شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
ما شیعه‌ی توییم دل شادمان بده *** ویران شدیم، خانه‌ی آبادمان بده
حاکم تویی، حکومت گلها به دست توست *** شاهد تویی، مشاهده را یادمان بده
ما دانه‌های باغ بهار آور توییم *** یک دم عنایتی کن و بر بادمان بده
خالی است از دعا لب سجاده‌هایمان *** جامی ز عاشقانه‌ی سجادمان بده
شور ابوذر و دل سلمانمان ببخش *** ایمان مالک و غم مقدادمان بده
هرسو سقیفه‌ای است که بیداد می‌کند *** تا کی سکوت جرأت فریادمان بده

سلام می‌کنم به همه دوستان عزیزم، بینندگان و شنوندگان گرانقدرمان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. ایام بر شما مبارک باشد. حاج آقای کاشانی سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای کاشانی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان رادیو قرآن سلام می‌کنم.
شریعتی: امشب شب عرفه است، دوستان ما را دعا کنند. فردا هم روز عرفه است، انشاءالله حجاج عزیز ما را دعا کنند و به سلامت برگردند. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای کاشانی: بسم الله الرحمن الرحیم، در جلسات گذشته بحثمان به اینجا رسید که دو جریان از زمان رسول خدا شکل گرفت. یک جریان به رهبری امیرالمؤمنین(ع)، اینها پیرو محض پیغمبر بودند و خودشان را شاگردان پیغمبر می‌دانستند. از امیرالمؤمنین که سؤال می‌کردند، می‌فرمود: «أنا عبدٌ من عبید محمد» اظهار نظر نمی‌کردند و پیشنهاد گزاف نمی‌دادند، جلوی پیغمبر اظهار فضل نمی‌کردند، محو پیغمبر اکرم و تابع و پیرو محض بودند. یک جریان هم مقابلش بود که سعی می‌کرد برای خودش سهم قائل باشد. لذا یک طوری سعی می‌کرد جامعه را توجیه کند برای اینکه بشود از فرمایشات پیغمبر اکرم دست بکشد از جمله اینکه الآن خشمگین است، الآن شوخی می‌کند، الآن معاذ الله غیر دقیق می‌گوید. الآن پیغمبر اکرم در امور دنیایی اعلم نیست. معاذ الله! بحث ما یک بحث منسجمی است و باید قبل و بعدش را دقت کنند و با ما همراه باشند. اینکه می‌گوییم: عده‌ای می‌گفتند پیغمبر اکرم اعلم به امور دنیا نیست، نظر ما نیست و ما سر سخت مخالف هستیم. عده‌ای این را می‌گفتند و ما می‌گفتیم: امیرالمؤمنین و اصحاب رسول خدا مقابل این جریان بودند و این تفکر منحوس زمان ما هم هست و نمی‌خواهم وارد بحث‌های سیاسی شوم. بیست سال پیش روزنامه‌های ما در کشور خودمان عبارت فراوانی نوشتند که تفکر آن روز مشکلاتی که اتفاق افتاد تا الآن هم هست. یک عده گفتند: این قرآن برای زندگی قبیله‌ای خوب است و برای امروز کارآمد نیست. حکومت اسلامی چیست؟ امروز حکومت مدرن، می‌خواهیم بگوییم: یک جریانی از زمان رسول خدا بود و می‌دانست پیغمبر اکرم با آیات بیّنات آمده برای اینکه دنیا و آخرت ما را آباد کند و مسیر آخرت جز آبادی دنیای ما نیست کما اینکه مرگ خوب حاصل عمر و زندگی خوب است. نمی‌شود کسی حیاتش در ظلم و گناه و قتل و غارت باشد و حیاتش حیات عارفان بالله و اولیاء و عباد باشد. حتی حرف شنیعی که رسول خدا نقل شد که الآن خشمگین است و ناروا دشنام داده، اکثریت فرق اسلامی از شیعه و غیر شیعه این را قبول ندارند و می‌گویند: اینکه کسی دشنام بدهد، فسق است.
آن جریان قلیل که بعداً ادامه پیدا کرد و اسم بردیم در بعضی منابع حدیثی بعضی فرق هم متأسفانه ورود پیدا کرد، اینها یک جریانی بودند که از نظر عده جریان زیادی نبودند منتهی پول داشتند و قدرت پیدا کردند و بعضی ایام حکومت دستشان بود، این را تبلیغ کردند. یک جریانی را رسول خدا می‌دید به رهبری امیرالمؤمنین که اینها به سمت هدایت می‌روند و پیغمبر را در جایگاه خودش می‌بینند که خداوند قرار داده و یک عده نافرمانی می‌کنند و شخصیت حضرت را تخریب می‌کنند. از آن طرف رسول خدا بیکار نبودند، قرآن کریم تدابیر گسترده‌ای داشتند، یکی را اشاره کردیم اینکه پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین را به دو جهت در جامعه ترویج می‌کرد. یکی اینکه رهبر آن جریانی که بر حق است و پیغمبر را درست فهمیده و در واقع وقتی پیغمبر اکرم را در جایگاهش درست شناختیم، مسیر هدایت را می‌رود معلوم شود و یکی اینکه دشمنان امیرالمومنین را معلوم کند که در آن جبهه مقابل قرار دارند. لذا قید زدند به انکه محبّ و دوستدار تو مؤمن است و آن کسی که دشمن تو است اصلاً منافق است. چرا؟چون دشمنی با امیرالمؤمنین مسأله گروه دوم نبود، مسأله گروه دوم دشمنی با خود پیغمبر بود. چون معنی نداشت ظاهراً و علناً با پیامبر مخالفت کنند بعداً این دق و دلی‌ها را سر امیرالمؤمنین پیاده کردند. کما اینکه رسول خدا در روایتی که از منابع معتبر اهل سنت و شیعه هست و روایتی است که مهم است. فرمودند: «ان الامه ستقدر بک بعدی» این امت گروهی‌شان بعد از من به تو خیانت خواهند کرد. رسول خدا برای اینکه حق روشن شود، سعی می‌کند این دو جبهه را مردم بشناسند و این دو جبهه در تقابل هم هستند. دو رقیب کنکوری نیستند که دشمن نباشند. یک طرف دفاع تمام قد از رسول خدا و یک طرف تخریب رسول خدا.
پیامبر فرمود: بعد از من گروهی از این امت به تو خیانت خواهند کرد. در حالی که تو بر مبنای فکر و ایده و آئین من زندگی می‌کنی، الگو تو هستی و براساس سنت من کشته می‌شوی. زندگی تو براساس آئین من است و قتل تو مطابق سنت من است و شهید خواهی شد. فرمود: هرکس تو را دوست بدارد مرا دوست داشته است. دو تایی در کار نیست، هرکسی بغض تو را داشته باشد، دشمن من است. اینطور نیست بگویند: ما یک گروهی مسلمانی هستیم که فقط دشمن علی بن ابی طالب هستیم. این فهم را بعداً مخدرات و بزرگان مثل جناب ام سلمه(س) یک روزی در چند جا این را فرمودند. یک روزی در جمعی و به شخصی حضرت ام سلمه فرمود: این چه کاری است شما می‌کنید؟ آیا رسول خدا باید دشنام داده شود؟ تعجب کردند و گفتند: معاذ الله، مادر جان! ام سلمه، ام المؤمنین است. ما کی به رسول خدا جسارت کردیم؟ ایشان فرمود: مگر شما به علی بن ابی طالب فحش نمی‌دهید؟ من از پیغمبر شنیدم هرکسی به علی بن ابی طالب دشنام بدهد به رسول خدا دشنام داده است. یکوقت دیگر حضرت ام سلمه فرمود: عجیب است که شما روی منبر پیغمبر را لعن می‌کنید؟ گفتند: غلط می کنیم چنین کاری کنیم؟ ایشان فرمود: مگر شما روی منبرها فریاد نمی‌زنید که لعنت خدا بر امیرالمؤمنین و دوستداران امیرالمؤمنین، مگر این را نمی‌گویید؟ ایشان فرمود: من شهادت می‌دهم که پیغمبر، علی بن ابی طالب را دوست داشت. یعنی جریانی که رسول خدا ایجاد کرد، افرادی که رأسشان امیرالمؤمنین(ع) است. مثل ام سلمه، مثل ابن عباس و دیگرانی از اصحابی که در این مسیر بودند، دنبال این بودند که خط حق و باطل گم نشود. این از رسول خدا فراوان رسیده، خیلی دوره سختی بود.
واقعاً حیرت انگیز است. یکوقتی روی روایات رسول خدا کار می‌کردم و تعجب می‌کردم که چقدر رسول خدا ظاهراً با مناسبت و گاهی بی مناسبت اسم از امیرالمؤمنین می‌برد، تا متوجه شدم رسول خدا دو جریان حق و باطل که همیشه با هم درگیر هستند در دوره پیغمبر یک طرف پرچم حق به دست امیرالمؤمنین قرار گرفته و یک طرف به دست دیگران و این نگرانی همیشه وجود داشته و رسول خدا(ص) تلاش می‌کرده برای کسانی که می‌خواهند حق را بفهمند، حق گم نشود.
شریعتی: همان تفکری که هفته گذشته در موردش صحبت کردیم، می‌خواهد در واقع روایات و کلام پیغمبر را بی اعتبار کند.
حاج آقای کاشانی: و بگوید: پیامبر در امور دنیایی و مسائل حکومتی، و اقتصادی و اجتماعی کاری نداشته باشد. همین نماز را بخوان. جلسه گذشته گفتم که به همین هم اکتفا نکردند و از این شروع کردند و نماز را خراب کردند. شروع این بود که آقا پیغمبر است و نبی است و برای قیامت ما خوب است. پیغمبر اکرم با این مقابله می‌فرمود. یک نمونه که خیلی واضح است و من تعجب می‌کنم که خیلی بی انصافی است که کسی اینها را نپذیرد، این روایت است که بزرگانی از غیر شیعه این را می‌گویند که درست است و از پیغمبر صادر شده است. یک مسأله این است که بعد از رسول خدا امت دچار افتراق و اختلاف شدند. هیچکس نمی‌گفت: من کافر هستم، همه از قول قرآن کریم و از قول روایات رسول خدا حرف می‌زدند. اختلاف بر سر اینکه پیغمبر حق است، نبود. سر اینکه چه فهمی از این آیه درست است و چه فهمی از روش پیغمبر درست است. یک گروه امیرالمؤمنین بود و یک گروه دیگران. پیغمبر اکرم فرمود: از بین شما کسی هست که با عده‌ای از شما می‌جنگد برای تفسیر صحیح قرآن، همانطور که من با کفار جنگیدم برای اینکه این ثابت شود و به ثبوت برسد که قرآن کلام خداست و نازل شده از جانب حضرت حق است. همانطور که اصل قرآن را یک روز جنگیدم تا جا بیافتد کفار در هم شکسته شدند، یک روزی دو گروه ظاهراً مسلمان، یک گروه طرفدار پیغمبر صد در صدی و یک گروه طرفدار پیغمبر ده درصدی، اینها با هم مقابله خواهند کرد. فرمود: علی بن ابی طالب کاری که رسول خدا انجام داد را انجام خواهد داد. جالب است که راوی می‌گوید: خیلی‌ها آنجا دلشان می‌خواست که بدانند این چه کسی است؟ یک نفر از شما با شما می‌جنگد که تفسیر صحیح پیدا شود؟ همه همدیگر را نگاه می‌کردند که این چه کسی است؟ اسم می‌برد که مسئولین حکومت بعد از پیغمبر هم حضور داشتند و دلشان می‌خواست اسم آنها برده شود. بعضی می‌گفتند: مرا می‌گویید یا رسول الله؟ حضرت فرمود: نه، کسی که بیرون خیمه دارد کفش مرا اصلاح می‌کند. بیرون آمدیم و دیدیم امیرالمؤمنین نشسته است.
نسائی از محدثان طراز اول اهل سنت می‌گوید: این از ویژگی‌های منحصر به فرد امیرالمؤمنین است و در کتاب خصائص خود آورده است. این یک ویژگی است که برای یک نفر است. کسی نگوید: بله امیرالمؤمنین اینطور است و دیگران هم هستند. نه، این فضیلت اختصاصی امیرالمؤمنین است. یعنی همانطور که رسول خدا در اسلام یک نفر است، امیرالمؤمنین هم دیگر رسول خدا نیست، آن کسی که براساس تفسیر صحیح مجوز از رسول خدا دارد، که حتی انسان‌هایی را بکشد اگر مقابلش قرار بگیرند و ظلم کنند، چون کشتن خیلی مجوز جدی لازم دارد، آن فقط علی بن ابی طالب(ع) است بقیه باید پیرو او باشند و اگر کاری می‌کنند رفتارشان را مستند کنند به پیغمبر و امیرالمؤمنین. از این روایات فراوان داریم. چرا اینجا حضرت ام سلمه نگفت: چرا روی منبرهایتان به علی دشنام می‌دهید؟ چون اینها به راحتی این کار را می‌کردند و آن چیزی که قبول داشتند خود پیغمبر بود. یک روزگاری بود که در این اسلام هفتاد هزار منبر به امیرالمؤمنین فحش می‌دادند و جسارت می‌کردند و یکی از علائم حقانیت امیرالمؤمنین این است که ۱۴۰۰ سال گذشته و ما اینجا روی منبر میلیونی نشستیم و داریم فضایل امیرالمؤمنین را می‌گوییم و از بنی امیه هیچی نمانده است. خیلی مسئولیت بزرگی داریم.
نزدیک عرفه چه خدمتی به بینندگان بکنم؟ دیدم اگر فضایل امیرالمؤمنین را با هم بیان کنیم، گوشمان به روایات رسول خدا پاک می‌شود. چشم ما پاک می‌شود، زبان ما پاک می‌شود و برای دعای عرفه آماده می‌شویم. دیروز شهادت امام باقر بود. امام باقر از پرچم‌داران این مسأله است که امیرالمؤمنین را معرفی کند. ائمه ما وقتی در جامعه مورد توجه قرار می‌گرفتند و مورد اقبال قرار می‌گرفتند، شخصیت علمی‌شان همه را بهت زده و شگفت زده می‌کرد، الآن گاهی یک نفر یک اعتباری دارد، می‌گویند: حواست را جمع کن، خودت را خرج جایی نکنی، پست به نفع کسی نگذاری و خودت را کوچک نکنی. جایگاهت را حفظ کن. ائمه ما وقتی در جامعه خورشید می‌شدند، ائمه خورشید حقیقی بودند اما دیگران هم این را متوجه می‌شدند که مثلاً در مورد امام باقر(ع) بعضی از فقهای طراز اول اهل سنت مثل أبو زهره، می‌گوید: وقتی امام باقر در مدینه ظهور کرد، علم او چنان فضا را منفجر کرد از شهرهای مختلف به مدینه سفر می‌کردند نه برای زیارت قبر پیغمبر، برای دیدن محمد بن علی باقر العلوم انبیاء می‌آمدند. هیچ مجلسی را ندیدیم که علمای طراز اول اینقدر کوچک و حقیر شوند، آنطور که در محضر امام باقر می‌شدند. امام باقر به کسی جسارت نمی‌کرد، حضورش چنان عظیم بود که بزرگان مختلف مقابلش همچون طفل می‌نشستند، ناخودآگاه سر می‌افتاد. امام باقر در این شرایطی که در اوج اقبال علمی قرار داشتند، از آن طرف بنی امیه دارند روی منبرها امیرالمؤمنین را لعن می‌کنند. قبر مبارک حضرت مخفی است، چرا مخفی است، حکومتت ممکن است جسارت کند و مردمی که تحت تأثیر آن دشنام‌ها قرار گرفتند، ممکن است معاذ الله نبش کنند، یعنی هم افکار عمومی را خراب کردند، عده‌ای بازی خورده داریم که کم نیستند و یک حکومت مثل بنی امیه که هر جسارتی را به امیرالمؤمنین روا می‌دارد. در زمان امام صادق(ع) قبر شریف امیرالمؤمنین آشکار شد و به مرور آرام، فراگیر شد. امام سجاد، امام باقر و امام صادق(ع) کاری کردند که افکار عمومی از دشمنی با امیرالمؤمنین دست بردارند و این ذهنیت برگردد که نه حکومت جرأت کند به قبر جسارت کند و نه عموم مردم. عموم مردم وقتی برگردند آن چند نفری که می‌خواهند جسارت کنند از ترس بقیه این کار را نکنند. یعنی امام باقر و امام صادق(ع) مدیریت فرهنگی کردند. با اینکه حکومت و بیت المال دستشان نیست، فضای افکار عمومی را در اوج اقتدار و قدرت بنی امیه تخریب کردند و مردم را به سمت محبت امیرالمؤمنین برگرداندند. اگر این سه امام نبودند هنوز دشمنان زیادی به امیرالمؤمنین جسارت می‌کردند. اگر حتی اهل سنت امروز محبّ امیرالمؤمنین هستند، سر سفره‌ی امام سجاد و امام باقر و امام صادق هستند که این مسأله را برگرداندند.
در این شرایط این کار ترس هم داشت. اگر بنی امیه می‌شنید که کسی اسم بچه‌اش را علی گذاشته، او را می‌کشتند. یا ابن ابی الحدید می‌گوید: بدترین اتهامات را به کسی که اسمش علی بود یا محبّ علی بن ابی طالب بود، می‌زدند. از نظر اجتماعی شما را خوار می‌کردند. هرجا دزدی می‌شد می‌گفتند: ببینید چه کسی محبّ علی است؟ فضا طوری بود که کسی جرأت نکند نسبت به امیرالمؤمنین فضیلت بیان کند. یک امیرالمؤمنین تخریب شده و دروغین درست کردند همانطور که پیغمبر را تخریب کردند. حالا آمدند نفس الرسول را طوری تخریب کردند که بشود با او دشمنی کرد. یا باید بد یاد کسی داده باشند و یا مشکل ژنتیکی پیدا کرده باشد. امام باقر در این شرایط که بیان از امیرالمؤمنین سخت بود، حضرت در نقلی که ابن ابی الحدید دارد، می‌فرمایند: الآن اگر به کسی کافر بگویند، کمتر می‌ترسد. به کسی بگویند: دچار فحشاء شده، حتی بالاترین حدش که اعدام دارد، کمتر می‌ترسد تا اینکه بگویند: حبّ علی بن ابی طالب دارد. در این شرایط فرق دارد امروز من فضیلت امیرالمؤمنین بگویم و مردم التماس دعا بگویند. امروز کاری ندارد. ما وارث امام باقر هستیم در دوره‌ای که زبان از حلقوم بیرون می‌کشیدند.
من دیدم یک روزی امام سجاد(ع) در منبر شام با اسارت آل الله فضایل امیرالمؤمنین را بیان کردند و امروز خدا این توفیق را داده که ما محضر مردم بیاییم و بدون هیچ لیاقتی صحبت کنیم. این فرصت بزرگی است،    خدا کند هم من قدر بدانم و هم بزرگانی که گوش می‌دهند. امروز زحمات ائمه را می‌بینیم که بنی امیه‌ای در کار نیست. در این شرایط سخت امام باقر(ع) همین مسیر را رفتند. یعنی چه؟ یعنی دو جریان زمان رسول خداست، یک جریان پیغمبر اکرم را کامل می‌بیند، معصوم می‌بیند و می‌گوید: باید پیرو رسول خدا در دنیا و آخرت باشید. یک جریان پیغمبر را تخریب و کوچک می‌کند و محدود کند و می‌گوید: فقط برای آخرت. این کتابی که آوردم نویسنده‌اش مرحوم «شیخ عزیز الله عُطاردی(ره)» است که ایشان مسند امام باقر دارد. مسند امام باقر پنج مجلد است. مسند امام صادق ۲۲ جلد، مسند امیرالمؤمنین ۲۵ مجلد است. روایت ائمه را جدا جدا جمع آوری کرده است. از کتاب مسند امام باقر، مجلد دوم، دو سه روایت می‌خوانم.
امام باقر دقیقاً در آن راستا چند فضیلت برای امیرالمؤمنین ذکر کردند و جالب است عمده اینها را از قول جابر بن عبدالله انصاری و رسول خدا ذکر کردند. چرا امام باقر از قول جابر روایت را نقل کردند؟ ما شیعیان وقتی امام باقر برای ما فرمایشی کند انگار رسول خدا فرمایش کند مطلق می‌پذیریم. انگار امیرالمؤمنین بیان کرد. معمولاً ائمه ما مثل امام باقر و امام صادق روایتی بیان کنند، مستقیم بیان می‌کنند. امام باقر(ع) روایات متعددی نقل می‌کنند در این راستا و یکی این است. امام باقر فرمود: جابر به من گفت: خداوند متعال امیرالمؤمنین را «جَعَلَ‏ عَلِیّاً عَلَماً بَیْنَ الْإِیمَانِ وَ النِّفَاقِ فَمَنْ أَحَبَّهُ کَانَ مُؤْمِنا» علی را شناسنامه و پرچم و عَلَم بین ایمان و نفاق قرار داده است. یک نماد است، این طرف جریان نفاق با نفوذ است و آن طرف جریان حق و حقیقت است، رهبرش امیرالمؤمنین است. امام باقر(ع) بیان فرمودند که از جابر شنیدم که می‌گفت: یک روز پیغمبر اکرم ما را جمع کرد و فرمود: خدا دستور داده، این حرف‌ها را به شما بزنم، در مورد کسی می‌خواهم با شما حرف بزنم که گوشتش گوشت من و خونش خون من است. ظرف علم من است. خداوند مرا «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَضَّلَنِی‏ بِالنُّبُوَّهِ وَ فَضَّلَ عَلِیّاً بِالْإِمَامَهِ» گفتن این روایت زمان امام باقر خیلی هزینه‌ی سنگینی داشت. یکوقت می‌گوییم: امیرالمؤمنین چشم‌هایش زیباست و یکوقت می‌گوییم: امیرالمؤمنین امام است. این اوج مسائل سیاسی آن زمان بود. معلوم است امام باقر برایش مهم بود اینها را بیان کند.
خداوند او را متولی این کار قرار داد، «جعله‏ مدینه العلم و الحکمه، و جعل علیّا علیه السّلام بابها» من را شهر علم و علی را درب آن شهر قرار داد. دشمنی با او دشمنی با من و دوستی با او دوستی با من است. فرمودند: مردم من دارم شما را می‌ترسانم برای آن روزی که خداوند می‌فرماید: «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ» (آل‌عمران/۳۰) روزی که همه اعمال خیر و نیک شما نزد شما حاضر است. حواستان باشد و بدانید به شما گفتم. امام باقر می‌فرماید: جابر گفت: من نگاه می‌کردم، پیغمبر دست امیرالمؤمنین را گرفت و فرمود: «معاشر الناس هذا مولی المؤمنین» ای مردم این مولای مؤمنین و حجه الله علی خلقه اجمعین است.
این روایت خیلی زیباست و از بین صدها روایت این را انتخاب کردم. یکی از کسانی که بعد به حکومت رسید، یک روز با همان تفکر نزد پیغمبر آمد و گفت: یا رسول الله، شما یک چیزی فرمودید، انگار اشتباه گفتید. کاسه‌ی داغ‌تر از آش شد. گفت: شما یک چیزی به مردم گفتید، اینطور باشد مردم دیگر عبادت نمی‌کنند و نماز نمی‌خوانند، گفت: یا رسول الله شنیدم شما فرمودی هرکس بگوید: «لا اله الا الله محمد رسول الله دخل الجنه» شرط سوم را نتوانست بگوید. یعنی هرکس توحید داشته باشد و شهادت بدهد به رسالت رسول خدا و سومی را نتوانست بگوید، چون زمان رسول خدا پیغمبر اکرم به کسی فرمود: اینقدر بغض علی را نداشته باش. گفت: دست خودم نیست، اینجا هم که آمد از پیغمبر ایراد بگیرد، در أمالی شیخ طوسی هست، گفت: یا رسول الله، شما این دو مورد را گفتی و سومی را نتوانست بر زبانش بیاورد. اگر اینطور باشد و مردم بشنوند دیگر مردم نماز نمی‌خوانند!!! ما متخصص‌تر از رسول خدا در ابلاغ دین داریم؟ چقدر این گروه نسبت به رسول خدا هتاک هستند که اجازه می‌دهد در تبلیغ دین وارد شود. امام باقر از قول جابر نقل کرده است. جابر می‌گوید: امیرالمؤمنین کنار پیغمبر نشسته بود. پیغمبر فرمود: «نَعَمْ، إِذَا تَمَسَّکَ‏ بِمَحَبَّهِ هَذَا وَ وَلَایَتِهِ» یعنی سومی این است. توحید، رسالت و متمسک به محبت و ولایت علی بن ابی طالب باشد. متمسک به ولایت علی باشد نگاه می‌کند علی بن ابی طالب چطور است. اهل قرآن و عبادت هست یا نه؟ اینها فرع است و اینها اصل است. اصل این است که مقابل پیغمبر از پیغمبر جلو نزنید. «لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی» اصل این است که ادب داشته باشیم. امام باقر دقیقاً همین جریانی که ما مطرح می‌کنیم را بیان فرمودند که دو جریان هستند و پیغمبر اکرم از یک جریان دفاع می‌کند.
چرا امام باقر از قول جابر نقل می‌کند؟ این نیاز به یک جلسه مفصل دارد که امام باقر چه کار حیرت انگیزی کرده که مکتب اهل‌بیت را جا بیاندازد و امام صادق هم همان مسیر را ادامه دادند. مختصر بگویم این است که امام باقر(ع) کسی که علما مقابلش همچون طفل می‌نشستند، اگر روایات امام باقر را ببینیم عمدتاً از خودش است. یعنی ما شیعه‌ها ایشان را معصوم می‌دانیم اما اینجا چون بیان فضایل امیرالمؤمنین و شناخت یکی از این جریان‌ها که حق است از آن دیگری بود، نمی‌خواست امام باقر متهم شود به اینکه شما رسول خدا را ندیدی. لذا اینجا جایگاه خودش را پایین آورد در حد راوی جابر که ممکن است به ذهن برسد شاگرد جابر است. در روایت است که امام باقر فرمود: از جابر پرسیدیم نظرت در مورد امیرالمؤمنین چیست؟ در صورتی که در کافی شریف داریم جابر همچون کسانی که واله امام باقر هستند به زیارت امام باقر و کسب علم می‌آمد. در مسجد نشسته بود با اینکه پیغمبر و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین و امام سجاد را دیده بود، مشتاق امام باقر بود، امام صادق می‌فرماید: پدر من برای اینکه همه بپذیرند، خودش را پایین آورد انگار که اینها را از جابر یاد گرفته، این روایات را از جابر نقل کرد. جابر اینها را دیده بود ولی امام باقر اشراف به هستی دارد. به جای اینکه از بیان خودش بگوید از قول جابر گفت که دیگران نگویند این روایت نیست، در آن فضای تاریک آن زمان که همه امیرالمؤمنین را تخریب می‌کنند، امام باقر شخصیت خودش را کوچک می‌کند و راوی می‌شود. ما در آستانه‌ی غدیر، شخصیت و آبرو و پول و علم را فدای امیرالمؤمنین کنیم، انشاءالله.
شریعتی: انشاءالله غدیر امسال خیلی پررنگ و پرشور برگزار شود و هرکس هرطور می‌تواند در راستای اعتلای امیرالمؤمنین و احیای سنت‌های غدیر بکوشد و گام بردارد و همه این گام‌‌ها مأجور باشد. چقدر خوب است ثواب تلاوت آیات امروز را هدیه کنیم به روح بلند همه آنهایی که در راستای اعتلای نام امیرالمؤمنین گام برداشتند و خدمت کردند. همه علماء و بزرگانی که میراثشان به دست ما رسیده است. امروز صفحه ۱۲۹ آیات ۹ تا ۱۸ سوره مبارکه انعام را تلاوت خواهیم کرد.
«
وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ «۹» وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ «۱۰» قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ «۱۱» قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کَتَبَ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَهِ لا رَیْبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ «۱۲» وَ لَهُ ما سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ «۱۳» قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ «۱۴» قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ «۱۵» مَنْ یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ «۱۶» وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ «۱۷» وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ»
ترجمه آیات: و اگر (پیامبر را) فرشته قرار مى‏دادیم، حتماً او را به صورت مردى در مى‏آوردیم (که باز هم مى‏گفتند: این انسانى همانند خود ماست و همان شبهه را تکرار مى‏کردند بنابراین) کار را بر آنان مشتبه مى‏ساختیم همان طور که آنان (با ایرادهاى خود) کار را بر دیگران مشتبه مى‏سازند. و قطعاً پیامبرانى پیش از تو هم استهزا شدند، پس عذابى که به استهزاى آن مى‏پرداختند بر مسخره‏کنندگان از ایشان فرود آمد. (اى پیامبر! به آنان) بگو: در زمین بگردید، سپس بنگرید که سرنوشت تکذیب کنندگان چگونه شد؟ بگو: آنچه در آسمان‏ها و زمین است براى کیست؟ بگو: براى خداوند است که بر خود، رحمت را مقرّر کرده است. او قطعاً شما را در روز قیامت که شکّى در آن نیست جمع خواهد کرد. کسانى که خود را باختند (و با هدر دادن استعدادها، به جاى رشد، سقوط کردند) همان‏ها ایمان نمى‏آورند. و تنها براى اوست آنچه در شب و روز قرار گرفته و او شنواى داناست. بگو: آیا غیر از خدا را سرپرست خود بگیرم در حالى که او آفریدگار آسمان‏ها و زمین است او همه را طعام مى‏دهد، ولى کسى به او طعام نمى‏دهد. بگو: همانا من مأمورم که اوّلین کسى باشم که تسلیم فرمان اوست. و (به من گفته شده که) هرگز از مشرکان مباش. بگو: همانا اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از عذاب روزى بزرگ بیمناکم. در آن روز، از هر کس عذاب الهى برداشته شود، قطعاً مشمول رحمت الهى شده و این است رستگارى آشکار. و اگر خداوند (براى آزمایش و رشد، یا کیفر اعمال) تو را با (اسباب) زیان و آسیب درگیر کند، جز خودش هیچ کس برطرف کننده آن نیست و اگر خیرى به تو برساند، پس او بر هر چیز تواناست. اوست که بر بندگان خود قاهر و مسلط است و اوست حکیم آگاه.
شریعتی: این روزها و شب‌های خاص را دریابیم، انشاءالله این ایام برای همه ما پر خیر و برکت باشد. در مورد طرح قربانی هم گفتیم، به سایت ما هم می‌توانید مراجعه کنید، یک کد دستوری هم هست که می‌توانید شماره‌گیری کنید و در این امر خیر سهیم باشید و یا اینکه از طریق شماره حساب اقدام به مشارکت نمایید. اشاره قرآنی را بفرمایید و بعد در مورد جناب مسلم برای ما بگویید.
حاج آقای کاشانی: آیاتی که تلاوت شد، آیه‌ی دهم سوره انعام اشاره به قسمتی دارند که جلسه پیش به آن پرداختیم که هم بت پرستان و کفار رسول خدا را استهزاء کردند و تمسخر کردند و هم عده‌ای از منافقون و این اینقدر تلخ است که کسی که در راه حق حرف می‌زند تمسخر می‌شود و نباید بترسد، اینقدر این تلخ است و نباید منفعل شود، رسول خدا منفعل نمی‌شد ولی خداوند می‌فرمود: «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ» قبل از تو هم پیغمبران مرا مسخره می‌کردند. این مشکل و مظلومیت پیامبر نبود، بنای آن جریان تخریب و تمسخر است و عاقبت کار اینها «فَحاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ» آنها فهمیدند چه بلایی بر سرشان می‌آید و خداوند از پیغمبر دلجویی کرد. وقتی می‌گوییم: خداوند از رسولش دلجویی کرد، اوج این دل شکستگی را نشان می‌دهد، ببینید چقدر دل پیغمبر را شکستند. اینکه ما داریم در بحثمان نزدیک می‌شویم به روزهای پایانی عمر شریف رسول خدا و غمی که در چهره‌ی پیغمبر بود، برای اینکه آن جریان استهزاء کننده خودش را آماده‌ی جریاناتی کرده بود که رسول خدا می‌دید و خداوند هم به پیغمبر اکرم دلداری می‌دهد. خدا کند از کسانی باشیم که دل امام زمانمان را شاد و کمک می‌کنیم و قوت قلب می‌شویم.
جناب مسلم بن عقیل یک شخصیت غریب و مهجور است، در کوفه‌ای که سیدالشهداء نامه نوشتند و حضرت مسلم را فرستادند، آنها نوشته بودند ما اینجا امام نداریم، شما بیا ما را رهبری کن که در خدمت شما باشیم و در راه خدا جهاد کنیم. در بین کسانی که نامه نوشته بودند، حبیب بن مظاهر و بُریر و مسلم بن اوسجع داریم و اینها شهدای کربلا هستند اما سیدالشهداء جناب مسلم بن عقیل را فرستادند، یعنی هم از شما مورد وثوق‌تر است و هم مدیریت او مورد اطمینان‌تر است. شما بگویید: بیا، من اعتماد نمی‌کنم. خیلی این حرف عجیبی است. بین شهدای کربلا جایگاه مسلم کجاست؟ شهدای کربلا که عالم مثل آنها را ندیده، سیدالشهداء فرمود: «وَ إِنِّی‏ بَاعِثٌ‏ إِلَیْکُمْ‏ أَخِی وَ ابْنَ عَمِّی وَ ثِقَتِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی» برادرم را می‌فرستم، پسرعمویم را، مورد وثوقم از اهلم، هم مورد وثوق‌تر و هم مدیر تر است. اگر آمد و دید حرف جمع شما با عملشان یکی است و آماده هستید، او اگر بگوید: بیا، من سریع می‌آیم. در کوفه چقدر شهید کربلا داریم قبل از شهادتشان. سعید بن عبدالله حنفی که مقابل سیدالشهداء در کربلا ایستاد و تیرباران شد تا نماز امام سالم بماند، محضر امام آمد و خبر داد که مردم کوفه دنبال شما هستند ولی امام فرمود: نه، اگر مسلم بیاید ببیند من می‌آیم. چون کار خطرناکی بود. همین را مقایسه کنید با جایگاه حضرت مسلم نسبت به انصار سیدالشهداء، معلوم است که بین ما هم حضرت مسلم غریب است.
حضرت مسلم بخاطر امام حسین دچار غربتی شد که وقتی درون شهر تنها شد، بعضی از دور گفتند وقتی بعد از نماز مغرب تنها شد و در کوچه‌های کوفه راه می‌رفت و با کوفه هم زیاد آشنا نبود و نمی‌دانست به سمت چپ برود یا راست، فرماندهانی که با مسلم بودند این را نقل کردند. یعنی اینها از مسجد بیرون آمدند ولی از مسلم فاصله نگرفتند. از دور داشتند غربت او را تماشا می‌کردند و برای ما گزارش کردند. اینقدر غریب شد. کار به جایی رسید که بین کوچه‌های کوفه سنگ باران شد و جسارت شد و با لب تشنه شهید شد، آن غربت عجیب چون در راه ولایت امام حسین(ع) بود، امروز هرکسی وارد مسجد کوفه می‌شود و چشمش به حرم حضرت مسلم می‌افتد، می‌گوید: «ان العزه لله جمیعا» عزت برای خداست که به مؤمنین عطا می‌کند. حضرت مسلم یک زیارتنامه دارد که حضرت عباس(ع) یک زیارتنامه دارد که شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، ابن قولویه و دیگران نقل کردند و سندش صحیح است و خیلی عظمت درونش است. بعضی بزرگان شیعه برای حضرت عباس اثبات بی‌گناهی و عصمت کردند. عجیب است که زیارتی که برای حضرت مسلم نقل شده، حدود نود درصد از عبارات دقیقاً عین عباراتی است که برای حضرت عباس آمده است و اگر حتی این روایت از معصوم نباشد، همین که شهید اول بزرگترین فقیه تاریخ تشیع یا قطعاً جزء چند فقیه طراز اول تشیع، در کتاب المزار این را برای حضرت مسلم نوشته که بخوانید. فقیه وقتی می‌خواهد بگوید: کاری بکنید دقت می‌کند که یکوقت خلاف شرع نباشد. ما حق داریم این عبارات را به حضرت مسلم بگوییم. در مفاتیح هست، در المزار شهید اول است. در مزار مرحوم ابن مشهدی هست.
«
سَلَامُ‏ اللَّهِ‏ الْعَلِیِ‏ الْعَظِیمِ‏ وَ سَلَامُ مَلَائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَائِهِ الْمُرْسَلِینَ وَ أَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبِینَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِینَ وَ جَمِیعِ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الزَّاکِیَاتِ الطَّیِّبَاتِ فِیمَا تَغْتَدِی وَ تَرُوحُ عَلَیْکَ یَا مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ» همه اینها سلام بر تو ای مسلم بن عقیل، چرا من این زیارت را انتخاب کردم؟ برای اینکه شب شهادت حضرت مسلم فقط زیارت را نخوانیم، ببینیم مسلم چه جایگاهی برای امام حسین دارد، این به ما کمک کند که ما هم جایگاهی در این مسیر برای امام زمان داشته باشیم. «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ» شهادت می‌دهم تو تسلیم محض بودی، «وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَهِ» شهادت می‌دهم خیلی باوفا و دلسوز بودی. دوست دارم پیرو تو باشم. یک روایت هست که خداوند در بهشت خود بزرگترین منزل و وسیع‌ترین خانه را به تو عطا می‌کند. تو فقط محبوب مؤمنان در دنیا نیستی، در علیین و ملأ اعلی اسم تو را خدا بلند کرده است. یکی بخاطر اینکه اینجا به خاطر سیدالشهداء غریب شدی و آوازه‌ات همه جا را گرفته است. در این زیارت هست که خدا لعنت کند کسانی که حق تو را نشناختند و تو را نمی‌شناسند. یعنی یک روزی در راه پسر فاطمه غربت کشیدی و خداوند همه عالم را بسیج کرده که بر تو سلام کند.
امشب شب عرفه است و کتاب مفاتیح و المراقبات خیلی دستورات گفتند. شب عرفه و عرفه خیلی مهم است و خدا کند عرفه ما با توحید و سیدالشهداء گره بخورد و مشکلات ما حل شود. امیدواریم امشب در احیاء امشب و فردا در روز عرفه، عزیزان ما را هم دعا کنند و امام زمان دعاگوی ما باشند و به حضرت ملحق شویم.
شریعتی:
به لب دارم این نغمه را دم به دم *** به سر دارم این سایه را مستدام
امیری حسین و نعم الامیر *** امامی علیٌ و نعم الامام
از امروز تا عید غدیر ده روز فرصت باقی است. «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»