روز سه شنبه مورخ ۲۲ بهمن ماه ۱۳۹۸ حجت الاسلام کاشانی در برنامه زنده تلویزیونی «سمت خدا» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «آغاز امامت امیرالمؤمنین علیه السلام؛ جریانات و حوادث» با محوریت ادامه بحث «تکلیف و مصلحت در انتخاب کارگزار و صفات سلبی درست و غلط مسئول» در این جلسه به گفتگو پرداختند که مشروح این برنامه تقدیم حضورتان می گردد.
برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام میکنم به همه دوستان عزیزم، بینندههای خوب و نازنینمان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. ۲۲ بهمن ماه یوم الله بزرگی که در خاطره ملت ایران ثبت شده و خواهد شد، مرحبا به این حضور و شکوه مردم عزیز، بهترینها را برای شما آرزو میکنیم. حاج آقای کاشانی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای کاشانی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان سلام میکنم. این روز بزرگ خدا را به همه مردم ایران تبریک میگویم و انشاءالله به واسطه پایداری در راه خدا، از حضرت ولیعصر تأییدیه بگیریم. امروز ظاهراً روز چهلم شهید بزرگوار ما شهید سلیمانی هم هست که شهیدانه زندگی کرد تا به شهادت رسید، انشاءالله خداوند عاقبت ما را هم شبیه ایشان قرار بدهد.
شریعتی: دکتر علیرضا قزوه چند بیتی در حال و هوای شهید سلیمانی سرودند که تقدیم شما خواهم کرد.
هان، مبادا عمر را صرف تن آسایی کنید *** دوستان دل را به موج گریه طوفانی کنیم
از تعلقهای دنیا کاش مانند خلیل *** هرچه اسماعیل را در خویش قربانی کنیم
یوسفی برگشته است از مصر با داغی بزرگ *** در فراقش دیده را یعقوب کنعانی کنیم
حاج قاسم نیست این یحیای در خون خفته است *** هان بیا تکثیر آن خورشید پیشانی کنیم
ای مسلمان سلیم النفس ای سلم تمام *** با چه رو پیش تو دعوای مسلمانی کنیم
ترسی از این جادوی زرین نداریم ای کلیم *** صد چو آن گوساله را پای تو قربانی کنیم
بعد از این در گرمگاه آتش و خون و عطش *** نام قاسم را بیا سربند پیشانی کنیم
باز دیوان و ددان بر گرد جانها ریختند *** هان بیا دیو درونها را سلیمانی کنیم
روح شهید حاج قاسم عزیز، شهید ابومهدی المهندس و همه شهدای همراهشان انشاءالله مهمان سفره سیدالشهداء (ع) باشند. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: بسم الله الرحمن الرحیم، در مباحث گذشته توفیق داشتیم وقتی امیرالمؤمنین به حکومت رسیدند، کارگزاران قبلی را عزل فرمودند، جز یک نفر که توضیح داده شد. صفات سلبی قائل بود، صفات سلبی یعنی اوصافی که کارگزار نباید داشته باشد. اینها را پرداختیم و حضرت قائل بودند اوصافی باید مسئول و زیردست داشته باشد. به اینها صفات ایجابی میگوییم. مثل اینکه مؤمن باشد. امانتدار باشد. یک نکته در این قسمت اول هست، ما در آستانه انتخابات هستیم، همینطور که امیرالمؤمنین(ع) خودشان مراکز اصلی را عزل و نصب میفرمودند، بعد مثلاً کارگزار مصر شهرها و نواحی زیردست، کارگزار کوفه شهرها و نواحی زیردست، قاضیان و مسئولین بیت المال و مالیات را باید عزل و نصب میکرد، راهکارهایی به آنها دادند برای اینکه چه راهکارهایی را برای آنها در نظر بگیرید. ما هم در انتخابات پیش رو داریم کارگزار دولت اسلامی انتخاب میکنیم، لذا توصیههای امیرالمؤمنین به ما هم میتواند باشد، لذا از این جهت بحث ما اهمیت بیشتری دارد. حضرت کلیاتی فرمودند که دقیقاً در رأی دادن ما به فردی، لیستی و جریانی که فکر میکنیم اینها میتوانند به کشور کمک کنند، خوب است این اوصاف را در نظر بگیریم.
یکی اینکه حضرت در تحف العقول فرمودند: «فَاصْطَفِ لِوِلَایَهِ أَعْمَالِکَ أَهْلَ الْوَرَعِ وَ الْعِلْمِ وَ السِّیَاسَهِ» یعنی حالا که میخواهی کسی را انتخاب کنی، کسی را انتخاب کن که اهل ورع باشد، یعنی پرهیز بیش از تقوا داشته باشد. در مظان اتهام خودش را قرار ندهد. چون نگاه به افکار عمومی و اینکه افکار عمومی آنچه که او هست را دقیق ببینند، مهم است. چون فاصلهشان را از کارگزار زیاد شود، فاصله و دلبستگیشان به کشور تغییر میکند. خطرات امنیتی دارد. باید دانش داشته باشد. اینکه یک نفر در زمینه تخصصی خودش دانش ندارد، مبانی دین را نمیشناسد، چون خیلی از تصمیمات در مجلس در مورد فرهنگ و مسائل دینی، حقوق جزا، قراردادهای بیت المللی که بسیاری از ما ممکن است زیر دست کفار قرار بگیریم و تعامل بهتر داشته باشیم، لذا فرد باید هم دین را بشناسد و هم در موضوعی که باید در کمیسیون خود اظهار نظر کند دانش داشته باشد. زیرک باشد و کیس باشد، لذا یکی از کارهای مهم این است که گروههای مردم نهاد این اعضا را دعوت کنند و سؤالهای تخصصی بپرسند، نه اینکه با این جناح و آن جناح هستی، بالآخره ظاهرسازی ممکن است باشد، بعضی راست بگویند و بعضی ظاهرسازی کنند. اما مسائل تخصصی که شما طرحهایی ندهی که اگر یک نفر شهرداری برود باید آن طرحها را بدهد، اگر وزارت راه باید بدهد، نماینده مجلس شعار ممکن است بدهد. یعنی شعارهایش باید متناسب با اهداف و وظایفش و جایگاهش باشد. لذا حضرت میفرماید: هم با تقوا باشد، یعنی تعهد نداشته باشد دو زار به درد نمیخورد. دانش تخصصی باشد یعنی به قوانین اصلی کشور مطلع باشد. آدم باسیاستی باشد و بداند یک جمله اظهار نظر او ممکن است در جای دنیا بازخورد داشته باشد.
حضرت فرمود: اگر خواستید کسی را انتخاب کنید، رأس را انتخاب کنید. مثلاً برای اقتصاد کسی را انتخاب کن که وقتی حرف میزند دیگران او را به عنوان استاد اقتصاد قبول داشته باشند. حضرت میفرماید: اولاً برای اینکه سختی کار او را نشکند. زیادی کار او را به کارهای پراکنده نکشاند، او باید خبره این کار باشد. حضرت میفرماید: «فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیَانَهِ» تمام شعبههای ستم و جور و خیانت در این کار است. یک برگ رأی ما میتواند عاقبت ما را به شر کند. باید به کارگزاران نظارت کرد، از روی میل و گرایش اینها را انتخاب نکن. یعنی هیچ شایستگی ندارد الا اینکه برای تیم و حزب من است. پانصد هزار میلیارد بودجه کشور است، تعیین تکلیف این را شما میخواهی به چند نماینده بسپاری، چرا؟ چون این برای بچههای ماست ولی شایسته نیست. یکی هم خودرأیی است، من خوشم میآید به این رأی بدهم، چه یک شخص بخواهد برای خودش معاون مشخص کند، چه بخواهیم نماینده مجلس تعیین کنیم. حضرت فرمود: تمام شعبههای ستم و خیانت آنجا جمع میشود. یعنی میشود در روز انتخابات قربتاً الی الله کاری کنیم که موجب رضایت حضرت حق باشد و خدای نکرده کاری کنیم ما را به سقوط بکشاند.
«وَ تَوَخَ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَهِ» از اهل تجربه استفاده کن، یک بحثی داریم که جدی است، مطالبه جوانگرایی، جوان بودن یک شاخصه جدا از سایر شاخصهها نیست. بین اهل ورع و دانش و تجربه و سیاست و تخصص جوان زرنگ انتخاب کنیم. یک کسی دانش و تخصص دارد و یک کسی فقط جوان است. حتماً اگر آن شرایط هست بین جوان و کسی که سالخوردهتر و محافظهکار تر است، جوان با تجربهای که این شرایط را دارد حتماً مقدمتر است اما اینکه بگوییم نه، این شرایط است ولی این جوان است. صرف جوانی این نمیداند چه کار باید بکند، انشاءالله در بین نامزدها جوانان پخته و باتجربه هستند، ولی اینکه جو زده نباشد، گاهی یک کلمه یک وسیله میشود، چون من سی ساله هستم، امتیازی به بقیه ندارم جوان هستم. جوانی کنار بقیه یک ویژگی ممیز و مزیت است نه با نبود آنها، مجلس جای اینکه برویم آموزش ببینیم نیست، آموزشها را باید قبلاً دیده باشد. «وَ الْحَیَاءِ» کارگزار باید خیلی با حیاء باشد. مردم ما در این سالیان زیاد دیدند اگر خدای نکرده یک مسئولی بی حیاء باشد چقدر اذیت میشود. باید با حیاء باشد و شب خوابش نبرد.
بعضی مواقع ما میبینیم عزیزی که مشکلات مردم را میبیند شب خوابش نمیبرد. در برنامه گریه میکند. حیاء بسیار مهم است. اگر مسئول با حیا نباشد بین مردم مسئولین شکاف ایجاد میشود. مسئول همانطور که برای فرزندش نگران است باید برای بیماران کشور و فقرای کشور و گرفتاران و جوانان ازدواج نکرده نگران باشد. لذا حضرت میفرماید: اهل تجربه و با حیاء باشد. اگر دیدید آدمی در انتخابات در تبلیغات اولیهاش بی حیایی میکند، به جای پذیرش خطای خودش یا پر تلاش شود، بی حیایی میکند. اینجا حضرت میفرماید: نباید این را انتخاب کنید. اینکه حتماً از یک خانواده ریشهدار باشد مهم است. آنجایی که محلیت دارد مثلاً اگر من در تهران هستم، پدرم را میشناسند، مادرم را میشناسند، فامیلهای مرا میشناسند، لذا اگر من خطایی بکنم آبروی آنها در خطر میشود و میآیند مرا کنترل میکنند. حضرت میفرماید: باید از خانواده صالح باشند، چرا؟ حتماً با سابقه باشند. میخواهد یک لیستی تشکیل شود. اولاً افراد در پنج سال اخیر چه موضعگیریهایی داشتند. این لیست در همه شهرها هم نسبت است؟ موضع مشترک داشتند؟ از اعلام موضعشان استفاده کردند یا نه؟ نبودند و یکباره پدید آمدند. اینها آدمهایی هستند که شناخته شده نیستند و نمیشود روی آنها حساب کرد. لذا حضرت میفرماید: از خانوادههای صالح باشند که بدانیم خانواده آنها چه کسانی هستند و سابقه داشته باشند.
گاهی میبینیم در مسائل سیاست خارجی، داخلی، مسائل کلانی که این سالها رو بورس است، چند نفر با هم ۱۸۰ درجه اختلاف نظر دارند و الآن در یک لیست قرار گرفتند، یا اصلاً هیچ موضعی در هیچ موضوع مهمی نداشته و یکباره احساس تکلیف کردند. لذا حضرت میفرماید: از خانواده مهم و کسانی باشد که سابقه روشن دارند. آدمهای بی سابقه خطرناک هستند. اگر اینها خانوادهدار باشند، مواضع اینها معلوم است. حرکت زیگزاگی نداشته باشند. «فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً» آدمهایی که ریشهدار هستند، متعلق به یک جریان فکری هستند و او را راه نجات میدانند، متعلق به یک خانواده ریشهدار هستند، آبرویشان را بیشتر حفظ میکنند. چون حفظ آبرو برایشان مهمتر است.
نکته بعدی اینکه امیرالمؤمنین کارگزاران را انتخاب کرد که کارگزاران حضرت ساده زیست و پرکار و پر تلاش و خدمتکار بودند اما حضرت به اینها اکتفا نمیکرد و نظارت شدید بر کارگزار داشت. یعنی نیروهای اطلاعاتی امنیتی امیرالمؤمنین، اولین هدفشان مسئولین و کارگزاران هستند. حضرت سه گونه نظارت میکرد. ۱- مسئولینی را برای این کار منصوب میکرد. مثلاً به زیردستانش میفرماید: من برای شما مسئولین نظارت و بررسی اطلاعات دقت میکنم، شما برای زیردستانتان این کارها را بکنید، «ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ» عیون معنای منفیاش جاسوس و معنای مثبتش مخبر است. سربازان گمنام امیرالمؤمنین، اینها کسانی هستند که حضرت میفرماید: آدمهایی که چشمت باشند. از اهل وفا و راستگویی باشند. ببینند این کارگزاران زیر دستت چه کار میکنند. نظارت برای امیرالمؤمنین بسیار مهم است. «فَإِنَّ تَعَاهُدَکَ فِی السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَهٌ لَهُمْ» اگر بدانند تو دائماً داری اینها را رصد میکنی، سیستم دقیق داری باعث میشود کمک به اینها کنی و وقتی کسی را میبینند بگویند: شاید دوربین هست با مردم بهتر رفتار کنید.
با عبارات فراوانی حضرت این را نشان داده که طبقه به طبقه نیروهای نظارتی شدید دارد. عباراتی داریم مثلاً نامه ۴۰، ۴۳ و ۴۵ و ۶۳ و ۷۰ نهجالبلاغه که در بسته مستندات خواهیم آورد. حضرت فرمود: «بلغنی عنک» به من خبر رسیده، من کسانی را گذاشتم تو را مراقب باشند. چون من به این مردم به عنوان کارگزار وظیفه دارم خدمت کنم و مراقب تو باشم. یا مثلاً «فَإِنَّ عَیْنِی بِالْمَغْرِبِ کَتَبَ إِلَیَّ» آن کسی که چشم من در مغرب است و مسئول نظارت و بررسی من است، به من نوشته است. پس حضرت حالت اول کسانی را مستقیماً استخدام میکنند برای سربازان گمنام امیرالمؤمنین، برای اینکه کار اولشان نظارت شدید و دقیق و منصفانه نسبت به کارگزار است.
اگر قرار بر این باشد که من بنشینم و فقط یک عده بروند بررسی کنند، باز هم ممکن است اینها حب و بغض داشته باشند و اشتباه کنند. حضرت به کعب بن مالک مینویسند، در کتاب الخراج و کتاب تاریخ یعقوبی «فَاسْتَخْلِفْ عَلَى عَمَلِک» گاهی مثلاً مسئول کوفهای میگویند: معاون اولت را بگذار کوفه را اداره کند، خودت مخفیانه در شهرهای کوچک برو و نگذار به تو گزارش بدهند، شاید گزارش سازی کنند. درواقع خود این ناظران باید نظارت شوند. با یک گروهی از یارانت برو در کوچهها و شهرهای کوچک، هرجایی که احتمال میدهی از تو دور باشد. برو آمار بگیر و ببین از کارگزاران راضی هستند یا نه. کجا ایراد دارد؟ پس حالت دوم خودت مستقیم باید ورود کنی چون شاید ناظران تو اشتباه کنند. حالت سوم یک کاری کن که اگر زیردستترین فرد در دورترین نقطه، در یک روستای پنج نفره بلند شد آمد در خانه امیرالمؤمنین بتواند آمار و ارتباط بگیرد و خبرش را برساند. چون مردمی که مواجه با کارگزاران میشوند احتمالاً چیزهایی میبینند که آن کارگزار مقابل امیرالمؤمنین بالاخره ظاهر را حفظ میکند. لذا داریم در نامه ۱۹ نهجالبلاغه که یکی خیلی زیباست. یکی از زیباترین ماجراهای تاریخ است. حضرت به زیاد بن ابیه میفرماید که بعداً خواهیم گفت چرا حضرت به ایشان اجازه داد نصب شود، چون ایشان خانوادهی صالحی نداشت. «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ دَهَاقِینَ أَهْلِ بَلَدِکَ شَکَوْا مِنْکَ غِلْظَهً وَ قَسْوَهً وَ احْتِقَاراً وَ جَفْوَهً» کشاورزان منطقه فارس امروز، اینها نا مسلمان بودند و اسلام نیاورده بودند، اینها به حاکم اسلامی که فرمانروای کل این سرزمین بزرگ است، خبر رساندند که کارگزار شهر ما زیاد بن ابیه با ما به تندی و قساوت برخورد میکند و به ما ظلم میکند. حضرت میفرماید: من حال اینها را نگاه کردم و دیدم نباید با اینها خیلی نرمی به خرج بدهی که اینها بدانند مسیر هدایت اسلام است ولی ابداً حق بی عدالتی نداری. یعنی کف رفتار عدالت است. با مؤمنین باید بیش از عدالت رفتار کنی ولی حق نداری به اینها تندی کنی، بی عدالتی و ظلم کنی، همین که خبر به امیرالمؤمنین رسیده، در گزارشهای حضرت فراوان داریم که حضرت دارد سخنرانی میکند، یک نفر بلند شده داد زده، ما به عنوان شیعه قائل نیستیم کسی به امیرالمؤمنین انتقاد کند، حضرت برای اینها حق قائل بود که دردشان را بگویند. یک روز یکی بلند شد و گفت: به من ظلم شده است. حضرت فرمود: بیا به تو بگویم چه ظلمهایی به من شده است و با هم گریه کنیم. به من به اندازه ریگهای بیابان ظلم شده است. به اندازه قطرات باران ظلم شده است.
یک زنی به دربار معاویه میرود از فرمانده خونخواه خونریز شکایت کند. معاویه شروع به توبیخ او میکند. زنی به اسم سوده همدانیه، کسی است که در جنگ صفین وقتی احساس خطر برای نیروها میکرد، سخنرانی میکرد و از امیرالمؤمنین دفاع میکرد و مردها را دلگرم میکرد. حالا پیش معاویه آمده که والی شما که یک آدم خونخوار و فرزند کش و جانی است و فرماندار ما است. تا معاویه میآید میگوید: صبر کن ببینم چرا در صفین این حرفها را زدی؟ اینجا گفت: چه میگویی؟ این خانم گفت: خدا از حال ما از تو میپرسد که چه حقوقی داریم؟ نظارت بر کارگزارانت داری. تو مسئول هستی. دائماً از قبل تو افرادی میآیند و ما را لگدکوب میکنند مثل داسی که سر گندمها را میزند ما را درو میکنند. ما مثل دانههای اسپند از ظلم کارگزار تو اینطور شدیم، تو چه حاکم اسلامی هستی؟ کاری کرده که مرگ را روزی صد بار از خدا میخواهیم. مردهای ما را کشته و اموال ما را برده است. اگر بنا نبود که ما اطاعت کنیم بخاطر امضای آتش بس امام حسن، اگر بنا نداشتیم فعلاً صبر کنیم و گوش بدهیم، میدیدی ما با تو درگیر میشویم. اگر عزل کنی از او تشکر میکنیم، اگر نه به خدا شکایت میکنیم. معاویه گفت: با من هستی؟ مرا تهدید میکنی؟ شروع به توهین و تخریب کرد. سوده همدانیه زن فصیح عرب نگاه کرد و رویش را برگرداند و گفت: درود خدا بر جسمی که در قبر قرار گرفته و عدالت با او دفن شده است. کسی که لحظهای از حق عدول نکرد و مملوء از حق و ایمان بود. معاویه خیلی به افکار عمومی توجه داشت. گفت: این چه بود سوده؟ «هذا و الله امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب» گفت: موضوع چه بود؟ گفت: یک روزی من نزد او رفتم. یک فردی را امیرالمؤمنین فرستاده بود مسئول مالیات باشد، این ظلم به ما میکرد. من به کوفه رفتم. دیدم آقا در مسجد آمد نماز جماعت را شروع کند. من جلو رفتم، تا آمد نماز بخواند، مرا دید قطع کرد، کسی که عبادتش حیرت انگیز است. فرمود: حاجتی داری؟ کاری داری؟ گفتم: بله، به او گفتم: این آمده مالیات میگیرد. امیرالمؤمنین شروع به گریه کرد و به خدا عرض کرد. خدایا تو شاهد هستی که چقدر میگویم ظلم نکنید. همین گریه حضرت نشانه بود که حضرت چقدر از ظلم به ما ناراحت است.
مردم نسبت به مسئول خیلی زود راضی میشوند، پنج درصد مسئول حکومتی به مردم نزدیک شود و مردم را درک کند و با مردم هم قدم شود و راه برود، مردم پروانه وار دورش میگردند و جانشان را هم فدا میکنند. مردم قدرشناس هستند. مسلمین قدرشناس هستند، نیازی نیست خیلی تلاش کنی. یک ذره بعضی از کارگزاران را میبینیم یک قدری به سمت مردم میآیند، با چه شور و شعفی مردم میآیند، اگر ببینند یک نفر قصدش نوکری مردم است، اینجا حضرت شروع به گریه کرد و میگوید: آرام شدم. امیرالمؤمنین را ناراحت کردند، حضرت از جیب مبارکش پوستی درآورد، نوشت بسم الله الرحمن الرحیم، میزان باشد و زیادی نگیرید و بعد فرمود: کتاب مرا که خواندی، این نزد تو باشد تا نفر بعدی که میفرستم بیاید این کارها را از تو پس بگیرد و حساب و کتابت روشن باشد. جالب اینجاست، یکوقتی زمان کارگزاران قبلی گفتیم که جرأت نمیکردند بیایند شکایت کسی را نزد حاکم بکنند، امیرالمؤمنین میتوانست اتوماسیون بزند و چاپار زودتر ببرد. نه خود شاکی ببرد! یک زن عادی از یک شهر دیگر بیاید برگه مالیات را ببر و بگو: امیرالمؤمنین تو را عزل کرد. حکومت برای اینکه مردمی باشد، مردم باید خودشان را دخیل ببینند. اگر من نظارت کردم و جلوی خطا را گرفتم، جلوی خطا را برای شخص خودم نگرفتم، اشتباهی دیدم و میدانم امیرالمؤمنین راضی نیست. ظلم را دوست ندارد. ما به جای توبیخ و فحش آغوشمان باز است چون نمیخواهیم خطا باشد.
هیچ هدیهای برای بنده بالاتر از این نیست که گاهی بنده را نقد کنند، برای مسئول هم باید اینطور باشد. این فرد عزل شد و تا معاویه این را شنید، دید یک زن فصیح در موردش میگوید. گفت: هرچه مالیات گرفتم برمیگردانم. کسی که روزگار عدل امیرالمؤمنین را دیده فوری هوا برنداشت، گفت: برای مردم شهرم ظلم شده یا من؟ معاویه گفت: قومت به تو چه ربطی دارد؟ من همه را به تو دادم. گفت: این هم فحشاء و هم پستی است. من نیامدم برای خودم کیسه بدوزم، من از ظلم حرف زدم. مگر فقط خون من قرمز است؟ مردم شهر هم مظلوم هستند. اگر این یک عدالت همه گیر است قبول میکنم وگرنه نمیخواهم. معاویه دید نمیشود خبرش میپیچد گفت: بدهید. زیبایی این قصه مقایسه رفتار امیرالمؤمنین و معاویه است. مقایسه نوکران و کسانی که در مسیر امیرالمؤمنین حرکت میکنند با کسانی که در مسیر معاویه میروند. معاویه آمد گفت: نامه را بگیرید بدهید، گفت: علی زبان شما را دراز کرده است. لذا مردم چشم حکومت میشوند، چون میگوید: اینجا خطاست، آنجا کسی دارد اشتباه میکند، همسایه ما فلان چیز را وارد کرده میخواهد به مردم آسیب بزند، مردم بدشان میآید مگر اینکه احساس کنند بعضی مسئولین خودشان بدتر هستند. لذا به قول معاویه رفتار امیرالمؤمنین مردم را پر توقع میکند در حالی که امیرالمؤمنین باید کارگزار بداند که جامعه اسلامی همین است.
شریعتی: امروز صفحه ۳۱۴ قرآن کریم، آیات سوره مبارکه طه را تلاوت خواهیم کرد. چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را به روح امام راحل عظیم الشأنمان و همه شهدای انقلاب اسلامی هدیه کنیم.
«إِذْ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّکَ ما یُوحى «۳۸» أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّهً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنِی «۳۹» إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى مَنْ یَکْفُلُهُ فَرَجَعْناکَ إِلى أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ یا مُوسى «۴۰» وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی «۴۱» اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتِی وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِی «۴۲» اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى «۴۳» فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى «۴۴» قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنا أَوْ أَنْ یَطْغى «۴۵» قالَ لا تَخافا إِنَّنِی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَرى «۴۶» فَأْتِیاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناکَ بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکَ وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى «۴۷» إِنَّا قَدْ أُوحِیَ إِلَیْنا أَنَّ الْعَذابَ عَلى مَنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى «۴۸» قالَ فَمَنْ رَبُّکُما یا مُوسى «۴۹» قالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى «۵۰» قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى»
ترجمه آیات: آنگاه که به مادرت آنچه را باید الهام کرد، وحى کردیم. (به او وحى کردیم) که کودک خود را در صندوقى بگذار، پس آن (صندوق) را در دریا بینداز، تا دریا آن را به ساحل افکند و (کسى که) دشمن من و دشمن او (است)، آن را (از دریا) بگیرد. و (اى موسى!) من محبّتى از جانب خویش بر تو افکندم (تا تو را دوست بدارند) و تا زیر نظر من ساخته شوى (وپرورش یابى). آنگاه که خواهرت (در پى آن صندوق) مىرفت تا بگوید: آیا شما را به کسى راهنمایى کنم که تکفّل و پرستارى او را بپذیرد؟! (و آنان پذیرفتند.) پس (این گونه) ما تورا به سوى مادرت باز گردانیدیم تا چشم او (به تو) روشن شود و اندوهگین نگردد. و (اى موسى!) تو شخصى (از فرعونیان) را به قتل رساندى (واز این بابت دچار اندوه گردیدى)، پس تو را از غم نجات دادیم و تو را در آزمونهاى مختلف آزمودیم. پس چند سالى را در میان مردم مدین (ودر کنار شعیب پیامبر) درنگ کردى، سپس (اینک) در زمان مقدّر (براى پذیرش رسالت به اینجا) آمدى. (اى موسى!) من تو را براى خودم ساخته و برگزیدم. (اکنون) تو وبرادرت با (معجزات و) آیاتى که من به شما دادهام بروید و در یاد (و رسالت) من سستى نکنید. بروید به سوى فرعون که او طغیان کرده است. پس به نرمى با او سخن بگویید، شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد. (موسى وهارون) گفتند: پروردگارا! همانا مىترسیم که او بر ضد ما تعدّى کند یا بر طغیان ادامه دهد (و بر آن بیفزاید). (خداوند) فرمود: نترسید، همانا من با شما هستم (و همه چیز را) مىشنوم و مىبینم. پس به سراغ او بروید، پس (به او) بگویید: (اى فرعون) ما دو فرستادهى پروردگار تو هستیم، وبنىاسرائیل را به همراه ما بفرست (وبیش از این) آنها را آزار مده. البتّه ما با معجزهاى از جانب پروردگارت به سوى تو آمدهایم و درود بر کسى که هدایت را پیروى کند. (به او بگویید:) همانا به ما وحى گردیده که عذاب بر کسى است که (آیات الهى را) تکذیب کند (و از آنها) سرپیچى نماید. (فرعون) گفت: اى موسى! پس پروردگار شما دو نفر کیست؟! (موسى) گفت: پروردگار ما کسى است که به هر چیزى آفرینش خاص آن را عطا کرده وآنگاه (آن را به راه کمال) هدایت فرمود. (فرعون) گفت: پس حال نسلهاى پیشین چگونه است؟!
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و از حضرت ام البنین برای ما بگویید.
حاج آقای کاشانی: در صفحه ۳۱۴ قرآن کریم دو نکته بسیار زیبا هست، در صفحه قبل از این حضرت حق به حضرت موسی میفرماید: سراغ فرعون برو که او طغیان کرده است. حضرت موسی با اینکه پیغمبر است و معجزه دارد و ید بیضاء دارد، میگوید: خدایا من تنها نمیتوانم بروم، وزیری از اهلم لازم دارم که بیاید زیر بار را بگیرد، حضرت حق میپذیرند و میفرماید: ما این چیزهایی که خواستی را به تو عطا کردیم، از این به بعد کاملاً شراکت حضرت هارون با حضرت موسی معلوم است و دیگر افعال دوتایی است. «اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ» تو با برادرت بروید. بِآیاتِی وَ لا تَنِیا فِی ذِکْرِی «اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» شما دو تا بروید، «لا تخافا» اینکه پیغمبر اکرم در مورد امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «أنت منی بمنزله هارون من موسی» یعنی تو شریک در امر رسالت هستی. این بالاترین فضیلت است که میشود برای امیرالمؤمنین در نظر گرفت که اینقدر جایگاه نسبت به رسول خاتم دارد و برتر از هارون قرآن است. چون این هارون بزرگوار، هارون برای حضرت موسی است و امیرالمؤمنین هارون برای خاتم انبیاء، نکته دوم اینکه خدا میفرماید: «اذهبا» بروید. من وقتی میگویم: شما برو آنجا، گویی که من آنجا نیستم، شما برو. ممکن است یک نفر احساس ترس کند که ما دوتایی برویم نزد فرعون با آن سربازانش، تعبی حضرت حق در آیه ۴۷ زیباست که میفرماید: بیایید، یعنی بدانید من آنجا هستم و همه جا حاضر هستم و زیر نظر من هستید و در کنف حمایت من هستید. یعنی از نظر یک موحد باید بداند بروهای خدا همه بیا است. جایی نیست خالی از حضرت حق باشد و نترسید.
ما در بین زنان بزرگوار تاریخ کم داریم کسی را که در خدمت به اهلبیت اینچنین پاک باخته باشد، دو زن بزرگوار ام البنین هستند یکی با چهار فرزند مادر حضرت عباس(س) و یکی مادر سه فرزند امام حسن(ع) که در کربلا شهید شد. نکته عجیب این است که امیرالمؤمنین پدر حضرت عباس است ولی به عقیل میفرماید: برای اینکه شجاع یل پرچمدار کربلا به دنیا بیاید یک زن شجاع از یک بیت پر ایمان لازم است. یعنی صرف اینکه امیرالمؤمنین پدر کسی باشد کفایت نمیکند تا قمر بنی هاشم به دنیا بیاید. حتماً ام البنین لازم است. در اهمیت مادر حتی نسبت به پدر همین بس که تنها فرزندان دو زن هستند که به واسطه اینکه مادرشان این دو بزرگوار است بهشتی هستند و بهشتی کسی است که چنان هستند که جهنم بر آنها حرام میشود. در مورد هیچ پیغمبر و امامی این شرط را نداریم که فرزند او حتماً بهشتی باشد. حتی قرآن کریم در مورد حضرت نوح میفرماید: «انه لیس من اهلک» دو مادر هستند که جایگاهی دارند که فرزندانشان بهشتی هستند، یکی حضرت مریم، «وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیم» (آلعمران/۳۶) یکی صدیقه طاهره(س) که در این روایت هست که شیعه و غیر شیعه نقل کردند که فرزندان چنان بودند که نباید به جهنم میرفتند و لیاقت داشتند در بهترین جای بهشت باشند. یعنی حسنین (ع) داراییهایشان از مادرشان است، یک روایت از امیرالمؤمنین در تأیید این داریم در أمالی شیخ مفید است و حضرت زینب جایگاه عدم گناه دارد و آن محسن(س) که در ایام ما داغدار بودیم، یک فرد بهشتی و یک فرزند فاطمه زهرا را از دست دادیم. بعد از این دو بزرگوار حضرت ام البنین(س) است که باید بدانیم اگر گرفتار شدیم حتماً به آنها توسل کنیم. جایگاهشان رحم امام پرور یا سربازی در حد قمر بنی هاشم پشت و پناه لشگر سیدالشهداء پرور دارد.
شریعتی: سالروز وفات حضرت ام البنین روز تکریم مادران شهداء هم هست، چقدر خوب است در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یاد کنیم و تکریم کنیم از مقام مادران صبور شهدا، پدران بزرگوار و خانوادههای مکرمشان، دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای کاشانی: از خداوند میخواهیم به حرمت حضرت ام البنین(س) به مادران ما توفیق تربیت فرزندان مورد پسند امام زمان عطا کند و انشاءالله مادران سرزمین ما با سلامت و اقتدار و ایمان به بهترین وظیفه خودشان موفق باشند و سایهشان روی سر فرزندان مستدام باشد و آنهایی که محروم هستند امروز مادرانشان را یاد کنند.
شریعتی: یاد امام راحلمان را گرامی میداریم و میگوییم:
اگر خورشید رفت این آسمان قرص قمر دارد *** اگر خورشید رفت این آسمان خورشید میزاید
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
پاسخ دهید