روز شنبه مورخ ۱۸ آبان ماه ۱۳۹۸ حجت الاسلام کاشانی در برنامه زنده تلویزیونی «سمت خدا» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «آغاز امامت امیرالمؤمنین علیه السلام؛ جریانات و حوادث» با محوریت «تبیین مسئله وحدت اسلامی» در این جلسه به گفتگو پرداختند که مشروح این برنامه تقدیم حضورتان می گردد.
برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
برای مشاهده و دریافت فایل PDF ضمیمه بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام میکنم به دوستان عزیزم، بینندههای خوب نازنینمان، انشاءالله هرجا هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقای کاشانی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای کاشانی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان رادیو قرآن سلام میکنم. امیدواریم آستانهی ولادت نبی مکرم اسلام بر همه پر از خیر و برکت باشد.
شریعتی:
صبحی گره از زلف تو وا خواهد شد *** راز شب تار برملا خواهد شد
تو آیهی وحدتی که با آمدنت *** هر قطب نما، قبله نما خواهد شد
امروز میخواهیم در مورد وحدت صحبت کنیم. نکات ناب حاج آقای کاشانی را خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: در هفته وحدت که هستیم تلقی از وحدت و تبیین مسأله وحدت موضوع بُغرنجی است در جامعه ما، سه تلقی از وحدت هست که دو تا را شاید بگوییم یک کمی در آن تندی و کندی و افراط و تفریط هست. یک گروهی فکر کردند برای اینکه مشکلات جامعه اسلامی حل شود و دعواها و کشتارها و قتلها از بین برود بهتر است اختلافاتی که بین ما هست را کتمان کنیم. همه را در هم ذوب کنیم یا یکی در دیگری ذوب شود، یک چیز باقی بماند. مثلاً نادرشاه سعی کرد این کار را بکند، علمای شیعه و غیر شیعه را جمع کرد و چند جلسه گذاشت. گفت: شیعیان به همان فقه امام صادق بسنده کنند و در عقاید حق ندارند اظهار نظر خلاف دیگران بکنند. میخواست در واقع تشیع را از بین ببرد. البته ظاهر امر دلسوزی بود. تا وقتی از بعضی از بخشهای دینمان کوتاه نیاییم این وحدت رخ نمیدهد و طبیعی است این امکان ندارد. این مسألهای نیست که رها کنیم و کنار بگذاریم. چون من که شیعه هستم وقتی میخواهم خدا را عبادت کنم با این نوع نگاه باید بگویم: قربتاً الی الله این کار را میکنم، لابد اینها را حق میدانند. دیگران هم لابد مذهب خودشان را حق میدانند. چطور میشود ما این دو تفکر که با هم تفاوت دارند را به یکی تبدیل کنیم. چنین چیزی امکان ندارد، عقاید ما هر روز است. اینجا که نشستم با قصد و نیتی نشستم. در بیان مطالب و مطالعه و زندگی روزمره این عقیده همواره با ماست. یک گروهی دنبال این بودند که از بین ببرند. امروز هم رگههایی در جامعه ما دیده میشود که یک جایی از عقاید مسلم تشیع دست بردارید، تا وحدت رخ بدهد. ما میگوییم چنین تلقی قطعاً درست نیست، امکان هم ندارد و عملی نیست. دینداران بگویند: شما از مکتب و مذهب خود دست بکشید.
یک نگاه هست میگوید: اصلاً به هیچ وجه کلاً هیچ تسالمی امکان ندارد. نمیتوانیم با هم کنار بیاییم. باید گفت که اگر اینطور باشد دو تا مشکل به وجود میآید، یکی اینکه قرآن کریم وقتی به اهل کتاب میفرماید: «تَعالَوْا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ» (آلعمران/۶۴) بین مسلمان و یهودی و مسیحی، آیا اشتراک بیشتر است یا گروههای مختلف مسلمان، یعنی قرآن آنجا امر به یک چیزی که ممکن نیست میکند، قرآن به چیزی امر میکند که امکان ندارد. اگر بنا را بر این بگذاریم که ما کلاً به هیچ وجه در موارد اختلاف بنا را بر اینکه تعامل و تسالم داشته باشیم نگذاریم، حتی میان شیعیان و غیر فرق هم دعوا میشود. تاریخ ثبت کرده که فرق مختلف اسلامی غیر شیعه در طول تاریخ چقدر همدیگر را کشتند و پشت سر هم نماز خواندن را حرام اعلام کردند. ازدواج کردن با دختر و پسر از دو مذهب غیر شیعی را حرام اعلام کردند. سرها بریده شده است. از آن طرف همین امروز شاهد هستیم که گاهی بین شیعیان هم که وقتی همدیگر را تحمل نمیکنند، فکر میکنند همه باید عین من فکر کنید، در واجبات و غیر واجبات، اختلافاتی که در بعضی موارد مثل ایام بعد از ماه صفر میبینید گاهی برخی شیعیان هم با هم اصطکاک پیدا میکنند، نشان میدهد این تفکر اگر نباشد شیعیان با هم دعوایشان میشود. غیر شیعه با هم دعوایشان میشود، یعنی بنا را بر این بگذارند که به هیچ وجه نباید هیچ نوع تعاملی داشت. همه باید مثل من فکر کنند. اگر این در زندگی زناشویی باشد، آن زندگی جنگ میشود. این دو طرفی که به نظر میرسد دو طرف خوبی در ماجرا نیست. این چیزی که فکر میکنیم تلقی از وحدت هست و سابقهاش از جمهوری اسلامی و مرحوم آیت الله بروجردیها قدیمیتر است، معنای وحدتی است که ما از اهلبیت دریافت کردیم. یکوقت میگوییم وحدت یا تقریب، تقریب یعنی نزدیک کردن، دو تا مذهب و دو تا فکر به هم امکان ندارد. شما نمیتوانید دو تا فکر را به هم نزدیک کنید. دو تا تفکر را به هم نزدیک کنید. در یک مذهب نماز خواندن شکلش با دیگری فرق دارد. کدام را به هم نزدیک کنیم؟ مثلاً بگوییم: در ایستادن شبیه سمت راستی، این امکان ندارد. این وحدتی که صحیح است و از اهلبیت به ما رسیده این است که این وحدت و تقریب بین مذاهب نیست. داریم که «یا اهل الکتاب» یعنی من و شما اگر از دو تفکر هستیم، حالا که میخواهیم کنار هم زندگی کنیم، در زندگی یک رفتاری را پیش بگیریم که کمتر به درگیری و مشاجره بکشد. نه اینکه من عقایدم را از بین ببرم و کتمان کنم. اهل دو مذهب و اهل دو مکتب، اهل دو تفکر با هم به گونهای رفتار کنند، اگر خودشان را حق میدانند من کاری کنم که حضرتعالی به فکر من علاقهمند شوید. مرا تحریک نمیکنید که اعصاب من خرد شود. این وحدت به معنی اینکه ذرهای از واجبات یا حتی مستحبات کم شود، نیست. اینجا مسأله وحدت بین اهل مذاهب است. یعنی بعضی بزرگان همزیستی اسلامی، اگر در جامعه اسلامی دو نفر از دو فکر هستند، شیعه با غیر شیعه در بازار هرکدام جنس میفروشند، مسائلی که دربارهی سوق المسلمین است دربارهی او هم جاری است. او پاک محسوب میشود. اگر قربانی کند میشود از گوشت او خورد. اگر امنیت او به خطر بیافتد، از مرزش باید حفاظت کرد. یعنی میبینیم علمای ما صدها سال پیش وقتی بخشی از فرق مسلمین مثلاً در عثمانی آن زمان که ترکیه امروزی است، با اروپا داشتند درگیر میشدند و میجنگیدند، مرزشان به خطر افتاد، علمای ما حکم به جهاد کردند که بروید از آنها دفاع کنید. از ناموسشان دفاع کنید.
از آن طرف فرمودند: آنها از دنیا میروند، چون ائمه ما بیش از دیگران ما را امر به این کردند، در بین مذاهب اسلامی بیشترین ترویج این وحدت به معنای همزیستی مسلمانان، دلسوزی کردن برای همدیگر، محبت کردن و برادری اسلامی که به معنی همفکری کامل نیست. به ما فرمودند: اگر همسایه شما بیمار میشود یا یک برادری در جامعه اسلامی، شیعه نیست حتماً عیادت او بروید. اگر از دنیا میرود به تشییع او بروید. در نمازهایشان شرکت کنید. ما در تشیع میگوییم: امام جماعت باید عادل باشد. آنجا میگوید: نمیخواهد بررسی کنید، آنها کسی که جلو انداختند شما بروید در اجتماعشان شرکت کنید. مانند برادر رفتار کنید گرچه برادری ایمانی نباشد. برادری کنید، دلسوزی کنید. همانطور که رسول خدا داشت برای بت پرستها خودش را به کشتن میداد. چرا اینقدر خودت را اذیت میکنی؟ خدا او را میخواهد نگه دارد بس که دلسوز است و حریص به هدایت مردم است. مگر میشود شیعه اهلبیت اگر من راهم را راست میدانم، حریص به هدایت دیگران نباشم و این بدون توهین باید رخ بدهد. منتهی اینگونه نیست حالا که میخواهد همزیستی مسالمت آمیز رخ بدهد، یعنی باید عقاید را تعطیل کرد. قرآن کریم که به ما دستور میدهند به بتهای بت پرستان دشنام ندهید، برای ما قصههای فراوانی نقل میکنند که حضرت ابراهیم رفتند به ماه و خورشید و دیگران گفتند: من از افول کنندهها خوشم نمیآید. نقد علمی کرد ولی توهین نکرد. اگر بنا به این بود که نقد علمی هم فحش قلمداد شود، اینجا باید بگوییم: معاذ الله حضرت ابراهیم به حرف خدا گوش نمیکرد. یا حضرت ابراهیم نسبت به بتها اعلام موضع کرده اما فحش نداده، فحش دادن و جسارت کردن و تحریک دیگران یک بحث است و عقایدمان را مستدل و مستند و مؤدبانه بدون مجادله بیان کردن، یک بحث دیگر است. اتفاقاً در این زمینه هیچیک از فرق اسلامی به اندازه شیعه این کار را نمیکنند. شما کدام یک از فرق را میشناسید که عقایدشان را نگویند؟ با صدای بلند بیان میکنند در حالی که ممکن است بعضی عقایدشان توهین به ما تلقی شود. یعنی خوشمان نیاید.
مثلاً فرض کنید برخی از فرق اسلامی قاتل سیدالشهدا که عمر سعد باشد را راستگو بدانند و از او در آثارشان روایت نقل کنند و این خیلی برای ما اذیت کننده است. در کتاب صحیح بخاری افراد زیادی داریم که ناصبی هستند، دشمن امیرالمؤمنین هستند. امیرالمؤمنین را لعن میکنند. هیچوقت ندیدیم از این مسأله کتمان کنند و نسبت به معاویه که با امیرالمؤمنین جنگیده بعضی ممکن است نسبت به او ارادت داشته باشند، پس اگر اعتقاد تعطیل نمیشود شیعیان هم اعتقاداتشان را بخواهند مستدل بیان کنند این اصلاً توهین نیست. بددهانی نباید کرد و نباید به مقدسات دیگران فحش داد ولی نقد علمی هست. رهبر انقلاب که پرچمدار نظام اسلامی و مسأله وحدت اسلامی را تئوریزه میکند، بیش از پنج بار در پایگاه اینترنتی ایشان هست کلمهی الغدیر را جستجو کنید، میبینید میفرمایند: الغدیر کتاب وحدت بخش است. در حالی که گاهی ما ممکن است در تلویزیون خودمان نتوانیم جملات الغدیر را بیان کنیم. یا یکوقتی برای شما جملاتی از شرح نهجالبلاغه رهبری که چند ماه پیش منتشر شده را برای شما بخوانم که شاید دیگران بگویند: عه، چون فکر میکنند وقتی اسم وحدت میآید یعنی به هیچ وجه نقد علمی نباید کرد و دفاع از مکتب خود نباید کرد. داعیهدار اصلی وحدت هم نقد علمی میکند، منتهی چرا الغدیر کتاب وحدتبخش میشود؟
مرحوم علامه امینی(ره) وقتی میبینند مذاهب مختلف اسلامی نسبت به ما هم توهم دارند، یک چیزهایی را بعضی از بدخواهان و صفاکان و شیاطین اتهاماتی به ما شیعیان زدند که وقتی یک غیر شیعه این را میشنود حالش بد شود و نسبت به ما احساس دشمنی کند. مثل اینکه شیعیان میگویند: این قرآنی که هست کامل نیست. در حالی که اگر کسی بین شیعیان زندگی کند تقدس قرآن، شبهای قدر و زندگی عادی، شیعیان قرآن جلد دومی ندارند. شما در جاهای عمومی راه بروید و بگویید: قرآن شیعیان کدام است؟ همان که همه کشورهای دیگر هم دارند میآورند. یا مثلاً فرض کنید بگویند: شیعیان ناراحت هستند امیرالمؤمنین باید پیغمبر میشد نه پیغمبر، یعنی شما به هر عالم یا عامی از شیعه بگویی تعجب میکند که ما اصلاً چنین چیزی به عنوان افسانه هم نشنیدیم. شیعیان امامی که امروز هستند، اگر یک فرقه منحرفی یک روز بود به ما ربطی ندارند. الآن در دنیا گاوپرست هم هست. یعنی علامه امینی میبیند بهتانهایی به ما زده شده و هالهای دور و بر شیعیان زده شده که دیگران میخواهند آنها را نقد کنند برای اینکه یاد بدهند چطور باید بحث کرد وقتی میخواهند حرفی را بزنند، میگویند: از آن طرف شیعیان هم ممکن است توهمهایی نسبت به دیگر مذاهب داشته باشند، یعنی خیال کنند همه برادرهای غیر شیعه که امروز هستند، همه طرفداران و قاتل امام حسین هستند. نه یک عده قلیل اینطور هستند. یا مثلاً غیر شیعیان قاتل حضرت زهرا را دوست دارند. طبیعتاً آنها قاتل حضرت زهرا را نمیشناسند، ما میگوییم: حضرت زهرا شهید شدند و آنها اینطور فکر نمیکنند. یعنی فکر نکنیم که تمام مسلمانان غیر شیعه دشمن اهلبیت هستند و خیلی از موضوعات را نمیدانند. ما نسبت به آنها توهم نداشته باشیم. با دلسوزی دینمان را عرضه کنیم و حرف بزنیم. پیغمبر اکرم برای بت پرستها دلسوزی میکند. طرف مقابل ما هم ما را آنطور که هستیم بشناسد نه آنطور که بعضی از شیطانها به دروغ گفتند. لذا علامه کتابی مینویسد که محورش بحث علمی است. یعنی رهبر انقلاب ما وحدت بدون بحث علمی را وحدت نمیدانند. الغدیر را الهام بخش وحدت میدانند که چه کنیم که عقایدمان را دقیق و مستدل بیان کنیم بدون توهین، هر عاقلی از هر فرقهای از بیرون مسلمین بحث را ببیند و عمل کند و در قیامت خودش باید پاسخ بدهد. ما وظیفه نداریم حرفی را در سر مردم فرو کنیم. اما اینکه عدهای فکر کنند نگو نه، نگو نداریم. باید عقاید بیان شود ولی مؤدبانه، مستند و بدون فحاشی.
مادامی که ما نسبت به هم توهم داشته باشیم، وحدتی رخ نمیدهد. باید سوء تفاهم برطرف شود و معلوم شود چقدر مشترکات داریم و زمینه برای تبلیغ و دعوت فراهم شود. ما ادب اختلاف بین امت اسلامی را یکوقتی منتشر کردیم. صدها مورد ادب در مباحثه یک شیعه با غیر شیعه یا یک غیر شیعه با شیعه است. بر خلاف تصور غیوران شیعه، آنهایی که از مکتب تشیع دفاع کردند، آنهایی که در دفاع از مکتب تشیع تألیفات دارند، چهل سال عمر گذاشتند مثل مرحوم علامه امینی، قائل به معنای صحیح وحدت هستند. الغدیر ترجمه خوبی نداشت متأسفانه و تا سالیان اخیر الحمدلله ترجمه جدید دارد. این کتاب یازده مجلد است و بسیار پاکیزه ترجمه شده و آقای جرفا زحمت کشیدند و بنیاد فرهنگی امامت منتشر کردند. در مجلد سوم این چاپ فارسی صفحه ۴۰۲ مرحوم علامه امینی میفرماید: همه شیعیان به جانها، خونها و آبروها و داراییهای مسلمانان احترام میگذارند. ما در جمهوری اسلامی برای دفاع از مسلمانان غیر شیعه در برابر مستکبرین گاهی هزینه میدهیم. علامه امینی قبل از انقلاب این را نوشتند بی آنکه میان شیعه و سنی تفاوت نهند. یعنی وقتی میخواهند جان و خون و آبرو و دارایی و اموال را محترم بشمارند، بین شیعه و سنی تفاوت نمیگذارند. پس هرگاه مصیبتی پیش آید آزرده میشود. از غم برادر غیر شیعه خود ناراحت میشود. علامه امینی پرچمدار غیرت هستند. شیعیان آن برادری اسلامی را که در قرآن کریم بدان تصریح گشته محدود به تشیع نمیداند. یک برادری ایمانی داریم یعنی ایمان ما مثل هم هست. یک برادری اسلامی داریم.
در چاپ مشهور الغدیر صفحه ۳۷۳ از مجلد سوم هست، ایشان میگوید: برادری اسلامی غیر به تشیع نخورده است. شیعه و غیر شیعه برادری اسلامی هستند. یعنی از درد آنها ناراحت میشود، از خونشان دفاع میکند و از جان و آبرویشان، آبرو را آبروی خودش میداند و این متأسفانه خیلی کمرنگ است. حتی گاهی بخاطر بعضی تندرویها شیعیان این واضحات را نسبت به هم رعایت نمیکنند. پس وقتی رهبری میفرماید: الغدیر وحدت بخش است، الغدیر بر چه اساسی نوشته شده است؟ الغدیر براساس مباحثه دقیق محترمانه و نقد منصفانه نوشته شده است. وقتی از وحدت میگوییم یعنی عقایدمان را تعطیل کنیم. فرض کنید با یک نفر معامله تجاری میکنم از یک فکر و دین دیگری است. میخواهیم یک لیوان بفروشیم، آنجا نمیگوییم: آقا صبر کن، ۶۸ سال پیش پدربزرگ شما یک چک در گوش آقابزرگ ما زده است. بدون اینکه از این کوتاه بیایم، حتی اگر قرار است از پدربزرگ ایشان در دادگاه الهی یا انسانی شرکت کنم، میکنم ولی به ایشان هی گوشزد نمیکنم و تحریک نمیکنم. آیا عقاید را میخواهیم تعطیل کنیم، این یک بحث کلیدی است.
ما بحثی داریم به عنوان عقیده و بحثی داریم به عنوان عمل، عمل فقه است و عقاید اعتقادات و کلام است. عقاید هرگز تعطیل نمیشود و توحید هیچوقت در هیچ زمانی، نمیگویند: فعلاً تعطیل. هیچوقت انسان از توحید بیرون نمیآید و حق ندارد خودش را از ولایت اهلبیت خارج بداند. هرگز انسان حق نداری بیزاری خودش را از دشمنان اهلبیت کم کند. باید ما نسبت به دشمنان خدا و طاغوتها و بتها و دشمنان اهلبیت بیزار باشیم. این عقاید ماست و عقاید هرگز تعطیل نمیشود. اما آیا من همواره باید این عقیده خودم را در همهجا فریاد بزنم؟ اینجا ائمه یاد دادند که همهجا نباید، من با صدای بلند عقیدهام را بیان میکنم و میگویم: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله، اشهد ان امیرالمؤمنین» اما آیا همهجا باید این را بگویم؟ یکوقتی جناب عمار را گرفتند و گفتند: شما عقایدت را بگو ببینم. اینجا نسبت به پیامبر نظرت چیست؟ خوب اینجا اگر عمار حرفی میزد کشته میشد، اینجا عمار همه عقایدش را نگفت. قرآن فرمود: این را مجبور کردند همه عقایدش را اینطور که هست نگفته و تحسینش کرد و این چیزی است که تقیه میگوییم. این تقیه بخشی برای حفظ جان است. مثلاً من در برابر طاغوتی برای اینکه سرم را نبرد تقیه میکنم. یکوقتی برای مدارا و همزیستی است. من در یک جامعهای زندگی میکنم، اگر بعضی از عقایدم را بگویم ممکن است در آن جامعه دعوا رخ بدهد. اینجا عقیده تعطیل نمیشود و من هر لحظه عقایدم هست، یک لحظه از عقایدم کوتاه نمیآیم. اما اینکه همواره آیا وظیفه شرعی من همین ابراز هست؟
ما میدانیم اعتقادبه توحید تعطیل نمیشود ولی نماز گاهی دچار بعضی از توقفها میشود. برای بانوان ایامی نماز نیست. آیا در آن ایام بانوان توحیدشان تعطیل میشود؟ این عمل است. روزه نمیگیرند و بعداً میگیرند. یعنی ایمان به خدا و اطاعت از خدا، استعانت از صبر و صلاه از بین میرود؟ نه. الآن عمل است. فرض کنید دستم زخم است و نمیتوانم درست برای نمازم وضو بگیرم. توحیدم سر جایش هست و عملم گاهی دچار توقف و محدودیت و تغییر میشود. فرض کنید مصلحت ممکن است یک جایی نباشد من همه عقایدم را بیان کنم، نه به جهت اینکه از عقایدم کوتاه بیایم، چون نمیخواهم الآن مسألهی اصلیتر جامعه اسلامی هست، در صفین امیرالمؤمنین کسی است که در راه دفاع از عقیده خودش، حضرت زهرا قربانی شده در راه امیرالمؤمنین، یعنی امیرالمؤمنین به عقیده خودش چنان راسخ است که پیغمبر این فضا را ایجاد کرده که برترین فرد هستی فاطمه زهرا(س) خودش را فدای امیرالمؤمنین میکند و این موضوع مهم است وگرنه مگر میشود امیرالمؤمنین که اعقل عقلاست این کار را بکند. ولی یک شخصی در صفین میگوید: ایام بعد از پیغمبر اکرم چه شد؟ حضرت میگوید: لشگر دارد با دشمن میجنگد و هزاران هزار کشته دادند و الآن بیان این حرف به خطر جانی عدهای است. حضرت میفرماید: الآن جای این سؤال نیست. این به این معنی نیست که امیرالمؤمنین اعتقاد خود را از دست داده است. در عمل گاهی مصلحت نیست، این به معنای این نیست که از عقیده دست کشیده است. ممکن است الآن مصلحت نباشد. لذا وحدتی که میگوییم به این معنی نیست که اعتقادت را کنار بگذاری. هرجا دیدیم زمینه بحث و مباحثه هست ما مرد مباحثه هستیم و فرزندان دلیل هستیم و شاگردان امام صادق(ع) هستیم. آنجایی که میبینیم اگر حرف بزنیم درگیری میشود یا یک مسأله حساس و مهم موقتی هست مثل ماجرای صفین که همیشه حضرت در جنگ نبود. اینجا حضرت برنمیگردد در مورد سقیفه گفتگو کند. برای همین جامعه اسلامی بزرگتر نیاز دارد که همان فردی که تشخیص میدهد وحدت مصداق بارزش کتاب الغدیر است، مرد غیور شیعه است که میفرماید: ما باید همدیگر را محترم بداریم، ممکن است یک جایی هم ببینیم الآن مصلحت نیست در یک جنگی که این معمولاً موقت است، مثل صفین و درگیری ما با اسرائیل که در جبهه مبارزه با اسرائیل شیعیان لبنان با اهل سنت غزوه کنار هم هستند. الآن یک دشمن بیرونی آمده مرز جامعه اسلامی را به خطر انداخته است. اینجا جای اینکه در وسط جنگ با هم مباحثه کنیم نیست. اینجا جای مباحثه نیست بخاطر یک زمان موقت مصلحت بالاتری. مصلحت بالاتر چیزی از عقیده بالاتر نیست، این موقت است چون جان مسلمین در خطر است. بعد که شرایط عادی شد در فضاهای حوزوی، دانشگاهی مینشینیم مؤدبانه بحثهایمان را مطرح میکنیم.
امروز میبینیم اگر کسی بیاید مباحثه علمی کند، عدهای که منطق وحدت بین مسلمین را تشخیص ندادند، میگویند: بحثهای اختلافی نکنید. بحث اختلافی نباید با توهین و تمسخر و اختلاف افکنانه باشد وگرنه ما حق نداریم از ائمه جلو بزنیم. همان امیرالمؤمنین یا امام صادق که میفرماید: ما اصل هر خیری هستیم و تمام خیرهای دیگر از فرع ماست حتی توحید، توحید یعنی فهم یگانگی حضرت حق، شما جای دیگر بروید خدا را نمیتوانید بشناسید. لذا فهم شما از توحید از فروع ماست. بعد فرمود: دشمن ما اصل هر شری است، تمام چیزهای دیگر فرع هست حتی شرک، یعنی این چیزی که شما به جای در خانهی اهلبیت جای دیگر بروی و درست توحید را نفهمی. این امام صادق(ع) که بعد از هر نمازشان بعضی از دشمنان خدا را لعن میکردند. موارد فراوانی از حضرت صادق(ع) داریم که در تبیین دشمنان و دوستان خدا، تولی و تبری، همین امام صادق(ع) میفرماید: اگر با غیر مسلم، با غیر شیعیان طرف میشوید حق ندارید هرطور خواستید رفتار کنید. یک نفر آمد با یکی از شیعیان امام صادق بحث کرد. این عصبانی شد. آمد تند شود گفت: تو چه شیعهای هستی؟ من بدتر از این را به جعفر بن محمد میگفتم عصبانی نمیشد. وقتی شیعه منطق دارد بحث میکند. یک وقتی در مسجد بزرگ کوفه بیش از نهصد نفر صبح تا شب، ساعات مختلف مدرس درست کردند و گفتند: «حدثنی جعفر بن محمد» امام صادق(ع) شاگردان زیاد غیر شیعه داشت ولی عقاید را از امام صادق ما یاد گرفتیم.
اگر پدر برای اینکه عصبانی شده و بخواهد خودش را آرام کند، به فرزندش سیلی بزند یا او را هول بدهد، این حرام است چون قصد او تربیت نیست. اگر من بخواهم مکتب خود را ترویج کنم بیایم مؤدبانه محاسن کلام اهلبیت را بگویم. اگر شما شیعه امام صادق بشوی چه مزایایی دارد. نه اینکه بگویم: الآن یک چیزی میگویم حالش را میگیرم. این مشکل است. یعنی بعضی متأسفانه اولیات دین را نمیدانستند خیال کردند که مثلاً حال دیگران را بگیریم و طعنه بزنیم ارزش دارد. ارزش این است که ما به همین شیوه که اهلبیت تبیین میکردند بیاییم دین را تبیین کنیم و مشتریهای در خانه اهلبیت را زیاد کنیم.
شریعتی: همان کلام امام رضا(ع) که فرمودند: «فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا» تمام تلاش ما در سمت خدا این بود که به عنوان یک راهبرد جدی بیاییم از زیباییهای کلام اهلبیت(ع) بگوییم و چقدر مشتاقان معارف زیاد شدند و از مذاهب مختلف هم مشتری برنامه سمت خدا هستند. انشاءالله همه باشیم و در عصر ظهور اوج همدلی و محبت و یگانگی را ببینیم حول محور امام زمانمان(عج). امروز صفحه ۲۲۰ قرآن کریم آیات ۹۸ تا ۱۰۶ سوره مبارکه یونس را تلاوت خواهیم کرد.
«فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَهٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِیمانُها إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حِینٍ «۹۸» وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ «۹۹» وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ «۱۰۰» قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما تُغْنِی الْآیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ «۱۰۱» فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَیَّامِ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ «۱۰۲» ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ «۱۰۳» قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ دِینِی فَلا أَعْبُدُ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ «۱۰۴» وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ «۱۰۵» وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکَ وَ لا یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِینَ»
ترجمه آیات: پس اهل هیچ شهرى (به موقع) ایمان نیاورد که (ایمانش به او) سود بخشد؟ مگر قوم یونس (که وقتى در آخرین لحظه ایمان آوردند،) ما عذاب خوار کننده را در زندگى دنیا از آنان برطرف کردیم و تا مدّتى بهرهمندشان ساختیم. واگر پروردگارت مىخواست، (به اجبار) همهى مردم روى زمین یکجا ایمان مىآوردند. (اکنون که سنّت خدا بر ایمان اختیارى مردم است،) پس آیا تو مردم را مجبور مىکنى تا ایمان آورند؟! در حالى که هیچ کس جز به اذن و ارادهى الهى توفیق ایمان ندارد و خداوند پلیدى (تردید و کفر) را بر کسانى که نمىاندیشند مقرّر مىدارد. بگو: (به دیدهى عبرت) بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟ امّا نشانهها و هشدارها براى کسانى که ایمان نمىآورند سودى ندارد. پس آیا (کسانى که در برابر آن همه آیات وانبیاى الهى سرپیچى مىکنند،) انتظار چیزى جز نظیر روزگارِ (پر نکبت و ذلّت) پیشینیان را دارند؟ بگو: در انتظار باشید که من نیز با شما از منتظرانم (تا همان بلائى که بر سر آنها آمد، بر سر شما نیز بیاید). (به هنگام نزول بلا ومجازات،) پیامبران و مؤمنان را نجات مىدهیم. این گونه بر ما حقّ است که مؤمنان (به تو را نیز) رهائى بخشیم. بگو: اى مردم! اگر از (درستى) دین من در شک و تردیدید، پس (بدانید که من) کسانى را که شما به جاى خدا مىپرستید، نمىپرستم، بلکه خدایى را مىپرستم که جان شما را (در وقت مرگ) مىگیرد و مأمورم که از مؤمنان باشم. و (به من فرمان داده شده که) به آئینى خالى از هرگونه شرک، روىآور و هرگز از مشرکان مباش. و غیر از خداوند، چیزى را که نه سودى براى تو دارد، نه زیانى، نخوان. پس اگر چنین کنى، همانا تو از ستمگران (مشرک) خواهى بود.
شریعتی: در مورد رد مظالم، با اجازهای که برنامه سمت خدا از مراجع تقلید گرفتند تا سقف پانصد هزار تومان میتوانید مظالم عباد را پرداخت کنید. جزئیات بیشتر در سایت و کانال برنامه قرار دارد. در آستانهی هفته وحدت و تولد پیامبر گرامی اسلام هستیم. ادامه فرمایشات حاج آقای کاشانی را خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: آنچه تا الآن عرض کردیم در طول تاریخ اسلام خیلی از بزرگان شیعه و بعضی بزرگان غیر شیعه به این پایبند بودند. این ادب و احترام بدون اینکه از عقایدمان کوتاه بیاییم لازم نیست عرض کنیم. چند نمونه بگویم. مثلاً مرحوم طبرسی صاحب مجمع البیان که تفسیر مهمی نوشتند و تا سالها این تفسیر که تلخیص تبیان شیخ طوسی بود تا صدها سال محور تفسیر شیعیان بوده و عالم تراز اول شیعه و تفسیر مهم شیعه، ایشان بعد از اینکه کتاب مجمع البیان را مینویسند با کتاب کشاف زمخشری که از معتزله هست آشنا میشود. وقتی که این کتاب را نگاه میکند یک چیزهایی میبیند، با اینکه مجم البیان مفصلتر از کشاف هست ولی این مرد خدا میبیند در این کشاف نکات مهمی است و تلخیص کشاف را هم انجام میدهد، تلخیص کردن کار شاگرد است. ولی این مرد خدا میبیند در این کتاب حرفهای خوبی هم هست و تلخیص میکند. تفسیر دیگری به اسم «جوامع الجامع» مینویسد. در مقدمهاش نوشته: من مجمع البیان را نوشته بودم ولی دیدم باید تفسیری بنویسم که نکات این جار الله علامه، جار الله زمخشری از این جهت که در مکه و همسایگی خانه خدا بود، با ادب میگوید: جار الله علامه کتاب نوشته و من دیدم حیف است نکات ناب او را در کتاب دیگری نیاورم و باز یک تفسیر نوشتم که خلاصهای از مجمع البیان خودم جدا کنم و تصریح میکند. یا مثلاً از آن طرف عالم برجستهی عامه از غیر شیعیان، وقتی میخواهد به علامه حلی نامه بنویسد، میگوید: ای کسی که تو برترین مجتهد زمان ما هستی! تو امام مجتهدان در روزگار ما هستی. «یا جمال الدین» ای کسی که جمال دین هستی از تو سؤالی دارم. این ادبی که در هردو طرف هست و بنده میخواهم عرض کنم شیعیان همیشه پیشقدم در این ادب بودند. از این نمونهها فراوان است. خیلی وقتها شیعیان کشته شدند و در مباحثمان اشاره کردیم. وقتی یک پادشاه شیعی یک عالم از اهل سنت را در یک جریانی میکشد، مرحوم محقق لسانی نوشتند تا آخر عمرش پشیمان بود از اینکه کاش من بودم و جلوی این کار را میگرفتم برای اینکه شیعه منطق دارد. هزاران هزار عالم شیعه کشته شده است.
مرحوم علامه امینی کتابی دارد به نام شهدای راه فضیلت که شهدای شهید شیعه را اسم برده است. یکی از پادشاهان شیعه که یکوقتی یک عالم غیر شیعه را میکشد، محقق ثانی برافروخته میشود که چرا این کار را کردید وقتی میشد گفتگو کرد. لذا مرحوم خوانساری از ایشان نقل میکند که تا اخر عمر تأسف میخورد. یعنی تا وقتی میشود گفتگو کرد و دعوت کرد نیاز به این کارها نیست. هیچوقت در تاریخ تا به حال از بین علمای تراز اول شیعه نداریم که حکم به قتل غیر شیعه داده باشد بخاطر عقیدهاش یا نسبت به دشنام، ولی با ما معمولاً در طول تاریخ خوب تا نشده است. گاهی اوقات عقاید شیعیان را حتی اگر کتمان میکردند، تحمل نکردند. شهید اول یکی از علمای مهم غیر شیعه هست که اجازه روایت دارد. در شرایطی است که اهل تقیه هم هست ولی گشتند و عقیده او را پیدا کردند و ایشان را به بدترین شکل کشتند. چنین چیزی را در تشیع ابداً بین علمای شیعه نداریم. افتخار میکنیم که شیعیان مکتب اهلبیت اینقدر منصفانه رفتار میکنند.
سه بحث اصلی داریم در مورد مسأله وحدت، بعضی خیال کردند باید همه ادیان و مذاهب را یکی کنیم که گفتیم این امکان ندارد. هیچوقت این جنگ تمام نمیشود. مسألهی وحدت و تقریب بین اهالی مذاهب است. بین مسلمین است که باید کنار هم باشید و به هم دشنام ندهید و از مرز هم دفاع کنید و آبروی همدیگر را محترم بشمارید، با دشمنان اسلام همدست نشوید برای قتل یکدیگر و همدیگر را پاک بدانیم. امروز میبینیم بعضی از کشورهای همسایه ما با ما دشمنی میکنند که متحد ما اسرائیل است. قرآن در مورد اینکه شدیدترین دشمنیها برای این گروه خاص از یهود که اینقدر دشمن با ما هستند معرفی میکند و اینها میگویند: متحد اصلی ماست و مسأله وحدت و همدلی بین مذاهب، همزیستی مسالمت آمیز و برادری و مهربانی کردن، بدون اینکه بخواهیم ذرهای از عقایدمان کوتاه بیاییم.
شریعتی: این هفته قرار گذاشتیم از یکی از یاران خاص و ناب نبی مکرم اسلام یاد بکنیم، کسی که وقتی به هر مشاهد مشرفهای میرویم از حضرات اهلبیت بخواهیم به ما سلمان شدن را بدهند. یعنی آن عنایت را به ما بکنند که به آن جایگاه رفیع برسیم.
حاج آقای کاشانی: جناب سلمان طوری است که ساعتها نیاز به صحبت دارد. همانطور که خداوند و انبیاء از لقمان نقل قول میکنند و لقمان پیغمبر نیست امام باقر(ع) بارها میفرمودند: خدا سلمان را رحمت کند. اینطور میفرمود! هرجا در تاریخ اسلام گفته شده مسلمین خطا کردند، جز چند نفر استثناء که خطا نکردند سلمان است. پیغمبر خدا فرمود: خدا به من دستور داده سلمان را دوست بدارم. سلمان گنجی است که در روایات ما آمده تمام نمیشود و دریای فضایل است که ته ندارد و بعد یک روزی داشتند بحث میکردند تو که هستی، به سلمان گفتند: تو که هستی؟ گفت: من سلمان بن عبدالله، فرزند بندگان خدا هستم. گفتند: حسب و نسب تو چیست؟ گفت: من یک ضال گمراهی بودم که خدا مرا به برکت رسول خدا هدایت کرد. پیغمبر تشریف آوردند، فرمودند: سلمان، برتری افراد به این چیزها نیست. برتری افراد به تقواست و تو برترین هستی. ائمه وقتی میخواستند ضرب المثل یک شخص برجسته را بگویند، میگفتند: فلانی سلمان زمان ماست یعنی ضرب المثل است. فضل بن شاذان میگوید: در بین عموم مردم غیر از معصومین، برتر و فقیهتر از او کسی ندیده است.
شریعتی: خوش به حال ما ایرانیها که مفتخر هستیم که اهل دیار سلمان فارسی هستیم. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای کاشانی: خدایا به حق سلمان محمدی ما را از سلمانهای دورهی امام زمان قرار بده و توفیق زیارت و خدمت در راهش و شهادت در راه آن بزگوار را نصیب ما بگردان.
شریعتی: السلام علیک یا رسول الله…
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
پاسخ دهید