روز سه شنبه مورخ ۰۸ بهمن ماه ۱۳۹۸ حجت الاسلام کاشانی در برنامه زنده تلویزیونی «سمت خدا» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «آغاز امامت امیرالمؤمنین علیه السلام؛ جریانات و حوادث» با محوریت «اولین اصلاحات امیرالمؤمنین علیه السلام» در این جلسه به گفتگو پرداختند که مشروح این برنامه تقدیم حضورتان می گردد.
برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
بهار از قدمت برگ و بار میگیرد *** بهشت از فدک تو انار میگیرد
به رسم عشق صبوری وگرنه حق تو را *** اگر اراده کنی ذوالفقار میگیرد
به کوچههای مدینه بگو که بعد از تو *** علی از عالم و آدم کنار میگیرد
اشّمُ رائحه طیبه روایت کن *** حدیث از نفست اعتبار میگیرد
دلم گرفته و در گردش است تسبیحم *** که در مدار تو دلها قرار میگیرد
میآید آنکه از آیینه کاری حرمت *** به دستمال ظهورش غبار میگیرد
سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره زهرای مرضیه را تسلیت میگویم. حاج آقای کاشانی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای کاشانی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان سلام میکنم. شهادت حضرت صدیقه طاهره را تسلیت میگویم.
شریعتی: در این شبها و روزها برای یکدیگر دعا کنیم، بحث ما به روزهای آغازین خلافت حکومت امیرالمؤمنین رسید و وقایع آن زمان که بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: بسم الله الرحمن الرحیم، چند تقارن اتفاق افتاد، یکی اینکه الآن که در ایام شهادت حضرت زهرا هستیم از آن بزرگوار مدد میخواهیم، چون آغاز حکومت امیرالمؤمنین که هیچکس به اندازه حضرت زهرا برایش هزینه نداده بحث ما آغاز شده و آغاز بیعت گیری از امیرالمؤمنین(ع) در سال ۳۵ هجده ذی الحجه که روز غدیر است اتفاق افتاد. یعنی غدیری به فرمایش پیغمبر اکرم عمل نشد ولی بعد وقتی امت اسلامی دچار سختی شد و بلاهایی آمد که فکر نمیکردند، فکر میکردند امیرالمؤمنین دنیای آنها را محدود میکند، نه تنها آخرتها آسیب دید، بلکه دنیایشان به جایی رسید که به خیلی از اتفاقاتی که عرض کردیم رسید. امیرالمؤمنین روز هجده ماه ذی الحجه آغاز حکومتشان هست، روز نوزدهم بیعت عمومی اتفاق افتاد و امتناعهای حضرت برای قبل از این است و بعد حضرت در این روز نوزدهم یا روز بیستم سخنرانی فرمودند که بخشی از مرامنامهی حکومتشان را بیان میکنند.
متن این خطبه که حضرت معیارهایشان را بیان کردند، اصل این خطبه در کتاب ابو جعفر اسکافی از بزرگان معتزلی است که در سال ۲۴۰ از دنیا رفته است و خیلی مدافع امیرالمؤمنین است و کتاب در رد کسانی که به امیرالمؤمنین نقد کردند، نوشته است. دیگران هم از ایشان نقل کردند، شیخ طوسی از ایشان نقل کرده، ابن ابی الحدید نقل کرده است. من میخواستم منبع اصلی را بیاورم بعد دیدم بعضی عزیزان که میگویند: کتابی معرفی کنید، ما گاهی کتاب معرفی میکنیم برای اینکه عزیزان مطالعه کنند، این برای کسانی که اهل تحقیق هستند یک کتاب متوسط است. کتابی است به نام دانشنامهی امیرالمؤمنین که انتشارات دارالحدیث زحمت کشیدند و دو زبانه هم هست. از مجلد سوم و صفحه ۵۴۰ میخوانم. ابوجعفر اسکافی میگوید: روز دوم حکومت که روز نوزده ذی الحجه بود، حضرت شروع به سخنرانی کرد و بعد از حمد و ثناء خدا فرمود: شما بعد از پیغمبر از ما فاصله گرفتید و با دیگران بیعت کردید. تا جایی که اینقدر کار برایتان سخت شد که رفتار حاکمیت به گونهای بود که دیگر تحمل نداشتید، این را منکر حساب میکردید تا اینکه محصورش کردید و او را کشتید. بعد سراغ من آمدید و بدون اجبار، بلکه با التماس و خواهش و تهدید مرا آوردید. من الآن آمدم بر شما حکومت کنم، هیچ امتیازی بر شما ندارم. آنچه من باید انجام بدهم شما باید انجام بدهید، آنچه شما باید مراعات کنید من هم باید مراعات کنم. این یعنی چه که امیرالمؤمنین بر دیگران برتری یا امتیازی ندارد؟
امیرالمؤمنین چند جایگاه دارد، ۱- جایگاه خلافت رسول خدا بلافصل در غدیر تنفیذ شد. آن را حضرت اینجا بیان نمیکند، امیرالمؤمنین به معنی واقعی کلمه آنجا رخ داد. حضرت امیر هست و حاکم هم شده است، روح غدیر نیست. آن روح غدیر اگر باشد امتیازش قابل قیاس با کسی نیست و جایگاهی که حضرت دارد، کما اینکه رسول خدا جایگاهی دارد که بقیه ندارند، به عنوان فقیه شاگرد پیغمبر سراغ حضرت آمدند. حضرت میفرماید: فتنهها شد و خیلی کارها عوض شد. آنقدر که خودتان به هم ریختید و درگیر شدید، آیا حاکمیت باید کمک کند مردم به سمت بهشت بروند؟ باید کمک کند مردم از جهنم فاصله بگیرند؟ این بحث امروز هم هست. حضرت فرمود: من شما را به سمت روش پیغمبر اکرم خواهم برد. کارهایی را انجام میدهم که از طرف پیغمبر و خدا به من امر شده است. البته اگر با من همراهی کنید، که اگر همراهی نکنید جلوی من میایستید و من باید از خدا کمک بگیرم.
فرمود: الآن شما مرا حاکم قرار دادید بدون توجه به جایگاهم، گفتید: بگردیم ببینیم چه کسی از همه بهتر است؟ علی بن ابی طالب، حضرت فرمود: جایگاه من در زمان پیغمبر یادتان هست؟ من علمدار رسول خدا در همه جنگها بودم. نماینده پیغمبر، خلیفه پیغمبر، موضع سر پیغبر، باب علم رسول خدا، این موضعی که بود هنوز هم هست، اگر من با شما در رفتار فرق ندارم، به این معنی نیست که جایگاه خودم را فراموش کنم. همه آنها سر جایش است، بدانید من مثل قبلیها نیستم که خطا کنم. حضرت یک قدری سعی میکند مردم را به آن سمت سوق بدهد که از ابهام بیرون بیایند. لذا فرمود: «فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ» بدانید که وقتی دستور میدهم باید عمل کنید، وقتی میگویم: کاری را انجام ندهید، نباید انجام بدهید. فرمودند: اگر یکوقت توقعی از من داشتید، «فَإِنَّ لَنَا مَعَ کُلِّ أَمْرٍ تُنْکِرُونَهُ غِیَرا» بدانید اگر یک کاری را نمیکنم، عذری دارم. من قدم به قدم باید اصلاح کنم. اول باید سر فساد را اصلاح کنم و بعد سراغ بدنه بروم. لذا اگر یک جایی چیزی دیدید، تعجب نکنید و صبر کنید. بعد فرمود: اگر فقط من بودم و حکومت بر شما، یعنی فقط یک نفر میخواست ریاست کند، بدانید این خیلی خطرناک است. حضرت فرمود: سختترین کار در روز قیامت برای والی مسئول و کارگزار و استاندار و شهرداری است که میخواهند او را لبه تیغ صراط ببرند. اگر عادل باشد خدا او را نجات میدهد ولی اگر او ظلم کرده باشد، خدا پرتش میکند. اساساً حاکم با مردم عادی فرق دارد. مردم عادی معمولاً خیلی ویژه نمیشوند.
یک وقتی به دانشجویان رشته قضا عرض کردم که شما بدانید که فرق شما با بقیه این است که شما قاضیها آدمهای معمولی از دنیا نخواهید رفت، یا بخاطر احقاق حقوق خیلی جایگاه ویژهای دارید یا خودتان را کنار شمر و یزید ببینید. یعنی قاضی، استاندار، حاکم، رئیس جمهور، نماینده مجلس و ولی فقیه، این افرادی که حاکمیتی هستند، معمولاً آدم وسط نیستند. یا به مردم خدمت میکنند که اجری بالاتر از این نیست یا خدای نکرده کم کاری ممکن است صورت بگیرد، این یک سقوط و انحطاطی است که ظلمی بدتر از این نیست. لذا امیرالمؤمنین میفرماید: فکر نکنید این ریاست بر شما صرف ریاست است و جذابیتی ندارد، خطر بزرگ است. لذا فکر نکنید من حاکم شدم بیایید تبریک بگویید. یک کار بسیار سختی گردن من انداختید و من باید خیلی دقت کنم که خطا نروم، متوجه نمیشوند حضرت معصوم است. اگر از اول تلاش کردیم و صدیقه طاهره در این راه شهید شد، شهید شد برای اینکه هدایت امت خراب نشود و عاقبت شما به هم نخورد، زحمات رسول خدا آسیب نبیند. در یک جایی حضرت فرمود: از من عهد گرفته شده که آرام و قرار نداشته باشم در مورد ظلم ظالمی که غارت بیتالمال میکند و مظلومیت طبقه محروم، حضرت فرمود: من میخواهم شروع کنم، سر فتنه کجاست؟ طبیعتاً میخواهم عدالت اقتصادی را شروع کنم. عدهای صدایشان درمیآید. عموم مردم خیلی خوشحال میشوند، چرا؟ چون همیشه کمتر از حقشان میگرفتند و برخی که غیر عرب بودند هیچ نمیگرفتند. یک عده بودند زیادتر از حق میگرفتند. من اگر سراغ عدالت بروم، عدالت یعنی یک پولی از بیت المال هست که باید به مساوات تقسیم کنم. یکوقت یک پولی هست که میخواهیم خرج لشگر کنیم که میگویند: یک نفر سواره هست، اسب آورده و هزینه بیشتر کرده و آنجا تفاضلی هست. اما یک وقت یک پولی برای تمام جامعه اسلامی است، این را باید به تمام جامعه بدهیم. اینجا باید یکسان بدهم و وقتی باید یکسان بدهم درآمد یک عدهای کم میشود چون عادت به بیشتر گرفتن داشت، خرج فراوان و غلام و کنیز فراوان داشتند. گاهی یک نفر حیوان خانگی دارد از خرج یک خانواده چهار نفره بیشتر خرج او میکند. حضرت فرمودند: مردان شما فردا نگویند که کسانی که زمینها را بالا کشیدند، زد و بند کردند، عمومی بود خصوصی کردند، رودخانه زدند، چاه عمیق حفر کردند، از پول بیت المال شخصی مرکبهای ویژه سوار شدند، کنیزان آنچنانی گرفتند که ده برابر یک خادم دیگر هزینه او بود، حالا که من میخواهم یکسان بدهم، طبیعتاً حق او کم میشود، این طرف و آن طرف شروع کنند جلسه بگذارند و بگویند: علی حق ما را خورد و ما را محروم کرد. حق شما نبود و اشتباهی گرفتید، بعد فرمود: قبلاً در دوره گردانندگان بعد از رسول خدا به ترتیب سابقه اسلامی بیشتر پول میدادند. بدریها بیشتر از احدیها میگرفتند. حضرت فرمود: بدریین، مهاجرین، انصار، کسانی که سابقه اسلامی دارند خیلی محترم هستند و من این را به رسمیت میشناسم، همینطور که بی عدالتی بد است و نباید تبعیض قائل شد، یک جاهایی باید بدانیم بعضی با بعضی فرق دارند. طبق فرمایش قرآن که میفرماید: فاسق با متقی یکسان نیست. «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» (زمر/۹) آن کسی که میداند با آن کسی که نمیداند یکی نیست. منتهی من که احترام برای سابقهداران اسلام قائل هستم، این را چطور اعمال کنم؟ حضرت فرمود: من برای اینها احترام قائل هستم ولی این مال خداست، بیت المال است و باید به تساوی بدهم. حقوق فرمانده بیشتر از سرباز است ولی یکوقت میخواهم یک چیزی را تقسیم کنم، مال همه مردم است، مثل میراث. حضرت فرمود: اینجا هیچ برتری از جهت پرداخت مالی نداریم اما فردا روز سوم بیعت است، فردا بیایید بیت المال بیخود پر است، من تقسیم کنم برود. اینجا حضرت فرمود: اول مهاجران بیایند و بعد انصار بیایند یعنی من اهمیتی که برای شما قائل هستم، بالاخره باید یکی جلوتر بگیرد. این اولویت را من میگویم شما اول بگیرید. اما همان سه دیناری که همه میگیرند. حضرت فرمود: «وَ لَا یَتَخَلَّفَنَ أَحَدٌ مِنْکُمْ عَرَبِیٌّ وَ لَا عَجَمِیٌّ» این مثل بمب ترکید. اینها عادت داشتند حاکم عوض میشد ولی بیتالمال برای عربها بود. امیرالمؤمنین فرمود: عربها هیچ، مهاجر و انصار هم هیچ، کسی برتری ندارد. فردا همه بیایید، عرب و غیر عرب، هرکس برده نیست، فردا در صف بیاید، فقط از مهاجرین شروع میکنیم.
حضرت وقتی بیت المال میآمد، یک لحظه درنگ نمیکرد، اینها را از روی لیست جمعیت و طبق آمار حساب میکردند مردم چقدر هستند و باید چطور تقسیم شود. نفری چقدر، این را در اسرع وقت میداد، این را که پرداخت میکردند، جایش در خزانه که خالی میشد، جارو میزد و نماز میخواند. زمین شهادت بدهد که من مال خدا و مردم را معطل نکردم! ممکن است بعضی خیال کنند که امیرالمؤمنین ذخیره بیت المال نداشت؟ بیتالمال درآمدهایش وجوه مختلفی دارد. بخشی از این برای لشگریان است. یک بخشی برای اداره جاهایی از حکومت است. یا یک آدمی در حکومت برود باغچه یک نفر را خراب کند، باید از بیت المال پرداخت کند. اینها را حضرت کنار میگذاشت و پرداخت میکرد. آن چیزی که باید به مردم میرسید را نگه نمیداشت. اینجا اسکافی میگوید: این اتفاق که افتاد، ثروتمندانی که زندگیشان را با بیتالمال تأمین میکردند، ویژه خواران، کسانی که تا قبل از این واقعه از یارانه حکومتی استفاده میکردند، از همینجا کینهها رو شد. خیلی ناراحت شدند و اینهایی که در صف ایستاده بودند، گفتند: روز اول است آمده است. روز اول نمیتواند سهم ما را ندهد. لذا بعضی گفتند: باشد ما میرویم فردا میآییم میگیریم. مثل طلحه و زبیر، سعید بن عاص، مروان، این مسئول بیت المال عبید الله بن ابی رافع که کاتب نامههای امیرالمؤمنین هم بود، گفت: ببینید علی بن ابی طالب امروزش با فردایش فرقی ندارد. اینها گفتند: نمیشود، میدانی ما چه کسی هستیم؟ ما او را آوردیم. عبید الله بن ابی رافع گفت: خدا فرمود شما در برابر حق کراهت دارید. حضرت فرمود: اگر خدا به من عمر بدهد و من بمانم، اینها را به راه راست میبرم و میدانم اینها نافرمانی میکنند ولی من کوتاه نمیآیم. کاتب میگوید: اینها گفتند چه کنیم اوضاع خراب است؟ نشستند گوشه مسجد صحبت کردند. کسانی که در قتل خلیفه نقش داشتند با مروان که داماد خلیفه بود و سعید بن عاص که پسرعموی خلیفه بود، با هم مشورت کردند. یعنی اجتماع ائتلافشان برچه اساسی بود؟ براساس مطامع مالی، یعنی سیاست بعضی مثل آب سیال است. ما با هم پدر کشتگی داریم اگر پول ما کم شود وگرنه با قاتل پدرمان هم رفیق هستیم. اسکافی میگوید: ابوالهیثم که به او ابن التیّهان میگویند، از بزرگانی است که وقتی عمار شهید شد، امرالمؤمنین فرمود: أین عمار، کنار أین عمار بعضی مواقع یاد این فرد میکرد. یا عمار، ایوالهیثم، ابو ایوب انصاری، سهل بن حنیف نزد امیرالمؤمنین آمدند، اینها گوشه مسجد مینشینند دور خوانی قرآن نمیکنند، بوی توطئه میآید، گله میکنند و یارکشی میکنند، میگویند: بیایید برویم علی را زودتر از حکومت بکنیم! اینها از تسویه حقوق و بیت المال ناراحت هستند. از اینکه دیدند امتیاز برایشان قائل نشدی، خیلی سخت است که بیخودی بیست سال به من بگویند: ماهی دو میلیون بی حساب… چند ماه بگذرد فکر میکنم لابد حق من است. شما بیایی سر کار بگویی: اینهایی که گرفتی را باید پس بدهی. وقتی بین عجمها و غیر عربها هیچ فرقی قائل نشدی، برای آنها خیلی جذاب است. اینها رساله و قدرت ندارند، صفحههای پر بازدید ندارند، اینها هستند که رسانه دستشان است و پول دارند، اینها ناراحت هستند و زمزمههایی شروع شد که عثمان مظلوم کشته شد. گفتند: ایده خوبی است. نمیتوانستند بخاطر عدالت علی با او دشمنی کنند، دیدند این ایده خوبی است. این ایده مطرح شد، حضرت اینها را شنید و یک سخنرانی کرد. اینطور فرمود: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا» (حجرات/۱۳) شما که قبیله قبیله شدید، گروه گروه شدید، مختلف شدید برای اینکه تنوع باشد و شناخته شوید، معنایش این نیست که یکی بر یکی برتری دارد. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» معیار من این است. کسی نزد من گرامیتر است که باتقوا تر است. من به با تقوا احترام میگذارم، شاید در پست دادن بر او اثر قائل باشد یا جلوتر دریافت کند ولی این نیست که شما ادای با تقوا دربیاورید و بیشتر بگیرید. «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرِین» (آلعمران/۳۲) حضرت فرمود: از خدا و رسول اطاعت کنید. یعنی بیست و چند سال از قرآن و سنت پیغمبر فاصله گرفتید، حالا به من اعتراض میکنید. من نیامدم روش جدیدی درست کنم. این روش پیغمبر است.
ابن ابی الحدید میگوید: اگر علی (ع) بلافاصله بعد از پیغمبر اکرم میآمد همه تحمل میکردند. چون بیست و چند سال فاصله افتاد و روش زندگی تغییر کرد، ذائقهها عوض شد. چطور خدا در مورد قوم بنی اسرائیل میگوید: گوساله سامری در روح اینها رفته بود، مملوء از محبت او شده بودند، حب دنیا و مال در این بیست و چند سال اینها را پر کرده بود، لذا تحمل روشهای پیغمبر را دوباره نداشتند. حضرت فرمود: من ابوالحسن هستم، این دنیایی که درونش هستید، مگر چقدر است؟ اگر اسلام آوردید و سابقه در اسلام دارید، منت سر خدا و رسول میگذارید، خدا و رسول سر شما منت دارد که شما زودتر اسلام آوردید. یعنی اگر سابقه در اسلام دارید، منت خدا بر شما بیشتر است چون زودتر هدایتت کرده است. منتی نیست که میخواهید این را تبدیل به صرافی کنید، دو سال زودتر اسلام آوردم یعنی ماهی اینقدر بیشتر، این خبرها نیست. قرار است همه از این دنیا برویم و من فط روش پیغمبر را اجرا میکنم. چطور سیدالشهداء فرمود: من قیام نکردم الا اینکه سنت و سیره جدم پیغمبر را احیاء کنم. امیرالمؤمنین هم میخواهد سیره پیامبر را احیاء کند. اینها دیدند ناجور شد، گفتند: یک جلسه با شما صحبت کنیم.
گفتند: ما با شما بیعت کردیم که در هر کاری با ما مشورت کنی، برتریهای ما را نمیبینی و خدا میداند امروز هرکس مسئولیت حکومتی پیدا کند اطرافیانش توقع دارند که طرف وقتی نماینده مجلس و وزیر میشود، تمام خاندان میگویند: بچه من بیکار است، یعنی گاهی فامیلها یک مسئول را جهنمی میکنند از بس توقع دارند. گفتند: جایگاه ما را ندیدی؟ همینطور برای خودت تقسیم میکنی، استبداد نکن! حضرت فرمود: آیا من حق شما را خوردم؟ گفتند: معاذ الله، حضرت فرمود: آیا برای خودم امتیاز ویژه قائل شدم؟ آیا حکمی را جهل دارم، حکم شرعی را نمیدانم که آمدید به من یاد بدهید؟ فرمود: مشکل شما با من چیست؟ گفتند: حاکمان قبلی مساوی نمیدادند، شرایط ما را درک میکردند. حضرت دید اگر بخواهد پاسخ بدهد، اینها در جامعه میروند که علی بن ابی طالب با فلان کس مخالف است، بهترین حالت این است که کاری کند آنها نتوانند حرف بزنند. فرمود: پیغمبر چه کار میکرد؟ من سیزده سال پیش نپذیرفتم که جز کتاب خدا و سنت پیغمبر چیزی برای من اصل باشد. شما وقتی مرا به حکومت آوردید، مگر برای من شرط گذاشتید؟ شما پیش شرط نکردید که مشاور من باشید. اگر جایی جهل داشتم، نیاز شد از شما استفاده میکنم. فعلاً چیزی که بلد نباشم، نیست. حضرت فرمود: من میخواهم روش پیغمبر را اجرا کنم، به اینها خیلی برخورد. گفتند: ببین، ما میدانیم شرایط جامعه و رسانهها روی شما سوار هستند. بالاخره ما هم گرفتاری زیاد داشتیم، تو بیا به ما پست بده! حضرت دو جمله فرمود: من اگر بخواهم به کسی مسئولیت بدهم، کسی است که از دین و امانتداری او رضایت داشته باشم.
اینها رفتند به یک نفر فرمود: به خدا قسم اگر اینها اینقدر به حکومت حرص نداشتند، شاید یک کاری میکردم، یک بازنگری میکردم که ببینم به درد این کار میخورند یا نه. وقتی اینقدر حرص داری میخواهی مسئول شوی به تو چه برسد؟ چطور یک نفر اینقدر حرص دارد؟ چطور یک نفر اینقدر هزینه میلیاردی برای تبلیغات میکند؟ این حرص داشتن خوب نیست. دینش اشکال داشته باشد، امانتدار نباشد و حرص داشته باشد نمیخواهم. اینها رفتند مسجد یک خرده بلندتر، گفتند: این هم از علی بن ابی طالب که حق ما را ندید! زمینه برای نارضایتی به وجود آمد. حضرت میخواهد کارگزار انتخاب کند، قبلش باید یکسری را عزل کند. لذا بحث امروز ما روی صفات سلبی کارگزار است. حضرت بالاخره جای خالی ندارد که کسی را منصوب کند. امیرالمؤمنین اولین حکمی که صادر کرد این بود که تمام کارگزاران اصلی حاکم قبلی همه عزل هستند. بعد توضیح میدهیم ابوموسی خلاف این استثناء شد. در نامه ۵۳ به مالک اشتر فرمودند: بدترین کاری که میتوانی بکنی این است که حاکمان قبلی را چه کسانی کمک میکردند و پست داشتند؟ اینها را برداری و به اینها مسئولیت بدهی. ابداً حق نداری این کار را بکنی. مرحله اول رؤسای اصلی را حذف کرد. یعنی حاکم مکه یا حجاز، کوفه، چون کوفه توابع فراوانی داشت. بصره، مصر، یمن، شام را عزل کرد. حالا که میخواهد عزل کند خیلی کار سختی است. چون کارگزاران قبلی کارگزار کسانی بودند که اصلاً کسی از اینها بازخواست نمیکرد. هرکدام حکومت خود را داشتند، راحت بودند. حالا که حضرت خواست عزل کند، بعضی جرأت نداشتند مقابل حضرت بایستند. از این شهرهای اصلی که عرض کردم حضرت رده دوم را عزل نکرد، چون اینها ذیل شهرهای اصلی محسوب میشدند، کوفه برای خود شهرهایی داشت. خود شهرداری باید آنها را حاکم کوفه تعیین میکرد. حضرت اولین نکته فرمود: معاویه را باید برداشت. حضرت خواست معاویه را بردارد، عدهای آمدند گفتگو کردند که خیلی خطرناک است، هجده هجری رئیس شده و الآن سال ۳۵ است. هفده سال بکوب شبانه روز پول جمع کرده و نیرو درست کرده، ثروت هنگفت و جمعیت فراوان، خیلی زور زیادی دارد. این را کوتاه بیا.
از ابن عباس که پسرعموی امیرالمؤمنین و پیغمبر است آمد گفت: این کار را نکن تا مغیره، بعضی گفتند: مغیره مشاور امیرالمؤمنین بود. این جسارت به امیرالمؤمنین، مغیره مشاور امیرالمؤمنین نبود، یکبار آمد مشورت داد، گفت: ای علی اگر معاویه را عزل کنی او کوتاه نمیآید و با شما میجنگد و حکومتت آسیب میبیند، چند ماه او را منصوب کن و بعد از چند ماه او را عزل کن. حضرت فرمود: تضمین میدهی من زنده باشم تا وقتی عزلش کنم از این دنیا نروم؟ یکی دیگر از صفات سلبی را بیان کرد و فرمود: «وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» (کهف/۵۱) من از گمراهان و گمراه کنندگان عضد، بازو نمیخواهم. کسی که رسماً جامعه او را به ضعف در دین و ضعف در حساب مالی است، اگر او را منصوب کنم بین من و قبلیها فرقی نیست. اینجا از جاهایی است که حضرت زیر بار مصلحت اندیشی نمیرود. عجیب است که ابن عباس و معاویه هم نظر هستند، یعنی میگویند: بگذار برنده بشوی، حضرت میفرماید: این چیزی را از من آسیب میزند که امید همه بی پناهان و بیچارهها از بین میرود. میگویند: علی هم بیاید باز معاویه حاکم است. بعضی حاکم شدند و ظاهرشان فاسد نبود. ولی معاویه هم فساد دینی و هم فساد اخلاقی و اقتصادی، حضرت نپذیرفت که این خلاف مصلحت است. این خودش کمک کرد، لذا وقتی امیرالمؤمنین به ابن عباس فرمود: شام برو، گفت: من بروم، من پسرعموی شما هستم، مرا گردن میزند. نرفت! حضرت فرمود: راه همین است که گفتم. سهل بن حنیف را فرستاد، معاویه قبول نکرد و گفت: برگرد، تو اصحاب پیغمبر هستی، من تو را میکشم. سهل برگشت گفت: او قصد جنگ دارد و ماجرایش را خواهیم گفت. ولی درگیری امیرالمؤمنین شروع شد. خواهیم گفت امیرالمؤمنین چه صفاتی از کارگزاران را لازم میداند که نباید داشته باشند و به هیچ وجه از اینها کوتاه نمیآید.
شریعتی: انشاءالله روزی در ایوان نجف بنشینیم و این حرفها را از شما بشنویم.
حاج آقای کاشانی: یک آرزوی دیگر بکنم، بعضی از بزرگان دعا میکردند که خدایا ما در بهشت که همه لذایذ آنجاست، کلمات امیرالمؤمنین را از خود حضرت بشنویم، بعضی از بزرگان را که دیدند گفتند: ما در برزخ از فلان عالم بزرگوار نهجالبلاغه میشنویم. این را جزء لذاید بزرگ معنوی حساب کردند.
شریعتی: امروز صفحه ۳۰۰ قرآن کریم، آیات ۵۴ تا ۶۱ سوره مبارکه کهف را تلاوت خواهیم کرد، در شب شهادت حضرت زهرا(س)، این بانوی بی نظیر که حقیقت لیله القدر هستند، چقدر خوب است ثواب تلاوت آیات امروز را به حضرت هدیه کنیم.
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَ کانَ الْإِنْسانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا «۵۴» وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى وَ یَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّهُ الْأَوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ قُبُلًا «۵۵» وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ یُجادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَ اتَّخَذُوا آیاتِی وَ ما أُنْذِرُوا هُزُواً «۵۶» وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّهً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً «۵۷» وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَهِ لَوْ یُؤاخِذُهُمْ بِما کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا «۵۸» وَ تِلْکَ الْقُرى أَهْلَکْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً «۵۹»وَ إِذْ قالَ مُوسى لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً «۶۰» فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً»
ترجمه آیات: والبتّه ما در این قرآن از هر مثلى براى مردم متنوّع بیان کردیم، و (لى) انسان بیش از هر چیز جدال کننده است. و چه چیزى مردم را پس از آنکه هدایت براى آنان آمد، از ایمان آوردن و آمرزش خواهى از پروردگارشان باز داشت؟ جز آنکه (خواستند) سنّت خداوند دربارهى پیشینیان (که عذاب الهى بود) براى آنان (نیز) بیاید، یا آنکه عذاب، رویاروى آنان قرار گیرد! وما پیامبران را جز بشارت دهندگان (براى مؤمنان) و بیمدهندگان (براى مجرمان) نمىفرستیم، ولى کافران به باطل مجادله و ستیز مىکنند تا به وسیلهى آن حقّ را در هم کوبند. و آنان نشانهها و آیات مرا و آنچه را که به آن بیم داده شدند، به مسخره گرفتند. و کیست ستمکارتر از آنکه به آیات پروردگارش تذکّر دهند، پس (به جاى پذیرش) از آنها اعراض کند و (گناهان و) دستاورد پیشینهى خویش را فراموش کند؟! البتّه ما بر دلهایشان پردههایى نهادیم تا آیات قرآن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینى قرار دادیم که اگر به سوى هدایتشان فراخوانى، هرگز به راه نخواهند آمد. و پروردگارت آمرزندهى صاحب رحمت است، اگر مردم را به خاطر آنچه کسب کردهاند مجازات کند، هرچه زودتر عذاب برایشان مىفرستد، (ولى چنین نمىکند) بلکه براى آنان موعدى قرار داده که (با فرارسیدنش) جز به لطف خداوند هرگز راه بازگشتى نمىیابند. و (مردمِ) آن آبادىها را هنگامى که ستم کردند، هلاکشان کردیم و براى نابود کردنشان (از پیش) زمانى را قرار دادیم. و (بیادآور) زمانى که موسىبه جوان (همراهش) گفت: من دست از جستجو برنمىدارم تا به محلّ برخورد دو دریا برسم، حتّى اگر سالها (به راه خود) ادامه دهم. پس چون به محلّ تلاقى آن دو (دریا) رسیدند، ماهى خود را (که براى غذا همراه داشتند) فراموش کردند. ماهى هم راه خود را به دریا برگرفت و رفت.
شریعتی: در سال یک شب است که قدری شبیه توست! نکات پایانی شما را خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: صدیقه طاهره(س) از جمله شهدایی است که لحظه شهادتش هم غمگین از دنیا رفت، دلش نگران امیرالمؤمنین و هدایت امت جدش بود. سؤالهایی که در مورد شهادت حضرت زهرا داریم و به جامعه اسلامی این سؤال را مطرح کنیم. یغمبر اکرم در کانون توجهات بود و مردم همه زندگی او را رصد میکردند، تعداد موهای سپید محاسن شریف رسول خدا ۱۷ بود یا ۲۰ تا بود، بین کسانی که شمائل النبوه نوشتند بحث شده و اختلاف شده و به نتیجه هم رسیدند. کدام شتر رسول خدا(ص) گوش راست یا چپش بریدگی داشت؟ چند خرید و چند بار با آن شتر حج رفت؟ زمان معاویه بود یا نبود؟ نام استر رسول خدا چه بود؟ چه ویژگیهایی داشت؟ عزیزترین فرد برای رسول خدا، پاره تن پیغمبر که بسیاری از شیعه و غیر شیعه قائل هستند که ایشان حتی از انبیاء بالاتر است چون پاره تن پیغمبر است، ایشان قبر مبارکش کجاست؟ شما که در موهای سپید صورت مبارک رسول خدا اطلاعات دارید، این قبر مبارک فاطمه زهرا کجاست؟ بی توجهی صورت گرفت، مخفیانه بود. دلیل مخفیانه بودنش چیست؟ چه پیامی را صدیقه طاهره میخواست به عالم برساند؟ اگر کسی قائل به شهادت حضرت زهرا نباشد باید پاسخ بدهد، به چه دردی از دنیا رفت، چرا جوان از دنیا رفت؟ به چه درد و علتی، کجاست و قبر مبارکش کجاست؟ ما خادمان پیغمبر میدانیم قبرشان کجاست؟ نکته دوم اینکه اگر ما صدیقه طاهره را معصومه بدانیم که ما شیعیان میدانیم، طبیعتاً ایشان لحظهای از اطاعت خدا خارج نشد، اگر کسی این را نداند، برادر مسلمانی مثل ما فکر نکند. یک آدم عادی وقتی با خبر شود، چند روز دیگر از دنیا میرود، دست از دنیا برمیدارد و سعی میکند به آخرتش بپردازد و بدهیهایش را بدهد. فاطمه زهرا(س) که صدیقه طاهره و معصومه است، نه از روزنامه، از قول پیامبر شنید که رسول خدا چیزی در گوش حضرت فرمود، حضرت گریه کرد و بعد لبخند زد، اینکه لبخند زد این بود که پیغمبر به او فرمود: تو اولین کس از اهل من هستی که به من ملحق میشوی، پیامبر خدا فرمود: فاطمه جان تو زیاد در این دنیا نخواهی ماند. اگر کسی حضرت زهرا را معصوم بداند که هیچ، اگر نداند کسی که چنین روایتی را از پیغمبر شنیده، واقعاً برای یک تکه زمین یک مشاجره مادی، با حاکم وقت درگیر میشود و بحث میکند و بعد هم که نمیتواند زمین را پس بگیرد، قهر میکند. منابع مهم مسلمین نوشتند که دیگر با آن حاکم سخن نمیگوید و به امیرالمؤمنین دستور میدهد کسی از آنها نباید در تشییع من شرکت کند، حق ندارند در نماز من حاضر باشند و به نظر شما برای یک مسأله ساده، اگر یک آدم عادی بود، خبر از مرگش در آینده میدانست، اینطور جامعه اسلامی را دچار زلزله میکرد یا اینکه صدیقه طاهره که معصومه است و این خبر را میداند، یک خبری به عالم میخواهد تا هزار سال بعد برساند که من با حکومت بعد از پیغمبر اکرم همراه و همدل نبودم. روی بهشت صدیق طاهره به سمت خورشید امیرالمؤمنین است و به سمت دیگران نمیکند.
فاطمیه یک ویژگی دارد، وقتی پیغمبر اکرم آمد چه چیزی باعث شد دعوا درست شود؟ میگفتند: این بتهای ما در کعبه جا میگیرد، خدای تو ای پیغمبر جا هم نمیگیرد. تو هم بیا. چه چیزی باعث دعوا شد؟ اینکه پیغمبر اکرم فرمود: «لا اله الا الله» چون نفی بتها و طاغوتها کرد و بعد اثبات الله کرد، دعوا درست شد و گفتند: ما دیگر تو را تحمل نمیکنیم. صدیقه طاهره(س) همه غدیر و روح اسلام را در ماجرای قیامش آورده، همه حضور حضرت زهرا (س) در این ایام معنایش این است که «لا امام الا علی» من امامم علی(ع) است و کسی دیگر را امام نمیدانم. «لا ولی الا علی، لا مولا الا علی و لا فتی الا علی» خداوند انشاءالله ما را از کسانی قرار بدهد که مروج سیره صدیقه طاهره(س) است.
شریعتی:
در حاشیهی برگ شقایق بنویسید *** گل تاب فشار در و دیوار ندارد
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
پاسخ دهید