روز شنبه مورخ ۲۰ مهر ماه ۱۳۹۸ حجت الاسلام کاشانی در برنامه زنده تلویزیونی «سمت خدا» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «آغاز امامت امیرالمؤمنین علیه السلام؛ جریانات و حوادث» با محوریت «غربت اهل بیت علیهم السلام ـ اهل بیت علیهم السلام چه کسانی هستند؟» در این جلسه به گفتگو پرداختند که مشروح این برنامه تقدیم حضورتان می گردد.
برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام میکنم به بینندهها و شنوندههای خوب و گرانقدرمان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. حاج آقای کاشانی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای کاشانی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان رادیو قرآن سلام میکنم.
شریعتی: خیلیها مهیای زیارت شدند و رفتند، خیلیها عزم سفر دارند، انشاءالله همه ما همیشه زیر خیمه سیدالشهداء باشیم. تمام دلخوشی ما محبت به اهلبیت است.
یا رب نکند به زخمم آگاه کنی، این گمشده را دوباره گمراه کنی
افتادهام از پا نکند دستم را از دامن اهلبیت کوتاه کنی
امروز حاج آقای کاشانی از اهلبیت و فضایل آنها برای ما خواهند گفت. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: بحث ما آغازین روزهای امامت امیرالمؤمنین(ع) بعد از عروج ملکوتی رسول خدا بود. بعد از مباحثی که گذشت بحث فتوحات را مطرح کردیم و اهلبیت چه موضعی در مورد آن داشتند. یک بحث بسیار مهمی که اگر کسی در روایات نگاه کند، روایات شیعه و غیر شیعه تعجب میکند غربت اهلبیت است که مثلاً در یک کتاب روایی مورد اعتنا مسند احمد، فرزندان افراد برجسته را وقتی روایتشان را میبینیم، فرزند امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین، فرزند عباس عموی پیامبر، فرزند خلیفهی اول و فرزند خلیفهی دوم، اگر تعداد روایات را بگویم تعجب میکنید. از امام مجتبی در این کتاب فقط دوازده روایت آمده است. از امام حسین فقط هشت مورد ولی از عبدالله بن عباس ۱۷۱۰ روایت، و عبدالله بن عمر ۲۰۲۸، از عایشه ۲۴۰۲، در حالی که سیدالشهداء تا سال ۶۱ زنده بودند. امام حسن(ع) تا سال ۴۹ یا ۵۰ زنده بود. چه شد که اهلبیت از جامعه یک جورایی کنار گذاشته شدند، این بحث بسیار مهمی است. منتهی فکر کردم ممکن است عزیزان بگویند: اینکه موضوع و محور این بحث را میخواهی اهل بیت قرار بدهی، اهلبیت را اول بگو چه کسانی هستند تا بتوانیم در موردش گفتگو کنیم. اهلبیت چه کسانی هستند، همسران پیغمبر اکرم هستند. فامیلهای رسول خدا هستند. یک بحثی را میخواهیم مطرح کنیم که اهلبیت چه بزرگوارانی هستند.
بعضی اشتباهی فکر کردند شیعیان که معلوم است اهلبیت را پنج تن میدانند، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین و رسول خدا، فکر میکنند ما مثلاً لغت اهلبیت را معنایش را تغییر دادیم. لذا این بحث مبنایی و اعتقادی و تاریخی است. ما قبل از اینکه بگوییم رسول خدا راجع به اهل بیت و تعیین مصداقش چه فرمودند، در لغت اهلبیت یعنی چه؟ یعنی اهل خانه، مثلاً ما با هم در خیابان صحبت میکنیم و میگوییم: اهلبیت چطور هستند، منظورمان پنج تن نیست، منظور ما اهل خانه و همسر و فرزندان شما منظور است. ما منکر نیستیم که در لغت اهل و بیت معنایش مشخص است. یا حتی منکر نیستیم که در روایات و آیات گاهی به معنای لغوی استفاده شده است. قرآن کریم بر شما اهلبیت، این آیه به همسر حضرت ابراهیم گفته شده و ما منکر این معنا نیستیم که اهلبیت یک معنای لغوی عمومی دارد. یا حتی در روایات شیعه هم به این معنا هست. نه زن و بچه و فامیل نزدیک، در کتاب وسایل امام هست از گربه خانگی از امام پرسیدند، فرمود: «انها من اهلالبیت» یعنی شما اگر پرنده و گربه نگهداری میکنید، مثلاً در خانه گربهای دارید، در حیاط خود مرغ و خروس نگهداری میکنید. پس معنای اهلالبیت در معنای لغت و عرف معنایش مشخص است و ما هم منکر آن نیستیم. داریم که ما با مهمان چطور رفتار کنیم؟ مثلاً گفته شده مهمان تا سه روز پذیرایی خاص شود و بعد از دو روز یا سه روز دیگر از اهلبیت است. از اهلبیت است یعنی که مثل اهل خانه با او رفتار کنید. طبیعتاً یک نفر آمد خانه شما ماند، یک روزی هر وعده غذا جلویش نمیگذارد، میگوید: اهل خانه همان غذایی که در خانه میخورند، میخورند. دو سه روز اول پذیرایی مهمان است و باقیاش دیگر شما وظیفه نداری.
یا در فقه داریم که اگر یک نفر برای اهلبیتش بگوید: ثلث مالم را برای اهل بیت خودم وصیت میکنم. ثلث مالم را برای اهلبیت آقای شریعتی وصیت میکنم. معنای این معلوم است پنج تن نیست. میگویند: آقا بروید ببینید عرف آن منطقه که این حرف زده کیست. چطوری اهلبیت را معنی میکنند؟ پسرعمو جزء آن هست یا نه؟ عمو هست یا نه؟ دایی هست یا نه؟ پس در معنای لغت و عرف و قرآن و روایات اهلالبیت به معنای لغوی استفاده شده است و به صورت عمومی ما ممکن است سادات را به یک معنا اهل البیت بگوییم. به یک معنا که ممکن است بگوییم اینها فامیلهای رسول خدا هستند، محرم به رسول خدا هستند. فرزندان حضرت زهرا هستند، ما اصلاً منکر این نیستیم. چون بعضی که به ما اشکال میکنند فکر کردند ما معنای لغت را متوجه نمیشویم. نکته اینجاست که گاهی رسول خدا(ص) معنایی را که استفاده میشد برای بعضی امور خاص معنایش را یا محدود میکرد و برایش مصداق خاص مشخص میکرد یا توسعه میداد بزرگش میکرد. مثلاً در قرآن کریم داریم که برای شما موجودات دریایی حلال شده است. شما میتوانید صید برّ و بحر کنید. در دریا بروید صید کنید، به صورت کلی گفته شده است، در دریا بروید صید کنید، اگر ما باشیم و این آیه، شما هر جنبندهای که در آب است، از وال و نهنگ بگیرید تا پلانکتونها میگوییم میشود خورد. اگر ما باشیم اما معصوم میآید میگوید: نه، از بین اینها خرچنگ نداریم. هشت پا نداریم. پیغمبر اسلام میفرماید: از بین همه جنبندگان دریا ماهی فلس دار را محدود میکند.
یکی از جاهایی که محدود کرده لفظ صلاه است، در حالی که لفظ صلاه را اگر لغت ببینیم، زمانی که آیات نازل شده، یعنی مطلق دعا، هر دعایی، عبادت میشود و لفظش صلاه است. قرآن کریم در آیه ۳۵ سوره انفال میفرماید: حتی مشرکین، « وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکاءً وَ تَصْدِیَهً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ» بت پرستها عبادت و صلاتشان وقتی کنار خانه خدا میرفتند این بود که کف و سوت میکشیدند. قرآن لفظ صلاه به کار میبرد چون صلاه در زمان نزول آیات، اگر شما میرفتی با آن بت پرست، عزیزانی که آئین مسیحیت هستند، اینها میروند در کلیسا سرودی را همزمان با ملودی میخوانند. اگر به اینها بگویی، میگویند: این عبادت ما بود. یا مثلاً بت پرستها کنار خانه خدا کف و سوت میکشیدند. این صلاتشان است. چن صلاه یک معنای عمومی بود. اما بعد رسول خدا، قرآن به ما فرمود: «أقم الصلاه» یعنی برویم کف بزنیم، سوت بکشیم، مثل مسیحیها در کلیسا برویم یا همزمان یک همخوانی موزون کنیم، پیغمبر آمده این معنای عمومی و انواع دعا را خاص کرده به یک حالت مخصوص روی یک جهت مخصوص که باید رو به قبله باشد. با طهارت مخصوص، به نحوه مخصوص، با رکعات و حرکات مخصوص یعنی شما نمیتوانی رکوع و سجدهاش را جا به جا کنی. این صلاه یعنی نمازی که ما میخوانیم یک عبادت بود و یکی از مصداقهای آن صلاه بود، پیغمبر آمد معنای صلاه را همه مصادیقش را حذف کرد و فرمود: از این به بعد منظورم از صلاه این است «صلوا کما رأیتمونی أصلی» وقتی میگویم: «صلوا» نگویید هر عبادتی، اینجا کاری که میکنم، عین مرا انجام بدهید. نیت، قیام، تکبیر، حمد و سوره، لفظ همان لفظ است ولی کلی احکام بر آن بار میشود. مصادیق فراوانی داشت و همه را بیرون ریخت، از کل مصادیق دعا، انواع دعا کرد تا کف و سوت بت پرست و دعای موزون مسیحی و امثال مختلف این درونش میتواند باشد، یعنی بودایی میتواند جز صلاه حساب شود. همه را بیرون ریخت، این مصداق را صلاه میگویم. شیعه و سنی، مسلمان میگویند: پیغمبر مبین شریعت است، دو بار در قرآن آمده که شما مبین هستی، تبیین میکنی و در تبیین یکوقتی میگوییم: «صوم» یعنی روزه چگونه است، یکوقت از انواع معانی همه را میریزد و یکی را خاص میکند.
اهلبیت معنای لغوی گسترده است. زن و فرزند و پدر و مادر و بستگان، تا پسردایی و پسرعمو هم ممکن است اهل بیت محسوب شوند. رسول خدا(ص) شبیه ماجرای صلاه آمدند از انواع مصادیق برای اهلبیت النبی، اهل بیت رسول خدا که یکسری احکام خاص دارد، برای اینها آمدند یک معنای خاصی قرار دادند و پنج نفر مصداقش شدند و بقیه را بیرون کرد. ما شیعهها این کار را نکردیم. پیغمبر همانطور که معنای نماز را محدود کرد، دعا و صلاه، این هم این کار را کرد. یکوقتی میگوییم: آقا نمیدانیم پیغمبر این کار را کرده است، یکوقتی پیغمبر اکرم شاید هیچ موضوعی را اینقدر تکرار نکرده باشد، بعضی شش ماه و بعضی نه ماه، ده ماه، یازده ماه، ما در مدینه بودیم رسول خدا هر روز میرفت در خانه فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین و صدا میزد: «الصلاه الصلاه یا اهل البیت انما یرید الله لیذهب الرجس اهلالبیت و یطهرکم تطهیرا» این خانه اهلبیت هستند. یا نقل شد وقتی آیه نازل شد «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاهِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» (طه/۱۳۲) اهلت را به نماز دعوت کن و بر این کار مداومت داشته باش. این آیه در مورد من یعنی نسبت به خانوادهام، نسبت به رسول خدا دیدند میرود در خانه امیرالمؤمنین صدا میزند، نماز نماز ای اهلبیت، شما اهل بیتی هستید که خدا شما را تطهیر کرده است. اگر شش ماه نقل شده باشد، در این شش ماه فقط روزی یک بار پیغمبر فرموده باشد، میشود ۱۸۰ بار. این روایات غیر شیعه با سند صحیح هم دارد.
پس پیغمبر اکرم برای اینکه اهل بیت نبی را اشتباه نشود، فکر کنند منظورشان منظور لغوی است شبیه صلاه، معنایش را خاص کردند. حتی یک واقعهی مشهوری که شیعه و سنی فراوان نقل کردند، دیگران از علمای ما و بزرگانی از علمای اهل سنت تصریح کردند و در صحیح مسلم آمده که مثلاً در دوجا یکی در واقعه مباهله پیغمبر فرمود: اینها اهلبیت من هستند، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین تشریف بردند. یکی در ماجرایی به اسم حدیث کساء یا حدیث عباء که پیغمبر اکرم یکبار یا چند بار عبای سیاهی را داشتند، نشستند، یک کار نمادین کردند که اگر روایت لفظ باشد زود از ذهن میرود ولی در یک ترکیب و تصویر خاص کمتر از ذهن میرود که ماندگار شود. این یک کار خاص است که مثلاً رسول خدا بنشینند، فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین را کنار خود بنشانند و این عبا را روی خود بکشند. بعد بیانشان این است «اللهم هؤلاء اهل بیتی» این روایت برای ما شیعیان نیست، این روایت مورد اتفاق فرق اسلامی است و قبول دارند صحت سندش را، خدایا اینها اهلبیت من هستند. یکی از همسران مکرمه رسول خدا، جناب ام سلمه تشریف آوردند و این خیلی فضیلت است و بعد آیه نازل شد « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (احزاب/۳۳) خدا خواسته از شما رجس را ببرد و دفن کند و شما را تطهیر کند، این خیلی مقام بزرگی است و هرکسی دوست دارد این مقام را داشته باشد. آمدم عبا را بالا بزنم وارد شوم، رسول خدا فرمودند: «انک علی خیر» تو کارت خوب است و به سمت خیر هستی. ولی از اهلبیت به این معنای خاص، به معنای لغوی اهلبیت پیغمبر، همسران پیغمبر هستند. به معنای اصطلاحی نیستند. شما بروید یک گوشه بنشینی و با خدا حرف بزنی، به معنای لغت صلاه است ولی به معنای اصطلاح رسول خدا نماز و صلاه نیست. حضرت ام سلمه یا همسران دیگر پیغمبر اکرم جزء اهلبیت لغوی هستند ولی جزء اهلبیت اصلاحی نیستند.
از جهت دیگر نمیشود اهلبیت بعضی افراد باشند. چرا؟ چونکه مثلاً در آیه تطهیر طهارت اهلبیت مطرح است، به معنی که در کتب تفاسیر شیعی آمده است این است که خدا اینها را مطهر اعلام کرد، کسی که مطهر است، بعضی از افرادی که نامزد عضویت در این اهلبیت هستند، دچار گناهان و خطاهایی شدند، مفاد حدیث ثقلین هم خیلی مفصل است، من معنای عرفی ظاهری که میفرماید: من بعد از خودم، کتابم و عترتم، اهلبیتم را به جا میگذارم، تا وقتی به این دو تمسک کنید گمراه نمیشوید «أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» این قرآن و اهلبیت جدا نمیشوند، تا در حوض کوثر به من برسند. از هم جدا نمیشوند یعنی همواره با هم هستند. قرآن میفرماید: «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُن» (احزاب/۳۳) یکی از همسران پیغمبر این را عمل نمیکند، اینجا از هم جدا شدند. پس ایشان نمیتواند عضو اهلالبیت آیه تطهیر و حدیث و امثال اینها باشد، همسران نمیتوانند باشند هم از جهت اینکه رسول خدا، افراد را تعیین کرده، هم مشکلات دیگری که در مفاهیم دیگرمان به وجود میآید. طبیعتاً اینها حتی اگر توبه کرده باشند، یک مورد هم حتی اگر نقض شود، موارد بیش از این است.
نکته بعدی این است که ما بررسی کردیم آیا همسران مکرم رسول خدا یک کدامشان ادعا کردند که ما از اهلبیت پیغمبر هستیم؟ ما گزارشی نداریم که یکی از همسران پیغمبر بفرماید: ما از اهلبیت پیغمبر هستیم. حتی جناب ام سلمه آمد یک خاطرهای نقل کرد که ما نیستیم، من خواستم وارد شوم، پیغمبر فرمود: تو خوب هستی، ما قبلاً از عظمت ام سلمه عرض کردیم، ولی اهلبیت نیستیم. پس اولاً نمیتوانند باشند و آیه و روایت نمیگذارد بخاطر اینکه نقض شده است، خودشان ادعا ندارند، بلکه گفتند: نشد، نکته دیگر این است که ائمه ما همواره خودشان را «انا اهل بیت النبوه» وقتی به سیدالشهدا گفتند: با یزید بیعت کن، فرمود: در فتوح ابن حسن اینطور است «انا اهل بیت النبوه» یا فراوان داریم «نحن اهل البیت» ما اهلبیت پیامبر، ما خانوادهای هستیم که به کسی چیزی بدهیم پس نمیگیریم. یعنی پنج تن، ادعا فرمودند به درستی که ما از اهلبیت هستیم و دیگران نفرمودند ما از اهلبیت هستیم و ادعا نکردند. اینکه بگوییم اهلبیت پیغمبر چه کسانی هستند، حداقل در مورد همسران، بسیاری از اهل سنت هم مثل ما میگویند.
در کتاب صحیح مسلم حدیث ثقلین با یک تعبیری نقل شد، سؤال کننده نزد صحابی پیغمبر رفت که زید بن ارقم است، سؤال کرد: حدیث ثقلین چیست؟ من بین شما کتاب و اهلبیتم را به جا میگذارم. چون اهلبیت چه کسانی هستند؟ اهلبیت او همسرانش هم هستند؟ اینجا دو سه جور حرف زده شده، یکی این است که نه، اهلبیت او، همسران او جزء اهلبیتش نیستند. زید بن ارقم اینطور گفته: اهلبیت پیغمبر کسانی هستند که صدقه بر آنها حرام است. سؤال میکنند: آیا همسران پیغمبر اهلبیت هستند؟ میگوید: نه، چون صدقه به اینها حرام نیست. یک کتابی هست به نام «الجلسات طلابیه» این شرح یکی از آثار ابن تیمیه است. یکی از مهمترین اساتید مشهور وهابیت در عربستان، این را در جلسات ماه رمضان و غیر ماه رمضان در مسجدالحرام و امثال اینجا در این مکانهای مقدس بیان کرد. بلا تشبیه فرض کنید مرجع تقلید ما در حرم امام رضا سخنرانی کند. توقعات چیست؟ اگر یک طلبه کم و زیاد هم بگوید، از مرجع تقلید و عالم طراز اول در مکان مقدس خیلی باید مراقبت کنند. یکوقت آدم یک چیزی میگوید و یکوقت اینقدر اعتماد به نفسش بالاست که این را منتشر میکند. ایشان یک چیزی گفته که متأسفانه چاپ شده است و تصویرش را منتشر میکنم.
در صحیح مسلم هست به زید بن ارقم گفتند: همسران پیغمبر جزء اهلبیت هستند؟ گفت: بله، یکی آنجا که میگوید: پیغمبر فرمود: من بین خودم و شما تقلین، یعنی دو ثقل به جا میگذارم. در صحیح مسلم آمده این دو ثقل چه کسانی هستند؟ کتاب خدا، اهلبیت پیغمبر، همسران پیغمبر، این شد سه مورد. همین بله و همین سه تکه اضافی بر متن است، متأسفانه بسیاری از حقایق به دست مردم نرسیده است. یا در طول تاریخ متأسفانه بعضی راست نگفتند، برای همین ممکن است امروز بعضی بشنوند و تعجب کنند.
شریعتی: توضیح واژهی اهلبیت را به معنای اصطلاحی که نبی مکرم اسلام بیان فرمودند را شنیدیم. قرار شد از غربت اهل بیت بشنویم که خیلی جانسوز است. مستندات مباحث حاج آقای کاشانی در کانال ایتا و سروش منتشر خواهد شد.
حاج آقای کاشانی: این اهلبیتی که ما معرفی کردیم و قرآن آنها را مطهر معرفی کرد، حدیث ثقلین که شیعیان و اهل سنت یعنی کل جامعه اسلامی اگر قدری انصاف هرکس داشته باشد یا قوت علمی، واضح است برایش که چه جایگاهی دارد. یا امیرالمؤمنین که پیغمبر به صورت خاص فرمودند: «علی مع القرآن و القرآن مع علی» یا فرمودند: «حسین منی و أنا من حسین» یا فرمودند: امام حسن و امام حسین سروران جوانان بهشت هستند و در بهشت هم غیر جوان نیست، چرا برای امام حسن و امام حسین در یک کتاب جامع روایی مجموعاً بیست روایت برای دو نفر است، برای ابن عباس هزار و هفتصد و خردهای، برای دختر خلیفه اول دو هزار و چهارصد و خردهای و برای پسر خلیفه دوم … برای اینکه اتفاقاتی در جامعه اسلامی افتاد که اهلبیت به حاشیه بروند، به اهلبیت توجه ویژهای نشود. الآن میگویند: آقای شریعتی یک استعدادهایی دارد، در یک زمینههایی موفق است. شما را جایی ببرند و بگویند: آقای شریعتی میتواند بایستد و این چوب را نگه دارد. میگویند: آقا از این همه استعداد، این چه کاری است؟ امیرالمؤمنین با این علم سرشار و تقوای بینظیر و همراهی ۲۳ ساله با رسول خدا، با این همه فداکاری و پرچمدار شایسته است که امیرالمؤمنین چاهکن باشد؟ چاهکنی در رده بندی شغلی برای کسی مثل امیرالمؤمنین، فقط از زور بازویش استفاده کنند و حضرت برای حجاج وقف کنند. چه اتفاق عجیبی افتاده است. یعنی امیرالمؤمنین تبدیل به باغدار شد. باغداری را خیلیها میتوانند انجام بدهند ولی آن چیزی که امیرالمؤمنین را متصل به عالم ملکوت کند دیگر نیست کسی با این ادعا که بپرسید از من، من به راههای آسمان آشناتر هستم تا راههای زمین.
شما کاری کنی با او که او تبدیل به چاهکن شود. امیرالمؤمنین حکیم هست یا نه؟ دانا هست یا نه؟ معصوم هست یا نه؟ حتی ابن تیمیه که آدم منصفی نیست از نظر ما شیعیان، میگوید: شک نیست که بزرگ اهلبیت علی بن ابی طالب است. یعنی اصلاً شک نیست امیرالمؤمنین جزء اهلبیت است. اگر در مورد همسران پیغمبر اختلافی بود و عرض کردیم، در مورد امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین اختلافی نیست. این جایگاه، اگر به من بگویند: شما تلویزیون نیا، دانشگاه نرو، میگویم: منبر میروم، مینویسم! به جای درس دادن به بچهها، بروم چاه بکنم، میگویند: چاه کنی هم شغل شریفی است. شما کار دیگری هم بلد بودی که انجام بدهی. چرا امیرالمؤمنین چاه میکند؟ آیا حکیم نیست؟ یعنی عرصه چنان برای حضرت تنگ شده که حضرت میخواهد به جامعه خدمت کند، عرصه را برای چهار نفر از پنج تن بستند. حضرت زهرا که به شهادت رسید و سه بزرگوار باقی مانده بعد از رسول خدا چنان عزلت نشین شدند بالاجبار، وقتی بخواهند به جامعه خدمت کنند باید امام حسن پول بدهند، مثل امیرالمؤمنین چاه بکنند، مثل سیدالشهداء به فقرا کمک کنند. یعنی تبدیل شدند و از آن عظمت پایین آمدند. وجهه علمیشان از بین رفت. چه شد اینطور شد؟ یک برنامهریزی جدی صورت گرفت که این اشخاصی که ۱۸۰ بار رسول خدا آنها را معرفی کرده بود، با هر بهانهای از آنها اسم برده بود. اوصاف حیرت انگیز برایشان بیان کرده بود. اشخاصی که جانشینان رسول خدا و خلفای پیغمبر اکرم بودند. دردانههای عالم وجود بودند، سخت است شما اینها را از چشم مردم بیاندازید. چه کار صورت گرفت؟ چند اقدام پشت سر هم انجام شد تا به مرور اهلبیت اهمیتشان را از دست بدهند.
۱- اول این بود که سعی کردند مصادیق اهلبیت را توسعه و تکثیر کنند، با توضیحاتی که ما داریم میگوییم: اهل بیت پنج نفر هستند، شما بگویی: اهلبیت هزار نفر هستند، من مثال میزنم. اگر نگینی که دست شما هست از آن در دنیا چهار مورد دیگر وجود داشته باشد، دیگر به راحتی نمیشود بر آن قیمت گذاشت. اما اگر پنجاه هزار تا مثل آن باشد، دیگر کم ارزش میشود. یکوقت یک کتابی چاپی است. یکوقت یک نسخه خطی منحصر به فرد است که در عالم یکی از آن هست. در فضاهای نسخ خطی گاهی یک نسخه خطی را، یک قرآنی که روی پوست است و نمونهاش کم است، ممکن است میلیاردی بلکه بیشتر باشد و نشود بر آن قیمت گذاشت. یعنی یکی از روشهای تخریب این بود که بگوییم: اهلبیت یعنی فک و فامیل، فامیلها، برادران و پسران و پسرعموها، خواهرها، خالهها و عمهها، آل بنی هاشم و فرزندان را توسعه بدهیم و همان چیزی که ما در مورد سادات بنی هاشم احترام قائل هستیم، ولی اگر همسایه ما سید باشد، بقال سر کوچه ما سید باشد، اگر سؤال شرعی داشته باشم از او نمیپرسم با اینکه آدم محترمی است، ولی مرجع و عالم من نیست. لزوماً مشاور عقاید من نیست. عقایدم را از او نمیگیرم با اینکه به او احترام میگذارم. پیغمبر فرمود: مادامی که به اهلبیت و قرآن چنگ بزنید و از اینها تبعیت کنید، دیگر گمراه نمیشوید.
مردم متوجه میشوند که اگر مرحوم امام(ره) سید بود و رهبر جامعه اسلامی شد، اینطور نبود که چون سید است، عالم متقی بود و سیادت هم داشت. اگر شما بخواهید اهلالبیت را توسعه بدهی به عدد سادات، این حدیث سفینه که اهلبیت من چون کشتی نوح هستند هرکس با آنها همراه شود نجات پیدا کرده و هرکس تخلف کند غرق شده، در مورد همراهی با همه سادات نیست. احترام سادات سر جایش است. این در مورد پنج نفر است، بعد از پنج تن خودشان که معصوم بودند، چند نفر را به خودشان ملحق کردند و چهارده مورد شده است. اولین قدم این بود که انحصار را بشکنند و در بعضی تعابیر هست پسرعموها…
نکته دوم این بود که یک فضای ترسی ایجاد شود و با این چند نفر خاص خیلی کسی ارتباط نداشته باشد. اهلبیت تمام سادات بنی هاشم، نکته اینجاست که شما سراغ این چند نفر نروید، بقیه هم هستند. مثال دیگر اینکه وقتی میگویی: اهلبیت پنج نفر هستند، وجه اشتراک این پنج نفر چه چیزهایی است؟ علم، عصمت، تقوای ویژه، ولی وقتی شما میگویید: سادات بنی هاشم، وجه مشترکشان چیست؟ در بین سادات بنی هاشم بزرگوارانی بودند، وجه اشتراکشان تقوا نیست. دیگر سبقت ایمانی نیست. علم نیست، عصمت نیست فقط نسب است و چون فقط نسب است توقع از اینکه اینها حاکم جامعه شوند لزومی ندارد. اینها امام مسلمین، اینها عالم شوند، لزومی ندارد. وجه اشتراک صرفاً نسب است. مثل اینکه من با شما رفاقت دارم و به فرزند شما احترام میگذارم. دیگر فرزند شما نباید توقع داشته باشد من شما را خلیفه خدا بدانم. یعنی این توسعه چون وجه اشتراک به اقل میرسد، عملاً جایگاه اهلبیت یادگار پیغمبر شد. امام حسن و امام حسین از سرور جوانان بهشت و معصوم و اهل آیه تطهیر در تصویر عموم به فرزندان پیغمبر تبدیل شد. یعنی دیگر توقع اضافی نداشته باشید. این خودش کمک میکند که اگر من جایی سؤال دارم سراغ عالم بروم نه سراغ یادگاری پیغمبر، فوقش یادگاری را دوست میدارم.
شریعتی: بحث خیلی خوبی را شنیدیم. انشاءالله بتوانیم اهلبیت را از غربت دربیاوریم. یک نمونهاش اربعین است که جمع شدن حول محور امام حسین(ع) چقدر لذتبخش است. امروز صفحه ۱۹۲ قرآن کریم را تلاوت خواهیم کرد.
«یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ «۳۲» هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ «۳۳» یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ «۳۴» یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ «۳۵» إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّهً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّهً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»
ترجمه آیات: مىخواهند نور خدا را با دهانهایشان خاموش سازند، ولى خداوند جزاین نمىخواهد که نور خود را به کمال برساند، هرچند کفّار، ناراحت باشند. او کسى است که پیامبر خود را با هدایت ودین حقّ فرستاد، تا آن را بر همهى دینها پیروز گرداند، هر چند مشرکان ناراحت باشند. اى کسانىکه ایمان آوردهاید! بسیارى از دانشمندان و راهبان، (با سوء استفاده از موقعیّت خود،) اموال مردم را به ناحق مىخورند و آنان را از راه خدا باز مىدارند و کسانىکه طلا و نقره مىاندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمىکنند، پس آنان را به عذابى دردناک، بشارت بده! روزى که آن طلاها و نقرهها، در آتش دوزخ گداخته مىشود و با آنها پیشانىها و پهلوها و پشتهاى آنان را داغ مىنهند، (فرشتگان عذاب به آنان مىگویند:) این است آنچه براى خود اندوختید (و به محرومان ندادید)، پس مزهى آنچه را که مىاندوختید بچشید! همانا تعداد ماهها نزد خداوند، در کتابِ (آفرینش) خدا و از روزى که آسمانها و زمین را آفرید، دوازده ماه است، که چهارماه از آن (جنگ) حرام است، این آیین ثابت و پابرجاست. پس در این ماهها، با جنگ و خونریزى بر خود ستم نکنید و جملگى با همهى مشرکان بجنگید، آن گونه که آنان همگى با شما مىجنگند و بدانید که خداوند باپرواپیشهگان است.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و این هفته قرار است در مورد جناب محمد بن ابی بکر این یار باوفای امیرالمؤمنین صحبت کنیم و نکتههای کارشناسان عزیز را بشنویم.
حاج آقای کاشانی: آیاتی که تلاوت شد، نکات فراوانی دارد و یکی به بحثهای تاریخی ما مربوط است، آیه ۳۴ میفرماید: ای مؤمنان بسیاری از رهبان علمان یهود و این رهبانهای مسیحیت، اموال مردم را خوردند «الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ» میفرماید: «وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ» کسانی که طلا و نقره گنج کردند و در راه خدا انفاق نکردند، اینها عذاب الیم گرفتار خواهند شد. عرض کردم کسانی که ممکن است در دورهای که طلا و سکه بالا میرود و وضع زندگی مردم به هم میخورد، هزاران هزار سکه گنج کردند و تعادل بازار را به هم ریختند، در دوره رسول خدا هم عدهای طلاها را اینقدر جمع میکردند که باید با طبق به ورثهها میدادند، نمیشد وزن کرد و وقتگیر بود. این آیه خیلی علیه آنها بود. یک تصمیمی گرفتند و بعضی گفتند: مثل اینکه «والذین»، واو نیست و «الذین» است. یعنی احبار و رهبان کسانی هستند که گنج کردند و خدا اینها را به عذاب الیم بشارت داده است. ابوذر یک تنه ایستاد و فریاد زد به حمایت اهلبیت که نمیگذارم به این واو دست بزنید. یعنی عدهای جان دادند که یک واو از قرآن حذف نشود که سرمایهدارانی که حرام خورده بودند، دوست داشتند بگویند: احبار و رهبان کسانی هستند که اینطور هستند. احبار و رهبان و کسانی که گنج کردند، ما با سرمایهداری مشکل نداریم، با کسی که گنج میکند. اموالی را طوری جمع میکند که جامعه آسیب میخورد. برای حفظ یک واو جان دادند و تبعید شدند. سلام خدا بر همه مجاهدانی که باعث شدند این قرآن بدون دست خوردن به ما برسد.
محمد بن ابی بکر(س) که از دو سالگی در خانه امیرالمؤمنین بزرگ شد، مادری دارد به نام اسماء بنت عمیس که معلوم است چقدر در تربیت این فرد اثر داشته است. یکی از اجداد امام صادق هست و جد مادری امام صادق هست، این فرد که ظاهراً در اختلافات این زمان باید جای دیگری میبود، به جهت تربیت مادر و حضور نزد امیرالمؤمنین به جایی رسیده که شده جد مادری امام صادق والی مصر، در آن دورهای که امثال معاویهها علیه امیرالمؤمنین این طرف و آن طرف سم پاشی و جسارت میکردند، به امیرالمؤمنین نسبتهای ناروا میدادند نامه مشهوری نوشته که امید دارم یکوقتی توفیق باشد متن نامه را در اصل بحث باز کنیم که گفته: تو چه کسی هستی که خودت را با علی بن ابی طالب قابل قیاس دانستی که با او محاجه کنی، این از قول فرزند خلیفه اول که معاویه هم به ظاهر سنگ آنها را به سینه میزند برای اینکه با امیرالمؤمنین مقابله کند. بعضی وقتها برای اینکه جنگی درست کنند، از یک نفر دفاع میکنند تا با یکی دیگر دفاع کنند. این فرد در راه محبت امیرالمؤمنین تا پای جان ایستاد و عجیب بود از مردم مصر و شام که اینقدر سنگ خلفای پیامبر را به سینه میزدند، فرزند خلیفه را به فجیعترین شکل ممکن کشتند، وقتی نزد امیرالمؤمنین آمدند دیدند چنان غم وجود حضرت را گرفته، حضرت فرمود: در این زمان محمدم را از دست دادم. گویی حضرت پسرش را از دست داده بود. ایمان اینطور است که حتی اگر بین افرادی اختلاف باشد، ایمان به امیرالمؤمنین محور وحدت است و این برای محمد یک شخصیت ویژهای ساخته، کسی که در جنگ جمل مقابل خواهرش ایستاده است. این خیلی سخت است که یک نفر از خواهر و مادر و برادر و پدر در راه عقیدهاش عبور کند و این خیلی ارزشمند است. لذا به حضرت عرض کرد: من میخواهم با ولایت شما بیعت کنم و اعلام بیزاری از دشمنان شما. این مرد خیلی راستین بود و در راه امیرالمؤمنین زحمت کشید.
شریعتی: انشاءالله هفته آینده مباحث حاج آقای کاشانی را از کربلای معلی خواهیم شنید. دعا بفرمایید.
حاج آقای کاشانی: از خدا میخواهیم در فرج حضرت حجت تعجیل بفرماید و ما را از زائران چهرهی مبارکش، همراهان و خادمانش و شهدای در راهش قرار بدهد و امید داریم در این زیارت اربعین همه زائران أباعبدالله الحسین با سلامت و توشهی پر معنوی و ارتباط ویژه با امام زمان به میهن اسلامی و کشورهای اسلامی دیگر برگردند.
شریعتی: اربعین شد دل ما در سفر کرب و بلاست *** این نسیم سحر آرامگه یار کجاست
السلام علیک یا أباعبدالله…
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
پاسخ دهید