روز شنبه مورخ ۲۹ تیر ماه ۱۳۹۸ حجت الاسلام کاشانی در برنامه زنده تلویزیونی «سمت خدا» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «آغاز امامت امیرالمؤمنین علیه السلام؛ جریانات و حوادث» با محوریت «شرایط روزهای پایانی رسول خدا صلی الله علیه و آله» در این جلسه به گفتگو پرداختند که مشروح این برنامه تقدیم حضورتان می گردد.
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، شنوندگان گرانقدرمان، آغازین روز هفتهی خوبی را برای همه شما آرزو میکنم. هفته گذشته اولین جلسه بود که با حضور حاج آقای کاشانی از جوار بارگان نورانی امام رضا در خدمت شما بودیم، امروز هم قرار است از مباحث ایشان استفاده کنیم. سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای کاشانی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان رادیو قرآن سلام میکنم.
شریعتی: بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: بسم الله الرحمن الرحیم، موضوعی که میخواهیم خدمت عزیزان مطرح کنیم از جهات مختلف اهمیت دارد. میخواهیم شرایط آغاز امامت امیرالمؤمنین و جریانات حاکم بر آن را گفتگو کنیم. چرا این زمان را انتخاب کردیم؟ خیلی از عزیزان که به من پیام میدهند میگویند: میخواهیم تاریخ اسلام بخوانیم، از کجا شروع کنیم؟ شاید در ذهنشان این باشد که اول از بعثت پیامبر(ص) شروع کنیم. یا مثلاً از کجای تاریخ شروع کنیم. میگویم از آغاز امامت امیرالمؤمنین، تعجب میکنند، میگویند: اینکه شروع تاریخ نیست، میگویم: شروع جریانهای تاریخی که به چشم آمده اینجاست. همه حوادث مهم صدر اسلام، اینجا سر دوراهی و سه راهی و چند راهی است. اینجا آغاز تاریخ اسلام است. اگر این نقطه خوب بحث شود و روشن شود، چه اتفاقاتی روزهای آخر افتاد که اینقدر رسول خدا نگران بود. چه اتفاقی افتاد که این همه بعد از زحمات مسلمین، فداکاریها و جهادهایی که کردند ناگهان دچار تفرقه شدند، اختلاف به وجود آمد و دچار خونریزی شدند و غمهای حضرت زهرا اتفاق افتاد یا اصلاً بعداً حوادثی مبتنی بر اینجا اتفاق افتاد که امیرالمؤمنین که اولین مسلمان بود و از همه بیشتر عبادت میکرد و زحمت کشیده بود، اگر همینطور میکشتند، آدم فقط غصهی مظلومیت قتلش و شهادتش را میخورد. اینکه گفتند: امیرالمؤمنین معاذ الله کافر شده یا نماز نمیخوانده، از کجا به وجود آمد؟ میخواهیم یک بحثی را گفتگو کنیم و بگوییم: چه اتفاقی افتاد که جهان اسلام رفت به سمتی که پنجاه سال از پیغمبر اکرم که گذشته بود پسر پیغمبر را در کربلا کشتند و حتی دفن نکردند و به اسم اینکه خوب کاری کردیم، قربتاً الی الله، حرم پیامبر را به اسارت بردند از کجا به وجود آمد؟ اگر دقیق بررسی شود، میبینیم اینجاست. یک مناسبت تاریخی هم دارد، ما در آستانهی غدیر هستیم، بعد از آن هم ماه محرم الحرام است. بحثی که کمتر گفته شده و شاید جاهایی برای عزیزان تازگی داشته باشد مطرح شود و این نقطهی عطف تاریخ اسلام، نقطه عطف حوادث، اگر کسی بخواهد تاریخ اسلام را مطالعه کند، اگر این مباحث را شروع نکند کتابهای تاریخی را نمیتواند تشخیص بدهد.
یک بحث جریان شناسانه هست. فرض کنید وارد مباحث که میشویم غرق در کتب میشویم و بعد میبینیم چه شد اینها اینقدر با هم اختلاف کردند، این همه روایت از کجا تشخیص بدهیم کدام درست و کدام غلط بود؟ چرا لحن آیات یک جایی تند و جایی طور دیگر است؟ اگر این فضا روشن نشود خیلی از آیات قرآن بستر نزولش معلوم نیست. از مهمترین حوادث صدر اسلام گرفته تا اینکه چه میشود پدیدهای مثل داعش به عنوان یک نوعی از اسلام بروز میکند و آرم منفورشان امضایی است که از رسول خدا رسیده است. نحوه نگارش محمد رسول الله، منصوب است که برای رسول خدا بوده است و پرچم اینها شده است. اینها پرچم دین بلند کردند و یک نوعی از اسلام معرفی کردند. اینها از کجا به وجود آمده است؟ حجاج کمتر مشرف میشوند. انشاءالله حج مقبول و سعی مشکور داشته باشند. آنجا میبینند که چقدر تذکر میدهند این شرک است، این بدعت است، این کار را نکنید و از این طرف نروید… توحید شما به هم نخورد و خودشان با اسرائیل تعامل صد در صدی دارند. این یک اسلام است و چه شد یک چنین اسلامی به وجود آمد؟ چه شد سبک زندگی ما به هم خورد؟ امروز مشکلاتی که داریم و اختلافاتی که در خانوادهها به وجود میآید، مشکلاتی که در بازار مسلمین هست، وقتی بررسی تاریخی کردیم دیدم تقریباً مشکلی نیست که اگر به عقب برگردیم آغازین نقطهاش همینجاست که میخواهیم بایستیم. یعنی یک نقطهی بسیار مهم اعتقادی و تاریخی است و گردنه اصلی مباحث است. چون حساسیت دارد خیلی بیانش مشکل است.
از طرف دیگر ما از مظلومیت اهلبیت زیاد گفتیم و شنیدیم، ولی اینکه خداوند در مورد پیغمبر یک جاهایی وارد دفاع شده، من میگفتم: چرا مثلاً بعضی از شبهات را قرآن شروع به پاسخ دادن کرده است؟ هر حرفی در مورد من بزنند الآن دفاع نمیکنم، چه وقت از خودم دفاع میکنم، وقتی روی افکار عمومی اثر گذاشته است. چطور در جامعه اسلامی بین مسلمانها بعضی اتهامات به پیغمبر اکرم خورده است؟ قرآن سعی کرده از ایشان دفاع کند، بعد دیدم پیغمبر میفرماید: مرا خیلی اذیت کرد، من خیلی اذیت شدم در راه هدایت مردم، بعد دیدم امیرالمؤمنین به حکومت که رسیدند ولعی دارند از پیغمبر اکرم دفاع کنند. وقتی دقیقتر میشویم میبینیم یک جبههای درون جامعه اسلامی توپخانهاش را سمت شخصیت پیغمبر برده است. اصلاً برای اینکه اصل را بزنند همه توان را بردند آنجا که با پیغمبر اکرم مواجهه کنند.
در قرآن کریم دیدند که بت پرستان به رسول خدا معاذ الله نسبت مجنون میدادند، آیات فراوانی از رسول خدا دفاع کرده که ایشان جن زده نیست، دیوانه نیست. اینها تعجبی نیست، دشمن جسارت کند و بهتان بزند، حرفی نیست. اما اینکه آیاتی هست که قرآن کریم به مسلمین رو میکنند و میفرمایند: اینها به پیغمبر جسارت میکنند. یعنی عدهای از کسانی که ظاهراً مسلمان هستند یا اینکه مسلمان شدند ولی هنوز تحلیل ندارند. تعبیر قرآن کریم این است که یک عده از شما گوشهایتان را به اینها دادید. یعنی حرفهای اینها روی شما اثر دارد. لذا قرآن کریم حرفهای منافقان را مطرح میکند و پاسخ میدهد. این اوج مظلومیت پیغمبر است و نشان میدهد چه شرایط عجیبی بود. الآن بین افراد مقدس جامعه ما یک مرجع تقلیدی، اصلاً چه کسی به خودش اجازه میدهد در مورد همسر او حرفی به زبان آورد؟ در جامعه و اواخر عمر شریف رسول خدا چه اتفاقی میافتد که در مورد یکی از همسران پیغمبر اکرم یک حرف شنیع یک نفر میزند، معاذ الله نسبت فحشاء میدهد. آیه ۱۱ سوره نور این را میگوید.
اگر میگویند: خدای نکرده فرض کنید یک نفر به من پیام بدهد، من اصلاً درصدد پاسخگویی برنمیآیم. چه وقت پاسخ میدهم؟ شایعه فراگیر شده باشد. چرا رسول خدا خودش دفاع نکرده و قرآن دفاع کرده است؟ برای اینکه اگر رسول خدا میخواست ورود کند و دفاع کند، آن جریان بی تحلیل یا بی بصیرت و منافق میگفتند: از همسرش دفاع میکند. یعنی ممکن بود نپذیرند و آیه نازل شد کسانی که به همسر پیغمبر بهتان زدند، بتپرستان نیستند، مسلمین هستند. عدهای از شما هستند و بعد یک عده حرفها را بردند و این طرف و آن طرف تکرار کردند. قرآن میفرماید: اگر بنا بر این باشد که اینطور نا روا حرف زده شود، به ناموس پیغمبر شما هم جسارت میشود. کار به جایی می رسد که قرآن باید بیاید از رسول خدا دفاع کند. جای دیگر حضرت حق میفرماید: اینها میآمدند بین شما حرفهایی میزدند و شماها باور میکردید. یعنی یک درگیری هست و یک جبههای درون جبهه اسلام پیدا شده و علتش این است که وقتی اسلام شروع کرد در اوج غربت بدون پول و نیروی نظامی آنچنانی و سرمایه آنچنانی با اینکه حضرت خدیجه(س) بودند ولی اینکه بگوییم: جمعی از ثروتمندان بودند، نبود. اسلام در اوج غربت شروع کرد، اوایل که اوج غربت بود، کتک خوری و شکنجه بود، کمتر پیش میآید کسی بخواهد نفوذ کند یا ادای مسلمین را دربیاورد و وارد شود. ولی وقتی اسلام حکومت تشکیل داد و قدرت شد، هرجا اسلام قویتر شود نفاق هم قویتر میشود. یعنی منافق و جریانی که وارد میشوند، وقتی اسلام قدرت نداشته باشد، اصلاً نیازی نمیبینند که ظاهرشان را حفظ کنند ولی وقتی قدرت هست، آنوقت اینها هم نفوذ میکنند. آیات قرآن را که نگاه میکنیم میبینیم در سورههای مختلف مخصوصاً جنگها این درگیری هست که رسماً نمیآیند در جنگها شرکت کنند یا از جنگها فرار میکنند. حتی پیغمبر اکرم اینها را صدا میزند. بعضی از اینها آدمهایی هستند که خوب تربیت نشدند و هنوز جان خودشان را به جان پیغمبر ترجیح میدهند اما بعضیها را قرآن میفرماید: اینها دنبال این بودند که یک بلایی سر شما بیاید و اگر شما شکست بخورید، خوشحال میشدند. اینها بعد از پیغمبر دنبال این هستند که رسول خدا را تخریب کنند. قرآن میفرماید: ای پیغمبر! اگر اینها ببینند یک نفر از این حزب اللهیها و مجاهدها به تو پول میدهد، سعی میکنند این را تخریب کنند. میگویند: کسی به این کمک نکند و این را در فقر نگه دارید و این را تخریب کنید. تمام همت جبهه کفر این است که آن وجود مقدس پیغمبر شکسته شود. پیغمبر را یک شخصیت عادی جلوه بدهند.
این اتفاق به صورت اینکه پیغمبر را از صورت یک انسان ملکوتی تبدیل کنند به شخصیتی که عصبانی شود و خشمگین شود مثل ماست و ممکن است تندی کند و از روی خشم باشد. بحث امروز ما یک جریانی است که امتداد دارد و شیعیان و غیر شیعیان میخواهند از رسول خدا دفاع کنند و یک جریانی مثل ابن تیمیه میایستد و میگوید: اگر کسی منکر این آیات شیطانی باشد او را مسلمان نمیدانم! دعوا وسط اسلام است. اینها میگویند: در مسائل دینی به پیامبر وحی میشود. خشمگین میشود ممکن است یک چیزی بگوید. بچه یتیمی آمده و میگوید: پیغمبر اکرم معاذ الله نفرینش کرده است. یعنی چهرهی پیامبر به یک آدم عادی تبدیل میشود. اگر این تفکر نحس جا بیافتد، آیهای از آیات قرآن میماند؟ هرجا «من یطع الله» داریم، پشت سرش رسول داریم. یعنی اطاعت خدا و رول با هم است. ما به واسطه پیغمبر اطاعت الهی میکنیم. هرجا گفته هرکس خدا را نافرمانی کند، جاودان در جهنم خواهد بود، پشت سرش آمده و رسوله. پیغمبری که هرچه میگوید: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» (حشر/۷) هرچه او دستور میدهد روی چشم بگذاریم، تبدیل شد به اینکه نه نگاه کنید الآن خشمگین است یا نه، این عملاً یعنی یک امامی، یک خطکشی لازم است که پیغمبر را چک کند که اینجا معاذ الله پیغمبر حجت است یا نه!؟ افرادی از غیر شیعیان هم با این تفکر مبارزه کردند. میخواهم بگویم این دو جریان، جریانی که میخواهد رسول خدا را عادی جلوه بدهد، جریانی که رسول خدا را معصوم میداند. این تقابل تشیع و تسنن نیست. شیعیان و عدهای یک طرف هستند، یک عده هم یک طرف هستند.
اینجا قریش یک حادثهای رخ داده، بزرگترین محدثان غیر شیعه مثل ناصرالدین البانی، در فضای علوم حدیث برادران غیر شیعه امروز جزء ستارگان درخشان معاصر هستند. میگوید: این روایت درست است. پسر عمرعاص عبدالله میگوید: هرچه پیغمبر مطلب میگفت، مینوشتم. سعی میکردم آنچه از رسول خدا صادر میشود را بنویسم. میخواستم اینها را حفظ کنم، رسول خدا اینجا چنین فرمودند، به همسایهشان چنین گفتند، در تشییع جنازه اینطور گفتند، در نماز این دعا را خواندند و بعد از نماز این دعا، مرحوم بهجت را همه نگاه میکردند که چه ذکری بعد از نماز میگویند. قریش گفتند: ننویس! چرا؟ گفتند: پیغمبر هم یک بشر است، خشمکین میشود، عصبانی میشود. شما اینها را منتشر کنی برای پیامبر بد میشود. پیغمبر را عادی کردند، میگوید: من هم گفتم دیگر نمینویسم. یعنی روی صحابی رسول خدا اثر گذاشت. یک روز پیغمبر را دیدم، حضرت دید من نمینویسم. فرمود: چه شده است؟ گفت: ببخشید تا به حال شما را اذیت میکردیم. حضرت فرمود: بنویس! به آن خدایی که جانم به دست اوست، با دستان مبارک به دهانش اشاره کرد و فرمود: از این دهان خارج نمیشود الا الحق. این برای سالهای قبل از روزهای پایانی عمر شریف رسول خداست.
چطور مردم میایستادند گوش میکردند و برایشان تعجبی بود و باور هم میکردند؟ قرآن باید از رسول خدا دفاع کند و یک عدهای از مؤمنان راسخ، اواخر عمر شریف رسول خدا یکی از اصحاب پیغمبر ابن عباس بود. اینکه ابن عباس صحابی برجسته و شاگرد فهیم و با سواد است، شیعه و سنی در این اختلاف ندارند. میگوید: بزرگترین مصیبت این روز اتفاق افتاد. رسول خدا فرمودند: کاغذی بیاورید من بنویسم. این در مهمترین منابع مسلمین ذکر شده است. استخوان کتف را بیاورید که من روی آن چیزی بنویسم. یک نامهای برای شما بنویسم که هرگز گمراه نشوید. در شرایط عادی اگر یک عالم برجستهای، یک آیت الله بهجت و یک علامه طباطبایی به ما میفرمود: یک چیزی به شما بگویم هرگز گمراه نشوید، عصمت نیاز ندارد، ما میدویدیم و روی چشم میگذاشتیم، خاتم الانبیاء، رحمه للعالمین این عبارت را میفرماید که بیایید و گمراه نشوید. در صحیح بخاری نرمترین عبارت این است که گفت: نیازی نیست، درد غلبه کرده و الآن حالش خوش نیست، معاذ الله! کتاب خدا هست. این یعنی یک نفر خودش را در جایگاه خطکشی و ممیزی گذاشت با اینکه پیامبر رد کرده بود، الآن بررسی کرد و گفت: نیازی نیست. من نیازی نمیبینم! بین اهل خانه اختلاف شد، یک عده مثل امیرالمؤمنین و ام سلمه گفتند: بگذارید حرف رسول الله را بشنویم. اینها گفتند: نیازی نیست. وقتی درگیری و جسارت شد، رسول خدا گفتند: بلند شوید بیرون بروید و شایسته نیست جلوی پیغمبر نزاع کنید. عجیب است که هنوز بعضی جریانها در بین مسلمین هستند که حق را به این آقایی میدهند که اجازه سخن گفتن به پیامبر را نداد. این خیلی عجیب است. آیا همه مسلمین یک صدا میگویند: این عمل اشتباه بود. ما نمیخواهیم بگوییم: از قبل برنامهریزی بود. این کار بدی بود یا خوب؟ میگویند: کار خوبی بود. پیغمبر مظلوم است، اگر با اهلبیتش بد عمل شد بخاطر این بود که اول شخصیت خودش را شکستند و حرمتش را شکستند. طبیعتاً وقتی حرمت پیامبر شکسته شود، حرمت دخترش هم راحت میشکنند. ما نمیخواهیم بگوییم پیغمبر اکرم دستان مبارکش را باز میکرد و به هوا پرواز میکرد! گرچه اینها چیزی نیست. میخواهیم بگوییم به پیغمبر وحی میشد. خداوند به او مدال «ما ینطق عن الهوی» داد. از هوای نفس سخن نمیگوید. «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى» (نجم/۴) هرچه بیان میکند وحی است. چرا بشر است و گرسنه میشود، روزه بگیرد گرسنه میشود. ممکن است دچار بیماری شود. از دست بدهد احساساتی میشود ولی جز حق عمل نمیکند. فرق رسول خدا با بقیه این است که معیار حق و معلم حق است.
بای من تأسف آورتر از اینکه یک نفر آن روز گفت: امروز درد بر او غلبه کرده، یا تعابیر زشتتر، امروز داریم افرادی که درون جامعه اسلامی هستند و میگوید: این اقا خوب کاری کرد! بعد این تفکر جلوتر آمد، دیدند با روایت پیغمبر اکرم چه کنیم که گاهی در مورد بعضی تند صحبت کردند؟ از این عجیبتر اینکه گفتند: چه کار میشود کرد اگر پیغمبر اکرم یک نفر را کوبیده است. چون رسول خدا برای اینکه فتنههای بعد از خودش را مدیریت کند در مورد بعضی جریانها و بعضی افراد سخنانی فرموده که به آن میپردازیم. هشدارهای عمومی و شخصی داده است. در مورد بعضی جریانات رسول خدا بیاناتی دارد، مثلاً برای اینکه منافق چه صفاتی دارد معیارهایی معرفی کرده و بعضی افراد هم خاص مشخص کرده است. در مورد بعضی افراد خاص صحبت کرده است. مثلاً فلانی حق اینکه روی منبر من بنشیند ندارد. برای بعضی افراد حضرت خاص کاری کردند که بعداً کسی نتواند بیاید سوء استفاده کند. آن جریان میخواهد از این استفاده کند، چه کند؟ اگر قرار باشد پیغمبر اکرم «ما آتاکُمُ الرَّسُول» باشد. هرچه دستور میدهد عمل کنید. «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُول» باشد، اطاعت کنید. کسی اختیار ندارد جاهایی که رسول خدا دستوری صادر میکند بیاید با او مخالفت کند. اینجا چطور با این مبارزه کنیم؟ گفتند: به شرطی که پیغمبر آن لحظه خشمگین یا خوشحال نباشد. بعد یک مثالی درست کردند و این حرف بعداً در کتب حدیثی بعضی فرق هم آمده است که روزی یک دختر یتیم رد میشد، یک حرفی زد و رسول خدا به او نگاه کرد، فرمود: انشاءالله عمرت دراز نشود. مادرش گفت: بچه من گریه میکند و میگوید: پدرم که مرده است. پیغمبر مرا نفرین کرد و مستجاب الدعوه است. حضرت لبخندی زدند و فرمودند: نه، من بشر هستم، بشر یک حرفهایی میزند، گاهی خشم دارد و گاهی خوشحال است!!! من گفتم: خدایا اگر کسی را نفرین کردم و فحشی دادم، چرا قرآن «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» (قلم/۴) خدای عظیم به پیغمبر میفرماید: خُلُق تو عظیم است. «وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً» (نساء/۱۱۳) فضل خدا به تو عظیم است. «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم» (آلعمران/۱۵۹) به رحمت الهی با مردم نرم برخورد کنید، اگر تو خشمگین بودی، اگر زود توبیخ میکردی، هرچه از دهانت درمیآمد میگفتی، از دور شما میرفتند. چرا قرآن باید از پیغمبر دفاع کند؟ واضح است که پیامبر باید همینجور باشد. معلم انبیاء است. این بسیار عجیب است که یک نفر ناروا سخنی بگوید، بعد خدا هم به حرفش گوش بدهد! چه خدا و رسول کوچکی است به نسبت خدا و رسولی که قرآن معرفی میکند. این عظمت فرو بریزد دیگر اسلامی باقی نمیماند.
اگر بنا بر این باشد که پیغمبر خشمگین شود و ناروا سخن بگوید، در قرآن شاید صد آیه در این رابطه برای پیغمبر آمده است. میدانید این را برای چه گفتند؟ اگر روزی کسی به حکومت رسید و ناروا به گوش سیلی زد و لگد به سینه کسی زد و ناروا پولی را غصب کرد و آدمی را کشت، بگویند: ما که آدم عادی هستیم حالا خشمگین شدیم، عذرخواهی میکنیم. یعنی برای اینکه راحت دیگران را بتوانند توجیه کنند، بعدها یزید بن معاویه معاذ الله امیرالمؤمنین جامعه اسلامی شد. چطور پشت این نماز میخواندند؟ باید یک اتفاقی بیافتد که مردم بگویند: او رسول خدا بود. یعنی یک جبههای همواره دنبال تخریب پیغمبر است، یکی توجیه کارهای خودشان است. یکی اینکه روح اسلام نابود میشود. همه عظمت یک دین به پیغمبر است. او پیغمبری است که همه چیز او الهی است و کسی است که مردم فوج فوج به سمتش میآیند، قلوب مردم به سمتش میآید و مردم میبینند امیرالمؤمنینی که در شجاعت مثل ندارد، در جنگها به او پناه میبردیم، به امیرالمؤمنین گفتند: خیلی عبادت داشت، فرمود: رسول خدا را ندیدید. اینها را در نهجالبلاغه میخواندم که چرا امیرالمؤمنین اینقدر از پیامبر دفاع میکند؟ دیدم پیغمبر بیش از همه تخریب کردند. اگر بعدها امیرالمؤمنین را تخریب کردند به جهت این است که برادر پیغمبر اکرم هست.
یک جریانی در جامعه اسلامی از این جبههها دنبال تخریب بود و یک جریانی که رأسشان اهلبیت هستند تلاش گسترده برای اینکه پیغمبر ویژه است. سیدالشهداء در کربلاء هرجا فرصت میکنند، میفرمایند: ای مردم من پسر پیغمبر هستم. جزء من پسر پیغمبری در این عالم نیست. چرا؟ من اگر چیزی دارم از او دارم. یک جریان در رأسشان اهلبیت رسول خدا تلاش میکنند پیغمبر را اعاده حیثیت کنند و مردم را به قرآن ارجاع بدهند و بگویند: این حرفها نمیخواند. عجیب است یک جبههای درون جهان اسلام دنبال این هستند که اسلام شکست بخورد. قرآن میفرماید: بر تو منت میگذارند که اسلام آوردند! اینها چه کسانی بودند که منت میگذارند؟ در بیابان ماشین من خراب شده، راه را گم کردم و نمیدانم کجا بروم. شما آمدی راه را به من نشان میدهی. من شاید بگویم: اینکه من از این مسیر رفتم حواست را جمع کن، من باید از شما تشکر کنم. در مورد این موضوع و سر منشاء همه حوادث صدر اسلام گفتگو خواهیم کرد.
شریعتی: در سحرهای ماه رمضان یکوقتی صحبت کردیم، من عاشق این جملهی امیرالمؤمنین هستم که وقتی صحبت پیغمبر میشود، حضرت میفرماید: «أنا عبدٌ من عبید محمد» نکاتی که فرمودید یک الگویی است که میتواند در طول تاریخ منطبق شود و تازه خیلی از گرهها و معماها را باز میکند که چرا در طول تاریخ آن اتفاقها افتاد. این هفته قرار گذاشتیم در مورد شخصیت یکی از شعرای دوست داشتنی جناب دعبل صحبت کنیم. یک روایت نورانی از امام صادق هست که فرمودند: «مَنْ قَالَ فِینَا بَیْتَ شِعْرٍ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ» همیشه به شعرای جوان خوبمان میگویم، آنهایی که در وصف اهلبیت شعر میسرایند اگر یک بیت شعر برای اهلبیت گفتی، خدای متعال بیتی را برای شما در بهشت بنا میکند. امروز صفحه ۱۰۸ قرآن کریم، آیات ۶ تا ۹ سوره مبارکه مائده را تلاوت خواهیم کرد.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ «۶» وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ مِیثاقَهُ الَّذِی واثَقَکُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ «۷» یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ «۸» وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ»
ترجمه آیات: اى کسانى که ایمان آوردهاید! هرگاه به نماز برخاستید، پس صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و قسمتى از سر و پاهایتان را تا برآمدگى روى پا مسح کنید و اگر جُنُب بودید، خود را پاک کنید (و غسل نمایید)، و اگر بیمار یا در سفر بودید، یا یکى از شما از محلّ گودى (محل قضاى حاجت) آمده یا با زنان تماس گرفتید (و آمیزش جنسى کردید) و آبى (براى غسل یا وضو) نیافتید، با خاک پاک تیمّم کنید، پس (قسمتى از) صورت و دستانتان را از آن خاک (که بر دستانتان مانده) مسح کنید، خداوند نمىخواهد که شما را در تنگى قرار دهد؛ بلکه مىخواهد شما را پاک کند و نعمتش را بر شما کامل سازد، شاید شما شکرگزار باشید. و به یاد آورید نعمتى را که خداوند به شما عطا کرد و پیمانى را که بطور محکم با شما بست، آنگاه که گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم و از خداوند پروا کنید؛ زیرا خدا از درون سینهها آگاه است. اى کسانى که ایمان آوردهاید! همواره براى خدا با تمام وجود قیام کنید و به انصاف و عدالت گواهى دهید و هرگز دشمنى با قومى، شما را به بىعدالتى وادار نکند. به عدالت رفتار کنید که به تقوا نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که همانا خدا به آنچه انجام مىدهید آگاه است. خداوند به کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، وعدهى آمرزش و پاداشى بزرگ داده است.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای کاشانی: این صفحه از قرآن کریم بسیار نکته دارد، یک مورد را عرض میکنم. این آیه ۶ از سوره مائده که وضو و غسل و تیمم را آموزش میدهد جزء عمومیترین کارهای رسول خداست. یعنی مردم حداقل سالهای پایانی پنج نوبت نماز رسول خدا را دیدند. آب بوده حضرت رسول وضو گرفته و غسل فرموده است. آب نبود، سفر بود تیمم کرد. چه اتفاقی افتاد که بین مسلمین نه فقط شیعه و سنی، بین دیگر فرق هم اینقدر اختلاف شد. امروز تشهد نماز رسول خدا در غیر شیعیان چند مدل است. اینکه دستشان را در نماز بیاندازد، شیعیان یا مالکیها. یا دستشان را جلویشان بگیرند بالاتر از شکم، این اختلاف است. اصحاب پیغمبر همان چند سال ابتدایی گریه میکردند که چرا اینطور شد و معالم اسلام یکی یکی نشانههایش از بین میرود؟ چه جریانی کمک کرد به اینکه واضحترین چیزها دچار اختلاف شد؟ یعنی اگر در حج بگوییم، مگر رسول خدا چند بار به حج تشریف بردند، اما نماز را هر روز میدیدند. وضو گرفتن و تیمم و نماز حضرت را میدیدند. چرا یکی از یاران خوب رسول خدا میگوید: اگر بخواهیم شبیه پیامبر نماز بخوانیم باید مخفیانه بخواهیم؟ چه جریانی نمیگذارد ما شبیه پیغمبر نماز بخوانیم و دچار اختلاف میشویم. این از وقایع عجیب است که همین آیه محل اختلاف است. مگر پیغمبر را ندیده بودیم، چرا اختلاف شد؟
آخر آیه ششم حضرت حق میفرماید: «ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ» خدا نمیخواهد بر شما سخت بگیرد، «وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ» خدا میخواهد شما را پاک کند. در آیهی تطهیر داریم «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (احزاب/۳۳) این دو آیه که اختصاص به اهلبیت دارد و آنجا برای عموم است، علامه طباطبایی در المیزان نکتهای را فرموده که اگر عزیزان مراجعه کنند کامشان شیرین خواهد شد.
شعرای اهلبیت خیلی مورد عنایت اهلبیت هستند. در بین یاران ائمه، دیدم که ائمه با یارانشان گونهگون رفتار میکنند. با بعضی سختگیر هستند چون خیلی توقع دارند او حواسش به احکام و عقایدش باشد. کوچکترین خطایی هم بکند صدا میکنند و تذکر میدهند، چون جایگاهش قرار است امام یک منطقه شود. عالم یک منطقه و معلم یک عدهای از اصحاب شود. بعضی هستند آن کارکرد را ندارند ولی اینها قدرت رسانهای دارند. اینها بعضی ممکن است در زندگی خودشان اشکالاتی داشته باشند، مثل زراره و محمد بن مسلم که خیلی ویژه هستند نباشند و در زندگی شخصیشان خطاهایی هم داشته باشند. نزدیک هشتاد درصد دیوان جناب دعبل را اگر نگاه کنید باورتان نمیشود شاعر اهلبیت این شعرها را گفته باشد. امام رضا(ع) لباسی که بارها با آن نماز خوانده بودند را به دعبل میدهند، دعبل هم آستینش را میکند و میگوید: در قبرم میگذارم و باقی را در قم سی هزار سکه میفروشد. آنها هم لباس را میخرند. چرا؟ چون دعبل کاری میتواند بکند که زراره و أبان بن تغلب نمیتواند بکند. اینکه امامان ما در شرایطی که خفقان است، رسانهای ترین چیز در آن روز شعر است و یک بیت شعر ممکن است هر روز گفته شود. دعبل رسانهی اهلبیت میشود. در موضوع عمل گناه، اهلبیت نسبت به عمل گناه تند برخورد میکنند اما روی گنهکار خط نمیکشند. نگاه میکنند این در کدام جبهه قرار دارد. به امام حسین گفتند: چرا اینقدر به فرزدق پول میدهی؟ او شرابخوار است. حضرت میفرماید: روزی او کاری خواهد کرد که میبینید. بعداً با حضرت کربلا نیامد ولی روزی در مورد امام سجاد، او به دفاع کردن از حضرت پرداخت.
دعبل در زندگی شخصیاش ممکن است یک آدم برجستهای نبود اما در جبهه حق آنجایی که میبیند خلیفه عباسی تبخترش کاری کرده که همه را به زانو دربیاورد، میگوید: آنطور که دیدیم در اصحاب کهف که هفت نفر بودند، هشتمی سگ اصحاب کهف بود و تو هم هشتمی بنی عباس هستی. با این تفاوت که آن سگ گناه نکرده بود و تو گناهکار هم هستی. کاری کرد که هرجا خلیفه عباسی وارد میشد، میگفتند: سگ بنی عباس آمد. یعنی تمام چهره رسانهای دشمن اهلبیت را دعبل نابود کرد. همین باعث شد تا آخر عمرش فراری شد. در جبهه حق ایستاد و امام دید درست است بعضی نقاط کوچک هست و با مالک اشتر قابل مقایسه نیست اما جایی میتواند یک عبارتی از حق بگوید، جناب زهیر در کربلا وقتی دید دشمن به سیدالشهداء جسارت میکند، شأن سیدالشهاء نیست بعضی از سخنان را به زبان بیاورد. زهیر سینه سپر میکند و دفاع میکند و این در تاریخ ثبت میشود. جلوی سی هزار نفر زهیر نترسید و از مظلومیت دفاع کرد. دعبل فراوان از این عبارات دارد و اینقدر مشهور است که مأمون میگفت: در بین خزاعه شاعر غیر از دعبل کیست؟ چند نفر دست بالا کردند و گفت: نه، متأسفانه دعبال رقیب ندارد. مدحهایی که برای اهلبیت دارد و روضههایی که برای سیدالشهداء خوانده، سالهای سال با « أ فاطم لو خلت الحسین مجدلا» شیعه با آن گریه کرده است. یعنی کسی که ۱۲۰۰ سال است هنوز در مجالس اهلبیت اسمش هست و زبانش در مدح اهلبیت و روضه سیدالشهداء و در تخریب شخصیت خود ساخته فرعونها کار کرد و بابت این هم هزینه داده است. لذا خیلی مورد عنایت اهلبیت است. امیدواریم ما هم مورد توجهاش باشیم و ما را هم دعا کند.
شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای کاشانی: هروقت که به مدینه مشرف شدم و غربت رسول خدا را مشاهده میکردم، خیلی دلم میخواست اللهم عجل لولیک الفرج بگویم. انشاءالله خداوند فرج امام زمان ما را که فرج و گشایش در دین و دنیای ما هست را در زمان ما مقدر کند.
شریعتی: تو نوح نوحی اما قصهات شور دگر دارد *** که در طوفان نامت کشتی پیغمبران گم شد
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
پاسخ دهید