روز شنبه مورخ ۲۵ آبان ماه ۱۳۹۸ حجت الاسلام کاشانی در برنامه زنده تلویزیونی «سمت خدا» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «آغاز امامت امیرالمؤمنین علیه السلام؛ جریانات و حوادث» با محوریت «ادامه بحث غربت اهل بیت علیهم السلام ـ طرح عدالت صحابه برای حذف اهل بیت علیهم السلام» در این جلسه به گفتگو پرداختند که مشروح این برنامه تقدیم حضورتان می گردد.
برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
شریعتی : بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم *** از تو ننویسم و هر بار پشیمان باشم
پاک کردی عرق شرم ز پیشانی مست *** پس روا نیست من اینگونه پریشان باشم
کیمیا خاک کف پای غلامان شماست *** کیمیایی بده تا جابر حیان باشم
نمی از چشمهی توحید مفضل کافی است *** تا به چشمان تو یک عمر مسلمان باشم
مثل این بیت برایت حرمی میسازم *** تا در آئینهی ایوان تو حیران باشم
حرف آئینه و ایوان شد و دلتنگ شدم *** کاش میشد حرم شاه خراسان باشم
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود *** کاش در صبح ظهور آینه گردان باشم
سلام میکنم به دوستان عزیزم، سلام بر امام صادق(ع) رئیس مذهب ما، انشاءالله در ایام ولادت نبی مکرم اسلام(ص) و امام صادق(ع) بهترینها برای شما رقم بخورد. ایام را تبریک میگویم و خوشحالیم که در این ایام همراه شما هستیم. حاج آقای کاشانی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای کاشانی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان رادیو قرآن سلام میکنم. ایام را تبریک میگویم.
شریعتی: مستندات فرمایشات حاج آقای کاشانی به فاصلهی چند روز در کانال برنامه قرار میگیرد. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: هفته گذشته در مورد تبیین مسألهی وحدت در بین امت اسلام گفتگو کردیم ولی سلسله بحثی را دنبال میکردیم به عنوان غربت اهلبیت که ما در آغازین روزهای امامت امیرالمؤمنین(ع) چه شد که این اتفاقات رخ داد. به غربت اهلبیت رسیدیم، اینکه برای اینکه اهلبیتی که رسول خدا(ص) در روایات متعدد جایگاه آنها، مرجعیت سیاسی، جایگاه هدایتی آنها را بیان فرموده بودند، تعداد افراد اهلبیت در زمان رسول خدا از پنج نفر به همه سادات رساند. یکی دیگر از کارها این بود که آمدند مسألهای به عنوان عدالت تمام صحابه رسول خدا مطرح کردند که به گونهای جایگزین اهلبیت باشد و یک تعریفی کردند برای این مسأله اینکه اگر کسی مسلمان باشد و لحظهای رسول خدا را ببیند یا در فضایی که رسول خدا(ص) تنفس میکند، حضور داشته باشد از تمام اشکالات ویرایشی و بررسی و نظارتی گذشته و او عادل است، هر سخنی در مورد دین بگوید مورد تأیید دین است و بهشتی است.
بعضی از عزیزان برایشان تعجب بود که مگر میشود که این سخن را کسی بپذیرد؟ آیا آنها استدلال هم دارند؟ این نظریهی عدالت تمام اصحاب پیغمبر اکرم آن هم با این وسعت، طبیعتاً شیعیان این را نمیپذیرند ولی خیلی پر طرفدار است. آیا استدلال هم دارند؟ بله طبیعتاً استدلالهایی دارند از جمله فرض کنید در سوره مبارکه توبه آیهی ۱۰۰ میفرماید، این برادران عزیز که عدالت تمام اصحاب پیغمبر اکرم را قبول دارند، اینطور استدلال میکنند. میگویند: قرآن فرمود: هرکسی یک لحظه پیغمبر اکرم را ببیند یا در کنار باشد، خدا از او راضی است. ما میتوانیم راضی نباشیم. بعد از نام اصحاب رسول خدا میگویند: رضی الله عنه، یعنی خدا از او راضی باد چون راضی هست مثل این آیه، «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ» سبقت گیرندگان اولیه از مهاجرین و انصار «وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسان» و کسانی که بعداً آمدند اینها را پیروی کردند، تا کسانی که بعداً مسلمان شدند، میفرماید: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» خدا از آنها راضی شد و آنها هم از خدا راضی شدند. «وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ» و خداوند برای آنها بهشتی که رودخانههای خروشان از زیر باغهای آن جاری است مهیا کرده برای پذیرایی از اینها، «خالِدِینَ فِیها أَبَداً» در بهشت مخلد هستند، «ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» این رستگاری بزرگ است. میگویند: خدا این یاران پیامبر را تجلیل کرده است. «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ» (فتح/۱۸) وقتی آمدند زیر آن درخت و با تو بیعت کردند. آن عزیزان میگویند: خدا راضی شد، شما راضی نیستید؟ ما حرف خدا را قبول داریم و خدا فرموده است.
پاسخ این است که نمیشود ما یک آیه را بیان کنیم و دهها آیه را مطرح نکنیم. روش درست این است که ببینیم قرآن و روایات معتبر در مجموع چه میفرمایند، اینها را کنار هم بگذاریم. همین آیه مبارکه که بیان کردیم باید دو نکته را توجه کنیم. پیشی گیرندگان از مهاجرین و انصار و آن کسانی که به اینها پیوستند، خدا از اینها راضی است. ما هم این را با دو نکته قبول داریم. گفتیم خداوند وقتی میخواهد مؤمنین را تبیین کند، اوصافشان و اطاعتشان و تبعیت از رسول خدا، جهادشان توصیف میکند. یعنی آنها را باید دید. ثانیاً آیات بعدی را بخوانیم، قرآن بر خلاف اینکه ما احساس کنیم همه دور و اطراف رسول خدا را یک گروه حساب کرده، سه گروه حساب کرده است. آیه ۱۰۰ خوبها را فرموده است. خوبها کسانی هستند که خدا از اینها راضی است. آیهی دوم بدها را معرفی کرده است. «وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ» (توبه/۱۰۱) ای پیغمبر دور و اطراف و بیرون شهر در اعراب بادیه نشین منافقینی هستند که خیلی متخصص هستند. منافقین یعنی مردم ظاهرشان را نمیشناسند. ادعای اسلام میکنند و پیامبر را هم میبینند. ظاهراً جزء اصحاب هستند. خدا در مورد اینها میفرماید: «لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ» اینها را دوبار عذاب میکنیم «ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظِیمٍ» اینها را در عذاب عظیم میبریم.
گروه سوم هم داریم، «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ» (توبه/۱۰۲) یک عده هستند نه آنقدر خوب هستند در همه چیز سبقت بگیرند، نه اینقدر بد هستند که منافق باشند و ایمان نیاورده باشند. «خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً» یک عده هم این وسط هستند، اینها معترف به گناهانشان هستند، گاهی عذرخواهی میکنند و توبه میکنند، گاهی اشتباه میکنند. من دوست دارم آدم خوبی باشم ولی اشتباهاتی هم میکنم. اینها وضعشان روشن نیست که کفهی خوبیهایشان سنگینی میکند یا گناهانشان، «عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» چه بسا خدا توبه اینها را بپذیرد و خدا غفور رحیم است و اینها باید منتظر باشند تا ببینند عاقبتشان چه میشود.آیا قرآن کریم یک دسته کرده بود؟ نه. یا در مورد آیهای که گفتیم «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ» معنایش روشن است که خدا از مؤمنینی که زیر آن درخت با پیغمبر بیعت کردند، از این بیعتشان راضی شد. کار خوبی کردند.
یکوقتی شما به شاگردت در مدرسه میگویی: بارک الله، دیشب تکالیفت را خوب نوشتی. این یعنی همواره خوش خط نوشتی و همواره وظایفت را انجام دادی؟ «اذ یبایعونک» یعنی آن زمانی که این بیعت را انجام دادند، خدا راضی شد. یعنی بعداً هرکاری کردید ضمانتنامهی دائمی، اهل نفاق که ظاهر سازی میکنند و آن تعریف اشکال مهمش این است که اهل نفاق را هم داخل میکنند. قرآن کریم روی همان تأکیدی که داشتیم بر خلاف اینکه بخواهد ضمانتنامهی دائمی بدهد تأکید به رفتار میکند. اینکه من ظاهراً کنار پیغمبر باشم، از کفار، ابوجهلها، سالها کنار پیغمبر بودند، البته ایمان نیاورده بودند. از منافقین هم عده زیادی بودند و ظاهراً هم اسلام آورده بودند. آنچه خداوند تأیید میکند این است که اعمالی را انجام بدهند، جهاد کند و فرار نکند، تبعیت کند و نافرمای نکند. عبادت کند و متکبر نباشد. لذا در قرآن میفرماید: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» (مائده/۲۷) از متقین میپذیرد نه از هرکس که کنار او بوده است. قرآن نمیفرماید: آنهایی که صورتشان سفید است یا سیاه است یا زرد است، آنهایی که چشمشان این رنگی است و فامیل پیامبر هستند. یک شرایطی بگذارد که اینها نیست. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» گرامیتر کسی است که باتقوا تر است. میخواهیم بپذیریم از متقین میپذیریم، تا متقی نباشی نمیپذیری.
این دو آیه کریمه سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۴ و ۱۵ را ببینید. اعراب بادیه نشین آمدند گفتند: ما ایمان آوردیم. با این تعریفی که برادران عزیز ما دارند، میگویند: کسی زمان رسول خدا ایمان بیاورد، میشود پیامبر را هم ببینید، و جزء صحابی میشود. صبر کنید اجازه هست آیه قرآن را بخوانیم یا زندیق میشویم. «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا» (حجرات/۱۴) عربهای بادیه نشین گفتند: ما ایمان آوردیم. «قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» بگویید تسلیم شدید. هنوز ایمان نیاوردید. «وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ» هنوز ایمان در قلب شما نفوذ نکرده است. الآن آن آقایان باید بگویند: خدایا اینها پیغمبر را دیدند اسلام آوردند، صبر کنید. خدا میفرماید: شرط دارد «وَ إِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» اگر از خدا و رسول اطاعت کردید، «لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً» چیزی از اعمال شما کم نمیشود. قیامت اجرش را میبینید. اما اگر اطاعت نکردید، نه. لذا آیه بعد میگوید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ»، مؤمنین چه کسانی هستند، «الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا» ایمان آوردند و شک هم نکردند. «وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» جهاد کردند، فرار نکردند و هزینه ایمان دادند. «أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ» به هرکس کنار پیغمبر نشسته اطلاق نمیشود، به هرکس کنار پیغمبر نشسته و ایمان آورده و جهاد کرده، اطاعت کرده و شک نکرده و وظایفش را انجام داده، مادامی که اینطور است.
اصلاً دنبال ضمانتنامه دائمی و بی قید و شرط نیست. شرطش اطاعت و ایمان و تقوا و عمل صالح است و این را عرض کردیم که کافر است کسی که یار رسول خدا، کسی که یاری کرده است و به اسلام کمک کرده را از او بیزار باشد. ولی اینکه کسی که یک لحظه دیده و هزار تا مشکل دیگر داشته، این را جزء این گروه ویژه چرا حساب کنیم، این سؤال ماست. اینکه ما فکر کنیم حتماً همهی اصحاب رسول خدا، هرکسی با این تعریف که هرکس یک لحظه رسول خدا را دیده عادل است، بهشتی است و هر گناهی بکند هیچ ضربهای به بهشتی بودنش نمیزند، آیا قرآن قبول دارد که عادل است؟ حجرات آیهی ۶، «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/۶) ماجرا این است که یک فردی آمد اسلام آورد، پیغمبر اکرم فرمود: برو با قومت صحبت کن و آنها را دعوت کن و از آنها مالیات دریافت کن. مدتی آنجا رفت و طول کشید، رسول خدا ولید بن عُقبه همان کسی که امیرالمؤمنین(ع) وقتی او با حال مستی نماز صبح را چهار رکعت خوانده بود و هیچکس جرأت نکرده بود او را حد بزند، امیرالمؤمنین او را حد زد و کینهی امیرالمؤمنین را به دل گرفت.
از فامیلهای نزدیک خلیفه سوم است. از اصحاب رسول خدا با این تعریفی که هرکسی بگوید: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و پیغمبر ببیند، صحابی است. آیا ایشان اگر حرفی بزند همیشه عادل است و باید بپذیریم یا نه؟ آن آقا دیر کرد، پیغمبر اکرم ولید بن عقبه را فرستاد و فرمودند: برو دنبال فلانی، داشت میآمد با چند نفر ولید که داشت میرفت جمعیت آنها را دید، فکر کرد که میخواهند او را بکشند و فرار کرد. آمد نزد پیغمبر گفت: اینها میخواستند مرا بکشند. پیغامبر گفته: اینها مرا میخواستند بکشند، پس سپاه آماده شود، نکند خیانتی صورت گرفته، این آیه نازل شد ای مؤمنان اگر فاسقی برای شما خبری آورد نپذیرید، بررسی کنید. قرآن کریم به این شخص که صحابی بود به جای اینکه عادل باشد و کلامش را بپذیریم، میگفتند: کلامش را نپذیرید، فاسق است. «فَتَبَیَّنُوا» نپذیرید، ما الآن چه کار کنیم. یعنی اگر قائل به آن عدالت و ضمانتنامه باشیم، ضمانتنامه دائمی را بخواهیم بپذیریم برای شرط ساده دیدن، آنجا واقعاً گرفتار میشویم.
فقط ماجرای تاریخ و عقاید نیست. این آیه برای امروز هم هست. یکی از گرفتاریهای این دوره ما این است که ممکن است یک عزیزی گوشی مبارک را ببیند، در یک شبکه اجتماعی یک خبری آمد، آن برای ما هم هست، اهل علم میگویند: شأن نزول مورد مخصص نیست. حالا این ماجرا برای یک چیزی نازل شده حکم آیه کلی است. این کسی که این حرف را زده، عادل است یا نه. همینطور میشنویم نمیتوانیم نقل کنیم و آبروی مردم را ببریم. یا بعضی از شبکههای ماهوارهای یا جاهای دیگر یا اخباری که ما در تاکسی و جاهای دیگر میشنویم، همیشه شوخی میکنم و میگویم در هر تاکسی میشنوی یک نفر فامیل یک وزیری، کسی آنجا هست. «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ» یعنی کسی که عادل نیست. من اگر کسی را نشناسم هم عادل نیست. خدای نکرده بدانم گنهکار است و اهل مراقبت نیست که فاسق است. «فَتَبَیَّنُوا» ملاحظه کنید، بررسی کنید. یکی از مشکلات ما این است که شایعه به سرعت پخش میشود.
قرآن کریم صرف همنشینی با رسول خدا ظاهراً نمیپذیرد. یک مثالهای نقضی از روایات مورد قبول عزیزانی که قائل به عدالت همه صحابه هستند، عرض میکنیم. میگوییم: شما در روایات مورد قبولتان هم مثالهای نقض دارید. این مثالهای نقض را چه کنید؟ در کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری، در کتاب مسند احمد حنبل به سند بسیار معتبر این روایت آمده است. عزیزانی که عدالت همه صحابه را قبول دارند باید پاسخ بدهند. روایت اینطور است که یک فردی، یکی از مسلمانان محضر رسول خدا آمد. پس صحابی است. مسلمانی که محضر رسول خدا میآید طبق تعریف برادران در یک لحظه آمد صحابی میشود. رسول خدا در مسجد بودند. «فناداه» صدا زد، یا رسول الله من دچار این گناه فحشاء شدم. طبیعی است که پیغمبر روی مبارکش را برگرداند. الآن به جای اینکه طرف آمده اقرار کرده رسول خدا رو برمیگرداند. طرف هرچه تکذیب میکند، در موارد خصوصی، مواردی که قوه قضائیه این را باید پیگیری کنند، کار ندارم. شما میگویی: آقا من این را نگفتم. حتماً گفته است. به زور میخواهیم گناهی گردن طرف بیاندازیم در صورتی که رسول خدا روی مبارکش را برگرداند. رفت روبروی پیغمبر و گفت: یا رسول الله، من مرتکب این گناه شدم. باز رسول خدا روی مبارکش را برگرداند تا چهار بار اقرار کرد. وقتی چهار بار شد رسول خدا باز هم کوتاه نیامدند. هی توجیه میکردند. شاید حالت خوب نبود، داروی اشتباه خورده بودی. حضرت فرمود: بیگانه هستی؟ جنون داری؟ ما خوشحال نمیشویم از اینکه مچ کسی را بگیریم. این فضای افشاگری بی انصافانهی غیر دقیقی که گاهی در جامعه حاکم میشود خیلی شیطانی است. وقتی گفت: نه جنون ندارم، اینجا مهم است که این فحشاء را مرتکب شدی، همسرداری یا نه؟ چون همسر نداشته باشد صد ضربه شلاق و همسر داشته باشد، قتل است. حضرت فرمود: همسر داری؟ گفت: بله. رسول خدا فرمود: او را ببرید رجم کنید. چون مرد همسردار دچار… این عادل است؟ میشود دین را از این فردی که همزمان با همسرش دچار فحشاء شده بی قید و شرط پذیرفت؟ کسی که حد بخورد در جامعه اسلامی از عدالت ساقط است. کسی که اعدام شده توسط رسول خدا، میشود دین را از او گرفت؟ این یک مورد نقض است برای اینکه بگویم بحث حد چقدر مهم است، اگر در فقه اسلامی کسی حد بخورد. دزدی کند و دستش را ببرند. بسیاری از فقها میگویند: در هیچ دادگاه صالحهای نباید حرفش را قبول کرد. عدالتش ساقط میشود.
ابن حبیب بغدادی در کتاب خودش وقتی مینویسد: بعضی از قریش بخاطر شراب خواری حد خوردند، نسخهی منحصر به فردش را رفتند خراب کردند و جوهر مالیدند کسی نفهمد آن افراد که بودند. چرا؟ چون این دیگر الی الابد شهادتش مورد قبول واقع نمیشود. لذا کسی که حد خورده چطور عادل است؟ آیهای در قرآن کریم داریم، آیه ۴ سوره مبارکه نور، «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ» کسی که به زن شوهرداری که عفیفه هست نسبت ناروای فحشا بدهد و نتواند چهار شاهد بیاورد و اثبات کند. این را باید هشتاد ضربه شلاق زد. «وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَهً أَبَداً» دیگر هرگز شهادت او را نپذیرید، «وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» اینها فاسق هستند.
یک کتاب مهمی داریم برادرانی که قائل به نظریه عدالت همه صحابه هستند، به اسم «الموسوعه الفقیه المیسره» اگر کسی بهتان فحشاء به یک انسان بدهد، سه عقوبت دارد. هشتاد ضربه شلاق، شهادتش دائماً رد است. هیچوقت شهادتش قبول نیست. اینکه فاسق است و عادل نیست، نه نزد خدا و نه نزد من دیگر عدالتش قبول نیست. سؤال: آیا اصحابی که با آن تعریف داریم، یعنی یک لحظه پیغمبر را ببینند اسلام بیاورند، آیا داریم که قذف کرده باشند؟ ابن جوزی و دیگران میگویند: بله. چهار نفر از اصحاب پیغمبر از جمله حسان بن ثابت، به یکی از همسران پیغمبر جسارت کردند و اتهام فحشاء دادند و حد خوردند.
شریعتی: طبق این نظریه در زمان پیغمبر نمیبایست شاهد هیچگونه گناهی از هیچ کدام از اطرافیان پیغمبر و اصحابشان میبودیم؟
حاج آقای کاشانی: دو راهکار پیدا شده است، مثلاً محمد صالح از فقهای مهم عربستان بود و از مفتیان برجسته وهابیت بود، کتابی دارد به اسم شرح عقیدهی واسطیه، آنجا میگوید: شک نیست که بسیاری از اصحاب پیغمبر دزدی کردند و شراب خوردند و فحشاء کردند، اما اینها در برابر فضایل عظیمشان خیلی چیزی نیست. شما برای صحابی بودن چه شرط بزرگی گذاشتید؟ صرفاً دیدن و اسلام آوردن، بله در بین اصحابی که میفرمایید، امیرالمؤمنین، سلمان و ابوذر، شهدای بدر و احد هستند ولی شما فقط شرط را بر اینها نگذاشتید، شما گفتید هرکس یک لحظه دید. این چه فضایلی دارند که هرچه گناه کنند، ضمانتنامه دائمی میخواهید بدهید؟ ابن تیمیه هم یک حرف عجیبی میزند و در یک کتابی میگوید: اگر پیغمبر اکرم شراب فروش را لعن کرد، بعد میگوید: البته بعضی از اصحاب شراب فروختند. شما میگویید: پیغمبر اکرم لعن کرد، این انصاف است که ما شراب فروش را کنار مجاهدان و شهدای بدر بگذاریم؟ دو راهکار دارند. یک راهکار این است که اینها کارهایی کردند و تاریخ هم نوشته است. راهکار سکوت و کتمان و تحریف است. یعنی حق ندارید صدایش را دربیاورید. سکوت کنید و چیزی نگویید. همین کتاب شرح العقیده واسطیه، نویسنده ابن تیمیه است و بن عُثیمین هم شرح کرده است.
میگوید: بین اصحاب دعواهای زیاد، نزاعها و قتلها، اتفاقات بزرگ، سبّ و شتم و گنگ و قتل و همه چیز رخ داد. ما باید چه کنیم؟ ما باید در برابر این امور ساکت باشیم. شما به ما کاری ندارید ولی ما از کسی که میخواهیم دینمان را بگیریم نمیتوانیم ساکت باشیم. این سیاست عجیبتر هم شد، گفتند: واجب است سکوت کنیم و بعد گفتند: باید این اسناد را از بین ببرید. آقای ذهبی در کتاب خودش میگوید: هروقت رسیدید به آنجایی که این دعواها و اشکالات و قتلها بود، طبیعتاً بین اصحاب خوبی که فراوان است یک عده هم اشتباهاتی داشتند، واجب است که اینها را کنار بگذارید بلکه اسنادش را از بین ببرید. اسناد را معدوم کنید. اینقدر این سکوت مهم است که حتی ابن تیمیه گفت: اگر کسی بگوید: یکی از اصحاب ترسو بود کمی، دنیا دوست بود، بخل داشت کمی باید او را شلاق بزنید. چرا بحث غربت اهلبیت است؟ چون همه این قدر هم نسبت به اهلبیت رعایت نکردند. خیلی تأسف برانگیز است. یعنی نسبت به هند جگرخوار سکوت، نگویید یکوقتی که ایشان قبلاً چه بوده است؟ بیست سال با اسلام جنگیده است. فلانی کم دانش است و حبّ دنیا دارد. ولی به امیرالمؤمنین و حضرت زهرا که میرسند، همین آقای عثیمین و ابن تیمیه که هردو میگویند: باید سکوت کرد و نباید حرف زد، حرفهای عجیبی میزنند.
کتابی که آوردم منهاج السنه ابن تیمیه است. سردمدار عزیزانی که خدا انشاءالله همه ما را هدایت کند پیرو فکر او هستند که اینقدر ما را میکشند و از او داعش به وجود میآید. ایشان در چاپ جدید مجلد چهارم صفحه ۵۴۸ یک حرفی زده و بعضی شبها من یاد بعضی از این حرفها میافتم خواب از سرم میپرد. بعضی وقتها میگویم: چقدر این اهلبیت مظلوم هستند. شما نسبت به کسی که یک ثانیه پیغمبر اکرم دیده است میگویید: سکوت کنید و حرف نزنید، این منهاج السنه ردی است به کلامی که منهاج الکرامه اسمش است و مرحوم علامه حلی (ره) نوشته است و خیلی فحاشی و بی ادبی کرده است. هفته پیش گفتیم: علمای فهیم از دو طرف با هم مؤدب صحبت میکردند، اسم علامه حلی، حسن بن یوسف ابن مطهر حلی است. ابن مطهر را ایشان ابن منجس میگوید، یعنی فحش میدهد. به گونهای که دوستان خودش هم میگویند: خیلی بی ادبی کرد. در این مباحثه بحث به اینجا میرسد و این را عرض کردیم که حاکم بعد از پیغمبر لحظات مرگش پشیمان بود از حمله به خانه حضرت زهرا، علامه حلی به این استناد میکند، ایشان میخواهد جواب بدهد، میگوید این روایت دروغ است و من قبول ندارم. بعد میگوید: اما اگر راست باشد چرا به خانه حضرت زهرا حمله کردند؟ میگوید: آمدند وارد خانه شدند و حمله کردند که خانه را بگردند و ببینند اموال مردم آنجا هست که حبس شده است. باید نسبت به کوچکترین صحابه سکوت کرد، این چه حرف شنیعی است. یعنی ای کاش، این را زیاد شنیدهاید که امیرالمؤمنین فرمود: روزگار مرا پایین آورد. تا گفتند: علی و معاویه. الآن میگوییم: شما به اندازه کوچکترین اصحاب پیغمبر شما ارزش قائل نشدید. این یک جریان بی ادب است و همه اینطور نمیگویند. این بی ادبی برای یک جریان اسلام اموی و اسلام سرمایهداری است که اینها قدرت حکومت را که به دست گرفتند در دین رخنه کردند و امروز هم در قرن هشتم به بعد، وهابیت در قرن دوازده سیزده به بعد، تا امروز نمایندهاش هستند که متحد اصلی اسرائیل و آمریکا در منطقه هستند. یمن که شیعه هستند و گاهی اهل سنت هم مظلوم می شوند. یعنی اینکه مفتی اعظم عربستان وقتی بین اسرائیل و فلسطین که فلسطینیان در غزه شیعه نیستند ولی مسلمان هستند، گفت: کمک کردن به مردم فلسطین در برابر اسرائیل حرام است. شما چه مدل اسلامی هستید که در برابر دشمن مسلمین، مسلمین را یاری نمیکنید، یاری کردن را حرام میدانید بلکه دعا کردن برای پیروزیشان را. در جنگ ۳۳ روزه مفتی اعظم عربستان حکم صادر کرد که آرزو و دعا برای پیروزی اینها حرام است. یعنی دعا کنند اسرائیل پیروز شود؟ تناقض عجیب است و حتی بسیاری از شیعیان هم آسیب خوردند.
شریعتی:
باز میرسد از جانب حجاز سواری که *** هرکه دید بگوید محمد است محمد
امروز صفحه ۲۲۷ قرآن کریم، آیات ۴۶ تا ۵۳ سوره مبارکه هود را تلاوت خواهیم کرد.
«قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ «۴۶» قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ «۴۷» قِیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ «۴۸» تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ «۴۹» وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ «۵۰» یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى الَّذِی فَطَرَنِی أَ فَلا تَعْقِلُونَ «۵۱» وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلى قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ «۵۲» قالُوا یا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَیِّنَهٍ وَ ما نَحْنُ بِتارِکِی آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِکَ وَ ما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ»
ترجمه آیات: (خداوند در پاسخ) فرمود: اى نوح! او (در واقع) از خاندان تو (و نبوّت) نیست، او (داراى) عمل ناشایستى است، پس چیزى را که به آن علم ندارى از من مخواه، همانا من تو را موعظه مىکنم که (مبادا) از جاهلان باشى. (نوح) گفت: پروردگارا! به تو پناه مىبرم از اینکه چیزى را که به (خیر و شرّ) آن آگاهى ندارم، از تو درخواست کنم و اگر تو (این خواسته را) بر من نبخشایى و بر من ترحّم ننمایى، از زیانکاران خواهم بود. به نوح خطاب شد: (اینک) با سلامى از جانب ما و برکاتى برتو و بر تمام امّتهایى که با تو هستند، فرود آى، و بزودى امّتهایى (از نسل همین نجات یافتگان) را از نعمتها برخوردار خواهیم ساخت، (امّا) سپس (به خاطر غفلت و کفر و گناه،) عذابى دردناک از طرف ما به آنان خواهد رسید. (اى پیامبر!) اینها از اخبار غیبى است که ما آنها را به تو وحى مىکنیم (و) پیش از این نه تو و نه قوم تو از آنها خبرى نداشتید، پس (تو نیز مانند نوح) صبر کن که همانا عاقبت (پیروزى)، براى متّقین است. و به سوى قوم عاد، برادرشان هود (را فرستادیم، او به مردم) گفت: اى قوم من! (تنها) خدا را بپرستید که هیچ معبودى جز او براى شما نیست. (شما در پرستش بتها به خطا مىروید و) شما جز اهل افترا و تهمت نیستید. (هود گفت:) اى قوم من! من از شما در برابر رسالتم پاداشى درخواست نمىکنم، پاداش من نیست مگر بر عهده آن کس که مرا آفریده است، پس آیا تعقّل نمىکنید؟! و (هود ادامه داد) اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوى او باز گردید و توبه نمایید تا او از آسمان پى در پى بر شما باران بفرستد، (چنانکه گویى همهى آسمان در حال ریزش است) و نیرویى بر نیروى شما بیفزاید، و (از راه حق) به خاطر گناه اعراض نکنید و روى برنتابید. (مشرکان) گفتند: اى هود! تو دلیل روشنى براى ما نیاوردهاى وما بهخاطر سخنان تو، از خدایانمان دست بر نمىداریم و ما از ایمان آورندگان به تو نیستیم.
شریعتی:
قسم به شوق اویس و قسم به بهت بحیرا *** که آفتاب کمالات بی حد است محمد
اشاره قرآنی را بفرمایید و ادامه بحث را بشنویم.
حاج آقای کاشانی: دو نکته بسیار مهم در این صفحه هست، وقتی در مورد اهلبیت عرض میکردیم، رسول خدا معنای لغوی را در هفتههای گذشته محدود به چند نفر کردند. حضرت زهرا، امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین، خودشان در زمان پیغمبر آیهی ۴۶ همینطور است. یعنی وقتی حضرت نوح نگاه میکند که فرزندش نپیوست و دارد غرق میشود و از خدا خواست که خدایا پسر من از اهل من است. او را نجات نمیدهی؟ خداوند میفرماید: «قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک» او از اهل تو نیست. خدا که نمیفرماید: فرزند پسر تو نیست. این اهل یعنی اهل نبوت، همانطور که ما از جهت لغوی توضیح دادیم که وقتی میگوییم: اهلبیت زن و بچه هستند ولی اهلبیت رسول الله خاص هستند. آیه ۴۹ هم این بحث امروز ماست. خدا میفرماید: ای رسول ما خبرهای غیبی زیادی به تو دادم که اینها را نمیدانستی، میفرماید: «فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ» عاقبت و بهشت و حسن خاتمه برای اهل تقواست نه این کسی که صرفاً کنار تو نشسته است.
شریعتی: این هفته قرار گذاشتیم در مورد شخصیت دوست داشتنی که حق مادری بر گردن همه ما دارد، در کنار حضرت خدیجه ام المؤمنین، جناب ام سلمه صحبت کنیم و نکتههایی که خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: یکی اینکه در بین همسران رسول خدا بعضی متأسفانه خودشان نقل کردند که ما به حضرت خدیجه یا فلان همسر پیغمبر حسودی میکردیم. ولی حضرت ام سلمه(س) نه تنها این خصلت را نداشت که در فضایل حضرت خدیجه روایتهایی از پیغمبر فرموده است. کسی که سعه صدر دارد و خوبی افراد را میتواند ببیند. پیغمبر فرمود: خدیجه، کسی نمیداند خدیجه کیست. در غربت هم مرا یاری کرد. زمانی که کسی به من احترام نمیگذاشت امنیت و آرامش خاطر برای من فراهم کرد. همه مرا تکذیب میکردند در غربت آغاز اسلام مرا تصدیق کرد و ام سلمه این را با نیت قصد غربت نقل میکند.
امیرالمؤمنین و امام حسین، ام سلمه را امین اصلی خودشان میدانستند. وقتی امیرالمؤمنین میخواستند از مدینه به سمت کوفه بروند، چون اوایل حکومتشان جنگ و درگیری در جمل میخواست رخ بدهد، نامهها و وصیتشان را به چه کسی بسپارند که بعدها خیانت نکند؟ به ام سلمه. سیدالشهداء وقتی خواستند به کربلا بروند، از کوفه بروند و از مدینه به مکه و از مکه به سمت عراق، برادرانی داشتند با ایشان همراه نشدند. پسر برادرانی داشتند که با ایشان همراه نشدند. وقتی خواستند وصایای خود و وسایلی که مخصوص امام است. عصای رسول خدا، تجهیزاتی که وسیله امامت است، به هرکس میدادند، بعضی ممکن بود از این سوء استفاده کنند. ولی این سخت بود و به هرکسی ندادند و به حضرت ام سلمه دادند. لذا امام سجاد(ع) وقتی از شام برمیگشتند و از اسارت که برگشتند، حضرت ام سلمه ایشان را تحویل داد. امین دو امام است. آن کسی که آرامش بخش خانه رسول خدا بود.
شریعتی: بنا بر قولی که داده بودیم و قرار بود از ابتدای ماه ربیع الاول روزهای شنبه در خدمت حاج آقای عابدینی باشیم، قرار شد از ابتدای فصل زمستان در خدمت حاج آقای عابدینی خواهیم بود.
حاج آقای کاشانی: گفتیم چطور با این تناقضها رفتار میشود، با دو روش که یکی سکوت و کتمان بود. راهکار دوم مسألهای به اسم اجتهاد برای توجیه خطاهاست که هفته آینده خواهیم گفت.
در این ماه از حضرت حق میخواهیم که چشمان ما، دلهای ما را روشن و شاد کند به برکت ظهور امام زمان، انشاءالله همه ما از یاران و خادمان حضرت و شهدای حضرت در راه حضرت باشیم و از دیدار حضرت محروم نشویم.
شریعتی: اگرچه بین رسولان سرآمد است، سرآمد *** به رسم حسن ختام آخر آمده است، محمد
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
پاسخ دهید