی در مجموعهی شاه عبد العزیز دهلوی داشته است؛ به او خبر میدهند شاه عبدالعزیز دهلوی شروع به نوشتن یک کتابی در نقد شیعه کرده است. این شخص هر بخشی که شاه عبد العزیز دهلوی مینوشت استنساخ میکرد میداد به میرزا محمّد دهلوی. میرزا محمّد دهلوی جواب میداد. لذا وقتی که تحفهی اثنی عشریّه شاه عبد العزیز دهلوی تمام شد، میرزا محمّد دهلوی کتاب نزههی اثنی عشریّه او در ۱۲ جلد تمام شد. یک نقد جامع انجام داد که متأسّفانه این کتاب هنوز چاپ نشده است.
سفارش در مورد تصحیح و تحقیق کتاب نزهه اثنی عشریّه
خطّی آن موجود است، حالا این کتاب هم گم شده بود و البتّه بزرگانی بعد از میرزا محمّد دهلوی از این کتاب استفاده کردند، عرض خواهم کرد ولی بعد نسخهی اصلی کتاب گم میشود و بعد با یک معجزهای این کتاب پیدا میشود که دیگر حالا عرض نمیکنم و الآن نسخهی خطّی از این کتاب در آستان قدس رضوی موجود است. حالا إنشاءالله دوستان عالم کلامی که شدید این کتاب را تصحیح بکنید، تحقیق بکنید چاپ بشود.
به شهادت رسیدن میرزا محمّد دهلوی
خبر به مجموعهی مریدان شاه عبد العزیز دهلوی میرسد و میرزا محمّد دهلوی را به شهادت میرساندند، او را مسموم میکنند و به شهادت میرسانند الآن مزار او در دهلی است. خوب از این کارها انجام میشد چون قبل از ایشان مرحوم قاضی سیّد نور الله شوشتری که کتاب احقاق الحق را در امامت دارد که بسیار کتاب ارزندهای است، ایشان را در آگرای هندوستان شهید کرده بودند، همان شهری که تاج محل است. این کتاب تحفهی اثنی عشری خیلی شهرت پیدا کرد.
نقد میر حامد حسین در عبقات الانوار بر کتاب تحفهی اثنی عشریّه
البتّه این کتاب هم از فضل خود شاه عبد العزیز دهلوی نبود، از یک عالم اهل سنّتی که کتابی داشت از او سرقت علمی کرده بود، این کتاب را به نام خود تمام کرده بود ولی این در هندوستان به شهرت رسید، چون فارسی هم نوشته بود به چند زبان ترجمه شد. میرزا محمّد دهلوی نقد کرد، خیلی از افراد دیگری نقد کردند یکی از نقدهای بسیار مهم که دهان همهی این معاندین را بست کاری بود که علّامه میرحامد حسین مرحوم صاحب عبقات انجام داد. به هر حال میرحامد حسین عبقات الانوار را نوشت.
عبقات الانوار نقد باب امامت کتاب تحفهی اثنی عشریّه
عبقات الانوار نقد باب هفتم همین کتاب تحفهی اثنی عشریّه است. باب هفتم تحفهی اثنی عشریّه در بارهی امامت است. چون کلّ کتاب نقد شیعه است امّا باب هفتم آن از ۱۲ باب، در نقد امامت شیعه است. روی هم ۲۰ صفحه بیشتر نیست. مرحوم علّامه میر حامد حسین ۲۰ سال نشست عبقات را نوشت که اگر الآن عبقات چاپ بشود میدانید این کتاب هم کامل چاپ نشده است مثلاً حدیث غدیر آن را امام (رضوان الله تعالی علیه) تصحیح کرد و چاپ کرد. چند جلد آن چاپ شده است، اگر کامل بخواهد چاپ بشود -که الآن چندین مؤسّسه مشغول تصحیح و کار شدند هنوز نتوانستند آن را تمام بکنند به تنهایی این کتاب را نوشت- شاید ۷۰، ۸۰ جلد بشود. مزار ایشان در لکنو است، آدم عجیبی بوده است.
زحمات زیاد میر حامد حسین برای نوشتن کتاب عبقات الانوار
مرحوم علّامه میر حامد حسین ۲۰ سال کتاب عبقات را نوشت. یک چند سال هم در حال کسالت بوده است این را نوشته است. یعنی فلج شده بوده است و دراز میکشیده است نمیتوانسته است بنشیند. سینه خیز میرفته است، کتابهای خود را برمیداشته است. بعد آن کتابهای بزرگ آن زمان را روی سینهی خود را میگذاشته است و همینطور دراز کشیده مطالعه میکرده است بعد کتاب را زمین میگذاشته است، دست او هم ضعیف بوده است از کمر به پایین فلج دفتر خود را برمیداشته است با دست راست مینوشته است، خسته میشده با دست چپ مینوشته است. من یک نامهای از ایشان در دهلی دیدم -چون مجموعه نامههای ایشان دارد اگر چاپ بشود شش، هفت جلد است- در یکی از این نامهها به یکی از دوستان خود در ایران نامه مینویسد که من اینجا خیلی با مشکلات مواجه هستم، خلاصه با سختی دارم عبقات را مینویسم. دوستش به او میگوید: خوب کتاب را به دولت ناصری تقدیم بکن. دولت ناصری به تو کمک میکند. ایشان میگوید: من این کتاب را به نیّت امیر المؤمنین دارم مینویسم به دولت ناصری تقدیم بکنم؟! در آن نامه میگوید: من یک روپیه پول ندارم به یک طلبه بدهم بگویم این کتابهای من را جا به جا بکن. اینها چطور کار میکردند!
ناچیز شمردن کتاب عبقات توسّط میر حامد حسین
آن وقت من یک نامهی دیگر از ایشان دیدم به یاد میآورم خیلی ناراحت میشوم. در آن نامه دارد میگوید که من نمیدانم فردای قیامت اگر محضر امیر المؤمنین رسیدم خجالت میکشم اگر حضرت بگوید: برای امامت چه کردی؟ چه جوابی بدهم. بعد از عبقات است. یعنی عبقات را نوشته است، این عبقات را هیچ چیزی نمیبیند. میگوید: اگر مقابل امیر المؤمنین از من سؤال بکند در مورد ولایت چه کردی؟ من جوابی ندارم بدهم.
تأثیر فروپاشی امپراتوری عثمانی بر سیر علم کلام
من داشتم سیر را عرض میکردم. خلاصه این مجاهدینی که نام آنها را بردم همینطور در حوزهی کلام و اینها بحثهایی را داشتند تا الآن که همین روند مانده است ولی از حدود صد سال پیش تقریباً در این یک قرن اخیر در ایران از زمان مشروطه، در هندوستان تقریباً با نفوذ انگلیسیها و در مصر هم خوب چون مخصوصاً در فروپاشی دولت عثمانی ۱۹۲۳، ۱۹۲۴ دولت عثمانی که فرو پاشید خوب دیگر دولت عثمانی عراق و عربستان و ترکیه و مصر و اینها همه در اختیاردولت عثمانی بود. اینها تقسیم شد، بعضی از قسمتها دست فرانسه، بعضی دست انگلیس. بین خود این مناطق دولت عثمانی را تقسیم کردند فقط همین ترکیهی فعلی ماند که یونان هم حمله کرده بود که بخشی از این را هم بگیرد که دیگر آتاتورک و روحانیون و اینها خیلی مبارزه کردند نتوانستند؛ یونان در این جنگ موفّق نشد ولی ترکیه دیگر کاملاً مستعمرهی غرب شد. در مصر، در ترکیه، در ایران در شبه قاره یعنی مناطق اسلامی نشین در این ۱۰۰، ۱۲۰، ۱۳۰ سال اخیر -حالا تفاوتی که بین کشورها وجود دارد- یک مباحث جدیدی کلامی مطرح شد که از همان زمان سر احمد خان هندی که مؤسّس دانشگاه علیگر هندوستان است در شهر علیگر یک دانشگاه بزرگی است دانشگاه علیگر معروف است سر احمد خان هندی این دانشگاه را تأسیس کرده است. ایشان همین اصطلاح کلام جدید را مطرح میکند. بعد البتّه کسانی مثل شبلی نعمانی آمدند کتاب با این عنوان نوشتند بعد آقای مطهّری (رضوان الله تعالی علیه) در دانشگاه تهران کلاسهای آزادی تحت عنوان کلام جدید داشت بعد که در این ۲۰، ۳۰ سال اخیر هم یک سری مسائل جدید کلامی مطرح شده است که حالا عرض میکنم.
علّت به وجود آمدن علم کلام جدید
به هر حال اصطلاح کلام جدید مطرح شد. حالا مگر چه اتّفاق جدیدی افتاده است که شد کلام جدید؟ در حدود صد سال پیش تا حدود ۳۰ سال پیش یعنی تقریباً در یک دورهی ۷۰ ساله -حالا یک مقدار کمتر یا بیشتر- عمدتاً شبهات جدیدی که نسبت به مسائل سنّتی کلامی مطرح میشد، این را میگفتند: کلام جدید. مثلاً فرض بکنید ما یک برهانی برای اثبات وجود خدا داشتیم به نام برهان مثلاً نظم یا برهان وجوب امکان میگفتند: هیوم یک اشکالی به این برهان گرفته است یا کانت یک اشکالی گرفته است آقایان میآمدند این اشکالات را جواب میدادند. اسم این اشکال و جوابها کلام جدید شد. لذا اگر مباحث شهید مطهّری (رضوان الله تعالی علیه) را که با عنوان کلام جدید در دانشگاه تهران به صورت آزاد تدریس میکرد -که الآن به عنوان کتاب توحید و نبوّت و معاد منتشر شده است- ملاحظه بفرمایید میبینید همان بحثهای کلام سنّتی را، همان کلام اسلامی متعارف را شبهات جدید آن را آقای مطهّری پاسخ میداد. حالا گاهی اوقات این شبهات از غرب بود، بعضی از شبهات از داخل بود. مثلاً فرض کنید آقای مهندس بازرگان یک بحثهایی داشت راه طی شده. آقای مطهّری به آن بحثها میپرداخت آنها را نقد میکرد که اصلاً نگاه شما به نبوّت نگاه درستی نیست. چون اینها گاهی اوقات از علوم جدید هم استفاده میکردند، یک تفسیر جدیدی از دین ارائه میکردند ولی عمدتاً شبهات و اشکالات از غرب آمده بود.
تأثیر الهیّات پروتستانها در ایجاد شبهه در ایران
امّا در این ۳۰ سال اخیر یک اتّفاق عجیبی افتاده است که با گذشته فرق دارد وآن این بود که تمام آنچه به نام الهیّات مدرن پروتستانها مطرح کرده بودند این یک دفعه آمد در کشور ما ترجمه شد، بومیسازی شد، با ادبیات بومی مطرح شد و یک انباری از شبهات ما را گرفتار کرد. اصلاً خیلی با زمان شیخ مفید و سیّد مرتضی شیخ طوسی (رضوان الله علیهم) یا تا خواجه نصیر و… فرق میکند؛
نبود منابع در علم کلام جدید نسبت به علم کلام سنّتی
در این مراحل سیر تاریخی خدمت شما عرض کردم گهگاهی یک شبهاتی مثلاً معتزله شبهات امامت را مطرح میکردند، سیّد مرتضی الشّافی مینوشت در نقد قاضی عبد الجبار معتزلی. شیخ طوسی تلخیص الشّافی مینوشت. یعنی حول و حوش همین مباحث بود. یک میراثی دست ما بود، یک مقدّمات و مبادی در اختیار داشتیم یعنی اگر هم مثلاً مرحوم میر حامد حسین -که قصّهی آن را نقل کردم- عبقات الانوار را نوشت، اینها منابع متعدّدی در دست داشتند. مثلاً مرحوم پدر ایشان به چندین باب از ابواب دوازدهگانهی شاه عبدالعزیز دهلوی را نقد مکتوب داشت. خوب از آثار پدر هم استفاده کرده بود. منابع و کتابخانهی عظیمی داشت که پسر علّامه میر حامد حسین سه کتابخانه از این را در لکنو راه انداخته است، از همین آثاری که از پدر جمع کرده است یا مثلاً علّامه امینی اگر کتاب الغدیر را نوشت، از برکت همین عبقات و کتابخانهی علّامه میر حامد حسین بود که آمد رفت هندوستان و از این منابع استفاه کرد امّا ما در این ۳۰ اخیر با یک شبهاتی مواجه شدیم که اوّلین بار بود ما آن را میشنیدیم، اصلاً چیزی در گذشته نداشتیم. نمیدانستیم که اینها چیست. امّا همهی آنها از پروتستانها آمده بود. من این را یک توضیح بدهم.
تقسیم مسیحیّت به سه شعبه و تفاوت آنها
مسیحیها چند تا فرقه هستند. سه فرقهی اصلی آنها این سه فرقه است. کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان. کاتولیکها یک رهبر دارند؛ تمام کلیسای کاتولیک در سراسر دنیا زیر نظر واتیکان و زیر نظر پاپ هستند. الآن پاپ فرانسیس قبل از آن بندیک شانزدهم بود، قبل از آن ژان پل دوم بود، پاپ همه کاره است. البتّه از کاردینالهایی مشورت میگیرد آن شخصیتهای مهمّ آن. بعد ایشان هر حکمی بدهد، دیگر همه تبعیّت میکنند. حالا جمعیت آنها هر چقدر که است همه تابع پاپ هستند. ارتدوکسها گروه، گروه هستند. مثلاً ارتدوکس روسیه یک رهبر دارند. ارتدوکس گرجستان یک رهبر دارند الیای دوم. ارتدوکس کجا… حالا باز به هر حال گروه گروه یک رهبری دارند. منتها تعداد جمعیت گروههای آنها متفاوت است. البتّه به نحوی هم همهی آنها یک طوری این جاثلیق رهبر ارتدوکس روسیه را به یک معنا قبول دارند. وقتی میرویم کلیسای آنها میبینیم، عکس الیای دوم را در کلیسای گرجستان زدند مثلاً عکس آن رهبر روسیه را هم گذاشتند، او را هم قبول دارند. گروههای دیگر هم هستند که قومیّت هستند مثل مثلاً مسیحیّت ارامنه هستند که دیگر به اینها کار ندارم.
علّت به وجود آمدن فرقهی پروتستانها
امّا یک گروه سومی که در رنسانس پدید آمد یعنی در قرن شانزدهم لوتر و کالوند نقدهایی به کاتولیک داشتند؛ لوتر نمیخواست که مذهب جدیدی شکل پیدا بکند، میخواست اصلاحاتی در کاتولیک اتّفاق بیفتد ولی این اتّفاق نیفتاد ولی این اصلاحات در کاتولیک اتّفاق نیفتاد، بلکه یک مذهب جدیدی به نام پروتستان شکل گرفت. پروتستاتیزم را لوتر ایجاد نکرد، لوتر زمینه را فراهم کرد که یک عدّهای بیایند و پروتستان را ایجاد بکنند. یعنی در واقع یک مذهبی که اصلاحات دینی در آن باشد.
تفاوت پروتستان با بقیهی فرقههای مسیحیّت
خوب فرق این با آن دوتای دیگر چیست؟ فرق ان این است که کلیسای پروتستان به تعداد کلیسا پروتستاتیزم وجود دارد. یعنی چه؟ یعنی هر کلیسایی که پروتستان است، آن کشیشی که است با ۱۰نفر، ۲۰ نفر، ۵۰ نفر، هزار نفر هر چقدر در آن کلیسا رفت و آمد دارند که مرید این کشیش هستند دیگر این کشیش زیر مجموعهی کشیش دیگری نیست. خود او همه کارهی آن کلیسا است. رهبر واحد ندارند البتّه اخیراً یک اتّحادیهی کلیسای پروتستان درست کردند ولی این اتّحادیه به این معنا نیست که یک رهبری داشته باشند. لذا اگر شنیدید که آن کشیش پروتستان در آمریکا توهین به قرآن کرد قرآن را (معاذ الله) آتش زد نباید بگویید مسیحیها این جسارت را به قرآن کردند، حتّی نباید بگویید پروتستانها آن کلیسای پروتستان این کار را کرد و لذا چون ما این را توجّه داشتیم همان موقع خوب ارتباطات خوبی با مسیحیها برقرار کردیم همهی مسیحیها از جمله اتّحادیهی پروتستانها کار او را محکوم کردند و در آمریکا تنها ماند هیچ کلیسای پروتستانی از او حمایت نکرد. خیلی ضایع شد.
ارتباط فرقهی پروتستانها با ایجاد علم کلام جدید
حالا ربط این با کلام جدید چیست؟ ربط آن این است ویژگی پروتستان در این است که هر تحوّل جدید و مدرنی که اتّفاق افتاد در فلسفههای مدرن، مثلاً فلسفهی کانت، فلسفهی هگل، فلسفهی… هر علم جدیدی پدید آمد مثل فیزیک نیوتن قبل از آن فیزیک گالیله، بعد از آن فیزیک لاپلاس، بعد از آن زیستشناسی داروین، بعد از آن فیزیک انیشتین، بعد فیزیک کوانتوم هر اتّفاقی در فلسفهی مدرن علم مدرن تکنولوژی مدرن و صنایع موتور و هوا و فضا و سایبری و هر چیزی مکاتب مدرن مثل لیبرالیزم، سوسیالیزم، مارکسیزم، فمینیزم، نازیسم، انواع و اقسام این ایسمهای اجتماعی که امروزه در جامعه مطرح میشود گرایشهای آنها مثل لیبرالیزم کلاسیک، نئولیبرالیزم، لیبرال دموکراسی و همچنین.
نوع تفکّرات نئولیبرالیزم
همین ترامپ جزء طرفداران نئو لیبرالیزم. اگر کسی این مکاتب را دقیق بداند آن وقت میفهمد ترامپ فردا شب چه چیزی میخواهد بگوید. کاملاً قابل پیشبینی است. من همین کار را که الآن ایشان دارد انجام میدهد و مثلاً این بخشی از بیمه را حذف کرد، بخشی از بودجهی سلامت را حذف کرد همهی اینها را پیشبینی میکردم و در مصاحبههای متعدّد گفته بودم. پیشبینی علم غیب نبود، اصلاً در این مکتب نئولیبرالیسم این است، نئولیبرالیسم ۹۵ درصد جامعه باید در خدمت پنج درصد جامعه باشند. ما اینها را مفصّل بحث کردیم برای دوستان یک گروهی که سالها است خدمت آنها هستیم فقه سیاسی میگوییم یک دوره ایدئولوژیهای سیاسی اجتماعی را برای آنها بحث کردیم، CD شده است. حالا طلبههایی که حالا إنشاءالله به رسائل مکاسب رسیدید یا به کفایه آن موقع خواستید گوش بدهید خوب است حالا اوّل طلبگی فعلاً همین درسهای مقدّمات را خوب باید بخوانید اینها یک دفعه ما در طلبههای «خُذ الغَایات و التُّرک المبادی» نداریم. این مبادی و مبانی خود را خوب باید قوی پیش بروید که بعد إنشاءالله بتوانید به این مکاتب هم جواب بدهید.
ویژگیهای مادرن فئولوژی
هر چیز جدیدی در غرب اتّفاق افتاد از فلسفهی جدید، از علم جدید، از مکاتب جدید، از تکنولوژی جدید پروتستان دین را با این چیزهای جدید تفسیر جدید میکردند. یعنی دین تابع این دستاوردهای جدید مدرنیته میشد. اسم این شد مادرن فئولوژی. یعنی الهیّات مدرن که در جامعهی ما به آن کلام جدید میگویند. الهیّات مدرن عبارت بود: از مباحث الهیّاتی کلامی خدا و پیغمبر و معاد و این چیزها که متأثّر از دنیای مدرن است. متأثّر از علم مدرن. مثلاً داروین میآمده است میگفته که: ترانسفورمیسم تحوّل انواع و تکامل و فلان که نسل انسانها از مثلاً بوزینه بوده است. حالا نسل خود او از هر کجا است ما کار نداریم، ما نیستیم نسل ما از حضرت آدم ابو البشر است. حالا او این حرفها را میزد این پروتستانها میگفتند: ما بیاییم یک الهیّاتی براساس این داشته باشیم. مباحث کلامی را… مثلاً برهان نظم را براساس همین حرف داروین تنظیم بکنیم و الی آخر.
مورد قبول نبودن کلام جدید برای پروتستانها
این اتّفاق در غرب افتاد. از چه زمانی هم شروع شد؟ دقیقاً از قرن شانزدهم این راه ادامه پیدا کرد ولی اصطلاح الهیّات مدرن اصطلاحی است که قرن نوزدهم مطرح شد. لذا تمام این کسانی که در غرب کلام جدید دارند مثل مثلاً بحثهای جدید کلامی دارند مثل دکارت، مثل کانت، مثل هگل، مثل جان هیگ، مثل شلایماخر، مثل آلستون، همهی اینها بدون استثناء پروتستان هستند. یعنی کاتولیکها اصلاً کلام جدید را قبول ندارند. پروتستان که میدانید جمعیت پروتستانها از کاتولیکها خیلی خیلی کمتر است. یک دفعه این بحثها ترجمه شد در کشور ما، بعد حالا ما هم که از این بحثها بیگانه بودیم، پرولالیزم دینی چیست؟ آن وقت بعضی از این بحثها هم مبتنی بر یک علومی مثل هرمنونیک، هرمنونیک جزء کلام جدید نیست، خود آن یک علم دیگری است. اصلاً…
تهاجم علم کلام قدیم و جدید بر علیه تفکّرات تشیّع
حالا آن شبهات قدیم علیه امامت و علیه توحید و معاد و این اشکالاتی که بعضی از وهابیها علیه ما داشتند، اینکه ادامه داشت، اینکه سر جای خود مثل سابق بلکه شدیدتر. مثلاً در عربستان یک آقایی به نام فیصل نور معلوم بود که آدم دورویی هم است. نشسته است از منابع خود ما استفاده کرده است برای انکار امامت امیر المؤمنین (سلام الله علیه)، انکار امامت امام حسن تا امامت امام دوازدهمین (سلام الله علیه أجمعین) یک کتابی دارد به نام الامامه و النّص. کتاب قطوری است. ما همهی این کتاب را با حدود ۱۰، ۱۵ تا پایان نامه جواب دادیم. خیلی اشکالات متعدّد دارد، اصلاً احادیث ما را بعد برای اثبات ادّعای خود تقطیع کرده بود. وقتی این کتاب خود را منتشر کرد، این وهابیها این سلطان عربستان مبلغ کلانی به او هدیه داد. اینها هم ادامه داشت. ولی غیر از این، این بحثهای جدید مطرح شد. اسم آن کلام جدید شد.
کمک کردن میراث مبانی و حکمی و اصول فقه برای پاسخ به سکولاریزم
خوب الحمدلله ربّ العالمین به خاطر میراث غنیای که در اختیار حوزه بود عدّهای از فضلا و علمای حوزه نشستند و این مباحث جدید کلامی را جواب دادند. تحت عنوان کلام جدید مسائل جدید کلامی، فلسفهی دین، بحثهای… یعنی عناوین مختلف. کتابهای مختلف در نقد سکولاریزم، کتابهای مختلف در نقد پرولالیزم دینی، این بحثهایی که اصلاً اوّل آن وقتی که برخورد شد، معلوم نبود که چه چیزی میخواهند بگویند. چون اصلاً سابقهای نداشتیم. امّا میراث مبانی و حکمی به ما کمک کرد، هم فلسفه خیلی کمک کرد، هم اصول فقه خیلی کمک کرد. این حرفهایی که بعضیها میزنند، آیا اصول فقه نمیدانم فایده ندارد، زاید است، تورم پیدا کرده است فلان است، بهمان است من اینها را قبول ندارم.
نیاز به اصلاحات در آموزش
در اینکه روش آموزش یک اصلاحی باید صورت بگیرد یک بحث دیگری است ولی بنده معتقد هستم همهی مباحث اصولی نیاز است. بعضی در فقه،بعضی در تفسیر، بعضی در بحثهای کلامی یعنی اگر ما محضر حضرت استاد آیت الله العظمی وحید خراسانی و مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی اصول مفصّل و قوی نمیخواندیم قطعاً بدانید نمیتوانستیم مباحث هرمنوتیک را جواب بدهیم و اگر آنجا جواب داده نمیشد، بحثهای قرائتهای مختلف از دین و بحثهای پرولالیزم دینی و اینها جواب داده نمیشد. اصول فقه کمک کرد، میراث خیلی، میراث ارزشمندی است. این میراث کمک کرد که این مباحث مطرح بشود و جواب داده بشود.
لزوم ایجاد علم کلام اسلامی
بعد یک مطلبی به مخیّلهی بنده آمد که ما تا چه زمانی بگوییم کلام اسلامی کلام جدید. ما یک علمی به نام کلام اسلامی با ساختار جدیدی باید پیشنهاد بدهیم. تا زمان حاضر شیخنا الاستاد حضرت آیت الله العظمی سبحانی که کتاب الهیّات را در چهار جلد نوشته است، بسیار کتاب ارزشمندی است؛ یکی از بهترین کتابهای کلامی است با همان ساختار خواجه نصیر است با همان ساختار شیخ طوسی است. امّا طبیعتاً بعضی مباحث جدید دارد که در گذشته نبوده است به این نکته تنبّه حاصل شد که ما باید یک کلامی با یک ساختار جدیدی داشته باشیم.
بحث تبیین عقاید دینی از مهمترین مباحث کلام جدید
یعنی چند اتّفاق افتاد. یک اتّفاق این بود نگوییم علم کلام، فقط اثبات و دفاع، بگوییم: تبیین، اثبات و دفاع. چون از مهمترین مباحث کلام جدید بحث تبیین است. شما اگر کتاب امامت و رهبری شهید مطهّری (رضوان الله علیه) را ببینید عمدهی کاری که ایشان در این کتاب کرده است تبیین امامت شیعه را کرده است. امامت شیعه چیست؟ الإمامه ما هی؟ در گذشته یا امامت تعریف میشد نه تبیین تعریف میشود بعد اثبات. یا بدون تعریف امامت اثبات میشد مثل کار تجرید عقاید. آقای مطهّری آمده است تبیین کرده است، مؤلّفههای امامت چیست، عناصر امامت چیست. خیلی از مباحث کلام جدید از این سنخ هستند، تبیینی هستند. لذا ما آمدیم گفتیم علم کلام عبارت است: از تبیین، اثبات و دفاع از عقاید دینی. با چه روشی؟ با روش علی، تجربی. خوب این را که شیخ مفید هم فرموده بود. به نظر من روش تجربی را هم ما باید به کار ببریم. چون بعضی از شبهات با روش تجربی جواب داده میشود. معنای آن این نیست که خود ما کار تجربی انجام بدهیم، از دستاوردهای تجربی برای نقد و دفاع از اعتقادات دینی استفاده بکنیم.
وارد کردن دینشناسی در علم کلام در تعریف جدید
پس تعریف علم کلام تغییر کرد. تغییر یعنی تکامل پیدا کرد. روش علم کلام هم تکاملی پیدا کرد. ساختار علم کلام هم گفتیم باید تکامل بدهیم یعنی ما علاوه بر خداشناسی، نبوّت شناسی و امامت شناسی معاد شناسی ما باید دین شناسی را هم در علم کلام داشته باشیم. بحثهایی مثل انتظارات بشر از دین مثل پرولازیم دینی اینها باید در علم کلام بیاید. به نظر ما بحثهای تحت عنوان اسلامشناسی امّا مباحث کلامی خاصّی که در حوزهی اسلام… مثلاً فرض کنید منطق فهم اسلام چیست؟ این به نظر ما باید بیاید. همین ساختاری که در کلام نوین اسلامی آوردید، در کتاب کلام نوین اسلامی در سه جلد، یک ساختار جدیدی برای علم کلام است. بعد هر مسئلهی جدید کلامی هم گفتیم باید ذیلِ در جای خود بحث بشود. مثلاً فرض کنید یکی از شبهات جدید کلامی الآن این است آیا امامت با دموکراسی جمع میشود یا نه؟ خوب این دیگر باید برود ذیل امامت بحث بشود. آنجا که به تبیین امامت پرداخته میشود باید گفته بشود که امامت با دموکراسی جمع میشود یا نمیشود.
نیاز به تکمله در علوم حوزوی برای پاسخ به شبهات
عرض من چه بود؟ یک خلاصهای از سیر تاریخ علم کلام را من خدمت شما عرض کردم تا الآن که ما با مباحث جدید کلامی مواجه هستیم که حجم این مسائل جدید کلامی چند برابر مسائل کلام متعارف الآن است. حالا آیا ما با این علوم حوزوی میتوانیم در برابر این شبهات بایستیم؟ قطعاً این علوم حوزوی خیلی به ما کمک میکند. بدون شک. امّا خوب یک تکملههایی هم نیاز است. یعنی همین درسهای حوزوی و همین برنامهی حوزه را دوستان باید خیلی خوب، جدّی، جامع بخوانند، مطالعه بکنند، مباحثه بکنند. باید چند تا کار انجام بدهند که این مباحث کلامی شما کارآمد باشد. کارآمد باید یعنی چه؟ یعنی شبهات جدید را جواب بدهد، ما امروزه با جریانهای مختلفی هم مواجه هستیم. این علم کلام باید بتواند جواب بدهد و میتواند جواب بدهد.
علم کلام در مقابل معنویّتهای نوپدید
مثلاً جریانهای معنویّتگرا در کشور داریم. معنویّتهای نوپدید، مثلاً جریان اوسو، اکنکار، سای بابا، رام الله جریانهای مختلف معنویّتهای نو پدید هستند. اینها را از قضا علم کلام جواب میدهد. با مباحث عرفان اسلامی باید یک کاری ایجابی در جامعه انجام بشود که مردم گرایش به معنویّت و عرفان پیدا بکنند. امّا با مباحث کلامی میشود در مقابل اینها پرداخت. مثلاً خداشناسی که اینها معرّفی میکنند نقد بشود، اینها دینشناسی دارند نقد بشود. این کار کلام است پس این کلامی که بالندگی پیدا کرده است باید بتواند در مقابل این جریانهای مختلف مثل جریانهای معنویّتگرا یا مثلاً این فرقههای صوفیّه انحرافی که ما در کشور داریم با علم کلام میشود آنها را نقد کرد یا مثلاً فرض بکنید بعضی از این همین مکاتبی که همین الآن وجود دارد مکاتب اجتماعی اینها مبانی دارند، مباحث کلامی، کلامی که امروزی باشد میتواند به اینها پاسخ بدهد. حتّی اگر ما میخواهیم از اسلامی سازی علوم انسانی صحبت بکنیم، بخش مهمّی از اسلامی سازی علوم انسانی مبانی است. همین مبانی خداشناسی مبانی دینشناسی. این مبانی خداشناختی و دین شناختی دقیقاً مباحثی است که همین کلام امروزی میتواند پاسخگو باشد.
راه جامعه کردن علم کلام
خوب حالا چه کار بکنیم که این دانش را جامع داشته باشیم؟ ۱- همین علوم متعارف حوزه را باید خوب بخوانید. ادبیات عرب را خوب بخوانید، من توصیه میکنم به طلبههای مخصوصاً پایهی اوّل تا سوم که بیشتر با ادبیات محشور هستند حتماً مکالمهی عربی جدید را یعنی عربی محاورهای و متنی امروز را یاد بگیرند، خیلی اصطلاحات… اصلاً ساختار جملهها تغییر پیدا کرده است یعنی بتوانید کتابهایی که مصریها بنویسند، اینها را بخوانید. الآن یک عدّه از این نو اندیشانی که روشنفکران ما… روشنفکران ما همیشه از این جهان عرب تأثیر پذیرفتند، از این مصریها. یک زمانی از طنطاوی و المنار و امثال ذلک شیخ محمّد عبده تأثیر پذیرفتند، الآن از کسانی مثل مثلاً نصر ابو زید. مثل محمّد آرکون، مثل محمّد عابد جابری، مثل حسن حنفی اینها خیلی قوی هم نیستند من بعضی از اینها را دیدم، با آنها بحث هم کردم واقعاً قوی نیستند امّا اینها چون مباحث غربیها بیشتر استفاده کردند، یک اندیشههای خاصّی دارند و خوب الآن جای آن نیست من عرض بکنم. آن وقت روشنفکران ما از اینها تأثیر پذیرفتند. همین حرفی که این روشنفکران و این شبهاتی که مطرح میکنند در مورد قرآن، قرآن شعر است، قرآن (معاذ الله) رؤیا است، همین حرفها، حرفهایی است که نصر ابو زید دارد در همان کتابهای او هم وجود دارد من عین عبارتهای او را یادداشت کردم. ما باید بتوانیم این کتابهای عربی جدید را بخوانیم. لذا عربی محاورهای… محاورهای که میگویم منظور من همین محاوره ای علمی امروز است و الّا اگر بخواهید عربی مثلاً شعبی عراقی را هم یاد بگیرید خوب آن که دیگر خیلی… آن حالا یک وقت خواستید به عراق بروید ماندگار بشوید آنجا با محاورات مردم یاد میگیرید. یک چند جلسه درس آیت الله حکیم که بروید آیت الله سعید حکیم اینقدر عربی شعبی غلیظی صحبت میکند که آدم مدام باید دقّت بکند این چه چیزی میخواهد بگوید از مراجع فعلی نجف است. ولی این عربی محاورهای علمی را مقصود من است، این را إنشاءالله دوستان یاد بگیرند و بحثهای دیگری که همین فقه و اصول و مباحث کلامی و منطق و فلسفه را هم باید جدی گرفت.
کمک حکمت متعالیّه و اصول فقه برای پاسخ دادن به شبهات
همین فلسفه، همین فلسفهی اسلامی، همین حکمت متعالیّه. واقعاً حکمت متعالیّه و اصول فقه دو دانش هستند که بسیار کمک میکند که انسان بتواند در مقابل شبهات بایستد جواب بدهد. مرحوم علّامهی طباطبایی، مرحوم شهید مطهّری اگر در برابر مارکسیستها ایستادند چون تسلّط جامع نسبت به حکمت متعالیّه داشتند، چون دانش به آنها کمک کرد.البتّه خوب قدرت اجتهاد حکیمانهی خود آنها هم مهم بود. حالا بعضیها هستند ولی یک کتابی را میخوانند یک طوری میخوانند که بتوانند آن را درس بدهند امّا وقتی با یک مسئلهی جدیدی مواجه میشوند بعضیها هستند ۳۰، ۴۰ سال درس خارج میروند، یک فرع فقهی در مقابل آنها قرار میدهی نمیتوانند استنباط بکنند. چون روش اجتهاد را بلد نیستند.
لزوم یادگیری روش استنباط همزمان با یاد گرفتن آن دانش
من این را هم عرض بکنم هر دانشی را که فرا میگیرید روش استنباط آن دانش را هم یاد بگیرید. روش فلسفه کردن را و فلسفیدن را یاد بگیرد. روش اجتهاد و تفقّه را یاد بگیرند، روش خیلی مهم است. اینها خیلی مهم هستند البتّه اگر کسی بخواهد وارد منابع غربیها بشود، خوب قطعاً باید زبان انگلیسی هم بداند، حداقل بتواند متون را مطالعه بکند. چون این را به شما عرض بکنم ۹۸ درصد از ترجمههای موجود ارزش علمی ندارند. ترجمهها دقیق نیستند، فنّی نیستند. این هم خوب یک ابزاری است، ابزار کار است که کسی بخواهد در این حوزه کار بکند اینها را باید…
امتیازات حوزه
و امّا عرض آخر خود را هم بگویم یک امتیازاتی ما در حوزه داریم واقعاً باید خدا را شکر کرد. یعنی بنده را اگر مخیّر بکنند بین اینکه وقت خود را برای دانشگاه بگذارم یا حوزه قطعاً حوزه را انتخاب میکنم همین الآن هم همینطور است. با دوستان طلبه ما بیشتر مباحثه داریم و لذّت هم میبرم. یعنی خدا شاهد است وقتی یک مباحثهی طلبگی برای طلّاب دارم اصلاً نمیفهمم چه زمانی تمام میشود. ما یک درس سه شنبهها داریم در مباحث فقه سیاسی است، گاهی اوقات دو ساعت، دو ساعت و نیم طول میکشد. طلبههای ما الحمدلله با استعداد هستند، با هوش هستند این یک نعمتی است. یعنی من اوّل طلبگی به یاد دارم یک استادی داشتیم خدا ایشان را رحمت بکند این در مدرسه که ما درس میخواندیم، خیلی از این شل و کور و کچل و اینها زیاد بود. استادی داشتیم خدا او را رحمت بکند ما پیش ایشان بیشتر اصول خواندیم. یعنی فقه هم خواندیم بیشتر اصول. چون من سطح خود را کامل دزفول خوانده بودم. به او میگفتم استاد بگذار این بندهی خدا… مثلاً فرض کنید یک گلهی گوسفندی داشته است در روستاهای پشت کوه اطراف دزفول این گوسفندهای او مرده بودند، آمده بود گفته بود: ما میخواهیم آخوند بشویم. یک منبر برویم و اینها بتوانیم زندگی خود را اداره بکنیم. مخصوصاً اگر سیّد هم بود دیگر استاد ما میگفت اشکال ندارد همان اوّل کار یک عامهی مشکی روی سر او میگذاشت و یک احکام شرعی به او یاد مید اد چهار تا قاعدهی عربی به او یاد میداد حدیث و اینها که بروند در منازل روضه بخوانند یا قبرستان که میروند مثلاً… ما به این استاد خود اشکال میکردیم که چرا اینطور به اینها میدانی میدهی؟ دزفول ما محرم و صفر منازل خیلی روضههای نذری دارند گفت: تو میروی در این خانهها روضه بخوانی؟ تو که نمیروی. بگذار حداقل اینها بروند یک حدیث برای مردم بگویند. وقت برای اینها میگذاشت یک آموزشهایی میداد که بتوانند برای مردم یک حدیث بخوانند توضیح بدهد یک روضهای بخواند. یعنی ما در مدرسه مثلاً دو سه تا طلبهی جوان بودیم بقیه هم خوب همینها بودند. الآن شما هر مدرسهای میروید جوانهای باهوش مستعد خیلی از آنها دیپلم ریاضی، تجربی یک دانشگاه رفته رها کرده آمده است به حوزه، این واقعاً نعمتی است.
امتیاز شیوهی سنّتی حوزه در تدریس
درسها را هم به هر حال آن طلبهای که جدّی هستند خوب میخوانند، میفهمند اگر زمینهی تدریس برای آنها فراهم شود این شیوهی سنّتی حوزه خیلی عالی است که مثلاً طلبه پایهی سوم پایهی اوّل را هم درس میداد، پایهی پنجم پایهی دوم را درس میداد. به همین شکل در کنار تحصیل تدریس هم بکنند خیلی عالی است، اینها امتیازات حوزه است.
اهل نوشتن نبودن یک ضعف آشکار حوزه
ولی یک ضعفی ما در حوزه داریم و ضعف هم خیلی ضعف آشکار و مهمّی است و آن این است که اهل نوشتن نیستیم. مطالعه میکنیم تحقیق میکنیم کتاب میخوانیم به هر حال یک استادی که میآید درس خارج فقه و اصول تدریس میکند یا مثلاً فلسفه خوب هفت تا، هشت تا، ده تا، ۲۰ تا کتاب مطالعه میکند. یکی از این روشنفکرهایی که طلبه بوده است و بعد طلبگی را رها کرده است. میگفت: یک کسی دیگر دویست تا کتاب بخواند مجتهد است. خیلی آمدند گفتند: آقا این را جواب بده، گفتم: این را رها بکنید. در نهایت گفتم: این بندهی خدا مثل اینکه همان چند سال را هم خوب طلبگی درس نخوانده است. ما یک درس کفایه که درس میگویم با اینکه چهار، پنج دوره این کتاب را درس دادم ولی هر بار که درس میدهم نزدیک شاید ۳۰، ۴۰ کتاب در کنار هم است که مطالعه میکنم. یعنی چه با دویست جلد کتاب آدم مجتهد میشود کافی است؟! مگر میشود؟! این همه مسائل و مباحث پیچیده… و اساتید ما الحمدلله اساتید فاضل و قوی هستند کتاب میخوانند، منابع را میبینند امّا کار پژوهشی نمیکنند. یعنی کار تحقیقاتی که بنویسند و نوشته را عرضه بکنند. کم هستند حالا نمیگویم عرض بکنم خیلیها شما میبینید این برکاتی که از شیخ الاستاد حضرت آیت لله العظمی جوادی آملی، استاد حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، استاد حضرت آیت الله العظمی سبحانی این بزرگان خوب این همه آثار این همه برکات علّامه حسن زادهی آملی این همه آثار. بنده بارها و بارها میشد نوشتههای خود را در یک چیزی دربارهی اشارات مینوشتم من هر هفته خدمت حضرت آیت الله حسن زاده (حفظه الله) میرسیدم، میگفتم: آقا… وقت میگذاشت میخواند، سطح به سطح حاشیه میزد. به نیّت استفاده میرفتیم.
محبّت خاص آیت الله حسن زادهی آملی به شاگردان خود
البتّه خوب ایشان محبّت هم داشت گهگاهی برنجی چیزی هم مرحمت میکرد البتّه ما به نیّت برنج نمیرفتیم برنج شمال. این هم اخلاقیات این اساتید. دست بر سر بچّه طلبههایی مثل ما میکشیدند، محبّت میکردند. یک وقت ایشان ده کیلو برنج به ما داد، خدا ایشان را حفظ بکند هر کاری کردم این را بگیرم تا دم در… گفت: نه من تا دم در منزل باید بیاورم. دیگر وقتی خواستم خداحافظی بکنیم… گفت: حالا اگر سخت است بگویم… پسر خود را صدا زد… گفت: عبدالله نیست دیگر بعد ما این را بردیم حجره. ما آن موقع فیضیه حجره داشتیم. در فیضیه هم خود ما غذا درست میکردیم، صبحانه خبری نبود، نهار خبری نبود، شام خبری نبود. ما سه نفر تقسیم کار کرده بودیم، یکی از دوستان غذا درست میکرد یکی وسائل غذا و اینها خریداری میکرد من هم ظرف میشستم. ما هم ظرفها را آخر هفته جمع میکردیم میبردیم یک دفعه میشستیم. ولی منتظر بودیم تا هفتهی وحدت حوزه و دانشگاه برسد. چون وقتی هفتهی وحدت حوزه و دانشگاه میرسید یک چند نفر از این دانشجوها میآمدند مثلاً یکی دو روز حجرههای ما را میدیدند و میماندند، آن دو سه روز نهار به ما میدادند، چلو کباب من هنوز مزهی نوشابههای آن زیر زبان من است. نداشتیم از نوشابه خبری نبود. این ده کیلو برنج آیت الله حسن زاده آملی که معمولاً دیگر فرصت نداشتیم از درس که میآمدیم یک مقدار برنج میگذاشتیم دمی درست میکردیم یک سال و نیم این برنج تمام میشد، خدا شاهد است. این عنایت… خوب آثار علّامه حسن زاده را ببینید چقدر آثار پر برکت. امّا چند درصد حوزویان اهل نوشتن هستند؟
لزوم قلم به دست بودن طلبهها
لذا شبهات در فضای مجازی منتشر میشود یک نفر جواب میدهد، دو نفر جواب میدهند و این اتّفاق نمیافتد مگر اینکه از همین الآن بنویسید. یعنی ببینید الآن نه میبینم دست بعضی از دوستان قلم و کاغذ است یا از ابزار مدرن استفاده میکنند نکتههایی برمیدارند. قلم همین افراد دیگر به مرور زمان راه میافتد، مقاله مینویسند، کتاب مینویسند، آثار تحقیقاتی آنها منتشر میشود، به جامعه عرضه میشود. امّا اگر فقط درس بخوانید، مطالعه بکنید یا فقط یک چیزهای مختصر بنویسیم، امّا مقاله ننویسیم؛ یعنی همهی شما سالی یک مقاله الآن باید بنویسید. من جسارت میکنم محضر اساتید عزیزی که در جلسه هستند استادان هم همینطور یعنی اگر قرار باشد استادان ننویسند، طلبهها بنویسند خوب فایده ندارد. وقتی طلبه ببیند استاد او سالی دو مقاله مینویسد، خوب طلبه سالی یک مقاله را هم مینویسد. این ضعف حوزه است این را باید برطرف کرد با تمرین با ممارست دوستان راه میافتند و بعد منشأ برکاتی میشوید. بعد این آثار شما منتشر میشود چقدر آدمهایی که اصلاً شما را ندیدند، آثار شما را میخوانند. بعد میبینید بعضی آثار شما به زبانهای مختلف ترجمه بشود بدون اینکه خود شما خبر داشته باشید. آن طرف مرزها افرادی مطالعه میکنند، استفاده میکنند و چه بسا انحرافی را در یک منطقهای از بین ببرند به خاطر اثری که شما نوشتید. این ضعف را باید دوستان تلاش بکنند و برطرف بکنند.
توجّه به معنویّت و فضائل اخلاقی و تهجّد و توسّل
و إنشاءالله خوب در رأس همهی اینها خوب استفادهی معنویّت و فضائل اخلاقی و معنوی و تهجّد و دعا و توسّل و اینها است. اینها اگر نباشد علّامهی دهر بشوید بزرگترین عالم زمان بشوید امّا این علم با معنویّت و با اخلاق و با توسّل و با تهجّد با ارتباط با امام زمان (سلام الله علیه) نباشد چه ارزشی دارد؟ خوب این همه آدمهایی هستند در دانشگاهها فول پرفسور هم هستند ولی آدم حیفش میآید من بعضی از این دانشگاهیها را میشناسم، استاد تمام هم میشناسم که نماز شب آنها ترک نمیشود. استاد تمام میشناسم دانشگاه شریف صبح نماز جماعت را میرود مسجد نماز جماعت میخواند. ظهر هم در دانشگاه نماز جماعت دانشگاه شب هم مسجد محل. استاد تمام در رشتهی برق، رشتهی مخابرات. متعدّد میشناسم، نه یک نفر و دو نفر، محدود. با آنها در ارتباط هستیم. من با بعضی از انها در مسافرت بودم. آنها را دیدم مثلاً در قطار دیدم نصف شب بلند شده است دارد نماز شب میخواند. استاد تمام دانشگاه است، دیدم محضر امام رضا (علیه السّلام) میایستد به شدّت گریه میکند. اشک میریزد. مثل اینکه همین الآن حضرت نه مثل اینکه این را باور دارد حضرت مقابل او است. آن وقت طلبه بشویم، لباس امام زمان بپوشیم، نان امام زمان بخوریم هفتهای ده دقیقه با امام زمان حرف نزنیم؟! درد و دل نکنیم. مگر باور نداریم ولایت تکوینی دارند. مگر باور نداریم اصلاً مسیر زندگی ما را عوض میکنند. امّا وای به حال ما یک وقت آن بزرگواران ما را رها بکنند، بگویند: به دنبال کار خود بروید. دوست دارید اینطور بشوید؟ یعنی امام زمان شما بگوید که نمیخواهم تو را ببینم. تو چه وقت به من محل گذاشتی که حالا من به تو محل بگذارم. تو نان امام زمان را خوردی از امکانات امام زمان استفاده کردی، این همه امکانات برای دین چه کردی؟
نکوهش دینفروشی کردن طلبهها
عزیزان طلبه داریم گاهی اوقات سالها درس حوزه خوانده است بعد به او میگویی این شبهه را جواب بده. میگوید: با من قرارداد ببند اوّل صفحهای چقدر به من مید هی. غیرت دینی تو کجا است. بدترین مرض دینفروشی است. عمری آدم درس حوزه بخواند، عمامه هم روی سر خود بگذارد دین فروش بشود؟! آن وقت امام زمان (سلام الله علیه) به یک دهاتی بیسواد درس نخوانده محل بگذارد با یک عنایتی او را حافظ قرآن بکند، با یک عنایتی به او سلوک بدهد ما عمری در حوزه به هیچ کجا نرسیم. خوب است؟! ارزش دارد؟! همه چیز دست او است. به اذن الله. «وَ بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ» برکات آسمان به دست امام زمان به اذن الله دارد نازل میشود. آن وقت برکات معنوی و علمی و معرفتی نازل نشود، مگر میشود؟! ما یک چیز از اساتید خود، از بزرگواران یاد گرفتیم تجربه هم شده است و آن این است یک وسیلهای «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ»[۱] برای ارتباط با امام زمان (علیه السّلام) است. خیلی ارتباط محکم میکند یعنی اگر هم من -خود را عرض میکنم- آدم نشده باشم، رزق امام زمان را خوردم امّا نمک دان شکاندم و بی ادبی کردم غیرت دینی نداشتم، دغدغهی دین نداشتم دغدغهی نان و نشان و دنیا و این اسباب بازیها… بچّهها را دیدید با اسباب بازیها بازی میکنند، یک وقت کتاب اسباب بازی ما است، منبر اسباب بازی ما است. اینجا منبر بروم، نان و نشان آنجا… آن وسیلهای که با این همه بیادبی که بنده داشتم، توجّه حضرت ولیعصر را جلب میکند آن یک جمله است و آن توسّل به مادر ایشان حضرت زهرا است.
(روضهخوانی)
[۱]– سورهی مانده، آیه ۳۵٫
پاسخ دهید